amirshekofteh | Unsorted

Telegram-канал amirshekofteh - امیرشکفته (نوشته‌ها)

366

خسته‌ام کرده خستگی‌هایم... . . . در اینستاگرام: instagram.com/amir.shekofteh

Subscribe to a channel

امیرشکفته (نوشته‌ها)

مراقب ِ من باش!
از من
فقط تو مانده‌ای...
.
.
.
#افشین_صالحی

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

.
.
.
تووی سطل زباله، قلب من است....
.
.
.
#کالبدشکافی

instagram.com/amir.shekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

.
.
.
مرسی آقای عصار!
بعضی وقت‌ها بد، خوب می‌خونی...

instagram.com/amir.shekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

.
.
.
۲/اردی‌بهشت

#قیصر_امین_پور

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

.
.
.
۲۹/فروردین

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

.
.
.
مثل اقرار ِ آخر مجرم...
مثل یک کُلت ِ خسته‌ از تهدید
خسته بودم کسی نمی‌دانست!
خسته بودم! کسی نمی‌فهمید!
.
.
.

#امیر_شکفته
(بندی از اولین نوشته‌ی سال نو)

@amirshekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

۸ فروردین ۱۴۰۰
مشهد

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

.
.
.
بیهوده می‌کوشی کسی ما را نمی‌فهمد!
.
.
.
instagram.com/amir.shekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

بهار آمد،
پریشان‌باغ من،
افسرده بود اما ...

به جو باز آمد آب رفته،
ماهی،
مرده بود اما ...

#مهدی_اخوان_ثالث

instagram.com/amir.shekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

شاعر ِ سبزه هی گِره میخورد!
آرزو کرده است: در به دری!
سال‌تحویل هم بهاری نیست؛
مثل اسفند: باز خون‌جگری!
(صورتم #سبزه و دلم مات است!)

مثل اسفند: شعله می‌نوشید
او خودش آخرِ زمستان است!!
زندگی را نفس نفس...خفه شد!
در گلو بغض کهنه پنهان است!
( #سمنو میخورم... شدیدآ تلخ!)

سیزده را به در! ولی حالا...
همه‌ی سررسید، نحسی شد!
کل تقویم، مانده در ماتم
شب ِ هرلحظه‌اش که شمسی شد؛
(بر کباب دلم #سماق آمد!)

کل منظومه بر مدار غم و...
نصف ِ شام و نَهار، زاری بود!
تک‌تک هفت سین: سکوت من و...
ماهی از تُنگ من فراری بود!
(سر ِ هر سفره از خودم #سیر م!)

ماهی از تُنگ و من که از تَن خود...
می‌روم! رفته رفته از دنیا
سال تحویل‌تان بهاری! من...
خسته‌ از روز و هفته... از دنیا!
( #سیب ممنوعه را بخور! و بمیر!)

همه ی سیزده، به در؛ اما!
"من" به خود رفته و  نمی آید
مثل یک زن پُر ست از گفتن...
در سکوتش ولی نمی‌زاید!
( #سکه ‌هایم بدون ارزش ماند!)

سَرِ این سفره غصه پیدا شد...
تک‌تک هفت سین من را بُرد!
تَهِ نوروز، بر لب یک جوی...
شاعر ِ سبزه هی گِره میخورد!
(هفتمین سین سفره: #سنگ‌ مزار!)

@morakkabeharakat

#امیر_شکفته
۱۳/فروردین/۹۶_ ۲۰:۰۹

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

.
.
.
بگو چه کنم؟
.
.
.
@amirshekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

وقتی میخوام کتاب بخونم این آهنگ روی تکراره...

#موسیقی #بیکلام #خلوت #آخر_شب

@amirshekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

من امیر شکفته‌ام انگار
گرچه انگارها نه انگارند!
آخرشب که می‌شود گیجم...
دردهایم همیشه بیدارند!

مثل هرشب کپیده‌ام اما...

حرف‌های نگفته را خوردم
دهنم مزه‌ی لجن میداد!
توی آیینه یک نفر هرشب
فحش ناموس رو به من میداد!

خواهرم بغض و مادرم درد است!

