☁️یک دورهمی و انجمن هنری برای علاقهمندان در این عرصه ی نویسندگی ✨گپ کتابخوانی: https://t.me/mahfeleketabkhanianahel ✨آنلاین شاپ کتاب: https://t.me/ketabkhooneanahel
اگر قصد دارید وقفۀ بزرگی در نوشتنتان به وجود آورید، بر کمالگرایی اصرار داشته باشید.
اگر قصد دارید انگیزۀ خلاق را در خود خاموش کنید، بر کمالگرایی اصرار ورزید.
اگر میخواهید الباقی عمرتان را بر سر این مسئله که بهاندازۀ کافی خوب نبودهاید خود را شکنجه دهید، پس بر کمالگرایی اصرار کنید.
شما ابداً چیزی نمینویسید فقط روی کاغذ «حرف میزنید».
به جای اینکه به خود بگویید «باید کاملترین کار را انجام دهم اما نمیدانم چگونه؟» بگویید «روی کاغذ فقط حرف میزنم.
هرچه بیشتر حرف میزنم شانس بیشتری برای تسلط و بهتر گفتن خواهم داشت».
چگونه تواناییِ نوشتن را بیشتر کنیم؟
| فرایند افزایش توان نوشتن، اکتسابی و قابل یادگیری است. برای این هدف، در مدتی طولانی باید دو کار را انجام دهید:
✅ ارتباط زنده با درون خود: حواسجمعی به اینکه من چه احساسی دارم، به چیزهایی فکر میکنم، چه تصویرهایی از ذهنم عبور میکند؛
✅✅ آشنایی بیشتر و مداوم با امکانات زبان: جستجوی اینکه برای هر منظوری چه واژههایی مناسبتر است، راههای جملهپردازی چیست، قدرت اثرگذاری کلامم را چگونه به حداکثر برسانم.
از این سؤال که چه باید بنویسم نترسید. این سؤال برای اغلب داستاننویسها پیش میآید. به دفتر یادداشت خود مراجعه کنید و سعی کنید به یاد بیاورید هر کدام از گفتوگوهای درونی یا دلنوشتههایتان را بعد از کدام ماجرا نوشتهاید. یکی را که بیشتر به مذاقتان سازگار است انتخاب کنید و دربارهاش بنویسید.
Читать полностью…بهطور خلاصه شما به ده کلید خلاقیت نیاز دارید. پس بهتر است برای شروع نوشتن هر یک از آنها را به ذهنتان بسپارید: کنجکاوی، شور و اشتیاق، اراده، آگاهی و هوشیاری، انرژی، استقبال از فکرهای تازه، حساسیت، سماجت و سرسختی، گوش شنوا، چشم بینا.
نگارش خلاقانه ساده نیست. طاقت و اراده میخواهد؛ اما همه از انجام دادن آن واهمه دارند. از معروفترین و پرفروشترین نویسندگان تا نویسندگان کاملاً تازهکار؛ اما دیگران چگونه بر ترسشان غلبه میکنند؟ خیلی ساده. آنها مینشینند و مینویسند.
هر روز مینویسند؛ زیرا حس میکنند اگر سرشان هم برود باید بنویسند. تا آنجا که میتوانند مینویسند و دائم مینویسند؛ آنها میدانند میترسند اما نمیگذارند ترسشان مانع نوشتنشان شود.
باورت بشود یا نه، روزی میرسد که دلت برای هیچکس به اندازهی من تنگ نخواهد شد. برای نگاه کردنم، خندیدنم و حتی اذیت کردنم، برای تمام لحظاتی که در کنارم داشتی.
روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود. میدانم روزی که نباشم هیچکس تکرار من نخواهد شد.
تنهایی پر هیاهو | بهومیل هرابال
«دستور خط»
ترکیبهایی که الزاماً پیوسته نوشته میشود:
ترکیبهایی که با پسوند ساخته میشود، همیشه پیوسته نوشته میشود؛ مگر هنگامی که:
- حرف پایانی بخش نخست با حرف آغازین بخش دوم یکسان باشد: آببان، نظاممند...
- پسوند «-گانه» با اعداد:
پانزدهگانه، پنجگانه، دهگانه...
- پسوندهای -اُم، -اُمی، -اُمین در ترکیب با عدد سی:
سیام، سیامی، سیامین...
