4065
آکادمی مدیریت استراتژیک، مسیرِ متفاوتِ اندیشیدن... ☎️ارتباط با ما @manager_irst 👈
✅سازمانهای یادگیرنده؛ چرا آینده متعلق به آنهاست؟
پیتر سنگه (Peter Senge) مفهوم «سازمان یادگیرنده» را مطرح کرد:
سازمانی که به طور مداوم توانایی خود را برای ایجاد آیندهای بهتر گسترش میدهد.
🔰۵ اصل بنیادین سازمان یادگیرنده:
1. تفکر سیستمی
دیدن سازمان بهعنوان یک شبکه از روابط علت و معلولی
2. تسلط فردی (Personal Mastery)
رشد مستمر تواناییهای فردی کارکنان
3. مدلهای ذهنی (Mental Models)
بازنگری عادتها و باورهای محدودکننده
4. بینش مشترک (Shared Vision)
چشماندازی که همه به آن باور دارند
5. یادگیری تیمی (Team Learning)
رشد همزمان تفکر جمعی و مهارتهای گروهی
📌 سازمانهایی که یاد نمیگیرند، محکوم به تکرار اشتباهاتاند.
📌 سازمانهایی که سریعتر یاد میگیرند، بازار را در اختیار میگیرند.
#مدیریت_استراتژیک #تحول_سازمانی #رهبری_استراتژیک
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅چطور استراتژی بازاریابی خود را در ۵ گام طراحی کنید؟
برای مدیرانی که میخواهند برنامه بازاریابی دقیق، علمی و قابل اجرا داشته باشند، این ۵ گام ضروری است:
1. تحلیل وضعیت (Situation Analysis)
🔸تحلیل رقبا
🔸تحلیل مشتری
🔸تحلیل SWOT
2. تعیین بازار هدف (Target Market)
🔸بخشبندی بازار
🔸انتخاب بخشهای سودآور
🔸تعیین پرسونای مشتری
3. تعیین موضعسازی (Positioning)
🔸نوشتن پیام اصلی برند
🔸تعریف وعده ارزش (Value Proposition)
4. طراحی آمیخته بازاریابی (Marketing Mix – 4P)
🔸محصول
🔸قیمت
🔸توزیع
🔸ترویج
5. اجرا و کنترل (Implementation & Control)
🔸تعیین KPI
🔸بودجهبندی
🔸ارزیابی و اصلاح
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅۹ اصل استراتژی اقیانوس آبی
۱- مرزهای بازار را دوباره بسازید.
۲- روی تصویر کلان تمرکز کنید و نه روی اعداد.
۳- به فراتر از تقاضای موجود بیندیشید.
۴- دنباله اقدامهای استراتژیک را به درستی اجرا کنید.
۵- اصول اجرای استراتژی.
۶- بر موانع سازمانی کلیدی غلبه کنید.
۷- اجرای استراتژی را در درون استراتژی قرار دهید.
۸- پیشنهادهای ارزشی، سودآوری، و مردمی را همراستا سازید.
۹- اقیانوسهای آبی را تجدید کنید.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅هشت قانون اقتصاد سیاسی
۱- دولتها از خود پولی ندارند؛ باید "آن را در قالب مالیات از شهروندان بگیرند" یا "منابع عمومی و ارزشمند مانند نفت را مصرف کنند" یا "از دیگر کشورها وام بگیرند" یا با "چاپ پول" به طور نامحسوس پول را از جیب شهروندان به خزانه دولت انتقال دهند.
۲- هیچ کاری در دنیا مجانی انجام نمیشود، اگر دولتها چیزی به شهروندان میدهند و پولی دریافت نمیشود، کسی در جایی هزینههای آن را پرداخت کرده است.
۳- کسی خودرو اجارهای را نمیشُوید و دایه مهربانتر از مادر نمیشود. دولتها هم به اندازه کارآفرینان بخش خصوصی برای سودآوری و انجام کار مطلوب "انگیزه" ندارند، بوروکرات دولتی حتی با نیت خیر به اندازه خود فرد، نگران چگونگی مصرف پولش نیست.
۴- دولتها در بیشتر موارد از "دانش" لازم برای به انجام رساندن کارهای جدید بیبهرهاند. در اقتصادهای پیچیده مبتنی بر تقسیم کار امروزی، حرف از تخصص گذشته و به فوق تخصص رسیده است، نمیتوان انتظار داشت بوروکرات دولت، دانشی بیشتر از کسی داشته باشد که عمری را در کارش گذرانده است.
۵- منطق کار دولت سیاسی است، نه اقتصادی. دولتیها به دنبال کسب سهم بیشتری از کیک قدرتاند و بازده اقتصادی خیلی اوقات در این میان، فدا میشود. اهل سیاست، حتی اگر بخواهند هم خیلی نمیتوانند دنبال خیرخواهی باشند.
