کلیپ های الهام بخش و اندیشه ساز برای ایجاد یک زندگی پرمهر ؛ آیدی مدیر کانال: @zlife2
📚کیمیای سعادت
📝امام محمد غزالی
🌀یاد کردِ مرگ
🔰بدانکه هرکه بشناخت که آخرِ کارِ وِی به همه حال، مرگ است وقرارگاهِ وی گورَست و موعدِ وی قیامت و موردِ وی بهشت است یا دوزخ، هیچ اندیشه وی را مهمتر از اندیشه مرگ نبود و هیچ تدبیری عالیتر از تدبیرِ زادِ مرگ نبوَد، اگر عاقل بُوَد.
🔰رسول ص گفت: هرکه یادِ مرگ کند، ناچار به ساختن زادِ آن مشغول باشد و گور روضهای یابد از روضههای بهشت و هرکه مرگ را فراموش کند و همتِ وی همه دنیا باشد و از زادِ آخرت غافل ماند، گور غاری یابد از غارهای دوزخ.
و بدین سبب یادکردِ مرگ فضلی بزرگ است که رسول ص گفت: ای کسانی که به لذت دنیا مشغولید، یاد کنید از آنکه همه لذتها را غارت کند. وگفت: اگر استوران {گاو و گوسفند} از حدیثِ مرگ آن بدانندی که شما دانید، هرگز گوشت فربه نخوردیتان و عایشه گفت: یا رسول الله، هیچکس در درجه شهیدان باشد؟ گفت باشد، کسی که در روزی بیست بار از مرگ یاد کند.
🔰و رسول ص قومی را دید که آوازه خنده ایشان بلندشده بود، گفت این اُنس خویش آمیخته کنید به یاد کردن تیره کننده همه لذتها، گفتند آن چیست؟ گفت: مرگ.
و صحابه بر یکی ثناء بسیار گفتند، گفت: حدیثِ مرگ بر دل وی چون بود؟ گفتند: نشنیدهایم سخنِ مرگ ازوی،
گفت: پس نه چنانست که می پندارید..
🔻نسخه های زندگی:
🍃 @zlife
🌀نکات برجستۀ تجربه کنندگان مرگ تقریبی
میلیونها نفر در سراسر جهان تجربه نزدیک به مرگ داشته و مرگ تقریبی را تجربه کردهاند..
تعدادی از مهمترین نکاتی که این افراد بیان میکنند:
✨آن نور بیهمتا پذیرای من بود.
✨ماهیت آن نور، عشقی بی قید و شرط بود.
✨هرگز با هیچ کلمهای نمیتوان آن نور را توصیف کرد.
✨متوجه شدم که چقدر بیهوده در همه زندگیم نگران بودم.
✨حسرت بسیاری داشتم به خاطر همه کارهایی که میتوانستم انجام دهم اما انجام نداده بودم.
✨بیشترین حسرتام از این بود که تمام عمرم را در افکار بیهوده و ترس اشتباه طی کرده بودم.
✨فهمیدم که فقط نوعدوستی بسیار مهم است.
✨از من سوال شد چرا دانشات را افزایش ندادی؟
✨تمام محیط پیرامونم رنگ و موسیقی بود.
✨تمام عزیزان و درگذشتگان را آنجا دیدم، هرکدامشان انگار به طبقه خاصی متعلق بودند و آن بسته به میزان رشد معنوی آنها بود.
✨من در نور غرق شدم و ماهیتی دیگر جز او نداشتم.
✨به من گفتند که شما در زندگی خاکی در خواب به سر میبرید.
✨تمام زندگیم را در پوچی به سر برده بودم.
✨نمی توانستم کنار نور باشم، زیرا در زندگيم با افراد زیادی بدرفتاری کرده بودم.
✨فهمیدم که در زندگی از یک رویداد ساده فقط مقدار کمی درک کرده و سپس با آن مقدارِ کم شروع به قضاوت انسانها میکنیم.
✨چیزی که آنجا خیلی مهم است این است که در زندگی زمینی، چقدر به دیگران و به خودمان عشق حقیقی دادهایم.
✨فهمیدم همۀ ما انسانها یکی هستیم و توسط زنجیرههای نامرئیِ نور به هم متصل هستیم و حتی آن نور در تمام اجسام هم جاری است.
