این آقا مستاجره ؟
خیر
حقوق وزارت کاری میگیره ؟
خیر
واسه اشتغال فرزندانش مشکل داره ؟
خیر
طعم فقر رو داره میچشه ؟
خیر
واسه وام گرفتن مشکل داره ؟
خیر
@andisheh_naab12
زندگی در جایی که یک مشت
نادان دور و برت باشند، سخت است؛
اما زندگی در جایی که قدرت دست همان نادانها باشد، وحشتناک است!
#آلبر_کامو
@andisheh_naab12
اگر این نشانه ها را دارید یعنی از هوش هیجانی بالایی برخوردار هستید
۱- می توانید نسبت به دیگران همدلی نشان دهید
هر چه ارتباط بیشتری با احساسات خود داشته باشید، بهتر می توانید دیگران را درک کنید. کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند می توانند حدس بزنند که شرایط و موقعیت های مختلف احتمالاً چگونه هستند.
۲- مراقب حرف زدن تان هستید
۳- از تغییر استقبال می کنید
نداشتن ترس از تغییر هم یکی از نشانه های هوش هیجانی است. چنین افرادی تصویر ذهنی ثابتی از خود دارند که در موقعیت های مختلف دستخوش تغییر نمی شود. آن ها چالش ها را جزء لایفک زندگی و فرصتی برای رشد می دانند.
۴- می توانید صبر کنید
فرصت دادن به خود برای آرام شدن و تجزیه و تحلیل بهتر موقعیت، اقدام عاقلانه ای است که می تواند به شما امکان اجتناب از درگیری درونی را دهد. بعد از مدتی راحت تر می شود به یک تصمیم و نظر مشخص رسید.
۵- در کار اغلب عملکرد بهتری نسبت به دیگران دارید
کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند در شغل خود نیز موفق ترند.آدم ها ترجیح می دهند با کسانی کار کنند که از آن ها خوش شان می آید و به آن ها اعتماد دارند. برخورداری از هوش هیجانی به برقراری روابط قابل اعتماد کمک می کند.
۶- دوست دارید پیشرفت کنید، نه اینکه بی عیب و نقص باشید
شما پیشرفت کردن را دوست دارید، اما خوب می دانید که تلاش برای بی نقص بودن در همه حال، امر سالمی نیست. شما به جای شکنجه کردن خودتان، رشد پیوسته را انتخاب می کنید.
۷- افکار و احساسات تان را با قاطعیت بیان می کنید
۸- مشکلی با نقد شدن ندارید
داشتن هوش هیجانی به این معنی است که نه تنها می توانید دیگران را مؤدبانه نقد کنید، بلکه تحمل نقد شدن را هم دارید.
در عین حال، از نقد سازنده هم استقبال می کنید. شما قبول دارید که ممکن است برایتان مفید باشد و به کمک آن عملکرد بهتری پیدا کنید.
۹- ازدواج موفقی دارید
میان هوش هیجانی و احساس رضایت در زندگی مشترک ارتباط وجود دارد. برای مثال، وقتی شریک زندگی تان عصبانی می شود، شما می توانید خویشتن دار باشید و به او همدلی نشان دهید، بنابراین دعوا بهتر حل می شود. کسانی که نمی توانند احساسات خود را مدیریت کنند، درگیری درونی بیشتری دارند.
۱۰- رفتار با اعتماد به نفس در جمع
افراد با هوش هیجانی بالا از نقاط قوت و ضعف خود آگاه هستند و اعتماد به نفس بالایی دارند. حالت بدنی آنها اغلب نشاندهنده اعتماد به نفس و تمایل به تعامل است.
۱۱. درک احساسات دیگران
روزیاتو
@andisheh_naab12
توی هر خانواده ای اون بچه ای که از همه متوقع تره، همه هواشو بیشتر دارن و سعی میکنن برای رضایتش همیشه تلاش کنن، ولی اون بچه آروم کم توقعه، اکثر مواقع از اولویت ها و برابری ها خط میخوره!
این یه اصله، هر قدر خودت بخوای بهت میدن و وقتی نخوای کم کم فراموش میشی.
برای تمام روابط اعم از دوستی ها، روابط فامیلی، پارتنر ها، ازدواج، والدین و فرزندان...
برای همه روابط صادقه.
@andisheh_naab12
چندسال پیش با دوستپسرم یه جایی لیوان روحی ( میدونم جنسش رویه) دیدیم گفتم یادش بخیر تو اینا یخ درست میکردیم زبونمونو میچسبوندیم
گفت نه ما نداشتیم
گفتم پس چه جوری یخ داشتین
فرمودن از اول ساید داشتن
یاد اون افتادم:))
@andisheh_naab12
دیدار ناگهانی با خرس وحشی در جنگل
فردی را در نظر بگیرید که در بریتانیا بزرگ شده باشد، او در طول زندگی خونسردی و انضباط را یاد میگیرد.
اما فردی که در آمریکای بعد از جنگ رشد کرده باشد، افکاری آزادیخواهانه به همراه جاهطلبی پیدا میکند.
وقتی این باورها مستحکم شوند، به طور ناخواسته ما تمام عمر خود را صرف دفاع از آنها خواهیم کرد.
رویارویی با یک جهانبینی متضاد به حدی برای ما آزاردهنده است که احساس میکنیم به ما حمله فیزیکی شده
سارا گیمبل، عصبشناس مشهور، به آزمایششوندگان شواهدی را نشان داد که با باورهای سیاسی آنها در تضاد بود.
اسکن مغزی آنها شبیه به مواجهه با یک خرس وحشی در طبیعت بود.
ما تمایل داریم از سیستم اعتقادی خود محافظت کنیم. همه آدمهای دیگر هم همین کار را میکنند.
تفاوت اینجاست که ما برای این که قهرمان داستان خود باشیم، باید عیبهای خود را نادیده بگیریم، اما مغز ما دلیلی ندارد که این بخشندگی را در حق دیگران هم داشته باشد.
به همین دلیل عیبها و اشکالات دیگران برای ما واضحتر از نواقص خودمان است.
ضرب المثل انگلیسی:
ما وکیل خوبی برای اشتباهات خود،وقاضی خوبی برای اشتباهات دیگران هستیم.
ویل استور
@andisheh_naab12
هر کدام از این عادات دقیقاً چقدر از عمرمان کم میکنند؟
این مقاله با استفاده از تحقیقات معتبر علمی، میزان دقیق تأثیر هر عادت را بر کاهش عمر بررسی میکند. شاید دانستن این ارقام، ما را به تغییر سبک زندگیمان ترغیب کند.
_سیگار کشیدن: ۲۲ دقیقه از عمر برای هر نخ
سیگار کشیدن سالهاست که به عنوان یکی از مضرترین عادتها شناخته شده است.
بر اساس تحقیقات منتشرشده
در Journal of Addiction، هر نخ سیگار میتواند ۲۲ دقیقه از عمر یک زن و ۱۷ دقیقه از عمر یک مرد را کاهش دهد.
این کاهش به دلیل تأثیرات مخرب نیکوتین و سایر مواد شیمیایی سیگار بر سیستم قلبیعروقی، ریهها و ایجاد بیماریهای جدی مانند سرطان و بیماریهای تنفسی است. این ویدیوی تامل برانگیز میزان تخریب ریهها توسط سیگار را نشان میدهد.
_تماشای تلویزیون: ۲۲ دقیقه به ازای هر ساعت
مطالعهای که
در British Journal of Sports Medicine منتشر شده، نشان میدهد هر ساعت تماشای تلویزیون بعد از ۲۵ سالگی، ۲۲ دقیقه از عمر شما کم میکند.