لای مسواک‌های خونی من
جگرم تکه‌تکه می‌سایید...
من نمی‌بخشم‌اش! چرا آخر؟!
مادرم خسته شد؛ مرا زایید!

خسته‌ام! هیچکس مقصر نیست!

اولش درد بوده‌ام انگار...
بعد آن دست و پا درآوردم!
من جنین ِ هزار و یک بغضم
گرچه حالا شبیه یک مردَم...

به سَرَم تیر میزنی؟! لطفا!

استخوان‌های مانده زیر کارد...
کمرم جای تیغ و... تیغ و... تیغ!
با همین دست‌های خودکاری؛
مثل هرشب کپیده‌ام با جیغ!

رد ناخن نشسته بر دیوار...

زندگی... اتفاق خوبی نیست!
مثل بن‌بست ِ توو به توو بودم...
من که هی بغض میشوم! هی بغض...
من که یک ضجه در گلو بودم!

آخر شب که می‌شود پیرم...

به خودم ربط دارد این هق‌هق
خسته‌ام! هیچکس مقصر نیست
جبر جمع است، قهقهه‌هایم...
در دلم ردپای هرهر نیست!

دهنم مزه‌ی لجن میداد!

با همین دست‌های خودکاری
حرف‌های نگفته را کشتم...
خون من گردن شماها نیست؛
من #امیر_شکفته را کشتم!
.
.
.
#بیست_و_هفت_سالگی
#27

instagram.com/amir.shekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

.
.
.
نردبانِ تو چرا...؟!
.
.
.
instagram.com/amir.shekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

خمید پیکرم از انتظار و جان به لب آمد
قدح به یاد تو کج کرده‌ام، بیا که نریزد...

#بیدل_دهلوی

instagram.com/amir.shekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

.
.
.
فدای ناز شستت!
.
.
.
instagram.com/amir.shekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

.
.
.
همین!

instagram.com/amir.shekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

.
.
.
من به درک ولی...
.
.
.
instagram.com/amir.shekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)


سال‌هاست تلفنی در جمجمه‌ام
زنگ می‌زند!
وَ من نمی‌توانم گوشی را بردارم
سال‌هاست روز و شب ندارم
اما بدبخت‌تر از من هم هست...
او همان کسی‌ست که به من زنگ می‌زند!

#رسول_یونان


instagram.com/amir.shekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

چشم من غرقِ تماشای کسی هست که نیست!
گوش من پُر شده! نجوای کسی هست که نیست!
نی ِ شاکی شده‌ام! نای کسی هست که نیست!
هرشب اینجا بغلم جای کسی هست که نیست!
وَ به روی دل من پای کسی هست که نیست!
.
چشم من آب... دلم آب... تو هاون داری!
قامتت روح ندارد که فقط تن داری...
پای بسیار برای گذر از من داری!
گفته بودی که فقط میل به رفتن داری!
در سرم شاید و امای کسی هست که نیست!
.
کنج اسطبل جهان مُردم و هی سُم خوردم!
صبح و شب غصه در این دور تداوم خوردم!
فحش بسیار من از دامن مَردم خوردم...!
به امیدت دو بغل سیب وَ گندم خوردم
منِ دوزخ‌زده حوّای کسی هست که نیست!
.
یوسف از چاه درآمد که بیفتد زندان...؟!
زوزه‌ها سخت‌تر از گریه‌ی بیت‌الاحزان!
بغض ِ من تلخ‌تر از فال درون فنجان!
قند خوش باوری‌ام رفته به زیر دندان...
در دل قوری شب چای کسی هست که نیست!
.
موی تو دست نوازش به سر باد کشید!
طرح شیرین تو را تیشه‌ی فرهاد کشید!
کار گنجشک سر آخر که به صیاد کشید...
دفترم خسته شد امشب وَ سرم داد کشید!
کنج ماتمکده بلوای کسی هست که نیست...
.
آینه پشت سر آینه در خانه شکست....
رشته‌ی خاطرم از خالی دنیات... گسست!
وَ سکوتی درِ این خانه‌ی پُر همهمه بست!
بعد ِ آن رفتن ِ تو شهر... به قندیل نشست!
کوچه‌ها یخ زده، سرمای کسی هست که نیست!
.
رفتی و خون جگر مانده درون هر ظرف...
گوش من پُر شده از طعنه‌ی قوم پُرحرف!
خانه‌ام چاه قشنگی‌ست! قشنگ... اما ژرف!
پشت هر پنجره برف است! فقط برف وَ برف...
روی این شیشه ولی های کسی هست که نیست!
.
.
.
"من" سکوتی شده در همهمه‌ی این دنیا!
خسته از باید و شاید، ولی... یا... اما!
بعد از این حادثه مادر نکند دق! بابا!
کفنم را به تنم کردم و رفتم، اینجا...
مشتی از خاک وَ خرمای کسی هست که نیست...
.
.
.

