aloonaksher | Unsorted

Telegram-канал aloonaksher - آلونک

1197

من مدینه‌ی خود را، با تو ساختم آری ای به یُمنت #آلونک،خانه‌ی فلاطونی! حسین منزوی بهترین اشعار #ایران و #ترجمه_های_شعر_جهان رو با ما بخونید💐 ارتباط با ادمین: 🆔️ @faridfarrokhzad 🆔 @farrokhzad_farid

Subscribe to a channel

آلونک

💿 #Saturn_Boy
By #Dream_koala/France
Album: #Earth.Home.destroyed /2014
written & produced by #Yndi_Ferreira

@aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

اینش سزا نبود دل حق‌گزار من
کز غمگسار خود سخن ناسزا شنید

#حافظ @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

زود است که آلوده‌ی مرهم شود این زخم
یک چند مرا با جگر ریش گذارید

#طالب_آملی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

تُنُک مپوش که اندام‌های سیمینت
درون جامه پدید است چون گلاب از جام

#سعدی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

زین پیش جستن دل احباب خاص بود
این لطف را نوازشِ چشم تو عام کرد

از راه نوش،نیش زدن رسم تازه ای‌ست
این شیوه را لبِ تو ندانم چه نام کرد

#طالب_آملی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

ما که باشیم که زخم تو شود قسمت ما
دیدنِ تیر به آغوش کمان، ما را بس 

#صائب_تبریزی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

در کوی بی وفایان،دانی سرشک من چیست؟
در دست اهل کوفه، تسبیح کربلایی

#کلیم_کاشانی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

‍ #آلونک_شعر

21 آذر، به مناسبت هشتاد و یک سالگی #دکتر_رضا_براهنی عزیز، 🌹💐


شعر: #رضا_براهنی
دفتر: #گل_بر_گستره_ماه
قسمتی از شعر: #چراغ_سبز_تخیل_کنار_خرمن_پنبه:
@aloonaksher

بلندی اش که بلندی ناب گیسوهاست
به آن صراحت یک استعاره می ماند
که آفتاب بر آن گرم و نرم تافته باشد،

من از سلاست دستانش
تمام زندگی ام را سوال خواهم کرد
و در سلامت چشمانش
یتیم ماندگیم را تمام خواهم کرد...

چگونه نرم در آید که گُل،
که گُل،
حتی،
چو صبح صادق پاهای او نمی آید؟
چو بال نرمی پاهای او نمی آید؟
چگونه نرم در آید که من،
که من،
حتی،
- منی که منتظرش در تمام شب هستم -
صدای آمدن از شاهراه پایش را
نمی شناسم از نرمش نیامدنش
چگونه باز آید،
چگونه نرم درآید؟
کنار من که درآید، دو بال می روید:
دو بال بافته از برف
دو بال بافته از خواب، خواب کفترها
دو بال نرم برافراشته...
دو بال نرم حمایت...

کنار من که درآید
جنازه راه می افنتد
و پله پله از آن پلکان گورستان
فرود می آید
کنار من که درآید
هوای مرده، مقدس، چو آب، می گردد
هوای مرده نفس می زند
هوای مرده صلا می دهد ز اعماقش
جنازه راه می افتد، جنازه می گوید:
مرا،
به دور گیسوی طولانی اش طواف دهید
که من شفای خود از آن ضریح برگیرم...


#دکتر_رضا_براهنی

@aloonaksher


شاعر کسی نیست که شعرش را تا سطح فهم عوام پایین بیاورد؛بلکه او نهایت ارفاقی که درحق مردم میتواند بکند،این است که ذوق مردم را تا سطح قدرتهای شعری خود تربیت کند و سطح آن را همیشه بالا ببرد.
تنها بدین ترتیب ذوق عمومی،جهش و تکامل و تکوین پیدا خواهد کرد.