۶- بسیاری از کارهایی که دولتها انجام میدهند، بخش خصوصی میتواند به شکل بسیار موثرتر و شفافتری به انجام رساند، افزون بر اینکه بازخواست و حسابکشی از آنها بسیار سادهتر از دولت است.
۷- مجوزها، قوانین، مقررات فراوان و غیرضروری، به هدر رفتن منابع و زمان میانجامند و زمینه را برای فسادهای زیرمیزی و رومیزی فراهم میکنند، قانونهای فراوان بسیار مخربتر از بیقانونی است.
۸- حمایتهای دولتی از اقتصاد در بیشتر موارد معنایی جز تغییر مسیر توزیع رانتها ندارد و منابع عمومی را به جیب عدهای خاص میریزد، بستر به وجود آمدن نورچشمیها و شبکههای پنهان و آشکار فسادآور است.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅کمینه محصول پذیرفتنی یا (MVP) چیست و چرا نقطهی شروع هر محصول موفق به شمار میرود؟
اگر ایدهای در ذهن دارید اما نمیخواهید منابع و زمان قابل توجهی را صرف ساخت نسخهی کامل کنید بدون آنکه مطمئن باشید مخاطب واقعاً به آن نیاز دارد، MVP بهترین راهکار شماست.
🔰مفهوم MVP یا «حداقل محصول پذیرفتنی» چیست؟
سادهترین نسخهی محصول است که تنها شامل ویژگیهای اصلی و ضروری برای ارائهی ارزش اولیه به کاربر است.
در این مرحله هدف، کامل بودن نیست؛ بلکه قابل استفاده بودن است.
🔰 هدف از ساخت MVP
🔸انتشار سریع نسخهی اولیه
🔸دریافت بازخورد واقعی از کاربران
🔸اعتبارسنجی ایده پیش از سرمایهگذاری گسترده
🔸شناسایی دقیق نیازهای مخاطب و مسیر بهینه توسعه
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅مدل 3W در بازاریابی استراتژیک
برای موفقیت در بازارهای به شدت رقابتی امروزی، باید با نگاه به تغییرات آینده بازار و صنعتی که در آن حضور دارید، یک استراتژی بازاریابی دقیق و متمایز از رقبایتان طراحی کنید.
ما به شرکتی که استراتژیهای بازاریابیاش را بر اساس رخدادها و تغییرات آینده بازار، طراحی و اجرا میکند، اصطلاحا یک شرکت رویایی میگوییم.
🔰برای تبدیل شدن به یک شرکت رویایی باید به این ۳ سوال کلیدی پاسخ بدهید:
۱- علت وجودی شرکتمان چیست؟ (Why)
پس از پاسخ به این سوال، ارزشهای کلیدی (Core values) و ماموریت (Mission) شرکتمان را کشف میکنیم و با کمک آنها، انگیزه و انرژی مدیران و کارمندانمان برای سختتر کارکردن را افزایش میدهیم تا بتوانیم یک فرهنگ کاری قوی در شرکتمان به وجود بیاوریم.
۲- شرکتمان چه اهداف بلندمدت و کوتاهمدتی را دنبال میکند؟ (What)
بعد از پاسخ دادن به این سوال، اهداف اصلیمان در این حوزههای اصلی را تعیین میکنیم:
سودآوری، فروش، سهم بازار، سطح و استانداردهای کیفی، نرخ رضایت و وفاداری مشتریان، سطح رفاه و حقوق کارمندان و مسئولیتهای اجتماعی شرکت.
۳- شرکتمان برای رسیدن به اهداف بلندمدت و کوتاهمدت خود از چه استراتژیهایی کمک میگیرد؟ (Way)
برای پاسخ دادن به این سوال باید استراتژیهای اصلیمان در این حوزهها را مشخص کنیم:
سبد محصولمان و تنوع آن چگونه است؟ مزیت رقابتی اصلیمان چیست؟ چگونه میخواهیم توجه مشتریان هدفمان را جلب و آنها را به خودمان وفادار کنیم؟ برای خلق مزیت رقابتی و جلب وفاداری مشتریانمان، به چه ابزارها، منابع و شایستگیهایی نیاز داریم و چگونه میتوانیم این موارد را به دست بیاوریم؟ با کمک این موارد، چگونه و از چه مسیری میخواهیم کسبوکارمان را رشد بدهیم؟
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅انواع مدیران
۱- مدیران لایق و شایسته که بهدرستی کار میکنند و زندگی کارکنانشان را بهبود میبخشند. آنها با این کار، سازمانشان را بهسوی موفقیت سوق میدهند. این معاملهای دوسر برد است.
۲- مدیران ناشایست و ضعیفی که با عملکرد نادرست، کارمندانی ناراضی و متنفر از سازمان خود پروردهاند و بسیار ناامیدند. آنها شرکتشان را به نابودی میکشانند. این معاملهای دوسر باخت محسوب میشود.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅هفت باور رایجی که مانع رشد رهبران کسبوکار میشود
1.«باید در همهچیز دخیل باشم»
(I need to be involved)
نتیجه: میکرومنجمنت، کند شدن تصمیمها.
