تو را از دوردست دوست میدارم
بیآنکه بوی تو را حس کنم،
بیآنکه دستانم را به گردنت آویخته و در آغوش بگیرمت،
بیآنکه صورتت را لمس کنم،
فقط دوستت دارم
همانگونه از دور دوستت دارم
بیآنکه دستت را بگیرم
بیآنکه قلبت را لمس کنم
بیآنکه غرقِ در چشمانت شوم.
لجباز به این عشقهای گذرا،
تو را نه مانند یک دربهدر
بلکه مانند یک مرد دوستت میدارم
همانگونه از دور دوستت میدارم،
بیآنکه پاک کنم
اشکهایی را که بر گونههای نحیفت میافتند
بی آنکه در قهقههای دیوانهوارت شریک شوم،
بیآنکه باهم زمزمه کنیم
ترانهای را که دوستش میداری
همانطور از دور دوستت میدارم
بی آنکه بشکنم، بریزم، خرد کنم
بیآنکه برنجانم
بگریانم
از دوردست دوستت میدارم...
همانگونه از دور دوستت دارم،
هر کلمهای را که به تو خواهم گفت
در زبانم تکهتکه کردنشان را دوست دارم،
من تو را
هنگامیکه کلماتم
چکهچکه
بر سپیدی معصوم کاغذی میریزند
دوست میدارم.
@baycot
#جمال_ثریا
شايد اگر به عقب بر میگشتم طور ديگری زندگی میكردم.
طور ديگری نفس میكشيدم و طور ديگری دنيا را میديدم.
اگر به عقب بر میگشتم، باز هم برای ديدنت میآمدم، باز هم برای بودنت لحظه شماری میكردم، باز هم دلتنگت میشدم.
اگر به عقب بر میگشتم، باز هم دوستت داشتم، فقط به رويت نمیآوردم، تا هميشه غريبه بمانی.
آدم، از غريبهها انتظاری ندارد...
@baycot
#پویا_جمشیدی
آرشیو کامل فیلم و سریال از سینمای کلاسیک تا فیلم های تازه منتشر شده
زیرنویس چسبیده بدون سانسور بدون هزینه اشتراک
(ایرانی/ آمریکایی/کره ای/ فرانسوی/ اسپانیایی /انیمه / انیمیشن و...)
آیدی کانال 👇
@farsiinfarsiiin @farsiinfarsiiin
لیست کالکشن های سینمایی 👇
/channel/farsiinfarsiiin/5
/channel/farsiinfarsiiin/5
لیست سریالای خارجی 👇
/channel/farsinfarsin/3
/channel/farsinfarsin/3
چرا زود عصبانی می شوید؟
۱ در یک محیط پر تنش و عصبانی بزرگ شده اید
۲ در محیطی بزرگ شده اید که حق اعتراض به هیچ چیز را ندارید
۳ کمال گرا هستید و کوچکترین اشتباهی از دیگران را نمیپذیرید
۴ احساستان را بروز نمیدهید و احساساتتان سرکوب می شود
۵ به شما محبت و عشق کافی تزریق نشده است
۶ در کودکی همه چیز را با عصبانیت به شما آموخته اند
۷ در کودکی الگوهای غلط به شما معرفی کردهاند
۸ دیدن فیلم هایی که نقش اول آن عصبی است و کنترل اعصاب ندارد
@baycot
به خاطر خودت میگویم دوستم داشته باش
که در سالن انتظار، بلیط سینما را صدبار نخوانی که سرت را گرم کرده باشی.
که در اتوبوس راحت بخوابی و نترسی ایستگاه را جا بمانی.
که اساماس سادهی "رسیدم، بخواب"، دلت را خوش کند.
که در مهمانی کسی ناگهان پشت گردنت را ببوسد.
که بتوانی راحت شعر سیدعلی صالحی را کنار دفترت بنویسی.
که ترست بریزد و تو هم شعر بنویسی.
که ترست بریزد و در کوچه برقصی.
که عصر جمعه دستت برود به من زنگ بزنی.
به خاطر خودت میگویم دوستم داشته باش
که ادبیات بی استفاده نمانَد...
@baycot
#پوريا_عالمى
کاش دلخوشیها بسیار بود و جادوی احساسات و عشق، میان تمام آدمها جریان داشت و هیچکس غمگین نبود.