🔻نسخه های زندگی:
🍃 @zlife
🌀 پژواکِ هستی
عالَم بر مِثالِ کوه است.
هر چه گویی از خیر و شر، از کوه همان شنوی.
و اگر گمان بری که من خوب گفتم کوه زشت جواب داد، محال باشد که بلبل در کوه بانگ کند، از کوه بانگِ زاغ آید،
یا از بانگِ آدمی، بانگِ خر.
پس یقین دان که بانگِ خر کرده باشی.
"فیه ما فیه"
؛
پسْ بِدان رَنجَت نتیجهیْ زَلَّتیست
آفَتِ این ضَربَتَت از شَهوتیست
گَر ندانی آن گُنَه را زِ اعْتِبار
زود زاری کُن طَلَب کُن اِغْتِفار
سَجْده کُن صد بار میگو ای خدا
نیست این غَمْ غیرِ دَرخورد و سِزا
"دفترپنجم مثنوی"
میفرماید:
اگر در خود قبض و غمی میبینی،استغفار کن!
هیچ دردی بیسبب نیست.
خوب بنگر، نگاه کن، کجا را کج رفتهای؟
هستی بر مدار عدل میگردد؛
دردها و غمها بی سبب سراغمان نمیآیند .
یک وقتی، یک جایی اشتباه کردهایم.
شاید این اشتباه نتیجه جهل باشد یا غفلت؛
اما هستی تفکیک نمیکند،
بیراهه که بروی از بیابان بلا سردرمیآوری.
؛
فعل تو كان زايد از جان و تنت
همچو فرزندی بگيرد دامنت
پس تو را هر غم كه پيش آيد ز درد
بر كسی تهمت مَنِه، بر خويش گَرد
فعل تُست اين غُصههای دم به دم
اين بود معنای قَد جَفٌ القَلَم!
"دفترششم مثنوی"
؛
بی شک بحرانی که اکنون ملتهای جهان در رابطه با ویروس کرونا با آن روبرو شدهاند نتیجهای جز بازتاب اعمال و فعالیتهای مخرب خودِ آدمی بر جهان هستی نیست.
بریده شدن پیوندهای انسانی، هراس از ابتلا به بیماری، و کابوس و ترس و وحشت، همگی میوهی بذری است که خودخواهانه در دل زمین و طبیعت کاشتهایم. شاید گفته شود ویروس کرونا چه ربطی به رفتار ما با طبیعت دارد؟ مولانا میفرماید هیچ چیزی در دنیا شبیه اصل خود نیست:
هیچ اصلی نیست مانند اثر
پس ندانی اصل رنج و دردِ سر
هر غمی کز وِی تو دل آزردهای
از خمار مِی بُوَد کان خوردهای
لیک کِی دانی که آن رنجِ خمار
از کدامین مِی بر آمد آشکار
این خمار اَشکوفهٔ آن دانه است
آن شناسد کهآگه و فرزانه است
شاخ و اشکوفه نماند دانه را
نطفه کی ماند تنِ مردانه را
نیست مانندا هیولا با اثر
دانه کی ماننده آمد با شجر
نطفه از نانست کی باشد چو نان؟
مردم از نطفهست کی باشد چنان؟
جِنّی از نارست کِی مانَد به نار؟
از بخارست ابر و نبود چون بخار
از دم جبریل عیسی شد پدید
کی به صورت همچو او بُد یا ندید
آدم از خاکست کِی مانَد به خاک؟
هیچ انگوری نمیماند به تاک
کِی بُوَد دزدی به شکل پایِدار
کی بُوَد طاعت چو خُلدِ پایدار؟
"دفترپنجم مثنوی"
؛
هرغمی که در قلب بشر جای دارد؛ هر حقارتی که بر شرایط زندگی آدمی سایه افکنده و هر فاجعهای که انسان تجربه میکند، همه و همه پژواک ضربات تیشهای است که دردراز مدت و خودخواهانه بر ریشهی زندگی خویش کوفته است.
و جهان هستی را چاره ای جُز پاسخ درخور و شایسته نیست هرچند که سالهای سال سپری شده و گَردِ فراموشی بر اعمال اشتباه انسان نشسته باشد.
