آسمانه: در تاریخ و تئوری معماری و هنر ــــــــــــــــــــــ با این نشانی با ما تماس بگیرید: asmanehchannel@gmail.com ــــــــــــــــــــــ نقل مطالب آسمانه در صورت ذکر نام این کانال و درج پیوند (لینک) آن مجاز است.
📕معرفی نشریهی «Syria»
سیاوش گلمحمدی
نشریهای فرانسوی است که سالی یک بار در بیروت لبنان به چاپ میرسد. پیشینهی آن به سال ۱۹۲۲م برمیگردد و از آن زمان تا به امروز به چاپ کارهای علمی در زمینهی باستانشناسی، تاریخ و تاریخ هنر خاورمیانهی باستان، از دوران پیشاتاریخ تا ظهور اسلام اختصاص دارد. نشریهی Syria ـ چونانچه از نامش پیداست ـ تحقیقات حوزهی سوریهی باستان، شامل کشورهای امروزی؛ فلسطین، اردن، لبنان، عراق و سوریه را در برمیگیرد. همچنین مقالاتی دربارهی قبرس، شبهجزیرهی عربستان، عراق، جنوب شرقی ترکیه، ایران، افغانستان و قفقاز نیز در آن یافت میشود. مقالات این نشریه به زبانهای مختلفی نوشته میشوند و همگی دارای چکیدههایی به زبانهای فرانسوی، انگلیسی و عربیاند.
سیاستهای نشریه به فراخور هر دوره متغیر است و در حال حاضر معطوف به چند گونه مطالعه است؛ در وهلهی اول، این نشریه بستر ارائهی نتایج پژوهشهای باستانشناسی است که زیر نظر هیئتهای علمی فرانسوی و بینالمللی در مناطق مختلف خاورمیانه انجام شده است. از سوی دیگر تحلیلهای تازهی پژوهشگران برجسته و محققان جوان، از جمله پژوهشگران خاورمیانه، را نشر میدهد. در سالهای اخیر، این نشریه مجموعه مقالاتی در راستای همایش یا کارگاهی تخصصی با موضوعات خاص نیز منتشر کرده است. این نشریه از سوی بنیاد فرانسوی خاور نزدیک (français du Proche-Orient (IFPO Beirut-Damas-Amman)، پژوهشکدهای فرانسوی زیر نظر وزارت امور اروپایی و خارجه و مرکز ملی تحقیقات علمی (CNRS) فرانسه منتشر میشود. همهی شمارگان آن در این نشانی دستیاب است:
https://www.jstor.org/journal/syria#:~:text=Syria%20is%20a%20French%20journal,to%20the%20advent%20of%20Islam.
برای دیدن آخرین شماره به این نشانی رجوع کنید:
https://journals.openedition.org/syria/15040
#نشریهی_تازه #سیاوش_گلمحمدی
@asmaaneh
📢برنامهی سخنرانیهای پیش رو در سلسله سخنرانیهای «فرهنگ مادی، هنر و معماری تشیع پیشاصفوی»
محمدرضا غیاثیان (دانشگاه کاشان) | فرهنگ مادی شیعی پیشا-صفوی در کاشان
۲۷ فروردین
حمیدرضا آذرینیا (دانشگاه تهران) | بحث و گفتوگو: جدل، کلام و کتیبههای هنری در فضاهای اسلامی
۱ خرداد
ترزا برنهایمر (دانشگاه آکسفورد) | حکشده بر سنگ؟ سنگ قبرهای شیعی و هویت مذهبی در مصر در دورهی متقدم اسلامی
۴ تیر
جیمز آلن (دانشگاه آکسفورد) | هنر تشیع در دورهی پیشا-صفوی: مسیرها یا بنبستها؟
۲۵ تیر
🔸زمان برگزاری سخنرانیها: ساعت ۱۵:۳۰ به وقت اروپای مرکزی
🔸برای شرکت در این سخنرانیها، از طریق نشانی زیر ثبت نام کنید:
a.santi@hum.leidenuniv.nl
/channel/inekas/557
🔸برای کسب اطلاعات بیشتر:
https://www.shii-news.imes.ed.ac.uk/shii-news-online-material-culture-art-and-architecture-of-pre-safavid-shi%ca%bfism/
#خبر
@asmaaneh
📘کتاب تازه: «ستیز با جهان مدرن: سنتگرایی و تاریخ فکری پنهان سدۀ بیستم»
مارک سجویک
ترجمهی سینا باستانی و علیرضا بشردوست
نو، ۱۴۰۳
این کتاب برگردان پارسی اثر جنجالبرانگیز، پرآوازه و، خاصه برای ما ایرانیان، پراهمیتی است که پس از چندین سال انتظار و شایعه و حاشیه منتشر میشود. مارک سجویک از منظری تاریخی به سنتگرایی و انواع و اقسام جریانها و جنبشها و نحلههای مربوط به آن میپردازد و با راه و روشی دانشگاهی تصویر کلیت این مکتب و پیوندهای گوناگون و بسیارش را ترسیم میکند. این اثر بیش از آنکه بنیادهای شناخت شهودی ـ عقلانی، ژرفای اصول متافیزیکی و باطن آموزههای معنوی سنتگرایی را بکاود، چگونگی پیدایش و تکوین، روندهای رشد و فرگشت، و گسترهی پیوندهای تاریخی آن را بررسی کرده است.
🔸فهرست کتاب:
پیش گفتار نویسنده برای چاپ فارسی
دیباچه
سیاههی شخصیتهای اصلی
سرآغاز
بخش اول: شکلگیری سنتگرایی
۱. سنتگرایی
آثار گنون
گنون و کاتولیکها
سنتگرایان در دههی ۱۹۲۰
سنتگرایان در پاریس
کومار اسوامی
همدلان گنون
۲. جاودانانگاری
رنه گنون
جاودانانگاری و انجمن یزدان خرد
طریقت مارتینی
طریقت معبد
سایر جاودانانگاران
۳. گنوسیان، دائوییان، صوفیان
آیین نوگنوسی
دو پوورویل
ایوان آگِلی
جنگ جهانی اول
بخش دوم: سنتگرایی در عمل
۴. قاهره، مستغانم، بازل
گنونِ مصری
انجمن برادری شهسواران میانجی الهی
فراماسونری
شوان و علاویها
۵. فاشیسم
خاستگاههای حزب نازی
اوولا، موسولینی، اساس
رومانی
۶. چندپارگی
احيا
ناهمرأیی
طریقتهای مستقل
درقاويهی ماريدور
علاويهی والسان
احمديهی بالاويجينی
سنتگرایی ماسونی
بخش سوم: سنتگرایی در نمای کلی
۷. مریمیه
مریم پاکدامن
انجمن شاهنشاهی حکمت و فلسفهی ایران
۸. آمریکا
خورشید پر پوش
۹. وحشت در ایتالیا
۱۰. آموزش
مطالعات دین در آمریکا
جامعهشناسی و یهودیت در فرانسه
مؤسسهی علوم و تکنیکهای انسانی هارتونگ
مؤسسهی علمی آموزش و پرورش دوسلینی
بخش چهارم: سنتگرایی و آینده
۱۱. اروپا پس از سال ۱۹۶۸
گروههای سنتگرای بعدی
مرکز گردهمایی معنوی و مراقبهی هارتونگ
کوچک زیباست
شاعر و شاهزاده
آریستازیا
۱۲. اوراسیاگرایی در روسیه
سنتگرایی آغازین در اتحاد جماهیر شوروی
سنتگرایی زیرزمینی
سنتگرایی در دوران پروسترویکا
نو اوراسیاگرایی
فعالیتهای سیاسی دوگین
دوگین و سرخهای متمایل به قهوهای
حزب بلشویک ملی
دوگین خوشبیان
سنتگرایی کنونی در روسیه
۱۳. نواوراسیاگرایی
جنبش اوراسيا
نیویونیورسیتی
پسااوراسیاگرایی
جنبش اوراسیا در خارج از روسیه
نواوراسیاگرایی در اسرائیل
نواوراسیاگرایی بریتانیایی
اهمیت جهانی نواوراسیاگرایی
۱۴ . جهان اسلام
گنون در افریقای شمالی
فوزی صقلی
سنتگرایی در مراکش
جمهوری اسلامی ایران
واکنشهای مختلف به انقلاب
مناقشه بر سر تکثرگرایی دینی
آینده سنتگرایی در ایران
ترکیه
روسیه
نوخائف
موتى
ارزیابی
۱۵. خلاف جریان
مصاحبهشوندگان
کتابشناسی
نمایه
🔹اطلاعات بیشتر دربارهی کتاب:
https://nashrenow.com/product/against-the-modern-world/
#کتاب_تازه
@asmaaneh
📢فراخوان ارسال مقاله یا معرفی متون جهت ترجمه و انتشار در نشریهی هنر در ترجمه
🔸هنر و قدرت
Art in Translation: Art and Power
Call for Recommendations of Texts for Translation: Art and Power
The journal ART IN TRANSLATION publishes scholarly English-language translations of significant texts on the visual arts presently available only in their source languages. It seeks to widen perspectives on global art writing through the act of translation, covering all areas of the visual arts (including architecture and design). If you have a text in mind that deserves to be known to broader English-reading audiences, we would be delighted to hear from you. We are interested both in single articles and proposals for special issues on a specific topic. Recommendations of current scholarship, recent texts, and older archival sources are welcome from scholars at any level.
