aloonaksher | Unsorted

Telegram-канал aloonaksher - آلونک

1197

من مدینه‌ی خود را، با تو ساختم آری ای به یُمنت #آلونک،خانه‌ی فلاطونی! حسین منزوی بهترین اشعار #ایران و #ترجمه_های_شعر_جهان رو با ما بخونید💐 ارتباط با ادمین: 🆔️ @faridfarrokhzad 🆔 @farrokhzad_farid

Subscribe to a channel

آلونک

#آلونک_شعر

أعتبُ عليك
كيفَ يغمَضُ لكَ جَفن
لتبحثَ عنّي
داخل سراديب الخيال
وصوتي يُعَشّش
داخلَ أسلاكِ الهاتف!

#ريتا_عودة


از تو گله دارم
چگونه پلک بر هم می‌گذاری
تا
در سرداب‌های خیال دنبال من بگردی؟
حال آنکه
صدایم در سیم تلفن لانه کرده است.


#ریتا_عوده /فلسطین
برگردان: #محبوبه_افشاری

@aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

عشق تو در قحط‌سالِ مهربانى، ناگهان
سيب سرخى را به دستِ شاخساران ديدن است

#حسین_منزوی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

تو را چه غم که یکی در غمت به جان آید
که دوستان تو چندان که می‌کشی بیشند

مرا به علت بیگانگی ز خویش مران
که دوستان وفادار بهتر از خویشند

#سعدی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

مراسم خاکسپاری #محمد_مختاری/آذر۷۷

#هوشنگ_گلشیری:

آنقدر عزا بر سرمان ریخته‌اند که فرصت زاری کردن نداریم.
پیام دقیق به ما رسیده است: خفه می‌کنیم!

@aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

چو من، به بزم فراقت کشم پیاله‌ی زهر
غم از دریچه‌ی دل، نوش‌بادگوی من است

#طالب_آملی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی
کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار

#حافظ @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

چه دست بر کمرش بردن و چه خمیازه
که چون میان دو مصرع میان ندارد هیچ

#سلیم_تهرانی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

5 آذر سالمرگ #بابک_بیات عزیز🌹💐

@aloonaksher

ای بزرگ موندنی خدانگهدار
ای طلایه دار روز خدانگهدار
رفتنت مرگ گذشته های ما نیست
ای حماسه ی هنوز خدانگهدار

کوچه ی ما هنوزم بن بسته اما
دیگه تا رود بزرگ راهی نمونده
خونه این خونه ی ویرون خیلی وقته
که من و ما رو به همدیگه رسونده

گرمی دست نوازشگرت ای کاش
بار دیگه مرهم زخمای من شه
کاش بازم یه لحظه توو این ظهر تن سوز
سایه ی تو همه ی دنیای من شه

تو که آخرین پناه گریه بودی
زیر آوار کدوم غصه شکستی
از دل غنچه ها خون فواره می زد
وقتی که تو باغ شب چله نشستی

سرنوشت عروسک قصه تو این بار
به ضیافت یه خواب ابدی برد
نیستی و جغدا تو گوش هم می خونن
که پلنگ زخمی توو جنگل شب مرد

بی تو مثل قصه های ناتمومم
از منی که بی تو ویرون شده خستم
تن تو، تن صمیمی تو نیست و
من مث یه آینه توو خودم شکستم

ای بزرگ موندنی خدانگهدار
ای طلایه دار روز خدانگهدار
رفتنت مرگ گذشته های ما نیست
ای حماسه هنوز خدانگهدار

#بابک_صحرایی

@aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

#آلونک_شعر

#روی_پله‌ها/ #کنستانتین_کاوافی/ #صبح_روان/فارسیِ #بیژن_الهی :


#On_the_stairs

As I was going down those ill-famed stairs
you were coming through the door, and for a second
I saw your unfamiliar face and you saw mine.
Then I hid so you wouldn't see me again,
and you hurried past me, hiding your face,
and slipped inside the ill-famed house
where you couldn't have found pleasure any more than I did.
And yet the love you were looking for, I had to give you;
the love I was looking for -so your tired, knowing eyes
implied
you had to give me.
Our bodies sensed and sought each other:
our blood and skin understood.
But we both hid ourselves, flustered.

