به مدرس گفتندحقوق نمایندگی کم است گفت:وقتی نماینده شدیدمیدانستید حقوق چقدر است!ناراحتیداستعفادهیدبه مردم بگویید باحقوق ۲برابرحاضربه نمایندگی هستیداگر دوباره رای دادند،حقوق را زیادکنید
@andisheh_naab
🖇
#کتاب_صوتی 🎧
#جنایت_و_مکافات
#فئودور_داستایفسکی
قسمت 14
🆔 @andisheh_naab
🌸📙 #مسابقه 📙🌸
متن کتاب :
" او از مدرسه واقعا خسته شده بود و نمی توانست حضور پدرش را تحمل کند. وقتی کوچک بود مشکلی با پدرش نداشت . اواخر هفته و روزهای تعطیل دو نفری همه جا باهم می رفتند. وقتی دست پدرش را می گرفت و در خیابان راه می رفت احساس قدرت و افتخار می کرد. اما وقتی عادت ماهانه اش تقریبا در سال آخر دبستان شروع شد و به سن بلوغ رسید پدرش با حالت عجیبی به او نگاه می کرد. وقتی سال سوم راهنمایی بود و قدش از یک متر و شصت سانت بالاتر رفت، پدرش ابدا با او صحبت نمی کرد. "
_نام کتاب
_نام نویسنده
_اسم و فامیل خودتان
_به همراه آی دی تلگرامتان.
تنها به پاسخ هایی ترتیب اثر داده میشود که در این فرمت باشد. حتی یک نقطه بیشتری در پیامتان باشد پاسختان سوخته میشود.
تا ساعت 12 شب روز یکشنبه 3 دی فرصت دارید پاسخ را بفرستید . بعد از ساعت مشخص شده هیچ پاسخی پذیرفته نمیشود.
به آی دی زیر بفرستید 👇
@andisheh_naab1
🆔 @andisheh_naab
دختر روزولت، سیگار میکشید،پارتی شبانه میرفت وبه مسوولان فحش میداد!وقتی به پدرش اعتراض کردند گفت من یاباید رییس جمهور آمریکا باشم یادخترم را کنترل کنم، هردو در آن واحد در توانم نیست!
🆔 @andisheh_naab
سال 1975مقامات شهر هایچنگ با دیدن رفتارهای عجیب سگها و حیوانات دیگر نگران شدند و به 90 هزار ساکن شهر دستور تخلیه فوری دادند، تنها چند ساعت بعد زلزله 7.3 ریشتری 90% شهر را نابود کرد.
🆔 @andisheh_naab
#خرج_اتینا
در گذشته که مطربها و نوازندهها در مجالس عروسی و مهمانی حرکتی میکردند و موسیقی مینواختند، یکی از آنها کاسهای را دور میچرخاند تا هر کسی که در آن مجلس است به کرم خود سکهای را به آنها تقدیم کند. در حقیقت هر کسی که پولی را به آن مطرب میداد، پول مفتی را از دست میداد و در راه بیهودهای و خرج عطینا کرده بود.
عطینا در واقع همان «اعطینا»ست که در تلفظ عوامانه به این شکل درآمده است. زمانی که فردی شاباش یا سکهای را به مطربها میداد، یکی از مطربان به صدای بلند اعلام میکرد که اعطینا یعنی «مرحمت فرمودند».
واژه اتینا با این وصف تحریف شده فعل عربی اعطیناست و از همین روست که از آن زمان تا به حال اصطلاح «خرج اتینا» به عنوان مثلی رایج در کشورمان جا افتاده است.
🆔 @andisheh_naab
استراتژی خانم های شمالی:
"هرچیزی که تورو نکشه تو میتونی باهاش ترشی درست کنی"
❌جبهه نگیرید لطفا ، من خودم یه خانم شمالیم 😁. خیلیم ترشیامون خوشمزست☺️
🆔 @andisheh_naab
تظاهر به کور شدن چشم پسر بچه و خواهرش جلوی پدرش... واکنش پدر وقتی میفهمه پسرش تظاهر به کوری میکرده رو ببینید.