این کاهش عمدتاً به دلیل سبک زندگی کمتحرک مرتبط با تماشای تلویزیون است. افراد معمولاً هنگام تماشای تلویزیون، فعالیت فیزیکی ندارند که همین موضوع خطر ابتلا به بیماریهایی نظیر دیابت، بیماریهای قلبی و چاقی را افزایش میدهد.
_خوردن چیزبرگر: ۸ دقیقه و ۸ ثانیه
غذاهای فرآوریشده و پرکالری مانند چیزبرگر، تأثیر مستقیمی بر کاهش طول عمر دارند. طبق شاخص سلامت غذایی که توسط دانشگاه میشیگان ایجاد شده، یک چیزبرگر حدود ۸ دقیقه و ۸ ثانیه از عمر شما کم میکند. دلیل این کاهش، مقدار زیاد چربی اشباع، نمک و مواد افزودنی موجود در چیزبرگر است.
_طلاق: ۲ سال و ۴ ماه
تحقیقات نشان میدهند که زندگی متأهلی میتواند باعث افزایش طول عمر شود. مردانی که متأهل هستند، به طور متوسط ۲ سال و ۴ ماه بیشتر از مردان طلاقگرفته عمر میکنند. برای زنان، این اختلاف حدود ۱ سال و ۳ ماه است.
دلیل این تفاوت احتمالاً به حمایت اجتماعی و نقش شریک زندگی در تشویق به مراقبتهای پزشکی و سبک زندگی سالمتر بازمیگردد. افراد متأهل معمولاً در مواقع بیماری یا مشکلات جسمی، سریعتر به پزشک مراجعه میکنند.
_نشستن بیش از ۳ ساعت در روز: ۲ سال
نشستن طولانیمدت، چه در محل کار و چه در خانه، میتواند تأثیر مخربی بر سلامت داشته باشد. طبق تحقیقات، محدود کردن مدتزمان نشستن به کمتر از ۳ ساعت در روز میتواند طول عمر را تا ۲ سال افزایش دهد.
نشستن زیاد با افزایش خطر بیماریهای قلبی، دیابت، چاقی و حتی برخی سرطانها مرتبط است. اما انجام ۲۲ دقیقه ورزش روزانه میتواند این خطرات را تا حد زیادی کاهش دهد.
_مصرف کوکائین: ۶ ساعت و ۳۸ دقیقه برای هر بار مصرف
تحقیقات نشان میدهند که یک خط کوکائین تقریباً ۶ ساعت و ۳۸ دقیقه از عمر شما کم میکند. این ماده مخدر خطر ایجاد لختههای خونی، حملات قلبی و سکته را افزایش میدهد.
_خواب ناکافی: ۴ سال و ۸ ماه
خواب کافی یکی از مهمترین عوامل برای حفظ سلامت بدن است. تحقیقات نشان دادهاند که کمخوابی یا خواب بیکیفیت میتواند تا ۵ سال از عمر مردان و ۲.۵ سال از عمر زنان کم کند. خواب ناکافی، فرایندهای ترمیمی بدن را مختل میکند و خطر ابتلا به بیماریهایی مانند زوال عقل، دیابت و بیماریهای قلبی را افزایش میدهد.
_داشتن فرزند: ۱ سال و ۸ ماه
تحقیقات قدیمیتر نشان دادهاند که داشتن فرزند ممکن است به دلیل عوارض بارداری، تا ۱ سال و ۸ ماه از عمر زنان بکاهد.
_نگرانی از پیری: ۷ سال و نیم
نگرش مثبت به پیری میتواند تأثیر بزرگی بر طول عمر داشته باشد. تحقیقات دانشگاه ییل نشان داد که افرادی با دیدگاه مثبت به افزایش سن، به طور متوسط ۷.۵ سال بیشتر از کسانی که نگرش منفی دارند عمر میکنند.
احترام به سالمندان در فرهنگها، مانند ژاپن، نمونهای از تأثیر نگرش مثبت بر طول عمر است.
روزیاتو
@andisheh_naab12
آیا شما هم احساس فشار و استرس میکنید؟
گاردین نوشت: در عصر حاضر، بسیاری از افراد همزمان با انجام کارهای مختلف، احساس فشار و استرس میکنند.
از ایمیلهای کاری گرفته تا شبکههای اجتماعی و وظایف روزمره، همه این عوامل باعث میشوند افراد احساس کنند در برابر حجم زیادی از مسئولیتها ناتوان هستند.
لیندا بلر، روانشناس بالینی، معتقد است که بسیاری از افراد احساس فلج ذهنی دارند و نمیدانند باید چه کاری را اول انجام دهند.
این احساس ناکارآمدی باعث تضعیف روحیه میشود و به دلیل حجم زیاد وظایف و حواسپرتی ناشی از فناوریهای دیجیتال تشدید میشود.
حتی کارشناسان نیز با فشارهای مشابهی روبرو هستند، از آمادهسازی برای مراسم خانوادگی گرفته تا مدیریت کارهای حرفهای. این موضوع نشان میدهد که احساس فشار بخشی از واقعیت زندگی مدرن است.
احساس فشار یا استرس شدید، یک تشخیص پزشکی نیست، بلکه میتواند برای هر فرد متفاوت باشد.
بررسیهای جهانی نشان میدهد که دو سوم مردم نوعی از استرس را تجربه میکنند که بر زندگی روزمره آنها تأثیر میگذارد.
بلر اشاره میکند که افزایش فشارها نه تنها به دلیل مسئولیتهای جدی، بلکه به دلیل احساس نیاز به استفاده بهینه از زمان است.
افراد احساس میکنند باید تمام فرصتها را غنیمت بشمارند، از یادگیری زبان جدید گرفته تا رسیدن به اهداف ورزشی.
طبق گفته فای بگتی، پزشک متخصص مغز و اعصاب، احساس فشار زمانی به وجود میآید که تقاضاها فراتر از ظرفیت فرد باشد. این فشار میتواند کوتاهمدت یا مزمن باشد و معمولاً ناشی از تلاش برای انجام همزمان چندین نقش و وظیفه است.
استفاده بیش از حد از تلفنهای هوشمند، هرچند به تنهایی دلیل اصلی فشار نیست، میتواند این احساس را تشدید کند.
همچنین، دوران همهگیری کرونا باعث افزایش زمان استفاده از صفحهنمایش شد که به خستگی ذهنی و کاهش توانایی تصمیمگیری افراد منجر گردید.
استرس مزمن میتواند تأثیرات جدی بر سلامت جسمانی و ذهنی داشته باشد. مشکلاتی مانند کاهش تمرکز، ضعف حافظه، و حتی علائمی شبیه به زوال عقل ممکن است ناشی از استرس طولانیمدت باشد.
برای مدیریت احساس فشار، فعالیتهایی که انرژی ذهنی را بازیابی میکنند، مانند ورزش، وقت گذراندن با عزیزان یا استراحت کافی ضروری هستند. خواب باکیفیت نیز نقش مهمی در بهبود توانایی افراد برای اولویتبندی وظایف دارد.
در نهایت، باید انتظارات واقعبینانهای از خود داشته باشیم و از تفکرات غیرواقعی یا احساس "بایدها" اجتناب کنیم.
انجام کوچکترین کار مفید میتواند به شکستن چرخه استرس کمک کند و افراد را به مسیر بهرهوری بازگرداند.