by #Constantine_P.Cavafy

@aloonaksher

از پله‌های معروف که پایین میامدم
داشتی تو میامدی از در و یک نظر
مرا دیدی و چشمم به چهره‌ی ناآشنای تو افتاد.
بعد چهره از نگاه تو دزدیدم و هولکی
چهره دزدیده ازم گذشتی و آهسته
در همان خانه‌ی معروف فرولغزیدی
که چه لذتی به تو می‌داد بیش از آن‌ که به من ‌داد؟

و باز هم عشقی که پی‌اش بودی،من باید به تو می‌دادم،
عشقی که پی‌اش بودم_چشم‌های خسته‌ی مشکوک تو می‌رساند_
تو بایدم می‌دادی.
تن‌های ما پی هم لَه‌له زد
خون و پوستمان دریافت.

ولی هردو رو نهفتیم،سراسیمه.


#کنستانتین_کاوافی/ یونان
برگردان : #بیژن_الهی

@aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

ما معنی مسلسل زلف تو خوانده‌ایم
مشکل ‌که مرگ قطع‌ کند داستان ما

#بیدل_دهلوی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

تا به چند از لب ميگون تو ای بی انصاف
روزی ما لبِ خميازه مكيدن باشد؟

#صائب_تبريزی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

‍ دوم آذرماه، سالمرگ #شهرام_شیدایی عزیز گرامی
(شاعر،مترجم/ 1388_1346)

@aloonaksher

می ترسم شعرهایی را که زیرِ خاک خواهم گفت
نتوانم برای کسی بخوانم.
من عجله دارم
و عجیب است که بسیار آرامم.
کسی که سرِ قبرم می آید
و می پذیرد که مرده ام
مرا در خویش کشته است.

خواب های آینده ام را دیده ام
سال های بعدی ام را زیسته ام
و این اضافه گی آزارم می دهد.
کاش این همه عجله نمی داشتم
دستِ کم آن وقت مثلِ همه
در زمان می گنجیدم
و با دوست و شهر و زمین کنار می آمدم.
این همه بر در کوبیدن بیهوده است
درها را باز نمی کنند
نه کسی می بیند تو را
و نه صدایت را می شنوند
عجله کرده ام
و آن قدر جلو رفته ام
که نمی پذیرند زنده باشم.
در این اتاق زیرِ خاکم
و می نویسم.
از مرگ هرگز نمی ترسم
چون یقین دارم که نمی توانم مُرده ای باشم
چه گونه ممکن است که بگویند تمام شده
دیگر نمی توانی برگردی
این برایم مثلِ شوخی ای ست که با همه دست می دهد
و من دست هایم را قایم می کنم
حقیقتی که با آدم شوخی می کند
کاملاً مشکوک است.
من مرگ را به زندگی آورده ام
و از آن بیرون بُرده ام
و عجیب است که هر شب بیرون می آیم
و بر سنگِ قبرم شعری تازه می نویسم
و دوباره می خوابم
و از این که روز را در میانِ شماها هستم
در خانه با مادرم
و سرِ کار با همکارانم
شگفت زده می شوم.

درِ کودکی ام باز مانده
و زمان چون نتوانست گُمَم کند
از جوانِ بیست و هفت سالۀ من بیرون رفت
کودکی ام با بیست و هفت سالگی ام حرف می زند:
ــــ امروز اولین روز بود که به مدرسه می رفتم
بیست و هفت سالگی ام چشمانِ برق زده اش را می بوسد
ــــ راه خانه تا مدرسه را می پرستم
کودکم به عکس های بیست و هفت سالگی اش نگاه می کند
و نمی دانم چه درمی یابد
که چند شب پشتِ سرِ هم
در خواب فریاد می کشد.
باید نمی گذاشتم داستانِ بلندی را که نوشته ام بخواند
باید نمی گذاشتم به عکس های آینده اش نگاه کند.
من عجله دارم
چه در گذشته چه در آینده.

سنگِ روی سینه ام بی تابی می کند
حتماً شعری نوشته ام.

