سوفی در مست ترین حالت ممکنش حرف جالبی زد:
که یک شبهایی باید زیاده روی کرد!
در مستی، در غم، در دوست داشتن، در هر آنچه که همیشه محتاط بوده ای...♥️
@baycot
یه دیالوگ فوق العاده تو فیلم Her بود که میگفت :
بعضی وقتا فکر میکنم همهی احساساتی که لازمه رو؛ تجربه کردم و از اینجا به بعد دیگه احساس جدیدی نخواهم داشت. هرچی هست فقط یه نسخه ضعیفتر از احساساتیه که قبلا داشتم! بخاطر همینه که دیگه چیزی نمیتونه تحت تاثیرم قرار بده!
@baycot
+ تو اگه کلمه بودی میشدی "Geborgenheit"
- معنیش چیه؟
+ یعنی کسی که کنارش احساس امنیت و عشق داری، کسی که وقتی کنارش هیچچیزی نمیتونه حال خوبتو بد کنه حتی وقتی که بزرگترین درد دنیا رو دوشِته!
@baycot
دستت را به من بده
نترس !
با هم خواهیم پَرید،
من از روی رویاهایی که رو به باد وُ
تو از روی بوته هایی که باران پَرَست.
امید و علاقه ی من از تو،
اندوه و اضطرابِ تو از من.
واژه ها، کتاب ها و ترانه های من از تو،
سکوت، هراس و تنهایی تو از من.
حضور، حیات و حوصله ی من از تو،
تَراخُم، تشنگی و کسالتِ تو از من.
هلهله، حروف، هر چه هستِ من از تو،
درد، بلا و بی کسی های تو از من . . .
@baycot
#سید_علی_صالحی
كاش میشد جزئی کوچک از تو باشم!
به اندازهیِ تکه کاغذی که رویش
شعری از شاملو نوشته باشی...
و يا عطری تلخ بر یقهیِ پیراهنت...
عكسی غبار گرفته در آلبومی قديمی
و یا تنها خاطرهای دور
از یک حادثهیِ شيرين...
من فقط ميخواستم
جزئی ناچیز از تو باشم!
حتی اگر هیچوقت دیده نمی شدم.
@baycot
#ياسمن_مهديپور
حرفِ تو که میشود
من چقدر ناشیانه وانمود میکنم
که بی تفاوتم...
@baycot
#ریچارد_براتیگان
لذتی بالاتر از این نیست
کسی را بیابی
که جهان را مثلِ تو ببیند؛
اینگونه میفهمیم
که دیوانه نبودهایم!
@baycot
#کریستین_بوبن
وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیشتر تنهاست،
چون نمی تواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد،
و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق می کند،
تنهایی تو کامل می شود...!
@baycot
#عباس_معروفی
آیا تابهحال کسی را در زندگیتان داشتهاید
که عکسش را باز کرده و تا ریزترین جزئیاتِ صورتش را با دقت نگاه کنید؟
@baycot
#جمال_ثریا
من و تو
همچون خورشيد و ماه
هيچ وقت به هم نخواهيم رسيد
فقط ميتوانيم از دور هم را بی دریغ دوست داشته باشيم
از دور روزهای رفته ی بدون هم را تماشا كنيم
از دور دلتنگی هايمان را به آغوش بكشيم
می انديشم به اينكه گاهی چقدر سهم آدم ها نرسيدن ميشود ...
@baycot
#ياسمن_مهديپور
در خلوت افراد دچار اضطراب چه میگذرد؟
۱ تکرار اتفاقات گذشته در ذهن شما برای سنجیدن و اصلاح آنها
۲ تصور اتفاقاتی که در آینده ممکن است رخ دهد و تلاش برای پیدا کردن هر چیز غافلگیر کننده ای که ممکن است با برنامه تان تطابق نداشته باشد
۳ دوباره دیدن فیلم ها و سریال های تکراری زیرا می دانید چه اتفاقی قراره بیافته و به همین دلیل احساس راحتی و امنیت می کنید
۴ کناره گیری از اجتماع برای کنار آمدن با علائم و نشانه های خود...اما پیام ها و تماس های بی پاسخ دائم به شما فشار می آورد و انرژی شما را می گیرید
۵ تایپ کردن پیامی که تلاش می کنید با آن حالتی که دارید را برای دیگران توصیف کنید اما آن را حذف می کنید زیرا کلمات مناسبی پیدا نمیکنید
اضطراب حالتی بسیار ناخوشایند است که عدم درمان آن می تواند آسیب های زیادی به فرد بزند پس لطفا افراد مضطرب را بیشتر درک و حمایت کنید.
