به کانال رسمی من در تلگرام خوش آمدید!
• هیچ •
تو با منی، پیوسته و مدام، در تمام فصل ها
آنقدر که هیچ ناگهانی تو را نمی گیرد
و هیچ رفتنی تو را نمی خواند.
@saeedyanesi
@Amirnezam93s
دو کارِ بعدی، صرفا جهت انباشته نشدنِ بخارِ توی سر.
برای نمردن..
دوستْ داشتن…
برای «او».
♥️
@Amirnezam93s
👇🏻
تو را از دور دست دوست دارم …
@saeedyanesi
@taherghoreyshiofficial
۰ آنها که رفتند ۰
@saeedyanesi
@Amirnezam93s
۰ زیر باران گریه کن ۰
در خاطرات من نکات مبهم و توضیح ناپذیری وجود دارد که آنچنان مرا بیاختیار و از خود بیخود میسازد، که ساعتها از آنچه پیرامون من است بیخبرم و همه چیز، حتی واقعیات را فراموش میکنم…
@saeedyanesi
https://www.instagram.com/reel/ClPovXfDKSt/?igshid=YWJhMjlhZTc=
Читать полностью…گفتم: باز که تو لاکِ خودتی، چی شده باز؟
گفت: خسته شدم از آدم های این شهر.
گفتم: چطور مگه؟
گفت: هر کدوم یه جور حالِ آدمُ خراب می کنن.
گفتم: خب؟
گفت: هیچی بابا… ولش کن.
گفتم: با تو ام! حرف بزن ببینم چی شده؟
گفت: میدونی، مشکل از خودمه. من تحملم کم شده. تا همین چند وقت پیش، خیلی چیزا رو نا دیده می گرفتم. به خیلی از بی ملاحظه گی ها حساسیت نشون نمیدادم. میدادم می رفت… می گفتم اون که دیگه رفیقته، شاید امروز خسته بوده، اون که منظوری نداره، نه بابا اینجور آدمی نیست، دلش پاکه و قلبِ مهربونی داره…
گفتم: میفهمم.
گفت: بعضی وقت ها یه رفتارهایی از آدم ها میبینم که به خودم شک میکنم. با خودم میگم مگه میشه تو این همه مدت، متوجه شون نشده باشی؟
گفتم: متوجه چی؟
گفت: همین چهار تا رکنِ ساده ی معاشرت. همین چهار تا چیز ساده ای که رعایت کردنشون می تونه دلیل تداوم یه رفاقت باشه و رعایت نکردنشون، پایانش. همین که طرفت بفهمه کجا چطور باید رفتار کنه.
کجا چی بگه، چی نگه. کجا کم باشه، کجا زیاد باشه، کجا اصلا نباشه.
کجا شوخی کنه، کجا نکنه.
همین که به حریمِ خصوصی تو احترام بذاره. سؤالِ بی جا نپرسه، سر وقتش هم که شد، اینقدر سؤال بپرسه تا به جوابی که میخواد برسه.
گفتم: می فهمم.
گفت: به نظرت من تحملم کم شده؟
گفتم: نه.
گفت: پس چی؟
گفتم: ببین رفیق، بعضی چیزا رو نمیشه به آدم ها یاد داد. هرچه قدر هم که بهشون بگی، مثال بزنی، از صراط مستقیم بری و از غیر مستقیم برگردی، باز هم نمیشه. یا بلدن، یا نیستن. یا می فهمن، یا نمیفهمن. اونی که خوابیده رو میشه از خواب بیدار کرد، اونی که خودشُ به خواب زده رو اما، نه.
گفت: پس چیکار کنم؟
گفتم: بده بره…
گفت: چی رو؟
گفتم: هر کی که خسته ات می کنه رو… هر کی که حالتُ خراب می کنه رو…
متن: #امیرنظام_صمدآبادی
عکس: #پویا_رمزی
@Amirnezam93s
متنِ زیر را در حینِ گوش کردن به این قطعه بخوانید و اگر شد، لذت ببرید. همین. 🙏🏻
با احترام،
#امیرنظام_صمدآبادی
دیالوگ باکس - اپیزود 61
مجموعه فلشبک، قسمت اول
@dialoguebox
Nothing | هیچ
Vocal : Ebi
Narrator : Amirnezam Samadabadi
Mix & Mashup : Saeed Yanesi
Typography : Zahra Badiei
Cover : Biiassar
@saeedyanesi
@Amirnezam93s
چند ساله تو این کانال هستی؟
نمیدونم..
اسمت چیه؟
نمیدونم..
با کدوم کار باهام آشنا شدی؟
نمیدونم..
با کدوم خاطره داری؟
نمیدونم..
با کدوم خندیدی؟
نمیدونم..
با کدوم گریه کردی؟
نمیدونم..
با کدوم عاشق شدی؟
نمیدونم..