کاش بیدغدغه میخندیدیم و بیمنت میبخشیدیم و بیفکر میخوابیدیم و غرق در آرامش و اشتیاق، بیدار میشدیم...
کاش مشکلات، اندک بود و رنجها محدود بود و نگرانیها در سطحیترین لایههای احساسات آدمی اتفاق میافتاد.
کاش اتفاقات خوبی میافتاد و خبرهای خوبی میرسید و شادیِ بیاندازهای را جشن میگرفتیم.
کاش آباد بودیم، کاش آزاد بودیم، کاش هیچ اندوه بزرگی نداشتیم...
@baycot
#نرگس_صرافیان_طوفان
حتما کسی را در زندگی دوست بدارید.
چیزی را، حتی!
فرصت بسیار کم است.
همین که چشمهامان را ببندیم و روی تخت دراز بکشیم، دیر یا زود خوابمان میبرد و یک روز کمتر عاشق بودهایم. اما قرار هم نیست دلمان را خرجِ بیهوده کنیم... آدمها گاهی از نگرانیِ گلدانِ آب نخورده، سفر را دیرتر میروند!
دلبستگی آدم را بزرگ میکند. حتما قرار نیست آدم به آدم عاشقی کند...
جمعه، برای کسانی که دوست داشتن بلد نیستند غمگین است!
@baycot
#صابر_ابر
حالا تو هِی به رویِ خودِت نیار
منم هِی به رویِ خودم نیارم
اما
یک روز
یک جایی
برای این همه نداشتنت میمیرم.
#محيا_زند
@baycot
ﻋﺎﺷﻖِ ﺗﻮﺍﻡ ...
ﻛﻤﻲ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﺮﻳﺰ!
ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﻧﺒﺮﺩ،
ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺩﺭﺩ ...
@baycot
#ﻛﺎﻣﺮﺍﻥ_ﺭﺳﻮﻝﺯﺍﺩه
چهارراه قصر که رسیدیم پسر سرباز که جلو نشستهبود با لهجه شیرین ترکیش گفت ممنونم پیاده میشم. یه اسکناس گرفت طرف راننده. آقای راننده به پسر سرباز گفت کرایه نمیگیرم ازت، بچه خودمم سربازه. آقای سرباز گفت دم شما گرم. پیاده شد رفت.
آقای راننده پشت چراغ قرمز اشک از چشم دویید رو صورت تیغتیغی مهربونش، من روی صندلی عقب اشک جمع شد تو گلوم، خانم هایده توی ضبط خوندن مث برگ زرد پاییز، غم لعنتی به من زد.
چراغ سبز شد آقای راننده گفت الهی همه غریبا سلامت باشن. منم گفتم آمین. گفت سخته آقا دوری. گفتم بله. بعد آقای راننده آهنگ رو عوض کردن، خانم هایده گفتن سلام سلام، زندگی سلام.
همه چی مثل یه سکانس معمولی از یه فیلم معمولی بود. فقط نمیدونم این روزها فیلم زندگی چرا غمگین شده. اون بچههایی که توی ماشینای بغلی بستنی میخوردن و غشغش میخندیدن و به ما ادا درمیآوردن، همشون از این شهر رفتن انگار. سرباز شدن تو شهرهای دور...
@baycot
#حمید_سلیمی
«صَباح الخير لِعَينيك البَعيدتين.»
صبحِ چشمهای دور از مَنَت بهخیر...🤍🌱
@baycot • جداریات
از میان همه زندانهایی که گرفتارش هستیم و از همه زنجیرهایی که به دست و پا بستهایم "آبروداری" تنگترین و سنگینترینشان است.
آبرو که میگویم از نقابی حرف میزنم که این و آن برای ما دست و پا کردهاند تا همانگونه به چشم بیاییم که ما را میپسندند.
همین شکل از آبروداری است که ما را میکِشد بهجایی که نمیخواهیم و به شکلی درمان میآورد که دوست نداریم و حرف و کلامی به لبمان میآورد که ازدلمان برنمیآید و دهانمان را میبندد وقتی هزارحرف نگفته داریم. این "آبرو" را هرچه زودتر بدور بریزیم آبرودارتریم.