🔸مهلت ارسال چکیده یا پیشنهاده: ۳۰ مه ۲۰۲۵ | ۹ خرداد ۱۴۰۴
🔸برای ارسال چکیده به پیوند زیر مراجعه
https://blogs.ed.ac.uk/art-translation/recommend-a-text/
و پس از تکمیل اطلاعات، با نشانی زیر مکاتبه کنید.
kkeall@exseed.ed.ac.uk
🔸کسب اطلاعات بیشتر:
https://arthist.net/archive/44938
#خبر
@asmaaneh
🖼بهاریهی ششم (پایانی): نقشههایی از اصفهان
📎بالا: نقشهی دارالسلطنهی اصفهان
🔸تاریخ سند: ۱۳۰۲ش
🔸در دسترس در ویکیپدیا
📎پایین: نقشهی راهنمای ابنیهی تاریخی اصفهان
🔸محل نگهداری: بایگانی اسناد شهرداری ( مرکزی)
🔸شمارهی سند: M0000050
🔸تاریخ سند: ۱۳۳۵ش
🔸در دسترس در گنجينهی الكترونيكی اسناد پژوهشی-تاريخی و موزهی شهرداری اصفهان:
https://asnad.isfahan.ir/home/document-details/184
#بهاریه #اصفهان #معرفی_اسناد
@asmaaneh
🖼بهاریهی پنجم: نقشهی راهنمای شهر شیراز
«نقشه راهنمای شهر شیراز حاوی اطلاعاتی درباره آثار تاریخی، اماکن گردشگری مانند حمام وکیل، باغ دلگشا، آرامگاه سعدی و کریمخان، نقشه کاخهای شاهنشاهان هخامنشی در پارسه تخت جمشید و تصاویری از آثار تاریخی تهیه شده توسط اداره کل اطلاعات و جهانگردی استان فارس، دفتر جهانگردی شیراز»*
🔸محل نگهداری: مرکز اسناد کتابخانهی ملی ایران
🔸شمارهی سند: ۲۸۹۷۵-۹۹۹
🔸اندازه: ۶۷×۵۶
🔸در دسترس در کتابخانهی دیجیتال کتابخانهی ملی ایران:
https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=4410410&pageStatus=0&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author
* رواست که استفاده از نقشه با ذکر مأخذ اصلی (مرکز اسناد کتابخانهی ملی ایران) و عنوان و شمارهی سند صورت گیرد.
#بهاریه #شیراز #معرفی_اسناد
@asmaaneh
✏️از بایگانی آسمانه: جنات عدن [ص ۴ از ۴]
🔺توصیف عبدیبیگ از فضای ورودی سردر میتواند بستر تاریخی ورودی مجموعهی دولتخانه را به وضعی مطلوب بازسازی نماید:
بر در خانهی شهنشاهی / گر دهد فیض ماه تا ماهی
هست فرخنده عرصهی هموار / کرده در وی عمارت بسیار
طاق درگاه چشمه از یکسوی / برده از چرخ لاجوردی گوی
چشمهی سلسبیل را مانند / همچو آب حیات جان پیوند
دیده زان پیشگاه کاشیکار / خیرگی دیدهی اولوالابصار
در محاذات چشمه چند دکّان / چون دکّان فلک بلند مکان
هرچه خواهی به زیر چرخ کبود / بینهایت دران مکان موجود
از زر و سیم هر طرف خرمن / کرده چون مهر و مه جهان روشن...[۵]
بنای دیگری که از دورهی صفویه باقی مانده، بخشی از عمارتی مفصل بوده که امروزه در حیاطی موسوم به گاراژ ساربان قرار دارد. این حیاط در میانهی ضلع غربی دولتخانه قرار داشته و به خیابان پیغمبریه راه دارد. این بخش از بنا که رواق صفوی نامیده میشود، شامل یک هشتی و سه فضای متصل به یکدیگر است که بنا بر اطلاعات موجود، کاربری خاصی را نمیتوان برای آن متصور بود. هشتی و یکی از فضاها دارای کاربندی است و آثار محو رنگ و خطاندازی گچ بر قسمتهایی از جداره، قابل مشاهده است. اگرچه ماهیت این بنا معلوم نیست اما وجود بنا میتواند مؤید اشعار عبدیبیگ مبنی بر این باشد که عمارات در جانب غربی دولتخانه متمرکز و تعداد آنها بیشتر بوده است. در پشت دیوار شرقی رواق صفوی نیز آثاری از تزئینات نفیس رنگین به دست آمده که نمایانگر جلال عمارات دولتخانه است - شکوهی که با وضعیت موجود چندان احساس نمیگردد- و آشکار میسازد که اشعار عبدیبیگ را نمیتوان حمل بر اغراق در شکوه عمارات دولتخانه با استفاده از صنایع ادبی نمود.
در مجموع با توجه به آنچه بیان گردید میتوان تصور نمود که وضع موجود تا چه اندازه با توصیفات عبدیبیگ قابلیت تصویرسازی دارد. این نکته موجب میگردد که از قیاس بین اشعار عبدیبیگ با وضع موجود دولتخانه و محوطهی اطراف که امروزه به زیر ساختوساز رفته، بتوان به درک گستردهای از فضای دورههای صفوی و مابعد رسید. بدین ترتیب به نظر میرسد کلید حل معمای جعفرآباد در بین ابیات عبدیبیگ مستتر گشته است. بدون شک یافتن رموز اشعار عبدیبیگ، فهم عمیقی از عمارات و باغهای سلطنتی دارالسلطنه قزوین؛ و در مقیاسی بزرگتر از معماری و شهرسازی صفویه را موجب میگردد.
پینوشتها:
[۱] قاضی احمد قمی. خلاصهالتواریخ. تصحیح احسان اشراقی. ج ۲. تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۸۳، ص ۶۲۳.
[۲] جنات عدن، ص ۳۹- ۴۰.
[۳] جنات عدن، ص ۴۰.
[۴] پییترو دلاواله. سفرنامه پییترو دلاواله. ترجمهی محمود بهفروزی. ج ۱. تهران: قطره، ۱۳۸۰، ص ۷۱۰.
[۵] جنات عدن، ص ۱۶۳.
#یادداشت #مهرزاد_پرهیزکاری #بایگانی_آسمانه
@asmaaneh
✏️از بایگانی آسمانه: جنات عدن [ص ۲ از ۴]
🔺زینتالاوراق، چهارمین منظومه، ۱۰۸۹ بیت دارد. این منظومه به شهر قزوین و مقایسه با دیگر شهرها، صفهی سرچنار، دروازهی دولتخانه و حمام باجیخاتون پرداخته است. فصل متناظر این منظومه پاییز است. همچنین بخش قابل توجهی از ابیات داستان بایزید پسر سلطان سلیمان را از آغاز پناهندگی تا فرجام بیان میکند.
صحیفةالاخلاص، آخرین منظومه جنات عدن ۵۷۴ بیت دارد. این منظومه بار دیگر از باغ سعادتآباد، دولتخانه و نگارگریهای آن، و جعفرآباد در فصل زمستان یاد میکند. در انتها نیز به شرح داستان مسلمان شدن عیسیخان (لوند) میپردازد.
موضوعات ارائهگردیده در جنات عدن را میتوان به شکل ذیل دستهبندی نمود:
۱. باغسازی و باغهای مشهور همچون: باغ میرعلی گسکنی، باغ مرادبیگ، باغ عبداللهخان استاجلو، باغ بهرام میرزا، باغ قاجار، باغ مهینبانو سلطانم و به خصوص باغ سعادتآباد و طرح ویژهی آن و... .
۲. محوطهها و فضاهای شهری دارالسلطنهی قزوین همچون جعفرآباد، میدان اسب، خیابان، صفه سرچنار و ...
۳. عمارتهای مهم سلطنتی مانند: دولتخانه، دیوانخانه و ایوان شاهی، ارشیخانه، خانه شروانی، قصر جهاننما، عمارت ورودی دولتخانه و ...
۴. سبک معماری و کیفیت ساخت ابنیهی سلطنتی و طرحاندازی باغات
۵. اندامها و جزئیات ابنیه همانند ایوانها، ستونها، رواق، دیوار، تاق و گنبد، شیروانی، تزئینات و ...
۶. نگارگری و دیوارنگارهها شامل صحنههای بزم و رزم، شکار و مجالسی از اشعار نظامی گنجوی.
۷. نقشمایهها و تکنیکهای نگارگری و عناصر گوناگون تصویر مانند: بندرومی، فرنگی، فصّالی، اسلیمی و...
۸. اقسام گیاهان، درختان، گلها و میوهها مانند: بید و سرو، چنار، بنفشه، یاسمن، ختمی، سیب، گلابی و...
۹. طیور و حیوانات همچون شاهین، تذرو، شیر، گوزن، روباه و ...
۱۰. شخصیتهای تاریخی چون شاه تهماسب، مهین بانو، شاهقلی خلیفه مهردار، بایزید الدرم و ...
۱۱. حرفه ها و مشاغل مانند: زرکار، صورتگر، کوهپرداز، معمار، منبتکار، منشی، مهندس، نقاش و ...
۱۲. ابزار مانند: پرگار، تیشه، زیر مشق (تخته زیر مشق) و ...
۱۳. اصطلاحات دیوانی همچون: دیوانخانه، دولتخانه، قورچیباشی و ...
۱۴. بازیها و ورزشها مانند: چوگانبازی، قپقاندازی، فلاخناندازی، شکار و ...
در مقایسه با توصیف عبدیبیگ از جعفرآباد، عمارات و باغهای سلطنتی، دولتخانه و بناهای آن، امروزه آثار بسیار اندکی باقی مانده است. دخل و تصرفات انجام شده در طول زمان که گاهی به تخریبهای گستردهای از اماکن و باغهای سلطنتی انجامیده است، چهرهی اراضی و آثار شاه اسماعیل دوم اشاره شده: «شاه همایون [شاه اسماعيل]... درین روز به دولتخانهی مباركه آمده، چون به درب اعلی که آلهقاپی گویند رسیدند، پیاده شده آستانه را بوسه دادند و پیاده به درون رفتند و شروع در تصرف منازل امرای پريخان خانم كه در حوالي دولتخانه بود نمودند و تغيير و تبديلات بسيار فرمودند. در روزی از روزها كه شاه عالمآرا اكثر منازل شاه جمجاه را فرود آورده تل خاكی شده بود، به نواب سلطان ابراهيم ميرزا خطاب فرمودند كه اینها را چون خراب نمودم؟ نواب میرزایی در جواب فرمودند که بلی اگر سلاطين روم و هند و ازبك بر اين میشدند، اين كار نمیتوانستند كرد...»[۱]
همچنین گسترش دولتخانه و تغییرات ایجادشده توسط شاه عباس اول، فرسودگی بناها در دورهی قاجاریه به سبب عدم رسیدگی و مرمتهای اساسی انجامشده در دورهی برخی از حکام وقت مانند رکنالدوله، سعدالسلطنه و سالاراکرم و ... چهرهی آنچه را نیز که باقی مانده به کلی تغییر داده است.