#دکتر_رضا_براهنی
#طلا_در_مس


آلونک تخصصی شعر ایران و جهان:
https://telegram.me/joinchat/BS53LT5hH8jiLIX3lJ8kqA

Читать полностью…

آلونک

#آلونک_شعر

وقت سحر شد خیالت، یک لحظه مهمانِ دیده
رنج شب از خاطرم رفت، با صبحِ از ره رسیده

ناز و نیاز من و تو، پیرانه سر نیز برجاست
تو روی گردانده از من، من از پی تو دویده

جز دوستت دارمِ من، بر گفته‌ی کس منه گوش
از تازگی گرچه خالی‌ست، حرف مکرر شنیده

برگشتنش رفته از یاد، یا باز گم کرده ره را؟
ای کاش خود رفته بودم، همراه رنگِ پریده

در محنت‌آباد غربت،یاد وطن دلنشین است
بینند خواب گلستان، گل‌های از شاخه چیده

چندان قضا طالعم را، بد‌خوان رقم زد که گفتم:
تنها مگر خود بخواند، این نقش کج‌مج کشیده

نه اختیار نشستن، نه پای واپس کشیدن
چون خار خشکم در این دشت، با باد هر سو دویده

گشتی بزن با دل جمع، در باغ تا فرصتی هست
زیرا که برگشتنت نیست، چون رنگ از گل پریده

می‌ریخت بر خاک چون گل، با آهِ افسوس می‌گفت:
چندی دگر نوبت توست، ای غنچه‌ی نو دمیده!

مانایاد #محمد_قهرمان @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

گویا تو برون می روی از سینه وگرنه
جان دادن کس این همه دشوار نباشد!

#نظیری_نیشابوری @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

#آلونک_شعر

۱۸ آذر به مناسبت گرامیداشت سالمرگ محمد جعفر پوینده💐🌹


...جمشید اون یارو که ته راهرو می‌شست، سرشو می‌کرد تو حقوق ‌بشر چی؟ همین وختا بود دیگه. بهش می‌گفتیم داداش حیفِ تو نیست؟ برو دنبال یه کاره آبرومند. یه کلمه هم حرف نمی‌زد، هی فقط یواش می‌گفت: همینه آبرو. لاغر بود.
اصن نفهمیدیم چرا آوردنش قاطی ما. یادته در حیاطو زدن، رفتیم وا کردیم، کسی نبود. گذاشته بودنش پشت در، بی‌حقوق، با چشِ بسته، آبروشم دستش بود! پاییز بود بابا.
جمشید پا می‌شه می‌ره کنار پنجره، فک می‌کنه ما حالی‌مون نیست. هرسال همینه کارش

#رادیو_چهرازی

@aloonaksher

🔹کتاب #پیکار_با_تبعیض_جنسی نوشته #آندره_میشل
ترجمه‌ی #محمد_جعفر_پوینده

👇👇👇👇👇👇

Читать полностью…

آلونک

#آلونک_شعر

جفای خلق و غم روزگار دیده منم
و زاین دو، رشته‌ی پیوندِ خود بریده منم

شبم که سینه‌ی من پرده‌دارِ اسرار است
به انتظار تو، این خنجر سپیده! منم

ز تیغ طعنه‌ی دشمن دلم چو گل شد چاک
کنون چو غنچه زبان در دهان کشیده منم

ز اوج چرخِ تمنّا چو برف با دل سرد
فرونشسته و بر خاک آرمیده منم

ز من گسسته‌ای و هم‌چو گردباد به دشت
ز تاب هجر تو پیچیده و دویده منم

ز غم گداختم و اشک گرم سردم کرد
ز من بترس که پولاد آبدیده منم!

بسان سایه ز آزار مردمان، سیمین!
غمین به گوشه‌ی دیوارها خزیده منم...


#سیمین_بهبهانی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

به یک شکم شب بختم هزار روز سیاه
بزاد، زآنکه به مرگ امید حامله بود

#طالب_آملی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

غم وراثت آدم نخورده‌ام چندان
که راه خُلد به امید این نسب‌ گیرم

#بیدل_دهلوی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

#آلونک_شعر

«ما تو را جز براى رحمت جهانیان نفرستادیم»

