baycot | Unsorted

Telegram-канал baycot - بايكوت

130464

insta: Instagram.com/_u/Alighazinezam admin: @aghazinezam تبليغات پذيرفته ميشود

Subscribe to a channel

بايكوت

وقتی جوونی ، قشنگی ، جذابی، سرحالی همه دوستت دارن،
‏من وقتی چروک زیر چشمت بیفته ام دوستت دارم.
‏وقتی دستات بلرزه ام دوستت دارم.
‏من اونجا که همه چیو باختی ام دوستت دارم.
‏تو اوج خوب نبودنتم دوستت دارم.
‏اصلا من آدم دوست داشتن تو تو روزای تنهایی و سختیتم.
@baycot 💠🪐

Читать полностью…

بايكوت

@baycot 💠🪐

Читать полностью…

بايكوت

‏عشق؛ بلدی میخواد
یعنی چی؟
یعنی یکی باید باشه که رگ خوابت رو بلد باشه:
با چی خوشحالت کنه؟
با چی ذوق میکنی؟
وقتی ساکتی سکوتت رو بفهمه
وقتی حرف میزنی گوش باشه نه زبون
حضور داشته باشه وقتی حرف میزنی
یکی باید باشه که بلدت باشه
مثه یه مسیر پر پیچ و خم
عشق؛ بلدی میخواد
@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

چرا افرادی که افسردگی دارند وانمود می کنند حالشان خوب است؟

۱.آنها نمیخواهند برای کسی بار اضافی باشند و ذهن دیگران را درگیر مسائل خودشان کنند

۲.برایشان سخت است چیزهایی که در ذهنشان میگذرد را برای کسی توضیح دهند
(چون خودشان هم گاهی نمیدانند دقیقا مشکلشان چیست)

۳.آنها از درد و رنجی که مدتهای زیادی با آنها همراه بوده است خسته اند،می خواهند با لبخند غیرواقعیشان درد و رنج خودشان را انکار کنند

۴.آنها می ترسند که اگر از درونیاتشان چیزی بروز دهند نظر دیگران نسبت به آنها عوض شود و ممکن است قضاوتشان کنند
@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

دوست داشتن یه نفر باید اینطوری باشه که؛
دستتو وارد روحش کنی و دنبال بزرگترین زخمش بگردی،
بعد تمام عشق و علاقتو بریزی رو اون زخم.
@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

@baycot 💠🪐

Читать полностью…

بايكوت

میگه :«کسی تا حالا از دلتنگی نمُرده.»
گفتم :«مگه اونایی که مُردن، تونستن برگردن بگن از چی مُردیم؟!»
@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

آدما خیلی دیر میرسن، خیلی دیر محبت میکنن، خیلی دیر میفهمنت، خیلی دیر پشیمون میشن، و دقیقا بین همین فاصله‌هاست که از چشمت میفتن و دیگه هیچوقت بهشون حسی پیدا نمیکنی.
@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

آدمی‌زاد کسی را می‌خواهد که در کنارَش بودنْ، به رنجِ این دنیا، بیارزد.
@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

من عاشقتم.
شاید‌ی نیست، مال فردا نیست، مال یه روز دیگه نیست، متعلق به همین حالاست توی همین لحظه‌.
من یه چیزیو فهمیدم، اینکه به تو محتاجم. بهت اعتماد دارم، از تو خوشم میاد، تو رو می‌خوام.
خیلی وقتا ممکنه تو اشتباه کنی، می‌تونیم با هم جروبحث کنیم و از هم دیگه عصبانی بشیم ولی هیچ چیزی تو دنیا نمی‌تونه این حقیقتو تغییر بده که من عاشقتم...
@baycot 💠🪐

Читать полностью…

بايكوت

@baycot 💠🪐

Читать полностью…

بايكوت

لیلا حاتمی تو یکی از فیلم هاش میگه: یه كارى واسه من بکن، چه میدونم! مثلا ساعتتو دربیار بذار رو میز بگو واسه تو کردم... بیا یه کاری کن که فقط واسه من باشه! مثلا روز غیرکاریت بیا اینجا بگو اومدم تورو ببینم! سر راهت گل دیدی ازش عکس بگیر بگو یاد تو افتادم...یه جا شعر شاعر مورد علاقمو دیدی بفرست واسم.. ولی دروغی نباش!
یعنی اگه دیدی هیچکاری نیست که دلت بخواد بخاطر من انجامش بدی منو حذف کن از زندگیت
@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