امروزه تنها بناهای سردر عالیقاپو (درب اعلی) و کوشک شاه تهماسب (عمارت چهلستون امروزی) به انضمام هشتی ورودی حیاط دیوانخانه و یک رواق (بخشهایی از بناهای گستردهتر) از دورهی صفوی در محوطهای محصور بین خیابانهای مرکزی شهر باقیماندهاند. این محوطه بخشی از جعفرآباد بوده که دولتخانهی صفوی را شامل میگشته و حدود اولیهی آن امروزه قابل تعیین است. با رجوع به آثار نامبرده و انطباق آنها با توصیفات عبدیبیگ میتوان فضای دولتخانه و عمارات و باغهای جعفرآباد را تصویرسازی نمود. لذا جنات عدن در شناخت اصالت مجموعهی جعفرآباد، شامل دولتخانه و باغ سعادتآباد، عمارات و باغهای سلطنتی و منتسب به اعیان، و سایر فضاهای شهر اهمیت بسیار دارد. از این نظر باید گفت که جنات عدن اگرچه به زبان نظم و آراسته به صنایع ادبی سروده شده، اما باید آن را مهمترین سند تاریخی از پایتخت و دارالسلطنهی صفوی در زمان سلطنت شاه تهماسب، و دورهی اول صفویه قلمداد نمود.🔻
#یادداشت #مهرزاد_پرهیزکاری #بایگانی_آسمانه
@asmaaneh
🖼بهاریهی چهارم: نقشهی راهنمای شهر مشهد
«نقشهی راهنمای شهر مشهد حاوی اطلاعات مختصری درباره شهر، آثار تاریخی و اماکن گردشگری مانند مسجد گوهرشاد، آرامگاه نادر افشار، باغ ملی، پارک کورش، آرامگاه فردوسی و ... . تهیهشده توسط مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب جهت شهرداری مشهد»*
🔸محل نگهداری: مرکز اسناد کتابخانهی ملی ایران
🔸شمارهی سند: ۲۹۰۱۶-۹۹۹
🔸تاریخ سند: ۱۳۵۵
🔸اندازه: ۸۸×۵۸
🔸در دسترس در کتابخانهی دیجیتال کتابخانهی ملی ایران:
https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=4381393&pageStatus=0&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author
* رواست که استفاده از نقشه با ذکر مأخذ اصلی (مرکز اسناد کتابخانهی ملی ایران) و عنوان و شمارهی سند صورت گیرد.
#بهاریه #مشهد #معرفی_اسناد
@asmaaneh
✏️از بایگانی آسمانه: گذشته «گذشته» است؟
مطهره داناییفر | خرداد ۱۳۹۵
#یادداشت #مطهره_داناییفر #بایگانی_آسمانه
@asmaaneh
✏️از بایگانی آسمانه: یادداشتی دربارهی معرفت معماری و تاریخ معماری [ص ۲ از ۲]
🔺معرفت تاریخ معماری نحوی از معرفت بیرونی به معماری است. این معرفت قادر است موجب ارتقای معرفت درونی معماری بشود؛ منتها لزومی ندارد که معرفت درونی هم در همان کسی تحقق یابد که نخست به آن معرفت بیرونی دست یافته است. کسانی که به معرفت بیرونی معماری روی میآورند ممکن است مقدمهی لازم برای معرفتهای بیرونی دیگران، و ارتقای معرفت بیرونی و درونی دیگران، را تمهید کنند. مورخان یا تاریخپژوهان معماری چنین میکنند (یعنی باید بکنند). پرداختن به تاریخ معماری، از این دیدگاهی که گفتم، بر مبنای نوعی مسئولیت اجتماعی است. این مسئولیت اجتماعیْ خودْ از این آگاهی برمیخیزد که پرداختن به معماری (به معنای ساختن) در روزگار ما و در جامعهی ما از تجربهی معرفت معماری دیگران گسسته است و مدام از نو و از نو، با مال و زندگی مردم، آزمون و خطا میکنند. تاریخپژوهی معماری به این جهت لازم و مسئولانه است که تلاش میکند معرفت درونی دیگران به معماری را، ولو ناقص، به معرفت بیرونی تبدیل کند و بکوشد آن را انتقال دهد.
ممکن است کسی از این سخن اینطور نتیجه بگیرد که باید فقط به آن قسمت از تجربههای معماری گذشته پرداخت که به زندگی امروز و به ساختن امروز ربط داشته باشد. این سخن بهظاهر درست، از اساس نادرست است و مبتنی بر شناخت مکانیکی از انسان و تاریخ و زمان. ما، و امکانات و محدودیتهای درونی و بیرونی ما برای ساختن، یکسره محصول گذشته است. این گذشته هزارانهزار عنصر و مؤلفهی ریز و درشت دارد. ممکن است اهمیت برخی از این عناصر و مؤلفهها آشکارتر از دیگرها باشد؛ اما نمیشود مؤلفهای یا عنصری از گذشته را بنا بر تشخیص خودمان، که محصول همان گذشتهایم، یکسره ناوارد بشماریم و مطالعهاش را بیفایده.
#یادداشت #مهرداد_قیومی #بایگانی_آسمانه
@asmaaneh
🖼بهاریهی دوم: «نقشهی راهنمای شهر آبادان، تهیهشده توسط مؤسسهی جغرافیایی و کارتوگرافی مهندس عباس سحاب»*
🔸محل نگهداری: مرکز اسناد کتابخانهی ملی ایران
🔸شمارهی سند: ۲۹۰۶۸-۹۹۹
🔸تاریخ سند: ۱۳۳۸ش/ ۱۹۶۰م
🔸اندازه: ۵۸×۴۱/۵
🔸در دسترس در کتابخانهی دیجیتال کتابخانهی ملی ایران:
https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=4351645&pageStatus=0&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author
* رواست که استفاده از نقشه با ذکر مأخذ اصلی (مرکز اسناد کتابخانهی ملی ایران) و عنوان و شمارهی سند صورت گیرد.
#بهاریه #آبادان #معرفی_اسناد
@asmaaneh
🔖به یاد پروانه اعتمادی (۱۳۲۶- ۱ فروردین ۱۴۰۴)
گزیدهای از گفتوگوی علی بختیاری با پروانه اعتمادی در «کتاب پروانه، گزیده آثار پروانه اعتمادی»
[...]
ـ آل احمد چی؟
ـ او هم ادبیات [تدریس میکرد]. آقای آل احمد فقط سال پنجم آمد و با ما ادبیات کار کرد.
ـ آشنایی و معرفی شما به بهمن محصص از طریق جلال آل احمد صورت گرفت؟
ـ من سر کلاس پرترهای رو روی حاشیهی کتاب درسی کشیده بودم. پرتره اونقدر شبیه آل احمد شده بود که تا دید، رفت و با محصص صحبت کرد که بیاد خونهی ما بهم درس بده. به محصص گفته بود که یک بچه پولدار گیر آوردم (میخندد)؛ بچهی وکیل مجلس، بیا برو سرخونه بهش درس بده. اون هم از این اریستوکراتبازیها خوشش میاومد که بره سر خونه به یه دختری درس بده. روز اول که آمد، من بودم و پدرم و نشستیم در سالن پذیرایی منزل ما. خونههای مردم اون موقع سالن پذیرایی هم داشت (میخندد). آمد و نشست و چشمش افتاد به دو تا نقاشی خیلی بد... الان میگم خیلی بد.... اون موقع خیلی هم الهامبخش بود. دو تا نقاشی رنگ روغن روی مخمل که نمیدونم بابام از کجا آورده بودشون، نمیدونم کی بهش داده بود. شاید هم خودش سفارش داده بود. چشم محصص که به اونها افتاد عصاش رو بلند کرد و گفت: «این دوتا رو از روی دیوار بردارید و ببرید آتش بزنید که چشم این دختر به اینها نیفته». خلاصه... فرداش دیدم نیست. آتش زده نشد ولی جمع شد. یه اتاق خواب مهمان داشتیم که اون رو به من دادن برای آتلیه. کلاس پنجم دبیرستان بودم و با همون اتاقی که دادن اولین آتلیهی رسمی به من اعطا شد و تخم لق هنرمند بودن در منزل ما شکسته شد. کف اتاق رو مکالئون کردن که بشه رنگ روغنهای روشن رو تمیز کرد و اینها. سه پایه اومد و بقیهی خرت و پرتهای یک آتلیه. بهمن به من گفت برو مجسمهی ونوس هم بخر بیار. حالا من اصلاً عقلم نمیرسید از کجا میشه ونوس گیر آورد (میخندد). او فکر میکرد بنده چه امکاناتی دارم که میتونم برم ونوس دمیلو رو بیارم. رفتم تمام مغازههای لالهزار و استانبول و نادری و منوچهری رو گشتم، آخر سر یه مجسمهی ونوس اینقدری پیدا کردم... (با دست اندازهی کوچکی را نشان میدهد)... کیچ!... آوردم گذاشتم جلوی محصص. خوب شد از پنجره پرتش نکرد پایین. گفت: «نه نمیخواد. برو کاسه کوزهی سفالی بگیر». فهمید که من اصلاً درک نکردم ونوس کیه و رفت کتابهایی آورد که این کلاسیکها توش بودن. بعد من تازه فهمیدم و از خجالت مردم که منظور استاد از ونوس چی بوده (میخندد). جلسهی اول از روی کاسه و کوزه طراحی کردم و از جلسهی دوم سوم دیگه یا کلفت و نوکر میکشیدم یا دوستهای استاد رو... . گاهی هم خود آقای محصص می آمدند و مدل میشدند و من هم خیلی خوب پرتره کار میکردم. او مینشست و فقط نگاه میکرد. پشت دست من مینشست و نگاه میکرد. یا آخر سر میگفت این خطی که تو به طرف بالا دیدی، در واقع به طرف پایین هست. بعد من چک میکردم و میدیدم آره. از خودم ناراضی میشدم و تا دفعهی بعد که بیاد صد دفعه میکشیدمش. بعد که بهش نشون میدادم میگفت همون موقع که بهت گفتم حل شد. اصلاً سختگیر و بداخلاق نبود و در عالم خودش بود. یه بار از جاش بلند شد و گفت: «شبیه دختران دورهی رنسانس هستی». بعد موهای من رو یادمه بلند بود و برس کشیده بودم- موهام بلند تا اینجا (با دست کمرش را نشان میدهد). دو تا گیس برام بافت و گفت سنجاق سر بده و از این ور به اون ور بست و مثل شاهزادههای قرن شانزدهمی گیسها رو جمع کرد بالای گوشم و گفت: «این هم مدل موی شما». گیسهای من هم تا مدتها همونطوری موند.[...]🔻
#گزیده #پروانه_اعتمادی
@asmaaneh
🖼بهاریهی اول: نقشهی تهران و شمیرانات*
🔸محل نگهداری: مرکز اسناد کتابخانهی ملی ایران
🔸شمارهی سند: ۱۱۸۹۲-۲۶۴
🔸تاریخ سند: ۱۳۳۴ش
🔸در دسترس در کتابخانهی دیجیتال کتابخانهی ملی ایران:
https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3956283&pageStatus=0&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author
«به موجب تقاضای ۱۰۲- ۳۴/۹/۴ شرکت فرازنو حق چاپ و نشر کتاب نقشه تهران و شمیرانات که دارای مشخصات زیر است:
قطع صد در هفتاد سانتیمتر و به اندازهی ۱/۲۰۰۰۰ نوع چاپ اوزالید چاپ در چاپخانهی مجلس شورای ملی طبع شده و نمونهای از آن در ادارهی کل نگارش و انتشارات به شمارهی ۱۴ ثبت دفتر انحصار تصنیف و تألیف و ترجمه شده
متعلق به ایشان است و در صورتی که دیگری در صدد تقلید و هر نوع استفادهی غیر مجاز از آن برآید قابل تعقیب خواهد بود.
