من چگونه می توانم عشق بورزم؟
بخش اول
در ارتفاع بالا کنار کوه مشرف بر دره نشسته ایم. جریان آب رودخانه ی وسیع در زیر نور خورشید با رنگ نقره ای خود می درخشد.
اینجا و آنجا نور خورشید از لای شاخ و برگ به هم کپیده ی درختان بیرون می آید، و عطر انواع گل هادر فضا پیچیده . صبح دل انگیزی بود .
شبنم انبوه هنوز بر سطح زمین گسترده است. نسیم عطرآگین از دره می وزید و با خود صدای در هم آدمیان، و گاه صدای ناقوس کلیسا را از آن دور ها به این سو می آورد.
از ته دره دود مستقیم به هوا می رفت؛نسیم آن قدرتمند نبود که آن را پراکنده کند.
تماشای ستون دود بسیار زیبا بود، از ته دره بر می خاست و می کوشید تا خود را به اوج آسمان ها برساند.
تکه ابر های رقیق به یکدیگر می پیوستند؛ اما آسمان هنوز رنگ آبی روشن خود را داشت.
مردی که همراه ما بود چشم دیدن هیچ یک از این ها را نداشت؛ زیرا مانند همیشه حواسش پیش مسایل شخصی خودش بود.
مسایل حرکت می کردند و همه جا همراه او بودند.
مردی است بسیار ثروتمند و سخت، اما در عین حال همیشه تبسمی بر لب دارد.
اکنون به دره می نگریست، ولی پیدا بود که زیبایی آن او را نگرفته؛ خطوط چهره اش او را عبوس و مصمم می نمود.
هنوز در جستجو است، اما حالا دیگر نه جستجوی پول، بلکه جستجوی آنچه وی آن راحقیقت تصور می کند.
صحبتش همیشه درباره ی عشق و خدا است. همه جا خدا را جستجو کرده، پیش استاد های زیادی رفته ؛ و چون به کهولت نزدیک می شود جستجویش برای یافتن خدا شدیدتر شده است. چند بار نزد من آمده بود تا درباره ی همین گونه موضوعات پرسش هایی را مطرح کند.
نگاه و حرکاتش همیشه از روی زیرکی و حسابگری است.
حتی وقتی درباره ی جستجوی خدا سؤال مطرح می کند، به نظر می رسد برآورد می کند که این جستجو چقدر برایش خرج برمی دارد؛ چه مبلغ باید برای این سفر بپردازد.
می دانست در سفری که در پیش دارد نمی تواند ثروت خود را همراه ببرد؛ ولی از روی حسابگری ای که جزء عادتش شده بود می اندیشید که آیا می تواند چیز دیگری با خود ببرد، سکّه ای با خود ببرد که در آنجا هم ارزش داشته باشد؟! مردی است سخت دل؛ نه دست دهش دارد و نه قلب مهربان.
همیشه مردّد و نگران است که مبادا ذرّه ای بیشتر از آنچه باید، بدهد.
امروز آمده است تا بار دیگر درد دل کند؛ راز دل بگشاید تا بلکه علاجی برای مشکلاتی که رفته رفته گریبانگیر او می شوند بیابد.
مسائل و مزاحمت ها فزونی می گرفت و زندگی همیشه موفق او را گل آلود می کرد.
گوئی الهه شانس و موفقیت دیگر با او نیست.
گفت: من حالا می فهمم که چه هستم، حالا دارم خودم را می شناسم.
در سالهای گذشته من به یک شکل زیرکانه و موذیانه همیشه علیه شما بودم و در مقابل حرفهایتان مقاومت می کردم.
شما علیه ما ثروتمندان صحبت می کنید و سخنان تندی می گوئید.
به این جهت من نسبت به شما خشم داشتم ولی نمی توانستم کاری بکنم تا انتقام بگیرم؛ دستم به شما نمی رسید.
نقشه های زیادی کشیدم ولی نتوانستم ضربه ای به شما بزنم.
حالا شما از من می خواهید که چه کنم؟
کاش هرگز به شما نزدیک نشده بودم و به حرفهای شما گوش نکرده بودم.
