apjmn | Unsorted

Telegram-канал apjmn - عباس پژمان

3081

یادداشت‌ها و مقالاتی علمی به زبان ساده و روشن درباره‌ی مغز و تولیدات آن لینک اولین پست کانال ؛ https://t.me/apjmn/3 کانال مخصوص تئوری کوآنتوم به زبان ساده ؛ t.me/Quantum_by_Abbas_Pejman نوشته هایم در اینستاگرام ؛ Instagram.com/pejman_abbas

Subscribe to a channel

عباس پژمان

بر پای دل مسکین، این بندِ گران تا کی
[آواز شاگرد شجریان وقتی خبر فوت او را شنید]

جانا ز فراق تو این محنت جان تا کی
دل در غم عشق تو رسوای جهان تا کی
چون جان و دلم خون شد در درد فراق تو
بر بوی وصال تو دل بر سر جان تا کی
بشکن به سر زلفت این بند گران از دل
بر پای دل مسکین، این بندِ گران تا کی ...
عطار
telegram: t.me/apjmn
telegram: t.me/Quantum_by_Abbas_Pejman
instagram.com/pejman_abbas

Читать полностью…

عباس پژمان

جایزه نوبل ادبیات - ۲۰۲۲

همه‌ی تصویرها ناپدید خواهند شد... هزارها لغت ناگهان پاک خواهد شد، که برای نامیدن اشیاء، چهره‌ها، عمل‌ها و احساس‌ها به کار می‌رفتند تا به دنیا نظم بدهند، قلب را به تپش بیندازند، خیس‌ات کنند...

آنی ارنو
سال‌ها
عباس پژمان
telegram: t.me/apjmn
telegram: t.me/Quantum_by_Abbas_Pejman
instagram.com/pejman_abbas

Читать полностью…

عباس پژمان

بکارت فضیلت بیرحمانه ازاله می‌شود
زیبایی واقعی مورد اهانت واقع می‌شود
قدرت واقعی به دست مراجع لنگ خاموش می‌گردد..

ص ۵۳

Читать полностью…

عباس پژمان

داستان‌هایی از مغز

یک کارگر راه‌آهن در آمریکا بود به نام فینئاس گِیج که یک روز اتفاقی برایش افتاد که بدون شک یکی از عجیب‌ترین اتفاقات دنیا می‌تواند باشد. در ۱۳ سپتامبر ۱۸۴۸، گیج و چند کارگر دیگر می‌خواستند صخره‌ای را با دینامیت منفجر کنند. گیج میله‌ی آهنی بلندی در دستش بود و داشت اطراف فیوز را در داخل صخره پر می‌کرد. با نوک میله خاک و شن را می‌داد اطراف فیوز و بعد فشارش می‌داد پایین تا سفت و محکم شود. ظاهراً برای این که نیروی انفجار تماماً به صخره وارد شود لازم است چنین کاری صورت بگیرد. چون نباید هیچ منفذی بین دینامیت و هوای آزاد باشد. کارگرهای زیردستش هم پشت سرش بودند. اما گویا در یک لحظه یکی از آن‌ها شروع می‌کند چیزی بگوید و گیج هم ناغافل سرش را از روی شانه‌ی راستش به عقب برمی‌گرداند. و این حرکت باعث می‌شود نوک میله در نزدیکی فیوز به صخره برخورد کند و جرقه‌ای تولید شود. دینامیت منفجر می‌شود! نیروی انفجار که به نوک میله وارد شده است ته آن را چنان به گونه ی چپ گیج می‌کوبد که از زیر استخوان گونه از پشت چشم چپ می‌گذرد و از داخل جمجمه اش از سمت چپ و بالای پیشانی بیرون می‌زند!

اما گویی این اندازه عجیب بودن هم برای آن تصادف بس نبوده باشد، خود گیج هم نمرد و زنده ماند! درواقع مثل این بود که فقط یک عمل جراحی مغز را از سر گذراند. عملی که در طی آن مقداری از مغزش برداشته شد. شرح واقعه به این صورت است که بر اثر انفجار با پشت خورد به زمین، دست‌ها و پاهایش چند بار تشنج کردند، اما چند دقیقه بعد حرف زد و با کمک کارگرها شروع کرد راه رفتن! آن وقت نشست در گاری‌ای که گاوی آن را می‌کشید و به محل اقامتشان که ۱.۲ کیلومتر با محل انفجار فاصله داشت رفت. نیم ساعت بعد بود که نخست دکتر ادوارد ویلیام خودش را به او رساند و سپس دکتر هارلو آمد و کارهای لازم را برایش انجام دادند. ۱۲ سال هم پس از آن حادثه زنده ماند و جز این که بینایی چشم چپش را از دست داده بود مشکل دیگری نداشت. اما گویا شخصیتش از این رو به آن رو شد. گویا پیش از حادثه بسیار خوش‌برخورد و باوجدان بوده است، اما پس از حادثه بسیار بداخلاق، بی‌وجدان و از زیرکار دررو شد و به عرق‌خوری افتاد.

