استراتژیک ترین جمله ایرانیها:
"حالا باز خودت میدونی!!
این جمله معمولا زمانی استفاده میشه که
حسابی مخ طرف رو خورده، دخالتهای لازم رو کرده، رای طرف رو زده، تصمیمش رو عوض کرده، بدتر گمراهش کرده، خلاصه ترکوندتش و آچمزش کرده بعد میگه البته به من مربوط نیستا باز خودت میدونی😂
@andisheh_naab12
✅ فکتیار، مرز تشخیص اخبار درست و نادرست
/channel/factyar
🔻ما جمعی از بچههای دانشگاه امیرکبیر، #شریف، تهران و بهشتی هستیم که یک سامانه راستیآزمایی با استانداردهای جهانی راه انداختیم و تلاش میکنیم این فرهنگ رو در جامعه توسعه بدیم که مسائل رو با نگاه عقلانی، مبتنیبر واقعیت و بهدور از جانبداری بررسی کنیم.
◀️ تلگرام فکتیار
●|بازتاب سخنان یونانیان از سوی کوروش|●
وقتی یونانیان برای ترساندن کوروش بزرگ به او گفتند که اگر در امر داخلی یونان دخالت کند با او سخت مقابله خواهند کرد، کوروش به آنان گفت:
"یونانیان کارشان بیکاریست. من از مردمی که در میدان های شهرشان گرد هم می آیند و برای فریب یکدیگر سوگند دروغ می خورند، ترسی ندارم."
بن مایه:
تاریخ هرودوت، کتاب یکم، صفحه ۱۵۲-۱۵۳
@andisheh_naab12
اشو عزيز! وقتی دختری خردسال بودم، شايد يازده يا دوازدهساله، چيزی عجيب برايم رخ داد: در زنگ تفريح مدرسه در دستشويی به آينه نگاه كردم تا ببينم مرتب هستم يا نه.
آنوقت ناگهان احساس كردم كه بين آينه و بدنم ايستادهام و خودم را تماشا كردم كه به بازتاب بدنم در آينه نگاه میكند. برايم جالب بود كه آن سه من را ببينم.
احساس كردم كه وجود اساسیام از شكل جسمانیام قدم بيرون گذاشته بود. آيا هيچ ارزشی دارد كه درك كنم برای آن دختر كوچك چه رخ داده بود؟
اسخ:
اين برای خيلی از كودكان رخ میدهد، ولی چون جامعه از هشياری حمايت نمیكند، آن تجربهها توسط والدين، مدرسه، دوستان و آموزگاران تغذيه نمیشوند.
و اگر بگويی كه چنين چيزی برايت اتفاق افتاده، مردم میخندند، و خودت نيز فكر میكنی كه اشتباهی صورت گرفته و اين درست نيست.
برای نمونه، تمام كودكان در سراسر دنيا دوست دارند كه [همچون رقص سماع] چرخ بزنند.
ولی چرا كودكان چرخيدن را دوست دارند؟
وقتی بدن در حال چرخيدن است، كودكان خردسال میتوانند بدنشان را ببينند كه در حال چرخش است. آنان ديگر با بدن هويت ندارند، زيرا كه اين تجربهای بسيار جديد است.
آنان در هر چيزِ ديگر با بدن هويت میگيرند:
در راه رفتن هويت میگيرند، در غذا خوردن، در هر كاری كه میكنند معمولاً با بدن هويت گرفتهاند.
اما اين چرخشِ به دور خود، چنان تجربهای است كه هرچه سريعتر چرخ بزند، امكان باقیبودن در هويتگيری، كمتر خواهد بود...
بدن در حال چرخيدن است، و وجود آنان در نقطهای میايستد و شروع میكند به ديدن بدن خودشان كه در حال چرخيدن است. گاهی میتواند از بدن نيز بيرون بيايد.
اگر كودكی كه درحال چرخيدن است در جايی نايستد و به حركت ادامه دهد، آنوقت وجود اساسی او میتواند بيرون بيايد و آن را تماشا كند.