ﺭﻭﯼ ﻭﯾﺘﺮﯾﻦ ﯾﮏ ﮐﺘﺎﺑﻔﺮﻭﺷﯽ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺭﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ:
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻟﺨﻮﺭﯼ ﻫﺎ ﺭﺍ...
ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ…
ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ…
ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺎ "ﮐﻼ‌ﻡ" ﻣﻄﺮﺡ ﮐﻨﯿﺪ
ﻧﻪ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﻼ‌ﻡ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﯿﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭﺗﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ...
ﻗﺪﺭ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ "ﺩﺍﺷﺘﻨﻬﺎ" ﺭﺍ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ.
@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

مرد خوب نه مرد خیلی خوشتیپه نه خیلی پولدار.
مرد خوب اونیه که بلده درست توجه کنه، به احساست احترام بذاره. از صحبت کردن باهات ابراز خستگی نکنه و از ابراز عشق نترسه.
تلاشگر باشه و ذهن بازنده نداشته باشه، ازت بخواد پیشرفت کنی و کمکت کنه برای بهتر شدن، با سوادتر شدن، یادگرفتن.
@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

راستش من گاهی فکر می‌کردم شاید این یک جور قدرت باشد که بتوانی وانمود کنی از کسی نرنجیده‌ای…
@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

میانه‌ی راه ایستاد و از خودش پرسید:
یعنی تمام زندگی همین است؟
«همین تحمل کردن‌ها، صبر کردن‌ها
و دوام آوردن‌های اجباری؟»
@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

قسمت نوزدهم
#جهان_كوچك_تو
نیمه‌شب بود.
خیابون خلوت، شهر خوابیده،
ولی من نه خوابم می‌اومد،
نه جا داشتم توی هیچ‌کدوم از اتاقای این شهر.

سوار ماشین شدم و زدم بالا.
رفتم بام تهران.

باد سرد می‌زد تو صورتم.
چراغای شهر از اون بالا مثل یه مشت نور بی‌خاصیت چشمک می‌زدن.
همه‌چی کوچیک شده بود.
جز چیزی که توی دلم می‌جوشید.

نشستم روی لبه‌ی حفاظ،
سیگار روشن کردم،
و با صدای گرفته با خودم حرف زدم.

ـ تو واقعاً هستی؟
ـ اصلاً چی‌کار داری با من؟
ـ منو تا این‌جا کشوندی، بعد هیچی؟
ـ من همه‌چی رو گذاشتم پای تو…
ـ حتی نرفتنمو… حتی نخواستنم از یه آرزویی که سال‌ها داشتم…
ـ لعنتی، حتی نمی‌دونم کی‌ای…!

اشک‌هام بی‌صدا ریخت.
از همونا که حتی دستتم نمی‌ره پاکشون کنی.
فقط می‌ذاری بریزن،
چون تو دیگه حرفی نداری بزنی.

دستمو بردم سمت سینه‌م.
جای زخم نبود،
ولی انگار یه چیزی توی قلبم خالی شده بود.

ـ من فقط یه نفر می‌خواستم که نگام کنه…
ـ همین.
ـ یه نفر که بفهمه پشت سکوت‌هام، چندتا فریاد قایمه.
ـ یکی که وقتی نمی‌نویسم، بفهمه یعنی داغونم، نه بی‌احساس.

سرمو پایین انداختم.
دستام سرد بودن.

ـ چرا نمیای؟
ـ چرا فقط از دور می‌بینی؟
ـ اگه بودی،
اگه واقعاً بودی،
الان این‌جا بودی…
همین‌جا، کنارم.
نه توی کاغذ.
نه پشت امضا.

یه باد شدید زد.
بوی برگای خیس، دود، و یه چیزی آشنا پیچید توی هوا.
و من،
برای چند ثانیه فکر کردم شاید…
شاید اونم این بالاست.

ـ من دیگه نمی‌خوام بدون تو برم.
ـ نه از این شهر.
نه از خودم.