؛
گر چه دیوار افکَنَد سایهٔ دراز
باز گردد سوی او آن سایه باز
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
"دفتر اول مثنوی"
🔻نسخه های زندگی:
🍃 @zlife
🌀آیا تجارب نزدیک به مرگ واقعیت دارند؟
محتوای کلی همه این گزارشات سوای ملیت و قوم و فرهنگ و مذهب، واحد است.
در این تجارب، خداناباورِ نیهیلیسم و متدینِ مقید به مذهب هر دو یک واحد را گزارش میکنند: هر دو از تونل و وجود نورانی صحبت میکنند. این حقیقت نشان میدهد که در حدوث گزارشات تجارب نزدیک به مرگ، یک عامل خارجی(خارج از ساختهها و باورهای بشر) دخیل است. این عامل خارجی، همان وجود معنا و عالم معناست که مقید به ماده و مادیات و ساختههای ذهن بشری نیست.
؛🌾
عامل اصلی و مهم دیگر، دلایل بُرون تجربی این گزارشات است. یک تجربهگر، آن چیزی را در تجربهاش گزارش میکند که در عالم واقعِ مادی رخ داده و صحّت آن توسط دیگران به اثبات میرسد. این قویترین و در دسترسترین دلیل اثبات فرا مغزی بودن تجارب نزدیک به مرگ است.
به این مثال توجه کنید:
اقای الف بر اثر تصادف اتومبیل دچار یک تجربه نزدیک به مرگ میشود. او میگوید از بدنش خارج شده و همه افراد اطرافش را از بالا دیده و اذهان و افکار انسانها را در حالت روحی می خواند. ذهن خانم جیم را که در محل حادثه حضور داشته میبیند و میخواند که در حال زمزمه ذهنی این جمله است: “عجب تصادف وحشتناکی! حتما آقای الف قبل از تصادف بر اثر ترس مُرده است”.
؛🌾
آقای الف میگوید جسم را به بیمارستان منتقل میکنند تا پزشکان برای احیای وی کاری انجام دهند. در این حالت روحی، آقای الف به خانه خود سَرَک میکشد. می گوید همین که تصور خانه را کردم در خانه بودم. میبیند خواهرش در حال پنهان کردن یک وصیت نامه است. دقیقا با جزئیات میبیند که خواهرش این وصیتنامه را کجا میگذارد. پس از آنکه جسم آقای الف را احیاء میکنند و روح به جسم معاودت میکند، گزارشات خارج از بدن خود را به دیگران بازگو میکنند که صحّت همه آنها تایید و اثبات می شود. یعنی هم خانم جیم تایید می کند که حین دیدن صحنه تصادف، آن جمله را در ذهنش بیان کرده و هم خواهر اقای الف موضوع وصیتنامه را تایید می کند.
؛🌾
حال اگر معتقد باشیم، گزارشات این تجربهکنندگان ناشی از مغز است، پرسش این است که مغز بستری شده در بیمارستان چگونه قادر بوده وقایع کیلومترها دورتر از اتاق بستری شده را ببیند؟!
؛🌾
دلایل دیگری هم وجود دارد که بسط آنها مجال دیگری میطلبد.
"جلال الدین قطبی
پژوهشگر عرفان و تصوف و معادپژوه"
🔻نسخه های زندگی:
🍃 @zlife
📚 عارفان مسیحی
📝 استیون فانینگ
📖 ترجمه: فریدالدین رادمهر
آنجلا فولینیویی(عارف بزرگ مسیحی):
در یک مکاشفه، به هر چه نگریستم، کمالِ خدا را دیدم،
و همهی خلقت را مقایسه و بررسی کردم، یعنی هر چه در این کناره هست و آنچه در ورای دریاهاست، دوزخ، دریا، خود و هر چیز دیگر را.
و در هر چیزی که دیدم، نتوانستم چیزی بیابم جز حضورِ پُرشوکتِ خداوند را که در ذاتش غیرقابل وصف بود؛
و نفس من در هر بارقهای از حیرت فریاد بر میآورد: "این جهان از خدا حامله است."
خدا در هر مخلوقی حاضر است و در هر چه وجود دارد، او را میتوان یافت، خواه یک شریر باشد یا یک فرشتهی نیکخصال،در بهشت باشد یا دوزخ، در خوبیها و یا بدیها، یعنی در همه چیز...
و علاوه بر این دریافتم که حضور او در یک شریر کمتر از یک فرشتهی نیکخصال نیست.»