رییس ادارهی کل نگارش- مهندس ثابتیان»
* رواست که استفاده از نقشه با ذکر مأخذ اصلی (مرکز اسناد کتابخانهی ملی ایران) و عنوان و شمارهی سند صورت گیرد.
#بهاریه #تهران #شمیران #معرفی_اسناد
@asmaaneh
🔖نوروز در قدیم ثابت نبود
محمدجواد مشکور
ترتیب تقویم یزدگردی آن است که سال را به ۳۶۰ روز تمام حساب کرده آن را به دوازده ماه تقسیم کنند و ۵ روز زاید را که اندرگاه یا خمسه مسترقه باشد به آخر آبان ماه بیفزایند. البته این سال شمسی حقیقی نیست و کسر زاید در آن حساب نمیشود و کبیسه در آن تاریخ به عمل نمیآید زیرا سال شمسی حقیقی ۳۶۰ روز و قریب شش ساعت است و چون کسری آن حساب نمیشد روز نوروز جمشیدی که قاعدتاً بایستی در اعتدال ربیعی و روز اول بهار باشد در یکجا ثابت نمیماند و تقریباً هر چهارسال یک روز عقبتر رفته و در تمام سال شمسی سیر میکند.
در دورهی ساسانی ظاهراً یک قسم تقویم دیگری نیز معمول بوده که ماهها و روزهای این سال همیشه نزدیک به محل اصلی خود ثابت میماند و ترتیب آن چنین بود که در هر صدوبیست سال کسر زاید بر ۳۶۰ روز را که سی روز میشد جمع کرده و یک ماه به سال میافزودند و سال صدو بیستویکم را سیزده ماه حساب میکردند و آن را «بهیزک» به معنی مبارک مینامیدند.
رعایت این ترتیب بعدها به علت اهمال در گرفتن کبیسه که سببش اضطراب اوضاع ایران بود بهم خورد و با وجود اصلاحاتی که از طرف بعضی از خلفای بنیالعباس چون المتوکل علیالله در ۲۴۶ و المعتضدبالله در ۲۸۲ هجری به عمل آمد مفید فایده واقع نشد؛ چنانکه در هنگام وضع تاریخی جلالی که به امر سلطان جلالالدین ملکشاه سلجوقی به سال ۴۷۱ هجری روی داد، نوروز به ۱۳ برج حوت (اسفند) افتاده بود.
از این جهت خواجه نظامالملک وزیر سلطان ملکشاه برای اصلاح سال شمسی عدهای از منجمان معروف آن زمان چون حکیم عمر خیام نیشابوری را دعوت کرد و آنان تقویم ایران را اصلاح کرده و نوروز را به اول حمل و اعتدال ربیعی یعنی ۲۱ ماه مارس فرنگی بردند و سال صحیح شمسی را بنا نهادند که به نام سلطان جلالالدین ملکشاه سلجوقی سال جلالی و نوروز هم به نوروز سلطانی معروف گردید؛ چنانکه هنوز هم متداول است.
*مشکور، محمدجواد. «نوروز باستانی». در مهر. شمارهی ۱ (۱۳۴۶)، ص ۱۹.
#گزیده
@asmaaneh
📕معرفی نشریهی «Syria»
سیاوش گلمحمدی
#نشریهی_تازه #سیاوش_گلمحمدی
@asmaaneh
✏️یادداشت شیلا بلر برای انتشار ترجمهی کتاب کتیبههای دوران اسلامی
ترجمهی ولیالله کاووسی
نوشتن به خط عربی سرزمینهای اسلامی را آکنده است. کتیبهها را بر آثار معماری دینی و نادینی از کهنترین روزگاران تا به امروز میتوان یافت. آنها انواع اشیاء ثابت و سیّار را، از ظروف غذاخوری تا منبر، آراستهاند. بر هرگونه مادهای نوشته پیداست: فلز، چوب، سفال، سنگهای گرانقیمت و غیر از اینها. بهراستی کتیبهها دنیای اسلام را پوشاندهاند. نگارش عربی به فرهنگ اسلامی تمایز بخشیده است.
در دل این پیکرهی پهناور، کتیبههای ایران دستکم به چهار دلیل اعتباری ویژه دارند. یکی زبان است. فارسی نخستین زبان نویی بود که به کتیبههای نوشته به خط عربی راه یافت. در همان حال که کتیبههای دینی همچون فرازهایی از قرآن یا احادیث همچنان عربی ماندند، فارسی نو از سدهی پنجم/یازدهم به بعد، رفتهرفته به کتیبهها رسید، نخست برای تکواژگان، بهویژه تاریخها، و بعدتر برای نوشتههای پایهگذاری و اشعار.
کتیبههای ایران مضمونهایی متمایز دارند، بهویژه کهنترین کاربرد احادیث و گنجاندن بیدرنگ اندرزهای رایج که ما را از زندگی روزمره آگاه میکنند. همچنین بر کتیبههای ایران رقم (امضای) صناعتگران بسی بیشتر از مناطق دیگر هویداست که از جایگاه والای هنرورزی و مباهات به مهارت استادکاری در آنجا نشان دارد. و سرانجام کتیبههای ایران برای ردگیری تحولات سبکها و اقلام جدید بیمانندند، زیرا در آنجا غالباً نوشته را با گرهها و گلبرگها و پیچهها و آرایههای دیگر میآراستند. استادکاران از کنار هم نشاندن اقلام گونهگون خطوط، مثلاً خطوط زاویهدار و مستدیر (گِرد)، و گنجاندن کتیبهای بر فراز یا حتی در دل کتیبهای دیگر به وجد میآمدند.
به همهی این دلایل، من بسی خرسندم که ولیالله کاووسی کتاب کتیبههای اسلامی مرا به فارسی ترجمه کرده است. او خبرهی این کار و برای انجام آن محققی تمامعیار است. این کتاب درآمدی بر عرصهی گستردهی کتیبههای عربی پیش رو مینهد و استفاده از آن اگر با پایگاههای اطلاعاتی جدیدی چون Thesaurus d’épigraphie islamique همراه شود که رایگان و آنلاین به نشانی https://www.epigraphie-islamique.uliege.be/thesaurus/ در دسترس همه است، دریچهای به سوی سیمای متمایز تاریخ و هنر و فرهنگ اسلامی میگشاید.
🔸برای مشاهدهی نسخهی اصلی یادداشت به پیوند زیر مراجعه کنید:
https://telegra.ph/%DB%
#یادداشت #شیلا_بلر #ولیالله_کاووسی
@asmaaneh
📘کتاب تازه: «ستیز با جهان مدرن: سنتگرایی و تاریخ فکری پنهان سدۀ بیستم»
مارک سجویک
ترجمهی سینا باستانی و علیرضا بشردوست
نو، ۱۴۰۳
🔹اطلاعات بیشتر دربارهی کتاب:
https://nashrenow.com/product/against-the-modern-world/
#کتاب_تازه
@asmaaneh
🔖به مناسبت انتشار آخرین بهاریه: گزیدهای از «عشق نقشه؛ نقشه شهر اصفهان»
نوشتهی احمد اخوت
[...]
پرسش من دربارهی عشق و دلبستگی به نقشه و معانی و بیان آن است. چرا بعضی از ما نقشه برایمان جالب و وجودش دلانگیز است و دلایل علاقهمان چیست؟
نقشهی دارالسلطنهی اصفهان از «قدیمیترین نقشهی جدید» زادگاهم اصفهان است. عبارت «قدیمیترین نقشهی جدید» به نظر متناقض می رسد، اما نیست. یعنی قدیمیترین نقشه که به سبک نو و با معیارهای کارتوگرافی جدید کشیده شده است والّا از اصفهان یکیدو تا نقشهی کاملاً قدیمی وجود دارد: یکی از زمان صفویه و دیگر از دوران قاجاریه.
نقشهی دارالسلطنهی اصفهان را، که زیر عنوانش نوشتهاند «نقش اصفاهان بود یک نیمه از نقش جهان» [آن هم چه نصف جهانی!)]، در اتاق خواب، درست کنار تخت خوابم نصب کردهام. نقشهای به ابعاد تقریباً ۱/۵ متر در ۱/۵ متر. در شبانهروز دوبار از جلوش رد میشوم: یکی اواخر شب که میخواهم بخوابم و یکی صبح وقتی از خواب بیدار و روزم شروع میشود. هر بار نگاهی به آن میاندازم. انگار به آن سلام میکنم. نقشه هم در عوض بیشتر اوقات مطلب تازهای برایم دارد؛ مثلاً اینکه زمانی در احمدآباد (که خانهی پدربزرگم و تعداد زیادی از افراد فامیل آنجا بود و حالا همه به دیار سایهها رفتهاند) محلهای به اسم گلبهار بوده و حالا دیگر وجود ندارد. یا بازارچه ساروتقی (یا به قول اصفهانیها سالتقی) که دستکم اسمش هنوز باقی است و زمانی تجارتخانهی پدرم نزدیک آن بود و خاطرات زیادی از آن دارم، حدود ۱۰۰ سال پیش (که این نقشهی دارالسلطنه اصفهان ترسیم شده است) در کنار بازاری بوده به اسم سیری که امروز حتی اسمش هم باقی نیست.