چنين فعاليتهايی بايد حمايت شوند و بايد از كودك پرسيده شود: "چه چيزی را تجربه میكنی؟" ولی كودكان را در اين مورد و بسياری از موارد ديگر باز میدارند.
تجربهی من در کودکی این بود
در شهر ما رودخانهای بود که وقتی طغیان میکرد هیچکس از آن، با شنا به طرف دیگر نمیرفت. یک رودخانهی کوهستانی بود.
رودخانهای کوچک بود، ولی در فصل باران، جریان آب بسیار عظیم بود و نمیتوانستی حتی در آن بایستی.
من عاشق این بودم که عرض رودخانه را با شنا طی کنم. من منتظر فصل باران میشدم زیرا خیلی به این تجربه کمک میکرد. لحظهای میرسید که احساس میکردم در حال مردن هستم، زیرا خسته میشدم و نمیتوانستم ساحل دیگر را ببینم، و امواج، بسیار عظیم و جریان آب بسیار قوی بود. و راهی برای بازگشت نبود، زیرا اینک آن ساحل نیز در دوردست قرار داشت.
شاید در وسط رودخانه بودم و فاصلهام از هر دو ساحل مساوی بود. گاهی چنان خسته بودم و آب با چنان قدرتی مرا به پایین میکشاند که من میدیدم:
حالا دیگر هیچ امکانی برای زنده ماندن نیست و آن لحظهای بود که من خودم را بالای آب میدیدم و بدنم را درون آب.
وقتی این اتفاق برای نخستین بار رخ داد، تجربهای بسیار ترسناک بود. فکر کردم که بایستی مرده باشم.
شنیده بودم که وقتی انسان میمیرد، روح از بدن بیرون میرود. پس من از بدن بیرون رفتهام و حتماً مردهام.
ولی میتوانستم ببینم که بدن هنوز تلاش میکند تا به ساحل دیگر برسد، پس بدن را دنبال کردم. آن نخستین باری بود که از رابطهی بین «وجودِ نامیرا و بدن» آگاه شدم.
محل اتصال درست در زیر ناف قرار دارد، دو اینچ زیر ناف، که گاهی توسط یک تار نقرهگون، به هم متصل هستند. هر بار که به ساحل دیگر میرسیدم، لحظهای که به ساحل پا میگذاشتم، وجودم به بدنم وارد میشد. نخستین بار وحشتناک بود، ولی بعدها برایم به یک سرگرمی بزرگ تبدیل شد.
وقتی به والدينم گفتم، آنان گفتند: "تو روزی در آن رودخانه خواهی مرد. همين نشانی كافی است. وقتی كه رودخانه طغيان میكند، به آنجا نرو."
ولی من گفتم: "من خيلی از اين لذت میبرم؛ آن آزادی، بدون احساس جاذبه و ديدن اينكه بدنم در دوردست قرار دارد..."
درواقع، نگاه كردن به آينه يكی از روشهايی است كه توسط سيستم تانترا توصيه شده است:
باید به مدت طولانی در آينه تماشا كنی تا با آن بازتاب در آينه هويت بگيری. سپس عقب میکِشی؛ بدنت به عقب نخواهد رفت، بلكه وجودت عقبنشينی خواهد كرد. آنوقت میتوانی سه بدن را ببينی.
آن تجربهی بسیار باارزشی برايت بوده
برای بسياری از كودكان رخ داده است.
بسياری از مردم [خصوصا در حالت مدیتیشن] چنين تجربهای را به من گزارش دادهاند، ولی هيچكس پيگيری نمیكند.
هر چندگاه يك بار اتفاق میافتد و سپس فرد آن را فراموش ميكند، يا كه فكر ميكند كه شايد آن را تخيل كرده است، شايد فقط يك رويا و توهم بوده.
ولی اين يك واقعيت است
تو از بدنت به بيرون قدم گذاشته بودی و آنچه كه ديدی نوعی از آگاهیِ بيرون از بدن است.