اکنون استخوان‌های صورت و جمجمه‌ی فینئاس گیج در موزه‌ی دانشکده‌ی پزشکی دانشگاه هاروارد است. بیست و چند سال پیش تیمی از نوروسایکولوجیست‌ها به سرپرستی هانا و آنتونیو داماسیو آن را در دانشگاه آیوآ مطالعه کردند. نتیجه ی مطالعه این بود که آن قسمت از مغز گیج که در آن حادثه از بین رفته بود قسمت پیشاپیشانی قشر مغز او در نیمکره‌ی چپ بوده است. اکنون دیگر پزشکان می‌دانند بیمارانی که این بخش از مغز آن‌ها آسیب دیده باشد دچار همان تغییراتی در شخصیت خود می‌شوند که فینئاس گیج شده بود. آن تیم، که نتیجه‌ی مطالعه‌ی خود از جمجمه‌ی گیج را در نیچر منتشر کرد، درباره‌ی نوروبیولوژی اخلاق مطالعه می‌کرد.

عباس پژمان
@apjmn

Читать полностью…

عباس پژمان

مغز و نوستالژی

شاید یک مقدار آشنایی با کارهای مغز بتواند چیزی از ماهیت نوستالژی را روشن کند. نوستالژی چیست؟ نوستالژی خاطره‌ای اپیزودیک یا قطعه‌ای از شرح حال ماست که وقتی به یادمان می‌آید حس خاصی با آن همراه است که حس خوشی است، زیباست. حتی اگر غمی هم در آن هست بسیار خوشایند است. اگر بدانیم خاطرات اپیزودیک چگونه ساخته می‌شود شاید دست کم یک مقدار از راز نوستالژی هم برای ما آشکار شود. اتفاقاتی که برای ما می‌افتد فقط اتفاقات خالص نیستند. معمولاً هر کدام آن‌ها با حس یا هیجان‌هایی هم همراه می‌شوند. نوع و شدت این حس‌ها هم بستگی به نوع و اهمیت آن اتفاقات دارد. بعضی اتفاقات با حس‌های خوش و بعضی با حس‌ها ی ناگوار همراه‌اند. شدت این حس‌ها هم بستگی دارد به این که اتفاق مربوطه‌شان چقدر برای ما مهم باشد. دستگاهی در مغز است به نام آمیگدال که حس‌ها یا هیجان‌ها را تولید می‌کند و دستگاه دیگری هست به نام هیپوکامپوس که اتفاقات مربوط به خاطرات اپیزودیک را می‌سازد. از قضا این دوتا در کنار هم هستند. اخیراً حتی مداری را هم که بین آمیگدال و هیپوکامپوس هست و حس‌ها را به اتفاقات متصل می‌سازد شناسایی کرده‌اند. حتی در ام آی تی آزمایش‌هایی هم روی موش‌ها انجام داده‌اند و توانسته‌اند دستکاری‌هایی در نوستالژی صورت دهند! یعنی توانسته‌اند کاری کنند اتفاقاتی که قاعدتاً باید با حس خوش نوستالژی همراه شوند، با حس‌های ناگوار همراه شوند، و اتفاقاتی که باید با حس‌های ناگوار همراه باشند، با حس خوش نوستالژی همراه شوند! اما دکتر جوزف لُدوز- دانشمند بزرگ حس‌ها و هیجان‌ها- می‌گوید نوستالژی همچنان یک مقدار رازآلودگی با خود دارد. احتمالاً منظورش این است اتفاقی که در قدیم برای ما افتاد و آن هنگام فقط با حس خوشی همراه بود، چرا اکنون که به یادمان می‌آید علاوه بر آن حس خوش با غمی هم همراه است! آن هم با غمی زیبا. البته بعضی‌ها برای این هم توضیحاتی می‌دهند. اما این توضیحات همگی از نوع فلسفی، روان‌شناسی و اندیشه‌های ادبی است تا توضیح علمی. [بخش اول: https://bit.ly/3Bd5xvT]

عباس پژمان
@apjmn

Читать полностью…

عباس پژمان

با جام شرابی جواهرنشان
کنار استخری در نزدیکای شب
میان گل‌های خوشبو منتظرش باش
با حوصله‌ی اسبی که برای کوهستان بارش زده‌اند
مثل شاهزاده‌ای نجیب و شکیبا
منتظرش باش
در حالی که هفت کوسن بر پله‌ها گذاشته‌ای
و بوی عطر «ویمِنز اینسِنس» فضا را پر کرده است
با آرامش منتظرش باش
گنجشک‌ها را که در موهای بافته‌اش لانه دارند
پر نَده
کنار همه‌ی سنگرها منتظرش باش
telegram: t.me/apjmn
telegram: t.me/Quantum_by_Abbas_Pejman
instagram.com/pejman_abbas

Читать полностью…

عباس پژمان

دنیای بدون پیکان زمان

آیا تا کنون فکر کردید دنیای بدون پیکان زمان چگونه دنیایی خواهد بود؟ فکر کردن لازم نیست. همه‌ی ما آن را دیده‌ایم. کسی که حتی یک بار خواب دیده باشد آن را تجربه کرده است. در خواب‌ها حس زمان وجود ندارد. وقتی حس زمان نباشد تا بتوانی گذشته و آینده را از هم تشخیص دهی، مثل این است که خود گذشته و آینده وجود ندارد. گویی که پیکان زمان از بین رفته است.

ظاهراً اولین کسی که متوجه شد در خواب‌ها حس زمان وجود ندارد، پزشکی آلمانی به نام ماکس رادستوک بود که در نیمه‌ی دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم می‌زیست. در هر حال زیگموند فروید وقتی که در کتاب تفسیر خواب خود نبودن حس زمان در خواب‌ها را شرح می‌دهد، کشف آن را به دکتر رادستوک نسبت می‌دهد: «مهم‌ترین‌ خصیصه‌ی عوالم خواب‌ و دیوانگی تسلسل غیرعادی فکرها و ضعف قضاوت در آن‌هاست... هر دوی آن‌ها از حس زمان هم عاری هستند.» همچنان که دکتر رادستوک گفته است، در بعضی سایکوزها یا اختلالات روانی هم حس زمان از بین می‌رود.