@andisheh_naab12
تفاوت نشانههای افسردگی در زنان و مردان
زنان به خود سرزنشی گرایش دارند
مردان به سرزنش اطرافیانشان
زنان احساس غم، بیتفاوتی و بیارزشی
میكنند.
مردان احساس خشم و تحریکپذیری دارند
زنان حالت دلواپسی و ترس دارند
مردان بدبین و گارد گرفته میشوند
زنان از هر درگیری فاصله میگیرند
مردان درگیری و کشمکش درست میکنند
زنان در این دوران دوست دارند درباره مشکلاتشان صحبت کنند.
در حالی كه اكثر مردان صحبت درباره افسردگی را ضعف میدانند.
اکثر زنان در این دوران برای درمان خود به غذا، روابط دوستانه و روابط عاشقانه روی میآورند.
در حالی که عموم مردان با تلویزیون، ورزش و رابطه فیزیکی سعی در فراموش کردن مسئله خود میکنند.
@andisheh_naab12
۱. دست از جدی گرفتن زندگی بردارید.
چرا زندگی را اینقدر جدی میگیرید؟ واقعاً چرا؟ سعی کنید در همه مسائل زندگی جایی برای شوخ طبعی و خندیدن پیدا کنید و زیاد بخندید.
۲. برای انجام کارهایی که دوست دارید وقت بگذارید.
هیچوقت از رفتن به یک مسافرت، انجام یک سرگرمی جدید یا گذراندن یک روز کنار کسانی که دوستشان دارید پشیمان نخواهید شد. ولی ممکن است از نرفتن به یک کلاس هنری، نخواندن یک کتاب یا نخریدن یک چیز پشیمان شوید. شرکتکننده زندگی خود باشید.
۳. سلامتیتان را اولویت همه مسائل قرار دهید.
از قدیم گفتهاند اگر سلامتی نباشد، انگار هیچ چیز نیست. بدن شما خانه روحتان است. ورزش کنید، سالم غذا بخورید و به اندازه کافی استراحت کنید. از بدنتان مراقبت کنید تا فرصت یک زندگی طولانی و کامل را داشته باشید.
۴. همیشه حرفی که باید بزنید را به زبان آورید.
اگر کسی را دوست دارید، به او بگویید. اگر کسی ناراحتتان کرده است، به او بگویید.
اگر برای ابراز احساساتتان مشکل دارید، نامه بنویسید. مطمئن شوید که اطرافیانتان از احساستان باخبر باشند.
۵. ذهنتان را به سوی فرصتها باز کنید.
اگر وقتی داخل انباری خانه را نگاه میکنید، یک سایه تیره شبیه به مار ببینید، واکنشتان احتمالاً پریدن از روی ترس خواهد بود ولی بعداً وقتی دقیقتر نگاه کنید و ببینید که آن سایه فقط یک شلنگ بوده است، از اینکه گول بازیهای ذهنتان را خورید احساس احمق بودن خواهد کرد. سعی نکنید با تجسمهای فریبکارانه کنترل شوید.
۶. راه خودتان را دنبال کنید
زندگی حقیقی خودتان را داشته باشید.
خودتان را با دیگران مقایسه نکنید و به دنبال کمال هم نباشید. زندگی میهمانی بالماسکه نیست. نقابتان را بردارید و خودتان باشید. اگر دیگران از آن خوششان نمیآید، شاید وقتش رسیده که میهمانی جدیدی را پیدا کنید.
۷. دست از زندگی کردن در گذشته بردارید.
همین الان پشیمانیها و حسرتهای گذشته را دور بریزید. گذشته رفته است، فکر کردن به آن و اتفاقاتی که میتوانست در آن بیفتد فقط لذت زمان حال را از شما میگیرد.
۸. چیزهایی که قدرت تغییر آنها را ندارید بپذیرید.
وقتی با واقعیت میجنگید، در جنگ اگرها و انکارها خودتان را زخمی میکنید. اگر واقعیتتان این بوده که باید با فرد دیگری ازدواج میکردهاید، چیزی را میگفتید که باید میگفتید، یا با بیماریای دست و پنجه نرم میکنید، واقعیت این است که هیچکدام از اینها را نمیتوانید تغییر دهید. فکر کردن یا نگران بودن نسبت به آن فقط زمان حال و لذتهای آن را از شما میدزدد.
«اگر اینطور میشد»، «باید اینطور میشد» و «چرا من»ها را از داستان زندگیتان بیرون بیاورید و پیش روید.
۹. زندگی کردن هوشمندانه را تمرین کنید.
ده سال دیگر ممکن است فکر کنید، زندگیام به کجا رسیده است؟
وقتی هوشمندانه زندگی میکنیم، خودمان را در لحظه غرق میکنیم. اگر این سبک زندگی کردن را تمرین نکنید، این لحظههای گرانقیمت را با فکر کردنهای مداوم از بین خواهید برد. بین اتفاقات مهم زندگی استراحت کنید و وقفه بیندازید. این وقفه زندگی واقعی شما هستند.
۱۰. دست از تعقیب پول، شهرت و داراییها بردارید.
همه ما تشنه ثروت، پرستیژ، شهرت و محبوبیت هستیم. ما به دنبالی چیزهای مادی و آدمهای زیبا هستیم. به اشتباه تصور میکنیم که شادی و خوشبختی زمانی که به این اهداف برسیم به سراغمان خواهند آمد. به جای لذت بردن از زندگیهایمان در جستجوی مداوم چیزی به جز آنچه که الان داریم هستیم.
۱۱. قدرشناسی را تمرین کنید.
قدرشناسی سلامت، شادی، معنویت، روابط و اعتمادبهنفس شما را تقویت کرده و به زندگیتان معنی میدهد.
حتی اگر زندگیتان عالی نباشد، باز هم چیزهایی برای قدردانی و شکرگزاری وجود دارد. پس هر روز برای لبخند زدن، خندیدن و تشکر کردن از لذتهای بزرگ و کوچکی که در زندگیتان هست وقت بگذارید.
۱۲. عشق بورزید.
به همه منابع عشق در زندگیتان توجه کنید و خواهید دید که چقدر زیباییهای اطرافتان بیشتر و بیشتر خواهد شد.
@andisheh_naab12
یکی از خیرین رفته سوپر مارکت محله دفتر بدهی مردمو گرفته و فرار کرده.
خواستم بگم با دست خالی هم میشه کار خیر کرد، دریغ نکنید 😂😂😂
@andisheh_naab12
یک آتشنشان فداکار ماشین محبوب خود را برای عروسی فروخت، اما همسرش با هدیهای خاص او را شگفتزده کرد
کول ابِرسون، آتشنشان ۲۵ ساله اهل آریزونا، در یکی از تأثیرگذارترین تصمیمات زندگیاش، جیپ رانگلر محبوب خود را که از ۱۶ سالگی داشت، فروخت تا هزینههای عروسی خود و همسرش، لاله وحیدیان، را تأمین کند.
این زوج در شرایطی دشوار قرار داشتند؛ لاله که در ابتدا در یک کافیشاپ زنجیرهای کار میکرد، از شرایط کاری خود ناراضی بود و همواره با خستگی و ناامیدی به خانه بازمیگشت. کول که تازه وارد حرفه آتشنشانی شده بود، با ثبات مالی نسبی خود به او پیشنهاد داد که کارش را رها کند و به دنبال علاقه اصلیاش یعنی عکاسی برود.
این حمایت بیدریغ کول باعث شد لاله بتواند شغل رویاییاش را دنبال کند.