انتقال چراغ_ اشو
@andisheh_naab12
به نظر شما چقدر احتمال داره که در رابطه با یک موضوعی (هر موضوع سیاسی، اجتماعی و…) شهرداری تهران چنین تصویری از یک دختر ایرانی با چنین پوشش و لبخندی نصب کنه و چنین توصیفی دربارهش بنویسه؟
@andisheh_naab12
میگن کساییکه مشروب بخورن میرن جهنم!
جهنمی که آدماش مست باشن،
از دنیایی که آدماش پست باشن خیلی بهتره!
👤 بهروز وثوقی
@andisheh_naab12
چارلی چاپلین: وقتی طفل بودم کنار مادرم میخوابیدم و هر شب یک آرزو میکردم. مثلا آرزو میکردم؛ بروم بزرگترین شهر بازی دنیا.
میگفت: میبرمت، به شرط اینکه بخوابی.
یک شب پرسیدم، هروقت که بزرگ شوم به آرزوهایم میرسم؟ گفت: میرسی. به شرط اینکه بخوابی.
هر شب با این خوشحالی میخوابیدم.
وقتیکه بزرگ شدم آرزو هایم کوچک شدند.
دیشب مادرم را خواب دیدم. پرسید: هنوز هم شبها قبل از خواب به آرزوهایت فکر میکنی؟
گفتم: شبها نمیخوابم.
گفت: مگر چه آرزویی داری؟
گفتم: تو اینجا باشی و هیچ آرزویی نداشته باشم.
گفت: سعی میکنم به خوابت بیاییم به شرط آنکه بخوابی!
@andisheh_naab12
تقریبا همه ما در گذشته از آسیب مصون نبودیم. یعنی والدین نتونستن به ما امنیت بدن و اضطراب رو از ما دور نگه دارن. تو این حالت و با توجه به اینکه ذهن و مغز طوری تکامل پیدا کرده که به هر نحوی از ما در برابر ترس و اضطراب محافظت کنه دست به کار میشه. یعنی ذهن یه ساختار تدافعی داره تا درد رو از ما دور کنه و مارو تو منطقه امنی نگه داره. مثلا برای ذهن یه بچه ممکنه نشان دادن خشم یا یه احساس خاص به مادر خطرناک قلمداد بشه چون این کار احتمال طرد و تنبیه را بالا می بره. در گذر زمان این حالت تدافعی ذهن گسترش پیدا میکنه تا جایی که در برابر موقعیت های جدید و ناآشنا اضطراب تولید میکنه. این وضعیت در دوران کودکی قابل درکه، چون یه بچه بیشتر آسیب پذیره و نمیتونه از خودش مراقبت کنه و با ترس هاش مواجه بشه. ولی وقتی بزرگ میشیم میتونیم ماهیت تدافعی ذهنمون رو بشناسیم، با ترسهامون رو به رو بشیم و بدونیم اگه میخوایم رشد کنیم باید از جایی شروع کنیم که اونجا آسیب پذیریهامون بیشتره و ترسمون زیادتر. این قاعده طبیعیته که رشد از جایی شروع میشه که اونجا آسیب پذیری و ضعف وجود داره. یه درخت از پوسته ضخیم و تنه اصلی رشد نمیکنه، از آسیب پذیرترین بخش اون که خیلی نرم و ضعیفه قد میکشه. اگه میخوایم رشد کنیم و بزرگ بشیم قطعا باید خودمون رو در آسیب پذیرترین حالتمون قرار بدیم و یاد بگیریم چطور در چنین شرایطی از خودمون مراقبت کنیم.
✍ #دکتر_علی_میرآقایی، روانشناس و رواندرمانگر
@andisheh_naab12
وقتی حقیقت رو جلو چشمتون تغییر میدن
و شما با وجود مطلع بودن هیچ واکنشی
ندارید
از فرداش مثل روزای قبل، عادی تو آینه
و چشای خودتون نگاه میکنید
@andisheh_naab12
ما مسیر زیادی رو به قیمت زیادی اومدیم،
الان نمیشه که برگردیم..