- نویسۀ پایانی واژه «ها» ی ناملفوظ باشد:
دروازهبان، دیوانهوار، زبالهدان، علاقهمند، لالهزار...
نویسندههای مشتاق همیشه به من میگویند «من ایدهای دارم اما نگرانم که قبلاً انجامشده باشد». بله ممکن است اما مهم نیست.
شکسپیر در پایان زندگی پرثمرش، تقریباً هر خط داستانی ممکن را پوشش داده بود اما این باعث نشد نویسندگان پنج قرن بعد از او، در همان خطوط داستانی به نویسندگی نپردازند.
لازم نیست هنر شما جهان را نجات بدهد. نهتنها لازم نیست هنرتان اصیل باشد، بلکه حتی لازم نیست که مهم باشد؛ بنابراین هر وقت کسی به من میگوید که میخواهد کتابی برای کمک به مردم بنویسید، به او میگویم: لطفاً این کار را نکن.
این خوب است که شما بخواهید به مردم کمک کنید اما لطفاً آن را به تنها انگیزۀ خلاقانۀ خود بدل نکنید؛ زیرا ما سنگینی نیت ثقیل شما را احساس خواهیم کرد و این موجب فشار بر ما خواهد شد.
کن فالت:
وقتی شروع به کار نویسندگی کردم به من توصیه شد: «اگر میخواهی نویسنده شوی، باید به صندلیات بچسبی». البته در زمان کار، در اطراف اتاقم قدم میزنم اما هرگز اتاقم را ترک نمیکنم. از خانوادهام هم خواستهام که موقع کار حواسم را پرت نکنند.
برای نویسنده شدن لازم است که آدم سالها با جدیت بخواند و تخیل خود را قوی کند. برخی نویسندگان هستند که وقتی مینویسند، آثار دیگران را نمیخوانند؛ اما من همیشه رمانهای دیگران را میخوانم. از کپی کردن کار آنها هم اصلاً نگران نیستم چون فکر میکنم برای نویسندهای واقعی، این نکات اهمیت ندارند.
نردبام / نردبان
این واژه در متون معتبر فارسی بهصورت نردبان به کار رفتهاست؛ امروزه هم بههمین شکل متداول است؛ اما برخی بهاشتباه آن را بهصورت، نردبام به کار میبرند که بهتر است در فارسی فصیح از این نوع کاربرد پرهیز کنیم:
- تو مرد فقیری بودی و جای تو در پای نردبان بود. (قاضی: مسیح باز مصلوب۳۲۴)
اطناب (درازنویسی) تکرار غیرضروری کلمه یا مترادف آن در ساخت جمله
یکی از جنبههای درازگویی، آوردن کلمهها و ترکیبهای مترادف بهطور همپایه است که باید از آن پرهیز کرد؛ مثال:
- این گل بسیار خوشبو و معطر است.
- این گل بسیار خوشبوست.
- او بسیار تند و سریع و بهطور مسلسل و پیدرپی حرف میزد.
- او بسیار تند و پیدرپی حرف میزد.
#غلامرضا-ارژنگ
#ویرایش-زبانی-ص۱۳۷
🌼 «پس با هم کتابی مینویسیم. کتابی به بزرگی زندگی و کردارها و رفتارهای همهی بچههای این کوچهها...»
-مصطفی پاشنگ، نگاهی از تاریکی، ص ۳۴۰
🌼 جریان یک ساعت نوشتن:
هر روز یک ساعت مینویسیم، آزاد و رها،
سپس در اینجا به هم گزارش میدهیم.
موافقید این چالش در کانال اجرا بشه؟
نظرتون رو این زیر بنویسید. 🫶🏻
▪️صحبتهای محمدعلی کشاورز، مسعود فقیه و مهری مهرنیا دربارۀ کار با ابراهیم گلستان در «خشت و آئینه»
▫️فردین صاحبزمانی این گفتوگوها را برای تحقیق پایاننامه دانشگاه انجام داده است.
پ.ن: «خشت و آئینه» فیلمی از ابراهیم گلستان، محصول سال ۱۳۴۳ خورشیدی است و در سال ۱۳۴۴ منتشر شد.
#ابراهیم_گلستان
#خشت_و_آئینه
«ئی» یا «یی»؟
مسئله این است!