دو سال بعد، این زوج تصمیم به ازدواج گرفتند، اما با چالشی بزرگ روبهرو شدند: هزینههای سنگین حتی برای یک عروسی کوچک. در این میان، کول بدون اطلاع لاله تصمیم گرفت ماشین خاطرهانگیزش را بفروشد تا هزینه عروسی را تأمین کند.
با وجود اعتراضهای لاله، او مصر بود که این کار را انجام دهد و گفت: «من این تصمیم را برای ما گرفتهام و میخواهم که این روز برایمان خاص باشد.» این فداکاری باعث شد لاله به فکر اقدامی خاص بیفتد تا محبت و حمایت شوهرش را جبران کند.
لاله در یکی از ویدیوهای تیکتاک خود، که بعدها میلیونها بازدیدکننده پیدا کرد، توضیح داد که تصمیم گرفته بود مخفیانه پول جمعآوری کند تا ماشین رؤیایی کول را برای او بخرد. او با انتشار ویدیوهای خلاقانه در تیکتاک و جلب توجه مخاطبان، شروع به درآمدزایی از طریق این پلتفرم کرد.
در ابتدا درآمدها اندک بود، اما یکی از ویدیوها که داستان زندگی او و کول را شرح میداد، به سرعت بیش از یک میلیون بازدید گرفت. این توجه گسترده باعث شد لاله بتواند در عرض دو ماه مبلغ کافی برای خرید یک وانت رؤیایی برای شوهرش جمعآوری کند.
در اکتبر ۲۰۲۴، لاله با یافتن یک آگهی مناسب در بازار فیسبوک، ماشین جدید کول را خریداری کرد. او این هدیه را بدون اطلاع کول تهیه کرد و او را با این هدیه شگفتزده کرد. کول که باورش نمیشد چنین هدیهای دریافت کرده است، ابتدا احساس کرد باید به نحوی این محبت را جبران کند. اما لاله به او یادآوری کرد که این هدیه تنها بخشی از قدردانی او از فداکاری و حمایتی است که کول در این سالها از او کرده است.
این ماجرا نه تنها در فضای مجازی بازتاب گستردهای پیدا کرد، بلکه نشاندهنده عمق عشق و فداکاری این زوج جوان بود. داستان لاله و کول یادآور این نکته است که عشق واقعی در ایثار و حمایتهای بیدریغ از یکدیگر معنا پیدا میکند، حتی زمانی که با چالشهای مالی و شرایط دشوار روبهرو باشید
@andisheh_naab12
۱۱ عبارت که افراد بسیار باهوش هنگام مشاجره به کار میبرند
افراد هوشمند و آگاه در بحث، بر احترام متقابل و ارتباط مستقیم تمرکز میکنند و هدفشان همدلی و حمایت از یکدیگر است. در اینجا ۱۱ عبارتی را معرفی میکنیم که افراد باهوش در مشاجرهها به کار میبرند.
۱. «نیاز دارم کمی فکر کنم»
عبارت «نیاز دارم کمی فکر کنم» نشان میدهد که فرد میخواهد بدون واکنش احساسی به موضوع بپردازد. درخواست زمان برای پردازش، نشاندهنده این است که فرد میخواهد از موضع آرامتری وارد بحث شود.
به گفته مشاوری به نام «جینا بایندِر»، سکوت در مشاجره بهخودیخود مشکلساز نیست، اما تبدیل شدن آن به یک سلاح در رابطه مخرب است. افراد آگاه برای حفظ آرامش و کنترل خود، نه برای تنبیه طرف مقابل، زمان تنفس درخواست میکنند.
۲. «چطور میتوانم الان از تو حمایت کنم؟»
پرسیدن این سؤال نشان میدهد که فرد تلاش میکند درک کند که طرف مقابل به چه چیزی برای احساس امنیت نیاز دارد. این پرسش به جای استفاده از عباراتی مثل «تو همیشه اینطوری هستی»، بحث را به سمت گفتوگویی سازنده میبرد.
«دِب دوتیل» مربی روابط، اشاره میکند که ارتباط باز و صریح یکی از عوامل کلیدی موفقیت در روابط است.
۳. «قدردانم که احساساتت را با من در میان میگذاری»
به گفته متخصص روابط، «لیزا لیبرمن-وَنگ» بیان احساسات بهطور شفاف امنیت و نزدیکی را در روابط افزایش میدهد و کمک میکند که افراد بدون نگرانی از قضاوت، احساسات خود را به اشتراک بگذارند.
۴. «آنچه که میشنوم این است…» یا به عبارت دیگه منظورت این است که
تکرار و بیان مجدد گفتههای طرف مقابل با عبارت «آنچه که میشنوم این است…» نشاندهنده مهارت گوشدادن فعال است و به طرف مقابل اطمینان میدهد که منظور او را بهخوبی درک کردهاید
۵. «میدانم این مسئله سخت است، اما من در کنارت هستم»
این جمله در مشاجرات، تأکید بر همراهی و همدلی دارد. به جای سرزنش، افراد هوشمند تأکید میکنند که با هم از پس چالشها برمیآیند.
۶. «احساس میکنم…»
افراد هوشمند به جای استفاده از عباراتی مانند «تو باعث میشی احساس کنم»، از عبارت «احساس میکنم» استفاده میکنند تا بدون متهمسازی طرف مقابل، احساسات خود را بیان کنند. دکتر «جان گاتمن» روانشناس، معتقد است که استفاده از این نوع عبارات باعث میشود افراد احساس استقلال داشته باشند و نیازهای احساسی خود را بهتر بیان کنند.
۷. «نمیفهمم»
این عبارت ساده و صادقانه نشان میدهد که فرد در حال تلاش برای درک دیدگاه طرف مقابل است. به گفته درمانگر «جری منی»، هدف واقعی در مشاجرات نباید تغییر فکر یا رفتار دیگری باشد بلکه تلاش برای شنیدن و احترام گذاشتن به احساسات طرف مقابل است.
۸. «درک میکنم که چرا اینگونه فکر میکنی»
دکتر «گای وینچ» روانشناس، اشاره میکند که تأیید احساسات طرف مقابل، حس احترام و پذیرش را در او تقویت میکند.
۹. «میخواهم این مسئله را با هم حل کنیم»
استفاده از این عبارت نشاندهنده تعهد به حل مشکل بهعنوان یک تیم است. فردی که این جمله را بهکار میبرد، به جای نگاه رقابتی، رابطه را به عنوان یک واحد همپیمان برای یافتن راهحل در نظر میگیرد.
۱۰. «میتوانیم توافق کنیم که بدون قطع صحبتهای هم گوش کنیم؟»
این عبارت مرزهای ارتباطی را مشخص کرده و کمک میکند طرفین با حوصله و بدون عجله حرفهای یکدیگر را بشنوند. به گفته متخصصان، قدرت گوش دادن، از مهمترین مهارتهای ارتباطی در هر رابطه است و شامل شنیدن واقعی و بیقضاوت است.
۱۱. «متأسفم»
عبارت «متأسفم» نشانهای از پذیرش مسئولیت است و اولین گام در مسیر ترمیم و بهبود رابطه به شمار میآید. به گفته مشاور خانواده
«شلبی رایلی» (Shelby Riley)، یک عذرخواهی واقعی، علاوه بر ابراز ندامت، شامل توضیحاتی درباره تغییر رفتار آینده است که اعتماد را تقویت میکند.