شب ها خواب آرام ندارم، حال آنکه قبلاً خیلی خوب می خوابیدم؛ خوابهای هولناکی می بینم، حال آنکه قبلاً اصلاً خواب نمی دیدم.
همیشه از شما می ترسیده ام و در دل لعن و نفرینتان می کرده ام؛ ولی گذشته گذشته است. بگویید حالا باید چه کنم؟
همانطور که شما اشاره کردید،هیچ دوستی ندارم؛ مثل گذشته هم نمی توانم آنها را بخرم، بعد از آن اتفاق، باطنم و آنچه هستم بیش از اندازه رو شده.
شاید بتوانم با شما دوست باشم.
شما پیشنهاد کمک به من کرده اید؛
و حالا آمده ام. باید چه کنم؟
افشا و رو کردن باطن خود چندان ساده نیست؛ بازگشودن و باز نمودن "خود"
(که یک پدیده در هم پیچیده است) بسیار مشکل است.
آیا شما واقعا این کار را کرده اید؟
آیا سرپوش صندوقی که در آن چیزهایی چپانده اید و میل نگاه کردن به آنها را ندارید، و بنابراین اصرار و کوشش به بسته ماندن آن دارید، برداشته اید؟
حالا آیا میل دارید آن را باز کنید
و ببینید درون آن چیست؟
«میل دارم،ولی نمی دانم چگونه باید این کار را بکنم.»
آیا میل دارید ، یا فقط با میل و قصد خود بازی می کنید؟
صندوق یکبار که باز شود (حتی جزئی از آن) دوباره قابل بسته شدن نیست.
در، برای همیشه باز خواهد ماند (شب و روز) و محتویات آن به بیرون پرت خواهند شد.
انسان ممکن است بکوشد تا از پنهان شده ها بگریزد (چنانکه همیشه چنین می کند) ولی چیزهای پنهان شده در صندوق هستند
(منتظر و مراقب) تا هر لحظه خود را متجلی نمایند.
پس آیا واقعا می خواهید در را بگشایید،
سرپوش رابردارید؟
کتاب حضور در هستی
بخش:
من چگونه می توانم عشق بورزم؟
جیدوکریشنامورتی
حضور در هستی
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
| فیلیا |
عشق به مثابه دوستی (فیلیا)،
چیزی که ارسطو از آن بحث میکند، بر حضور شخصی عزیز دلالت دارد که ما دوست داریم با او آرمانی مشترک داشته باشیم: شاید باهم علاقهای مشترک به هنر، ورزش، یا تاملات فکری داشته باشیم، یا ممکن است بخواهیم که به اتفاق او، کاشانهای برپا کنیم.
در حقیقت ارسطو اشاره میکند «از رفقایی که برای لذت بردن انتخاب میشوند، تعدادی کمی کافی است، همچون اندکی ادویه که برای خوشمزه کردن غذا کفایت میکند». هیچکس نمیتواند بدون عشق ورزیدن، به بیان دیگر بدون داشتن تجربهای از صمیمیت، خوشبخت باشد.
یک دوست خوب شما را همان اندازه دوست میدارد که خودتان به خودتان عشق میورزید.
دوستان خوب، بی آنکه در حرفهایشان تملقی در کار باشد، تمام دغدغهشان این است که مشکلات حل و فصل شوند. آنان هیچ اشکالی در این نمیبینند که به شکلی نامتعارف از نقاط قوت ما تعریف کنند و بر آنها تأکید کنند. بسیار آزارنده است که وقتی دچار مشکلات میشویم چه ساده نقاط قوتمان را فراموش میکنیم و آنها را نمیبینیم. اما دوست خوب در چنین دامی نمیافتد؛ آنان میتوانند دشواریها را تصدیق کنند، ولی در عین حال خاطرهٔ فضایل و شایستگیهای ما را نیز در ذهن داشته باشند. دوست خوب دلسوز ما است. وقتی شکست میخوریم، که تردیدی نیست برای همگان چنین چیزی پیش میآید، آنان ما را درک میکنند و با والاطبعی در مصیبتها همراهیمان میکنند.
#آلن_دوباتن
#خودشناسی
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
آدم هایی که یک روز عاشقِ هم بودند
نمیتونند دوست معمولی بشن
چون قلب همو شکستن،
نمیتونند دشمن همدیگه هم بشن
چون قلبِ همدیگرو لمس کردن.