در فارسی، واژههای پایانیافته به «ا»، در پیوند با پسوند «-ی»، صامت میانجیِ «ی» (/y/) میگیرند و در رسمالخطِ امروزی، این «ی» بهصورت «یـ» نوشته میشود، نه «ئـ». مثال:
- زیبا + «-ی» = زیبایی (نه زیبائی)
- خرما + «-ی» = خرمایی (نه خرمائی)
واژههای عربیِ پایانیافته به «اء/ ـاء» نیز با دو «ی» و بهصورت «یی» نوشته میشوند، نه «ئی». مثال:
- ابتدا + «-ی» = ابتدایی (نه ابتدائی)
- استثنا + «-ی» = استثنایی (نه استثنائی)
یادآوری:
۱) «ابتدائی» و «استثنائی» نادرست نیستند، ولی در رسمالخطِ امروزی پیشنهاد نمیشوند و بسامدی نیز ندارند. توضیح آنکه برپایۀ جستوجوی گوگل، نسبت «ابتدایی» به «ابتدائی» هفتبهیک است و نسبت «استثنایی» به «استثنائی» دهبهیک. این آمار بهنوعی نشانۀ همزهگریزیِ فارسیزبانان است و گرایش آنان به نوشتنِ «ی».
۲) اگر پس از این واژهها «ی» نکره بیاید، به این صورت نوشته میشوند: زیباییای، استثناییای.
سخنگفتن به فارسی برای کسانی که این زبان را از کودکی آموختهاند ظاهراً کار آسانی است. ما به همان سادگی که نفس میکشیم با دیگران نیز سخن میگوییم. اما نوشتن به فارسی به این آسانی نیست. هنگامی که قلم به دست میگیریم تا چیزی بنویسیم، حتی اگر یک نامهٔ کوتاه باشد، غالباً درنگ میکنیم و با خود میگوییم: آیا «آذوقه» درست است یا «آزوقه»؟ «چمدان» یا «جامهدان»؟ «حوله» یا «هوله»؟ «بوالهوس» یا «بلهوس» ؟ «خواروبار» یا «خواربار»؟ «طوفان» یا «توفان»؟ «خشنود» یا «خوشنود»؟ «لشکر» یا «لشگر»؟ «انزجار» یا «انضجار»؟ «بنیانگذار» یا «بنیانگزار»؟ نواری که روی زخم میبندند آیا «تنظیف» است یا «تنزیب»؟ هوا «صاف» است یا «صافی»؟ «نواقص» باید گفت یا «نقایص»؟ رئیسم دچار «غیظ» شدهاست یا «غیض»؟ به من «مظنون» شدهاست یا «ظنین»؟ و من دچار «محذور» شدهام یا «محظور»؟ آیا حسابم را با طلبکارم «تصفیه» کردهام یا «تسویه»؟ آیا او میخواهد برای دخترش «جهاز» بگیرد یا «جهیز» یا «جهیزیه» یا «جهازیه»؟ آیا درآمد من دچار «نکس» شدهاست یا «نکث»؟ و آیا اصلاً این دو کلمه به معنای «کاهش» است؟
از مقدمهٔ کتاب #غلط_ننویسیم
#استعفا
اين كلمه با فعل كردن بهكار میرود و نه دادن: «يحيی چون پير شد استعفا كرد...»
در قديم با فعل خواستن نيز بهكار میرفته است: «... از خواجه استعفا خواست... »
در قديم معاف خواستن نيز به همين معنی استعمال میشده است.
حتی اگر سه هزار سالِ دیگر هم زنده بمانی، یا حتی ده برابر آن، به یاد داشته باش که زندگیِ دیگری جز همین زندگی در کار نیست و جز همین زندگی که کمکم داری از دستش میدهی، دیگر نخواهی زیست.
زیاد عُمر کنی یا کم، آخر چه فرقی دارد؟ لحظهی اکنون برای همه یکجور است؛ از دست دادنش نیز برای همه یکجور است؛ پس اگر عُمرت تمام شود،
تنها همین لحظهی اکنون است که از دستت رفته. نه گذشته و نه آینده، هیچ یک را از دست نخواهی داد: آخر چطور امکان دارد چیزی را از دست بدهی که هرگز نداشتهای؟
تاملات | مارکوس اورلیوس
«به خاطر یا برای؟»
کاربرد «به خاطر» به جای «برای» بهمنظور و بهجهت عامیانه است.