نقشه بهقول عزیزم عباس صفاری «صد سال پیش از تنهایی ما»، «به زیور طبع آراسته شده است». تکمیل شده در ۲۵ دیماه ۱۳۰۲ شمسی برابر با ١٦ ژانویه ١٩٢٤ توسط معمار و نقشهپردازی به اسم سیدرضاخان. در متن حاشیهی نقشه نوشته شده است: «این نقشه به دستور سردار سپه و زیر نظر آقای امیر اقتدار حکمران اصفهان از تاریخ ۱۲۹۹ شروع و در تاریخ ۱۳۰۲ به پایان رسید و در اصفهان در مطبعهی استاد ماهر آقا میرزا حسین فرهنگ به طبع رسیده است». این نقشه را «بنگاه کارتوگرافی سحاب» باز چاپ کرده است و من نسخهای از این را در سال ١٣٦٤ خریدم درست در اوج جنگ شهرها در حالی که در تهران در خیابانی گم شده و کاملاً گیج بودم چشمم به فروشگاهی افتاد که روی شیشهاش درشت نوشته شده بود سحاب و در این مغازه پر از نقشه بود. نمیدانید به من عاشق نقشه چه حالی دست داد وقتی وارد این فروشگاه شدم و انگار خواب میدیدم و در همان وقت وضعیت قرمز شد و اصلاً گوشم صدای شوم آژیر را نمیشنید؛ چون همهی حواسم و چشمانم به نقشههای دورتادور مغازه بود و همانجا ناگهان نقشهی دارالسلطنهی اصفهان را دیدم و آنقدر خوشحال شدم که فکر کردم واقعاً ارزشش را داشت که به دنیا آمدم. این را از صمیم قلب میگویم.
[...]
🔸ادامهی مطلب و نسخهی کامل گزیده:
https://telegra.ph/%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%87%E2%80%8C%DB%8C-%D8%B4%D8%B4%D9%85-%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D8%B4%D9%82-%D9%86%D9%82%D8%B4%D9%87-%D9%86%D9%82%D8%B4%D9%87-%D8%B4%D9%87%D8%B1-%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86-04-03
#بهاریه #اصفهان #گزیده #احمد_اخوت
@asmaaneh
✏️از بایگانی آسمانه: جایگاه قهوهخانه در خانههای بروجرد
مریم پوراسماعیل | آذر ۱۳۹۵
زیستن در شهرهای دیرینهسال، آمیختن با زبان یا گویش، آداب و رسوم و مناسک و هر آنچه فرهنگ یک بوم را شکل میبخشد، میتواند دید روشنتری از چرایی و چگونگی شکلگیری کالبد معماری در ارتباط با نیازهای فرهنگی در اختیار بگذارد. در این میان، تبیین و توصیفِ کالبد خانه بر پایهی نیازهای فرهنگی اهمیت ویژهای دارد، چرا که میتواند مهمترین ویژگیهای فرهنگی مردم یک بوم را نمایان کند.
اگر بخواهم به عنوان یک بروجردی، بعضی از مهمترین ویژگیهای فرهنگی مردم بروجرد را برشمرم، میتوانم سه ویژگی را در صدر قرار دهم: شوخطبعی و لغزگویی در محاورهی روزمره، اهمیت به مراسم مذهبی مربوط به ماه محرم و صفر و فرهنگ غنی در پذیرایی از مهمان.
آنچه در این نوشتار کوتاه میخواهم به آن بپردازم، فرهنگ غنی در پذیرایی از مهمان است.
شاید این گفته که مردم این یا آن شهر مهماننوازند بسیار کلیشهای به نظر آید. اما این مهماننوازی- دستکم تا آنجا که من میدانم- در شهر بروجرد معنای گستردهتری دارد. مهماننوازی در بروجرد یعنی «همواره مهیا بودن برای پذیرایی از مهمان». به نظر میرسد، این همواره مهیا بودن مربوط است به موقعیت جغرافیایی بروجرد. ماکسیم سیرو در کتاب راههای باستانی ناحیه اصفهان و بناهای وابسته به آن موقعیت بروجرد را بر راههای باستانی به صورت چهارراهی میداند بر راههایی که اصفهان را به بغداد و سلطانیه را به شوش متصل میکند. این کیفیت چهارراه بودن بر راههای اصلی تا امروز هم ادامه دارد و از بروجرد یک شهر «مسافر پذیر» ساخته است. این «همواره مهیا بودن» برای مهمانهایی که شاید در میانهی راهشان برای اتراق و استراحت به منزل یک بروجردی جلوس میکنند، در کالبد معماری خانهی تاریخی بروجرد (که بهطور عمده از دورهی قاجاریه برجای ماندهاند) بروزی آشکار دارد.
دو ویژگی کالبدی مهم را در رابطه با این فرهنگ میتوان برشمرد: یکی جدایی کامل فضای پذیرایی از فضای نشیمن و وجود اتاقی دربسته و مجزا و مهیا برای پذیرایی از مهمان؛ دیگری وجود فضاهای سرویسدهنده به فضاهای پذیرایی.
برای اینکه نوشتار به درازا کشیده نشود، به واشکافی مورد دوم میپردازم. در خانههای تاریخی شهر بروجرد، فضاهایی در رابطه و وابسته به فضای پذیرایی از مهمان وجود دارند که سبب وجودشان - گرچه برای مصارف دیگر هم به کار میرفتهاند - بهطور عمده، سرویس دادن به فضای پذیرایی، و ارتقاء کیفی عمل «پذیرایی» بودهاند. فضای قهوهخانه، مهمترینِ اینگونه فضاها است.
نوشیدن قهوه از دورهی صفویه بخشی از آداب مهمانی در ایران بوده است. پذیرایی از مهمان با قهوه، نیازمند فضایی غیر از مطبخ بوده است. فضایی نزدیک به فضای پذیرایی تا در فاصلهی تهیه و استفاده به اصطلاح، قهوه از دهن نیافتد. به همین سبب است که قهوهخانه در میان دو تالار پذیرایی - زنانه و مردانه - و در ارتباط مستقیم با آنها از راه دو در قرار گرفته است.
فضای کوچک قهوهخانه بیشترین طاقچه و رف را در مقایسه با دیگر فضاهای خانه دارد. طاقچهها و رفهایی برای نگهداری از مواد اولیه تهیهی قهوه و چای، ادواتِ آماده کردن و صرفِ آنها و انواع شیرینی و تنقلات.
این تنها یک نمونه از تأثیر یک خلقوخوی فرهنگی بر کالبد معماری خانههای تاریخی است که خلاقیت، ذوق و ابتکار مستتر در آن میتواند الگوی مناسبی برای طراحی خانههای امروزی با توجه به نیازهای فرهنگی بومی باشد.
#یادداشت #مریم_پوراسماعیل #بایگانی_آسمانه
@asmaaneh
📢به مناسبت دویستوچهلمین سالگرد پایتختی تهران:
تهران و تجدد ایرانی
🔸سخنران: داریوش رحمانیان
🔸زمان: جمعه، ۱۵ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۰۰ به وقت تهران
🔸برای ورود به پیوند زیر مراجعه کنید:
https://www.clubhouse.com/invite/eX9clpwyYWBd6J6N93y33d14ZBbnCrBE3Xo:nEak454c5Uv3zpn9B4T61WDLfMt3uSU9bmYhz8eSXYs
/channel/majidtafreshi/2554
#خبر
@asmaaneh
✏️از بایگانی آسمانه: جنات عدن [ص ۳ از ۴]
🔺باغ سعادتآباد که در زمان شاه تهماسب از مهمترین اماکن شهر و مرکز حکومتی محسوب میشده و طرحاندازی آن در نوع خود بینظیر بوده است امروزه قابل شناسایی نیست، اما اشعار عبدیبیگ بهخوبی میتواند فضای عمومی آن را در ذهن بازسازی نماید.
عرصهی این روضهی عشرتمدار/ تختهی نرديست به نقش و نگار
گشته دو سطح متقاطع دو چار/ چار خيابان ز دو سطح آشکار
...
فاصلهی نظم خيابان درو/ ديدهی عقل آمده حيران درو
آمده از خلد بساطی بسيط / بر وی از اطراف خيابان محيط
شکل خيابان ز يمين و يسار / حاشيهاش گشته به نقش و نگار
جوی ز هر سو شده زنجيرهاش / ديدهی ادراک شده خيرهاش
...
در حرکت جمله ز باد شمال / چون صف توحيد سرايان به حال
از در اين روضة جنّت نشان / تا به سر حوض خيابان کشان
راست رهي از پي کسب کمال / آمده از قبله به حدّ شمال
تا به سر حوض خطي مستقيم / کرده به عرضش خط ديگر دو نيم
گشته خيابان دگر زان عيان / از حد مغرب سوي مشرق کشان
در وسط باغ به وضعي سعيد / گشته يکي سطح مربّع پديد[۲]
همچنین از روی توصیفات جنات عدن به خوبی میتوان دریافت که چنانچه کوشک چهلستون کنونی همان ارشیخانه باشد، قبل از تغییرات، چگونه بوده است:
در وسط آن اُرشیخانهای / خانهی زيبندهی شاهانهای
بر زبر صفّهی خاطرپذير / همچو بزرگي که بود بر سرير
آب که از حوض نهد رو به در / جانب اين خانه نماید گذر
حوض مربع که درین خانه است / مرکز اين خانهی شاهانه است
خانه بهشتيست همايونسرشت / حوض چو کوثر که بود در بهشت[۳]
دیگر بنای مهم باقیمانده درب اعلی یا همان سردر عالیقاپو است. در دورهی صفویه، برای رسیدن به دیوانخانه و ملاقات شاه، ابتدا میبایست از سردر اصلی مجموعهی دولتخانه (سردر عالیقاپو) وارد حیاط یا باغی گردید تا اذن دخول صادر گردد. این حیاط همان حیاط فعلی عالیقاپو است که حیاطی نیمهعمومی به شمار میرفت. دلاواله توصیفی از این حیاط ارائه داده است.[۴] این حیاط توسط درگاهی به حیاط نادری یا ایوان چهلستون راه مییافت. سردر و هشتی واقع در ضلع شرقی حیاط عالیقاپو از نظر موقعیت مکانی میتواند همان درگاه ارتباطی بین دو حیاط باشد. این بنا که مشخص است بخشی از بنای مفصلتری بوده، امروزه دارای ایوان ورودی به همراه دو ایوان دیگر در طرفین است که به یک هشتی متصل میگردد. سقف ایوان ورودی و هشتی دارای مقرنسکاری است. معماری، تناسبات و تزئینات مقرنس بنا، حاکی است که به دورهی صفویه تعلق دارد.
