صبح ۱۷ نوامبر
جمال قدم می فرمایند:
به نام خداوند مهربان
ای امة الله، الحمد لله از دریای عرفان الهی آشامیدی و به افق ظهور توجه نمودی و به کلمه بلی بعد از اصغای الست فائز شدی. جهد نما تا به عنایت باقیه فائز شوی. امروز روزی است که هر نفسی می تواند تحصیل نماید مقامی را که لم یزل و لایزال باقی و پاینده ماند. به صد هزار لسان شاکر باش، چه که حق جل جلاله ظاهر نمود از تو نفوسی را که به طراز ایمان مزینند و به خدمت امر قائم. چه مقداراز اهل ارض که از مقصود محروم و محجوبند و شما مقبل و متوجه، این مقام بزرگ است، انشاءالله به اسم حق محفوظ باشد. جمیع نساء آن ارض را وصیت می نماییم به تقدیس و تنزیه و ما اَنزلَهُ الوهّابُ فی الکتاب.
آیات الهی جلد ۲ صفحه ۲۶۴
صبح ۱۶ نوامبر
در لوحی از جمال قدم به امضاء
کاتب وحی چنین آمده است:
"از حق بطلبیم نفوسی که خود را به حق نسبت میدهند به مثابۀ روح خفیف حرکت نمایند و لطافت روح از ایشان ظاهر شود به قسمی که در هر بیت وارد میشوند سبب تقدیس و تنزیه و ارتفاع و ارتقآء و اطمینان اهل آن بیت گردند؛ به خود نپردازند بلکه به اولیا توجّه نمایند."
مجموعه آثار قلم اعلی، شماره ۲۷، ص۱۴۶
صبح ۲۹ ژانویه
حضرت بهاءالله در مناجاتی میفرمایند: "ای پروردگار، ما به مثابه اطفالیم. تربیت لازم داریم. از دریای کرمت مسألت مینماییم که ما را به ایادی ارادهات تربیت نمایی و به مقام بلوغ، که انقطاع از غیر و توجّه به فناء باب تو است، مزیّن و فائز فرمایی."
(مجموعه آثار قلم اعلی، شماره ۲۷، ص۱۳۱)
صبح ۲۸ ژانویه
حضرت بهاءالله در لوح اصل کل الخیر می فرمایند:
(رَأسُ الْاِحسانِ ) هُوَ اِظهارُ العَبدِ بِما اَنعَمَهُ اللهُ وَ شُكرُهُ فی كُلِّ الْاَحوالِ وَ فی جَميعِ الْاَحيانِ
مضمون بیان مبارک به فارسی:
جوهر نیکوکاری آن است که عبد نعمتهای خداداد را بیان کند و در هر حال و در هر حین او را شکر گزارد.
ادعیه حضرت محبوب ص ۴۲
صبح ۲۷ ژانویه
جمال مبارک می فرمایند:
هوالمحبوب
در این ساعت که عروس حُبّ از پرده بر آمد و آتش فراق از دل و جان شعله برآورد؛ صبر را از صدر برانداخت، چون جمال دوست چهره برافراخت.
در فراقیم و به امید وصل جان دربازیم. اگرچه در وصال هم بیم فراق هست؛ بلکه در سبیل عشق فصل از وصل نیکوتر و بُعد از قُرب محبوبتر و فراق از وصال پسندیدهتر است. زیرا که در وصال ، بیم فراق است ولکن در فراق ، امید وصال. از پسِ هر هجری لِقاست و بَعدِ هر بقایی فنا.
عالم را مرکّب از شهد و حنظل خلق نمودهاند. کجا گذارد که انسان بیدل در خاکدان آب و گِل نَفَس راحت کشد و یا بستر راحت گسترد. اگر به لب نوشی دهد از جان خروشی برآوَرَد. پس، باید جان صافی، دل را در او نبندد و چون سحاب از او بگذرد و همچه عقاب از او برپرد . و نه به شیرینیاش خورسند شود و نه از زهرش مستمند. دل به مُلک باقی نهد و از تراب فانی بگذرد که شاید به پَر معنوی به آشیان قدس الهی پرواز نماید تا به آهنگ بدع عراقی به این نغمۀ عزّ روحانی بسراید:
ما مست فنائیم همه؛ ما نور بهائیم همه؛ ما روح بقائیم همه؛ ای جان و دل آگاه شو، آگاه شو.
باقیِ این داستان را هر که خواهد در آستانِ دوست حاضر شود و ادراک نماید. تاخدا کِی نصیب کند و همه را جمع نماید.
(لوح جمال مبارک مندرج در عندلیب، شماره 78، ص3)
صبح ۲۶ ژانویه
جمال مبارك می فرمايند :
بعد از عرفانِ مَطلَعِ وحیِ الهی و مَشرِقِ اوامرِ صَمَدانی ، استقامت از اعظم اَعمال بوده . بايد نُفوسِ مُقبِله به شأنی مستقيم باشند که جميعِ اهلِ ارض اگر بخواهند ايشان را از بحرِ قُرب ، دور نمايند خود را عاجز مشاهده کنند . نيکوست حالِ نَفسی که از کَأسِ استقامت آشاميد و به اين فيضِ اعظم ، فائِز شد . اوست از مُقَرّبين. ای دوستان ، جَهد نمایيد تا گمگشتگانِ وادیِ اوهام را به افق يقين کشانيد . اِنَّهُ لَهُوَ النّاصِحُ العَليمُ .