🔻نسخه های زندگی:
🍃 @zlife
؛🌀
به تجربه كنندگان زيادى نشان داده شده است كه چه اشتباه بزرگى كردند كه خودشان را دوست نداشتند و با بدنشان با بىمهرى رفتار كردند.
منظور از دوست داشتن، خودشیفتگی نیست بلكه نهايت عشق و احترام به تمام اعضای بدنمان است.
؛🌾
دست قشنگمان را ببوسيم..
از قلب مهربانمان با تمام وجود تشكر كنيم كه اينهمه سال برايمان كار كرده است.
از ريههايمان سپاسگزار باشيم كه اينهمه برايمان نفس مهيا كرده است.
پاهايمان را نوازش كنيم كه اين مسافتهاى بيشمار را براى ما طى نموده است.
؛🌾
با بدنمان مهربان و نوازشگر باشيم.
تمام بدنمان را پر از مهر و نوازش كنيم.
او مَركبِ بىادعاى ماست.
"گلاره سادات اخوى"، عضو محققین تجارب نزدیک به مرگ آلمان.
🔻نسخه های زندگی:
🍃 @zlife
🌀 كارولا شوتز:
من بصورت تله پاتى با آن دو موجود نورانى و بسيار دوست داشتنى گفتگو مىكردم و بسيار سعى داشتم كه متقاعدشان كنم كه هرگز نمىخواهم دوباره به زمين برگردم. آنها با شكيبايى عجيبى مىگفتند:
-كارولا بايد برگردى و وظيفهات را تمام كنى!
-يعنى چه؟ من چه وظيفهاى بر روى زمين دارم؟
-بفهمى كه همه يكى هستيم.
-يعنى چه كه يكى هستيم!! آيا من با استالين و هيتلر همه يكى هستم؟
-در ابعادى روح مطلق جهان در همه يكسان است و شماها خودتان آنرا نمىخواهيد ببينيد.
ديگر كاملا گيج و سردرگم بودم اين حرفهاى عجيب و غريب چه معنايى داشت؟؟
كارولا دكترى رياضيات داشت و هرگز دينى نداشت البته به خالقى مطابق ديدگاه خودش معتقد بود ولى هرگز نمىتوانست اين مطالب را درك كند.
از هوش رفتنش در اثر برق گرفتگى در مدرسه و حالا ديدار با دو موجود نورانى به اين زيبايى و اين گفتگوهايى تا به اين حد عجيب و غريب!
اين تجربه تمام زندگى كارولا را دگرگون كرد، چون هرگز لحظاتى به اين شفافى و هشيارى را در عمرش تجربه نكرده بود.
💥به بسيارى از تجربه كنندگان مرگ تقريبى در پاسخ به سوالشان كه مگر چه وظيفهى مهمى بر روى زمين داريم، گفته شده است:
برگرد و بياموز كه همه يكى هستيم.
"يوهاخيم نيكلاى
ريس شبكه پژوهش مرگ تقريبى آلمان"
🔻نسخه های زندگی:
🍃 @zlife
🌀اولین باری که بیماری برای من از تجربه مرگ تقریبیاش تعریف کرد من دیگر هیچ آسودگی نداشتم و تمام تحقیقاتم از آن زمان آغاز شد.
🔴 زمانیکه قلب از حرکت می ایستد حدود بیست ثانیه بعد از آن نوار مغزی فرد هم عدم فعالیت مغز را به واسطه خط مستقیم نشان می دهد و این همان موردی است که ما می گوییم بدون فعالیت مغز فرد مواردی را برای ما تعریف می کند.
🔴 به همین دلیل از نظر علم پزشکی ما به هیچ وجه نمی توانیم توضیحی برای آنچه که این افراد می گویند پیدا کنیم و بگوییم برای مثال توهم و یا کمبود اکسیژن است. چون مغز هیچگونه فعالیتی نداشته و برای توهم و یا هر مطلب دیگری ما به فعالیت مغز نیاز داریم.
💢 این تجارب یک تاثیرات بسیار عمدهای در این افراد دارد:
🔸آنان ترس از مرگ را کاملا از دست می دهند.(البته پروسه دردناک آن منظورم نیست)
🔸آنان می دانند که یک زندگی عالی بعد از مرگ وجود دارد.