🎥 دیالوگ جیسون موموآ - سریال See
@andisheh_naab12
در جهانی که هر روز در حال تغییر است و هیچ چیز قابل پیشبینی نیست، باور دارم نداشتنِ احساس خوب، کاملاً طبیعی است. عیبی ندارد اگر حالمان خوب نباشد. حقیقت این است که اگر گاهی غرقِ بلاتکلیفی و نگرانی و خستگی و التهاب نشوید، شاید واقعاً نمیدانید در دنیا چه خبر است...
#الیف_شافاک
@andisheh_naab12
اعتراض مدنی مُد روز است. سابقاً روال بر این بود که مردم اعتراض می کردند تا به آزادی و حقوق خود برسند. گویا امروزه، افراد بسیاری از آزادی و حقوق خودشان در راه اعتراض کردن استفاده میکنند. آنها همیشه در حال اعتراضی مدنی و شعار دادن اند. شعار دادن در نزدشان حتی از یافتن راه حلی منطقی برای مسئلهای که به آن اعتراض دارند هم مهم تر است! بسیاری از آدم ها به همین راحتی، صرفا با دادن شعارهایی که خودشان هم به آنها اعتقاد ندارند اکتیویست (فعال اجتماعی) میشوند البته در واقع اکتیو در بیشعوری.
#خاویر_کرمنت
@andisheh_naab12
تبديل متحد به دشمن، واقعيتى است كه سردى و سنگدلى ذات سياست را نشان مىدهد.
ما معمولاً روابط ميان دولتها را با تمثيل دوست و دشمن توضيح مىدهيم، ولى اين تمثيل غلطانداز است.
همان گونه كه بسيارى از دولتمردان گفتهاند، یک قدرت بزرگ هيچ دوستى ندارد، بلكه صرفاً منافعى دارد.
شارل دوگل گفته:
«خون خيلى زود خشک مىشود.» و كشورها هم دشمنىهاى ساليان گذشته را به سرعت فراموش مىكنند.
مفهوم «دوستى» در سياست بين المللى صرفاً پوششى احساسى است بر روى محاسبۀ منافع ملى.
اما منافع ملى چيست؟
منافع ملى هر چيزى است كه یک دولت براى امنيتش لازم مى شمارد. منطق خشک سياست ايجاب مىكند كه انسانها و اموال براى حفظ اين منافع قربانى شوند.
اين ضرورت همواره به رسميت شناخته شده است و خرد حكومتدارىاى را به وجود آورده كه ممكن است مستلزم خشونت، فريب و عهدشكنى باشد.
سیاست_کنت میناگ
@andisheh_naab12
اگر ما خشم یا نگرانی خود را به رسمیت بشناسیم و آن ها را بپذیریم راحت تر میتوانیم به افکار حاصل از آن ها بیندیشیم. در صورتی که اگر خود را درگیر چنین افکاری کنیم "نه من عصبانی نیستم" یا "نه من نگران نیستم، اما این واقعیت هولناک است" نمیتوانیم روی افکار خود کار کنیم.
#من_ذهن_اگاه_هستم
25 درس برای شاد زیستن و رهایی از اضطراب و افسردگی
نویسنده: #کریستف_آندره
@andisheh_naab12
ما خودمون عیب و
نقصها را انتخاب نمیکنیم،
اونا بخشی از وجود ما هستند
و باید باهاشون کنار بیاییم....
☑️ Mary and Max
@andisheh_naab12
تاریخ دروغهای طرف پیروز و خودفریبیهای طرف شکست خورده است. همان داستان همیشگی٬ همان کشمکش بین استبداد و طغیان٬ جنگ و صلح٬ نعمت و فلاکت. تاریخ مثل یک ساندویچ پیاز خام است که آروغ میزنی طعم پیاز برمیگردد توی دهنت. همهاش تکرار است.
#حس_یک_پایان
#جولین_بارنز
@andisheh_naab12
فرزند شما پروژه نیست که بی عیب و نقصش کنید!
💭از فلیپا پری نویسنده و از بهترین روانشناس های کودک جهان می خوندم که می گفت" شما رابطه مداومی با فرزندتون دارید....