و میشن غریبه ترین
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
یجوری بعضیا "فقط" برای نیاز جنسی وارد رابطه میشن که انگار توی جسمتون ،شهوت ریختند و انگار افتخارتون،تنها هرزگیست.
شهوت خوبه اما مکمل عشقه و به واسطه ی عشقه که بوجود میاد و قشنگ میشه و تویی که به دروغ اسمشو میزاری عشق فقط حیوون صفتی.
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
❌باورهای غلط و مخرب درباره گذشته
۱.گذشته شما را تعریف می کند
۲.گذشته شما آینده شما را رقم میزند
۳.گذشته شما را میشکند و شکسته نگه میدارد
۴.گذشته شما مانع روابط عاشقانه آینده خواهد شد
۵.گذشته شما چیزی است که باید از آن خجالت بکشید
۶.شما قادر به بهبود زخم های قدینی نیستید
۷.شما عرضه تغییر ندارید
✅تمام باورهای بالا غلط و مخرب می باشند و هرگز فریب نداهای درونی تحت عنوان جملات بالا را نخورید
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
وقتی کتابی که زیر جمله هایی از اونو خط کشیدی به کسی امانت میدی،انگار زخمات رو براش آشکار کردی...
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
#آرات_حسینی
پدرِ آرات، همچون کهنالگویی از "امر مطلق" بر تخت مینشیند و فرمان میراند.
( این کارو بکُن ، این حرکت نمایشی رو اجرا کُن، و ...)
این پدر میخواهد محصولِ این فرمان را به نمایش گذاشته و دیگران را نه به تحسین مخلوق خود( یعنی پسرش) ، بلکه در ابتدای امر به تحسین خود وا دارد.
جماعت تحسین کنند که عجب پدری!
"جلوهنمودن"، مختصات هر آفرینشگری است که میل به ستایش و مشاهدهی تحسینبرانگیز مخاطبان برایش اصل و اساس کار است.
آرات در فضای مجازی میدرخشد، چرا که کودک است؛ کودکبودن همواره تداعیگر انسانِ پاک و امید به آینده است.
مخاطبان، آرات را میبینند و در نمایشهای او پیوند خود با قهرمانی در آینده را قوت میبخشند.
این شومنبازی ها از توان شانههای نحیف و کودکانه او خارج است. متاسفانه آرات وارد بازار مکارهای شده که تقلیل مهارت و آینده به معروفیتهای یکشبه و گذرا است. من برای آیندهی او نگرانم
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
❌چرابعضی از افراد راحت تسلیم چالش ها می شوند؟
۱.انتظار نتایج سریع را دارند
۲.قدرت و توانایی خود را به کار نمیگیرند
۳.در گذشته ها زندگی می کنند
۴.فکر می کنند که مشکلات آنها منحصر به فرد است و غیر قابل حل
۵.فکر می کنند که دنیا به آنها چیزی بدهکاراست
۶.ترس از شکست در آنها بیشتر از تمایل برای موفقیت است
۷.دربرابر تغییر مقاومت می کنند
۸.بر روی نقاط ضعف خود متمرکز هستند
۹.به خودشان باور ندارند
(عدم اعتماد به نفس)
۱۰.هیچ ارتباط و اعتقادی به مشاور ندارند
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
| دیدگاههای مختلف پیرامون خودکشی |
گویا پیشفرض همهی ما این است که خودکشی کاری است که نباید کرد و در مورد آن ارزش داوری منفی و سلبی وجود دارد. در ارزش داوری اخلاقی نسبت به خودکشی سه دیدگاه وجود داشته است:
دیدگاه ارسطو:
همیشه و در هر مکان و هر زمان و هر وضع و حالی از لحاظ اخلاقی اقدام به خودکشی کاری کاملا ناپسند و نادرست است. ارسطو خودکشی را مساوی با بزدلی میدانست و بزدلی در فلسفه اخلاق ارسطو از رذایل اخلاقی است. این دیدگاه از طریق ارسطو وارد ادیان ابراهیمی شد و الهیدانان این ادیان رای ارسطو را پذیرفتند.
