مجله فرهنگ و علوم انسانی💡 ادمین: @Mrseed6863 اینستاگرام: https://www.instagram.com/asre_andishe/
📌آذری جهرمی نوشت: بستن دسترسی سایتهای ایرانی برای IPهای خارجی، ممکن است برای یک حمله سنگین از جنس DDOS مناسب باشد -که آن هم باید بسیار موقت و کوتاه باشد- اما به عنوان یک راهکار برای افزایش امنیت اطلاعات، صرفا گول زدن خود است.
هکر کارش را بلد است و دسترسی خود را ایجاد میکند اما در عوض این کار صرفا زندگی تعداد زیادی ایرانی خارج کشور را مختل میکند و حس بسیار بدی هم برای آنها ایجاد میکند.
برای جلوگیری از حملات DDOS هم از خدمات بهتر و فراگیرتر لایههای دفاعی استفاده شود، به مراتب بهتر است.
لطفا این موضوع را بررسی کنید و سپس اصلاح کنید، احتمالا اصلاح این موضوع نیازمند مجوز شورا و کمیتهها هم نباشد.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌تهران هرگز قرار نبود اینقدر جمعیت داشته باشد.
این شهر محدوده قانونی محکمی داشت.
خارج از این محدوده هر نوع ساخت و سازی ممنوع بود.
مرحوم گلزار سازنده شهرک اکباتان در خاطراتش اذعان میکند برای زمین گرفتن برای تاسیس شهرک خارج از محدوده، تا دفتر نخستوزیری هم رفت و موفق نشد حتی یک متر بدست بیاورد.
هویدا وقتی اصرار او را دید و طرح توجیهیاش را پسندید، تنها راهچاره را در دستور مستقیم شاه دانست.
چه آنکه هویدا هم خود را در جایگاهی نمیدید که قانون را نقض کند.
پیداست که گلزار موفق شد، اما با کوشش و مرارت بسیار.
سبب این بود که از سالها قبلتر بارگذاری جمعیتی بیش از(اگر درست به یاد بیاورم)۵ میلیون نفر در تهران امری غلط و زیانبار تشخیص داده بودند.
اما امروز را ببینید، پایتخت کشوری که باید به صورت طبیعی و بدیهی در مسیر توسعه باشد دچار کمبود و بحران در تامین نیازهای اولیه انسانی است!
با خودمان چه کردیم ما ملت ایران؟!
چه کسی ما را به این خودکشی جمعی رهنمون کرد؟
و چرا؟!
پ.ن: مقرر بود صنایع و بخشهای مولد اقتصادی در کنار بیش از ۵۴۰۰ کیلومتر سواحل کشور و به طور کلی مرزها هدایت شوند.
دوبی همان بندرعباس است.
دوحه، بوشهر است.
و الماس خوشتراش چابهار که در منطقه مابهازا ندارد، اما میشد انتظار داشت که شانگهای خاورمیانه باشد.
https://x.com/vahidbasereh/status/1947718416493908117
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📖آذری جهرمی نوشت: انتظار نابجایی نیست که مسوولین مربوطه در دولت به مردم توضیح دهند که با اطلاعی که از شدت کم آبی در امسال برای تهران داشتهاند، چه مجموعه اقداماتی را برای مدیریت و کاهش اثرات این چالش بزرگ در مدت یکسال گذشته انجام دادهاند؟
به نظرم تصویر کنونی مردم، بی دولتی و بیخیالی مسوولین است. اگر صحت ندارد، این تصویر سریعا باید اصلاح شود!
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌سعید لیلاز: ۱۵۰ لانچر موشک در لحظه استارت منفجر شد
هیچ اعتمادی به نیروهای امنیتی ندارم استاد دانشگاه در گفتوگو با اقتصادآنلاین:
🔹 نمیتوانم بگویم این وضعیت آتشبس است؛ بلکه میتوان گفت فعلاً ترک درگیری است
🔹 ما نه به لحاظ نظامی و نه به لحاظ امنیتی کوچکترین آمادگی از قبل برای این ماجرا نداشتیم. از جنبه استراتژیک نمیگویم، ولی در تحلیل نهایی، جمهوری اسلامی توانست بعد از دو سه روز خودش را جمعوجور کند و دوباره به بازی بازگردد.
🔹 بهنظر من از نظر نظامی ما در مجموع خسارت بیشتری به دشمن وارد کردیم تا آنچه خودمان خسارت خوردیم. البته خسارتهای ما هیچکدام جبرانناپذیر نیستند، بهجز جنبه انسانی ماجرا.
🔹 از نظر امنیتی جمهوری اسلامی ایران به زیر کشیده شد. این بزرگترین نقطهضعفی است که نشان داده شد. حمله اخیر اسرائیل نشان داد چقدر از نظر امنیتی در یک خواب و رویای ابلهانه خرگوشی به سر میبردیم.
🔹 ناگهان میبینیم که ۱۲۰ تا ۱۵۰ دستگاه لانچر موشک در لحظه استارت زدن منفجر میشود، کل سامانه ضد هوایی ایران هک شده است.
🔹 من دولت و نظام جمهوری اسلامی را دعوت میکنم که از این خواب خرگوشی بیرون بیاید. باید یک نظام امنیتی یکپارچه، دقیق و بازطراحیشده اعمال شود. من دیگر به هیچ شخص نظامی و امنیتی، اعم از سپاه، وزارت اطلاعات یا ارتش، اعتماد ندارم، مگر اینکه عکسش ثابت شود.
🔹 چنان ضربهای از نظر انسانی و امنیتی خوردیم که در تاریخ نظامی جهان بیسابقه است. اگر در جایی ارتشی ۹۵ درصد ژنرالهایش را قبل از شلیک اولین گلوله از دست بدهد، سراغ دارید؟
🔹 همه دستگاهها، اعم از دولت، قوه قضاییه و مجلس، کاملاً هماهنگ با فضای فریبکارانه مذاکرات آمریکا رفتار کردند.
🔹 راهحل چیست؟ برگشتن به مردم. هنوز امکان مصالحه بین ملت ایران و جمهوری اسلامی وجود دارد.
🔹 اگر رهبری اراده کند، میتوان یک مذاکره داخلی با ملت شروع کرد و بعدش مذاکره با آمریکا هزار برابر موفقتر خواهد بود.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌مرشایمر: ایران بهراحتی میتواند آسیب شدیدی به اسرائیل بزند
📖نظریهپرداز برجستۀ مسائل بینالملل: فکر میکنم هم آمریکاییها و هم اسرائیلیها به این زودیها تمایلی به شروع جنگی دیگر با ایران نخواهند داشت.
🔻 رهبران اسرائیل خودشان را در دردسر بزرگی انداختهاند. ایرانیها موشکهای زیادی داشتند و این موشکها به هدف میخوردند. اسرائیلیها فهمیدند که در جنگ فرسایشی با ایران پیروز نخواهند شد و به آمریکاییها گفتند که وقت پایاندادن به جنگ است.
🔻 اسرائیل به اندازۀ یک تمبر پستی است و آسیبزدن به آن برای کشوری مثل ایران بسیار آسان است.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌تلویزیون جلیلی: «ای ایران بخوان» فانتزی است
چرا تلویزیون جلیلی از شکست خود پیروزی میسازد و از پیروزی مردم، شکست!
📖میکائیل دیانی: روزنامهنگار
پیشمقدمه:
آنچه بر صداوسیما رفت قطعا محکوم است و زدن رسانه ملی زدن آزادی بیان و آگاهیبخشی است و همچنین آنچه از خانم امامی در آن یک و نیم دقیقه دیدیم چیزی جز رشادت و حماسه نیست! و اما بعد…
1️⃣ اتفاقی که برای صداوسیما در میانه جنگ رخ نداد طبیعتا نباید باعث شود عملکرد مدیریت این رسانه در طول چهار سال اخیر و سقوط کیفی و کمی تولیدات و مخاطب آن نادیده گرفته شود. حتی آنچه در همین اتفاق اخیر هم رخ داد بخشی از تصمیمات غلط مدیران فعلی در تمرکزگرایی حوزه خبر است. وقتی همه ظرفیت های خبری تلویزیون (ساختمان و استودیوهای شبکه خبر؛ باشگاه خبرنگاران؛ واحد مرکزی خبر) را در یک تحریریه به نام خبرگزاری صداوسیما جمع کردند با این حمله همه ظرفیت یک جا از کار افتاد!
مدیران ساختمان شیشهای از فردای حمله جنگ را فراموش کردند و سوار بر موج موشک ها؛ نمایش ساختمان و تعریف و تمجید شنیدن برایشان مهمتر شد تا آنجا که تور شیشهای دیدن سوژه شوخیهای اهالی رسانه شد. حمله و موشک صرفا به صداوسیما نخورده و محدود کردن همه چیز به موشک های اصابت کرده به ساختمان شیشهای ظلم به دیگران و نادیده انگاشته شدن شهدایی است که در سازمان های مختلف سر کار بودند و مورد حمله قرار گرفتند. در واقع دستاورد صداوسیما یک شجاعت فردی و یک مسیر اشتباه سیستمی بوده و نباید این موضوع فراموش شود!