#اميرعلى_بنى_اسدى
@baycot
هيچكس از آينده خبر ندارد ،
مردي كه امروز با عجله توي مترو از تو ساعت پرسيد شايد يك ماه بعد به نام كوچكش او را صدا بزني ،
شايد دختري كه امروز با او قدم ميزني و بستني ميخوري ، چند سال بعد خسته و كالسكه به دست از روبهرو به سمتت بيايد و تو سرت توي كيفت باشد و با تنه از كنارش رد شوي ، شايد او برگردد تو هم برگردي يك ثانيه به هم خيره شويد و يك سال خاطره زنده شود ، اصلا شايد هم او از خستگي برنگردد و به پسرش توي كالسكه خيره شود و اطمينان پيدا كند كه بيدار نشده باشد ، تو هم همچنان دنبال كاغذ حساب هاي شركت توي كيف ات باشي ،
امروز شايد علاقه ي عجيب و شديدي به موهاي بلوند داشته باشي و چند سال بعد موهاي مشكي ات را با دست از جلوي صورتت كنار بزني و ظرفي كه اب كشيدي را توي ابچكان بگذاري ،
هيچكس از آينده خبر ندارد [شايد امروز از اين كه ديگر نيست ، از اين كه رفته است توي تاريكي هق هق كني و دو سال بعد روي نيمكتهاي پارك ملت به آمدنش از دور با لبخند نگاه كني ، نزديك كه شد با خنده بگويي : باز كه دير كردي]، شايد هم همچنان توي اتاقت باشي و فكر كني حست چقدر شبيه دو سال پيش همين موقع است ،
فهميدي مي خواهم چي بگويم ؟
نه ، نمي خواهم بگويم همه دردها فراموش مي شود ، نمي خواهم بگويم حتما زمان كسي كه امروز دوست داري را از يادت مي برد ، نمي خواهم بگويم كسي كه امروز كنار توست دو سال بعد مي رود ،
خواستم بگويم تغيير شايد نام ديگر زندگي باشد ،
خواستم بگويم : بس كن ، دست بردار از اين كه فكر كني همه چيز را بايد تو درست كني ، دست بردار از اين مه فكر كني هميشه تو مدير زندگي ات هستي ، انقدر براي فردا ، براي يك سال بعد ، براي اينده با فلاني ، برنامه نريز و نخواه كه همه چيز همان طوري پيش برود كه مي خواهي ،
خواستم بگويم خيلي چيزها دست تو نيست و اصلا اين چيز بدي نيست ، اينطوري مي تواني با خيال راحت تري چاي ات را كنار پنجره بنوشي و مطمئن باشي زندگي هم انقدرها دست و پا چلفتي نيست تو را مي برد آنجايي كه بايد ،
خواستم بگويم انقدر مطمئن نباش به حس و حال امروزت كه هميشگي خواهد ماند ،
خواستم بگويم شايد تغيير نام ديگر زندگي است پس ،
بهترين اهنگ و بهترين لباست را براي همين ثانيه از زندگي ات اماده كن چون هيچكس از آينده خبر ندارد.
@baycot
#مرآ_جان
بیا برگردیم به عصر حجر
بیا پایاپای معامله کنیم
مثلاً من سیب شکار کنم
تو سرم را توی دامنت بگیر
من اسب رام کنم
تو روی دیوار تنم نقاشی بکش
با انگشت طلوع خورشید را به من نشان بده
غروب خودم در تنت غرق میشوم
تا نبینم جهان نا امن شده
توهینآمیز و نا امن .
@baycot
#عباس_معروفی
Bu akşam ölürüm beni kimse tutamaz
کسی نمی تواند مرا بگیرد ( کسی نمی تواندمانع شود )
Sen beni tutamazsın yıldızlar tutamaz
تو نمی توانی مرا بگیری ، ستاره ها نمی توانند مرا بگیرند
Bir uçurum gibi düşerim gözlerinden
همچون پرتگاه از چشمانت می افتم
Gözlerin beni tutamaz
چشمانت نمی توانند مرا بگیرند
Düşlerinde büyürüm büyürüm kabusun olur ölürüm
در رویاهایت بزرگ می شوم ، وقتی كابوس به سراغت می آید می میرم
Bir şiir yazarım bir türkü söylerim
یك شعر مینویسم ، یك ترانه محلی میخوانم
Bir sen olurum bir ben ölürüm
یك بار همچون تو می شوم ، دوباره می میرم