البته کودک هم در سال‌های اول زندگی تصور چندانی از واحدهای زمان ندارد. معمولاً بعد از دو سه ‌سالگی است که می‌تواند معنی واحدهای آن را ادراک کند. نخست مفهوم واحدهای رایج‌تر را ادراک می‌کند، بعد هم معنی واحدهای دیگر را. البته مفهوم شب و روز را زودتر ادراک می‌کند. چون‌که این‌ها، مخصوصاً به دلیل رنگ‌شان، حالت ملموس‌تری برایش دارند. روز مرادف با رنگ روشن و روشنایی است، شب مرادف با رنگ سیاه و تاریکی. علاوه بر این، تکرار منظم بعضی چیزها در شب و تکرار منظم بعضی چیزهای دیگر در روز هم به ملموس‌تر شدن آن‌ها کمک می‌کند. شب معمولاً زمان خواب، سکوت و آرامش است، و روز آکنده از حرکت‌ها و صداها.

نکته‌ی مهمی که باید در نظر داشت این است: کسی که حس زمان ندارد نمی‌تواند رابطه‌ی زمانی یا کرونولوژیک پدیده‌های مختلف را نسبت به یکدیگر ادراک کند. چون معنی گذشته و آینده را نمی‌داند. درواقع برایش مثل این است که همه‌ی پدیده‌ها با هم اتفاق می‌افتند یا اتفاق افتاده‌اند. بدیهی است که اگر این شخص بخواهد خاطراتی را نقل کند، جزییات آن بدون هیچ تقدم و تاخر زمانی به ذهنش می‌آیند، مثلاً اگر خاطراتی از زندگی و مرگ مادرش به یادش می‌آید این‌ها بدون هیچ نظم و ترتیبی از ذهنش می‌گذرد و او نمی‌تواند بفهمد کدام یک از آن‌ها زودتر اتفاق افتاده است و کدام یک دیرتر. یعنی این‌که اصلا معنی تقدم و تاخر را نمی‌داند تا بتواند آن‌ها را در مورد خاطراتش اعمال کند. تقدم و تاخر هم از حالت‌های زمان است، که او نمی‌تواند آن را حس کند. اما هنگام خواندن این‌جور روایت‌ها اتفاق دیگری می‌افتد. عمل خواندن بیشتر در قشر خاکستری مغز اتفاق می‌افتد. این قشر می‌تواند حتی هنگام خواندن روایت‌هایی که فاقد پیکان زمان هستند بین بعضی اتفاقات آن‌ها رابطه‌ی کرونولوژیک یا ترتیب زمانی برقرار کند. مثلاً این‌که به راحتی می‌تواند حس کند خاطرات مربوط به مرگ یا تدفین یک شخص بعد از اتفاقات مربوط به دوران زندگی او اتفاق افتاده است، حتی اگر این ترتیب زمانی در روایت رعایت نشده باشد. فصل اول خشم و هیاهوی فاکنر از زبان بنجی نقل شده است، که ذهن عقب‌مانده دارد و خاطراتش بدون هیچ نظم و ترتیبی از آن ذهن می‌گذرد. اما وقتی نقل او از آن خاطرات را می‌خوانیم خود به خود یک جور رابطه‌ی کرونولوژیک در روایت او سر بر می‌آورد. مخصوصاً اگر فصل‌های بعد را هم بخوانیم، که از زبان شخصیت‌های دیگر بیان می‌شود، و این هم بدون شک کمک خواهد کرد تا زمان اتفاقاتی که از زبان بنجی نقل شده است بیشتر مشخص ‌شود. این البته بستگی به هوش خواننده هم دارد. بعضی خواننده‌ها راحت‌‌تر می‌توانند نشانه‌ها را در روایت‌ها ببینند، اما بعضی دیگر دست کمی از بنجی ندارند. بعضی‌ها حتی نشانه‌های آشکار را نمی‌توانند ببینند. فاکنر از کسانی است که خیلی زیبا توانست پیکان زمان را از بعضی روایت‌هایش حذف کند.

عباس پژمان
@apjmn

Читать полностью…

عباس پژمان

آی‌کیوی بالا کلاً امتیاز محسوب می‌شود، اما معمولاً با بعضی مشکلات ذهنی هم همراه است. پژوهشی در باشگاه افرادی با آی‌کیوهای بالا به نام MENSA صورت گرفت که میزان مشکلات ذهنی‌ای که در میان آن‌ها پیدا کرد به طرز بی تناسبی بالا بود. هنوز دلیل این ارتباط که بین هوش بالا و مشکلات ذهنی هست روشن نیست. شاید علتش این باشد که هوش بالا معمولاً با خلاقیت‌های ذهنی همراه است و خلاقیت هم بیشتر با افکار انتزاعی در ارتباط است تا امور واقعی. کلنجار رفتن با ایده‌های عمیق می‌تواند استرس‌زا باشد و استرس می‌تواند مشکلاتی ایجاد کند. پژوهش‌ها می‌گوید آی‌کیوی بالا نشانه‌ای از فعالیت بیش از حد مغز است، و می‌دانیم که فعالیت بیش از حد مغز خود را به شکل بی‌ثباتی ذهنی هم نشان می‌دهد. عباس پژمان
telegram: t.me/apjmn
telegram: t.me/Quantum_by_Abbas_Pejman
instagram.com/pejman_abbas

Читать полностью…

عباس پژمان

مگر چه هست در یک اسم

[جولیت خطاب به رومئو]: مگر چه هست در یک اسم؟ آن چیزی که آن را گل می‌گوییم با هر اسم دیگر هم می‌تواند بوی خوشش را بدهد.