#امیر_شکفته
۲۵/دی/۹۵

instagram.com/amir.shekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

🖤
بابا کجاش عیده؟
عید یعنی یک ماه منتظر باشی لباس نوها رو از کمد بزرگه دراری و بپوشی بری پُز بدی!
عید باید با هزاریِ تانخورده‌ی جیبِ پیرهن‌سفیده‌ی بابابزرگ شروع بشه! عید یعنی وسط جاده‌ی شمال واستی تن‌ماهی بخری؛ از تلوزیونِ سوپری، مردان آهنین پخش بشه و آقای خودنگار در حال رکوردگیری باشه!
عید یعنی اطراف حرم امام‌رضا یا حضرت معصومه دلت کُلت پلاستیکی بخواد و انقدر چادر مامانو بکشی تا صداش دربیاد و با تَشَر بابات بُغ کنی راهتو بکشی و بری....
عید یعنی سیزده‌بدر هشت‌تایی بریزیم توو پیکان شوهرخاله و تو به زور بشینی روی پای بابات؛ تازه سبد استکان‌ها رو هم بِدن دستت!
بغل رودخونه وسطی بازی کنیم و ته‌ِ نگرانیت نصفه‌نیمه‌بودن پیک نوروزی باشه!
بخدا این عید نیست...
یه جای کار داره میلنگه!
🖤
#امیر_شکفته

instagram.com/amir.shekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

از فردا دیگه نشد از یادش منفک بشیم!
هی نگاش کردیم، نشستیم رو به روش، هعی از دور پاییدیم، واسش زیر لبی دوبیتی گفتیم، رفتُ اومد کردیم!...
اما...
هیچی...
میگم: سیگار داری؟!

@Radio_chehraziii

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

.
.
.
توو دلم قطار کردی...
.
.
@amirshekofteh
پ.ن:
آقای چاوشی عزیز! ببین وقتی خودت نمی‌نویسی چقدر کارات خوب میشه!

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

.
.
.
داشتم فکر میکردم؛ الان اولین دقیقه‌های سال ۴۰۰ شده و من دارم می‌نویسم!
سال بعد این دقایق (شاید) بنویسم اولین دقایق سال ۴۰۱...
سال بعدش و سال‌های بعدش هم...
از یه جایی به بعد دیگه نیستم که بنویسم! در عین ناراحتی شاید خیلی هم شیرین باشه!
مثل قطاری که میدونی از یه ایستگاهی به بعد دیگه پیاده میشی...
با این تفاوت که این پیاده شدن، مبهم‌تره! خیلی مبهم!
نمیدونم که بعد از پیاده شدن چی میشه...
هستم یا نیستم؟
این جسمی که انقدر مراقبشم چند خروار خاک روش می‌شینه و تمام!
این شخصیت و غروری که توو شیشه نگهش داشتیم، به معنی واقعی کلمه با خاک یکسان میشه!
نمیدونم حواسم هست یا نه!
نمیدونم حواسمون هست یا نه!
از یه جایی به بعد دیگه نیستیم....
یه ساعتی از همین بیست و چهار ساعت... یه روز هفته رو ببین؛ یه ماه از تقویم رو نشون کن؛ یا یه سالی احتمالا با پیشوند هزار و چهارصد!
از اون ساعت و دقیقه و ثانیه به بعد دیگه نیستیم!
دیگه وجود نداریم!
دیگه سرد میشیم...
از یه چندشنبه‌ای به بعد، از یه ماهی توو تقویم به بعد!