2.«باید همین الان انجام شود»
(I need it done now)
نتیجه: اضطرار کاذب، اولویتبندی ناواضح، خستگی.
3.«من درست میدانم»
(I know I’m right)
نتیجه: همکاری کم میشود، ایدههای تیمی نادیده گرفته میشوند.
4.«نباید اشتباه کنم»
(I can’t make a mistake)
نتیجه: ترس از تصمیمگیری، ریسکپذیری پایین، کندی حرکت.
5.«اگر من میتوانم، تو هم باید بتوانی»
(If I can do it, so can you)
نتیجه: توقعات غیرواقعی از تیم، نادیده گرفتن تفاوتها.
6.«نمیتوانم نه بگویم»
(I can’t say no)
نتیجه: قبول مسئولیت زیاد، اولویتها بلاتکلیف
7.«اینجا جای من نیست»
(I don’t belong here)
نتیجه:
حس «حق ندارم»، کاهش تأثیرگذاری، پنهانکاری.
🔰راهکار سهمرحلهای برای عبور از این باورها:
🔸کشف (Uncover): تشخیص اینکه چه چیزی گیر ایجاد کرده است، بررسی نتایج، تفاوت بین اهداف و آنچه اتفاق میافتد.
🔸بسط دادن/روشنسازی (Unpack): ریشههای باور را بکاوید، این باور چرا شکل گرفته؟ در چه شرایطی مفید بوده؟ الان چگونه محدود میکند؟
🔸بازکردن/برطرفکردن (Unblock): بازنگری باور به شکلی سازندهتر، انتخاب یک ذهنیت جایگزین، و سپس اقدام برای تغییر رفتار متناسب.
منبع: HBR
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅اصول کلی تفکر سیستمی
۱- مسايل امروز ناشی از راهحلهای ديروز است.
۲- معمولا راهحلهای سادهانگارانه راه به جايی نمیبرند.
۳- رفتارها و نتايج خوب مقطعی و زودگذر به دنبال خود نتايج بدی را به بار میآورند.
۴- درمان میتواند از خود مرض بدتر باشد.
۵- سعی و اجبار در رشد سريعتر، نتيجهای معکوس و رشدی کُندتر را به بار میآورد.
۶- نشانههای بيماری سيستمها و اسباب و علل اين بيماریها به لحاظ زمانی و مکانی، الزاما نزديک به هم نيستند.
۷- تغييرات کوچک نتايج بزرگی به بار میآورند ولی بايد دانست محدوده عمل اين تغييرات الزاما بديهی نيستند.
۸- از تقسيم يک فيل بزرگ به دو قسمت، دو فيل کوچک پديد نمیآورد.
۹- هرگز نبايد شرايط محيطی را سرزنش کرد.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅ چگونه از استراتژی اقیانوس آبی به درستی استفاده کنیم؟
۱- مفروضات حوزه کسبوکار خود را به چالش کشیده و دوباره تعریف کنند. آنها باید وضعیت فعلی و آینده بازار و مشتریان محصولات خود را درک کنند. آنها باید مشکلات محصولات خود را تحلیل و شناسایی کنند.
۲- استراتژیک و سیستمی فکر کنند تا تصویر بزرگی از بازار محصولات خود داشته باشند. آنها باید به آینده توجه کنند و مشتریان بالقوه و نیازهای آتی آنها را تحلیل کنند تا بتوانند محصولات خود را متناسب با نیاز بازار آینده توسعه دهند.
۳- به محصولات و خدمات جدید فکر کنند و آنچه بازار و مشتریان نیاز دارند؛ ولی، اکنون در دسترس نیست، را تولید کنند.
۴- سپس، با کاهش هزینه و متمایزسازی محصولات خود، مشتریان جدید را جذب کنند تا به مزیت برتری دست یابند.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅توسعه پایدار
توسعه پایدار یک مفهوم مهم و راهبردی در سالهای اخیر بوده است. این مفهوم به توسعهای اشاره دارد که نیازهای زمان حال را برآورده میکند، بدون اینکه توانایی نسلهای آینده برای برآورده کردن نیازهای خود را به خطر بیندازد.
توسعه پایدار به زبان ساده به معنای تضمین شرایط زندگی آبرومندانه با توجه به حقوق بشر است. در این راستا، توسعه پایدار نیازهای حال حاضر را بدون به خطر انداختن توانایی نسلهای آینده برای برآوردن نیازهای خود برآورده میکند.
این مفهوم تلاشی است برای ترکیب مفاهیم محیطی، اجتماعی و اقتصادی به منظور توسعهی پایدار.