یکی از شایع‌ترین فراموشی‌ها فراموشی مربوط به اسم اشخاص است. واقعاً برای هر کس اتفاق می‌افتد که گاهی اسم شخصی را فراموش می‌کند و هر کاری می‌کند نمی‌تواند آن را به خاطر بیاورد. سن هم معمولاً نمی‌شناسد. برای هر کس در هر سنی می‌تواند اتفاق بیفتد. اما معمولاً فراموشی بد یا بدخیمی نیست. نشان از فراموشی‌های نگران کننده نمی‌دهد. حتی می‌تواند پدیده‌ای عادی یا طبیعی تلقی شود. مسئله این است که ما چندین نوع حافظه داریم و گاهی بعضی از این‌ها بعضی های دیگر را که ضعیف‌ترند خاموش می‌کنند. حافظه‌ی مربوط به اسم‌های اشخاص هم معمولاً از ضعیف‌ترین حافظه‌هاست. این است که خیلی اتفاق می‌افتد که تا حافظه‌ای فعال می‌شود فوراً این بیچاره را هم خاموش می‌کند. دکتر ریچارد رستاک، که از پژوهشگران بزرگ و مرجع حافظه است، علت ضعف حافظه‌ی اسم‌ها را به این صورت توضیح می‌دهد:

اگر یک لحظه در موردش فکر کنید، یک اسم را خیلی راحت می‌شود با یک اسم دیگر جایگزین کرد. من اسمم ریچارد رستاک است، اما خیلی راحت می‌توانستم دیوید رستاک یا جاستین رستاک یا حتی یک چیز شیک‌تری مثل سباستین رستاک باشم. نکته اینجاست که الزاماً هیچ ارتباطی بین یک اسم و یک چهره نیست! به خاطر همین است که به خاطر آوردن اسم‌ها سخت است.

بنابراین اگر اسم‌ها را زیاد فراموش می‌کنید نگران نباشید. فراموش کردن اسم‌ها معمولاً علامت آلزایمر نمی‌تواند باشد. حتی روش‌هایی هست که می‌شود به کمک آن‌ها این حافظه را تقویت کرد.

و اما آنچه باعث شد امروز این یادداشت را بنویسم شخصی بود که سال‌های سال پیش در اعماق زمان ماند. آن روزها نمی‌توانستم باور کنم ممکن است یک روزی در سال‌های خیلی دوری ناگهان خودش به یادم بیاید و اسمش نیاید. اما امروز این واقعاً چند دقیقه‌ای برایم اتفاق افتاد. گاهی هیچ چیز مثل فراموش کردن یک اسم نمی‌تواند بگوید زندگی چه تغییراتی می‌تواند بکند.

عباس پژمان
@apjmn

Читать полностью…

عباس پژمان

اولین خاطره‌ها کی به وجود می‌آیند

کودکان تا دو سه سالگی خاطره‌ای ندارند. اولین خاطره‌ها بعد از دو یا سه سالگی است که تشکیل می‌شوند.

حافظه در تقسیم‌بندی کلی‌اش دو جور است:

۱-حافظه‌ی Declarative یا خبری

۲-حافظه‌ی nonDeclarative یا غیرخبری، یا حافظه‌ی عمل

حافظه‌ی خبری حافظه‌ای است که محتویات آن به صورت خاطره یا به صورت مفاهیم و معناهاست. وقتی محتویات این حافظه به یادمان می‌آید از آن باخبر می‌شویم و می‌توانیم آن را شرح دهیم. مثلاً اولین روز دانشگاهمان، یا خاطره‌ی یکی از مسافرت‌هامان. یا همچنین به یاد آوردن شعری که حفظ کرده‌ایم. اما محتویات حافظه‌ی دیگر یا حافظه‌ی عمل فقط به صورت عمل می‌تواند اجرا شود. مثلاً وقتی رانندگی می‌کنیم بسیاری از کارهایش خود به خود از ما سر می‌زند. بدون اینکه از آن‌ها باخبر شده باشیم. یا همچنین است وقتی تایپیست‌های حرفه‌ای متنی را تایپ می‌کنند. بسیاری از کلیدها خود به خود و بدون باخبر شدن تایپیست از آن‌ها فشرده می‌شوند.

حافظه‌ی عمل از سه ماهگی شروع می‌کند تشکیل شدن، اما حافظه ی خبری، که خاطرات ما را می‌سازد، از دو سه سالگی پیدا می‌شود و تا پنج سالگی طول می‌کشد تا کامل شود. دو بخش از مغز است که در تشکیل حافظه‌ی خبری نقش مهم دارند. یکی از آن‌ها هیپوکامپوس است و دیگری لب پیشاپیشانی. هر دوی این‌ها بعد از دو سه سالگی است که رشدشان تقریباً کامل می‌شود.