ببین
این "بعد"ی که میگم رو دقت کن!
شاید تو هم مثل من مو به تنت سیخ شد!
اون "بعد" برای "بقیه"ست!
"من" دیگه نیست...
یه روزی میشه سالگردت و چندسال بعدش غصه‌تو میخورن و بعدش هم هیچی...
همونقدری که تو برای پدربزرگ ِ پدربزرگت غصه میخوری، یه عده هم غصه‌ی تو رو میخورن!
وَ اونجاست که شاعر میگه
"خاک خواهی شد! از رخ آیینه‌ها هم پاک خواهی شد"
یا فروغ ضجه می‌زنه "مرگ من روزی فرا خواهد رسید..."

ولی...
این‌ها رو نگفتم که چارزانو بزنی به غم! نه! فقط لذت ببر... مهربونی کن! ولش کن هرچی کینه داری رو....
تهش رو یادت باشه! اونوقت دیگه انقدر به این کوپه‌ی لعنتی دل نمی‌بندی...
یه ایستگاهی باید پیاده شی‌...
یه ساعتی از یه روزی از هفته! یه ماهی از یه سالی...
از اونجا به "بعد" ....

بخند رفیق!
همه‌چی خیلی کوتاهه...
مثل خوندن همین چند خط من!
اول خودتو... بعد همه رو دوست داشته باش!
و به قول حسین پناهی
"برای زمین هشتاد کیلو گوشت با هشتاد کیلو سنگ، هیچ فرقی ندارد! هیچکس مسئول دلتنگی‌های من نیست..."

ولش کن!
.
.
.


#امیر_شکفته
اولین دقایق هزار و چهارصد

instagram.com/amir.shekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

هر دم دردی از پی دردی ای سال!
با این تن ناتوان چه کردی ای سال؟
رفتی و گذشتنِ تو یک عمر گذشت
صد سالِ سیاه برنگردی ای سال!

#قیصر_امین_پور

@amirshekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)


بعد هر شام، سحر بود، ولی دیگر نیست
درد ما زود گذر بود، ولی دیگر نیست

مثل کبریت تری در وسط گندمزار
در سرم فکر خطر بود، ولی دیگر نیست

شیر پیر قفسم، بی خبر از لانه‌ی خویش
چشم من خیره به در بود، ولی دیگر نیست

شاه قاجارم و در کافه‌ی تهران دلگیر...
قهوه تلخ قجر بود، ولی دیگر نیست

"عشق آموخت مرا طور دگر خندیدن"
عشق هم طور دگر بود، ولی دیگر نیست

جنگلی بودم و خشکی جگرم را سوزاند
ترسم از تیغ و تبر بود، ولی دیگر نیست

خواستم پر بزنم، سنگ مرا پرپر کرد
اندکی شوق سفر بود، ولی دیگر نیست

آه از این درد که هر بار زمین می خوردم
دست پر مهر پدر بود، ولی دیگر نیست...

#صابر_قدیمی

@amirshekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

.
.
.
اولش درد بوده‌ام انگار
بعد ِ آن دست و پا درآوردم
من جنین هزار و یک بغضم
گرچه حالا شبیه یک مردم!

به سرم تیر میزنی لطفا؟
.
.
.
فایل با کیفیت اصلی در اینستاگرام پست شد.
.
instagram.com/amir.shekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

اگه شهری که هستین مشهده یا مثل مشهد امشب بارون دلبرانه‌ای اومد...
این آهنگ رو توصیه میکنم!

یه جور خاصی کُشنده‌ست!

۱۵/اسفند/۹۹

@amirshekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

.
.
‌.
مثل ِ پوتین ِ سفت ِ بر سینه!
.
.
.
instagram.com/amir.shekofteh

Читать полностью…

امیرشکفته (نوشته‌ها)

.
.
.
آدما آدمو مصرف میکنن...
.
.
.
#مجتبی_حبیبی

instagram.com/amir.shekofteh

Читать полностью…
Subscribe to a channel