🔸آنان از آنچه بعد از مرگ اتفاق می افتد به هیچ وجه هراس ندارند.
🔸آنان دیگر بسیار با دقت و توجه با زندگی شان مواجه می شوند.
🔸آنان می فهمند که زندگی آنان یک معنا و مفهوم دارد.
🔸آنان اهمیت وجود عشق را در مییابند.
🔸آنان با مراعات بسیاری نسبت به خودشان و سایر انسانها رفتار می کنند.
🔸آنچه که آنان صحبت می کنند از عشقی غیر قابل تصور بر روی این زمین است
🔸آنان می گویند که بعد از مرگمان به همان جهان معنوی بر می گردیم که خانه اصلی ما هست.
؛
"دکتر جفری لانگ، دکتر انکولوژیست و محقق مشهور حوزه تجارب مرگ تقریبی."
🔻نسخه های زندگی:
🍃 @zlife
اهل بهشت، اهل جهنم
اِنَّ لاِهْلِ الْجَنَّةِ اَرْبَعَ عَلاماتٍ: وَجْهٌ مُنْبَسِطٌ وَ لِسانٌ لَطيفٌ وَ قَلْبٌ رَحيمٌ وَ يَدٌ مُعْطيَةٌ؛
بهشتى ها چهار نشانه دارند:
روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.
"امام صادق ع"
؛🔰
هر كه را خُلق و خوی فراخ ديدی، و رویگشاده و فراخحوصله، كه دعای خير همۀ عالم كُنَد،
كه از سخن او تو را گشادِ دل حاصل میشود و اين عالم و تنگی او بر تو فراموش میشود، آن فرشته است و بهشتی!
؛🍃
و آنکه اندر او و اندر سخنِ او قبضی میبینی و تنگی و سردی، اکنون به سبب سردی او آن گرمی نمییابی، آن شیطان است و دوزخی!
"مقالات شمس تبریزی"
؛🎋
خِیر کُن با خلق بَهرِ ایزدت
یا برای راحتِ جانِ خودت
تا هماره دوست بینی درنظر
در دلت ناید زکین ناخوش صُوَر
"مثنوی مولانا"
🔻نسخه های زندگی:
🍃 @zlife
🌀 آدمِ خوب
بابا برنج خریده بود، صد کیلو!
داشتم از سرِ کار برمیگشتم خانه که زنگ زد. گفت خیلی فوری پول لازم دارَد.
گفت برایم شماره کارت میفرستد.
زشت بود بپرسم برای چه میخواهد. پول را کارت به کارت کردم. بعد بابا دوباره زنگ زد. تشکر کرد و گفت پول را سَرِ برج که حقوق گرفت پس میدهد. مبلغِ پول تقریباً اندازهی نصفِ حقوقِ بازنشستگیاش میشد. گفتم عجلهای نیست. تازه آنوقت بود که گفت برنج خریده است.
گفت: «شکار زدم بابا. یکی رو اتفاقی سوار کردم و دوست شدیم. طرف شمالی بود. گفت برنجِ اعلا داره. گفت واسه یکی آورده ولی یارو پولش جور نبوده. چون میخواست زود برگرده شمال حاضر بود مفت بده، منم خریدم».
حدس زدم باز هم از همان ماجراهای همیشگی است.
پرسیدم: «حالا برنجا کجاست؟»
خندید و گفت: «نترس، همینجا تو ماشینه. اول گرفتم بعد به تو زنگ زدم».
گفتم فعلاً نرود خانه و هرجا هست صبر کند تا بیایم.
سه کیسهی بیست کیلویی در صندوق عقب و دوتا هم روی صندلی عقب بود. برنج بودنش که برنج بود، اما برنجِ شمال بودنش را شک داشتم.
گفتم: «این همه برنج واسه چی میخواستین؟»
گفت: «مفت بود. دو کیسه رو نگه میدارم، بقیه رو میفروشم. کلی استفاده میکنم».
گفتم: «آخه بابا شما که برنجشناس نیستین!»
گفت: «نه بابا، آدمِ خوبی بود. شمالی هم بود، لهجه داشت».
گفتم من هم برنجشناس نیستم، ولی دوستم مغازهی خشکبارفروشی دارد. با هم رفتیم. حدسم درست بود. برنج هندی بود و قیمتش از چیزی که بابا خریده بود کمتر.