جالب است که کودکان تا دو سه سالگی‌شان «من» هم ندارند! «من»ِ هر کس در واقع با شروع خاطرات او شروع می‌کند پیدا شدن! یکی از شواهد آن این است که کودکان تا به دو سه سالگی نرسیده‌اند خود را در آینه نمی‌توانند بشناسند. آن عکسی که این‌ها از خود در آینه می‌بینند، معنی «من» برای آن‌ها ندارد. روان‌شناسان این را به این صورت آزمایش می‌کنند که آینه‌ای جلو کودک می‌گذارند تا عکس خود را که در آینه افتاده است نگاه کند. آن وقت در حالی که او دارد آینه را نگاه می‌کند، لکه‌ی قرمزی با یک ماژیک روی صورتش می‌گذارند. آن‌هایی که دارای «من» شده باشند، وقتی لکه را در تصویر دیدند دست خود را می‌آرند بالا و لکه را روی صورت خود لمس می‌کنند. اما آن‌هایی که هنوز دارای «من» نشده‌اند این عکس العمل را نشان نمی‌دهند.

عباس پژمان
apjmn

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3bq96oj

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3y0YTay

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3x5nlaf

Читать полностью…

عباس پژمان

امروز، ٢۵ اردیبهشت ۱۴۰۱، دوباره «روز فردوسی» شده است! او برایم از کسانی است که هنوز هم این زندگی را اندکی بامعنی و باشکوه می‌کنند. همین! و همین برای این‌که گفته باشم او چقدر بزرگ و مهم است کفایت می‌کند. او هر روز بزرگ است.

یادداشت هایی که دربارۀ فردوسی در کانال هست:

ز هند و ز رومت پزشک آورم

داستان‌‌خوانی در شب تاریک در باغ

زال و رودابه

ابر عاشقِ گل است یا گل عاشقِ ابر

کاش هیچ گاه به این جایگاهم نمی‌رساندی

سودابه

جریره همسر سیاوش

خوشا بادِ نوشینِ ایران‌زمین

telegram
: t.me/apjmn
instagram.com/pejman_abbas

Читать полностью…

عباس پژمان

امروز دوباره تاریخچۀ قلبم را مرور کردم

که بود گفته بود زندگی که جمع شدن نیست، زندگی جدا شدن است. بی‌انصاف راست گفته بود. در نهایت وقتی برگردی پشتِ سرت را نگاه کنی، می‌بینی چقدر جدایی از سر گذرانده‌ای. حتی لازم نیست «در نهایت» این کار را بکنی. هر وقت هر تکه از زندگیِ گذشته‌ات را نگاه کنی ممکن است جدایی‌هایی در آن ببینی که از سر گذرانده‌ای. جدایی‌هایی که در عالمِ بیرون در زندگی‌ات اتفاق افتاده، و جداهایی که در فکر و قلبت اتفاق افتاده. اما جدایی‌هایی که در عالمِ بیرون اتفاق می‌افتد جداییِ واقعی نیستند. این‌ها فقط وقتی می‌توانند جداییِ کامل شوند که در فکر و قلب هم اتفاق بیفتند.

در هر دوره‌ای از زندگی‌ات لحظه‌هایی فرا می‌رسد که مجبور می‌شوی از کسانی یا چیزهایی جدا شوی. امروز یکدفعه برگشتم و چند سال گذشته را نگاه کردم... چند تا جدایی را در آن از سر گذرانده‌ام؟ تقریباً زیاد. بعضی از آن‌ها غم‌انگیز است...

وقتی تاریخچۀ قلبت را مرور می‌کنی، چه دوست‌داشتن‌ها و جدایی‌ها که در آن به وقوع پیوسته است! دوست‌داشتن‌هایی در آن ثبت است که چند روز بیشتر طول نکشیده‌اند. جدایی‌هایی هست که دوباره به دوستی‌ها و دوست‌داشتن‌ها تبدیل شده‌اند. دوست‌داشتن‌هایِ دائمی. جدایی‌هایِ دائمی. دوست‌داشتن‌هایِ جدید. دوست‌داشتن‌هایِ قدیمی. دوست‌داشتن‌های یک سری. دوست‌داشتن‌هایی که اعلام نشده خاموش شده‌اند. دوست‌داشتن‌هایی که اعلام نشده و خاموش نشده‌اند. و آن وقت دوست‌داشتنی در این میان هست که این قدر بزرگ است که جایِ چندانی در دفترِ قلبت برای دوست‌داشتن‌های دیگر باقی نگذاشته است... امروز دوباره تاریخچۀ قلبم را مرور کردم.

عباس پژمان
telegram: t.me/apjmn
telegram: t.me/Quantum_by_Abbas_Pejman
instagram.com/pejman_abbas

Читать полностью…

عباس پژمان

بخت‌آزمایی

این روزها یاد چه چیزهایی می افتم؟ هر وقت خبر مرگی از خیابان می‌آید یاد یک داستان کوتاه از شرلی جکسن می‌افتم. داستانی به نام بخت‌آزمایی.