( آیات الهی ؛ جلد اوّل ؛ صفحه ٣٢٠)
معاني لغات :
- عرفان : شناختن و دانستن بعد از نادانی ؛ آگاهی ؛ شناختن خداوند ؛
- مَطلَعِ وحی الهی : محل برآمدن وحی خداوند ؛ در اینجا منظور حضرت بهاءالله است .
- مَشرِق : محل اشراق
- نُفوس : جمع نَفْس . اشخاص ؛ افراد ؛
- مُقبِله :اقبال کننده
- قُرب : مقابل بُعد . نزدیکی
- کأس : کاسه ؛ پیاله
- فائِز : رستگار
- مُقَرَّیین : جمع مُقَرَّب . نزدیکان ؛ نزدیک
- اَوهام : جمع وَهم . خیالات ؛ گمانها
- « اِنَّهُ لَهُوَ النّاصِحُ العَليمُ » : همانا او اندرزگوی داناست .
صبح ۲۵ ژانویه
حضرت بهاءالله می فرمایند :
ولکن حال ایامی است که باید اصحاب حق به اخلاق حق حرکت نمایند و صفات شیطانیه را به اخلاق حمیده ربّانیه تبدیل کنند ، لم یزل فساد ممنوع بوده و خواهد بود و در این ظهورِ اعظم کلّ امم از فساد ممنوعند ابداً نفْسی تعرّض به نفسی ننماید و بر محاربه قیام نکند، شأن اهل حق خضوع و خشوع و اخلاق حمیده بوده و خواهد بود ، دنیا قابل آن نه که انسان مرتکب امورات قبیحه شود و از مالک احدیه بعید ماند .
اقتدارات ص ۳۰۰-۳۰۱
صبح ۲۴ ژانویه
جمال قدم می فرمایند:
تفکّر نمایيد ضرّ در چه مقام است و بلا به چه رتبه، یفعلون ما يشاءون و يحکمون ما يريدون الّا الّذينهم آمنوا بالله و استقاموا. امر اين ارض بسيار شديد است ... اين همه امور به نفس حقّ راجع مع ذلک در کمال سرور و ابتهاج مشغول بما اُمِر به بين العباد بوده و هست. لذا آنجناب نبايد از بعض امور مکدّر باشند اَمش علی قدم ربّک. هذا حَکمَ اللهُ من قبلُ و من بعد اتّبِعْ و کُن من العاملين. هر قدر مظلوم واقع شويد احبّ بوده و هست اتّباعاً لمظلوميّة موليک.
اقتدارات ص۱۲۶
•ضُرّ: سختی و بدحالی
•یفعلون ما ... : هرچه بخواهند می کنند و هرآنچه اراده کنند حکم می نمایند مگر کسانی که به خداوند ایمان آوردند و استقامت کردند
•ابتهاج: سرور
•بما اُمِر به بين العباد: به آنچه امر شده به آن بین مردم
•اَمش علی قدم... : راه برو بر قدم پروردگارت (خداوند راهنمای تو باشد) . اینچنین حکم کرده خداوند از قبل و بعد. تبعیت کن و از عاملین باش.
•اَحَبّ: محبوبتر
•اتّباعاً لمظلوميّة موليک: به خاطر پیروی از مظلومیت مولایت
صبح ۲۳ ژانویه
حضرت بهاءالله می فرمایند:
اينکه سؤال نموده بوديد که چگونه احقاق حقّ در عالم بعد موت و ادای حقوق النّاس در قيامت کبری که به يوم الجزاء تعبير شده به تصوير آيد و امکان بپذيرد و حال آنکه اين زخارف و اموال و حقوق که در حيات باطله مطلوب و مشهود در عوالم بعدِ موت وجودی ندارد و بر فرضِ وجود به صاحبان حقوق نفعی نمي دهد و ثمری نمیبخشد . پس چگونه در آن عوالم احقاق حقوق گفته مي شود ؛ چنانچه در السنه، معروف که خداوند رحمن گاه مي شود که از حقّ خود مي گذرد و عفو نمايد ولکن از حقوق النّاس نمي گذرد ؛ تا آنکه ادای حقّ آنها شود... آنچه در اين عالم ناسوت و عالم حدود ، به هر اسم و رسم و به هر صورت و وصف ديده و شنيده، در هر عالمی از عوالم الهی ، ظهوری و شهودی مناسب و ملايم با آن عالم دارد ، و به اسم ديگر و رسم ديگر و صورت و وصفی ديگر ، جلوه مي نمايد و رخساره مي گشايد... مثلی برای تو ميزنم شايد به تعدد امثال ، آنچه عرض شده به فهم نزديک گردد و مطلب تصديق شود . ملاحظه کن هر گاه نفسی در فصل ربيع ، حبّه و هسته از نفسی غصب نمايد و در بستان خود بذر افشانی کند تا آنکه سبز و خرم شود و بالاخره در فصل صيف ، به مقام ثمر و يا شجر برسد ؛ و بعد سلطان عادل اراده فرمايد که در اين فصل که صيف گفته شد , اخذ حقّ مظلوم نمايد ; چه نحو معمول مي دارد؟ آيا در عوض ، حبه و يا هسته اخذ مي فرمايد ؟ و يا آنکه نفس شجر را با ثمری که با اوست اخذ مي کند و تسليم مي دهد .
البته خواهی گفت شجر را , و حال آنکه اين صورت غير آن صورت است و اين اسم و وصف غير آن اسم و وصفی است که در فصل ربيع داشت ، بلکه آن حبه و هسته در فصل صيف ، به زعم تو وجود ندارد و بر فرض وجود اگر بعين ادا شود , برای صاحب ، ثمری نمي دهد و نتيجه ندارد .