ـ اگه قراره دنیا یه جای خالی برام بذاره،
پس بذار توی این شهر باشه.
جایی که تو یه جاهایی قدم زدی،
یه جایی که من هنوز منتظرم…

علی، وقتی از بام برگشت،
یه جمله با خودکار پشت قبض پارکینگ نوشت و توی داشبورد گذاشت:

«اگه یه روز خواستی پیدام کنی،
دنبال صدای فریاد نباش…
من همیشه توی سکوت بودم.»
#علي_قاضي_نظام
پايان قسمت نوزدهم
#جهان_كوچك_تو
@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

‏یه‌دیالوگی بود تو سریال زخم‌کاری که میگفت: «اهدافِ مشترک، بیشتر از عشق آدمارو به هم نزدیک میکنه» و ما چقدر دیر میفهمیم بودن با آدمی‌که هدفِ زندگیش، نزدیک به طرزِ فکر ما نباشه، اسمش رابطه نیست تیشه به ریشه زدن و خاکسترکردنِ زندگی و رویاهامونه
@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

و می‌ترسم از آن روز،
که تو را،
بیش از توانَت دوست بدارم.
@baycot 💠🪐

Читать полностью…

بايكوت

قسمت هجدهم
#جهان_كوچك_تو
اون روز همه‌چی آروم‌تر از قبل بود.
نه خبری، نه نامه‌ای، نه صدای خاصی توی سرم.
فقط یه سکوت عمیق که انگار، کم‌کم داشت می‌ذاشت زندگی دوباره شکل بگیره.

داشتم قهوه‌م رو روی گاز می‌ذاشتم که گوشیم زنگ خورد.
مادر.

جواب دادم،
و هنوز “الو” نگفته بودم که صدای جیغش پیچید توی خونه:

ـ علی!
ـ علییییییییییی!
ـ توووو برنده‌ی لاتاری شدی!
ـ خودتی! اسمت اومده، رسمی، قطعی!
ـ وای علی تو می‌دونی یعنی چی؟
یعنی دیگه تمومه!
ـ یعنی رفتی!
ـ همه‌مون داریم گریه می‌کنیم از خوشحالی!
ـ پاشو بیا خونه، پاشو بیا…

صدای گريه ش می‌پیچید توی گوشی.
صدای بابا از اون‌ور اتاق، خواهرم، خنده‌هاشون،
صدای پدرم که گفت:
«آخرش درست شد…»

و من،
همون‌طور که گوشی توی دستم مونده بود،
فقط به دیوار خیره شده بودم.
بی‌هیچ حسی.
بی‌هیچ لبخندی.

فقط یه جمله توی ذهنم چرخید:
من برم، اون چی؟

انگار دنیا یه شوخی باهام کرده بود.
همه‌ی سال‌هایی که فرم پر کردم، ایمیل زدم، خواب دیدم،
حالا که همه‌چی ممکن شده بود،
من دیگه…
نمی‌خواستم برم.

نه چون اون‌جاست.
چون چیزی توی این‌جا،
تو همین عمارت، همین میز، همین صفحه‌ی ۲۴،
منو نگه داشته بود.

شاید اون،
شاید چیزی که هنوز اسم نداره،
اما بی‌اسم،
از همه‌چی واقعی‌تره.

علی به مامانش فقط یه جمله گفت،
آروم و بریده:

ـ باشه… فقط یه‌ذره باید فکر کنم.

و همون لحظه که تماس تموم شد،
نگاهش رفت سمت کتابفروشی.

نه به امید نامه،
به امید اینکه
اگه قرار باشه نری
به‌خاطر چی می‌مونی؟
#علي_قاضي_نظام
پايان قسمت هجدهم
#جهان_كوچك_تو
@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

تو همونی که
حاضرم تو هر شرایطی نگهت دارم و ولت نکنم،
من همونیم که
باهاش میتونی بی نیاز از هرکس دیگه ای باشی،
تو همونی که
منو بلدی جوری که انگار جزوی از منی،
من همونیم که
بهت نزدیکم طوری که هر لحظه زندگیت میکنم،
تو همونی که
میخواد تا همیشه کنارم بمونه،
من همونیم که
طاقت دوری تورو ندارم
@baycot 💠🪐

Читать полностью…

بايكوت

ولی اتفاقات خوب
آروم و بی‌صدا وارد زندگیت میشن
بی‌تابی نکن
@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

هربار
که هوای رفتن به سرم می زند
می روم در گوشه ای
تنها می نشینم
تا این سودا از خیالم بگذرد
می دانم اگر بروم
هرگز به اینجا بازنخواهم گشت..