2️⃣ تفکر یا وجوه ایجابی برای عرضه دارد و یا با سلب دیگران خود را به نمایش می گذارد! گاهی کار آنقدر بیخ پیدا می کند که برای اعلام موجودیت و طرفیت داشتن ؛ دیگریای فرضی را طراحی می کند. کاری که وحید جلیلی در پساوحدت ملی جنگ ۱۲روزه کرد از همین جنس است. یک مصداق در فضای رسانهای کشور وجود ندارد که گزاره «کنار گذاشتن «به نام خدا» برای ایجاد انسجام و وحدت ملی» را گفته باشد! اما جلیلی برای اینکه از طرفیت رسانهای نیفتد ؛ یک طرف برای خود بوجود می آورد و در برابر آن طرف فرضی و خیالی خود را تعریف می کند و پس از آن نیز با آن گزاره «آغلی» در پس امر ملی شکاف ایجاد می کند؛ دقیقا همان کاری که در چهار سال مدیریتش بر صداوسیما کرد!
3️⃣ رفتار مدیران صداوسیما به گونهای است که انگار موشک ها را فرصتی برای تمدید دوران اشتباه مدیریتی خود می دانند اما نخبگان و اهل رسانه باید شفاف و بیپرده باشند و به صراحت آنچه بر این رسانه ملی در این چهار سال گذشته را بیان کنند! سقوط تعداد آثار؛ بی کیفیت شدن آثار؛ تمرکزگرایی نابودکننده خلاقیت: حرکت و پویایی در سازمان رسانه ای؛ ریزش شدید مخاطبان؛ حذف گسترده تفکرها و سلایق مختلف چه در میان تولیدکنندگان و چه در طرف مخاطبان و…. همه فجایعی است که با تفکر بسته و گنگی وحید جلیلی در چهار سال اخیر رخ داده است و حتی حالا پس از انکه رهبری معظم سفارش به خواندن «ای ایران» می کنند کارشناس مطبوعشان علیه رهبری هم در آنتن تلویزیون صحبت می کنند و ای ایران خواندن را رفتن فانتزی و به کجراهه رفتن می بینند. در واقع تلویزیون جلیلی از شکست خود پیروزی میسازد و از پیروزی مردم، شکست و همه می دانند که ادامه این مسیر به معنای پایان رسانه ملی است!
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌هویّتزدایی از گفتمانِ ایرانیان: اسلام بهمثابه منِ جمعیِ ما
📖مهدی جمشیدی:
۱. رهبر انقلاب در چند سال اخیر، بهطور خاص و محسوس، از کلمات «هویّت» و «آرمان» استفاده میکنند و نسبت به چالش «هویّتزدایی» و «آرمانزدایی»، هشدار میدهند. ایشان در بسیاری از گفتارهایی که این مسأله را مطرح کردهاند، اصحاب فکر و اندیشه را خطاب قرار دادهاند و تصریح کردهاند که باید در برابر این روند ایستاد و اجازه نداد نظام و جامعه، از ارزشهای اسلامی و انقلابی تهی شوند. از نظر ایشان، اولین خصوصیّت انقلابیگری، حسّاسیّت نسبت به «آرمانهای انقلابی» است؛ یعنی نباید اجازه داد که عملگرایی و میل به تواضع در برابر هنجارهای تجدّدی، آرمانهای انقلاب را کمرنگ و رقیق کنند. برایناساس، من معتقدم که تلاش لیبرالهای شبهمذهبی در دورۀ جنگ و پساجنگ در راستای اینکه مفاهیم «ایران» و «امر ملّی» و «منافع ملّی» و «وطن» و «میهن» را جایگزین «اسلام» و «انقلاب» و «نظام» و «هویّت» و «ارزشها» کنند، ریشه در سکولاریسمِ تحلیلی دارد و حاصلش، تبدّلِ گفتمانی خواهد بود.
۲. من در برابر این «دیگریِ فکری»، موضعگیری میکنم و به نقد روایت سکولارِ اینان از ایران میپردازم، نه اینکه خود نیز معتقد باشم میان ایران و اسلام، شکاف وجود دارد و بهناچار باید یکی را از این دو انتخاب کرد. ایران از نظر تاریخی، آمیختۀ با اسلام شده و اسلام، عنصرِ مرکزیِ هویّتِ ملّیِ ایرانیان است. همۀ متفکّرانِ اصیلِ انقلاب، چنین باوری داشتهاند؛ از جمله علامه مرتضی مطهری نیز همین روایت را داشت. در کتاب «نظریۀ فرهنگیِ استاد مطهری»، برداشت ایشان از نسبتِ میان ایران و اسلام را بهتفصیل نگاشتهام. این یعنی من بیش از یک دهه است که چنین نظری دارم. در کتاب «اندیشۀ فرهنگیِ آیتالله خامنهای» نیز در همین مدار قرار داشتم و این روایت را بازسازی کردم. در دورۀ جنگ تحمیلیِ اخیر نیز، یادداشتهایی در اینباره نوشتم و تعابیر زیبایی دربارۀ این ارتباط و اتصال به کار بردم، از جمله «روح اسلامی در کالبد ایرانی»، «تاریخ دینی در جغرافیای ایرانی»، «انسجام اجتماعی در آئینۀ باطنِ دینیِ جامعه»، «حیات دینی بهمثابه مقوّمِ هویّت ملّی» و ... . بااینحال، همۀ این روایتهای خلّاقانه و همگرایانه، نادیده گرفته میشود و عجولانه و ناآگاهانه، بر اساس یک بُرش موذیانه و فاقد صدر و ذیل از یک گفتار تلویزیونی، قضاوت میشود. دستکم انتظار میرفت که همان گفتار تلویزیونی، مشاهده و شنیده میشد، نه اینکه تکههای گزینشی و قطعههای بُرشخورده، مبنای قضاوت قرار بگیرند. گذشته از جریانِ فاسد اصلاحات و رسانههای آلودهشان، عدهای در این سو نیز بر من تاختهاند. اغلب آنها، سیاسیکار و سیاستباز هستند و یا دچار نقصان فهم و فکر هستند. اما باید از برخی دیگر، که وجه معرفتی دارند تعجب کرد، از جملۀ آقای میثم مهدیار.
۳. آنچه ایشان به اشارت گفته، امر مغفولی برای من نیست؛ زیرا چنانکه نوشتم، پانزده سال پیش آن را تقریر کردم. بنابراین، اعتنای به نوشتههای من، گویای این حقیقت است که سخن دوستان، امر تازهای برای من نیست و تضادی نیز با موضع من ندارد. سخن من در نقد بیانیۀ روشنفکریِ سکولار بود که در آن تصریح کرده بودند که خودِ ایران، مستقل از هر هویّتی، مبنای انسجام اجتماعی قرار گرفته و به این واسطه، «اسلام» را از دایرۀ هویّتیِ ایرانیان خارج کرده بودند. این ایران، «ایرانِ سکولار» است، درحالیکه واقعیّت اجتماعی در ایران، بر آن دلالت ندارد. سخن من، معطوف به «مقام اثبات» بود، نه «مقام ثبوت»؛ یعنی روایت روشنفکرانِ سکولار را نقد کردم، نه اینکه خودم معتقد باشم که در عینیّتِ جامعۀ ایران، چنین شکاف و تمایزی در میان باشد. در مقام ثبوت و از نظر تاریخی و عینی، اسلام در همۀ ساحاتِ حیاتِ جمعیِ ایرانیان رسوخ یافته و مقوّم هویّت آنهاست، اما مسأله این است که روشنفکریِ سکولار، میخواهد ایران را بهمثابه یک «جغرافیای محض» و «خاکِ بیهویّت» بنگرد و «تاریخِ دینی»اش را حذف کند. من در پی نفیِ این «اثباتِ لیبرالی» بودم، نه نفیِ ثبوتِ تاریخی.
۴. بنابراین، محل نزاع، دو روایتِ سکولار و دینی از ایران است؛ دو «روایت از ایران» و نه «خودِ ایران». من روایتِ سکولار را برنتابیدم و آن «ای ایران» را که هیچ نشانۀ دینی در آن به چشم نمیخورد و ایران را جز خاک و مرز جغرافیایی و قوم نمیبیند، نقد و نفی کردم. شعر «ای ایران، ای مرز پُرگهر» که مربوط به دورۀ پیش از انقلاب است، فاقد نماد دینی است؛ چنانکه «ای ایرانِ» محمد نوری نیز اینگونه است. ازاینرو، آیتالله خامنهای به نسخۀ «بازنویسیشده» و «دینیشدۀ» این شعر، روی خوش نشان دادند و خواندن آن را طلب کردند. این «ای ایران»، ترجمان و تعیّنِ معاصرِ «زیارت عاشورا» است.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌دسیسۀ آشکار!
کیهانلندن مدعی صدور بیانیهای از جانب مسعود رجوی در حمایت از پیشنهاد و رویکرد اخیر مهندس میرحسین موسوی شده است.
سالیان درازی است که از رجوی عکس یا فیلمی منتشر نشده و همین موضوع زنده بودن او را در محافل سیاسی دنیا با تردید جدی روبرو کرده است.
اگر ادعای کیهانلندن درست باشد، بیانیۀ منسوب به مسعود رجوی را بدون شک فقط میتوان در قالب ایجاد بیثباتی سیاسی در ایران تفسیر کرد.
در واقع سازمان متبوع رجوی عملاً به افراطیون داخلی بهانه داده است تا با علَم کردن این موضوع، علیه میرحسین و حامیانش شدت عمل به خرج دهند و ثبات جامعه را در این شرایط نیمهجنگی به هم بزنند.
البته شماری از محافل افراطی داخلی، منتظر بیانیۀ منسوب به رجوی هم نماندند و پیشاپیش به استقبال دسیسۀ سازمان رفتند!