چه که فصل ربيع که هنگام بذر افشانی بود ، منقضی شد و حبه و هسته ، آلت معطله خواهد بود .
و اين به نظر ظاهر ، قاصر است که گفته شد که وجود ندارد و ثمر نمي دهد . ولکن در حقيقت و واقع اين حبه و هسته ، موجود و به صورت شجر و ثمر که اعلی و اغلی است، مشهود . و بسا می شود که احقاق حق ، در همين عالم شده باشد و تو آگاه نباشی ؛ چنانچه گاه مي شود که زخارف و اموال ، قميص قضايا و بلايا می شود و بلا و قضا به صورت مال جلوه مي نمايد چنانچه تلف اموال ، گاه مي شود که سبب و علّت رفع بلا می گردد و در اين مقام فرق نمي کند که اين تلف اموال، به اسباب سماوی باشد و يا آنکه نفسی ظلم کند و بعدا ، آن اخذ نمايد.
پس چنين مالی هر که غصب کند و اخذ نمايد قضا و بلا را از تو رفع نموده و بر خود وارد آورده .
آيا احقاق حقّی بهتر از اين متصور است لا و ربِّ العالمين.
مائده آسمانی ج٧ صفحات ١١٩تا ١٢٤
زَخارف: زیباییها و تجملات، مال و ثروت دنیا
صیف: تابستان
اَغلی: ارجمندتر، گرانتر
قمیص:پیراهن
لا و ربِّ العالمين: نه، قسم به پروردگار عالمیان
صبح ٢٢ ژانویه
جمال قدم مي فرمايند :
نُصرتِ حقّ و تبليغِ امرش به حِکمَت و بيان بوده و خواهد بود . و بيان هم بايد به اندازهء هر نَفْسی ظاهر شود . بگو : ای دوستان ، از قبل از قلمِ اعلی جاری و نازل که حَبّههای حِکمَت و عرفانِ الهی را در ارضِ طَيِّبهء جَيِّده مبذول داريد . شما اَطِبّای معنوی هستيد و حُکَمای حقيقی. ناس به مرضهای جهل و نادانی مبتلا هستند . بايد مرضِ هر يک معلوم شود و بعد به دِرياقِ اسمِ اعظم ، عَلی قَدرِهِ و مِقدارِهِ ، معالجه گردد . مثلاً اگر يکی از اهلِ فُرقان که به مرضِ اَوهام ، مبتلايند و مُنتَهی سير و عرفانشان مَحصور است به نِقابَت و ولايت ؛ در اوّلِ توجّه ، ذکرِ اُلوهيّت شود البتّه هلاک گردد ... لذا بايد در اوّلِ امر به قدرِ وسعتِ صدرِ او با او تَکَلُّم نمود تا از مقامِ طفوليّت به رتبهء بلوغ ، فائِز شود .
(آیات الهی ؛ جلد اول؛ صفحه ٣١٧)
معاني لغات :
- نُصرَت : یاری کردن
- عرفان : شناختن و دانستن بعد از نادانی ؛ آگاهی ؛ معرفت
- طَیِّبه : مؤنّث طیِّب . خوشبو ؛ پاک
- جَیِّده : مؤنّث جَیِّد . مقابل نکوهیده و بد . خوب ؛
- مَبذول داشتن : بخشیدن ؛ انجام دادن ؛ عامل گشتن
- اَطِبّاء : جمع طَبیب . پزشکان
- حُکَما : جمع حکیم . فلاسفه ؛ دانشمندان
- دِریاق / دَریاق : تریاک ؛ تریاق ؛ پادزهر
در دیانت بهائی اسم اعظم خداوند « بهاء » است
- عَلی قَدرِهِ و مِقدارِهِ : بنا به ارزش و اندازهاش
- اهلِ فُرقان : پیروان قرآن ؛ مسلمانان
- مَحصور : محدود ؛ مُنحَصِر
- نِقابَت : پیشوایی ؛ رهبری
- صَدر : سینه . وسعت صدر : گشادگی سینه . به معنای قابلیّت درک و پذیرش حالات و اندیشهها و عواطف گوناگون است .
صبح ۲۱ ژانویه
جمال قدم مي فرمايند :
بشنو ندای غنیِّ مُتَعال را به لسانِ اَبدَعِ اَحلی . اليوم ، يومی است که بايد هر نَفسی مُنقَطِعاً عَن کُلِّالجِهات به ذکرِ سلطانِ آيات ، مشغول شود . لا تَنظُر اِلی ما ذُکِرَ ، بل بِما اَشرَقَ مِن هذَا الاُفُقِ الَّذی مِنهُ طَلَعَت شَمسُ العَظَمَةِ و الاِقتِدارِ . به تمامِ جِدّ و جَهد بر نصرتِ اَمر ، قيام نما . زود است که ثمراتِ اِقبال و اَعمال را اَهلِ حقّ در مَلَکوت ، مشاهده نمايند . اليوم ، يومِ عَجز و اِبتِهال است . نيستیِ بَحت ، محبوب بوده و خواهد بود و هر نَفسی به اين مقام ، فائِز شد عِندَاللّه از اَهلِ مَداینِ بَقا محسوب است .