مترجم:علیرضا مجیدی
@andisheh_naab12
چرا نوشتن اهداف اینقدر اهمیت دارد؟
نوشتن آرزوها و اهداف اولین قدم مهم به سمت دست پیدا کردن به آنهاست.
اول به این دلیل که نوشتن آنها مجبورتان می کند اهدافتان را تصویرسازی (تجسم) کنید.
و دوم به این دلیل که عمل نوشتن آنها، تعهدی نسبت به آنها در شما ایجاد میکند.
فقط 5 % از جمعیت جهان واقعاً برای نوشتن اهداف و آرزوهایشان وقت می گذارند شاید به همین خاطر است که افراد کمی هستند که واقعاً در زندگیشان موفق باشند و همان زندگی را داشته باشد، که آرزوی داشتنش را دارند.
نوشتن اهداف، خط سیر شما را به سمت موفقیت ایجاد می کند.
با اینکه فقط عمل نوشتن اهداف می تواند پروسه را به حرکت بیندازد، اما این هم اهمیت دارد که هر از گاهی اهدافتان را مرور کنید.
هرچه تمرکز بیشتری روی اهدافتان داشته باشید، احتمال بیشتری هست که به آنها دست پیدا کنید.
در زیر به چهار قانون نوشتن اهداف اشاره می کنیم:
2- نوشتن اهداف به شکل مثبت
برای آنچه که می خواهید کار کنید نه آنچه که می خواهید از آن بگذرید. بخشی از علت اینکه چرا اهدافمان را می نویسیم این است که دستورالعمل هایی برای ذهن ناخودآگاهمان تنظیم کنیم.
ذهن ناخودآگاه شما ابزاری بسیار کارامد است، نمی تواند خوب را از بد تشخیص دهد و قضاوت هم نمی کند. تنها عملکرد آن انجام دستورالعمل هایش است. هرچه دستورالعمل های شما مثبت تر باشد، نتیجه مثبت تری هم به دست می آورید.
همچنین مثبت فکر کردن در زندگی روزمره به شما در رشدتان بعنوان یک انسان کمک می کند. پس آنرا فقط محدود به تعیین هدف نکنید.
2- نوشتن اهداف با جزئیات کامل
به جای اینکه فقط بنویسید، "خانه نو"، بنویسید
"یک خانه 300 متری با چهار اتاق خواب، 3 حمام دستشویی، و چشم انداز کوهستان روی یک زمین 1000 متری".
یکبار دیگر داریم به ذهن ناخودآگاهمان یک دسته دستورالعمل دقیق و جزء به جزء می دهیم تا روی آن کار کند.
هرچه اطلاعات بیشتری در اختیار آن بگذارید، آخر کار نتیجه واضح تری به دست می آورید. هرچه نتیجه تان دقیقتر باشد، ذهن ناخودآگاهتان کارامدتر خواهد شد.
آیا میتوانید چشمانتان را ببندید و خانه ای که در بالا اشاره کردن را تجسم کنید؟ دورتادور خانه قدم بزنید. در آستانه در اتاق اصلی بایستید و مهی که روی کوه ها را گرفته تماشا کنید. به باغچه پر از گوجه فرنگی، لوبیا سبز و خیار نگاه کنید می توانید ببینید؟ پس ذهن ناخودآگاهتان هم می تواند.
3- نوشتن اهداف به زمان حال
اهدافتان را به زمان حال بنویسید. این کار باعث می شود ذهن ناخودآگاهتان مسیری با کمترین مقاومت را انتخاب کند. اگر بنویسید "در آینده لاغر خواهم شد" ذهن ناخودآگاه با این تصور که این کار مربوط به آینده است وارد عمل نمی شود.
پس اهدافتان را به زمان حال و اول شخص بنویسید، انگار که واقعیت دارند.
-4 بازنویسی اهداف
وقتی کلمات نوشته شوند و بعد دوباره نویسی شوند، حداکثر تاثیر را خواهند داشت. پس به یکبار نوشتن راضی نشوید. اهدافتان را یادداشت کنید و بعد دوباره آنها را به زبانی دیگر بازنویسی کنید، صفات انگیزه دهنده به آن اضافه کنید و مختصر و مفیدشان کنید. یک هفته بعد شاید نیاز باشد که باز اصلاحشان کنید. همینطور به این اصلاح کردن ها ادامه دهید.
نوشتن اهداف اولین قدم برای واقعی تر جلوه دادن آنهاست. بعضی وقت ها وقتی چیزی را به صورت نوشته داشته باشید، اهمیت بیشتری پیدا میکند. همچنین برنامه ریزی برای آنها نیز ساده تر می شود
همین الان یک تکه کاغذ بردارید
یک ساعت وقت بگذارید و هر چه که می خواهید به آن دست پیدا کنید با ذکردقیق تاریخ بنویسید
اگر در زمان تعیین شده به آن چه می خواستید نرسیدید نا امید نشوید صبر داشته باشید البته شاید به صلاحتون نبوده که به آن برسید ( حکمت خدا )
به ابتدای متن توجه نمایید : فقط ۵ ٪ از جمعیت جهان برای خود هدف تعیین می کنند
امیدوارم شما جزء این ۵ ٪ باشید❤️
@andisheh_naab12
🔹تولستوی ۶۷ ساله بود که دوچرخهسواری را آموخت. امروزه مفهومی به نام "دوچرخه تولستوی" وجود دارد که به این معناست: "هیچ وقت برای هیچ چیز دیر نیست."
@andisheh_naab12
10 نشانه پنهان یک نابغه که شاید در خودتان دیده باشید
۱- ذهن همیشه درگیر و پر از سوالات بیپایان
۲- حساسیت زیاد به جزئیات و تفاوتهای نامحسوس
۳- تفکر انتقادی و توانایی دیدن تناقضات
۴- رویاپردازی مداوم و توانایی تفکر خارج از چارچوب
۵- توانایی یادگیری سریع و علاقه به موضوعات پیچیده
۶- توانایی برقراری ارتباط بین موضوعات نامرتبط
۷- توانایی مشاهده از زوایای متفاوت و دیدگاههای متنوع
۸- تمایل به تنهایی و لذت بردن از خلوت
۹- حافظه قوی و توانایی به یادآوری جزئیات
۱۰- شوخطبعی هوشمندانه و بازی با کلمات
@andisheh_naab12
اگر اشتباهی واسه یکی دیگه پول کارت به کارت کردید این راه کار خیلی جوابه👨🦯
من تست کردم ده دقیقه ای پولمو برگردوند😂
@andisheh_naab12
بچهای که داره قایم موشک بازی میکنه،
بزرگترین ترسش این نیست که نکنه بگردن و پیداش نکنن
بزرگترین ترسش اینه که نکنه اصلا هیچوقت دنبالش نگردن …
@andisheh_naab12
خستگی روانی چهره نداره
ولی علائم داره:
همونطور که یه آدم افسرده ممکنه لبخند هم بزنه یا حتی بخنده، آدمی که خستهی روحی هست هم ممکنه ماسک بزنه، خودشو بهزور جلو بکشونه، یا حتی خستگیش رو انکار کنه.
چه جلوی بقیه، چه حتی جلوی خودش
علائم خستگی روحی میتونن اینا باشن:
بیانگیزگی، کاهش شدید اعتمادبهنفس و خودباوری، حس ناکافیبودن
ناتوانی در انجام کارهای معمول، یأس، حتی کلافگی، بهانهگیری، خشم یا پرخاش بیدلیل، بیخوابی، استرس و ...