روز بیست‌وهفت ماه ژوئن است. مردم یک روستا در یک سرزمین بینام در میدان روستا جمع می‌شوند تا مثل همه‌ی روستاها و شهرهای سرزمینشان آیین سالانه‌ای را برگزار کنند که از اجداد دورشان به آن‌ها به ارث رسیده است. دیشب به تعداد خانواده‌های روستا برگه‌های تاشده در یک صندوق گذاشته‌اند. در میان برگه‌ها فقط یک برگه است که نقطه‌ی سیاهی رویش هست. بقیه همه سفید است. صندوق را در وسط میدان گذاشته‌اند. آیین شروع می‌شود. سرپرست هر خانواده می‌آید و از سوراخی که در صندوق هست دستش را می‌برد توی آن و بدون این‌که برگه‌ها را ببیند یکی از آن‌ها را بر می‌دارد. وقتی همه‌ی سرپرست‌ها هرکدام برگه‌ای را از داخل صندوق برداشتند، آن‌وقت همه باهم برگه‌ها را باز می‌کنند. برگه‌ای که نقطه‌ی سیاه در آن بود مال خانواده‌ی هاچینسون شده است. تسی، زن خانواده، در عالم بهت خود می‌گوید: این منصفانه نیست! این منصفانه نیست! اما اجرای آیین باید ادامه پیدا کند. ادامه پیدا می‌کند. چون که برای روستا فراوانی و خوشبختی می‌آورد! در بخش بعدی پنج برگه به تعداد هاچینسون‌ها در صندوق گذاشته می‌شود. حتی برای نانسی دوازده ساله. حتی برای دیوی خردسال، که وقتی با دست کوچکش برگه‌اش را از داخل صندوق برداشت، آن را کس دیگری برایش نگه می‌دارد تا بعد هم برایش بازش کند. در میان این پنج برگه هم فقط یک برگه است که رویش نقطه‌ی سیاه هست. وقتی اعضای خانواده هر کدام یک برگه از داخل صندوق برداشتند و برگه‌ها باز شد، برگه‌ای که رویش نقطه‌ی سیاه است مال تسی می‌شود. منصفانه نیست!

منصفانه نیست! بچه‌های روستا، پیش از انجام مراسم، سنگ کافی در میدان جمع کرده‌اند. تعداد سنگ‌ها آنقدر هست که به هر نفر از جمعیت روستا، که سیصد نفراند، چند سنگی برسد و قربانی بتواند بمیرد. منصفانه نیست! منصفانه نیست! و بخش پایانی اجرا می‌شود.

هر وقت خبر می‌آید امروز یکی دیگر کشته شد یا چند نفر دیگر کشته شدند، مثل این است که یک بار دیگر، یا چند بار دیگر، بخت‌آزمایی شرلی جکسون است که دوره‌ می‌کنم. کی همه‌ی این آیین‌هایت را دور خواهی ریخت ایران کهن‌سال؟ اُلد گود پرشای سابق!

نویسنده: عباس پژمان
@apjmn

Читать полностью…

عباس پژمان

حکیم ابوالقاسم ایران

هر چه می‌خواهم بنویسم، فوراً در برابر واقعیت رنگ می‌بازد! وقتی حماسه و تراژدی به خود زندگی می‌آیند و در اتفاقات واقعی ظهور می‌کنند، کار هنر زار است! امروز خیابان‌ها هستند هنرمندان ایران. امروز خود شهرها حماسه می‌سازند و تراژدی می‌نویسند. امروز فردوسی در کالبد ایرانش ظهور کرده است. ایران، امروز، حکیم فردوسی شده است.

عباس پژمان

عکس: منظره دماوند
[از پلور جاده هراز]
تاریخ: ۱۳۸۴
عکاس: دکتر غلامعلی شهیدی
telegram: t.me/apjmn
telegram: t.me/Quantum_by_Abbas_Pejman
instagram.com/pejman_abbas

Читать полностью…

عباس پژمان

من و احساس‌هایم

علم می‌گوید از میان بیست و شش حس، یا احساس، یا اموشنی که مغز ما برای ما می‌سازد ۴ تای آن‌ها اصلی است و بقیه را با ترکیبی از آن ۴ تا می‌سازد. اصلی‌ها عبارت است از خوشحالی، ترس، غم و خشم. بقیه هم، از قبیل یأس، امید، عشق، نفرت، کینه، شکست، پیروزی، انتقام و غیره هر کدام ترکیبی از دو یا سه یا هر چهارتای آن‌ها هستند. این روزها مغز من هم مثل مغز همه‌ی شما سخت مشغول اموشن ساختن است برایم. سخت در کارِ «حس‌آمیزی» و حس‌پردازی. و من عادت دارم به این کارش. عادت دارم به کارت! حالا هم هر چه می‌خواهی بساز، اما بالاغیرتاً آخرش را خوب بساز!

عباس پژمان
telegram: t.me/apjmn
telegram: t.me/Quantum_by_Abbas_Pejman
instagram.com/pejman_abbas

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3qopWrJ

Читать полностью…

عباس پژمان

زندگی عاشقانه‌ی مگس‌های میوه

دو سال پیش گزارش پژوهشی در نیچر منتشر شد که زندگی عاشقانه‌ی مگس‌های میوه را مورد مطالعه قرار داده بود. این پژوهش در دانمارک در آزمایشگاه خانم آن فیلیپس‌بورن انجام شده بود. در این پژوهش کشف شده بود وقتی مگس‌های میوه‌ی ماده و نر مشغول جفتگیری می‌شوند، مگس ماده شروع به آواز خواندن می‌کند. آوازی با صدای بسیار زیر که با حرکات ریتمیک بال‌هایش می‌خواند و در تمام مدت جفتگیری که از ۱۵ تا ۳۰ دقیقه طول می‌کشد این آواز هم ادامه دارد. البته مگس‌میوه ی نر را خیلی وقت بود که می‌دانستند هنگام ابراز عشق به مگس ماده آواز می‌خواند، اما آواز مگس‌میوه‌ی ماده را تا دو سال پیش نشنیده بودند، که آن را هم شنیدند. این رفتارها معمولاً بی‌حکمت هم نیستند. معمولاً حکمت‌های فرگشتی پشت سر آن‌ها هست، که پژوهشگرها به دنبال کشف آن‌ها و مدارهای مغزی آن‌ها هستند. ده سال پیش هم پژوهش دیگری در دانشگاه کالیفرنیا به سرپرستی نوروساینتیستی به نام گلیت شوآت اوفیر انجام شد که آن هم کشف جالبی در پی داشت.