( آیات الهی ؛ جلد اوّل ؛ صفحه ۳۱۶)
معاني لغات
- مُنقَطِعاً عَن کُلِّالجِهات : وارسته از هرنظر ؛ رها از هرجهت
- مضمون بیان مبارک عربی « لا تَنظُر اِلی ما ذُکِرَ ، بل بِما اَشرَقَ مِن هذَا الاُفُقِ الَّذی مِنهُ طَلَعَت شَمسُ العَظَمَةِ و الاِقتِدارِ » : به آنچه گفته شد نگاه مکن ؛ بلکه به آنچه از این افق اشراق کرده بنگر، افقی که از آن خورشید بزرگی و توانایی طلوع کرده.
- اَمر : فرمان ؛ حکم ؛ دستور ؛ کار . در ادبیات بهائی منظور به طور خاصّ دین الهی است و به طور اخصّ ، دیانت بهائی .
- زود است : قید زمان به معنای بزودی ؛ عنقریب
- ثَمَرات : جمع ثمرة . میوهها ؛ بَرها ؛ ثَمَرها
- اِقبال : روی به چیزی آوردن
- مَلَکوت : عالم فرشتگان ؛ محل قدیسین در آسمان
- اِبتِهال : زاری ؛ به زاری دعا کردن ؛ تَضَرُّع ؛ اخلاص ورزیدن در دعا
- بَحت : صِرف ؛ ناب ؛ خالص ؛ کامل ؛ ساده و بیآلایش ؛ مَحض
- فائِز : رستگار ؛ غالب ؛ چیره ؛ برنده ؛ پیروز ؛ فاتح
- اَهل : فامیل ؛ افراد خانواده و عَشیره
- مَدایِن : جمع مدینه . شهرها ؛ سرزمینها
صبح ۲۰ ژانویه
قلمِ اعلی میفرمايد:
که آنچه از جمالِ قِدَم ، ظاهر شده ؛ حُجَّت بوده بر کُلّ مَن فِیالسَّمواتِ والاَرضِ . و اگر عِباد ، تفکّر نمايند از قيامش مابينِ اَعدا بر سلطنتش موقِن شوند و بر قدرتش مُذعِن . و لکن چون در تَيهِ نَفس و هَوی سالِکاند ؛ لذا از اِشراقِ شمسِ بها از افقِ بقا مُحتَجب ماندهاند و به نُفوسی ، که خود را از بَعوضه ، حفظ مینمودند ، توجّه نموده از جمالِ احديّه ، محروم گشتهاند. بگو : ای قوم ، افعالم چون ظهورم مابينِ ارض و سَما مُشرِق و مُضیء و هر نَفْسی که اَقَلّ مِن حين، قلب را از وَساوِسِ شَياطين ، مُطَهَّر نمايد به عرفانِ رَبُّ العالَمين و مالکِ يومالدّين ، فائِز گردد .
( آیات الهی ؛ جلد اوّل ؛ صفحه ۳۱۵)
معانی لغات :
- قلمِ اَعلی : قلم بلندمرتبهتر ؛منظور مقام مظهر امر حضرت بهاءالله است
- جمالِ قِدَم : از القاب حضرت بهاءالله است .
- حُجَّت : دلیل ؛ بُرهان
- مَن فِیالسَّمواتِ وَ الأَرضِ : کسانی که درآسمانها و زمیناند .
- اَعدا : جمع عَدُو . دشمنان
- موقِن : یقینکننده
- مُذعِن : مُعتَرِف ؛ مُقِرّ
صبح ۱۹ ژانویه
حضرت بهاءالله در لوح اصلُ کلِّ الخیر می فرمایند:
(رَأسُ الانقِطاعِ ) هُوَ التَّوَجُّهُ اِلی شَطرِ اللهِ وَ الوُرودُ عَلَيهِ وَ النَّظَرُ اِلَيهِ وَ الشَّهادَةُ بَينَ يَدَيهِ.
مضمون بیان مبارک به فارسی:
جوهر انقطاع توجه نمودن به بارگاه خداوند و وارد شدن به حضور او و نظرکردن به او و شهادت دادن در مقابل او است.
ادعیه حضرت محبوب ص ۴۱
صبح ۱۸ ژانویه
حضرت بهاءالله در لوح "اصلُ کلِّ الخَیر" می فرمایند:
(رأسُ التَّوَكُّلِ ) هُوَ اقْتِرافُ العَبدِ وَ اكْتِسابُهُ فِی الدُّنيا وَ اعْتِصامُهُ بِاللهِ وَ انْحِصارُ النَّظَرِ اِلی فَضلِ مَولاهُ اِذ اِليْهِ يُرجَعُ اُمورُ العَبدِ في مُنقَلَبِهِ وَ مَثواهُ
مضمون بیان مبارک به فارسی:
بالاترین حد توکل اشتغال عبد به کار و پیشه در دنیا و متوسّل شدن به خدا و منحصر کردن توجه به فضل مولایش است، چه که امور عبد در مقصد و جایگاهش به خداوند راجع می گردد.
ادعیه حضرت محبوب ص ۴۱
صبح ١٧ ژانويه
حضرت بهاءالله می فرمايند:
به نامِ دانای يکتا
اِنشاءَالله از رَحيقِ مختوم ،که به اِصبَعِ قَيّوم گشوده شد ، بياشامی و قسمت بَری . از برای اين رَحيق تعبيراتِ شَتّی در صَحيفهء حَمرا از قلمِ اعلی ثبت شده . در اين مقام به کلمهء عُليا تعبير شده و مقامِ ديگر به استقامتِ کُبری و همچنين به قلمِ اعلی و بِالَّذی يَنْطِقُ بَينَ الأَرضِ و السَّماءِ و همچنين به آنچه از قلمِ مالکِ قِدَم ، جاری و ساری است . هر نَفسی فِیالحَقيقه از او بياشامد و به او فائِز شود جميعِ عالم ، قادر بر منعِ او نباشد ، به حقّ ناطِق شود و اِلَیالحقّ توجّه نمايد و لِلحَقّ بر خدمتِ اَمر ، قيام کند . اِنشاءَالله از اين رَحيق بياشامی به شأنی که نَهيقِ نُفوسِ مُعرِضه تو را از مالکِ اَحديّه منع ننمايد . اِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ النّاصِحُ المُشفِقُ العَليمُ .