نیروهای عاقلتر حکومت قاعدتاً باید متوجه این دسیسه و نیرنگ باشند و آن را خنثی کنند.
#احمد_زیدآبادی
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌سومین شماره فصلنامه به گواهی اسناد (گواه) منتشر شد.
📖در این شماره برای نخستین بار اسناد و نامههای احسان طبری منتشر شده است.
🔹در جلد دوم این شماره فصلنامه به موضوع فردوسی و سرنوشت آن پس از انقلاب اسلامی پرداخته می شود.
🔹از دیگر بخشهای ویژه این شماره، انتشار تاریخ شفاهی غلامعلی رشید از آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، انتشار اسناد نظر سنجی محرمانه از تهرانیها در دهه ۶۰، روایتی از زندگی و خاطرات اسدالله علم و ... است.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌توییت یک پروژهبگیر در زمان شاه!
📖تقی دژاکام نوشت: معروف است که در گذشته اهالی کسب و مشاغل پیش از شروع به کار، تأکید داشتهاند که حتماً مسائل شرعی مربوط به کسبوکار و مشخصاً شغل خودشان را پیش یک عالم یا کارشناس دینی فرا بگیرند، محدوده حلال و حرام و مال شبههناک و قرض و دین و میزان سود و شیوههای مشارکت و احکام شرعی مربوط را بخوبی و دقت بدانند. حتی بسیاری از کاسبان قدیم یک دور پای درس «مکاسب محرمه» مینشستند و بعد کارشان را کلید میزدند.
بعدها این دقت و حساسیت شرعی به اجبار قوانین موضوعه کشوری، جایش را به یادگرفتن قوانین حقوقی مربوط به کسب و کار داد و اولی را به مرور کمرنگ کرد تا جایی که اکنون کمترند کسانی که در هر شغل و حرفه، احکام شرعی مربوط به آن را بدانند.
۱۹۶ سال پیش در چنین روزی نخستین روزنامه در ایران منتشر شد. میرزاصالح شیرازی روزنامه خود را که «کاغذ اخبار» یا «اخبار وقایع دارالخلافه» نام گذاشته بود، هر روز در دو صفحه با چاپ سنگی منتشر میکرد و در آن مهمترین وقایع پایتخت و یکی دو کشور همسایه را به اطلاع مخاطبان میرساند.
از آنروز تا به امروز کمیت و کیفیت انتشار روزنامه در ایران بسیار تغییر کرده است. تعداد آن به حدود ۱۸۰ روزنامه در کشور رسیده که فقط ۱۰۰ عنوان آن مربوط به استان تهران است. همچنین کیفیت چاپ و تعداد صفحات و تنوع موضوعات و شیوهها و قالبهای اطلاعرسانی روزنامههای امروز کشور به هیچوجه قابل مقایسه با حتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نیست که سهچهار روزنامه بیشتر نداشتیم، چه برسد به ۷۰ سال پیش از صدور فرمان مشروطیت در زمان انتشار «کاغذ اخبار» در دوران محمدشاه قاجار.
امروزه البته به مدد اینترنت و فضای مجازی، بسیاری از روزنامهها یا فقط در فضای مجازی منتشر میشوند یا همزمان به صورت کاغذی و مجازی در صفحات اینترنت جای میگیرند و مخاطبان هم بهجای آنکه مانند سالها پیش بعدازظهرها در جلوی دکههای سابقاً روزنامهفروشی، صف ببندند تا بتوانند کیهان و اطلاعات خود را پیش از تمامشدن بخرند، آنها را پیش از نیمهشب با بهترین کیفیت دیجیتال در صفحه گوشی خود دریافت و مطالعه میکنند.
اما خوب است به همین مناسبت، یکی دو سؤال و ابهام خودمان را هم مطرح کنیم و ببینیم نظر مخاطبان و صاحبنظران گرامی در این باره چیست.
اولین سؤال اینکه چگونه است اگر کسی در خیابان و مجامع عمومی به دیگری دشنام بدهد، تهمتی بزند، افترایی ببندد و به ناموسش تعرضی کند، با شدیدترین شیوه ممکن با او برخورد میشود، کار به پلیس ۱۱۰ و شکایت و دادسرا میکشد و دادگاه او را محکوم و مجازات میکند، اما همین کار اگر در روزنامهای و نشریهای صورت بگیرد، شدت و شیوه برخورد با او متفاوت میشود؟ چه تفاوتی بین این دو رفتار است؟
سؤال بعدی اینکه، فراتر از روزنامهها، حالا در عصر دیجیتال و شبکههای اطلاعرسانی و کانالها و گروههای فضای مجازی، چرا موضوع رهاشدهتر و بیصاحبتر و فضا بیدروپیکرتر است؟ بیشترین دروغها، اتهامها، فحاشیها و حملههای ناجوانمردانه در این فضا دیده میشود که کسی با آنها کاری ندارد. اگر یک فحاشی یا پردهدری در خیابان اتفاق بیفتد حداکثر همان چندنفری در جریان قرار میگیرند که صدا را شنیده و ماجرا را دیدهاند، اما یک دروغ، یک اتهام و یک بحرانسازی در فضای مجازی که به سرعت برقوباد بازنشر و گسترده میشود و حتی از فضای مخاطبان یک کشور گذشته و منطقه و جهان را تحت تأثیر قرار میدهد، با بیتوجهی و بیاعتنایی همان قاضی و دادگاهی مواجه میشود که به یک درگیری خیابانی رسیدگی کرده بود. علت این دوگانگی و چندگانگی در رسیدگی و بررسی و مجازات احتمالی متهمان ماجرا چیست؟ دایره و شعاع انتشار خبر و دروغ و بحران کوچکتر است؟ تأثیرگذاری آن بر روح و روان مخاطب کمتر است؟ احکام شرعی و قوانین موضوعه کشوری نسبت به آن حساس نیست یا موضعی ندارد؟
چگونه است که تهمت و دشنام خیابانی به پدر یک شهروند بیمجازات نمیماند، اما در فضای بیدروپیکر مجازی کسانی که پدر یک وزیر را که در دفاع مقدس به شهادت رسیده است با عنوان کمونیست وابسته به شوروی و عاشق لنین معرفی میکنند و به سرنوشت متعالیاش تعمداً اشاره نمیکنند، رها و آزادند؟ همان کسانی که به فرماندهان رشید و عالی کشورمان تهمتهای فراوان زدند و کسی آنها را نخواست و مجازات نکرد و آنها را برای ادامه افتراها و دروغها و لجنپراکنیهایشان آزاد گذاشت.
این افراد اگر توییتر در زمان شاه هم بود و فضای مجازی احتمالی آنزمان هم مثل دوران جمهوری اسلامی بیصاحب بود، مطمئناً بعد از اینکه کسانی مثل طیب در زندان درآستانه شهادت بودند، با گرفتن پروژههای نانوآبدار از رژیم پهلوی، توییت میزدند: «آقای طیب حاجرضایی فردی که به شرابخواری و قمهکشی شهره است، از آیتالله روحالله خمینی حمایت کرده است.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌تولدِ شهیدانی «دیگر»
شکستن کلیشهی رسمی «شهید» در عرصهی عمومی پس از جنگ دوازدهروزه
📖 محسنحسام مظاهری
[قسمت ۲ از ۳]
مشابه این برخورد را آیتالله خمینی با مرگ دکتر شریعتی نیز داشت و در مقابل اصرار برخی نزدیکانش که از ارادتمندان شریعتی بودند بر شهیدنامیدن شریعت، به این مضمون گفته بود که این روشنفکرها گمان میکنند به آسانی میشود به هرکسی شهید گفت. اینکه در این نگرش چه تغییری حاصل شد و یا اساساً میشود رویهی پس از انقلاب آیتالله خمینی را تغییر دانست یا نه، موضوع مهمی که بررسی مستقلی میطلبد و بحث یادداشت حاضر نیست.
۴
در تطور و توسع مفهوم شهید، مبارزات انقلاب اسلامی و مشخصاً دهههای ۴۰ و ۵۰ نقطهعطف مهمی است. در این مقطع، متأثر از فراگیری و اقبال به ادبیات چپ از یک سو و توسعه و فراگیری خوانش اسلام سیاسی (متأثر از جریانات و شخصیتهای اسلامگرای اهل سنت مصری و پاکستانی و...) از سوی دیگر، زمینه برای تحول در کاربست شهید فراهم شده بود. تحولی که انگارهی سنتیِ شهید در خوانش شیعی را شکست و انگارهای جدید را متولد ساخت. جامعهی انقلابی و در حال مبارزه، نیاز به اسطورهها و سرمشقهای مقدس داشت و با تنها یک حسین ـ که آن هم بیشتر در تصرف روضهخوانان و مداحان بود ـ نمیشد به جنگ حکومت مستقر و مسلح رفت. مضافاً که دیگر ملل مبارز در آن مقطع، سرمشقهایی امروزی داشتند که الهامبخش مبارزانشان بودند. اما جامعهی شیعهی ایرانی، سرمشقهایش همه به تاریخ گذشته تعلق داشتند. این نیاز و ضرورت انقلابی، به زایش مفهومی نو از شهید انجامید. اولاً از همان شخصیتهای تاریخی و اسطورهای (مانند امام حسین و حضرت زینب) خوانشی امروزی و مبارز ساخته و پرداخته شد، و ثانیاً با بسط مفهوم شهادت و کنارگذاشتن احتیاطات فقیهانه، همهی کشتگان مبارزه از هر گرایش فکری و حتی دینی (ازجمله کشتگان مارکسیست) «شهید» نامیده شدند. بهعبارت دیگر، شهادتِ سیاسی، شهادتِ فقهی را به حاشیه راند و در شرایط انقلابی توانست بر آن غالب شود. در این گذار از شهادت فقهی به شهادت سیاسی، بیش از همه، یکی دکتر شریعتی و دوم مجاهدین خلق نقش داشتند. (دربارهی نقش دکتر شریعتی پیشتر ازجمله در یادداشت کوتاه «فراخوان زینب» نوشتهام.)