#انبیا/۱۰۷

میلاد باسعادت رسول اکرم(ص) و امام صادق(ع) بر تمامی مسلمانان مبارک باد 🌹💐

@aloonaksher

ای برگزیده‌ی همه‌ی انتخاب‌ها
قرآن تو کتاب تمام کتاب‌ها

اندیشه‌ی تو تیشه به اصل بدی زده
ای ریشه‌ی همیشه‌ترین انقلاب‌ها

فخر فلک به توست که فانوس گشته بود
در کوچه‌های آمدنت آفتاب‌ها

سرمشق آسمان و زمینی که نام توست
برلوح شب نوشته به خط شهاب‌ها

من تکیه کرده‌ام به تو و پای‌مردی‌ات
در روز چون و چند و چه،روز حساب‌ها

سرگشته در مضایق وصف تو مانده‌ام
چندان که داده‌ام به سخن آب و تاب‌ها

خورشید مکه‌،ماه مدینه‌،‌رسول من
ای خاکسار مدحت تو بوتراب‌ها

شمع زبان بریده چه لافد ز آفتاب
گنگم که در هوای تو دیده‌ست خواب‌ها

« من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنت»*
ای پیله‌ی بهشت! نیارم تنیدنت

#حسین_منزوی @aloonaksher

* من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

#میرزا_محمد_خان_لواسانی

Читать полностью…

آلونک

#آلونک_شعر

لا أستطيع أن أقول لك:
"أحبك"...
لكني أستطيع كتابة الكلمة بشفتي
فوق جبينك، بصمت
وأنت نائم..
لتلتقطها أصابع أحلامك!...


نمی‌توانم به تو بگویم:
"دوستت دارم"...
اما می‌توانم وقتی به خواب رفته‌ای
در سکوت
با لب‌هایم روی پیشانی‌ات بنویسمش
تا انگشتان رویاهایت آن را بردارند...

#غادة_السمان /سوریه
برگردان: #اسماء_خواجه‌_زاده

@aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

‍ #آلونک_شعر

#سر_کلاس_نقاشی
ترانه‌سرا: #شهیار_قنبری
دفتر : #دریا_در_من(گزیده ترانه‌ها ۱۹۹۵_۱۹۶۹)
خواننده: #ابراهیم_حامدی ( #ابی )
آهنگساز و تنظیم: #فرید_زلاند

@aloonaksher

خورشیدخانوم چارقد مشکی نمی‌خواس
مثل شما با این سر و شکل و لباس
قُپه‌ی نورِ ماه سبک‌تر از هواس
خورشیدخانوم رهاتر از من و شماس

هرکی می‌خواد با کلاشی
سر کلاس نقاشی
پیرهن گلدار نکشیم
خاطره‌ی یار نکشیم
درخت سرباز نکشیم
بدتر از اون ساز نکشیم

باید بدونه عاقبت 
دو بال پرواز می‌کشیم
دَرای این مدرسه‌رو
رنگی و دل‌باز می‌کشیم
رو کاغذای بی‌صدا
ساز می کشیم،ساز می کشیم...


#شهیار_قنبری @aloonaksher

👇👇👇👇

Читать полностью…

آلونک

#دیوار_نوشت

(زن گفت:)
"و تو در این شهر سکنی گرفته‌ای"
و به قلبش اشاره کرد...

@aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

اگر پرده‌ای لرزید
مرا دیده‌ای
به هیأت آهی...

#سیروس_نوذری @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

از پا درآمدیم و نیامد به دست یار
پشت امید بر سر این آرزو شکست

#هوشنگ_ابتهاج @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

#آلونک_شعر

پاییز کوچک من،
پاییز کهربایی تبریزی هاست
که با سماع باد
تن را به پیچ و تاب جذْبه،
تن را به رقص
می سپرند...

پاییز نی زنی است
که سحر ساده ی نفسش را
در ذره های باغ
دمیده است
و می زند
که سرو
به رقص آید

پاییز کوچک من
دنیای سازش همه رنگ هاست
با یکدیگر
تا من نگاه شیفته ام را
در خوش ترین زمینه به گردش برم
و از درخت های باغ بپرسم
خواب کدام رنگ
یا
بی رنگی را
می بینند
در طیف عارفانه ی پاییز؟


#حسین_منزوی @aloonaksher


#پاییز_تبریز

Читать полностью…

آلونک

21آذر،به مناسبت زادروز #احمد_شاملو،

@aloonaksher

اکنون رَخت به سراچه ی آسمانی دیگر خواهم کشید.
آسمان ِ آخرین
که ستاره ی تنهای آن تویی.

آسمان ِ روشن
سرپوش بلورین ِ باغی
که تو تنها گل آن، تنها زنبور آنی .
باغی که تو
تنها درخت آنی
و بر آن درخت
گلی ست یگانه
که تویی.