- ننویسیم: به خاطر او هر کاری میکنم. - بنویسیم: برای او هر کاری میکنم.
خاطر بهمعنای یاد است و در تعبیر بهخاطرسپردن و بهخاطرآوردن استفاده میشود.
ترکیب «در رابطه با» ترجمهٔ اصطلاح انگلیسی «in relation to» است و بهتر است در حدِ امکان آن را بهکار نبریم و بهجای آن از ترکیبهای درستتری نظیر «درباره» و «راجعبه» استفادهکنیم؛ همچنین است ترکیب «در این رابطه» که باز بهجای آن میتوان گفت: «در این باره».
Читать полностью…تمرین نوشتن چیزی نیست که از قبل در مورد آن فکر کنید و طرح آن را بریزید. کاری است فیالبداهه که فقط با «اکنون» سروکار دارد. تمرین نوشتن آغوشی است باز و پرمهر که بیربط و بدون هیچ منطقی به سوی آن میروید.
Читать полностью…تو را همانند
بوییدن یک کتاب دوست دارم.
زیرا که من
برای پیدا کردن تو
صفحههای زیادی را گشتهام...
گوئن آکگون
داستاننویس گویندۀ اخبار نیست که خبرهایی را صادقانه به اطلاع عموم برساند. جامعهشناس و فیلسوف هم نیست.
اگر هم روانشناسی میداند به این دلیل است که ساختار شخصیتهای اثرش را بهتر شکل بدهد.
همینگوی میگوید: «نویسندۀ خوب توصیف نمیکند بلکه ابداع میکند. چه کسی به یک کبوتر خانگی پرواز یاد میدهد؟»
از انسانهای بیتفاوت متنفرم!
▪️چند دقیقه با سخنی از آنتونیو گرامشی روشنفکر، نظريهپرداز، سياستمدار و از بنيانگذاران اصلی حزب کمونيست ايتاليا
«بیتفاوتی وزن مردهی تاریخ است و به صورت بالقوه ای بر تاریخ اثر میگذارد. منفعلانه عمل میکند، اما عمل میکند. بیتفاوتی همان بخت بد است که هیچگاه نمیتوان حسابی روی آن باز کرد، همان چیزی که در برنامهها اختلال ایجاد میکند و خوشساختترین طرحها را مخدوش میکند، بیخردی و فقدان آگاهیست که هوشمندی را سرکوب میکند.»
▪️ترجمه: ماریا عباسیان
#آنتونیو_گرامشی
کسی که تاریکترین ذهنیات و افکار و حالات ما را هم دوست داشتهباشد، کسی که عریانترین رفتارهای ما، ناامیدش نکند. کسی که بماند و در عمیقترین رنجهای ما، جا نزند، شانه خالی نکند، فاصله نگیرد و با تماشای رد بیتابی و اندوهِ میان حریم چشمهایی که روزی زیباترین و شادترین چشمهای جهان بودند، دوست داشتنش تحلیل نرود؛ که ما را با مجموع رنجها و نقصها و کاستیهامان، در شرایطی که تحملکردنی نیستیم دوست داشتهباشد؛ نیافتهایم.
حضور چنین شخصی، قطعا تحمل همه چیز را راحتتر میکرد...
- نرگس صرافیان طوفان
مخاطب را بشناسیم
هر پیامی مخاطب خاصِ خود را دارد؛ بنابراین، بیان اندیشه بدون شناخت مخاطب کاری بس بیهوده است! اگر بگوییم برای شناخت مخاطب باید جامعه و طبقات آن را بشناسیم، حرفی گزاف نزدهایم؛ چراکه، هر طبقهای از جامعه، اندیشۀ خود را دارد؛ این نگرش، همۀ ابعاد را در نظر میگیرد؛ یعنی، وضع اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، اعتقادی... ، حتی به گروه سنی هر طبقه توجه دارد؛ پس شناخت مخاطب دید گستردهای از تمامی افراد جامعه را با اندیشههای گوناگون در برمیگیرد که هرکدام در ذهن خود واژههایی را برای استنباطِ حقایق پیرامون خود دارند؛ با شناسایی این واژهها میتوان اندیشۀ مدنظر را بر ذهن مخاطب نشاند
اگر بخواهی به هر چیزی که به تو گفته میشود واکنشی عاطفی نشان بدهی، به رنج بردن ادامه خواهی داد.