۵
نکتهی مهم آن است که با پیروزی انقلاب اسلامی و به فاصلهی کوتاه پس از آن، وقوع جنگ تحمیلی، خوانش شهادت سیاسی به خوانش رسمی و غالب مبدل شد و حتی خواسته یا ناخواسته و آگاهانه یا غیرآگاهانه، مورد پذیرش فقهای مبارز و روحانیت سیاسی نیز قرار گرفت. در همان زمان البته جریان سنتگرای شیعی مسیر خودش را جدا کرد و کوشید مغلوب جو زمانه نشود. اما این جریان تضعیف شده بود و صدایش پژواکی نداشت. نشانهاش آنکه هم دکتر شریعتی و هم یکی از مخالفان سرسختش شیخ قاسم اسلامی (که جزو قربانیان گروه «فرقان» بود) هردو «شهید» نامیده شدند، اما افکار عمومی جامعهی آن زمان، «معلم شهید دکتر شریعتی» را پذیرفت، ولی «روحانی مجاهد شهید اسلامی» را نه. اولی بر نام اماکن و فضاهای عمومی نقش بست و در مطبوعات دربارهاش فراوان نوشتند، و دومی انعکاسی بیش از همسایگان «مسجد شیشه» (پایگاه شیخ قاسم) و برخی محافل غیررسمی مذهبی نیافت.
۶
در ماههای نخست جنگ و تا پیش از یکدستسازی فضای سیاسی در وقایع منجر به خرداد ۶۰، کاربست سیاسی دورهی مبارزه از شهید همچنان غالب بود. برای همین در نشریات پرشمار گروهها و احزاب سیاسی آن زمان، به طیف متکثری از «شهید»ها برمیخوریم. کمتر گروه سیاسی فعال در آن دوره را میتوان سراغ گرفت که خود را صاحب «شهید» نداند. شهید در آن دوره ـکه مشروعیت دفاع میهنی یک اصل مسلم و فراگیر بود ـ برای گروههای سیاسی یک دارایی محسوب میشد که جایگاه آنها را در رقابتهای سیاسی ارتقا میبخشید. بههمینجهت ارگانها و نشریات حزبی چند ماه پس از انقلاب پر است از تصاویر و زندگینامهی شهدایی که سمپات یا عضو آن گروه و حزب معرفی شدهاند. متکثرترین تعریف از شهید (سیاسی) را در همین چند ماه میتوان جست: شهیدِ فدایی خلق، شهیدِ تودهای، شهیدِ مجاهد خلق، شهیدِ حزب جمهوری و... . به تبع ماهیت ملی و مردمی دفاع، این تکثر فقط در گرایش سیاسی نیست، در بقیهی ویژگیها از طبقهی اجتماعی تا جنسیت و دین و پوشش نیز هست.
۷
با عبور از مقطع خرداد ۶۰ و پوستاندازی سیاست رسمی و غلبهی جریان مذهبی، اما به تدریج این تکثر رنگ باخته و جای خود را به کلیشهی تکرارشونده و ثابت میدهد.
ادامه 👇
#عصراندیشه
@Asreandisheh
در پایتخت کره شمالی، ساختمانهای اشرافی کمونیستی قدیمی با درهای بلند، مثل ساختمان هخامنشیها وجود داشت. همچنین هتلی داشتند که میگفتند کیم ایل سونگ رهبر بزرگ فرمودند: هتلی که آمریکا در نیویورک درست کرد و بزرگترین هتل دنیاست چندطبقه است؟ پاسخ داده بودند ۱۰۴ طبقه. کیم دستور داده بود هتل ۱۰۵ طبقهای بزرگتر از این هتل آمریکا بسازند.
📌جیک سالیوان: برجام توانست ۱۵ سال برنامه هستهای ایران را با کمترین هزینه محدود کند در صورتیکه حمله پرهزینه آمریکا و اسرائیل تنها چند ماه برنامه هستهای ایران را به تعویق انداخت!
مشاور سابق امنیت ملی کاخ سفید:
هدف اصلی ایران از ورود به توافق برجام، رهایی از تحریمها بود.
برجام بهترین آورده را برای امنیت آمریکا و اسرائیل به همراه داشت.
اگر شک دارید، از اسرائیلیها بپرسید. آنها تأیید خواهند کرد که ایران در سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ به تعهداتش پایبند بود، نه ذخایر اورانیوم را جابهجا میکرد و نه سانتریفیوژهای جدید نصب میکرد.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📖خبرنگار: آیا روسیه از تولید سلاح هسته ای توسط ایران حمایت میکند؟
ممدوف نایب رییس شورای امنیت روسیه:
ببینید شرایط کاملا تغییر کرده است؛شما دیدید که ایران مورد تهاجم دو کشور اتمی قرار گرفت،اکنون ما هیچ دلیلی برای مخالفت با این تصمیم احتمالی ایران نداریم.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌مقصود فراستخواه: برخی سیاستها در این چند دهه هویت جمعی ما را زخمی کرده است
📖مقصود فراستخواه، جامعه شناس: ما یک مابودگی، ملت-دولت و هویت جمعی داریم که همه با هم در یک سرزمین زندگی میکنیم؛ ملت و دولت به هم پیوستهاند و وقتی تجاوزی به کشور می شود، این مابودگی بیشتر احساس میشود.
🔹اما چه سیاستها و عملکردهایی در این چند دهه به این هویت جمعی ما لطمه زده و آن را زخمی کرده و از هم گسیختگی ایجاد کرده؟ سیاستهایی که برخلاف سیاست زندگی مردم بوده، زنان ما سبک زندگی متنوع دارند و سیاستهای ما این را تحمل نمیکند. برخی از این سیاستها علیه هنجارهای اجتماعی است.
🔹در سالهای گذشته مصادیق متعددی داشتیم که سیاست شورای عالی انقلاب فرهنگی و برخی بخشهای حکومتی خلاف سیاست زندگی مردم بود. ما با سیاستهای فیلترینگ عصر اطلاعات را نادیده میگیریم و جامعه را به خاطر سبک زندگی و تنوعاتش آزار میدهیم.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌چهره نزدیک به رضا پهلوی به جرم واردات موادمخدر در کانادا دستگیر شد
مقامات میگویند در بازرسی ثانویه، ۲ چمدان و ۵ کیسه زباله حاوی ۱۶۱ بسته کوکائین کشف شد.
ارزش این موادمخدر حدود ۲۳/۴ میلیون دلار تخمین زده شده است.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌 شهروند تعطیل شد اما هیچکس نپرسید چرا؟
📖عاطفه شمس؛ دبیر تحریریه پیشین «شهروند»: تعطیلی یک رسانه نباید بیاهمیت تلقی شود، نه از سوی دولت، نه نهاد صاحبامتیاز آن و نه ساختارهایی که مسئولیت حمایت از روزنامهنگاران و نهادهای رسانهای را بر عهده دارند. با این حال، تعطیلی روزنامه شهروند، نه صدایی از کسی درآورد و نه پرسشی جدی برانگیخت. نه معاونت مطبوعاتی توضیحی خواست، نه شورای اطلاعرسانی واکنشی نشان داد و نه جمعیت هلالاحمر که سالها پرچم این رسانه را در دست داشت، مسئولیتی نسبت به سرنوشت آن احساس کرد.
از مجموعهای حرف میزنم که با بیش از یک دهه فعالیت حرفهای مستمر توانسته بود در دورههایی، بخشی از استانداردهای روزنامهنگاری اجتماعی را ارتقا دهد. تحریریهای که دهها خبرنگار، طراح، صفحهآرا و... زندگی حرفهای خود را در آن بنا کرده بودند اما خاموشی آن چنان بیسروصدا رقم خورد که گویی اساسا هیچ چیزی از دست نرفته است.
سؤال اینجاست؛ در ساختار رسانهای کشور، بیکاری ناگهانی دهها نفر چقدر اهمیت دارد؟ آن هم درست در میانه جنگ ۱۲ روزه، زمانی که رسانهها در خط مقدم روایت و تحلیل قرار داشتند و «شهروند» نیز با وجود فشارها و تنگناها همچنان در حال انجام مسئولیت حرفهای خود بود. آیا نباید دستکم در سطحی نمادین، مسئولان حوزه اطلاعرسانی نسبت به این اتفاق واکنش نشان میدادند؟
در این میان، جای یک پرسش مهم دیگر خالیست؛ آیا راهی جز تعطیلی وجود نداشت؟
پاسخ روشن است؛ میشد با تدبیر و شجاعت از مسیر اصلاح عبور کرد. میشد با اخلالگرانی که بهجای کار حرفهای به حاشیهسازی و تضعیف رسانه مشغول بودند، برخورد کرد. میشد کارکرد روزنامه را متناسب با شرایط جدید بازتعریف کرد و با اکثریت دلسوز و حرفهای پیش رفت نه با اقلیتی که از مدتها پیش کمر به نابودی آن بسته بودند. بارها نیز تأکید کردیم که مسیر اصلاح ممکن است و از در تعامل وارد شدیم اما پاسخی نشنیدیم. درنهایت هم مسیر آسانتر انتخاب شد؛ تعطیلی.