#شهرام_شیدایی
کتاب: #آتشی_برای_آتشی_دیگر


آلونک تخصصی شعر و ترجمه:
https://telegram.me/joinchat/BS53LT5hH8jiLIX3lJ8kqA

Читать полностью…

آلونک

لا تَتورّطُ بِالحُبّ
فَهُناكَ قاضي اِسْمُه "الإشتياق"
لا يَرْحمْ أحَد

پای در سرزمین عشق مگذار
آن‌جا جان‌ستانی است بی‌رحم
به نام "اشتیاق"

#نزار_قبانی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

دل من در هوس روى تو اى مونس جان
خاک راهی‌ست كه در دست نسيم افتاده‌ست

#حافظ @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت به در نرود

#حافظ @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

روی دیوار دلم سایه‌ای از قامت توست
مثل تنهایی من قد بلندی داری

#سیده_تکتم_حسینی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

هرکه آمد در غم‌آباد جهان چون گردباد
روزگاری خاک خورد آخر به هم پیچید،رفت

#صائب_تبريزی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

#آلونک_شعر

شعر و صدا: #دکتر_رضا_براهنی
در سوگ #محمد_مختاری


چشم‌هایت را که ببندند مختاری مختاری مختاری
باغ­‌هایت را که ببندند مختاری مختاری مختاری
این کویرِ زن آن کویر مرد این کویر کودک آن کویر آهو
این کویر طاووس آن کویر کفتر
همه می‌گویند مختاری مختاری مختاری
های هایا هایا هایا ها ها
های هایا مختاری مختاری مختاری...

مرد می‌گوید ما این‌جوری هستیم این‌جوری این‌جوری
مرد می‌گوید دریا را ما خالی می‌خواهیم خالی خالی خالی
مرد می‌گوید دریا را بی ماهی می‌خواهیم
جنگل را بی چلچله بی کفتر بی آهو می‌خواهیم
و خشن می‌گوید
یک‌یک می‌گوید
می‌خواهیم می‌خواهیم
و تماشا را بی طاووس
اما های هایا هایا هایا ها ها های هایا مختاری مختاری مختاری...

باد می­‌آید دریا می­‌آید ماهی­‌ها می­‌آیند رؤیاها می‌­آیند اما اما اما
اشک­‌ها می­‌آیند چشم ‌های عاشق­‌ها می‌­آیند و زنی می‌گوید اما اما اما...

آب می­‌آید بابا می­‌آید مادر می­‌آید
و نفس می‌­آید و صدا می ‌آید عشق می­‌آید
زن زن زن زن زن آن فتنه‌ی زیبا می ‌آید
های هایا هایا هایا ها ها های هایا مختاری مختاری مختاری...

داغ می‌خواند سینه داغ می‌خواند زانو داغ می‌خواند خواهر داغ می‌خواند
مادر و کفن­‌ها و پرچم‌ها و دکان­‌ها و خیابان­‌ها و دهان­‌ها و دندان­‌ها؛
هرچه هرجا و هرکه هرجا و حتی خود قاتل­‌ها خود آمرها خود عامل­‌ها
حتی خود او که آن بالاست بالای بالای بالای بالای بالای ما می‌گوید:
های هایا هایا ها یا ها ها های هایا هایا هایا مختاری مختاری مختاری
ممد مختاری ممد مختاری ممد مختاری مختاری مختاری مختاری...


#رضا_براهنی @aloonaksher

👇👇👇👇

Читать полностью…

آلونک

#آلونک_شعر

۱۲ آذر،به مناسبت سالمرگ #محمد_مختاری،
روحش شاد و یادش گرامی 🌹💐

@aloonaksher

مردی کنار پنجره
از قله‌ای فرو می‌افتد
از سینه تا فسردگی آسمان
از نای تا فشردگی شهر
از خشم تا گرفتگی حنجره.
دیدارش از کناره‌ی بودن
رعبی چنان مهیب در اندامش ایجاد کرده است
کز استخوان و پوستش
اینک جدا
افتاده است.
در پرده‌های دور و جدای عصب
افسرده است.
آغازش از کدام بهانه است،
و چشم‌هایش را در کدام ویرانه از یاد برده است؟
زیبایی مدام جهان در کدام دیار
از یاد رفته است؟
کاینک زمان همیشه از این تنگنای بی‌روزن
آغاز می‌شود.

