apjmn | Unsorted

Telegram-канал apjmn - عباس پژمان

3081

یادداشت‌ها و مقالاتی علمی به زبان ساده و روشن درباره‌ی مغز و تولیدات آن لینک اولین پست کانال ؛ https://t.me/apjmn/3 کانال مخصوص تئوری کوآنتوم به زبان ساده ؛ t.me/Quantum_by_Abbas_Pejman نوشته هایم در اینستاگرام ؛ Instagram.com/pejman_abbas

Subscribe to a channel

عباس پژمان

https://bit.ly/3FHq1Oz

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3WfQs4m

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3W2327c

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3u6xPUs

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3Or6Lc4

Читать полностью…

عباس پژمان

فصل‌هایی از دوزخ

می‌بایست سفر کنم تا سِحرها را که در سرم جمع شده بود بتارانم. بر دریا، که چنان دوستش می‌داشتم که گویی قرار بود لکه‌ای را از دامنم بشوید، صلیب آرامش‌بخش را دیدم بالا می‌آید. رنگین‌کمان لعنتم کرده بود.

آرتور رمبو
فصلی در دوزخ
ترجمه‌ی عباس پژمان

رمبو این شعر را هنوز چندان از دوران کودکی‌اش دور نشده بود که نوشت. به خاطر همین است که سرشار از تصویرهایی است که فقط تخیل کودکانه می‌تواند آن‌ها را بیافریند! آن «صلیب آرامش‌بخش» هم که می‌گوید، منظورش مرگ است. صلیب مرگ. وقتی فیلمی از کیان پیرفلک دیدم که در آن از خدای رنگین‌کمان خود یاد می‌کرد، بی‌اختیار یاد رمبو در این تکه از فصلی در دوزخش افتادم. احساس می‌کردم بی‌شباهت به همدیگر نیستند. اولی را رنگین‌کمانش لعنت کرد، دومی را رنگین‌کمانش فراموش کرد! غضب کرد!
telegram: t.me/apjmn
telegram: t.me/Quantum_by_Abbas_Pejman
instagram.com/pejman_abbas

Читать полностью…

عباس پژمان

۲۵ آبان

دوباره، امروز صبح که از خواب بیدار شدم، ۲۵ آبان مشغول نوشتن شعرهایی در دفتر زندگی‌ام بود. دیدم این بار یک شعر بلند حماسی هم می‌نویسد. شعری مثل شاهنامه‌ی فردوسی، که قهرمانانش مرگ را به شگفتی واداشته‌اند! شعرهایش را تا آنجایی که نوشته بود خواندم. شاد شدم، غمگین شدم، احساس غرور کردم، به عمر از دست رفته‌ام تأسف خوردم، حتی به حال وطنم و خودم گریه کردم. منتظرم شعرهایت را به پایان آوری، آبان! [٢۵ آبا ن ۱۴۰۱]

پست مرتبط:
/channel/apjmn/3426

عباس پژمان
telegram: t.me/apjmn
telegram: t.me/Quantum_by_Abbas_Pejman
instagram.com/pejman_abbas

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3O2s6Ir

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3G1WsJf

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3WE6Uwu

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3fpjPBw

Читать полностью…

عباس پژمان

هفت آبان روز کوروش

در  ۷ آبان ۱۴۰۱، که ورود به پاسارگارد ممنوع اعلام شده بود، زنی خود را به آرامگاه کوروش رساند و از جانب ملت دسته گلی برای او افکند.

و چه شد سرزمین‌ات به این روز افتاد، بزرگمرد؟ دقیقاً در چه هنگامی بود که شروع کرد خود را به فاک دادن؟ که‌اند این‌ها در میان ملتت، با اسم‌های گوناگون، که بزرگ داشتنِ تو را ننگ می‌دانند اما فراموش کردنت را هنر می‌شمارند! عباس پژمان

telegram: t.me/apjmn
telegram: t.me/Quantum_by_Abbas_Pejman
instagram.com/pejman_abbas

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3syvBfU

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3Sj5aW0

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3eDztsQ

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3HtU12L

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3HsZxCT

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3VGhF00

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3EwSXrU

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3UTaUaV

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3hMgEoi

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3AawsHJ

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3g0bEvV

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3fJQPVv

Читать полностью…

عباس پژمان

لاله، که گلی است که عمر کوتاهی دارد، همیشه حضور بسیار پررنگی در شعر فارسی داشته است. افسانه‌های ایران باستان می‌گوید وقتی سر سیاوش را در صحرای بیرون کاخش در طشتی بریدند و خونش را در گوشه‌ای بر زمین خشک و سنگلاخی ریختند، گلی آنجا رویید که همین لاله شد. تصنیف عارف قزوینی، از خون جوانان وطن لاله دمیده، اشاره به همین داستان دارد. و روایتی دیگر می‌گوید لاله‌ی واژگون، که نوع خاصی از لاله با قامتی بلند است و سرش را همیشه پایین می‌اندازد، از هنگامی سرش را پایین انداخت که در صحرای قتلگاه سیاوش صحنه‌ی قتل او را دید. از شرم آن جنایت است که همیشه سرش را پایین می‌اندازد. لاله بعدها معناهای دیگر هم پیدا کرد. اما بیشتر در نقش کشتگانی در شعرها حضور پیدا می‌کند که با عشقی در دل در جوانی می‌میرند. با عمر کوتاهی کشته‌ی راه عشقی می‌شوند. با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم، که شهیدانِ که‌اند این همه خونین کفنان؟ گفت: «حافظ! من و تو محرم این راز نه‌ایم، از میِ لعل حکایت کن و سیمین‌ذقنان!» من و تو را به دنیای این‌ها راهی نیست. ما نمی‌توانیم دنیای این‌ها را درک کنیم...

عباس پژمان
telegram: t.me/apjmn
instagram.com/pejman_abbas

Читать полностью…

عباس پژمان

/channel/KiawaschAnwarie/169

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3fga5JZ

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3GbGE6U

Читать полностью…

عباس پژمان

۲۵ مهر ۱۴۰۱- دیشب خواب صادق هدایت را دیدم. جمع کوچکی بودیم در حیاط خانه. زیر درخت گردو ایستاده بودیم. از لحظه ای به بعد صادق هدایت شروع کرده بود شادی کردن. می‌رقصید و می‌خندید. جور خاصی هم می‌رقصید. فقط تنه و سرش را تکان می‌داد. کت نپوشیده بود. یک پیراهن چهارخانه و خیلی شیک تنش بود. خیلی قشنگ می‌رقصید.

عباس پژمان
telegram: t.me/apjmn
telegram: t.me/Quantum_by_Abbas_Pejman
instagram.com/pejman_abbas

Читать полностью…

عباس پژمان

انقلاب مو

گر یار من بر افکند
از رخ نقاب رویش
عالم به هم بر می زند
از انقلاب مویش
سرو روانم آرام جانم
بی تو نمانم دردت به جانم
عارف قزوینی
telegram: t.me/apjmn
telegram: t.me/Quantum_by_Abbas_Pejman
instagram.com/pejman_abbas

Читать полностью…
Subscribe to a channel