كتاب آيات الهي ج ۲ ص ٣٢٩
معاني لغات
- رَحیقِ مَختوم : شراب مُهرشده ؛ در آثار بهائی تعبیری است برای معانی بدیع آیات الهی
- اِصبَع : انگشت دست یا پا
- قَیّوم : بسیار قائم
- شَتّی : کارهای پراکنده ؛ مُتَفَرِّق ؛
- صَحیفۀ حَمراء : کتاب سرخ .
- « بِالَّذی يَنْطِقُ بَينَ الأَرضِ و السَّماءِ » : به کسی که میان زمین و آسمان ، سخن میگوید .
- مالِکِ قِدَم : صاحب پیشینگی و بیعلّتی
- نَهیق : بانگ خر ؛ عرعرکردن
- « اِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ النّاصِحُ المُشفِقُ العَليمُ » : همانا پروردگارت پنددهنده و مهربان و داناست
شب ۱۶ نوامبر
جمال قدم می فرمایند:
یک بار به طور تقدیس قدم گذار و به قلب فارغ و لسان طاهر" ربّ ارنی" گو تا لازال از مکمن قدس بیزوال " انظر ترانی" بشنوی و به لقاء جمال بی مثالِ حضرت ذوالجلال فائز گردی یعنی لقاء مظهر نفس او که به یک تجلی از تجلیات انوار فضلش یتغنی اشجارُ الوجود من الغیب و الشهود بما نطقت سدرةُ الطور. اینچنین احاطه فرموده فضل سلطان یفعل مایشاء ولکنّ الناسَ هم فی وهمِِ عظیم و حجاب غلیظ و غفلة مبین. این است شان این ناس که لازال به قول حق افتخار می نمایند و از نفس او معرض. مثلاً حجر را طواف می کنند و از اماکن بعیده طی سبلهای صعبه می نمایند و از جان و مال می گذرند تا به زیارتش فائز شوند ولکن از سلطان مقتدری که به قول او صد هزار امثال این حجر خلق می شود غافل بل معرضند.
آیات الهی جلد ۱ صفحه ۲۴۹
شب ۱۵ نوامبر
جمال قدم می فرمایند:
" قسم به آفتاب صبح معانی که لسان الهی به شان و اندازه ناس تکلم می فرماید، چه که اکثری از ناس به بلوغ نرسیده اند والاّ بابی از علم بر وجه عباد مفتوح می فرمود که کل من فی السمواتِ و الارض به افاضه قلمیه او از علم ما سوی خود را غنی مشاهده نموده بر اعراش سکون مستقر می شدند. و نظر به عدم استعداد ناس جواهر علم ربانی و اسرار حکمت صمدانی در سماء مشیت الهی محفوظ و مستور مانده، تا حین حرفی از آن نازل نشده و بعد اَلامرُ بیدِه، یُفعل مایشاء و لایُسئَل عمّا شاء."
آیات الهی جلد ۱ صفحه ۲۴۸
شب ۲۸ ژانویه
حضرت بهاءالله می فرمایند:
محبوب عالمیان می فرماید ای بندگان اول امری که سبب ایمان و ایقان و تقدیس و تنزیه است توحید ذاتم بوده ازاشباه و امثال. هر نفسی به این مقام فائز شد او از موحدین لدی العرش مذکور است و اسمش در الواح الهی مسطور. انشاءالله به فضل رحمانی به این مقام فائز شوید و از این رحیق بیاشامید. و چون قلب و جان از توجه بما سوی الله پاک و مقدس شد باید به آنچه در الواح نازل است عامل شوید تا هیاکل عباد در ظاهر هم مقدس و منزه گردند. این است مقامی که ظاهرعین باطن است و باطن عین ظاهر و این مقام محبوب بوده و دون آن مردود.
آیات الهی جلد ۱ صفحه ۳۲۲
شب ٢٧ ژانويه
جمال قدم می فرمايند:
يا حسين ، عَلَيکَ بَهائی ؛ اين يومِ مبارک به حقّ ، مَنسوب و در آن ظاهر شد آنچه که چشمِ عالم ، شِبهِ آن را نديده . نعمتِ بيان ، ظاهر و مائدهء عرفان ، نازل و بحرِ جود ، مَوّاج و آفتابِ علمِ الهی از افقِ سَماءِ بُرهان ، مُشرِق و لکن خلق ، غافل ؛ چهکه حُجُباتِ اوهام به شأنی اخذ نموده که قُرب را از بُعد ، تميز نمیدهند و همچنين علم را از جهل .طوبی از برای نَفسی که از قِصَصهای شُبُهات و اشارات و ظُنون و اوهام گذشت و به افقِ ايقان ، توجّه نمود . اوست از اهلِ بهاء و اصحابِ سفينهء حَمرا .
آیات الهی ؛ جلد ۲ ص۳۴۰
- عَلَيکَ بَهائی : روشنایی من بر تو باد !