مردی کنار پنجره
در گریه‌های کودکیش -شاید-
می‌بیند کز انفجار یاخته سرشار بود،
فوج نسوج و خون
فوران داشت،
و تکه‌تکه شدن
آسمان بی‌فرجامی را می‌گسترد.

مردی کنار پنجره می‌بیند
کز هر سوی خیابان
دستی دراز می‌شود
و سایه‌ای را در باد می‌رباید،
و نورها را خاموش می‌کند،
و دستی از کناره‌های سپیداران
خاکستری سپید می افشاند.
وقتی که تشنه‌ی همه آب‌های عالم بود
دریا به ساحلی برهوتش افگند
که کرکسانش در هرم خاک
آتش گرفته بودند.
و اینک که جرعه‌ای تنها آرامش می‌کند
تلخابه‌ای رگانش را می‌فرساید،
و خشک می‌کند اندامش را؛
چندان که در کنار پنجره انگار
سنگی است
کز قله‌ای فرو می‌افتد.


#محمد_مختاری @aloonaksher
#انزوا


...اون یکی رو یادته رشید بود؟ دستاشو تکون می‌داد. با عینک و سر فرفری وسط راهرو می‌گفت: "لبت کجاست که خاک چشم به‌راه است..."
یه‌بارم خیال کردیم داره واسه دلبر می‌خونه، نزدیک بود سیراب شیردونش کنیم. چی شد اون؟ عشق صف نونوایی بود. هرچی از مدیریت پرسیدیم جواب سربالا داد. پاییز نبود؟ همین وختا بودا جونِ تو، که دیگه از نونوایی برنگشت، آخرم ورداشتن یه ورق کاغذ چسبوندن پشت شیشه، که خودسر شده، اشتباه شده باس ببخشین. آدم به‌دلش چطوری حالی کنه که اشتباه شده؟

#رادیو_چهرازی

Читать полностью…

آلونک

کوه‌ها باهمند و تنهایند
هم‌چو ما باهمانِ تنهایان!

#احمد_شاملو @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

دهم آذر،سالمرگ #بیژن_الهی گرامی🌹
(شاعر،مترجم،نقاش 1324_1389)

@aloonaksher

مرا دفن سراشیب ها کنید که تنها
نمی از باران به من رسد اما
سیلابه اش از سر گذر کند
مثل عمری که داشتم...

#بیژن_الهی/ نوروز1351

پ.ن:

شاعر چندی پیش از مرگ خود، به طور اتفاقی، دامنه ی یکی از منظره های مرزن آباد مازندران را برای محل دفن خود وصیت کرده بود. گویا که در سال 1351 در این شعر «نمی از باران» که برای دخترش سلمی سروده بود،محل دفن و انتشار سلسله وار آثارش پس از مرگ را پیش بینی کرده بود.
(خاطره ای از #بهمن_رحیمیان/
اندیشه‌ی پویا/شماره‌ی سی‌و‌سوم)


آلونک تخصصی شعر معاصر و جهان:
https://telegram.me/joinchat/BS53LT5hH8jiLIX3lJ8kqA

Читать полностью…

آلونک

#آلونک_شعر

بازو به بازوی هم،در خیابان روانیم
باچتری از عشق،در زیر باران روانیم

ما را چه پروای توفان و بیش و کم ِ آن
مرغابیانیم و بر بال ِ توفان روانیم

گر بشکند پای‌مان،در خم راه،‌غم نیست
این راه را ما به پای دل و جان روانیم

درمان نگیرد فریب صلاح و سلامت
کز جان خود دست شسته به میدان روانیم

با شور ما،عزم دیوارها برنتابد
بانگ نی‌ایم و به سوی نیستان روانیم

خورشید در ماست تابان و ما این سفر را
با آفتاب درخشانِ ایمان روانیم

ما را چه پروای ظلمت که تا عشق با ماست
با خضر تا چشمه‌ی آب حیوان روانیم

رد می‌شویم از فراز سر صخره و سنگ
بر بال سیمرغ و فرش سلیمان روانیم


#حسین_منزوی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

یاد از دم وداع،که می‌گفتمت به اشک
چون می‌روی مرا غم خود یادگار بخش...