از سوی دیگر، جمعیت هلالاحمر که خود را نهاد خدمتگزار و عامالمنفعه میداند، چه مسئولیتی در قبال این تعطیلی آن هم در بحبوحه جنگ پذیرفت؟ آیا روا بود چنین پایان تلخی برای روزنامهای که سالها بازتابدهنده فعالیتهای همین نهاد بود، اینقدر آسان و بیتوضیح رقم بخورد؟ آیا هیچ سازوکار شفاف و پاسخگویی برای تصمیمی با این سطح از پیامدهای انسانی و حرفهای وجود ندارد؟
این اتفاق نشانه یک بیتفاوتی فراگیر است. وقتی حذف یک رسانه و بیکاری دهها نفر واکنشبرانگیز نیست، تعطیلیهای بعدی نه دور از انتظار، که حتمی خواهند بود.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌به یاد مرحوم احمد توکلی
📖محمد سرشار نوشت: احمد توکلی یک نماد بود: نماد اصلاحطلبی و عدالتخواهی. آن هم در دورانی که این شعارها مد نبود!
به این عکس نگاه نکنید که در آرایش سیاسی دهه اول انقلاب، توکلی کنار مرحوم هاشمی رفسنجانی ایستاده. او در دهه دوم انقلاب چنان جلوی هاشمی ایستاد که کام او را تلخ کرد.
سال ۱۳۷۲ من ۱۲ساله بودم و از سیاست زیاد سر در نمیآوردم اما میفهمیدم که کشور دست آقای هاشمی است. او بیپروایانه در خطبههای نمازجمعه از مانور تجمل میگفت. کارگزاران در حال دور شدن از مردم، تورم در حال اوج گرفتن و فضای رسانهای کشور دچار خفقان جدی بودند.
در چنین شرایطی من نوجوان از احمد توکلی خوشم میآمد که در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۷۲، جلوی «اکبر شاه» ایستاده و به دنبال اصلاحات و عدالت است.
شاید خیلیها یادشان نیاید که در آن دوران تکصدایی، محمد هاشمی رفسنجانی رییس صداوسیما بود و اخبار برادرش را با فعل جمع پخش میکرد. حتی محمد هاشمی اجازه نداد فیلم تبلیغاتی توکلی پخش شود!
اما احمد توکلی ۴ میلیون رای آورد و ۲۴ درصد آرا را از آن خود کرد. بعدها در کتاب خاطرات هاشمی خواندم که کوتاه و گزنده نوشته بود: «آرایم کم و تلخ است.»
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌هشدار به مردم استان تهران؛
اگر در مصرف آب ۲۰٪ صرفه جویی نشود، یک بحران واقعی در پیش خواهد بود
📖امیرحسین ثابتی نماینده مردم تهران در مجلس در کانال شخصی خود نوشت:
🔹عصر دیروز (سه شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۴) همراه با جمعی از نمایندگان پایتخت به شرکت آب و فاضلاب استان تهران رفتیم و مسئولان این شرکت، آخرین وضعیت آب تهران را با آمار و ارقام تشریح کردند.
🔹اولین نکته این است که میزان بارش های سال آبی گذشته "کمترین میزان در نیم قرن اخیر" بوده، در حالیکه در شرایط فعلی استان تهران "بیشترین جمعیت تاریخ خودش" را دارد.
🔹️نکته دوم این است که علیرغم همه اقداماتی که در راستای ساخت سدهای مختلف انجام شده، در شرایط فعلی به قدری ذخیره آبی سدهای تهران کم شده که هیچ کار عمرانی در کوتاه مدت پاسخگو نیست و فعلا هیچ راهی جز صرفه جویی از سوی مردم وجود ندارد، در غیر این صورت سدهای اطراف تهران از ۴۰ روز آینده یکی یکی خشک خواهد شد و از اواسط شهریور، این بحران وارد مرحله جدی تری خواهد شد مگر آنکه هر شهروند تهرانی ۲۰ درصد از مصرف روزانه آب خود را کاهش دهد تا با بارش های پائیزی آب سدها پر سود.
🔹️نکته سوم این بود که از مسئولان شرکت آب و فاضلاب گلایه کردم که در چنین شرایطی باید از چند ماه قبل ضمن اطلاع رسانی شفاف به مردم، از آنها برای صرفه جویی در مصرف آب کمک میخواستید و چرا در شرایط فعلی نیز به بیان چند مصاحبه کلی اکتفا کرده اید؟ چون هنوز بسیاری از مردم عمق فاجعه را باور ندارند لذا برای عبور از این شرایط، همه باید کمک کنند و از صدا و سیما تا سایر رسانه های رسمی و غیر رسمی به میدان بیایند تا میزان مصرف تا حد قابل توجهی کاهش یابد.
🔹و نکته چهارم این است که در صورتی که صرفه جویی لازم در مصرف آب صورت نگیرد، ممکن است دولت تا پایان تابستان هر هفته را از سه شنبه یا چهارشنبه در تهران تعطیل کند تا مردم از شهر خارج شوند و بالاجبار مصرف آب پایتخت کمتر شود. لذا همه با هر مدل فکر و سلیقه ای باید کمک کنیم تا این بحران بی سابقه به مرز خطر نرسد. فقط کافی است از این لحظه به بعد تلاش کنیم تا فقط به میزان واقعی مورد نیاز آب را مصرف کنیم، در غیر این صورت اتفاقات تلخی در پیش خواهد بود.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌نیویورک تایمز: پیشبینی میشد ایران در تابستان با آشوب داخلی مواجه شود، اما جنگ و فراخوان ترامپ و نتانیاهو به مردم ایران برای قیام علیه نظامشان، نتیجه عکس داد.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌من که زدم تو بزن!
📖اغراق و بیان غیر واقع بینانه حوادث از آفات بزرگ یک روایت است. این تصویری که این نماینده از شروع جنگ 12 روزه تا پایان آن میسازد نه تنها هیچ روایت ایران را فربه نمیکند، بلکه به شدت تضعیف هم میکند.
این که وزیر خارجه آمریکا پیشاپیش حمله اسرائیل را به ایران اطلاع داده باشد و سپس دولت ترامپ تماس گرفته و گفته باشد تاسیسات هستهای شما را میزنیم و شما هم بیایید یک پایگاه ما را بزنید، کل ماجرا را به یک بازی کودکانه و مزاح تلخ تقلیل میدهد.
این که آمریکا به ایران گفته باشد اسرائیل حمله میکند و آن را به حساب ما ننویسید، دیتا نیست، قبل از جنگ هم بارها ترامپ با همین مضمون حرفهایی زد. البته این گفته نماینده مجلس به گونهای نقل قولی را تایید میکند که آمریکا به یک کشور متحد خود و همسایه ایران اطلاع داده بود که اسرائیل شب جمعه حمله میکند؛ البته با علم به این که آن کشور هم به ایران اطلاع خواهد داد. گفته میشود که این «اطلاعرسانی امنیتی» یک تله برای کشاندن فرماندهان هوا فضای سپاه به مکان نشستهای خود بوده که از قبل شناسایی شده بود و اسرائیل در واقع میخواست همه آنها یکجا جمع شوند و ترور کند.
این روایت و بازی امنیتی به فرض صحت بیشتر با عقل و منطق و عمق روابط اسرائیل و آمریکا سازگار است؛ تا این که آمریکا بیاید و زیر آب اسرائیل را بزند و بگوید از ما نشنیده بگیرید؛ اسرائیل امشب حمله میکند و تو رو خدا با ما کاری نداشته باشید». کیست که نداند حمله به ایران با هماهنگی کامل آمریکا بود؛ از این رو، مفروض صحت این ادعا این است که یا آمریکا ما را گیر انداخته یا این نماینده.
اما درباره پایان جنگ هم بله شواهد و قراین زیادی نشان میدهد که ترامپ پس از حمله ایران به پایگاه العدید خواستار آتش بس شد. ترامپ به دلایل زیادی از جمله به خطر نیفتادن منافع آمریکا در منطقه و مسائل داخلی به دنبال گسترش جنگ نبود و دنبال یک تصویر مهم بود که فکر میکرد با بمباران فردو فراهم شده است. به نظر میرسد که میان ترامپ و نتانیاهو اینگونه تقسیم کار شده بود.
اما ارائه تصویری مستاصل، بسیار ضعیف و ناتوان از طرف مقابل که به دست و پا افتاده بود، جدا از این که خوانشی نادرست از اوضاع ارائه میدهد و میتواند بر سطح آمادگی در مواجهه با اقدامات بعدی اثر منفی بگذارد، بلکه این پرسش را نیز در دل خود دارد که با این حال چرا اساسا حمله کرد و از طرف دیگر چرا ایران آتش بس را پذیرفت؟ بلکه با این استیصال طرف اسرائیلی و آمریکایی باید ادامه میداد که کلا ادراک آنها را تغییر میداد تا هم اکنون کسی با شک و تردید از احتمال ازسرگیری جنگ و شکننده بودن آتش بس نگوید. یا دستکم امتیازاتی بزرگ مثلا در توقف تجاوزات اسرائیل در منطقه و پایان نسل کشی در غزه بگیرد.