پژوهشگرها ۲۴ مگس‌میوه‌ی نر را به دو دسته تقسیم کردند. نصف یا ۱۲ تا از آن‌ها را در سه گروه ۴تایی داخل سه تا شیشه گذاشتند که در هر شیشه ۲۰ تا مگس‌میوه‌ی ماده بود. به طوری که هر نر می‌توانست با چند ماده جفتگیری کند. اما ۱۲تای دیگر را، هر کدام را داخل یک شیشه گذاشتند و داخل هر شیشه هم فقط یک مگس‌میوه‌ی ماده گذاشتند، که آن هم تازه جفتگیری کرده بود. بنابراین طبیعی بود که میل جفتگیری چندانی نداشته باشد. بعد از چهار روز، که کامیابی‌ها و ناکامی‌های مکرری در داخل شیشه‌ها اتفاق افتاده بود، مگس‌های نر را از داخل آن شیشه‌ها درآوردند و به محفظه‌های دیگری منتقلشان کردند. در این محفظه‌ها دو جور غذا در داخل موئینه‌هایی گذاشته شده بود، غذای بدون الکل و غذای خیسانده در الکل. هر مگس می‌توانست از هر غذایی که دلش خواست بخورد. پژوهشگران در پایان پژوهش حساب کردند از هر غذا چقدرش مصرف شده است. انتظار داشتند همه‌ی مگس‌ها از غذاهای خیسانده در الکل بیشتر خورده باشند تا از غذاهای بدون الکل. اما با کمال تعجب دیدند مگس‌های کامیاب تمایل چندانی به الکل نشان نداده بودند. این‌ها ظاهراً چنان از کامیابی‌های خود سرمست بودند که احتیاجی به الکل پیدا نکرده بودند. و اما مگس‌های ناکام مانده. آن‌ها ۴ برابر بیشتر از مگس‌های کامیاب الکل مصرف کرده بودند.

عباس پژمان
@apjmn

Читать полностью…

عباس پژمان

صادق هدایت

شیطان و دانشجوی پراگ

شیطانی شدن راوی بوف کور

سیزده‌بدر در بوف کور

عشق و ازدواج در بوف کور

دو و چهارهای بوف کور

چشم‌های دختر اثیری

معنی چشم‌ها در بوف کور

علی عبداللهی: آنجا که بوف کور روحش را عریان می‌کند

آیدا مرادی آهنی: نامه‌ی ترز

سینا دادخواه: من خانه‌ام هستم

میترا هدایت: «من و بوف کور» و خودکشی صادق هدایت

س. گ. ل. ل.

دکتر لیلا صادقی: «من و بوف کور»

صادق هدایت و عشق

تخت ابونصر

گجسته دژ

دستخط هدایت بر شیشه‌ی کنیاک

لطفاً کانال را به دوستان خود هم معرفی کنید.

Читать полностью…

عباس پژمان

آی‌کیوهای بالا

بعضی از نوابغی که خلاقیت مغزشان با بعضی اختلالات ذهنی همراه بود:
لودویک بتهوون: اختلال دوقطبی
میکل‌آنژ: اوتیسم (اسپرگر)
چارلز داروین: آگورافوبیا (جمعیت‌هراسی)
داستایوسکی: صرع تامپورال
تولستوی: دپرشن
جان نش: پارانویا (هذیان تحت تعقیب بودن)
کورت گودل: پارانویا (هذیان تحت تعقیب بودن)
نیکولا تسلا: وسواس فکری-عملی
آیزاک نیوتن: اختلال دوقطبی، اوتیسم (اسپرگر)
ونسان ونگوگ: ؟ [پرونده‌ی پزشکی‌اش چندان گویا نیست! ]
نیچه: ؟ [پرونده‌ی پزشکی‌اش چندان گویا نیست! ]

کدام یک علت دیگری می‌تواند باشد؟ نبوغ یا اختلالات ذهنی؟ یا اصلاً ارتباطی بینشان نیست؟ هنوز علم نمی‌تواند جواب قطعی به این سؤال‌ها بدهد. آنچه تا حالا مشخص شده است فقط چیزهایی از این قرار است: گاهی فعال شدن بیش از حد بعضی شبکه‌های مغز با کاهش فعالیت در بعضی شبکه‌های دیگر همراه می‌شود. مثلاً در اسپرگرها، که نوع خاصی از اوتیسم است که با بعضی خلاقیت‌های علمی و هنری همراه است، قدرت پردازش شبکه‌های مربوط به بینایی‌شان ده برابر بیشتر از افراد نرمال می‌شود، در حالی‌که شبکه‌های مربوط به شنوایی‌شان ده برابر ضعیف‌تر از افراد نرمال عمل می‌کند.