دیدگاه رواقیون:
خودکشی به لحاظ اخلاقی اصلا عمل ناپسندی نیست چرا که نشاندهندهی تسلط و سیطرهی فرد بر خودش است و تسلط بر خویش از فضایل اخلاقی است و دیگر فرمانروایی یک رذیلت اخلاقی است. اگر روزی با رجوع به عقل و وجدان اخلاقی خودم دیدم که ترک زندگی ارزشمندتر از ادامه زندگی است، خودفرمانروایی من را سوی خودکشی میکشاند و اجازه نمیدهم دیگران دربارهی بقا یا عدم بقای من تصمیم بگیرند. این دیدگاه در فرهنگ غرب به دلیل سلطهی الهیات مسیحی مهجور ماند تا این که در ادبیات رومانتیک قرن ۱۷ و ۱۸ به خودکشی به عنوان بزرگترین مظهر استقلال توجه شد.
دیدگاه افلاطون:
خودکشی نه همیشه دیدگاه درستی است و نه همیشه نادرست است. بستگی به مکان و زمان و وضع و حال و انگیزه دارد. افلاطون در آثار خودش خودکشی را تقبیح کرده؛ اما در کتاب قوانین بعد از این که به سود تقبیح خودکشی استدلال آورده، استثنائاتی قائل شده که چنان مهماند که تقریبا دیدگاه افلاطون را به یک دیدگاه میانه بدل کرده است. یکی از این مصادیق که در جامعه ما فقدان آن به چشم میخورد این است که اگر کسی دست به رفتاری زده باشد و چنان شرم داشته باشد که نتواند در برابر همنوعانش سربلند زندگی کند باید مرگ را بر زندگی ترجیح دهد. برای انسان زندگی بدون عزت و سرافکندگانه درست نیست. هر زندگیای به زیستن نمیارزد. این دیدگاه برای شرمساری و شرمندگی ارزش قائل است. این دیدگاهِ میانه که خودکشی را در اوضاع و احوالی درست و در اوضاع و احوالی نادرست میداند در قرن حاضر بیشترین طرفدار را دارد.
...
به این برش از کتاب فاصله دو نقطه ایران درودی دقت کنید: «هدف اصلی من چه در نقاشی و چه در زندگی رسیدن به نور است. نور در همهجا حضور دارد. مهم این است که ما آن را در کجا جستوجو میکنیم یا در کجا مییابیم؟ برای نمونه جایی، ما صداها و همهمهها را با هم میشنویم اما میباید یاد صدای اصلی را تشخیص داده و آن را بشنویم یعنی صدا را در قلبمان بشنویم. جای دیگر مینویسم ما همه چیزها را با هم میبینیم و حال آنکه میباید آنچه مهم است انتخاب کرده و آن را بنگریم. این نوع نگاه برخاسته از عرفان ماست. آفرینش این جهان هستی، بیانتها و از حد شعور و درک انسانها بالاتر است اما آنچه لازمه دیدن یا حسکردن است، همانا عطش کشف و تلاش برای درک ارزشها و مفاهیم است. من به مرحلهای از زندگیام رسیدهام که میدانم هیچ نمیدانم. در باور من، نقاشی هنری است که هویت هنرمند را هویدا میکند. من به ملیتی که از نقاشیهایم پدیدار است، افتخار میکنم. شاید شما باور کنید که من یکی از خوشبختترین آدمها هستم زیرا از هر لحظهی زندگیام آگاه بوده و راضی هستم. زیباییها را میبینم و زشتیها را انکار میکنم. اینگونه حسها قابل انتقال نیستند اما برای درک زیبایی یا زشتی میباید هوشیار و صادق بود. من، توان دوست داشتن و ظرفیت دوست داشتهشدن دارم.»
.
.
متن: ایران درودی
کتاب: فاصله دونقطه
لازم نیست به خاطر هدفت بمیری،
یاد بگیر به خاطر رسیدن به هدفت،
روزی هزار بار متولد بشی…🕊
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
ﺳﮓ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ:
ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻡِ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺪﻩ ؛ ﻧﺎﺯﻡ ﻣﯿﮑﻨﻪ ؛
ﺣﺘما ﺧﺪﺍﺳﺖ!