ای آسمان و درخت و باغ ِ من
گل و زنبور و کندوی من !
با زمزمه ی تو
اکنون رخت به گستره ی خوابی خواهم کشید
که تنها رؤیای آن تویی .


#احمد_شاملو
( #سرود_پنجم ـ۱۱
دفتر: #آیدا_در_آینه)

@aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

#آلونک_شعر


وقتی که دایناسورها تازه مرده بودند
و پیغمبرها در راه بودند
من شاعر تو بودم
و بادبان کلمه واژگان مرا می‌راند،
تو سال‌های نوری را بر گونه‌هایت روشن نگاه داشته بودی
من صفحه‌های زبان را می‌چرخاندم
و با سرعت مافوق صوت دیوانه می‌شدم

روزی به خواب تو می‌آیم
می‌بینی که من تواَم
و تیمارستانی با صد هزار عاشق هستم!

ابرو حواله‌ی دریا کن
و مثل باد گذر کن از شهرِ پنجره‌های ویران،
من در تمام پنجره‌ها انتظار تو را می‌کشم،

هرکس که ویرانه‌های چشم مرا دست کم گرفت، نفرین شده ست:
عاشق خواهد شد
حتی اگر تو باشی که صدها هزار عاشق نابینا در شهرهای جهان داری...


#رضا_براهنی
دفتر: #از_پس_باده_پیمایی_با_اژدها_در_تموز‌

@aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

و غربیب العقائص مرسلات
یطلن کلیله الدنف الوحید

#سعدی
(مواعظ/ قصاید و قطعات عربی)

🔹و بافته‌های سیاه گیسوان
چون شب ِ بیمارانِ تنها بلند بود

@aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز
کز این شکار، فراوان به دام ما افتد

#حافظ @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

#آلونک_شعر

شب برف‌ها را با برگ‌ها با آفتاب با هم خوردیم
یادت هست؟
با اسب‌ها به خواب چمن‌زارها رفتیم
یادت هست؟

گفتم: تو دست‌هایی هم داری؟
_یادم نیست

گفتم: بهار ده ‌انگشت نازنین دارد
از چشم ماخولایی‌رنگش افسانه می‌تراود
آن چشم‌ها: فضای سینه‌ی من -بودا- را دید؟
یادت هست؟
_نه! یادم نیست

و بعد
بر یک‌ گلیم کهنه٬ خدا را خوابم برد...


#رضا_براهنی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

مگر جانی که هرگه آمدی ناگه برون رفتی؟
مگر عمری که هر گه می‌روی دیگر نمی‌آیی؟!

#هلالی_جغتایی

Читать полностью…

آلونک

#آلونک_شعر

‍ چه فرق می‌کرد زندانی در چشم انداز باشد یا دانشگاهی؟
اگر که رویا تنها احتلامی بود بازیگوشانه.

تشنج پوستم را که می‌شنوم
سوزن‌سوزن که می‌شود کف پا
علامت این است که چیزی خراب می‌شود
دمی که یک کلمه هم زیادی‌ست
درخت و سنگ و سار و سنگسار و دار
سايه‌ى دستی‌ست که می‌پندارد دنیا را باید از چیزهایی پاک کرد.

چقدر باید در این دو متر جا ماند تا تحلیل جسم حد زبان را رعایت کند؟
چه تازیانه کف پا خورده باشد،
چه از فشار خونی موروث در رنج بوده باشی،
قرار جایش را می‌سپارد به بی‌قراری
كه وقت و بی‌وقت
سایه ‌به‌ سایه
رگ به رگ
دنبالت کرده است تا این خواب

تظاهرات تورم را طی می‌کنم در گذر دلالان
سر چهار راه صدای درشت می‌پرسد
ویدئو مخرب‌تر است یا بمب اتم؟