عباس پژمان
@apjmn

Читать полностью…

عباس پژمان

جستارهای علمی به زبان روشن و ساده درباره‌ی مغز و تولیدات آن:

نوروساینس ادبیات
هنوز از من می ترسی انسان؟
همه‌تان از ستاره‌ها آمده‌اید
سیاه‌چاله
همه‌چیز می‌چرخد
عشق زیباساز
انتخاب طبیعی
خیال و زیبایی
نخستین شب‌های مهتابی
هوش چیست
گزارشی از مهبانگ
داروین و زیبایی
آنتروپی
نورون‌های آینه‌ای
اصل عدم قطعیت
مغز اینشتین
استیون هاوکینگ
مغز ما
فکرهای بی‌زبان
مغز و متافور
مغز یا قلب؟
هوش کلاغ
نگاه‌هایی که زمان را متوقف می‌کند
جذابیت، دلبستگی، شهوت
دیسکو زامبی (۱، ۲)
واقعیت چیست
نواحی ارتباطی مغز
روز عدد پی
ماسه های ماه
نوروساینس تنهایی (۱، ۲، ۳ )
تجربه‌های هنگام مرگ از اینجا
اولین خاطره‌ها کی به وجود می‌آیند
آی کیو (۱، ۲)
زندگی عاشقانه مگس میوه
مغز و نوستالژی
انگار دارد رقیبی برای مغز پیدا می‌شود
داستانی از مغز

telegram: t.me/Quantum_by_Abbas_Pejman
instagram.com/pejman_abbas

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3OcCL1W

Читать полностью…

عباس پژمان

مقاله‌های بلند

ساختارشکنی

اثرِ باز

ادبیات چیست

تراژدی

خنده

موتیف

رئالیسم جادویی

روانکاوی

اگر یوسا رئیس جمهور می شد

مغز و متافور

ضیافت (افلاطون درباره‌ی عشق)

حسین منصور حلاج ( ۱ و ۲ )

لطفاً دوستان خود را هم به کانال دعوت کنید

Читать полностью…

عباس پژمان

دیروز نشر هرمس خبر داد شازده کوچولو چاپ ششم شد. چاپ پنجمش در ۱۳ آذر ۱۴۰۰ در تیراژ ۱۰۰۰ نسخه، بود. چاپ ششم‌اش دوباره در ۱۰۰۰ نسخه است. در نمایشگاه کتاب، پرفروش‌ترین کتاب هرمس بوده است.

عباس پژمان
telegram: t.me/apjmn
telegram: t.me/Quantum_by_Abbas_Pejman
instagram.com/pejman_abbas

Читать полностью…

عباس پژمان

https://bit.ly/3aKY8cy

Читать полностью…

عباس پژمان

من و احساس هایم:

شهر وقلب
عشق زیبا ساز
عقاب
چهارم شهریور ١٣۶٩
حماقتی که ساختم
ناگهان تمام می شوند
تغییر نکرده¬ها
انگار فقط با یکی
شعرهای آبان
سی سال بعد عاشقت شده¬ام
لحظه هایی که با شما
گلی که فقط بویش هست
بار روح
آهوی تنها
تنهاترین شخصیت
خوشبختی
عیش مدام
دوباره روزت
ضعف های وحشتناک
چه کاری است
برگهای سوخته
گاهی در مرگ زنی
برگهای سوخته
چرا نباید بخواهی
سارها و کبکها
خیالات خوش
بعضی اتفاقها
داستان زندگی-ام
نشانه های تو
مرگ فیزیکی خاطره ها
من و احساسهایم
مشغول چه کار بهتری بودم
آنها گلهای دیگری است
اما نشنیدی
شما چقدر زیبا هستید!
رویاهای زمستانی
منتظرم پیغام دهی
همه چیز می گذرد
چه خوش است گاهی مردن
دیشب خوابت را دیدم
ایران حال نداشت
از اسارت بشر
خسته ام
آب¬زیرکاه¬ترین تغییر
هیچ کس را جز تو

دوستان خود را به کانال دعوت کنید

Читать полностью…

عباس پژمان

نوشته‌های دیگران درباره من و کتاب‌هایم

بازنويسی در جستجوی زمان از دست رفته / ف م سخن

آنجا که بوف کور روحش را عریان می‌کند / علی عبداللهی

نامه تِرِز / آیدا مرادی آهنی

من خانه‌ام هستم / سینا دادخواه

هدایت و من و بوف کور پژمان / میترا هدایت

جوانی روایتی متفاوت از دهه‌ی ۵۰ / فاطمه علی اصغر

در دفاع از شبیخون زمان و زبان / مسعود عالیمحمدی

نگاهی به جوانی / دکتر محمد حنیف

اوی او / دکتر محمد حنیف اوی او / دکتر محمد حنیف

تالار فرهاد را یک آشنا ساخته است / دکتر جواد محمدی

تالار فرهاد ما را به فکر وا می‌دارد / رحیم جانزاده

در جستجوی زمان از دست رفته / کیاوش انوری

آها! اون کتابه / دکتر افسانه کاظمی

telegram: t.me/apjmn
telegram: t.me/Quantum_by_Abbas_Pejman
instagram.com/pejman_abbas

لطفاً کانال را به دوستان خود هم معرفی کنید.

Читать полностью…

عباس پژمان

همه چیز می گذرد

هیچ کاریش نمی شود کرد. بعضی چیزها را هیچ کاری نمی شود کرد. نه صحبت کردن با کسانی که دوستشان داری حالت را چندان بهتر می کند، نه مشغول کردنِ خودت با کارهایی که دوست داری، نه حتی فکر کردن به این که همه چیز می گذرد. همه چیز می گذرد. همه چیز می گذرد. هیچ وقت ندانستم بالاخره این جمله دوستِ من است یا دشمنم است. می خواهد مرا تسکین دهد یا حالم را خراب¬تر کند. همه چیز می گذرد. همه چیز می گذرد ...

عباس پژمان
telegram: t.me/apjmn
telegram: t.me/Quantum_by_Abbas_Pejman
instagram.com/pejman_abbas

Читать полностью…
Subscribe to a channel