امـا یه گربه اینجوری فکر میکنه:
این آدمه به من غذا میده؛ نازم میکنه ؛ دوستم داره ؛ حتما من خُـدام!
به این میگن گـــربه صفتی
حکایت بعضی از ما آدماست...
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
====================
تو زندگیمون بیشتر دنبال آدمای مقصرگشتیم تا آدمای موثر
#شبتون_آروم_رفقا✨🕊️
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
✅زندگی بسیار آسان تر می شود وقتی میفهمیم
« ما همه جا شخصیت اصلی نیستیم»
ما مخاطب همه مطالبی که در شبکه های اجتماعی منتشر می شود نیستیم
دلیل همه احساسات رفتارها و واکنش های دیگران هم ما نیستیم
برای محافظت از سلامت روان خودمان و همینطور رعایت حقوق و حد و مرزهای دیگران ضروری است بپذیریم اگر چه ما، در زندگی خودمان نقش اولیم اما در صحنه زندگی دیگران کاراکتر فرعی هستیم و همیشه همه چیز درباره ما نیست
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
میگن به هر چیزی فکرکنی
اونو جذب میکنی.
" گرسنگانی رو تصور کن
از بس به نان فکر کردن
ذهنشون بوی گندم گرفت
اما بشقاب شون خالی موند..."
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
====================
بزرگترین خیانت وقتی ایست که سلامتیت بهت خیانت کنه مابقی داستانهای واهی ایست
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
خیلی زمان میبرد تا آدمی بفهمد که
خیلی زمان ندارد!
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
#شبتون_آروم_رفقا✨🕊️
🚨 آمار نگرانکننده از ورودیهای کنکور
🔻سهم مدارس و دهکهای مختلف از رتبههای زیر ۳۰۰۰ کنکور:
دهک اول، دوم و سوم (کمبرخوردار): ۲ درصد
دهک ۸، ۹ و ۱۰ (برخوردارترین): ۸۰ درصد
دهک اول (ضعیفترین): ۲ دهم درصد
دهک دهم (ثروتمندترین) ۴۸ درصد
مدارس دولتی: ۲.۳ درصد
مدارس غیردولتی: ۸۰ درصد
🔻در رشتههای پزشکی و دندانپزشکی:
دهک اول: ۱.۳ درصد
دهک ۸ و ۹ و ۱۰: ۸۶ درصد
🔻در برق شریف:
دهک محروم، ۱ و ۲ و۳: صفر درصد
دهک ۸، ۹ و ۱۰: ۸۷ درصد
دهک دهم: ۶۰ درصد
🔻در رشته روانشناسی
دهک محروم: ۲.۹ درصد
دهک مرفه: ۸۰.۴ درصد
👈این آمار را کبکانیان عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه کرده است./ فرهیختگان
jamaran.news
🕌 @jamarannews
هیچ وقت بابت عشق هایی که نثار دیگران کرده اید و بعدها به این نتیجه رسیده اید ذره ای برای عشق شما ارزش قائل نبوده اند، افسوس نخورید.
شما آن چیزی را که باید به زندگی ببخشید، بخشیدید. و چه چیزی زیباتر از عشق...
هر رنج دوست داشتن صیقلی ست بر روح. با هر تمرین دوست داشتن، روح تو زلال تر می شود.
گاهی بعضی ها با ما جور در می آیند، اما همراه نمی شوند، گاهی نیز آدم هایی را می یابیم که با ما همراه می شوند اما جور در نمی آیند.
برخی وقت ها ما آدم هایی را دوست داریم که دوستمان نمی دارند، همان گونه که آدم هایی نیز یافت می شوند که دوستمان دارند، اما ما دوستشان نداریم.
به آنانی که دوست نداریم اتفاقی در خیابان بر می خوریم و همواره بر می خوریم، اما آنانی را که دوست می داریم همواره گم می کنیم و هرگز اتفاقی در خیابان به آنان بر نمی خوریم!
برخی ما را سر کار می گذارند، برخی بیش از اندازه قطعه گم شده دارند و چنان تهی اند و روحشان چنان گرفتار حفره های خالی است که تمام روح ما نیز کفاف پر کردن یک حفره خالی درون آنان را ندارد...