مسیح هم که بیاید انگار صلیبش را باید حراج کند
صدای زنگ فلز در دندان‌های طلا و خارش کپک در لاله‌های گوش
نصیب نسلی که خیلی دیر رسیده است
نه سینما و نه مهمانی در تاریخ
هجوم کاشفانی با تاخیر حضور
هزار کس می‌آیند و هزار کس می‌روند
و هیچ‌کس هیچ‌کس را به خاطر نمی‌آورد
صدا همان که می‌شنوی نیست
سگ از سکوت به وجد می‌آید و دزد بر سر بام بلند سماع می‌کند با ماه
زبان عزیزتر است اکنون یا دهان؟
که سنگ راه دهان را هزار بار تمرین کرده است
صدا که می‌شکند
حرف که چرک می‌کند
جمله‌ها که نقطه‌چین می‌شوند
پیری یا بچه‌ای که خود را می‌کشد
تازه معنا روشن می‌شود
سگی که می‌افتاد در نمکزار و این نمک که خود افتاده است.
خلاف رای اوللالباب نیست
که ماه رنگ عوض کرده باشد
یا شب مثل آزادی زنگ زند.

گچ سفید جای سرت را نشان می‌دهد
که چند سالی انگار در اینجا می‌نشسته‌ای.
و رد انکارت افتاده است بر دیوار
یا شاید نقشی مانده‌ است از تسلیمت.
گزاره‌اى اصلا ناتمام.

و تازه این بی‌تابی
که هیچ چیز آرامش نمی‌کند
در التهاب درهایی که باز می‌شوند و درهایی که بسته می‌شوند
کتاب‌هایی که باز می‌شوند و دست‌هایی که بسته می‌شوند
و دست‌هایی که سنگ‌ها را می‌پرانند
و سارهایی که از درخت‌ها می‌پرند
درخت‌هایی که دار می‌شوند
دهان‌هایی که کج می‌شوند
زبان‌هایی که لال‌مانی می‌گیرند
صدای گنگ و چشم انداز گنگ و خواب گنگ
و همهمه که می‌انبوهد، می‌ترکد، رویا که تکه‌تکه می‌پراکند
دانشگاهی که حل می‌شود در زندانی و چشم‌اندازی که از هم می‌پاشد
خوابی که می‌شکند در چشم و چشم
که میخ می‌شود در نقطه‌ای و نقطه که می‌ماند منگ
در گوشه‌ای از کاسه‌ی سر
كه همچنان غلت میخورد
غلت میخورد
غلت میخورد...

#محمد_مختاری @aloonaksher

#١٦_آذر_روز_دانشجو_مبارک

Читать полностью…

آلونک

#آلونک_شعر

قصیده‌ی #نغمه‌ی‌_محمد(ص)
اثر #یوهان_ولفگانگ_فون_گوته/آلمان/ دیوان #شرقی_غربی
برگردان: دکتر #محمد_اخگری/ کتاب #نغمه_محمد(ص)/۱۳۸۵

@aloonaksher

🔹علی(ع):

بدان چشمه بنگر
که از کوهساران می‌جوشد
چه باطراوت و شاد
و می‎تراود همچون چشمان ستارگان،
آنگاه که می‎درخشند.

🔹فاطمه(س):

از فراز ابرها
سرشاخه‌هایش سیراب می‌شوند
برخاسته از روح‌های پاک
در میان صخره‌ها
در بوته زارها.

🔹علی:

به تازگی و طراوت جوانی
از فراز می‌لغزد
برروی صخره‌های مرمرین
و آن‌گاه دوباره به سوی آسمان
سرشاد هلهله شادی سر می‌دهد.

🔹فاطمه:

و از میان صخره‌ها و از گذرگاه قله‌ها
سنگ‌ریزه‌های رنگین را
شکار می‌کند.

🔹علی:

و با ورودی پیشواگونه و راهبرانه
همه چشمه‌ها را که برادر اویند
با خویش همراه می‌سازد.

🔹فاطمه:

و در آن پایین، اعماق دره
در مقدم این رود گل‌ها می‌رویند
و سبزه ها از نفسش حیات می‌یابند.

🔹علی:

نه ظلمات دره‌ها بازش می‌دارند
و نه گل‌های زیبا
همان گل‌هایی که به زانوان او پیچیده‌اند
و با دیدگان خمار و شیفته، او را می‌ستایند
ناگاه به دشت وارد می‌شود
و در گستره‌ی دشت بسان رودی مارپیچ جاری می‌شود.

🔹فاطمه:

و نهرها به امتدادش
مشتاقانه همراه می‌شوند
و او اینک به گستره دشت قدم نهاده است
و می‌درخشد
با تلألوی نقره‎گون.