در واقع، توسعه پایدار نه تنها به بهبود شرایط زندگی امروزی میپردازد، بلکه نیز به حفظ منابع و تواناییهای نسلهای آینده برای تأمین نیازهای خود میپردازد. این مفهوم از نگرانیهای زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی در تصمیمگیریها بهره میبرد.
🔰 توسعه پایدار بر سه رکن اصلی استوار است:
۱- پایداری اقتصادی: رشد اقتصادی مداوم و مولد که منابع را به طور کارآمد و بهرهور مورد استفاده قرار میدهد.
۲- پایداری اجتماعی: برقراری عدالت اجتماعی، توزیع مناسب درآمد و دستیابی همه افراد به خدمات اساسی.
۳- پایداری زیستمحیطی: حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی به نحوی که از توانایی آنها برای تأمین نیازهای آینده جلوگیری نشود.
نتیجه:
در طول دهههای گذشته، بسیاری از کشورها و سازمانهای بینالمللی به اهمیت توسعه پایدار پی بردهاند و سیاستها و برنامههای خود را در این راستا تدوین کردهاند. این موضوع به یکی از اولویتهای اصلی جوامع در سطوح ملی و جهانی تبدیل شده است.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅فلج تحلیلی
راهکارهایی برای تصمیمگیری مؤثر
در دنیای کسبوکار، پدیدهای به نام «فلج تحلیلی» وجود دارد که به حالتی اطلاق میشود، جایی که تحلیل بیش از حد و تمرکز افراطی بر جزئیات، مانع از تصمیمگیری بهموقع و مناسب میشود. این مسئله بهویژه در میان صاحبان کسبوکاری که بر روی جزئیات نامرتبط تمرکز میکنند و در نتیجه در دام تردید فرو میروند، شایع است. اهمیت دادن بیش از حد به جزئیات کماهمیت میتواند منجر به تلف شدن زمان ارزشمند و از دست دادن فرصتهای کلیدی شود.
بنابراین، توصیه میشود که در حین تحلیل و بررسی موقعیتها، تعادلی میان دقت و سرعت عمل برقرار کنید و از وسواس غیرضروری در مورد جزئیاتی که ممکن است در نهایت اشتباه از آب درآیند، پرهیز نمایید.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅آموزش زبان lingemy
یادگیری انگلیسی، به روشی منعطف، جذاب و کاملاً کاربردی 🇬🇧✨
اگه همیشه میخواستی زبان انگلیسی رو راحتتر یاد بگیری ولی وقت کلاس حضوری نداشتی، به جمع زبان آموزای لینگمی بپیوند!
دوره های خودخوان و ترمیک آنلاین با تدریس استادان بین المللی کانادا
مورد تأیید آکادمی مدیریت استراتژیک
با همکاری مدیریت لینگمی
💥 تخفیف ۳۰٪ و تعیین سطح رایگان، ویژه همراهان آکادمی مدیریت استراتژیک 💥
https://school.lingemy.com/login/signup.php?referral_code=N6TAHL9K
✅چگونه به یک مدیر موفق تبدیل شویم؟
برای فراگیری مدیریت و تبدیل شدن به یک مدیر موفق، نیاز به مجموعهای از مهارتهای فنی، انسانی و ادراکی است.
در اینجا به برخی از مهمترین مهارتهای مدیریتی که باید توسعه داده شود، اشاره میگردد:
۱- مهارتهای فنی: دانش و تخصص در حوزههای مرتبط با کاری که انجام میشود.
۲- مهارتهای انسانی: توانایی کار با دیگران، برقراری ارتباط مؤثر و حل مسائل مرتبط با افراد.
۳- مهارتهای ادراکی: توانایی درک بهتر خود و دیگران و پیدا کردن راهحلهای مناسب برای مسائل.
۴- مهارتهای ارتباطی: توانایی برقراری ارتباط مؤثر با اعضای تیم، مشتریان و شرکای تجاری.
۵- مهارتهای رهبری: توانایی هدایت تیم به سمت اهداف مورد نظر و تشخیص پتانسیل اعضای تیم.
۶- مهارتهای مدیریت زمان: توانایی مدیریت زمان خود و تیم.
۷- مهارتهای حل مسئله: توانایی تشخیص مسائل، تجزیه و تحلیل آنها و ارائه راهحلهای موثر.
۸- مهارتهای تصمیمگیری: توانایی تجزی وتحلیل دادهها و اتخاذ تصمیمات درست.
این مهارتها را میتوان از طریق تجربه کاری، آموزشهای رسمی و شخصی، مطالعه و تحقیق در زمینههای مرتبط با مدیریت توسعه داد. همچنین، مشارکت در کارگاهها و دورههای آموزشی میتواند کمک کننده باشد تا مهارتهای مدیریتی شخص مورد نظر بهبود یابد و به یک مدیر موفق تبدیل شود.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅عدالت و بازار
✍دکتر حسین عبدهتبریزی؛ اقتصاددان
🔰در سپیدهدم تهران، در اندیشه سخنرانیام برای تد امیرکبیر، به جوانی در دهه پنجاه بازگشتم؛ زمانی که در فضای بسته سیاسی و فرهنگی آن دوران، ذهن ما شیفته عدالت و آرمانهای چپ بود.