برخی دیگر نیز بیش از اندازه قطعه دارند و هیچ حفره ای، هیچ خلائی ندارند تا ما برایشان پُرکنیم.
برخی می خواهند ما را ببلعند و برخی دیگر نیز هرگز ما را نمی بینند و نمی یابند و برخی دیگر بیش از اندازه به ما خیره می شوند...
گاه ما برای یافتن گمشده خویش، خود را می آراییم، گاه برای یافتن «او» به دنبال پول، علم، مقام، قدرت و همه چیز می رویم و همه چیز را به کف می آوریم و اما «او» را از کف می دهیم.
گاهی اویی را که دوست می داری احتیاجی به تو ندارد زیرا تو او را کامل نمی کنی. تو قطعه گمشده او نیستی، تو قدرت تملک او را نداری. گاه نیز چنین کسی تو را رها می کند.
و گاهی نیز چنین کسی به تو می آموزد که خود نیز کامل باشی، خود نیز بی نیاز از قطعه های گم شده. او شاید به تو بیاموزد که خود به تنهایی سفر را آغاز کنی، راه بیفتی، حرکت کنی...
او به تو می آموزد و تو را ترک می کند، اما پیش از خداحافظی می گوید:
"شاید روزی به هم برسیم ...."،
می گوید و می رود، و آغاز راه برایت دشوار است.
این آغاز، این زایش، برایت سخت دردناک است.
بلوغ دردناک است، وداع با دوران کودکی دردناک است، کامل شدن دردناک است، اما گریزی نیست...
و تو آهسته آهسته بلند می شوی، و راه می افتی ومی روی، و در این راه رفتن دست و بالت بارها زخمی می شود، اما آبدیده می شوی و می آموزی که از جاده های ناشناس نهراسی، از مقصد بی انتها نهراسی، از نرسیدن نهراسی و تنها بروی و بروی و بروی...
شل سیلور استاین
برشی از کتاب قطعه گمشده
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
هیچ وقت واسه نگه داشتن کسی که تفاوتت رو با بقیه نمیدونه تلاش نکن
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
آدم نیاز داره بدون اینکه چیزی رو یادآوری کنه، دیده بشه.
کسی که بخوای هی بهش بگی منو ببین، بهم توجه کن، منو دوست داشته باش مفتِ خدا نمیارزه =))
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
#شبتون_آروم_رفقا✨🕊️
اسمِ "تخریب شخصیتی" رو نذاریم "شوخی" ..
بعد بیاییم از طرف انتظار جنبه هم داشته باشیم.
====================
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
دست نیافتنی ترین موجودِ دنیایِشان باش انقدر دور که فقط بتوانند چشم اندازِ زیبایِ تو را ببینند.
و قلبشان با دیدنت ضرب بگیرد.
و داشتنت تنها آرزویِشان باشد.
همانقدر که دوری همانطور هم قوی بمان
که هیچ بادی درختِ بیدِ وجودت را نلرزاند.
برایت بجنگند،
که همیشه ترسِ از دست دادنت وجودشان را به لرزه در بیاورد.
آدمها چیزهایی را که راحت بدست می آورند راحتر هم از دستش میدهند🌱
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
اگر نتوانم آزادی و عدالت را یک جا داشته
باشم و من مجبور باشم میان این دو یکی
را انتخاب کنم؛ آزادی را انتخاب میکنم تا
بتوانم به بیعدالتی اعتراض کنم.
✍🏼 آلبرکامو
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
❌بهش پیامنده تا وقتی که:
بدون هیچ دلیلی چندین ساعت طول می کشه تا جواب پیامت رو بده
همیشه و همیشه فقط این تو هستی که بهش پیام میدی و زنگ میزنی
وقتش برای تو آزاد نیست و جزو اولویت هاش نیستی
هر وقت که دورش خلوت میشه یا حالش بد میشه فقط یاد تو می افته
اگر اعتراضی به رفتارش داشته باشی در نهایت تو رو مقصر میدونه و یا میگه منو درک نمی کنی!