مهمه که خستگی روحی با مزمنشدن علائمش
اشتباه گرفته نشه
ماهیچه وقتی خسته بشه دیگه دمبل یا بارفیکس رو بالا نمیکشه. والسلام.
اما روح خسته مثل لاستیک کمباده.
میره، میره، میره، حتی وقتی بادش تموم بشه هم خودشو با فداکاری روی آسفالت میکشونه و میره... و یه رانندهی بیتوجه ممکنه متوجهش نشه.
واسه همین تشخیص خستگی روحی خیلی سخت تره.
محمد وظیفه شناس
@andisheh_naab12
اولین حروف انگلیسی که توی تصویرمیبینید چیه؟
طبق تحقیقات به دست آمده ۱۳ میلی ثانیه برای مغز طول می کشد تا چیزی را که چشم دیده است تفسیر کرده و اطلاعاتی فراهم کند.
البته این قدرت درک و تفسیر در هر فردی متفاوت است و درک چیزی که ناخودآگاهمان انتخاب می کند تا به ما نشان دهد می تواند چیزهای زیادی درباره شخصیت مان بگوید.
در ادامه با این انجام این تست ساده ویزگی های شخصیتی خود را بشناسید. فقط کافی است نگاهی به تصویر بیندازید و اولین حرفی که در تصویر می بینید را انتخاب کرده و نتیجه تست را بخوانید.
_حرف A
اگر در اولین نگاه حرف A را دیدید از آن دسته افرادی هستید که فکرتان را به راحتی می توان خواند. هیچوقت نقش بازی نمی کنید و دوست دارید خودتان باشید. اطرافیان تان شما را فردی وفادار می شناسند.
تا جایی که می توانید به دیگران کمک می کنید.اگر کسی به شما خیانت کند او را از زندگی خود حذف می کنید. سعی می کنید برای خودتان آینده خوبی بسازید .
_حرف O
اگر در اولین نگاه حرف O را دیدید حلال مشکلات هستید. می دانید که چگونه مشکلات را قبل از این که بزرگ تر شوند تشخیص دهید و با راه حل های موثر آن را حل کنید. همین خصوصیت باعث شده دیگران به شما احترام بگذارند و به خودتان افتخار کنید.
همیشه یک قدم جلوتر پیش می روید به همین دلیل هیچوقت سورپرایز شدن را دوست ندارید. مصمم هستید و به اهدافتان می رسید زیرا واقعی هستند.
_حرف R
اگر در اولین نگاه حرف R را دیدید یعنی کمال گرا و بسیار هوشیار هستید. به جزئیات زیاد دقت می کنید زیرا معتقد هستید که جزئیات قطعات پازل هستند که کمک می کنند تصویر کامل بسیازیم. هیچوقت برای چیزی کم تلاش نمی کنید حتی اگر قرار باشد کم خوابی بکشید نهایت تلاشتان را می کنید. دوست دارید زندگی کاملا سازمان یافته ای داشته باشید.
_حرف S
اگر در اولین نگاه حرف S را دیدید شخصیتی آرام هستید. بحث و درگیری را دوست ندارید و همیشه هنگام بحث و درگیری ترجیح می دهید خودتان را کنار بکشید نه این که وارد بحث شوید. شاید دیگران شما را فردی ضعیف بشناسند اما آرامش و تمرکز از نقاط قوت شماست.
بسیار باهوش هستید و همیشه احترام دیگران را به دست می آورید زیرا اجازه نمی دهید کسی آرامش درونی تان را به هم بریزد. همیشه احساس تان را مخفی می کنید و ترجیح می دهید مشکلات تان را خودتان تحلیل کنید
_حرف T
اگر در اولین نگاه حرف T را دیدید روحیه مدیریت در ذات شماست. دوست دارید همه چیز منظم و مرتب و کنترل شده باشد. نگاه مثبتی به دنیا دارید و دوستان تان شما را فردی باهوش می شناسند. به خاطر انرژی مثبتی که دارید روی دیگران تاثیر مثبت می گذارید.
برای ایجاد نظم تمام جنبه های زندگی را کنترل می کنید و گاهی اوقات وقتی با موانع مواجه می شوید نا امید می شود.
_حرف E
اگر در اولین نگاه حرف E را دیدید بسیار خلاق و هنرمند هستید. بسیار خیال پرداز هستید به طوری که گاهی اوقات کنترل افکارتان را از دست می دهید. سعی می کنید همیشه خوشحال باشید زیرا معتقدید تنها با شاد بودن می توانید از زندگی لذت ببرید. خیلی هنرمندانه می توانید احساس تان را ابراز کنید به همین دلیل است که توانایی خلق هنر دارید. به راحتی احساس تان را به دیگران منتقل می کنید و به همین دلیل دیگران شما را فردی روراست می شناسند و با شما احساس راحتی می کنند.
@andisheh_naab12
از بچگی فکر میکردم مگر آدمها مجبورند با هم بجنگند و حالا میبینم بله. گاهی مجبورند ...
چون آنها که دستور جنگ را میدهند زیر باران نیستند.
میان گلولای نیستند و با فکر چشمان سبز ماریا نمیمیرند.
آنها در خانههای گرمشان نشستهاند. سیگار میکشند و دستور میدهند ... کاش اسلحهام را به سمت رییسانی میگرفتم که در خانههای گرمشان نشستهاند. بچههایشان در استخر شنا میکنند و آنها با یک خودنویس گران، حکم مرگ هزاران همسر ماریاها را امضا میکنند. راحتتر از نوشتن یک سلام.
جنگ را شرورترین افراد برمی انگیزانند
و شریفترین افراد اداره میکنند.
✍🏻 آندره مالرو
نویسنده و سیاستمدار فرانسوی
@andisheh_naab12
لاغری به قیمت جان: داستان یک چربی سوز واقعی
دکتر علیاصغر هنرمند
میخواهم یک داروی لاغری به شما معرفی کنم که معجزه میکند! البته این چیزی نیست که بههیچ عنوان بخواهید مصرفش کنید، چون یک عارضه جانبی کوچک دارد: «مرگ».
اما داستان کشف آن جالب و آموزنده است:
حوالی سال ۱۹۳۴ میلادی، کارگران یک کارخانه مهماتسازی با پدیده جالبی مواجه شدند:
آنها هرچه غذا میخوردند، نهتنها چاق نمیشدند، بلکه روزبهروز لاغرتر شده و چربیهایشان کمتر میشد
مشخص شد علت آن مادهای به نام ۴٬۲-دینیتروفنول (DNP) است که به تازگی در صنایع مهمات سازی استفاده میشد و این کارگران در تماس با آن قرار داشتند. بعد از کمی تحقیق، معلوم شد این ماده سوختوساز (متابولیسم) بدن را به طور قابل توجهی بالا میبرد.
ناگهان برخی محققان احساس کردند به کشف بزرگی دست یافتهاند چون به معنی واقعی کلمه یک مادهی چربی سوز کشف شده بود و خیلی زود تجویز آن توسط بعضی پزشکان برای درمان چاقی شروع شد. اما تجویز زودهنگام و پژوهشهای ناکافی سبب شد تا به یکی از عوارض مهم این ماده توجه کافی نشود.
این ماده آنقدر متابولیسم بدن را بالا میبرد که سبب افزایش ناگهانی دمای بدن میشد.