#کاتبی_ترشیزی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

چون بگذرد خیال تو در کوی سینه‌ها
پای برهنه دل به ‌در آید که جان کجاست

#مولوی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

من نمی‌نالم ز جور آسمان، زيرا كه ما
اين كلاه تنگ را، خود، آسمانش كرده‌ايم

#يغما_خشتمال @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

دوم آذرماه، سالروز درگذشت #غلام_حسین_ساعدی (گوهرمراد)، گرامی باد. 🌹💐

(نویسنده،نمایشنامه نویس و روان پزشک
تبریز  ۱۳۱۴ _ پاریس۱۳۶۴)

@aloonaksher

شعر #گاری از #دکتر_رضا_براهنی در سوگ ساعدی:

در را از جایش كندند بلند كردند
در را به روى گارى انداختند بردند.
حالا فضاى خالىِ در چون دهان سگى تشنه و تنها در زیر آفتاب له‌له‌زنان است‌ـ

اتاقها را بردند
با سطح شیشه‌هاى تیز و شكسته دیوارهاى خالى و مغبون پنجره‌ها تنها مانده‌ست
_دیدى كه خانه‌ی ما را هم بردند_
احساس‌هاى ما حالا زنبورهاى سرگردانى هستند كه تك‌تك دنبال كندوى گمشده‌شان مى‌گردند.

آنگاه نوبت سبلان آمد
ما بچه‌ها اطراف كوه حلقه زدیم تماشا كردیم
بى‌اعتنا به ما مشغول كار خود شده بودند
فارغ شدند.
و بعد هن‌هن‌كنان سبلان را انداختند روى گارى بردند،
و آسمان پرستاره‌ی تبریز را كندند انداختند روى گارى،
از روى گارى صدها هزار چشم درخشان تبریزى فریاد مى‌زدند:
«ما را بردند،بردند...»
@aloonaksher
گل‌هاى باغچه‌هاى تبریز مى‌گریستند وقتى كه ارک علیشاه را انداختند روى گارى بردند...


حالا از موریانه ها نشانى خورشید را مى‌پرسیم
اما تو نیستى
زیرا كه آمدند و تو را انداختند روى گارى بردند

ما در غیاب تو در اینجا در این جهان خاكى ویران چه مى‌كنیم؟
از دوردست‌هاى زمان غرش صدها هزار گارى را حتى در خواب نیز مى‌شنویم،
ای كاش مى‌آمدند ما را هم مى‌بردند...

#رضا_براهنی( 26/7/70)


کانال شعر و ترجمه آلونک:
https://telegram.me/joinchat/BS53LT5hH8jiLIX3lJ8kqA

Читать полностью…

آلونک

عشق است،نه زر! نهان نمانَد
العاشقُ کُلُّ سِرُّهُ فاش...

#مولوی @aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

#شبونه...
#Light_music
#Marek_Iwaszkiewicz /poland

@aloonaksher

Читать полностью…

آلونک

‍ #آلونک_شعر

پیشانی از هجوم وقاحت کبود می‌شود
وقتی که بر مزار شهیدان عبور می‌کند
وقتی که سینه‌ی هوا را می‌شکافند
و باد جامه‌هاشان
بر شعار دیوارها می‌دمد...

اینان که جامه‌های عزا را به‌عاریت
پوشیده‌اند
از قعر چشم خلق
میراث روشنای شهیدان را
بیرون می‌کشند

گل در نهیب تند گلوله شکفت...
و اکنون کنار سنبله‌ها
اندام‌های کاکتوسی
سر بر کشیده‌اند.


#محمد_مختاری @aloonaksher

#آذر_هفتاد_و_هفت...

از راست به چپ:
محمد جعفر پوینده،محمد مختاری،پروانه اسکندری،داریوش فروهر

Читать полностью…

آلونک

عشق او ما را گرفت از چنگ دیگر دلبران
تن برون بردیم از این میدان،ولی جان باختیم

#محتشم_کاشانی @aloonaksher

Читать полностью…
Subscribe to a channel