سردر عالیقاپو به دلیل جلال و شکوه خود، و جلوهی خارجی که در پرسپکتیو خیابان (سپه) دو چندان میشد، همیشه مورد توجه عام و خاص قرار داشته است. این عمارت در حال حاضر دارای ایوان ورودی با گوشوارهای طرفین و یک هشتی با فضاهای جانبی است. ایوان ورودی مزین به کتیبهی کاشی معرق به خط علیرضا عباسی است که میرساند سردر در زمان شاه عباس اول تغییراتی به خود دیده است. همچنین آثاری از تغییر عرض دروازهی ورودی پس از لایهبرداریها به دست آمده که قابل مشاهده است. هشتی عالیقاپو واجد تزئینات و کتیبهی گچبری بر دیواره، مقرنس بر طاق ایوانچههای طرفین، دو شباک عظیم با نمای کاشی معرق است که همگی ویژگیهای دورهی صفویه را در خود دارند. در سنوات اخیر نیز حین مرمت مدرسهی امید که در دورهی مظفرالدین شاه در جوار سردر عالیقاپو تأسیس گردید -و بعدها ضمن توسعه به بنای سردر متصل گشت- بخشی از ایوانچهی شرقی سردر آشکار گردید که مشخصههای بنای اصلی را تا اندازهی زیادی حفظ نموده بود. هشتی سردر عالیقاپو بدون هیچ واسطهای به حیاط راه دارد.🔻
#یادداشت #مهرزاد_پرهیزکاری #بایگانی_آسمانه
@asmaaneh
✏️از بایگانی آسمانه: جنات عدن
مهرزاد پرهیزکاری | آبان ۱۳۹۵
زین العابدین علی عبدیبیگ معروف به نویدی شیرازی، در نهم ماه رجب ۹۲۱ق (۱۹ اوت ۱۵۱۵ میلادی) در تبریز متولد شد. در تذکرههای فارسی تنها به مختصری از شرح حال عبدیبیگ اشاره شده و در تمام آنها از شغل سیاقداری و هنر شاعری او تعریف شده است.
عبدیبیگ مجموعهی آثار خود را در سه دیوان جمعآوری کرد که بیشتر آن امروز در دست است و چند نسخهی خطی از اشعار و آثار او در کتابخانههای باکو، لنینگراد، لندن و تهران نگهداری میشود. این سه قسمت، از سه خمسه تشکیل یافته که عبارتند از:
اول شامل: منظومههای مظهرالاسرار، جام جمشیدی، هفت اختر، مجنون و لیلی، و آیین اسکندری
دوم شامل: جوهر فرد، دفتر درد، فردوسالعارفین، انوار تجلّی و خزائنِ ملکوت (مرکب از هفت خزانه)
سوم مشتمل بر: روضةالصفات، دوحةالازهار، جنّةالاثمار، زینةالاوراق و صحیفةالاخلاص
گذشته از اینها، دو اثر بسیار ارزندهی نثر از عبدیبیگ باقی مانده است که یکی به نام تکملةالاخبار و دیگری صریحالملک است.
تکملةالاخبار کتابی است در تاریخ عمومی که بخش آخر آن مربوط به تاریخ سلطنت شاه تهماسب اول است. مؤلف آن را به پریخان خانم، دختر شاه تهماسب که بانویی مقتدر و کاردان بود، تقدیم کرده است. صریحالملک دفتر کاملی است از امور اوقافی خانقاه اردبیل که از جمله اسناد مهم اقتصادی و اجتماعی دوران صفوی به شمار میرود.
شاه تهماسب صفوی، پس از اتمام احداث باغ سعادتآباد، دولتخانه و جعفرآباد، عبدیبیگ را مأمور به توصیف عمارات و باغات سلطنتی نمود. عبدیبیگ چندین بار در اشعار به این موضوع اشاره دارد که برای وصف باغات و عمارات مأمور گشته:
بگشاده زبان سحر پرداز/ سحری کش نیست فرق اعجاز// امر شه ملک و دین رسیده/ وان امر به گوش جان شنیده// در وصف دیار جعفرآباد/ بنهاده چنین رفیع بنیاد
همچنین عبدیبیگ آورده که بعضی از باغات و عمارات را در پی شاه تهماسب نظاره کرده:
شه سيارهجيش مهر مسند/ چراغ دودۀ آل محمّد// به بزم جنّت آیينم طلب كرد/ به حالم لطفهاي بس عجب كرد// پس آنگه بانشاط بيش از پيش/ به سير باغ شد از مسند خويش// اشارت شد كه در سلك غلامان/ به خدمت بر زنم من نيز دامان// به فرمان بنده هم جستي نمودم/ قدم بر خلد و سر بر چرخ سودم// به فرق سر نمودم فارغ از غير/ همه باغ حرم در خدمتش سير// به هر سر منزلي كردم گذاري/ درو كردم ز نقد جان نثاري// به هر روضه كه چشم خود گشادم/ دعايي از ته دل ساز دادم// درين اثنا شه خورشيد سيما/ به سير بام قصرم كرد ايما// ...
بر اساس ابیات ذکرشده، درجهی اهمیت وصف باغات و عمارات در نظر شاه تهماسب آشکار میگردد و احتمالاً هدف شاه از همراه نمودن عبدیبیگ این بوده که ضمن دیدار عبدیبیگ از تمامی باغات و عمارات جعفرآباد (حتی اماکنی که عبدیبیگ اجازهی دخول به آنها را نداشته) برخی نکات و نظرات خود را به شاعر گوشزد نماید. به این ترتیب عبدیبیگ سومین مثنوی خود را به نام جنات عدن به توصیف مجموعه عمارتها، باغها و مستحدثات شاه تهماسب در قزوین اختصاص میدهد.
مثنوی جنات عدن شامل پنج منظومه است که بنابر تصریح شاعر هر یک بر یکی از اوزان خمسهی نظامی (به ترتیب مخزنالاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر و اسکندرنامه) سروده شدهاند. هر پنج منظومه با حمد خدا، ستایش پیامبر اسلام و امامان شیعه، و مدح شاه تهماسب آغاز و به عرض بندگی و دعای بقای عمر و دولت شاه خاتمه مییابد.
عبدیبیگ، در روضةالصفات که ۶۶۲ بیت دارد، پس از ذکر سبب نگارش، به توصیف باغ سعادتآباد و ارشیخانه و حوض و ایوان آن پرداخته و سپس چهارده باغ جانب شرقی، و نه باغ و عمارات جانب غربی را نام برده و توضیح میدهد.
دوحةالازهار طولانیترین منظومهی جنات عدن که در ۱۱۷۰ بیت سروده شده، به تفصیل از باغ سعادتآباد و ایوانهای آن سخن میگوید. از دیگر مقولات این منظومه وصف دولتخانه شامل باغ حرم و عمارات آن، و دیوانخانه، ایوان شاهی و چندین دیوارنگارهی منقوش در ایوان است. شاعر در این منظومه بار دیگر بیست و سه باغ جانب شرقی و غربی جعفرآباد را نام برده و به شرح عمارت شروانی میپردازد. او همچنین از خیابان، عمارت جهاننما و میدان اسب سخن به میان میآورد. عبدیبیگ از این به بعد در هر منظومهای فصلی از سال را در توصیفات خود وارد مینماید، تا احساس فضاهای معمارانه را ملموستر ساخته و ارتقاء بخشد. فصل انتخابی شاعر برای دوحةالازهار، بهار است.
جنةالاثمار در ۶۴۰ بیت، جعفرآباد، خیابان، دولتخانه، ایوان و پردههای نقاشی آن و باغ سعادتآباد را وصف میکند و فصل تابستان و میوههای آن را، با اشاره به نام هشت مزرعه و جالیز، و همچنین نکویی هندوانه و انواع خربزه توضیح میدهد.🔻
#یادداشت #مهرزاد_پرهیزکاری #بایگانی_آسمانه
@asmaaneh
✏️از بایگانی آسمانه: گذشته «گذشته» است؟
مطهره داناییفر | خرداد ۱۳۹۵
الآن که ما داریم این تصویر را میبینیم برای من (و احتمالاً برای شما) نیمهشبی از شبهای اردیبهشت سال ۱۳۹۵ش است. اما برای ساکنان پیر و جوان خانهای در جلفا که در حیاط خانهشان جمع شدهاند، سنهی ۱۳۱۰ق است. لحظهی الانِ ما که این تصویر را میبینیم با لحظهی الآن افراد تصویر یکی است؟ این الآن الآن چه کسی است؟ به عبارت دیگر، ساکنان خانه موقع عکاسی گمان میکردند که الآنشان واقعاً در جریان است و الآن ما (ناظران تصویر) هنوز به جریان نیفتاده است. اتفاقاً ما هم گمان میکنیم الآن خودمان در جریان است و الآن ساکنانِ خانه جریان ندارد و گذشته است. کدام درست است؟
دربارهی رابطهی «زمان» و «واقعیت» رأی رایجی وجود دارد که ناشی از تجربیات عادی زندگی است: هر چه الآن در جریان است واقعی است و هر چه واقعی (یا تماماً واقعی) است، همین الآن در جریان است. تجربهی الآن ما دیدن تصویری از ساکنان خانهای است در جلفا. پس این تصویر و تجربهی ما هر دو واقعیاند. ولی تجربهی بودن در حیاط این خانه چطور؟
بخشی از همین رأی رایج سبب میشود تا در قیاس با آنچه همین الآن وجود دارد، آنچه الآن وجود ندارد در نزد ما غیرواقعی، یا دستکم، کمتر واقعی بنماید. گرایش ما این است که بگوییم گذشته «گذشته» است. نه فقط از آن جهت که رویدادهای گذشته رویدادهای کنونی نیستند، بلکه از آن رو که رویدادهای گذشته دیگر وجود ندارند. رویدادهای گذشته (مثلاً از منظر فعلی ما: رویداد بودن در حیاط خانه) گرچه زمانی وجود داشته اما در این لحظه، دیگر وجود ندارد و از این رو دیگر واقعی نیست.
پس براساس رأی رایج اگر کارهای دوران کودکی خود را به یاد آوریم، آن رویدادهای بهیادآمده دیگر وجود ندارد و به همین جهت الآن نسبت به تجربهی السّاعهمان، که تجربهی به یاد آوردن آنهاست غیرواقعی یا کمتر واقعیاند. تجربهای که هماکنون داریم، حتی اگر تجربهی به یاد آوردن باشد، در این لحظهی کنونی وجود دارد و از همین رو واقعی است.