- مَنسوب : نسبتدادهشده ؛ قوم و خویش
- شِبه : مانند ؛ مِثل
- مائده : خوراک ؛ طعام ؛
- جود : بخشش ؛
- مَوّاج : پُرموج ؛ موجدار
- سَماء : آسمان
- بُرهان : دلیل ؛ حُجَّت
- مُشرِق : اشراقکننده ؛ روشن
- حُجُبات : جمع حُجُب، که آن هم جمع حجاب است . پردهها ؛ حجابها ؛ موانع
- شأن : قدر ؛ مرتبه ؛ پایگاه و جایگاه
- قُرب : مقابل بُعد . نزدیکی
- تمیز / تمییز : جداکردن ؛ بازشناختن از یکدیگر ؛
- طوبی: خوشا ؛ خوشا به حال
- قِصَص : جمع قصّه . داستانها
- شُبُهات : جمع شُبهَة . شکها
- سفینۀ حمراء : کِشتی سرخ . اشاره به امر بهائی
شب ۲۶ ژانویه
حضرت بهاءالله می فرمایند:
به نام خداوند بيمانند، آنچه در رتبهٴ اوّليّه سبب نظام عالم و ترقّى امم است صلح اكبر بوده و خواهد بود و تفصيل آن در زبر و الواح ذكر شده، ان شاءالله در مدينهٴ انصاف مؤتَمرى از ملوك به مفاوضهٴ اين صلح اكبر جمع شوند و آنچه از قلم اعلى نازل شده مجرى دارند در اين صورت عالَم ساكن و خود مستريح گردند، آنچه كه سبب و علّت ترقّى دولت و ملّت است اين است كه ذكر شد و لكن آذان واعيه بايد و ابصار حَديده شايد تا ببينند و بشنوند، اميد هست كه حق جَلَّ جَلالُهُ از توجّه و استقامت اُمنا و اصفياى خود برانگيزاند خلقی را كه ملتفت شوند و به اصلاح عالم قيام نمايند، عجب در آنكه قلم اعلى در جميع احوال به نصايح مشفقانه مشغول بوده و هست، در ايّامی كه سهام بلا از سحاب بغضا مثابه باران در حركت و نزول بود كلمهٴ حق را ذكر نموديم و ناس را به صراط مستقيم هدايت فرموديم مَعَذلك اثرى از او ظاهر نه ... اي اهل بها، لئالى آگاهى را از غير خود منع ننمایيد به حكمت و بيان اين دُرّ ثمينه را بر ابصار خلق عرضه داريد شايد بصرى يافت شود و به منظر اكبر توجّه نمايد، الأَمْرُ بِيَدِ اللهِ رَبِّ الْعالَمِيْنَ.
لئالی حکمت ج۳ ش ۱۵۷ ص ۲۸۵
مؤتَمَر: گرد هم آیی برای مشورت
مفاوضه:گفتگو
واعیه: شنوا
ابصار حدیده: چشمهای تیزبین
ثمينه: گرانبها
شب ٢٥ ژانويه
جمال عشق می فرمايند :
يا اَيُّهَا الطّائِرُ فی هَواءِ مَحَبَّةِ رَبِّکَ ، قلم اعلی لازال عباد را نصيحت نموده و بِما يَنفَعُهُم امر فرمود . هر کلمه از کلماتِ نُصحيّه را مکرّر ، اظهار داشته که شايد عارف شوند و نعمتِ ابديّه را به اَشياءِ فانيه تبديل ننمايند . طُغيان و عِصيان ، ناس را از صَريرِ قلمُ الله و حَفيفِ سِدرهء مبارکه ، محروم نموده. آن جناب بايد به قوّتِ ذِکر و بيان ، اهلِ آن ارض را به افقِ عنايتِ مقصودِ عالميان ، هدايت نمايند . اِنَّهُ مَعَکَ و يُؤَيِّدُکَ بِجُنودِ البُرهانِ . منعِ عالم ، ثمری نداشت و ضَغينه و بَغضای اُمَم ، حِجاب نگشت . کلمه ، نفوذ نمود ؛ اراده ، احاطه فرمود.
( آیات الهی ؛ جلد دوم ؛ صفحه ٣٣٨)
معاني لغات :
- « يا اَيُّهَا الطّائِرُ فی هَواءِ مَحَبَّةِ رَبِّکَ » : ای پرواز کننده در هوای مهربانی پروردگارت
- قلمِ اَعلی : قلم بلندمرتبهتر ؛ قلم برتر؛ منظور مقام مظهر امر و حضرت بهاءالله است .
- لازال : همیشه ؛ همواره
- « بِما يَنفَعُهُم » : به آنچه ایشان را سود میرساند .
- نُصحیّه : پندآموز ؛ اندرزگو
- طُغیان : نافرمانی
- عِصیان : سرپیچی و عدم اطاعت از فرمان الهی
- صَریر : فریاد ؛ بانگ ؛ آوازِ قلم به۰ وقت نوشتن ؛ بانگِ قلم
- حَفیف : صدای برگ درخت به هنگام وزش باد
- سِدره : درخت
- « اِنَّهُ مَعَکَ و يُؤَيِّدُکَ بِجُنودِ البُرهانِ » : او [ خداوند ] با توست و با لشکرهای دلیل و برهان تو را یاری میکند .
- ضَغینه : کینۀ شدید و زیاد ؛ حسد
- بَغضا : بيزاري و كراهت زياد ؛ دشمني سخت
- اُمَم : جمع اُمّت . گروهها ؛ جماعتها ؛ پیروان
شب ۲۴ ژانویه
حضرت بهاءالله می فرمایند:
چون به حکمت امر نمودیم ، لذا بعضی از مقامات را مستور داشتیم تا جذب مختار زمام اختیار را اخذ ننماید و کل به آداب ظاهره مابین بریه مشی نمایند و سبب هدایت ناس شوند .