🆔 @andisheh_naab
#گهی_پشت_به_زين_وگهی_زين_به_پشت
رستم، پهلوان نامدار ایرانی، در یک باغ خوش آب و هوا توقف کرد تا هم خستگی نبرد سنگینش با افراسیاب را از تن به در کند. هم اسب با وفایش رخش، نفسی تازه کند.
پس از خوردن نهار، پلک هایش سنگین شد و کنار آتش خوابش برد. رخش هم بدون این که افسارش به جایی بسته باشد، تنها ماند.
افراسیاب با خودش فکر کرد که موفقیت رستم تنها به خاطر قدرت خودش نیست بلکه اسب او در این پیروزی خیلی نقش داشته.
پس سربازانش را برای دزدیدن رخش فرستاد. آن ها که از قدرت رخش خبر داشتند برای به دام انداختنش یک طناب بسیار بلند و محکم آورده بودند.
وقتی رخش حسابی از رستم دور شد، طناب بلند را به سمتش پرتاب کردند. رخش که بسیار باهوش و قوی بود توانست خودش را نجات داده و فرار کند.
رستم بیدار شد. جای خالی رخش را دید. زین او را در دست گرفت و از روی رد پاهایی که به جا مانده بود توانست او را پیدا کند.
بعد با صدای بلند به رخش گفت: « می دانی در حالی که زین تو را به دوش داشته ام چه قدر راه آمده ام؟ »
بعد برای دلداری خودش دوباره گفت: « عیبی ندارد. رسم زمانه این است. گاهی من باید سوار زین بشوم و گاهی زین سوار من. » از زمانی که فردوسی این داستان را روایت کرد و این بیت را سرود، رسم شد هر وقت کسی به سختی و مشکل دچار شود به او چنین بگویند:
چنین است رسم سرای درشت
گهی پشت بر زین، گهی زین به پشت.
🆔 @andisheh_naab
شما گمان می کنید هر اقدامی می شود برای رفاه و حال مردم یا آبادی مملکت است ؟ خیر، فقط راه دزدی تازه ای بنظر مقامات عالیه میرسد و اجرا می کنند .
#صادق_هدایت
#حاجی_آقا
🆔 @andisheh_naab
از سلطان ظالمی پرسیدند: چه می خوری؟
گفت : گوشت ملت
گفتند با چه مینوشی؟ گفت : خون ملت
گفتند چه میپوشی؟ گفت : پوست ملت
گفتند اینها را از کجا می اوری؟
گفت : از جهل ملت...
🆔 @andisheh_naab
#بزنم_به_تخته !
در گذشته در بسیاری از مناطق دنیا مردم بر این اعتقاد بودند که خداوند درون درخت زندگی میکند. با این وصف درخت برای آنها از ارزش بالایی برخوردار بود. به همین خاطر بتهای خود را چوبی میساختند و وقتی که به مشکلی بر میخوردند، به آن درخت دست میزدند و یا به بتهای چوبیشان ضربه میزدند تا به قول خودشان خدا را بیدار کنند و از او بخواهند تا ایشان را در برابر سختیها و مشکلات و بلایا مراقبت نماید.
از این رو امروز هم مردم به شکلی خرافی برای دورماندن از اتفاقات بد و چشمزخم، به چوب و تختهای میزنند تا به این طریق آن بلا را از خود دور کنند.
این اتفاق در برخی از کشورها هم رایج است، از جمله در اسپانیا که مردم وقتی با یک گربه سیاه و یا عدد سیزده روبرو میشوند، قطعه چوبی را لمس میکنند تا نگرانیها و شومیها از آنها دور شود.