در مورد آینده هم قضیه به همین منوال است. اگر الآن بدانیم که فردا این تصویر را در رایانهمان ذخیره خواهیم کرد تا وقتی که این رویداد به وقوع نپیوسته است، واقعی نیست و رویدادی است که تنها در بوتهی امکان است و فعلیت نیافته است. و وقتی هم که به وقوع پیوست در گذشته محو میشود و از این جهت باز هم واقعی نیست. خلاصه مطابق با فهم عرفی، جایگاه واقعیت، «زمان حال» است و رویدادهای گذشته و آینده از آن جهت که در زمان حال نیستند واقعی هم نیستند. در این صورت، همین الآن که در حال دیدن این تصویریم، تجربهی ساکنان خانه از بودن در آن دیگر واقعی نیست و از منظر آنان تجربهی دیدن تصویرشان توسط ما هنوز واقعی نیست.
اگر لحظهای دربارهی فهم عرفی تأمل کنیم آن را بسیار مشکوک مییابیم. در هر لحظه (در هر آن) یقین داریم که «اکنون» تنها لحظهی واقعی است. اما این احساس یقین ظاهراً ناشی از دلیل محکمی نیست. بلکه صرفاً ناشی از این است که ما همواره خود را در اکنون محدود و محدودکنندهای مییابیم، اکنونی که باعث میشود همهی لحظات گذشته و آینده، بهمثابهی لحظاتی بیرون از اکنون دیده شوند؛ و وقتی به خود، این چنین از منظر یک لحظهی خاص نظر میکنیم، چشممان را به روی این امکان جدی میبندیم که همهی لحظهها- چه این لحظه و چه هر لحظهی دیگر- چه بسا به یک اندازه واقعی باشند: «لحظهی بودن در حیاط خانهای در جلفا و لحظهی دیدن تصویر ساکنان خانهای در جلفا». به چه دلیل باید این اکنون را کمی واقعیتر از آن اکنون بدانیم؟ دلیلی در کار نیست.
بنابر این کدام اکنونْ اکنونِ واقعی است؟ اکنونِ ما که داریم به این تصویر نگاه میکنیم یا اکنونِ ساکنان خانه که به دوربین خیره شدهاند؟ یا همهی آنها به یک میزان واقعی (و چه بسا ناواقعی)اند؟
* این یادداشت را از کتاب پرسیدن مهمتر از پاسخ دادن است برگرفتم و در آن تصرفاتی کردم. مأخذ تصویر هم کتاب تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام در ایران است.
#یادداشت #مطهره_داناییفر #بایگانی_آسمانه
@asmaaneh
🖼بهاریهی سوم: «نقشهی راهنمای شهر تبریز
طراحی و چاپ شده توسط مؤسسهی جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب»*
🔸محل نگهداری: مرکز اسناد کتابخانهی ملی ایران
🔸شمارهی سند: ۲۹۰۰۳-۹۹۹
🔸تاریخ نقشه: ۱۳۳۹ش، ۱۹۶۰م
🔸اندازه: ۶۸×۴۸
🔸در دسترس در کتابخانهی دیجیتال کتابخانهی ملی ایران:
https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=4382008&pageStatus=0&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author
* رواست که استفاده از نقشه با ذکر مأخذ اصلی (مرکز اسناد کتابخانهی ملی ایران) و عنوان و شمارهی سند صورت گیرد.
#بهاریه #تبریز #معرفی_اسناد
@asmaaneh
✏️از بایگانی آسمانه: یادداشتی دربارهی معرفت معماری و تاریخ معماری
مهرداد قیومی بیدهندی |خرداد ۱۳۹۵
آنچه در پی میآید، دو یادداشت است که در سال ۹۳ در پاسخ یکی از دوستان نوشتم. امیدوارم خالی از فایده نباشد.
به نظر بنده، هر کاری که انسان در این جهان میکند بهنحوی در خدمت معرفت است و نتیجهاش طوری از معرفت است. معرفت چه از طریق قوای مدرک باشد و چه از طریق دست بردن در جهان، معرفت است؛ ولو در اطوار مختلف. اطوار معرفت با هم نسبت دارند؛ زیرا «جنس» آنها یکی است.
بین اطوار معرفت شکاف قاطع نیست؛ بلکه طیفی است که از معرفت نظری محض آغاز میشود و به معرفت منتج از عمل میرسد. قسمی از معرفت بیرون از عمل که به عمل متصل است و مقدمهی آن است به معرفت عملی معروف است (البته این با حکمت نظری و عملی تفاوت دارد).
عمدهی معرفت در معماری نامدرن ایران معرفت منتج از عمل است. البته بخش مهمی از آن هم معرفت عملی (مقدمهی عمل) و نوعی از معرفت معروف به مهارت است. مهارت همان معرفتی است که در حین عملهای قبلی به دست آمده است.
عمل معماری در هرجا و هرگاه ناگزیر به نحوی از معرفت منجر میشود. ساختههای انسانها (آثار معماری) همزاد معرفت آنان است. عمل معماری نوزادانی توأمان (دوقلو) دارد: معرفت و بنا. اینها در حین تکوین در هم اثر میگذارند. عمل در همان حال که جهان را تغییر میدهد، عامل را هم تغییر میدهد و تغییر اخیر از جنس معرفت است.
معماری محصول معرفتهای معمار و معرفتهای مردم است: اولاً معرفتهای معمار: معرفتهای حین عمل (در معماریهای قبلی) + معرفتهای عملی (معرفتهای مقدمهی عمل، مثل هندسهی عملی)؛ ثانیاً معرفتهایی که مردم از عمل زیستن در بناها و عمل تعامل با معماران و نظرها و عملهای دیگر به دست آوردهاند و از آن طریق، فهم و ذوقی به معماری پیدا کردهاند.
معرفت عملی (مقدمهی عمل) معماری منبعث از معرفت نظری است که اهل معرفت نظری آن را پرداخته و بسط دادهاند.
تلاش ما برای فهم معماری گذشته (به یک تعبیر: تاریخ معماری) تلاش برای معرفت به معرفت است (توجه بفرمایید که منظور بنده از معرفت در این یادداشت اپیستمولوژی در برابر آندرستندینگ نیست؛ بلکه هردو را شامل است؛ زیرا آنچه موضوع معرفتهای مورد نظر در اینجاست دامنهای گسترده از اقسام ادراک دارد). معماران هستی را بهنحوی فهم کردهاند و ما در تاریخ معماری، میکوشیم فهم آنان را فهم کنیم. معرفت ما به معرفت نظری اهل نظر، معرفتهای مردم، معرفت مهارتی (حاصل از عملهای قبلی معمارانهی معمار)، معرفت عملی معمار، و معرفت همزاد محصول معماری و محصول معماری (نتیجهی مجموعهی معرفتهای قبلی معمار و مردم) است.
معرفتها و معرفتها و معرفتهای گوناگون بر هم انباشته میشود و نحوی از فهم برای بهتر زیستن در سیاقی معین را پدید میآورد که به یک تعبیر میشود آن را «سنت» خواند و به تعبیری دیگر «فرهنگ». پس فرهنگ یا سنت (به معنای یادشده) یکی از عوامل مهم و هوشمند در معماری است و اوست که از درون معمار و از بیرون معمار، معمار و عمل او را هدایت میکند.
البته اینها گنگ است و نیاز به تدقیق و تمهید فلسفی دارد؛ بهخصوص در جایی که پای فرهنگ باز میشود (که ناگزیر از دقت و استحکام فلسفی میکاهد).
معرفت بیرونی به معماری با معرفت درونی به آن از زمین تا آسمان تفاوت دارد. معرفت بیرونی به هر چیزی با معرفت درونی به آن فرق فارق دارد. اما آیا این تفاوت فاحش ما را از معرفتهای بیرونی بینیاز میکند؟ تجربهی انسان، تاریخ تجربهی انسان، و حتی تاریخ کوتاه عمر من و شما هم نشان میدهد که چنین نیست. همهی معرفتهای درونی وقتی که از حد تجربههای کوچک فردی بیرون میروند نیازمند معرفتهای بیرونی میشوند. لزوم تبادل تجربهها، یعنی لزوم تبادل معرفتهای درونی، خودْ اقتضای معرفت بیرونی میکند؛ زیرا معرفت درونی را نمیشود به دیگری منتقل کرد. معرفت درونی باید به معرفت بیرونی تبدیل شود تا بشود آن را به دیگران انتقال داد. اگر بگوییم معرفت بیرونی در قیاس با معرفت درونی کاذب است (که سخن راستی است)، نمیتوانیم از آن نتیجه بگیریم که معرفت بیرونی به کار نمیآید یا تأثیری در تحقق تجربههای درونی بالاتر و والاتر ندارد.🔻
#یادداشت #مهرداد_قیومی #بایگانی_آسمانه
@asmaaneh
🔖به یاد پروانه اعتمادی (۱۳۲۶- ۱ فروردین ۱۴۰۴)
گزیدهای از گفتوگوی علی بختیاری با پروانه اعتمادی در «کتاب پروانه، گزیده آثار پروانه اعتمادی» [ص ۲ از ۲]
ـ در آن دوره هر دانشکده کنکور خودش را برگزار میکرد؟
ـ بله و مهمترین بخش کنکور دانشکدهی هنرهای زیبا، طراحی مجسمههای آنتیک موجود در دانشکده با زغال بود. ممتحن ما خانم پاینده شاهنده بود ولی ممتحن کل مهندس سیحون بود. مهندس سیحون به عکسهایی که بالای برگهها زده بودیم توجه میکرد و عکس من هم خیلی خوشتیپ افتاده بود. طبیعتاً تعدادی از دبیرستانیها به من میگفتن تو همینجوری قبولی. و اتفاقاً وقتی مهندس سیحون بالای برگهی من رسید گفت: «باریکلا باریکلا». چون یک مجسمهی بزرگ رو در یک کاغذ اشتنباخ جا داده بودم؛ مریم میکل آنژ. تعداد زیادی سهپایه بود و برای هرچند سهپایه، مجسمهای بود که باید فقط از روی اونها طراحی میکردی و چون همهی تناسبات رو توی اون کاغذ جا داده بودم، گفت قبولی. فکر میکنم خودم رو هم دید زد که گفت قبولی (میخندد). بعد من با خیال راحت رفتم خونه تا خبر قبولیم در روزنامهها اعلام شد. نفر چهارم شده بودم. بعد کار شروع شد توی دانشکده و ما با ذوق و شوق رفتیم توی آتلیهی خودمون که آتلیهی بهجت صدر بود، نگو سرپرست خانم صدر بازم مهندس سیحون بود که توی کار نقاشها دخالتهای بیشمار میکرد. از جمله توی ژوژمانهای آخر هفتهشون؛ نظر میداد و نمره میداد و خب، آقا سلیقهاش زمین تا آسمون با من فرق میکرد! من دلم میخواست برای هنرنمایی همون روز اول یک میکل آنژ بزرگ کار کنم، نگو من رو از مسابقه خارج کرده که چرا کار بزرگ کردی. سال اول باید کار کوچک میکردی. به جای اینکه تشویق بشی، مدام شماتت میشدی یا سه میگرفتی؛ یعنی خارج از مسابقه. یا یه نیم مانسیونی میگرفتی که به لعنت خدا نمیارزید.