گفتم: «بیخیال. عوضش حالاحالاها برنج دارین».
خداحافظی کردیم و برگشتیم. در راه با خودم فکر میکردم وقتی مامان بفهمد، باز چهقدر حرص میخورَد. قیافهی دَمَق و سربهزیرِ بابا، و جوش زدن و غُرغُر کردنهای مامان را تصور کردم. تصویری که به اندازهی تمامِ کودکی و نوجوانیام تکراری بود.
؛🌾
تازه به خانه رسیده بودم و میخواستم جریان را برای همسرم تعریف کنم، که مامان زنگ زد. سلام و احوالپرسی کردیم. داشتم خودم را آماده میکردم که طبقِ معمول آرامَش کنم و دلداریاش بدهم، که گفت: «مامانجان شما برنج نمیخواین؟ بابا یکی رو سوار کرده که طرف هندی بوده. میخواسته برگرده هند و بابا برنجا رو مفت ازش خریده. تازه پولشم گفته سرِ برج میزنه به حسابش. آدمِ خوبی بوده. میگم بابا یه بیست کیلو براتون بیاره».
قیمتی که مامان گفت نصفِ چیزی بود که میدانستم. تشکر کردم. همسرم با چشمهای پرسشگر نگاهم میکرد. جریان را آنطور که مامان گفته بود برایش تعریف کردم.
#م_سرخوش
🔻نسخه های زندگی:
🍃 @zlife
🌀 دُنیا، ساعتی است..
فیهمافیه:
آدمی را حق تعالی هر لحظه از نو میآفریند و در باطن او چیزی دیگر تازه تازه میفرستد که اول به دوم نمیماند و دوم به سوم، الّا او از خویشتن غافل است و خود را نمیشناسد.
؛🌾
سلطان محمود را، رحمة الله علیه، اسبی بحری آورده بودند عظیم خوب، و صورتی به غایت نغز داشت.
روزِ عید سوار شد بر آن اسب. جمله خلایق به نظاره بر بامها نشسته بودند و آن را تفرج میکردند.
مستی در خانه نشسته بود، او را به زورِ تمام بر بام بردند که تو نیز بیا تا اسب بحری را ببینی.
گفت: من بهخود مشغولم و نمیخواهم و پروای آن ندارم، فیالجمله، چارۀ نبود. چون کنار بام آمد و سخت سرمست بود، سلطان میگذشت. چون مست سلطان را بر آن اسب دید گفت: این اسب را پیش من چه محل باشد که اگر درین حالت مطربی ترانۀ بگوید، و آن اسب از آن من باشد، فیالحال به او ببخشم.
چون سلطان آن را شنید، عظیم خشمگین شد، فرمود که او را به زندان محبوس کردند.
؛🌾
هفتهای بر آن بگذشت، این مرد به سلطان کَس فرستاد که آخر مرا چه گناه بود و جرم چیست؟ شاه عالم بفرماید تا بنده را معلوم شود.
سلطان فرمود که او را حاضر کردند.
گفت: ای رند بیادب، آن سخن را چون گفتی و چه زهره داشتی؟
گفت: ای شاهِ عالم، آن سخن را من نگفتم، آن لحظه مردکی مست بر کنار بام ایستاده بود، و آن سخن را گفت و رفت. این ساعت من آن نیستم، مردیام عاقل و هشیار. شاه را خوش آمد، خلعتش داد و از زندانش استخلاص فرمود.
؛🌾
دفتر اول مثنوی معنوی:
صورت از بیصورتی آمد برون
باز شد كه إِنَّا إِلَیهِ راجعون
پس تورا هر لحظه مرگ و رَجعتیست
مصطفی فرمود: دنیا ساعتیست
فكرِ ما تیری است، از هو در هوا
در هوا كی پایدار آید ندا؟
هر نفس نو میشود دنیا و، ما
بی خبر از نو شدن، اندر بقا
عُمر همچون جوی، نو نو میرسد
مستمری مینماید در جَسَد
همانطور که وقتی به جویباری مینگریم به نظر میرسد آب این جوی در یک مسیر ممتد و مستمر در جریان است، عُمر نیز گرچه ذره ذره در حال طی و تمام شدن است اما در نظر آدمی همچون یک خط مستمر بوده و پایان روشن و عاجلی بر آن متصور نیست.