جالب است بدانید که این اتفاق به لحاظ علمی هم تایید شده است. چند سال قبل در مجله علمی Experimental Psychology نتیجه تحقیقی به چاپ رسید که نشان میداد اگرچه زدن به تخته برای جلوگیری از چشمزخم خرافی به نظر میرسد اما در به آرامش رساندن فرد و دورشدن نگرانیها و دلواپسیهای روانی او نقش موثری دارد.
دانشمندان دانشگاه شیکاگو طی این تحقیق به این نتیجه رسیدند که عکسالعملهایی به این شکل میتواند در تخلیه انرژیهای منفی از فرد و دورشدن اتفاقات ناخوشایند از انسان موثر باشد.
🆔 @andisheh_naab
انواع سر درد !
پ.ن ادمین : باور کنید هیچ موضوعی ارزش به خطر افتادن سلامتی مارو نداره !
🆔 @andisheh_naab
در صورت وقوع جنگ جهانی سوم بهترین کشورها برای پنهان شدن به ترتیب ایسلند، کانادا و نیوزلند هستند!
فاکتورهایی مثل صلح طلبی و بیطرف بودن دولتها و مکان جغرافیایی در نظر گرفته شده است!
🆔 @andisheh_naab
#حاجی_حاجی_مکه
بیشتر حاجیان پس از بازگشت از سفر حج به دلیل مسیر طولانی که ناگزیر بودند با وجود خطرات زیاد مانند گردبادهای سخت و دستبرد راهزنان و.. با اسب و قاطر و شتر و کجاوه از صحرا های سوزان و بیابان های بی آب و علف بگذرند و سفرشان ۴ تا ۶ ماه به درازا میکشید شاید یک بار در عمرشان به مسافرت طولانی میرفتند.
و بدلیل مشکلات یاد شده از مسافرت دوباره به عربستان و زیارت کعبه نیز چشم پوشی می کردند و امکان دیدار دوباره با حاجیان سفر قبلی امری بسیار نادر بود.
از این رو حاجیان ایرانی که از گوشه و کنار کشور پهناور ایران که در مکه با یکدیگر آشنا میشدند، چون امکان دیداری را در خود ایران نداشتند، پس از پایان مراسم حج و هنگامی که آهنگ بازگشت به ایران و زادگاه خود را می کردند، گاه به شوخی و گاه به جد به یکدیگر می گفتند : « حاجی حاجی مکه »، یعنی دیگر امکاندیداری میان ما به دست نمی آید مگر آن که دست تقدیر و سرنوشت دوباره ما را عازم سفر حج کند و ما بتوانیم دوباره یکدیگر را در مکه ببینیم.
🆔 @andisheh_naab
داور پنالتی میگیره ولی بازیکن "وردربرمن" آلمان بلند میشه میگه
روش خطا نکردند.
اخلاق، زاییده ی جامعه سالم و پاک است...
دروغگویی سرچشمه همه ی رذالت های اخلاقی است ...
🆔 @andisheh_naab
❌ #مسابقه ❌
عزیزان همراه امشب مرحله سوم مسابقه کتابخوانی کانال #اندیشه_ناب برگزار میشود.
دوستان کتابخوانتان را دعوت کنید. 📚📚
متن کتاب راس ساعت 23 از کانال منتشر میشود و تنها 24 ساعت فرصت دارید جواب مسابقه را ارسال کنید.
🆔 @andisheh_naab
#شاهنامه
صفحه ۴۱۰تا۴۲۰
اثر: #ابوالقاسم_فردوسی
راوی: #اسماعیل_قادر_پناه
بر اساس نسخه معتبر چاپ مسکو
@radioketabdoni📻
#مکث_امروز
دركلیسا، جک از دوستش ماكس می پرسد:
«فكر می كنی میشه هنگام دعا كردن سیگار كشید؟»
ماكس میگه:
«چرا از كشیش نمی پرسی؟»
جك نزد كشیش می رود و می پرسد: «می توانم وقتی در حال دعا كردن هستم، سیگار بكشم.»