🔰رمانهایی چون «خوشههای خشم»، «مادر» و «بینوایان» جانمان را به جوش میآوردند و در حلقههای کوچک دانشگاه درباره عدالت حرف میزدیم، بیآنکه دریابیم گاه از مستبدانی چون قذافی هم الهام میگیریم.
🔰در این جستوجوی شورمندانه، شریعتی، چهگوارا و نظریات چپ الهامبخش ما بودند تا وقتی با ورودم به دانشکده اقتصاد، مفاهیم بازار، رقابت و قانون، ذهنم را دگرگون کرد و آشنایی با آدام اسمیت نقطه عطف شد.
🔰ابتدا از اینکه منافع شخصی اساس نظم بازار است دلگیر بودم، اما بعدها فهمیدم اسمیت از خودخواهی نمیگوید؛ از نظمی سخن میگوید که آزادی و قانون با هم خیر جمعی میآفرینند.
🔰پس از انقلاب، هر جا دولت جای مردم را گرفت، عدالت و آزادی آسیب دیدند. فروش انرژي با قیمت مصنوعی، بیبرقی و رانت آفرید و نظام ارزی و کالایی چندنرخی فساد را گسترد. با این همه هنوز بسیاری باور ندارند بازار دشمن عدالت نیست؛ بازار ابزار عدالت است، به شرط قانون و شفافیت.
🔰در کنار اندیشه اسمیت، سخن فریدمن نیز آشکارا درست بود: هر جا دولت دست از کار مردم برداشت، هم جامعه آزادتر شد هم عادلتر. ما فهمیدیم که عدالت اقتصادی با حذف بازار حاصل نمیشود؛ عدالت بر شانه قانون، بازار منضبط و دولت محدود میایستد.
🔰بازار آزاد بیقانونی نیست، بلکه نظمی است که مانع تاختوتاز «گرگها» میشود. احترام به بازار یعنی احترام به انسان، آزادی، خلاقیت و حق انتخاب او.
🔰نادیدهگرفتن بازار، فلج کردن سیستم تصمیمگیری اقتصادی است. بازار آزاد، شریفترین نظام اقتصادی است چون به انسان و آزادی اهمیت میدهد. اما باید از بازار سوءاستفاده نشود؛ همانگونه که جنبش اشغال والاستریت هشدار میدهد و رفتارهایی چون ترامپ، که قانون و نظم بازار را بیارزش میشمارند، نمونه بدفهمی آن است. بازار سالم یعنی رقابت برابر بدون امتیاز پنهان.
🔰در پایان میدانم که آزادی اقتصادی و آزادی سیاسی به هم وابستهاند؛ هرگاه یکی سرکوب شود، دیگری نیز میمیرد. ما هر دو را از دست دادهایم، چون گمان کردیم عدالت را میشود با فرمان ساخت، نه با قانون و اعتماد. راه نجات در بازگشت به همان درس آدام اسمیت است: احترام به قانون، آزادی و بازار یعنی احترام به انسان.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅هوش هیجانی مالی چیست؟
هوش هیجانی مالی به توانایی ما در درک، مدیریت و کنترل احساساتمان در رابطه با پول گفته میشود. این مفهوم نشان میدهد که چگونه احساسات ما نسبت به پول میتواند بر تصمیمگیریهای مالیمان تأثیر بگذارد.
🔰چگونه EQ مالی خود را افزایش دهیم؟
🔸خودآگاهی: احساسات خود را نسبت به پول شناسایی و درک کنید و رابطه خود را با پول بهبود ببخشید.
🔸آموزش مالی: دانش خود را در مورد مسائل مالی افزایش دهید.
🔸هدفگذاری: اهداف مالی مشخص و واقعبینانه تعیین کنید.
🔸مدیریت بودجه: بودجه خود را برنامهریزی و کنترل کنید.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅مسئله چیست؟
ماریان وقتی مرگ و میر بالای کودکان را در نپال دید، با زحمت زیاد توسط خیریه خود، داروهایی را برای آنجا طی چندین سال و بطور منظم ارسال کرد. اما بعد از چندین سال هیچ تغییری در میزان مرگ و میر کودکان ایجاد نشد.
بعدها مشخص شد که مسئله اصلی، در نپال نبودِ دارو نیست، بلکه ذهنیت مادرانی است که معتقدند، داروهای آمریکایی را باید با دوز پایین مصرف کرد!
ما راهحلها را پیدا نمیکنیم، بلکه آنها را انتخاب میکنیم.