مولانا همچنین گوی آتشی را مثال میزند که وقتی درحال چرخاندن آن هستیم به صورت یک دایرۀ متصل به نظر میآید ودر مثالی دیگر، میفرماید اگر شاخهای را که سرش آتش گرفته با سرعت حرکت دهی جلوهای از یک خط ممتد آتشین داشته و بسیار دراز به نظر میآید، درحالی که چنین نیست. عمر آدمی نیز بسیار کوتاه است اما برای انسان با توجه به دیدگاهِ غیرواقعی نسبت به آن، بسیار طولانی به نظر میآید. دنیایی که در آن به سر می بریم یکسره در حال تغییر و دگرگونی و نو شدن بوده و آدمی نیز در همین عمر کوتاه، همواره تغییر، فناشدن وبقای دوباره را تجربه میکند و میتواند تجربه کند.
آن ز تیزی، مستمر شكل آمدست
چون شرر، كش تیز جنبانی به دست
شاخِ آتش را بجنبانی به ساز
در نظر آتش نماید بس دراز
این درازیمدت از تیزیِ صُنع
مینماید سرعت انگیزیِ صُنع
و اینکه اگر دنیا ساعتی است و لحظهای و دمی، پس چرا اینهمه ایام و ماهها و سالها سپری شده و طولانی به نظر میرسد؟
میفرماید: این دراز به نظر رسیدن مدت عمر، نسبت به انسان است که به حقیقت امر واقف نیست. پس حضرت حق به اقتضای اسم سریع، سرعت انگیزی کرده و نتیجه یک نَفَس را زمانی طولانی و یک آن راچندین هزار روز نشان میدهد.
وَما اَمرُالساعه الّا کَلَمحِ البَصَرِاَو هُوَ اَقرَبُ. (نحل-77)
و کار ساعت قیامت، نیست مگر مانند چشم بر هم زدن یا {حتی} کوتاهتر از آن.
🔻نسخههای زندگی:
🍃 @zlife
📘 قانون های نانوشته
📝شهرام شریف پیران
یک جایی هست که انسان از حیوان بیشتر می فهمد و آن این است:
تشخیص راه درست از غلط
اما یک جای مهم تر هست که حیوان از انسان بیشتر میفهمد و آن اینکه:
حیوان راه اشتباه را دوباره تکرار نمیکند اما انسان دچار تکرار اشتباه میشود..
برای همین است که حیوانات تاریخ ندارند اما انسانها با تکرار اشتباهات، تاریخ سازند..
نسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
🎼 موسیقی نوستالژی
🔸جاودانه های داریوش رفیعی
🍃انتظار/گلنار/ زهره
نسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
از زبان دکترعلی شریعتی:
🔸دعا و ثواب🔸
اسلام، منطقی تر و جدی تر از آن است که به آنچه در زندگی بی ثمر است و بر روی اذهان بی اثر، در آخرت پاداش دهد..
نسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
📕هفت عادت خوب خانواده
📝استفان کاوی
دخترکی به میز کار پدرش نزدیک می شود و کنار آن می ایستد.
پدر به سختی مشغول کار و زیر و رو کردن انبوهی کاغذ و نوشتن چیزهایی در سررسید است و اصلا متوجه دخترش نمی شود.
تا اینکه دخترک می پرسد:
پدر، چه می کنی؟
و پدر پاسخ می دهد:
چیزی نیست، مشغول ترتیب دادن برنامه هایم هستم.
اینها نام افراد مهمی است که باید با آنها ملاقات کنم.
دخترک پس از کمی تامل می پرسد:
پدر، آیا نام من هم در آن دفتر هست؟
نسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
به ملکوتِ عالَم نرسد، کسى که دوبار زاییده نشود؛
؛🌾
هرکه از عالَمِ شکمِ مادر بیرون آید، این جهان را ببیند و هر که از خود به در آید، آن جهان را بیند.
📕تمهیدات، "عین القضات همدانی"
🔻نسخه های زندگی:
🍃 @zlife
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
"مولانا"
؛
نوروز تازگی است..
و عید یعنی بازگشت، نو شدن و دگرگونی..
زمانی مناسب برای نیکو شدن، و به سمت نیکوترین حال قدم برداشتن..
؛
احوالمان اما هرگز به احسنالحال نمیانجامد، مگر اینکه:
✨آگاه شویم..