قدرت حقیقی در عقب رفتن و مشاهدهگر بودن است. قدرت در خودداری است. اگر اجازه بدهی کلماتِ دیگران تو را کنترل کند، هرچیز دیگری هم تو را زیر سلطه خواهد گرفت. نفس بکش و بگذار بگذرد.
وارن بافت
هر داستاننویس دیر یا زود به یک حقیقت مسلم دست مییابد که خوانندگان پایبند تخیل او میشوند نه روایت صادقانهاش از یک حادثه یا واقعه.
بسیاری از داستاننویسان جوان به صداقت و امانت در موضوع اصرار دارند و یادشان میرود که صداقت و امانت تنها در کلام است که جاودانه میشود.
نویسنده کلاً نمیتواند امانتدار خوبی باشد. رازدار بدی هم هست.
داستانی هست از مردی که میخواست ویولننواز مشهوری شود و با خودش شرط کرد روزی برای آقای هایفتس که بزرگترین ویولن نواز دنیا بود مینوازد و در صورتی که از او تأییدیه گرفت به این کار ادامه میدهد.
او به آرزویش رسید و سرانجام از این استاد پرسید: «من استعداد دارم یا نه؟ میتوانم ویولنزن مشهوری شوم؟» استاد سری تکان داد و گفت: «تو آتش درون نداری.»
او حرفۀ موسیقی را کنار گذاشت و به تاجری موفق تبدیل شد. سالها بعد در کنسرت این ویولننواز مشهور به پشت صحنه رفت تا از او تشکر کند. وقتی خودش را معرفی کرد و جریان را گفت، استاد پرسید: «مگر من به شما چه گفتم؟» مرد گفت: «فرمودید من آتش درون ندارم». استاد دستش را به نشان اینکه فراموشش کن تکان داد و گفت:
«اما من به همه همین را میگویم. من به هر کس که پیشم میآید و از من سؤال میکند و به موفقیتش ایمان ندارد همین را میگویم.»
خیلی چیزها باید با خودت میآوردی که نیاوردی.
حالا دیگر وقتش نیست که به چیزهایی که نداری فکر کنی پیرمرد. فکر کن با چیزهایی که داری چه میتوانی بکنی.
پیرمرد و دریا | ارنست همینگوی
برخی از نبایدهای مهم برای نشریات: موعظه و نصیحت نکنید. پرگویی نکنید. خودتان را تکرار نکنید. اگر حرف تازهای نزنید خیلی زود خواننده از شما ناامید خواهد شد. ناامید نشوید هر بار که کارتان رد میشود برایتان در حکم نشان شجاعت است. پس سرتان را بالا نگه دارید. بدبین و منفیباف نباشید. خوشبینها دوستان بیشتری دارند تا بدبینها. هیچ خوانندهای دوست ندارد بعد از خواندن مقاله دچار افسردگی شود.
Читать полностью…کارلوس فوئنتس نویسندۀ پرآوازۀ مکزیکی، دربارۀ تأثیرپذیری نویسندهها از همدیگر گفتۀ معروفی دارد: «داستان هیچوقت یتیم نبوده است.» همۀ ما از پیشینیان هنرمند خود تأثیر میگیریم و این تأثیرپذیری در ذات هنر است و هنرمندها بدون استثنا تحت تأثیر آثار یکدیگرند و از هم میآموزند؛ مثلاً اگر رافائل و داوینچی نقاشهای ایتالیایی نبودند، هیچوقت وان گوگ نقاش هلندی یا پیکاسو نقاش اسپانیایی به وجود نمیآمدند. نویسندگان کمابیش تحت تأثیر آثار یکدیگرند. تنها نویسندگان نابغه از این امر مستثنا هستند و کمتر از کسی تأثیر میگیرند. تحول و تکامل آثار نتیجۀ درک صحیح از تأثیرپذیری از ویژگیهای آثار دیگران است و این تأثیرپذیری نهتنها ناپسند نیست بلکه هنرمند و نویسنده را از آن گریزی نیست.
Читать полностью…