فرزندتون شغل و پروژه شما نیست که هر روز سعی کنید بی عیب و نقصش کنید، مهم ترین چیز برای بچه ها اینهکه به اونها به عنوان یه شخص مستقل احترام بذارید و رابطه داشته باشید
شما هیچکدومتون دوست ندارید مدام ازتون انتقاد بشه و سعی در تغییر شما باشه، اینو بدونید بچه ها هم همینه اونها دوست دارن درک بشن.
اون چیزی که دوران کودکی خوبی میسازه، شهربازی و اسباب بازی های گرون قیمت نیست، تعاملیه که شما روزانه با فرزندتون دارید.
احترامیه که بهش میذارید، توجهیه که بهش می کنید...
اینها یه دوران کودکی طلایی میسازه
لطفا هر کاری رو به بهونه عشق در حق بچه هاتون انجام ندید، خیلی از اون کارها رو خودتون فقط دوست دارید انجام بشه نه بچه ها
توجه کردن، احترام گذاشتن به انتخاب، گوش دادن به حرفاش...
خیلی از بچه ها فقط دنبال همینان نه اون چیزهایی که شما توی تصوراتتون ساختید
@andisheh_naab12
میدونی بدتر از ندونستن چیه؟
اینکه فکر کنی همه چیرو میدونی!
☑️ While You Were Sleeping
@andisheh_naab12
یه دیالوگی بود که هر بار شنیدمش حس کردم که چقدر درسته و چقدر تو زندگیم اتفاق افتاده، میگفت: «وقتی آدم ی چیز خیلی با ارزش و از دست میده و مدت طولانی به خاطرش ناراحت میمونه ، اگر دوباره چیزیو از دست بده دیگه به اندازه اولین بار ناراحت نمیشه ، شاید حتی طوری رفتار کنه انگار براش خیلی مهم نیست و برگرده به روال قبلی زندگیش ، میدونی آدم بعد از دست دادن ی سری چیزا سِر میشه ، خنثی میشه انگار که تموم احساساستتو از اعماق وجودت با اشکات ریخته باشی بیرون و حالا خالی از احساس باشی…»
@andisheh_naab12
عادات افراد کاریزماتیک:
۱. بیشتر از آنکه سخن بگویند، میشنوند.
۲. صرفنظر از افراد به دیدگاههایشان خوب گوش میدهند.
۳. در هنگام ارتباط خود را مشغول حاشیه و لوازم شخصی نمیکنند.
۴. به جای تمرکز بر چیزهایی که به دست میآورند، به چیزهایی که برای دیگران میتوانند فراهم کنند فکر میکنند.
۵. به گونهی افراد از خود راضی که خود را مهم میپندارند عمل نمیکنند.
۶. مردمان دیگر را مهم میدانند، چون میتوان از آنان آموخت.
۷. نقاط مثبت دیگران را میبینند و آن را تقدیر میکنند.
۸. در انتخاب کلماتی که به کار میبرند دقت میکنند.
۹. بر نقاط ضعف دیگران تمرکز و پافشاری نمیکنند.
۱۰. نقاط ضعف خود را با گشادهرویی میپذیرند.
@andisheh_naab12
+ مثل این که خیلی پادشاهی رو دوست دارید؟
- بله بله!
+ چیه پادشاهی رو دوست دارید بیشتر؟
- این که هرکاری دلمان بخواهد می کنیم. همه خاک بر سرمان هستید. همه پول ها مال ماست...
#قهوه_تلخ
@andisheh_naab12
یه دیالوگ جالبی تو فیلم ice age هست که میگه:
- امروز غمگین به نظر میرسی
+ راستشو بخوای من همیشه غمگینم، ولی امروز انرژی کافی برای پنهان کردنش رو نداشتم..
و این مودترین چیزیه که میتونه واسه بعضی روزا وجود داشته باشه...
🎥 Ice age
@andisheh_naab12
وقتی بی کیفیت ترین بنزین جهان رو داری و ماشین هات به روز نیستن و همه چی کلا بی کیفیته و ادمای بی کفایت برات تصمیم میگیرن نتیجه می شه این هوای کثافت تهران
@andisheh_naab12
ثروت یک اسلحه ست
و سیاست، کشیدن ماشه در وقت مناسب!!