نکته جالبتر اینکه ما مسئلهها را هم شناسایی نمیکنیم، بلکه برای راهحلی که در دست داریم، مسئلهای میتراشیم!
در واقع کسی که یک چکش دارد، همه به صورت یک میخ میبیند!
مدیری که تنها ابزارش تنبیه است، مشکل اصلی سازمان را *کارکنان زیر کار در رو* می داند و همه کارکنان را دزد تصور میکند.
بنابراین راهحل نجات یک جامعه یا یک سازمان یا یک زندگی، راهحلها نیستند، بلکه *شناسایی دقیق مسئلهها* است.
ما عاشق راهحلها هستیم و این یعنی بطلان!
در هر کسبوکاری یک یا دو مسئله اصلی وجود دارد که اگر آنها حل شوند، بقیه مسائل نیز حل خواهند شد،
اما مشکل اینجاست که یا آن مسئلهها شناسایی نمیشوند و یا جرأت حل کردن آنها وجود ندارد.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅قانون 15 دقیقه موفقیت ژاپنی ها
🔅اگر روزی ۱۵ دقیقه مطالعه کنید و سلول های خاکستری مغزتون رو درگیر کنید، به پیشرفت بزرگی در یادگیری دست پیدا می کنید.
🔅اگر روزی ۱۵ دقیقه از کارهای بی اهمیتتون کم کنید، ظرف مدت چند سال موفقیت چشمگیری نصیبتون میشه
🔅اگر روزی ۱۵ دقیقه رو صرف خودسازی کنید در پایان سال تغییر ایجاد شده رو به خوبی حس میکنید
زیبایی قانون ۱۵ دقیقه به اینه که : انقدر به زمان کمی نیاز داره که هیچ وقت به بهونه وقت نداشتن اون رو به تاخیر نمی اندازید.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅۳ سطح برنامهریزی
۱- سطح استراتژیک
یک برنامه استراتژیک توسط مدیران ارشد شرکت نوشته میشود و در آن اهداف و استراتژیهای اصلی شرکت در زمینههای مختلف مثل بازاریابی، برندینگ، تبلیغات، منابع انسانی، تولید و غیره مشخص میشود
برنامههای استراتژیک معمولا بلندمدت هستند و در آنها علاوه بر اهداف و استراتژیهای کلان شرکت، مواردی دیگری مثل بودجه اختصاص یافته به هر واحد شرکت یا هر برنامه نیز مشخص میشوند
۲- سطح تاکتیکی
یک برنامه تاکتیکی توسط مدیران میانی و بر اساس برنامه استراتژیک مربوطه نوشته میشود و در آن تاکتیکها و روشهای رسیدن به اهداف مشخص شده توسط برنامه استراتژیک تعیین میگردد
برنامههای تاکتیکی معمولا میانمدت هستند و مثلا برای یک سال یا یک فصل نوشته میشوند و در آنها، اقدامات دقیق و زمانبندی شده برای اجرایی کردن برنامههای استراتژیک مشخص میگردند
۳- سطح عملیاتی
برنامههای عملیاتی توسط مدیران واحدهای عملیاتی و بعضی وقتها توسط کارمندان مربوطه و بر اساس برنامه تاکتیکی مربوطه نوشته میشوند
برنامههای عملیاتی معمولا کوتاهمدت هستند و مثلا برای یک ماه یا حتی یک هفته نوشته میشوند و در آنها فعالیتهای روزانه، هفتگی و ماهانه مشخص میگردند
برای مثال، فرض کنید شرکتی میخواهد برنامهریزی فروش انجام بدهد.
🔰در این حالت، سه سطح مذکور به صورت زیر خواهند بود:
۱- سطح استراتژیک: مدیران ارشد، اهداف فروش سالانه و استراتژیهای اصلی فروش شرکت را مشخص میکنند.
۲- سطح تاکتیکی: مدیر فروش شرکت با در نظر گرفتن برنامه استراتژیک مشخص شده توسط مدیران ارشد، اهداف فروش هر فصل و تاکتیکهای لازم برای اجرای استراتژیهای اصلی را طراحی میکند
۳- سطح عملیاتی: سرپرستان فروش شرکت با در نظر گرفتن برنامه تاکتیکی مشخص شده توسط مدیر فروش، اهداف فروش هر ماه و هفته و فعالیتهای لازم برای اجرای تاکتیکهای مدنظر مدیر فروش را طراحی و به فروشندگان ابلاغ میکنند.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅۱۰ اصل اساسی نظریه انتخاب
۱- تنها کسی که ما میتوانیم رفتارهایش را کنترل کنیم، خودمان هستیم. در واقع ما توانایی کنترل رفتارهای کسی جز خودمان را نداریم. بنابراین باید تا حد امکان به جای تغییر دادن دیگران، روی خودمان کار کنیم.