بله! در جنگ 12 روزه، اسرائیل هدف ضربات موشکی سنگینی از طرف ایران قرار گرفت که از زمان شکل گیری در 1948 تاکنون عمق اسرائیل این چنین به شکلی بیسابقه هدف حمله قرار نگرفته و قفل نشده بود. سانسور خبری اعمال شده در این 12 روز هم بیسابقه بود و همین در دل خود ناگفتههایی دارد؛ اما با این حال در تحلیل باید واقعبینانه برخورد کرد و به نظر نگارنده تغییری در ادراک اسرائیل در جهت منتفی شدن هر گونه تجاوز و دست درازی به ایران حاصل نشده است.
واقعیت این است که چنین اتفاقات بزرگ و سهمگینی در دل خود درسها و عبرتهایی دارد که لازمه پی بردن به آنها شناختی واقعبینانه و دقیق و به دور از شعارزدگی است. این 12 روز در عین این که تهدید بزرگی بود، اما فرصت بزرگی نیز هست؛ اما به شرط و شروطی.
اکنون دو طرف به دور از شعار و تهدید کاملا و عملا با تواناییها و محدودیتهای یکدیگر آشنا هستند و فکر نکنم صرف تهدید دیگر تاثیری بر محاسبات آنها بگذارد.
کما این که اتفاقات ساعات نخست تجاوز و این حجم ترور همزمان و بیسابقه کاشف از این هم بود که هنوز در ایران شناخت دقیقی از اسرائیل و پیشبینی رفتارهای آن وجود ندارد. بر خلاف برخی تحلیلها، غافلگیری در اصل حمله نبود؛ چون اساسا نیروهای مسلح ایران در حالت آماده باش بودند و هر لحظه احتمال حمله میرفت، بلکه آنچه غافلگیر کننده و تقریبا غیر منتظره بود، این حجم حفرههای امنیتی و به تبع آن حضور شبکه عملیاتی وابسته به موساد و به پرواز درآوردن این اندازه ریزپرنده و پهپاد و .... بود؛ تا جایی که به گفته رئیس مجلس بیشتر حملات از داخل انجام میشد.
گویا تصور نمیشد که تجاوز اسرائیل ابعاد پیچیدهتری جز حمله به تاسیسات هستهای داشته باشد و در این سطح دست به ترور بزند و به شکل گسترده سایتهای موشکی و راداری و پدافندی را درگیر کند. نگارنده چند روز قبل از حمله نوشته بود که اقدام اسرائیل ممکن است هم حمله نظامی، هم خرابکاری و هم شامل ترورهای بزرگی باشد.
#صابر_گل_عنبری
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌مردم، پناهگاه یا پنهانگاه؟ نقدی بر متن «مردم به مثابه پناهگاه»
📖نویسنده: احسان مزدخواه: دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد
متن «مردم به مثابه پناهگاه» در نخستین نگاه، کوششی است صادقانه برای بازخوانی رابطهی نظام سیاسی و مردم در لحظهای بحرانی از تاریخ معاصر ایران؛ لحظهای که جنگ، اضطراب موجودیتی، و فرسایش مشروعیت، همزمان بر ساختار سیاسی سایه انداختهاند. نویسنده با بهرهگیری از استعارهای پرکشش—«مهمانی»—سعی دارد به جای بازتولید منطق رویارویی، امکانی برای صلح، بازسازی اعتماد، و همزیستی بگشاید.
متن بر پایهی یک فرض مرکزی بنا شده است: نظام سیاسی که روزگاری مدعی بود مردم را در پناه خود دارد، اکنون ناچار است خود به پناه مردم بیاید. در ظاهر، این جابهجایی یک چرخش رادیکال و امیدبخش است؛ اما همین واژگونی، اگر در سطح زبان باقی بماند و به ساحت ساختار، قانون، و سیاست عمومی تسری نیابد، از اصلاح نمیگوید، بلکه از نوعی استتار بحران پرده برمیدارد. دعوت به مهمانی در خانهای که سالهاست در آن صداها و تکثرات خاموش و دیالوگ تبدیل به مونولوگ و یا اساسا رتوریک سیاسی شده، سفرهها تهی، و میزبانانِ واقعی به حاشیه رفتهاند، چیزی جز آرایش واژگان بر ویرانههای واقعیت نیست.
در این متن، شکافی بنیادین میان زبان اجتماعی و زبان رسمی سیاست نادیده گرفته شده است. مردم، زبان سیاست رسمی را دیگر نمیفهمند یا بهتر بگوییم: دیگر به آن اعتماد ندارند زبان سیاسی مردم و جامعه و به بیان دیگر زبان سیاسی امراجتماعی لحظه کنونی در قالب سیاست اروتیک یعنی آیا سیاستورزی باعث شده است که ما از زیستن و روزمرگی خود لذت ببریم یا خیر؟ تبدیل گشته است.
واژگانی چون «نظام»، «پناه»، «مردم»، «امنیت» و حتی «وفاداری ملی» در حافظه جمعی ایرانیان، بار معنایی خود را یا از دست دادهاند یا به ضد خود بدل شدهاند. این، نه حاصل بدفهمی مردم، بلکه نتیجهی انباشت تاریخی بحران ها و ناملایمات است. از همینرو، هرگونه پیشنهاد اصلاحطلبانهای که بخواهد بر این زبان شکسته بنا شود، ناگزیر به تکرار ابتذال امر ملی خواهد شد: تکرار مفاهیمی که نسبتی با زیست روزمره و واقعیت های موجود ندارد و نخواهد داشت.
فراتر از زبان، تضاد عمیقتری در واقعیت سپهر سیاسی کنونی ما وجود دارد: یعنی تضاد میان منطق زندگی و منطق قدرت که ایده مهمانی را با دشوارگی شدید روبه رو میسازد. پرسش بنیادین این است که آیا پناهآوردن از سر باور به حاکمیت مردم است یا از سر اضطرار بقاء؟ آیا این چرخش، بازگشت به عدالت و پاسخگویی است یا صرفاً ترفندی برای حفظ نظم مستقر در لحظهی ضعف؟ سیاست اگر به مردم پناه میبرد، باید ابتدا آنان را به رسمیت بشناسد، صدایشان را بازتاب دهد، و ابزار سروری خود را زمین بگذارد. خانه تخریب شده، سفره خالیست، و مهمانی که اکنون در نقش مهمانی فروتن ظاهر شده، بیآنکه تغییری در قواعد و سلسلهمراتب مهمانی داده باشد.
متن همچنین به گونهای از «مردم» سخن میگوید که گویی یکدست، هماهنگ و یکصدا هستند. اما واقعیت اجتماعی ایران، پر است از روایتهای متعدد و متکثر و همچنین مطالبات متضاد: اقلیتهای قومی و مذهبی، طبقات محروم، زنان، جوانان، کارگران، حاشیهنشینان و مخالفان سیاسی، هر یک با زبان و زخم خود زندگی میکنند. صداهای آنان در این متن محو یا حلشده در کلیتی بیچهرهاند. دعوت به مهمانی، وقتی فاقد شفافیت در دعوتشوندگان است، به سادگی میتواند بدل به بازتولید امرنامطلوب شود یعنی: حذف تفاوتها به نام وحدت.
در نهایت، پرسش اصلی این است: اگر نظام به مردم پناه میآورد، آیا مردم واقعاً توانایی «پناه دادن» دارند؟ آیا چیزی از اعتماد، منابع، صبر، یا امید در آنان باقی مانده؟ و اگر باقی مانده، در کجا و با چه سازوکاری باید امکان بروز بیابد؟ مردم، تا زمانی که تنها ابزارشان سکوت یا انفجار است، نمیتوانند پناهگاه هیچ نظمی باشند. پناهگاه، نهاد میخواهد؛ قانون میخواهد؛ مشارکت، شفافیت، چرخش قدرت، و پاسخگویی میطلبد.
در غیاب این ملزومات، واژگان زیبا، گرچه پرشکوه و انسانیاند، اما در عمل به چیزی شبیه پردهکشی بر خرابهای تبدیل میشوند. اگر سیاست قرار است به ضیافت بدل شود، باید ضیافتی حقیقی باشد: جایی که میزبان و مهمان در جایگاه انسانی و برابر نشستهاند، نه یکی در موضع فضل و دیگری در موضع تمنا. خانهای که تخریب شده، مهماندار نمیخواهد؛ بازسازی میخواهد. و پیش از آنکه سفرهای پهن شود، باید عدالت، آزادی، و گفتوگوی برابر، آجر به آجر ساخته شود.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌هلاکت شنگال گیفا فرمانده عملیات یگانهای کماندویی ارتش رژیم صهیونیستی در جریان کمین دقیق مقاومت اسلامی فلسطین در رفح.
در جریان این کمین حداقل ۵ راس دیگر از تن از کماندوهای فوق زبده جحودیان نیز طی انفجار ساختمان تله و بمبگذاری شده توسط تیپ خان یونس گردانهای شهید قسام به شدت زخمی شدهاند. نامبرده فردی است که انگشت شهید یحیی السنوار را بعد شهادتش برید و بر صندلی محل شهادت او نشست و این عکس تمسخر آمیز را گرفت.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌مردم به مثابه پناهگاه
-----
📖جواد کاشی نوشت: اخبار مربوط به دوازده روز جنگ، به تدریج عیان میشود. میتوان با قاطعیت گفت هدف اسرائیل سرنگون کردن نظام بوده است. شکست خورد، اما اظهارات مقامات این کشور نشانگر آن است که این هدف همچنان در دستور کار اسرائیل هست. به این ترتیب باید منتظر اقدامات بعدی باشیم. این اقدامات میتواند از سنخ اقدامات نظامی، اقتصادی یا سیاسی باشد.