اقتدارات ص ۱۶۸
شب ۲۳ ژانویه
حضرت بهاءالله در لوح اصل کل الخیر می فرمایند:
(رَأسُ القُدرةِ وَ الشَّجاعَةِ ) هِيَ اِعلاءُ كَلِمَةِ اللهِ وَ الِاسْتِقامَةُ عَلی حُبِّه ِ
مضمون بیان مبارک به فارسی:
اصل قدرت و شجاعت بلند نمودن کلام الهی و استقامت بر حبّ اوست.
ادعیه حضرت محبوب ص ۴۲
شب ۲۲ ژانویه
حضرت بهاءالله در لوح اصلُ کلّ الخیر می فرمایند:
(رأسُ الفِطرَةِ ) هِيَ الْاِقرارُ بِالِافْتقارِ وَ الْخُضُوعُ بِالِاختيارِ بَينَ يَدَیِ اللهِ المَلِكِ العَزيزِ المُختارِ
مضمون بیان مبارک به فارسی:
جوهر فطرت اقرار به نیازمندی و فقر و فروتنی و تسلیم به اراده خداوند پادشاه عزیزِ صاحب اختیار است.
ادعیه حضرت محبوب ص ۴۲
شب ۲۱ ژانویه
حضرت بهاءالله می فرمایند:
به نام محبوبِ امکان
ای اَمَةُالله ، اِنشاءَالله به عنايتِ الهی و فُيُوضاتِ ربّانی در کُلِّ احوال از رَحيقِ اَطهرِ ذکر و عرفان بياشامی و با کمالِ شوق و اِنجذاب به ثَنای محبوبِ آفاق ، ناطق باشی. ايّام ، مثلِ برق در مرور است . بر هر نَفسی لازم در اين ايّامِ معدوده ، کسبِ مقاماتِ عاليهء باقيه نمايد . حقّ - جَلَّ کِبريائُهُ - مَحضِ فَضل و کَرَم ، خود را ظاهر فرموده و راهِ رستگاری را تعليم نموده . طوبی از برای نَفْسی که به کمالِ ايقان و اطمينان به عرفانش فائِز شد و به اَوامرش متمسِّک گشت .
( آیات الهی ؛ جلد ۲؛ صفحه ۳۳۵)
معاني لغات :
- أَمَةُالله : کنیز خدا ؛ خطابی است برای زنان مؤمن به دیانت بهائی در برابر عبدالله و عبادالله برای مردان مؤمن بهائی .
- فُیوضات : بخششها، برکتها
- رَبّانی : منسوب به ربّ . خدایی ؛ الهی
- رَحیق : شراب خالص و صاف و بیدُرد . در آثار بهائی به معانی آیات و کلمات الهی تعبیر شده که در جام واژهها و الفاظ ریخته میشود.
- اِنجِذاب : کشیدهشدن ؛ کشش ؛
- « جَلَّ کِبریائُهُ » : ارجمندباد بزرگی او
- طوبی: خوشا ؛ خوشا به حال
- فائِز : رستگار
- مُتَمَسِّک : چنگزننده
شب ۲۰ ژانویه
جمال قدم مي فرمايند :
بگو: ای غافلين ، امروز روزِ دانائی است و روزِ آگاهی ، چه که مُکَلِّمِ طور بر عرشِ ظهور ، مُستَوی و اُمُّالکتاب به عنايتش ظاهر و مَشهود و بحرِ علم ، اَمامِ وَجهاش موجود و فُراتِ رحمت از قلمش جاری . خود را محروم منمائيد و از فُيوضاتِ حضرتِ فَيّاض ، ممنوع مسازيد . آذان و اَبصار از برای اين يوم ، خلق شده . اوهاماتِ مانعه و حُجُباتِ حايله را خَرق نمایيد ، شايد به انوارِ آفتابِ حقيقت ، فائِز شويد . بگو آنچه ذکر میشود لله بوده و هست مَن سَمِعَ لِنَفسِهِ و مَن اَعرَضَ فَعَلَيها ، اِنَّهُ کانَ غَنيّاً عَنِ الاِقبالِ و الايمانِ
( آیات الهی ؛ جلد دوم ؛ صفحه ۳۳۴)
معاني لغات:
- عَرش : تخت و سریر پادشاه ؛ اورنگ ؛ در ادبیات بهائی اشاره به محل ظهور صفات الهی است
- مُستَوی : مستقرشونده
- أُمُّالکتاب اصلیترین کتاب هر دین
- عنایت : توجّه ؛ دقّت کردن ؛ قصدکردن ؛ اهتمام داشتن به چیزی
- اَمامِ وَجه : در برابر ؛ روبهرو ؛ پیش ؛ در حضور
- فُرات : خوشترین آب ؛ آب صاف شیرین خوشگوار
- فُیوضات : جمع فَیوض ، و آن هم جمع فیض . بخششها، برکتها
- آذان : جمع اُذُن . گوشها
- اوهامات : جمع اوهام ، آن هم جمع وَهم . خیالات ؛ گمانها ؛ خُرافات
- حُجُبات : جمع حُجُب، که آن هم جمع حجاب است . پردهها ؛ حجابها ؛ موانع
- خَرق : پارهکردن
- مَن سَمِعَ لِنَفسِهِ... : کسی که بشنود به سود خودش است و کسی که رویبرگرداند پس (زیانش) به او برمی گردد. خداوند از اقبال و ایمان ناس بی نیاز است.