✨تحول را از درون تجربه کنیم..
✨عادات، افکار، عقاید و باورهای کهنه را به دور افکنده و حالِ خوشِ دلخواه را خود برای خویشتن بیافرینیم..
؛
🔻نسخه های زندگی:
🍃 @zlife
؛🔺فیلم کوتاه
قرارِ پنجشنبه
کاری از: سیدمحمدرضا خردمندان
تصور کن به نقطه پایان زندگیات رسیدهای..
در آن لحظه حسرت چه چیزهایی را خواهی خورد؟
🔻نسخه های زندگی:
🍃 @zlife
🔺🎼 موسیقی
؛
فرهادِ دریا
موسیقیدان، خواننده، بازیگر و فعال حقوق بشر افغان و تأثیرگذارترین هنرمند افغانستان از دهه ۱۹۸۰ تا اکنون میباشد.
او نه تنها توسط موسیقیاش بلکه توسط اعمال خیرخواهانه و وطندوستانهاش نزد مردم افغانستان شناخته میشود.
فرهاد تاکنون کنسرتهای متعددی در سراسر دنیا برگزار نموده است.
کنسرتهای او در افغانستان همیشه رایگان و بدون سود اجرا میشوند.
؛
کنسرت "سلامعلیک" از کارهای زیبا و مشهور اوست که در سال ۲۰۰۶ در فرانسه اجرا گردیده.
فرهاد دریا در این کنسرت از صلح و دوستی و برادری و برابری همه ملتها و انسانها با هر رنگ و نژاد و مذهب و عقیده سخن میگوید.
🔻نسخه های زندگی:
🍃 @zlife
؛🔺
اَلکَلِمَةُ اِذا خَرَجَت مِنَ القَلبِ وَقَعَت فِی القَلبِ، وَ اِذا خَرَجَت مِنَ اللِّسانِ لَم تَجاوَزِ الآذانَ.
؛
سخن وقتی از دل و قلب آدمی بیرون آید، بر دلِ مخاطب مینشیند، و چون از زبان بیرون آید، از گوشها فراتر نرود.
"حضرت امیر (ع)"
🔻نسخه های زندگی:
🍃 @zlife
(بازپخش)
؛
🍁زندگی، جریانی مُداوم از مُردن است.
؛
🔺تجربۀ نزدیک به مرگ
🔸تجربه ای واقعی از خانم پ.ر
؛
🔻نسخه های زندگی:
🍃 @zlife
🔺بیا چراغهایمان را روشن کنیم..
؛
🔸من از جنگ میترسم..
؛
🔻نسخه های زندگی:
🍃 @zlife
💞 قلبِ ما:
فقط از طریقِ عشق ورزیدن،
محبت کردن، خشنود شدن،
کمک کردن، بخشیدن،
در آغوش کشیدن،
و گرما بخشیدن به دنیا از راه عشق،
میتواند به درد و رنجِ خود خاتمه دهد.
🔻نسخههای زندگی:
🍃 @zlife
🔺فیلم کوتاه
🎬 شادی را از یاد مَبَر
گُم باد روزی که در آن رقصی برپا نبوده است..
🔻نسخه های زندگی:
🍃 @zlife
کلیپ #جذاب روانشناسی
چگونگی #شرطی شدن اجتماعی
نسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
🎼 کتاب صوتی
🔸قدرت در درون ماست
📝نویسنده: لوییز ال هی
💎بخش B 7
🌀حرکت به آن سوی دردها
🔰نسخه های زندگی
☄️ @zlife ☄️
🍃وقتی به کسی
🍂نفرت می ورزید،
🍃آن شخص را
🍂به سوی خود می کشانید
🍃و در سرنوشت
🍂با او شریک می شوید.
💥آیا این را می خواهید؟
نسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
گفتم:
خدایا بگیرازمن،
آنچه تورا ازمن میگیرد..
ندا آمد:
بده من موبایلتو...
؛🔸🔹🔸
پخش از:
کانال نسخه های زندگی:
☄️ @zlife ☄️
فیلم کوتاه "ظَفَر"
؛🔸zafar🔸
آنچه می پنداشتم، نبود.
آنچه بود، نمی پنداشتم.
؛🔸🔹🔸
پخش اختصاصی از:
کانال نسخه های زندگی🔰
☄️ @zlife ☄️