۲- تنها چیزی که بین ما و دیگران رد و بدل میشود، اطلاعات است. اینکه با این اطلاعات چه کنیم، به انتخاب خودمان بستگی دارد. گاهی مواقع این اطلاعات میتواند شخصی را به خوشبختی یا نابودی بکشاند.
۳- تمام مشکلات روانشناختی بلندمدت، از جنس «مشکلات در رابطه» هستند. بنابراین باید به فکر اصلاح روابط خود با دیگران باشیم.
۴- مشکل رابطهای، همواره بخشی از زندگی کنونی ما است. ما میتوانیم از خیلی چیزها آزاد شویم اما هرگز نمیتوانیم بدون حداقل یک رابطه شخصی رضایتبخش، شادمانه زندگی کنیم.
۵- رویدادهای دردناک گذشته، در آنچه امروز هستیم نقش مهمی دارند اما مرور دوباره آنها، کمک چندانی به نیاز امروز ما (بهبود رابطهی فعلیمان) نمیکند.
۶- ما پنج محرک اصلی ژنتیکی داریم: نیاز به زنده ماندن، نیاز به عشق و تعلق خاطر، نیاز به قدرت، نیاز به آزادی، نیاز به تفریح.
۷- ما برای تأمین این نیازها، باید یک یا چند تصویر را در دنیای کیفی خود بهبود دهیم. دنیای کیفی بخشی از دنیای ماست که از مهمترین چیزهایی که میدانیم و میشناسیم تشکیل شده است.
۸- ما از لحظه تولد تا مرگ، مشغول رفتار کردن هستیم. به صورت کلی رفتار کلی (Total Behavuir) از چهار بخش جداییناپذیر تشکیل شده است: عمل، فکر، احساس و فیزیولوژی.
۹- رفتارها همیشه باید در قالب فعل یا مصدر بیان شوند و حتماً خودمان فاعل جملهها باشیم. به جای من افسرده شدهام یا دچار افسردگی هستم، بگوییم من انتخاب کردهام افسرده باشم، من افسردگی میکنم یا خودم را افسرده کردهام.
۱۰- رفتارها همیشه انتخابی است. البته ما روی دو بخش فکر و عمل قدرت انتخاب داریم و فیزیولوژی و احساس به عنوان تابعی از این انتخاب ما، تحت تأثیر قرار میگیرند.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅فرق کاوه مدنی و رائفی پور
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅۱۰ اصل اساسی استراتژی
۱- کاملاً به یک هدف معین و روشن، متعهد باشید.
۲- ابتکار عمل را در دست بگیرید و آن را حفظ کنید.
۳- برای تجمیع و تمرکز منابع خود، صرفهجویی کنید.
۴- از موقعیتیابی استراتژیک بهره ببرید.
۵- کارهای غیرمنتظره انجام دهید.
۶- همه چیز را ساده بگیرید.
۷- همزمان راهحلها و جایگزینهای چندگانه فراهم کنید.
۸- برای دستیابی به هدف از مسیرهای غیرمستقیم استفاده کنید.
۹- زمانبندی و ترتیبگذاری را اعمال کنید.
۱۰- از موفقیت خود بهرهبرداری کنید.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅اثر خودآگاهی (self- Awareness) در مدیریت سازمان:
ضروریترين توانايی مرتبط با هوش هيجانی اين است که افراد از هیجانها و احساسهای خودآگاه باشد. مدیران و رهبرانی كه درجهای بالا از خودآگاهی دارند، با خود و دیگران صادق هستند و میدانند كه چگونه احساسهایشان بر آنها، سایر مردم و عملكرد شغلیشان تاثیر میگذارد. آنها با یك احساس قوی از خودآگاهی، با اعتماد به نفس و در استفاده از قابلیتهایشان كوشا هستند و میدانند چه وقت درخواست كمک كنند.
توانايی خودآگاهی به مديران اجازه میدهد تا نقاط قوت و ضعف خود را بشناسند و به ارزش خود اعتماد پيدا کنند. مديران خودآگاه برای آزمون دقيق روحيات خود از خود آگاهی استفاده میکنند و به طور شهودی و از راه درک مستقيم میدانند که چگونه ديگران را تحت تاثير قرار دهند.
🔰خودآگاهی و خود ارزیابی صحیح:
مدیران و روسا فاقد این قابلیت در تعامل با دیگران به سرعت عصبانی و آزرده خاطر میشوند و در نتیجه در روابط کاری و فردی با دیگران با مشکل مواجه شده و رفتارهای تهاجمی و خشن از خود نشان میدهند. این مدیران نه تنها اشتباهات خود را نمیپذیرند، بلکه از آنها نیز پند نمیگیرند، لذا از انتقادات سازنده گریزان بوده و نمیتوانند با یک خودآگاهی واقع گرایانه به نقاط قوت و محدودیتهای خود پی ببرند.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅چند مثال از شرکت ها و تجربه های مهم
🔰شرکت Uber
شرکت اوبر به جای رقابت با شرکتهای تاکسیرانی، با معرفی اپلیکیشن سرویس تاکسی آنلاین، مسافران و رانندگان را به هم متصل کرد و ارزش افزوده برای آنها ایجاد کرد. دسترسی مسافران به تاکسی افزایش یافت، امکان ردیابی سفر فراهم شد و نحوه پرداخت به راننده تسهیل شد. راننده نیز دسترسی راحت به درآمد خود دارد و متوجه میشود که از هر سفر چه میزان دریافتی دارد.