☑️ The Godfather 3
@andisheh_naab12
در ایران باستان سال کبیسه نداشتیم و به جای آن در انتهای 120 سال یک ماه اضافه میکردند و آن ماه را جشن میگرفتند!
دعای " ایشالا 120 ساله شوی"، به آرزوی نیک مردم برای دیدن این جشن اشاره دارد!
@andisheh_naab12
روستای چوپانان منظمترین روستای خشتی جهان.
روستایی که هیچ کوچه بنبستی ندارد.
@andisheh_naab12
سالیانه حدود ۹۰۰ گزیدگی توسط عنکبوت دکمهای گزارش میشود که در ۷۴۰ مورد باعث مرگ میشود! (یعنی ۸۲%)
تنها دلیلشم اینه که هرکسی در طبیعت میبینه فکر میکنه عتیقه پیدا کرده و برش میداره :)))
@andisheh_naab12
برای تو مینویسم که شاید
دیگران آنقدر تو را قوی دیدهاند
که فراموششان شده با جملهای
به زندگی دلگرمت کنند و تا بهحال
هرگز به تو نگفتهاند که دوست داشتنی هستی!
و شاید به زبان کسی نچرخیده که لبخندت زیباست
و نگفته جهانم با وجود تو رنگی شده جانم
برایت مینویسم که
نکند غصهات بگیرد دوستِ من
گاهی باید تنها روی دوست داشتن خودت،
حساب کنی و روی تابلویی با آب طلا بنویسی:
من خودم را دوست دارم
به ازای تمام آدمهایی که دوستم ندارند
و برای خودت شعر بسُرایی
و در آینه قربان صدقهی خودت بروی و چشم در چشم خود بایستی و فریاد بزنی:
«من کم آوردن را بلد نیستم.»
@andisheh_naab12
عشق خطای فاحش فرد در تمایز یک آدم معمولی از بقیه آدم های معمولی است.
@andisheh_naab12
حرف بزن، حافظه!
فیلیپ راث | ترجمهٔ سرور کسمائی
مارک باسِتس | ترجمهٔ آزاد عندلیبی
فصل دوم، قسمت نهم
میلان کوندرا اصرار داشت که در قسمت زندگینامهٔ کتابهایش فقط دو جمله بیاید: «در چکسلواکی زاده شد. سال ۱۹۷۵ در فرانسه ساکن شد.» او که در کشورش در اوج دورانِ استالینسیمْ کمونیستی دوآتشه بود، بعدها از هرچه ایدئولوژی بیزار شد و از زندگینامه پرهیخت. یادداشت مختصر بیوگرافیکی که میخواست در شرح عمرش بیاید اکنون دیگر جملهٔ آخرش را یافته است: «در چکسلواکی زاده شد. سال ۱۹۷۵ در فرانسه ساکن میشود. سال ۲۰۲۳ در پاریس میمیرد.» با مرگ او جهان یکی از مهمترین نویسندگانش را از دست داد. مهمترین رمانهای او در چند دههٔ اخیر به فارسی ترجمه شده اما اکثراً با حذفیات فراوان. با این همه، محبوبیت او در میان کتابخوانان ایرانی با محبوبیت شماری از بهترین نویسندگان قرن بیستم پهلو میزند: کافکا، مارکز، فاکنر، جویس، کالوینو. در این اپیزود داستان سالهای پایانی عمر او، آلزایمرش، و نیز یکی از مهمترین گفتگوهایش را روایت کردهایم: گفتگو با فیلیپ راث. پایان کار نویسندهای که ستیز با قدرت را ستیزِ حافظه با فراموشی مینامید چگونه رقم خورد؟ در روزهای فراموشی جهان و نوشتن را چگونه درک میکرد؟ چه شد که کتابهای کتابخانهاش را یکبهیک پاره کرد؟
□ نویسنده: مارک باسِتس | مترجم: آزاد عندلیبی | گفتگو: فیلیپ راث | مترجم: سرور کسمائی || مدیر هنری و گوینده: نگین کیانفر | صداگذار: حامد کیان | تهیهکننده: نشر نو
فایل پادکست ضمیمه است.
@Radio_Now