🔹علی:

و نهرهای جاری از کوهساران
بانشاط او را می‌خوانند
و فریاد برمی آورند:

🔹علی و فاطمه (با هم):

برادر! برادر! برادرانت را دریاب و با خویش برگیر.

🔹فاطمه:

با خویش ببر به درگاه آن پدر پیر
به اقیانوس جاودان ببر
ببر بدان محیطی که با دستان گشاده
ما را به انتظار نشسته‎است
دستانش گشاده منتظرند و ما را مشتاقند
اما چه بی‎حاصل!

🔹علی:

چرا که سنگریزه‌های حریص ما را در کویر خشک می‎بلعند
و آفتاب سوزان از فراز آسمان
خون ما را می‌مکد
و ناگاه تپه‌ای راه را بر ما می‌بندد
و از رسیدن به برکه باز می‌دارد
برادر! دریاب برادرانت را در این گستره دشت.

🔹فاطمه:

دریاب برادرانت را
که از کوهساران جاری گشته‌اند.

🔹علی و فاطمه (باهم):

ببر به سوی پدر، دریاب ما را.

🔹علی:

همگی راهی شوید!
و اینک این رود هر لحظه با عظمتی بیشتر
به پیش می‎رود و سلاله‎ای از آب‎ها
تبار او را خواهند ساخت
و آب‎ها آن رهبر را بر شانه‎های خویش بلند کرده‌اند
و بر همه‌ی امپراتوری‎ها چیره می‌شود
و نامش را به سرزمین‎ها می‌بخشد
و در مقدم او مدینه‌ها ساخته می‌شوند.

🔹فاطمه:

حتی شهرها نیز بازش نمی‎دارند
و نه حتی مناره‌هایی که بر فرازشان آتش برافروخته‌اند
و نه قصرهای مرمرین و نه آثار شکوهمند باستان
قدرت و شکوهش را بازنمی‌دارند

🔹علی:

و آن رود بزرگ به سان «اطلس» آن قهرمان نمادین
خانه‌های ساخته شده از چوب سدر را
بر بازوان ستبرش حمل می‌کند
و هزاران درفش برافراشته بر آسمان
شکوه و قدرت او را به اهتراز درآورده
آن را می‎سرایند
و او برادرانش را با خویش برمی‌گیرد.

🔹فاطمه:

و برمی گیرد گنج‌هایش را و فرزندانش را.

🔹علی و فاطمه(باهم):

به پیشگاه آفریدگاری که منتظر است
و قلبش سرشار از سرور.


#یوهان_ولفگانگ_فون_گوته @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

14آذر، سالروز درگذشت زنده یاد #غلام_رضا_بروسان و همسرش #الهام_اسلامی که در سال 1390،به همراه دخترشان لیلا در سانحه رانندگی جان خود را از دست دادند، گرامی باد💐🌹

@aloonaksher

گاهی می خندم
گاهی گریه می کنم
گریه اما بیشتر اتفاق می افتد
به هر حال آدم
یکی از لباس هایش را بیشتر دوست دارد.

#الهام_اسلامی


حرف که می زنی انگار
سوسنی در صدایت راه می رود
حرف بزن
می خواهم صدایت را بشنوم،
تو باغبان صدایت بودی
و خنده ات
دسته کبوتران سفیدی
که به یک باره پرواز می کنند.

تو را دوست دارم
چون صدای اذان در سپیده دم
چون راهی که به خواب منتهی می شود،
تو را دوست دارم
چون آخرین بسته ی سیگاری در تبعید...

#غلام_رضا_بروسان

@aloonaksher

قسمتی از شعر #هفت_مرثیه برای بروسان و اسلامی:


مرگ به اشاره می‌پرسد کدام است
و ما شگفت‌زده، لال، به چهره‌ی هم نگاه می‌کنیم.
می‌پرسد کدام است،
بر می‌دارد شما را
در سبدی می‌گذارد و
دور می‌شود.
***
این همه دوست دار هم نباشید
مرگ شما را یک تن می‌بیند
شما را
یک تن می‌برد...

#شمس_لنگرودی


آلونک تخصصی شعر معاصر و جهان:
https://telegram.me/joinchat/BS53LT5hH8jiLIX3lJ8kqA

Читать полностью…
Subscribe to a channel