كشیش پاسخ می دهد: «نه، پسرم، نمیشه. این بی ادبی است.»
جك نتیجه را برای دوستش ماكس بازگو می كند.
ماكس میگه: «تعجبی نداره. تو سئوالت رو درست مطرح نكردی. بگذار من بپرسم.»
ماكس نزد كشیش میره و می پرسه « وقتی در حال سیگار كشیدنم می تونم دعا كنم؟»
كشیش مشتاقانه پاسخ می ده: «مطمئناً، پسرم.
مطمئناََ!!!
حالا امروزی تر:
کسی که نماز میخونه و روزه ميگيره ، میتونه اختلاس و دزدی کنه؟ نه!
کسی که اختلاس و دزدی میکنه، میتونه نماز بخونه؟ بله مطمئناً!
پس باید سوال رو درست پرسید!
🆔 @andisheh_naab
به یک احمق هیچ وقت
فرصت دوباره نباید داد.
چون بار اول فهمیدی که اون احمقه.
و بار دوم این تویی که یک احمقی...
🆔 @andisheh_naab
🖇
#کتاب_صوتی 🎧
#جنایت_و_مکافات
#فئودور_داستایفسکی
قسمت 13
🆔 @andisheh_naab
#مکث_امروز
وقتی در کودکی این کلمات را می گوییم:
دست نزن، نمیتونی، نکن،بگیر یه جا بشین و...
وقتی به دوران نوجوانی و جوانی رسید همین کلمات را به شما تحویل خواهد داد
درس ها سخته نمی تونم نمره خوب بگیرم
کنکور غیر ممکنه قبول بشم
سرکار نمیتونم برم از پس کار نمیتونم بربیام
از پس ازدواج و زندگی برنمیام و...
پایه اعتماد بنفس درکودکی و در ۱تا۳ سالگی گذاشته می شود.
🆔 @andisheh_naab
شما یادتون نمیاد، تهران یه زمانی اینجوری بود
بلوارکشاورز سال ۱۳۴۹
🆔 @andisheh_naab
دنیا مثل مادرت نیست
که ظهر سرش داد بزنى
و شب برای شام صدات کنه.
دنیا ولت میکنه تا از گشنگى بمیرى!
🆔 @andisheh_naab
#شاهنامه
صفحه ۴۰۰تا۴۱۰
اثر: #ابوالقاسم_فردوسی
راوی: #اسماعیل_قادر_پناه
بر اساس نسخه معتبر چاپ مسکو
@radioketabdoni📻
#مکث_امروز
بخشی از نامه فروغ فرخزاد به برادرش!
مادرم نماز می خواند و من آواز !
عقایدمان چقدر فرق دارد !
او خدای خودش را دارد منم خدای خودم را
خدای او بر روی قانون و قاعده است و از قدیم همین بوده !
خدای من بر اساس نیازم و تجربیاتم است و هر روز کامل تر از دیروز است !
او خدا را در کنج خانه و معجزه می بیند !
من خدا را در آسمان ها و درون خودم ! در قطره ای باران ، بغض هایی پر از اشک در شادی از ته دل ! در ثانیه به ثانیه زندگیم !
او جلوی خدایش سجده میکند !
ولی من در آغوش خدایم آرام میگیرم
نمی دانم.
خدای من واقعی تر است یا او.
🆔 @andisheh_naab
#مکث_امروز
تفاوت زن ایرانی قدیم با زن ایرانی جدید!
صبح ساعت ۵
زن ایرانی قدیم: به آهستگی از خواب بیدار میشودو سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند.
زن ایرانی جدید: به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند.
صبح ساعت ۶
زن ایرانی قدیم: شیر گاو را دوشیده است، چای را دم کرده است، سفره صبحانه را با عشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بیدار کردن آقای شوهر است.
زن ایرانی جدید: باز هم خوابیده است.