@baycot
پیش از همهچیز، گواهی میدهم
اگر عشق تو نبود
جسم من همچو مُشتی خاکستر پراکنده میشد
در شبی وجودین و ژرف و بیانتها!!
و پایان دالان را روشنایی نیست
اگر عشق تو نبود، صبرم را از دست میدادم و
قطبنما و چتر و گاهشمارم را
@baycot
#غادة_السمان
پرسيدن سؤالات تلخ ممنوع!
تا به حال شده است که با یک پرسش نامربوط از دهان یک آشنای دور یا حتي نزدیک، انقدر غمگین شوی که نتوانی تا چند دقیقه خودت را جمع و جور کنی؟!
راستی چرا مردم از هم اینهمه سئوال می پرسند؟
چرا مثلا می پرسند :روی صورتت جوش در آورده ای؟
چرا اینهمه لاغر شده ای؟
رنگت چرا این همه پریده؟!
اینها سئوال های تلخ خالی کننده ای هستند...
و بدتر از اینها اینکه بپرسی
فلانی کجاست؟ چند تا بچه داری؟ چرا بچه دار نشدی؟ چرا بچه ات اینهمه چاق است؟ چرا خانه ات این همه قدیمی است؟ خانهء قدیمت بهتر نبود؟
چرا از یکدیگر سئوال هایی می کنیم که ممکن است هم را مجروح کنیم؟!
چرا از هم نمی پرسیم که این روسری چه قدر به تو می آید از کجا خریدی اش...
یا چرا به هم نمی گوییم چه قدر چشمانت برق می زند...
چه قدر این رنگ مو به تو می آید...
چه قدر در کنارت از گذشته آرام ترم....
چه قدر دلتنگ بوده ام و چه خوب که بعد از این همه وقت دوباره دیدمت...
به موهای سفیدی که از حاشیه روسری دوستمان بیرون آمده چه کار داریم...
اگر بخواهد خودش درباره اش با ما حرف می زند...
به لکی که پیشانی اش بر داشته...
به لایه های چربی ای که ممکن است بر بدنش افزوده شده باشد...
یا به چین و چروک های صورتش....
این عبارت، چه قدر عبارت بی رحمانه ست و بی رحمانه تر اینکه از زبان یک دوست شنیده شود:
چه قدر خراب شده ای!!!
خراب شده ای یعنی چه؟!
یعنی اتفاقی ناگواري خستگی هایی بیشمار بر پشت و شانه های دوستمان، آشنایمان یا عزیزمان وارد آمده است و حالا که ما بعد مدت ها او را دیده ایم با گفتن این عبارت باید حتما به او بفهمانیم که تو خراب شده ای و من این را از پوستت، از صورتت، از لاغری ات و از گودی پای چشمانت فهمیده ام!! و من پتک محکم تری بر سرت فرو خواهم آورد تا تو خراب تر ازین که هستی شوی...
اصلا چرا از هم سئوال می کنیم.... چرا می پرسیم : این مدت که نبودی کجا بودی؟
یا چرا با طعنه می گوییم این همه مدت با کی بودی که یاد ما نمی کردی..!
چرا کلمات و جملاتمان را نمی سنجیم!
ممکن است واقعا کسی با یک جمله ی سادهء ما زخمی تر از آنچه هست شود..
اصلا به ما چه مربوط که دوستمان چرا ماشینش را فروخته!
چرا بچه هایش را به فلان مدرسه گذاشته!
چرا خانه اش را عوض کرده!
چرا از کارش بیرون آمده است!
مگر نه اینکه اگرخودش بخواهد به ما خواهد گفت... کمی درنگ کنیم در ابتدای دیدارها و هم دیگر را با سئوالهای عجولانه نیازاریم.
بگذاریم دوستمان نفسی تازه کند...
بگذاریم آشنایمان در کنارمان یک فنجان چای بنوشد بدون نگرانی، بدون دلهره، بدون اندوه...
او را به یاد لکه های صورتش، کج بودن قدم هایش و خالی های اطرافش نیاندازیم!
قطعا چیزهایی از زندگی اش کاسته شده است که حالا سعی می کند با ارتباط، با سلام های دوباره آنها را التیام دهد.
از کسی سراغ کسی از متعلقات غایبش را نپرسیم...
اگر باشد...
اگر هنوز در محدودهء زندگی اش حاضر باشد، خودش یا نامش به میان خواهد آمد.
کمی صبور باشیم...
کمی صبور در ابتدای دیدارها، وهمدیگر را با سئوالهای تاریک و غمگین کننده نیازاریم!
@baycot
#دکتر_احمد_حلت
نزار قبانی یه تعریف قشنگ داره از آدمهایی که معجزه وار وارد زندگیمون شدن که میگه: تولد من تویی و پیش از تو به یاد نمی آورم که وجود داشت
@baycot