هر نظام مستقری حق دارد به تداوم خود بیاندیشد. اینک نظام جمهوری اسلامی در معرض یک خطر موجودیتی است. چه باید بکند؟
رهبران و متولیان امور همه از مردم سخن میگویند. تنها مردم، تنها مردماند که میتوانند پناهگاه نظام مستقر از این مهلکه خطرناک باشند. میدانند و میدانیم صرف سکوت مردم در روزهای جنگ را نمیتوان به حساب پشتیبانی تام و تمام مردم گذاشت. تنها میتوان استنباط کرد با دشمن متجاوز همراهی نکردهاند. همین و بس.
تبدیل شدن مردم به پناهگاه نظام، به شرط چرخشهایی در نظر و پیامد آن چرخشهایی در عمل اتفاق خواهد افتاد. من به یک نکته در زمینه چرخش نظری اشاره خواهم کرد.
آنچه این چرخش نظری را اجتناب ناپذیر میکند، معکوس شدن رابطهای است که تاکنون فرض شده است. بنیاد نظام جمهوری اسلامی بر این باور مبتنی شد که مردم در پناه نظاماند. امنیت و آسایش خود را وامدار نظاماند و تحت هدایت و راهبری آن، به سعادت دنیوی و اخروی خواهند رسید. آنکه بیش از حد پرسش و مخالفخوانی میکند، باید تادیب شود. مردم انگار اعضاء یک اردوگاه بزرگاند. همه باید مواظب رفتار و کردار خود باشند.
اینک رابطه معکوس شده، این نظام است که به مردم پناه میآورد. نظام میهمان ضیافت مردم شده است. اگر نظام آداب پناه آوردن به مردم را رعایت کند، خود را حفظ میکند و مردم به بزرگترین دستاورد سیاسی طی یکصد و اندی سال گذشته خواهند رسید.
مهمان در گوشهای مینشیند چشم خود را به همه زوایای مهمانسرا میچرخاند. هر گوشه کسی با رنگ و صدا و چهره و سلیقهای متمایز با دیگری نشسته است. باید دوربینها بچرخند و صدا و سیمای نظام، حتی الامکان آئینه تمام نمای مردم شود. مهمان عزیز است و عزیز میماند که حرمت همگان را پاس دارد. باید یخ رابطهها آب شوند. به جای آنکه ابرو گره کند گوشهای بنشیند، خوب است برخیزد، در مدیریت مهمانی کمک کند. در امکان خرسندی و شادمانی همه سهم خود را ادا کند.
باور کند شان سیاست بیشتر از سنخ همین مهمانی است. قرار است همه با یکدیگر با خرسندی زندگی کنند. مهمانان مقصد دوری ندارند. قرار است پس از پایان مهمانی هر کدام سراغ زندگی شخصیاش بروند. هدف از مهمانی چیزی نیست جز لذت بردن از وجود دیگری. این ممکن نمیشود مگر با سامان صمیمانه، عادلانه و آزاد. اگر سفرهای پهن شود کسانی بی غذا بمانند، یا اجازه صحبت نداشته باشند، این که هست مهمانی نیست. مردم در ضیافتهای متعارفشان همیشه این اصل را رعایت میکنند. خوب است مهمان این قاعده را بهم نزند.
نظامهای سیاسی قدرت امنیتی و اطلاعاتی و سرکوبگر دارند. اینهمه در خدمت سروری بر مردم نیست. در خدمت حراست از اصل و اساس این مهمانی جمعی است. نباید بر بالای مجلس بنشینند، مهمانی بالا و پایین ندارد. گرد است. بسته به اینکه کدام سو خوش سخنتر، داناتر، هنرمندتر و کارآزمودهتر است برای لحظاتی میدرخشد و جای خود را به دیگری میدهد.
حواسشان باشد، مردم نیستند که باید تحت نظر مدام قرار گیرند. متولیان امورند که تحت نظارت مردماند. باید دلنگران قضاوت مردم باشند. اگر اعتراضی میشنوند، ابتدا خود را مقصر بشناسند و برای جبران آن اقدام کنند. حتی اگر مقصر نباشند، تقصیر بپذیرند تا جبران مافات شود.
واژگون شدن رابطه مردم و نظام مستقر سیاسی، یک موهبت تاریخی است. نظامهای سیاسی به ویژه هنگامی که از یک انقلاب برآمده باشند، از موضع هدایتگری مردم پایین نمیآیند. شرایط امروز هزاران خطر و تهدید در چنته دارد. تنها با تبدیل کردن تهدید به فرصت میتوان مخاطرات آن را کنترل کرد. واژگون شدن رابطه نظام و مردم یک موهبت بزرگ است. موهبتی که از نخستین طلیعه مدرنیته ایرانی تا امروز محقق نشده است.
به جای بود و نبود این یا آن نظام باید به اصلاح ساختاری رابطهها اندیشید.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌تولدِ شهیدانی «دیگر»
📖محسنحسام مظاهری
[قسمت ۳ و پایانی]
به ویژه پس از فتح خرمشهر، و بهموازات تغلیظ تدریجی گفتمان دینی ـ شیعی در جنگ و کمرنگشدن گفتمان ملی ـ میهنی، هرچه به ماههای پایانی جنگ نزدیک میشویم، کلیشهی شهید تکامل و وضوح بیشتری مییابد: (۱) مردِ (۲) جوانِ (۳) مذهبیِ (۴) روستازاده یا متعلق به طبقهی پایین و مستضعف در ادبیات آن روزِ (۵) نوعاً با لباس خاکیِ بسیجی/سپاهی (۶) که کاملاً وفادار به نظام و معتقد به ولایت فقیه است.
در کلیشههای فرعی، زنان یا غیرجوانان هم حضور دارند؛ اما آنها هم باز چهارچوبی مشخص دارند: زنانی که محجبه اند، مردانی که ریش دارند و... . بدینگونه کلیشهی رسمی شهید در تشیع سیاسی ج.ا. شکل میگیرد؛ کلیشهای که تبلیغات (نقاشیهای دیواری، پوستر، عکس و....) و رسانه (صداوسیما و مطبوعات) نقش مهمی در تثبیت و تکثیر آن ایفا میکنند. در زمانهای که هنوز خبری از رسانههای عمومی غیررسمی و اینترنت نیست، این کلیشهسازی با موفقیت همراه است و کلیشه تثبیت میشود. حتی برای آن دسته از «شهیدان» که لزوماً منطق با شاخصهای کلیشه نبودند و در زندگی روزمره و معمولیشان سروشکل متفاوتی داشتند، هم باز روایت و شمایلی که پردازش میشد مشابهسازی به کلیشه بود؛ به ویژه در مورد زنان (مثلاً شهدای موشکباران شهرها و...).
۸
در سالهای پس از جنگ، کاربست شهید بسط زیادی یافت و عملاً شهید به مدال افتخاری تبدیل شد که برای تکریم یا دلجویی و جبران به سینهی گروههای مختلفی از افراد چسبانده شد؛ از آتشنشانها تا کشتهشدگان برخی سوانح مثل آتشسوزی مسجد ارک و مهمتر از همه «مدافعان حرم» همه شهید نامیده شدند. اما با این حال کلیشهی رسمی تغییر چندانی نکرد و تنها کمی بهروزرسانی شد. بهموازات روایت رسمی، برخی گروههای مخالفان نیز کوشیدند کشتهشدگان خود را شهید نام دهند. اما به دلایل مختلف ازجمله دست پایین جریانهای بدیل و رقیب در تولید و تثبیت گفتمان مذهبی و نیز طرد نظام رسمی، این لقبگذاریها اقبال فراگیر نیافت. تنها موردی که میتوانست تقاطعی میان این دو جریان ایجاد کند، قربانیان سانحهی هواپیمای اوکراینی بود که آنهم به دلایلی ازجمله بیرغبتی بخش عمدهی بازماندگان به همنوایی با روایت رسمی، پذیرفته نشد و به تدریج (به جز چند نفر که نزدیک به روایت رسمی بودند) فراموش شد.
۹
اما آنچه در جریان تجاوز اسراییل به ایران طی ۱۲ روز صورت گرفت، از جنس دیگری بود. ناگهان فهرستی از «شهیدان» به افکار عمومی معرفی شدند که بیشینهی تنوع و تکثر و تعلق به گروههای اجتماعی مختلف را دارا بودند. از شهیدِ با ظواهر مذهبی تا شهیدِ «غیرمذهبی»، از شهید باحجاب تا شهید بیحجاب،از شهید حامی نظام سیاسی تا شهیدِ منتقد آن و موارد دیگر. جملگی هم شهدایی که کسی نمیتوانست در شهیدنامیدنشان خدشه وارد کند: مظلومانِ کشتهشده به دست وحشیترین رژیم سیاسی و شاخصترین دشمن.