صبح ساعت ۷
زن ایرانی قدیم: مشغول مشایعت آقای شوهر است که از در خانه بیرون میرود و هزار تا دعا و صلوات برای سلامتی شوهر کرده و پشت سرش به او فوت میکند.
زن ایرانی جدید: هنوز خوابیده
صبح ساعت ۱۱
زن ایرانی قدیم:
مشغول رسیدگی به بچه ها و پاک کردن لپه برای درست کردن ناهار است.
زن ایرانی جدید: تازه چشمانش را با هزار تا ناز و عشوه باز میکند و گوشی اش را چک میکند
ظهر ساعت ۱۲
زن ایرانی قدیم: مشغول مزه کردن پلو به جهت تنظیم نمک آن است.
زن ایرانی جدید: در حال تردمیل
ظهر ساعت ۱۳
زن ایرانی قدیم: در حال شستن جوراب و لباسهای آقای خانه درون تشت وسط حیاط خلوت میباشد.
زن ایرانی جدید: در حال روشن کردن ماشین لباسشویی ، ماشین ظرفشویی و البته غرغر کردن که به من چه مگه وظیفه ی منه این کارا
ظهر ساعت ۱۴
زن ایرانی قدیم: در حال گپ و گفت که برای خوردن ناهار به خانه آمده است میباشد. جهت حظ جمیل بردن آقای شوهر ، دامن گل گلی خود را پوشیده است.
زن ایرانی جدید: در حال انداختن یک غذای آماده درون مایکروفر بوده و در همان حال در حال تماشای FashionTV میباشد.
ظهر ساعت ۱۵
زن ایرانی قدیم: در حال جارو کردن حیاط خانه و تمیز کردن لانه مرغها و بردن علوفه برای گاوشان میباشد.
زن ایرانی جدید: با یکی از دوستانش به پاساژ برای خرید رفته
عصر ساعت ۱۶
زن ایرانی قدیم:
مشغول شستن پاهای کودکشان است که به دلیل دویدن در کوچه خونی شده است.
زن ایرانی جدید: در حال پرو کردن لباسهای خریداری شده است. در همان حال هم نیم نگاهی هم به شکم خود دارد که جدیداً چاقی را فریاد میکشد.
عصر ساعت ۱۷
زن ایرانی قدیم: دم در خانه ایستاده است تا آقای شوهر بیاید.
زن ایرانی جدید: در لابی نشسته است تا با آقای شوهر به خرید میوه برود.
عصر ساعت ۱۸
زن ایرانی قدیم: برای شوهر خود چای آورده و مانند یک خانم کنار شوهرش در حال صحبت با او است.
زن ایرانی جدید: از این مغازه به آن مغازه شوهر بیچاره خود را میبرد.
شب ساعت ۱۹
زن ایرانی قدیم: سفره شام را انداخته و شوهر را برای خوردن شام دعوت میکند.
زن ایرانی جدید: هنوز در حال خرید است.
شب ساعت ۲۰
زن ایرانی قدیم: در حال شستن ظروف شام ، کنار حوض خانه است.
زن ایرانی جدید: کماکان در حال خرید است.
شب ساعت ۲۱
زن ایرانی قدیم: در حال چاق نمودن قلیان آقای همسر میباشد.
زن ایرانی جدید: در رستوران، پیتزا میل میفرمایند.
شب ساعت ۲۲
زن ایرانی قدیم: رختخواب ها را پهن کرده است برای خوابیدن با بچه ها سروکله زدن که مشق هارا نوشتید یا نه
زن ایرانی جدید: در حال غرغر کردن بر سر وضعیت ترافیک است که چقد اتوبانا مزخرفه هیچ جا ام که نشد بریم امشب عه عه.
و این داستان ادامه دارد....
پ.ن:البته یه عده ی زیادی از زنها هستن که الان جای دوتا مرد کار میکنن و تموم مخارج زندگی رو دوش اونهاست. باید بهشون گفت خدا قوت خانمای قوی و سرسخت .
🆔 @andisheh_naab