خانم صدر یک روز من رو صدا کرد توی دفترش و در حالیکه پیپ میکشید گفت: «تو اصلاً برای چی دانشکده میای؟» دو پک زد و ادامه داد: «تو دیگه نیا دانشکده! اینجا چیزی برای تو نداره». من از ترس باباننهام که چه جوابی به اونا بدم گفتم: «یعنی خیالم راحت باشه؟ یعنی میتونم برم اعلام کنم که شما خودتون به من گفتین نیا!». گفت: «آره. هرکسی باشه میتونم جوابش رو بدم و بگم استعداد تو اینجا خراب میشه. استعدادت میره برای چیزهای پیشپاافتاده». دلیل دیگر ترک کردن دانشکده، رفتن مهندس سیحون و آمدن میرفندرسکی بود که خیلی فضای دانشکده رو هرکی به هرکی کرد و برای من قابل تحمل نبود. برای همین از دانشکده خارج شدم و ادامهی تجربههام توی آتلیهی پاکباز صورت گرفت. پاکباز اون زمان علاوه بر اینکه شبیه داستایوفسکی جوان بود و بسیار خوشپوش، از همه کاربلدتر و باسوادتر بود. البته دوسال بعد گفتند که سیستم عوض شده و فضا بهتر شده که من دوباره کنکور دادم. این بار شدم نفر آخر (میخندد). خب هیچی یادم نمیاومد و کنکور هم شده بود تست. دفعهی اول فقط پای سهپایه نقاشی میکردیم. این دفعه پاکباز همسرم هم جزو ژوری بود و یک روز بعد از کنکور آمد خانه و گفت یک نفر هست موندیم قبول بکنیم یا نه. هیچ سؤالی جواب نداده اما طرح رو دیدیم و ممیز هم اصرار داره که قبول شه. پرسیدم اون سه تا پرتقاله؟ گفت بله. گفتم اون کار منه... خلاصه این دفعه هم رفتم تو و دیدم ای وای دیگه همه شدن جکسون پولاک. دیدم جای من توی آکادمی نیست که نیست آقا! [...]
🔸پروانه اعتمادی، کتاب پروانه، گزیده آثار پروانه اعتمادی، ص ۶۰ و ۶۱ و ۶۳ و۶۴.
🔸برای آشنایی با کتاب به پیوند زیر مراجعه کنید:
https://nazarpub.com/product/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87%D8%8C-%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%AF/
🔸برای مشاهدهی تعدادی از آثار پروانه اعتمادی به پیوند زیر مراجعه کنید:
https://artgalleries.ir/artist/parvaneh-etemadi/
#گزیده #پروانه_اعتمادی
@asmaaneh
✏️از بایگانی آسمانه: اندیشهی ایرانی و شهر
زهرا اهری | فروردین ۱۳۹۵
از دیرباز در اندیشهی ایرانی مفهوم شهر حضور داشته است. جم بزرگترین پادشاه در شاهنامه و نخستین انسان در اسطوره های کهن ایرانی[۱] بنیانگذار شهری است برای حفظ حیات از نابودی؛ شهری سبز با آب و آتش و مکانی برای اجتماع بزرگترین، نیکوترین، بلندترین، خوشبوترین،...گونههای حیات از هر نوعی: ورجمکرد.[۲]
اما ورجمکرد همان utopia نیست و کنار هم قرار دادن آنها با عنوان آرمانشهر و بهويژه به عنوان معادلی برای Utopia، خاستگاه و چگونگی پیدایش آنها و در نتیجه ماهیت آنچه را که مطرح می سازند، مبهم می سازد. Utopia که ریشهی آن دو واژهی یونانی «u» به معنای «نه» و «topos» به معنای «مکان» است، به معنای ناکجا مطرح می شود. Utopia عنوان کتابی است که توماس مور اندیشمند انسانگرای انگلیسی در ۱۵۱۶ میلادی آن را منتشر کرد و «تصویر بهترین حکومت ممکن» بود؛ چنان که در عنوان برگردان فرانسوی کتاب در ۱۷۸۰ میلادی آمده است.[۳] تصویری از مکانی نشاندهندهی تمایل یا آرزو برای دگرگونی وضع موجود، نشانی از اندیشیدن انسان در آستانهی عصر خرد به چگونگی تغییر جهان.[۴] چنین تصوری از شهر آرمانی با شهر اسطورهای تفاوتی ماهوی دارد. شهر اسطورهای به جهان اسطورهها تعلق دارد. نمیتوان تولد آن را به فرد یا کسان خاصی نسبت داد. اسطورهها به اعتقاد زرینکوب در نزد كساني كه آنها را نقل كردهاند، اختراع صرف نبودهاند و هستههايي از حقيقت داشتهاند.[۵] یا چنان که کاسیرر میگوید اسطورهها یکی از مشخصههای انسان است که وجه ممیزهی وی نمادساختن است.[۶] اما این نمادسازی عینی کردن تجربهی اجتماعی بشر است و نه تجربهی فردی او.[۷] نمادی که در خود آرزوها، اندیشهها و احساسات بشری را گنجانده است.[۸] چنین نمادسازی عینی کردن تجربههای بشری است که واقعیت دارند و باید آن را پذیرفت.[۹] با این رویکرد وقتی به ورجمکرد توجه میکنیم، شیوهای که انسان ایرانی با آن ارتباط خود را با محیط، موجودات، و انسانهای دیگر تصور کرده است، چگونگی استقرارش در این محیط و مکانی که برای استقرار خود متصور شده است را از منظر دیگری می فهمیم. اینها واقعیتهای نحوهی مواجههی انسان ایرانی با محیط پیرامون خود و چگونگی استقرار مطلوبش از دیرباز را به ما یادآور میشوند. در Utopia طبیعت چیزی نیست جز ابزاری برای پیروزی انسان و در نتیجه هرجا که مانع پیروزی انسان شود ـ جنگلها، کوهها، صحراها، مردابها ـ باید از بین برود.[۱۰] تفکری که حاصل آن رفتار بشر دوران مدرن با محیط بوده است. در حالی که ورجمکرد بیان ذهنیت ایرانی نسبت به هماهنگی انسان است با طبیعت؛ با آهنگ آن همراه شدن و ترکیبی موزون با آن ساختن. اندیشهای است که مبنای شهرسازی ایرانی تا قبل از دوران مدرن بوده است. بنابراین اگرچه شاید به نظر برسد که بین طرح شهری منظم و قرینهی آرمانشهری با طرح ورجمکرد[۱۱] همانندیهایی وجود دارد، آنچه در عمل حاصل می شود تفاوتهایی ماهوی دارد؛ هم در غایت و هدفی که دنبال می کند، هم در شیوهای که انسان در آن جای می گیرد و با محیط طبیعی پیرامون خود تعامل می کند، و هم در خاستگاه آن.
پینوشتها:
۱. آرتور کریستنسن. کارنامۀ شاهان در روایات ایران باستان. ترجمهی باقر میرخانی و بهمن سرکاراتی. دانشگاه تبریز، ۱۳۵۰، ۴.
۲. مهرداد بهار. پژوهشی در اساطیر ایران: پاره نخست و پاره دوم. تهران: آگه، ۱۳۸۶، چاپ ششم، ۲۱۶-۲۱۹
۳. فردریک روویون. آرمانشهر در تاریخ اندیشه غرب. ترجمهی عباس باقری. تهران: نی، ۱۳۸۵، ص ۱۲
۴. همان، ص ۳۵
۵. زرین کوب. تاریخ در ترازو. تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۳، ۳۱
۶ ارنست کاسیرر. اسطوره دولت. ترجمهی یدالله موقن. تهران: هرمس، ۱۳۷۷، ۱۱۷
۷. همان، ۱۱۹.
8. Cassirer, Ernst. An Essay on Man: An introduction to a philosophy of human culture. N.Y: Doubleday,anchor books,1944, 88
۹. کاسیرر میگوید اسطورههای واقعی را نه بهمثابهی تصاویر بلکه به عنوان واقعیت میشناسند. این واقعیت را نمیتوان رد کرد یا مورد انتقاد قرار دارد؛ بلکه باید آن را به شیوهای بیچونوچرا پذیرفت. (کاسیرر، اسطوره دولت، ۱۲۰)
۱۰. فردریک روویون، آرمانشهر در تاریخ اندیشه غرب، ۲۲
۱۱. چنان که سعیدنیا آن را به تصویر کشیده است. رک: احمد سعیدنیا. «اندیشه شهرسازی در نخستین شهر اسطوره ای ایران». در مجموعه مقالات کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران، جلد دوم، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۴.
#یادداشت #زهرا_اهری #بایگانی_آسمانه
@asmaaneh
با آرزوی بهار و سالی خوش🪻
آسمانه قصد دارد در تعطیلات نوروزی امسال، مجموعهای از نقشهی شهرهای گوناگون را به خوانندگانش هدیه دهد. این نقشهها با عنوان «بهاریه»، از روز پنجم تا پانزدهم فروردین، یکروز در میان در کانال آسمانه منتشر خواهند شد.
همچنین همچون سال گذشته، مجموعهای از یادداشتهای قدیم آسمانه را گرد آوردهایم تا در این روزها بازنشر کنیم.
از همراهی شما با آسمانه متشکریم.
🎙موسیقی: سینا ایمانپور | چهارمضراب بیات اصفهان
#بهاریه #نوروز #سینا_ایمانپور
@asmaaneh
ای نشاط عید از نام شماست
راحت گیتی ز ارام شماست
قلقل میناست تا دور سپهر
باده اقبال در جام شماست
نوروز مبارک🪻
🪻برگ خوشنویسی برای خاطر پری بیگم، «تبریک عید»:
آرزوهای نیک برای نوروز یا عید (روز عید) که به خط نسخ از طرف پری بیگم صاحب، همسر امانالله خان، آخرین امیر سلسلهی بارکزی (ح. ۲۹-۱۹۱۹) در کابل افغانستان نوشته شده است.
https://simurghnameh.com/artwork/d21df36a-8f53-4c4a-d027-08db08fa17fb
@asmaaneh