به این معنی که برخی مصرفکنندگان از شدت حرارت بالای بدن جان خودشان را از دست میدادند. یعنی به معنای واقعی اندامهای بدنشان از درون میپُخت
برخی از افرادی هم که زنده میماندند، دچار عوارضی جدی مانند نابینایی، از دستدادن حس چشایی یا عوارض جدی پوستی میشدند. به همین خاطر مصرف این ماده در سال ۱۹۳۸ میلادی ممنوع شد.
جالب است بدانید با وجود اطلاع از عوارض بسیار خطرناک این ماده، هنوز افرادی وجود دارند که از توانایی چربی سوزی DNP برای کاهش وزن استفاده میکنند و هر سال هم برخی افراد جان خودشان را به خاطر مصرف آن از دست میدهند.
برای مثال سارا هاوستون چند سال قبل در حالی که خودش دانشجوی پزشکی بود، به علت مصرف این ماده جان خودش را از دست داد.
اما یک نکتهی مهم:
پیشبینی میشود که احتمالا در برخی داروهای غیرقانونی کاهش وزن و بدنسازی
که ادعای «معجزه» دارند، از این ماده استفاده میشود.
به همین خاطر به هیچعنوان نباید دارو یا مکمل را از منابع غیرمعتبر و بدون مشورت پزشک تهیه کرد.
@andisheh_naab12
چرا بشر دوست داشته است که نام نیک از او بر جای ماند؟
بعد از مرگ برای او چه فرق میکند که از او به نیکی یاد کنند یا بدی و یا اصلا یاد نکنند؟
این نیز بسته به زندگی است.
همه چیز برای زندگی خواسته میشود.
نام نیک یکی برای آن است که برای بازماندگان نتیجه مطلوب داشته باشد و دیگر آنکه در هنگام زنده بودن بیندیشد که بعد از مرگ از او یادگاری بر جای خواهد ماند و از او به خوبی یاد خواهند کرد و این مایه تسلی خاطر میشود.
سرمایهگذاریای است برای بعد از مرگ که در زمان زندگی از آن بهره گرفته میشود.
این است که کسانی برای حفظ نام از جان نیز گذشتهاند. نمونهاش بهرام پسر گودرز و پیران در شاهنامهاند. آنان گفتهاند: مرا نام باید که تن مرگ
راست ...
نام نیک بعد از مرگ تصور میرفته که زندگی را پشتوانهای میتواند بود.
یکی از جهت آنکه فرزندان و بستگان از آن بهره خواهند گرفت دیگر آنکه نوعی تعین
بعد از مرگ است برای دلخوشی زمان زندگی.
سعدی میگوید:
نام نیکو گر بماند ز آدمی به کز او ماند سرای زرنگار
و فردوسی از اینکه شاهنامه را میسراید امیدوار است
که نام بلند از او بر جای ماند، میگوید:
یکی سایه داری بماند ز من ...
یا
هر آنکس که دارد هش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین
نام نیک نوعی ادامه زندگی دانسته میشده.
فراموش نکنیم که بشر به خیال دلخوش بوده
شهرزاد قصهگو، صص ۱۲۰- ۱۲۱.
دکتر اسلامی ندوشن
@andisheh_naab12
تفاوت مفهوم رنگهای چراغ راهنمایی و رانندگی
در ایران و خارج از کشور !
@andisheh_naab12
از جمله اعتقادات عوام در دوره قاجار این بود که مسلمان باید شپش داشته باشد!
مقدار ایمان هر مسلمان هم منوط به تعداد شپشهایی بود که در تن داشت! این عقیده از هندوها که آزار جانوران را جزو گناه کبیره میدانستند رسوخ کرده بود و تنبلی و فقر مالی و نداشتن خرج حمام و شستشو نیز این اندیشه را قوت میبخشیده...
عقیده دیگری که در دوره قاجار اکثریت مردم آن را باور داشتند این بود که دختر حق ندارد موی خود را تا قبل از ازدواج شانه بزند! عدم استحمام نیز به این موارد کمک مینمود و موهای دختران شپش پشتک میزد...
برای دختران هم شپش نه تنها عیب نبود بلکه فضیلت بود.
مردم میگفتند: دختری که سرش شپش نداشته باشد احتمالاً سر و گوشش جنبیده
طهران قدیم، جلد اول
@andisheh_naab12
آنها سعی میکنند خود را بسیار بزرگتر، مسلطتر و باهوشتر از چیزی که هستند نشان دهند، بسیار مخوفتر، قویتر و مسلط به اوضاع!
وانمود میکنند به همه چیز اشراف داشته و همه چیز تحت کنترلشان است، حتی اگر مگسی پر بزند، میفهمند!
این تلاش و تقلا برای بزرگنمایی و بزرگ جلوه دادنِ خود، اتفاقا بزرگترین دلیل بر ضعف و استیصال ذاتی آنهاست،
چرا که آنکه قوی باشد، لزومی به جلوهگری نمیبیند. آدم اصیلزاده و بزرگ، هرگز فریاد نمیزند که "من بزرگم..."
ضمن آنکه این ضعفِ بنیادین در ندانستن و نتوانستن، و درماندگی در کنترل اوضاع، همواره در ادوار مختلف و به اشکال مختلف نِمود یافته است.
مَخلص آنکه این داد و قال و بوغ و کرنا کردن برای آنکه بگویند «من بزرگم و قوی»، صرفا تکنیکی روانی برای پوشاندن ضعف سیستماتیک آنهاست، و هرگاه در فشار قرار گرفتهاند، توخالی بودنشان هویدا شده است.
@andisheh_naab12
چرا حالا که شب به نیمه رسیده و من مثل سربازی تیرخورده، از فرط خواب تلو تلو میخورم، باید یاد این خاطرهی بیاهمیت بیفتم؟
یک بار رفته بودیم سفر. با ماشین. شب سوم رسیدیم به یک شهر خلوت که سگ در آن پر نمیزد. البته ساعت یک صبح بود. گرسنه بودیم.
فقط یک عرقفروشی باز بود. آبجو سفارش دادیم و قارچ تفتداده و لیموترش. چیز بیشتری نداشت. خدا را شکر کردیم. زن پا به سن گذاشتهای هم آنجا بود که به گمانم یک دبهی چهار لیتری را کامل نوشیده بود. مست و ملنگ. چرخید و آمد نشست کنار ما.
بیتعارف. بعد به شکل خودجوش شروع کرد به تعریف کردن داستان زندگیاش. اینکه سی سال پیش در همین میکده با شوهرش که راننده کامیون بوده آشنا شده و اینکه پارسال شوهرش با موتور تصادف کرده و مرده.
اینکه هنوز میآید اینجا به امید اینکه یک بار بالاخره در میکده باز بشود و شوهرش بیاید داخل و بگوید من زندهام و تصادف یک شوخی پشتوانتی در حد دوربین مخفی بوده و الخ.
خیلی حرف زد. از زمان مهدکودکش تا همین دو ساعت قبل از رسیدن به میکده. واو ننداز.
ترکیب عجیبی بود. ترکیبِ آبجو و قارچ و لیمو و زنی که تا خرتناق مست بود و یکی از شیشههای عینکش گم شده بود و روایت زندگیاش که انگار ترکیبی از فیلم ترمیناتور بود و کیک محبوب من. هفت هشت سالی از آن شب گذشته.
بزرگوار با آن مصرف بالای الکل، احتمالا تا حالا درِ یکی از میکدههای بهشت را باز کرده و به شوهرش سلام داده و رفته به دیار باقی. اگر اینطور باشد، یعنی یک روایت جذاب مرده و هیچ کس دیگر به آن دسترسی ندارد.