با کدوم فارغ؟
نمیدونم…
روزهای سختی رو داریم می گذرونیم… خیلی سخت. بیشتر از خیلی. زیاد.
دو تا چیز رو ولی میدونم..
اینکه دوستت دارم و بخاطر همه ی سال هایی که اینجا، آروم نشستی تا هر از گاهی بیام و یه سری بهت بزنم، بی نهایت قدردانتم.. اولیش.
تنهات نمیذارم. کنارتم و کنارمی. روزهای خوبی در انتظار ایرانمونه. یه بار دیگه می نویسم، تو هم با من زمزمه کن. آماده؟ «روزهای خوبی در انتظار ایرانمونه». آره جونم.
اینم دومیش..
ع ش ق🫀
با مهر و علاقه،
#امیرنظام
@Amirnezam93s
"آنها که رفتند"
گوینده : امیر نظام صمد آبادی
مشاپ : سعید یانسی
تایپوگرافی : شکیبا سجادی
طراح کاور : محمدحسین عصار
@saeedyanesi
@Amirnezam93s
" زیر باران گریه کن "
همایون شجریان
ميكس و مشاپ : سعید یانسی
کاور : سعید یانسی
@saeedyanesi
Nika
Vocal: Mohammadreza Shajarian
Lyrics: Hafez Shirazi
A work by Dani Khorsandi
@musicdigest
ویژه نامه هوشنگ ابتهاج
امیر هوشنگ ابتهاج روز یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. هوشنگ ابتهاج دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را به نام نخستین نغمهها منتشر کرد. ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام [گالیا] شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست مایه اشعار عاشقانهای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری به نام کاروان (دیرست گالیا…) با اشاره بههمان روابط عاشقانهاش در گیرودار مسائل سیاسی سرود.
ابتهاج مدتی بهعنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران بهکار اشتغال داشت. منزل شخصی سایه که از منازل سازمانی شرکت سیمان است در سال ۱۳۸۷ با نام خانه ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده است. دلیل این نامگذاری وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که سایه شعر معروف ارغوان خود را برای آن درخت گفته است.
ابتهاج از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گلها در رادیوی ایران (پس از کنارهگیری داوود پیرنیا) و پایهگذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود. تعدادی از غزلها، تصنیفها و اشعار نیمایی او توسط موسیقیدانان ایرانی نظیر محمدرضا شجریان، شهرام ناظری و حسین قوامی اجرا شده است. تصنیف خاطره انگیز تو ای پری کجایی و تصنیف سپیده (ایران ای سرای امید) از اشعار سایه است. سایه بعد از حادثه میدان ژاله (۱۷ شهریور ۱۳۵۷) بههمراه محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان و حسین علیزاده، بهنشانه اعتراض از رادیو استعفا داد.
از مهمترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزلهای حافظ است که با عنوان «حافظ به سعی سایه» نخستین بار در ۱۳۷۲ توسط نشر کارنامه بهچاپ رسید و بار دیگر با تجدیدنظر و تصحیحات تازه منتشر شد. سایه سالهای زیادی را صرف پژوهش و حافظشناسی کرده که این کتاب حاصل تمام آن زحمتهاست که سایه در مقدمه آن را به همسرش پیشکش کرده است. در تاریخ پنجشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۷ در مراسم پایانی ششمین «جشنواره بینالمللی هنر برای صلح»، نشان عالی «هنر برای صلح» به هوشنگ ابتهاج و ۳ هنرمند دیگر اهداء شد.
اسپانسر این اپیزود:
ایما گالری Instagram: ima_gallery
اطلاعات اپیزود به ترتیب ورود:
ترانه Endless Melancholy - washed away
ریورک از امیر ملکی (یغما)
شعر و خوانش: احمد شاملو
گوینده: امیرنظام صمدآبادی
تحقیق و نگارش متن (اردلان جنتی)
نوازنده سه تار: محمدحسین قاسمی
همایون شجریان - غم گسار (شعر از سایه)
محمدرضا شجریان - ای شادی آزادی (شعر از سایه)
علیرضا قربانی - بیقرار (شعر از سایه)
علیرضا قربانی - ارغوان (شعر از سایه)
ترانه از Yves Montand
موسیقی از مجید پروریان
گوینده: محمود سرمدی
متن: روزبه مقدم
منابع:
هزارداستان (مسعود بهنود)
قلم فرسایان (داریوش سربلند)
انجمن سخن (لندن)
ارادتمند،
مهدی ستوده،
ششم اسفند ماه 1397
instagram.com/dialoguebox_episodes
@dialoguebox
سایه هم رفت...
آسمان، کاسهی خون است امشب
چقدر امشب جهان خالیتر شد.
چه بنویسم از این همه بُهت، وقتی که حتی کلمات هم دیگر اعتبارشان را از دست دادهاند؟
دیگر مگر چقدر اشک در چشمانمان باقی مانده بود دورتان بگردم؟