بله، پیشتر و در جنگ هشتساله هم شهدای بسیاری از طبقات و تیپهای مختلف بودند. اما یک تفاوت مهمِ شهدای تهرانِ ۱۴۰۴ با مثلاً شهدای تهرانِ ۱۳۶۶ را رسانه و مشخصاً شبکههای اجتماعی رقم زدند. تفاوت نه در تکثر، بلکه در امکان مدیریتِ تکثر است. تفاوت در زمانهای است که رسانهی عمومی منحصر میشد در صداوسیمای دوکاناله و چند روزنامهی رسمی شبیه بههم، با زمانهای که هر کس در جیبش یک صداوسیمای چندین کانالهی آزادِ فردیشده دارد. در چنین زمانهای و با چنین شرایطی، دیگر حفظ و بازسازی کلیشهی رسمی دیگر شدنی نیست. و کلیشه لاجرم میشکند. شهیدهای تازه، نه آنکه لزوماً واقعیتی متکثرتر از شهدای پیشین داشته باشند، بلکه روایت و نمایشی متفاوت دارند؛ بهتبع شکستن انحصار راوی. شهیدهایی دیگر؛ شهیدهایی با شمایلهای دیگر. شهیدی که خود محجبه بوده و توییتهایش در مخالفت با «گشت ارشاد» همچنان لایک میخورد، شهیدی که کلیپ رقصش در پیج اینستاگرامش است، شهیدی که در کل حسابهایش در شبکههای اجتماعی نمیشود یک عکس با حجاب پیدا کرد، شهیدی که دستهایش را تتو کرده و... .
۱۰
چنانکه در اثنای جنگ به کوتاهی نوشتم و وعده دادم که تفصیلش را بعدتر خواهم نوشت، یکی از پیامدهای تجاوز اسراییل برای ایران پساجنگ، همین شکستن کلیشه و تغییر شمایل شهید در قاموس روایت رسمی است که ـ به گمان من ـ فرصت تازهای را برای جامعهی ایرانی پدید آورده و میتواند بستری برای گفتگو و پذیرش و تعامل و نهایتاً وفاق ملی در لایههای بیشتر جامعه باشد. جامعهای با سرعت تغییرات فوقالعاده شتابان؛ که تا همین چند ماه قبل همچنان قانون حجاب موضوع پرچالش افکار عمومی بود و برخورد با بیحجابان در صدر دغدغههای بسیاری از مسئولان کشور، و حالا تصاویر چند دختر و زن بدون حجاب در مراسمی رسمی پشت سر رییسجمهور نقش میبندد؛ آنهم با لقبِ «شهید».
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌تولد شهیدانی «دیگر»
شکستن کلیشهی رسمی «شهید» در عرصهی عمومی پس از جنگ دوازدهروزه
📖محسنحسام مظاهری
[قسمت ۱ از ۳]
۱
مفهوم «شهید» از آن دسته مفاهیم دینی است که تا زمان ما تطور زیادی را تجربه کرده است. به نظر میرسد در قرون نخستین، سه خوانش اصلی از این مفهوم در بین مسلمانان وجود داشته است: یکی خوانش اهل سنت (خوانش رسمی: اکثریت)، دوم خوانش شیعه، و سوم خوانش خوارج. خوانش شیعی نیز خود به دو شاخهی امامی و زیدی تفکیک میشود. بهتدریج و با افول خوارج، خوانش آنها نیز به حاشیه رفته و دو خوانش سنی و شیعه باقی ماندند. به دلیل تجربهی تاریخی اقلیتبودگی و فشار و سرکوب سیاسی، طبیعتاً شیعه اقبال بیشتری به مفهوم شهید داشته است. به عبارت دیگر، منطقِ موقعیت، شیعه را به سمت مفهوم شهید و پروبالدادن به آن و ازآنخودکردن آن سوق داده بود. این میان، اهتمام و انگیزهی تشیع زیدی بیشتر بوده و در کاربست این مفهوم گشادهدستانهتر عمل کردند. در مقابل، تشیع امامی در قرون میانی و حتی میشود گفت تا پیش از دورهی معاصر در کاربست این مفهوم محتاط و محافظهکار بوده است. مصداق این احتیاط را در ادبیات کلاسیک شیعی مانند منابع حدیثی میتوان دید که صرفاً برای معدودی از شخصیتهای اسلامی ـ شیعی از این صفت استفاده شده است. حمزه، امام حسین، زید بن علی و یحیی بن زید مشخصاً چهار شهید شاخص در فرهنگ شیعی سنتی محسوب میشوند که در منابع شیعی بیش از دیگران برای آنها صفت شهید ذکر شده است. جالب آنکه تا پیش از دورهی معاصر حتی برای اغلب امامان نیز استفاده از تعبیر شهادت رایج نبوده است و این صفت نوعاً اطلاق به امام حسین داشته است. چنانکه برای سالروز درگذشت بسیاری از امامان، اصطلاح «وفات» پربسامدترین بوده و حتی در ادبیات آیینی مجالس و تقویم مناسکی نیز استعمال میشده است.
۲
همینجا باید این نکته را متذکر شوم که بین مقام شهید یا معادل آن (که نزد خدا است و فقط او از آن مطلع است) با اطلاق صفت شهید (که امری مربوط به این دنیا است) باید تفاوت قائل شد. احتیاطی که به آن اشاره شد و همهی چالشهای بعدی، مربوط به کاربست دنیوی این صفت است. وگرنه طبق برخی احادیث، گروههای متنوعی از افراد نزد خدا مقام شهادت دارند؛ از زن بارداری که موقع زایمان جان خود را از دست داده تا مردی که در مسیر تأمین معاش اهل و عیالش درگذشته است و طالب علمی که در مسیر دانشاندوزی عمرش سر آمده باشد و بیماری که در بستر میمیرد اما معرفت به خدا دارد و موارد دیگر. شهیددانستن این موارد را فقها براساس اطلاق تنزیلی میدانند. احتیاط در کاربست صفت شهید هم بیشتر از جنس احتیاط فقیهانه است و بهدلیل شرایط خاصی که برای شهادتدانستنِ مرگ در فقه ذکر شده است. مشخصهی اصلی شهید در تعریف فقهی، کشتهشدن فرد در جهاد با کفار به اذن پیامبر یا امام معصوم است. بههمینجهت مصداق شهادتدانستنِ کشتهشدن در جهاد دفاعی یا در عصر غیبت و بدون اذن امام از موضوعات اختلافی است و به همین دلیل است که فقهای سنتی (لااقل تا پیش از دورهی معاصر) در شهیدنامیدن کشتگان در کشمکشهای سیاسی و حتی جنگها نهایت احتیاط را داشتند.
۳
احتیاط در اطلاق شهید تنها مختص فقهای سنتگرا نبوده است. بهعنوان مثال حتی آیتالله خمینی هم پیش از پیروزی انقلاب ـ چنانکه از برخی اسناد و منقولات استنباط میشود ـ مواجههی متفاوتی با این مفهوم داشته است. یک نمونهی گویا و جالب، برخورد ایشان با درگذشت سیدمحمدرضا سعیدی است. سعیدی، روحانی جوان مبارزی بود که امامت جماعت مسجد موسی بن جعفر در محلهی دولاب تهران را برعهده داشت و در دفاع از آیتالله خمینی و اعتراض به رژیم پهلوی، زبان گزنده و بیپروایی داشت که قابل مقایسه با اغلب روحانیون انقلابی دیگر نبود. پس از دستگیریها و شکنجههای مکرر، وی در خرداد ۱۳۴۹، در زندان قزل قلعه جانش را از دست میدهد. این درگذشت، به ویژه که در زندان هم بوده، در محافل انقلابیون به سرعت به شهادت تعبیر میشود. اما برخلاف انتظار، آیتالله خمینی در این زمینه سکوت کرده و اعلامیهای صادر نمیکند. در نامهای هم به نمازگزاران مسجد سعیدی، وی را «مقتول» مینامد. این موضوع، اعتراض برخی نزدیکان آیتالله را برمیانگیزد. پاسخ وی در موضوع این یادداشت بسیار مهم است. ایشان گفته بود چون من از ایران دور هستم (در تبعید نجف) ازکموکیف مرگ وی اطلاع دقیق ندارم. کسی را فرستادهام تحقیق کند که آیا واقعاً مرگ وی بر اثر شکنجه بوده که بشود او را شهید نامید یا نه. این تحقیق چند ماه طول کشید و نهایتاً ایشان در فروردین سال بعد ضمن نامهای به دامادِ سعیدی (سیدمهدی طباطبایی) از سعیدی با صفت «فقید شهید» یاد میکند.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌بزودی شرکتها اقدام به تعدیل نیرو خواهند کرد
رکودی بسیار عمیق و بیسابقه کل اقتصاد رو فرا گرفته
کاهش نرخ بهره و دلار در روزهای اخیر نتیجه همین رکود سنگینه نه به خاطر هنر بانک مرکزی!
شاخص مدیران خرید در خرداد به کمترین میزان خودش در یک دهه اخیر رسیده
آقایون به فکر بستههای سیاسی و اقتصادی نجات اقتصاد باشید وگرنه تابستان سختی برای بنگاها و بازار کار در پیشه
شرکتها اقدام به تعدیل نیرو خواهند
#عصراندیشه
@Asreandisheh
دیدار از پیش اعلام نشدهی علی لاریجانی و پوتین؛
۱۴۰۴/۰۴/۲۹ ۱۸۱۰
#عصراندیشه
@Asreandisheh
یه کارگردان ساواک رو تطهیر میکنه ،یه کارگردان فیلم لجن پیر پسر رو میسازه،یکی برادران لیلا رو میسازه!
رهبر انقلاب چند سال پیش فرمودن مراقب شبیخون فرهنگی علیه کشور باشید ،ولی انگار مسئولین امر خواب هستن!
🗣 مهدخت🇮🇷🇵🇸
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌فراستی: برای سخنگوی دولت متاسفم که از «پیرپسر» دفاع کرد/ این فیلم یکی از کثیفترین فیلمفارسیها است
#عصراندیشه
@Asreandisheh