انگار که تنها نسخهی یک کتاب خوانده نشده بیفتد توی تنور نانوایی و جزغاله بشود. همین شد که خواب از سر من پرید. دفن شدن روایتها.
یکی از فتیشهای من هم همین شنونده بودن روایت آدمهاست. از قدیم هم همین بوده است و همیشه آرزو میکردم شغلم طوری باشد که این امکان را به من بدهد. اما چه کاره شدم؟
مهندس. شنونده چه روایتهایی هستم؟
در بهترین حالت، اعتراض مردم از سیستم فاضلاب یا شکایت از ترافیک کوچهی فلان. چه کاره دوست داشتم بشوم؟ مثلا دوست داشتم آن زمانی که مردم برای هم نامه میفرستادند، شغلم پستچی بود.
یک پستچی بیشرف و بیاخلاق. صبح به صبح نامهها را از اداره تحویل میگرفتم و سوار ماشین میشدم و میرفتم یک جایی خارج از شهر. زیر درخت کُنار، چای میخوردم با خرما مضافتی. همزمان تک تک نامهها را باز میکردم و داستان آدمها را میخواندم.
بعد در پاکتها را با تف یا سریش میبستم و آخر شب میرساندم دست صاحبشان. میبینید؟ خیلی هم بیشرف و بیاخلاق نیستم.
یا مثلا یک کشیش کاتولیک بیشرف و بیاخلاق میشدم. سه شیفت توی کلیسا کنار اتاقک اعتراف مینشستم و چای و خرما مضافتی میخوردم و به اعترافات مردم معمولی گوش میدادم.
به گناهانشان که حتما جذابترین بخش زندگیشان است. حتی شاید داستانهایشان را مینوشتم و بعد از مردنشان چاپ میکردم. هر کدام از این آدمها معمولی یک کتاب منحصر به فرد است که هیچ نسخهی دومی از آن وجود ندارد و قبل از افتادن در تنور شاطر، باید از آن کپی گرفت.
من داستان ابرقهرمانها و آدمهای مشهور را دوست ندارم. به درد من نمیخورند. من داستان آدمهای معمولی را دوست دارم. چون خودم معمولیام.
داستان زندگی جورج واشنگتن به درد کجای من میخورد؟ من داستان یک مهندس فاضلاب را میخواهم بشنوم که نیمهی تاریک ذهنش پر از هیاهوست و هیچ کس از آن خبر ندارد. من دوست داشتم نجاتغریق روایتها باشم.
هر وقت کسی میمیرد، انگار ستارهای در آسمان تاریک خاموش میشود. حالا چطور داستان آن درخشش را ثبت کنیم؟ همین ماجراست که من را مغبون میکند.
اصلا باید یک ادارهی روایات تاسیس کنند. اسمش را هم بگذارند سازمان حفاظت روایات (سحر). مردم به اجبار باید بروند سحر و روایتشان را آنجا ثبت کنند. مثل اظهارنامههای مالیاتی. هیچ روایتی دیگر نمیمیرد. اصلا خودم باید این سازمان را راه بیندازم.
به عنوان شغل جانبی. میشوم یک مهندس بیشرف و بیاخلاق که نیتش خیر است. شنیدن روایت به نیت حفاظت از آنها. چه کسی بدش میآید که ستارهاش در دل آسمان تا ابد سو سو بزند و ردش باقی بماند؟
مردیم از بس داستان موفقت و شکست گاندی و کلینتون و کاوه گلستان و چرچیل و بنیصدر را دوره کردیم.
من به دنبال داستان زندگی یک خیاط تنها هستم که ته یکی از بنبستهای نظامآباد زندگی میکند. معمولی.
#فهیم_عطار
@andisheh_naab12
چجوری ببخشمت؟ تو هیچ وقت نمیفهمی بخاطر حرفا رفتارایی که باهام داشتی، چقدر احساس ناکافی بودن پیدا کردم.
@andisheh_naab12
حوالی هفتاد سال بعد، شخص دیگری در خانهای که برای داشتنش همه کار کردی و همه سختیای به جان خریدی زندگی میکند
و خیلی خوش اقبال اگر باشی، آن شخص، فرزند یایکی از نوادگان تو خواهدبود.
ماشینی که برای داشتنش جنگیدی، اوراق شده، وسایلی که باحرص از آنها مراقبت کردی، کنج انبار خاک میخورند، مدرکی که برای گرفتنش آرامش را از خودت دریغ کردی، میان کاغذ باطلههاست
و چیزی جز یک قاب عکس و خاطره ازتو باقی نمانده.
چرا حرص میخوری برای چیزی که باخودت نخواهیبرد؟
خانه داشتهباش، اما نه به قیمت از دست دادن سلامتیت
ماشین داشتهباش، اما نه به قیمت سخت گرفتن به خودت خانواده یافرزندانت
مدرک داشته باش، اما قبل از آن درک داشته باش، شعور داشته باش و ازخودت انسانیت و انصاف به جابگذار.
جوری باش که سالها بعد، از تو خاطرهی خوبی تعریف کنند.
موقتی بودن دنیا را بپذیر و زندگی کن و اولویتت حفظ آرامش و دلخوشیهات باشد نه حفظ اموالت، اموالی که برای تو نیست، فقط مدتی در تملک توست، آنهم برای راحتیات.
چرا خودت را ناراحت میکنی برای چیزی که برای راحتی توست؟
چرا رنج میکشی برای بیشتر داشتن و بیشتر نگه داشتن؟
چرا جمع میکنی و استفاده نمیکنی؟
چرا داری و خوشبخت نیستی؟
چرا به حال خوب و دلخوشیهای ساده و سلامتیت فکرنمیکنی؟!
چرا خودت و داشتههات را با دیگران و داشتههاشان مقایسه میکنی؟ چرا آرامشت را پای حسرت و افسوس و حرص میبازی، چرا زندگیات را به ورطهی رقابت و مقایسه انداختهای؟
اندوه برای موضوعی که چندان مهم نیست و ثروتی که قرار نیست تورا خوشبخت کند و نگران اتفاق بدی که احتمالا نخواهد افتاد بودن، احمقانه است.
تو داری عمر و سلامتیات را به چه قیمت میبازی؟
الان هفتاد سال بعد از این است، تمام ثروت و اندوختههات در دست کسانیست که برای داشتن آن نجنگیدهاند، اما خوب بلدند چطور با آن خوشبخت باشند
درحالی که توفقط میخواستی داشته باشی، اماخوشبختی فقط در داشتن نیست، در بلدبودن است. چه بسیار آدمهایی که ندارند و خوشبخت ترینند.
آدمی باید خوشبخت بودن و آرامش داشتن را بلدباشد، آدمی باید بیخیالی و خوش گذراندن را بلدباشد. آدمی باید تاهست، خوب باشد.
وگرنه داراترین هم که باشی، حرص و اندوه، از پا درت خواهد آورد.
آدمی بدون آرامش و انسانیت و شعور، هیچ چیز ندارد.
پس آرام باش و به احتمالات و نداشتهها فکر نکن
حوالی هفتاد سال بعد از این، من و تو نیستیم و دنیا دردست آدمهای دیگریست
#نرگس_صرافیان_طوفان
@andisheh_naab12
مادربزرگم ۹۰ سالشه و به خاطر کهولت سن و ترس از سکته، بهش نگفتیم پسر خاله ش فوت کرده.
دیشب پدربزرگ خدابیامرزم که یکم دهن لق بود، رفته به خوابش و گفته فلانی پیش منه😄🤦♀️🤦♀️
@andisheh_naab12