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
به باور کسانی که وقت خواندن دعای باران، نگاهشان به آسمان است؛
به باور زن نازایی که وقت خوردن قرص بارداری، یک دستش را روی شکم میگذارد؛
به باور بچهای که دندان شیریاش را گذاشته زیر بالش تا صبح جایزهاش را از همانجا بردارد؛
به باور کسی که آخرین سکهی ته جیبش را بلیت بختآزمایی میخرد؛
به باور فوتبالیست بازندهای که دقیقهی نود، توپ را از جلوی دروازه خودشان پاس میدهد به هم تیمیاش؛
قسم!
باور دارم گشایشی اگر باشد، با وعدهی مردان سیاست نیست، با پول نفت نیست، با پیوستن به یا گسستن از هیچ معاهدهای نیست، با برنامهی پنجساله و دهساله و کوفتسالهی بالادستیها، با فریادهای بزاقپاشِ مجلسیها، با لبخندهای وقیحانهی "همهچی خوبه"ها، با سبز و بنفش و قهوهایها... با هیچکدام نیست.
با ماست. با رحم کردن ما به خودمان. با دل به دل هم دادنهای ما، فهمیدنها، ظلم روا ندانستنها، کمنفروختنها، مردمی کردنها...
"از ماست که بر ماست" اینجا معنا پیدا میکند، نه آنجا که میخواهند به زور، گناه همهی کارهای نکرده را بنویسند روی شانهی چپ نحیف ما.
باور دارم دل سرمایهداری، دل آقایان و آقازادگان، دل آن یکی که کلیپس زیر روسریاش را سفتتر میبندد و با بچههای مینیژوپپوشِ آنور آبیاش ویدئوکال میکند، دل این یکی که دستش در جیب مردم جا خوش کرده، دل منبری و تریبونی و کرسیای، برای دل سوختهی ما نسوخته!
هیچ جای کتابهای تاریخ از لحظهای که زندانی آشویتس، سهم غذای خودش را به دیگری میدهد، از لحظهای که بردهی اهرام مصر به نفع برادر مریضش سنگینی بیشتری از سنگ به دوش میکشد، از لحظهای که اسیر ایرانی به جای همرزمش کتک میخورد هیچ چیز گفته نشده.
همیشه انسانیت به احترام این لحظهها مکث کرده، ایستاده و برعکس، سیاست از روی آنها پریده.
سیاست هیچوقت "مردم و مردمی" را ندیده. سیاست ندیده مردم گاهی آرامش یک چای داغند کنار هم، گاهی امنیت بوی نان تازهاند برای هم... سیاست همیشه مردم را روبروی هم خواسته.
کتاب "تاریخِ انسانیت" اگر نوشته میشد، نشان میداد که دنیا هیچوقت آنقدرها گند و کثافت نبوده.
لابلای همهی زجرها و ضجههای بشری، میتوان به مدد مردم، لحظههایی را یافت که نشان میدهد زندگی ارزش زیستن دارد.
سودابه فرضی پور
مورد پسند قرار گرفتن وظیفه من نیست
وظیفه من این است که خود واقعی ام باشم
آدم های درست خود به سراغم خواهند آمد
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃
👌این پیام زرتشت رو خیلی دوست دارم :
ﺍﮔﺮ ﮐﻠﯿﺪ ﻗﻠﺒﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﯼ ، ﻗﻔﻠﺶ ﻧﮑﻦ .
ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ، ﺧﺮﺩﺵ ﻧﮑﻦ .
ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﯽ ، ﺭﻫﺎﯾﺶ ﻧﮑﻦ .
ﻋﺎﺷﻖ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺑﺎﺵ
ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭ ...
ﺍﺯ ﺗﻨﻔﺮ ، ﻣﺘﻨﻔﺮ ﺑﺎﺵ .
ﺑﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ، ﻣﻬﺮ ﺑﻮﺭﺯ .
ﺑﺎ ﺁﺷﺘﯽ ، ﺁﺷﺘﯽ ﮐﻦ .
ﺍﺯ ﺟﺪﺍﯾﯽ ، ﺟﺪﺍ ﺑﺎﺵ .
ﻭ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﺩﻟﺖ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ
ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺑﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﮐﺮﺩ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﺩﻟﺖ نکند ..
🇨hannel ➣ @andishesaabz 🍃