شب ۱۹ ژانویه
حضرت بهاءالله مي فرمايند :
به نام دوست يکتا
عالم از جذبِ کلمهء مالکِ قِدَم در حرکت و لکن عباد از آن غافل ، اِلّا مَن شاءَ اللهُ . حمد کن مقصودِ عالميان را که تو را مُؤَيَّد فرمود بر عرفانِ افقی که کُلّ از او مَحجوب و غافل . در رَيَعانِ شَباب و اوّلِ جوانی ، هر نَفْسی به محبّتِ الهی فائز شد او از اهلِ فردوسِ اعلی ، مذکور . جهد نما تا از تو ظاهر شود آنچه که سببِ ارتفاعِ امر است .
كتاب آيات الهي ج ۲ ص ٣٣٢
معاني لغات :
- « اِلّا مَن شاءَ الُلهُ » : مگر کسی که خدا بخواهد
- مَحجوب : پنهان ؛ پوشیده
- رَیَعان : اوّل و بهترین موقع چیزی
- شَباب : جوانی
- فائِز : رستگار
- فِردوسِ اَعلی : بهترین و بالاترین جای بهشت
- اِرتِفاع : بلند شدن
شب ۱۸ ژانویه
جمال قدم در لوحی خطاب به جناب ابوالفضائل می فرمایند:
الیوم از افق عنایت الهی شمسی اشراق نموده و بر جبین او این کلمه علیا از قلم اعلی ثبت : انّا خلقناکم للْمحبّةِ والوفا لا لِلضّغینةِ والْبَغضاءِ
کتاب اخلاق بهایی صفحه ۱۶۰
مضمون عبارت عربی:
همانا ما شما را برای محبت و وفا خلق کردیم نه برای کینه و دشمنی.
شب ۱۷ ژانویه
حضرت بهاءالله میفرمایند:
"باید در جمیع احوال به اموری که سبب و علّت تبلیغ امرالله و ارتفاع کلمۀ اوست متمسّک باشید. نفوسی که الیوم مشغول به زخارف و مغرور به عزّت ظاهرهاند اگر هم اقبال نمایند عَلیٰ قَدَرٍ معلوم است. ولکن بعد از تمسّک به تبلیغ و ظهور امر و ارتفاع کلمه تَریٰهُم متوجّهین و مقبلین خاضعین خاشعین لذکرِالله و أمرِهِ. در جمیع اعصار چنین بوده. این است که از قبل ذکر نموده دخول جَمَل در سَمِّ اِبرَه اسهل است از دخول غنی در ملکوت الله. عزّت و ثروت دو مانع بزرگند از برای انفس غافله.
مجموعه آثار قلم اعلی ش۲۷ ص۳۷۲
تَریٰهُم متوجّهین...: ایشان را متوجه و اقبال کننده ، خاضع ، خاشع برای ذکر خداوند و امر او مشاهده می نمایی.
جمل: شتر
سمّ اِبره: سوراخ سوزن
اسهل : آسان تر
شب ١٦ ژانویه
حضرت بهاءالله می فرمایند:
يا مهدی ، ندای مقصودِ عالم را به گوشِ جان بشنو ، چه که حيات میبخشد و زندگی دائمی عطا میفرمايد . اَوهامِ علما ، اُمَم را از کوثرِ يقين ، محروم نموده . عَنقريب رنگهای مختلفهء دنيا را يَدِ فنا اَخذ نمايد و در خيمهء يکرنگِ تُراب در آورَد . امروز ندای سِدره ، مُرتَفَع و مُکَلِّمِ طور بر عَرشِ يَفعَلُ ما يَشاءُ ، مُستَوی . طوبی از برای نَفسی که مال و آمال ، او را از فُيوضاتِ مَآل ، محروم نساخت . کتابِ الهی را به يدِ قدرت و تسليم بگير و چون بصر حفظش نما . يا خداداد، امروز روزِ جَزا ست و روزِ عطا ، اَبوابِ کَرَم ، مَفتوح و دريای بخشش ، اَمامِ وُجوه ، موّاج ؛ طوبی از برای نَفسی که به عَرفِ ايّامِ ظهور ، فائِز گشت و از رَحيقِ بيان که از قلمِ رحمن ، جاری است ؛ قسمت بُرد .
کتاب آیات الهی ج ۲ ص ۳۲۸ ----------------------------------------------
- اَوهام : جمع وَهم . خیالات ؛ گمانها
- اُمَم : جمع اُمّت . گروهها
- کوثر : جویی در بهشت که از آن جمیع چشمهها جاری میشود
- عَنقریب : بزودی
- سِدره : درخت
- مُرتَفَع : برافراشته ؛ بلند کرده شده
- مُکَلِّمِ طور : سخنگوی کوه طور ( خداوند )
- عَرش : تخت و سریر پادشاه
- « يَفعَلُ ما يَشاءُ » : میکند آنچه را میخواهد .
- مُستَوی : مستقرشونده
- طوبی: خوشا ؛ خوشا به حال
- آمال : جمع اَمَل . آرزوها
- فُیوضات : جمع فَیوض ، و آن هم جمع فیض، بخششها
- مَآل : سرانجام
- جَزاء : پاداش
- اَبواب : جمع باب . درها
- اَمامِ وُجوه : در برابر ؛ مقابل روی ؛ روبهرو
- عَرف : بوی خوش
- فائِز : رستگار
- رَحیق : شراب خالص و صاف و بیدُرد . در آثار بهائی به معانی آیات و کلمات الهی تعبیر شده