@baycot 💠
#جمال_ثریا

Читать полностью…

بايكوت

قسمت هفدهم

نامه رو گذاشتم توی کتاب.
همون صفحه‌ی ۲۴.
بدون تردید.
بدون انتظار.

نه دنبال جواب بودم،
نه دنبال معجزه.
فقط خواستم بدونم اگه هنوز هست،
اگه هنوز می‌شنوه،
پس الان وقتشه که نشون بده.

ساعت نزدیک یک بود.
عمارت ساکت بود.
منم،
بی‌صدا،
با دستی که هنوز از لرزش شب قبل آروم نشده بود،
چراغا رو خاموش کردم
و رفتم.

نیمه‌شب،
تو راه برگشت به خونه،
ته یه کوچه‌ی خلوت،
صدای ویبره‌ی موبایل پیچید تو ماشین.

یه شماره‌ی ناشناس.
نه پیام.
یه تماس.

برای چند لحظه،
دستم رو گوشی موند.
سکوت.
هیچ‌کس چیزی نمی‌گفت.

اما یه نفس بود.
یه نفس واقعی.
آروم.
با فاصله.
و بعد قطع شد.

قلبم دیگه نمی‌زد.
می‌کوبید.

ایستادم کنار خیابون.
به صفحه‌ی گوشی زل زدم.
شماره ذخیره نشده بود.
اما توی لاگ تماس‌ها ثبت شده بود:
ساعت ۱:۱۳ نیمه‌شب.

چیزی نگفتم.
نفس کشیدم.
و برگشتم.

صبح روز بعد،
رفتم کتابفروشی.
کتاب سر جاش بود.
نامه همون‌طور که شب قبل گذاشته بودم، هنوز همون‌جا بود.
اما یه پاکت دیگه،
لای یکی از کتاب‌های طبقه‌ی بالا بود.
توی کتابی به اسم نبودن.

بازش کردم.

یه برگه‌ی ساده توش بود،
با یه جمله‌:


«شب قبل، پشت خط بودم.
هیچ‌چی نگفتم،
چون گاهی فقط نفس‌کشیدنِ یه نفر،
کافیه برای نجات یه آدم.»

امضا:
جهان کوچک تو

نفس کشیدم.
واقعی.
برای اولین بار،
بدون زخم.

اون شب،
علی گوشی رو گذاشت کنار تخت،
بی‌زنگ، بی‌ویبره، بی‌انتظار.
و برای اولین بار،
بدون فکر به فردا،
چشم‌هاشو بست.
#علي_قاضي_نظام
پايان قسمت هفدهم
#جهان_كوچك_تو
@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

بیم آن دارم که زیاد
با تو سخن بگویم
مبادا خسته شوی!
و بیم آن دارم که سکوت کنم
مبادا گمان کنی که دیگر برای قلبم مهم نیستی
@baycot 💠🪐
#نزار_قبانی

Читать полностью…

بايكوت

هر رابطه پايدارى كه ديدم باهر نسبتى؛
خانواده، دوست،عشق، شريک
اين سو يكى محبت كردن را بلد بوده
و آن سو ديگرى، جنبه محبت ديدن…
@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

بعضی وقتا باید توی بدترین شرایط موند و دووم آورد. می‌دونی؟ توی بدترین حالتِ اون آدم دوسش داشته باش، این یعنی دوست داشتن واقعی
به قول شهیار قنبری «حالا که حوصله‌ات را سَر می‌بَرَم با من باش»
@baycot 💠

Читать полностью…

بايكوت

چیزی‌ که آدمیزاد رو می‌کُشه، حسرته.
حسرتِ جاهایی که نرفته،
کارایی‌ که نکرده،
حرفایی که نگفته.
حسرتِ آدمی که دیگه تکرار نمیشه و هیچ‌کاری واسه نِگه‌داشتنش نکرده .
@baycot 💠

Читать полностью…
Subscribe to a channel