🔰شرکت Marvel
انتشارات کتابهای کمیک comic، ماروٍل Marvel با خلق ابرقهرمانانی مثل مرد عنکبوتی، هالک، مرد آهنی و مردان ایکس وارد اقیانوس آبی شد و سود زیادی از خلق این بازار جدید بدست آورد.
🔰شرکت Nintendo
شرکت ژاپنی بازیهای ویدیویی نینتندو Nintendo در سال ۲۰۰۶ میلادی با تولید کنسول ساده و تعاملی Wii، امکان بازی را برای همه، حتی مشتریان غیر حرفهای، فراهم کرد و توانست از رقبایی مثل سونی و مایکروسافت در این عرصه پیشی گیرد. نوآوری ارزش در محصولات نینتندو، یک اصل کلیدی استراتژی اقیانوس آبی است که هزینه کم و تمایز را به طور همزمان دنبال می کند.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅ممدانی و دارا خسروشاهی؛ دو مهاجر، دو رفتار متفاوت
✍محمدرضا اسلامی
انتخاب زهران ممدانی (Zohran Mamdani) به عنوان شهردار جوان نیویورک، بار دیگر نگاهها را به سرنوشت و مسیر مهاجران در ایالات متحده معطوف کرده است. پیروزی او نه فقط یک اتفاق سیاسی است، بلکه نمادی از حضور نسل تازهای از مهاجران است که در حاشیهی جامعه نمیمانند، بلکه خود به قلب تصمیمگیری و قدرت راه مییابند. در هفتههای اخیر مطالب متعددی درباره گذشتهی ممدانی، خاستگاه فرهنگی خانوادهاش و نقش پدر و مادرش در شکلگیری شخصیت اجتماعی او منتشر شده است.
اما اکنون بیمناسبت نیست که ممدانی را در کنار چهرهای دیگر از نسل مهاجران موفق ببینیم: دارا خسروشاهی، مدیرعامل شرکت بینالمللی اوبر (Uber). هر دو مهاجر، هر دو در خردسالی وارد آمریکا شده، هر دو موفق، اما با دو جهان فکری و رفتاری کاملاً متفاوت.
🔰دو مهاجر اما با دو افق متفاوت
ممدانی در ۷ سالگی و خسروشاهی در ۹ سالگی وارد آمریکا شده اند، هر دو از خانوادههایی برخوردار برخاستند و هر دو در مسیر رشد و موفقیت در جامعهای رقابتی پیش رفتند.
اما تفاوت در اینجاست: مسیر دارا خسروشاهی به سوی برجهای شیشهای اقتصاد و فناوری کشیده شد، در حالیکه مسیر زهران ممدانی به سمت خیابانهای نیویورک و «نبض جامعه» ادامه یافت.
خسروشاهی که از خانوادهای مرفه و صاحبنام ایرانی برخاست، پس از انقلاب ایران همراه خانوادهاش به آمریکا مهاجرت کرد. او در دانشگاه براون تحصیل کرد و در نهایت به عنوان مدیرعامل اوبر برگزیده شد. در سال ۲۰۲۴، حقوق و مزایای سالانهاش در اوبر بیش از ۳۹ میلیون دلار برآورد شد (روزانه بیش از ۱۰۶هزار دلار!)— رقمی که او را در زمره پردرآمدترین مدیران عامل صنعت فناوری قرار داد.(+)
اما در تمام این سالها از دارا خسروشاهی هرگز هیچ کنش اجتماعی قابل توجهی مشاهده نشد. او نه در مباحث انسانی، نه در موضوعات حقوق بشر، نه در بحرانهای اجتماعی و نه در گفتوگوهای فرهنگی حضوری معنادار نداشت.
او هرگز در هیچ زمینهای سخنی تازه برای نسل جوان و جویا نداشت. خسروشاهی بهسان یک مدیرعامل مکانیکی، صرفاً بر انجام وظایف سنتی و مالی خود متمرکز بوده؛ بیآنکه روح یا آرمانی فراتر از ترازنامههای شرکت در رفتار او دیده شود. او امکان ارتباط/گفتگو با میلیونها کاربر اوبر را داشت ولی هیچ کنش اجتماعی جدی نداشت.
خسروشاهی نمونهای از افرادی است که در حوزهی کاری خود موفقاند، اما به هیچ درد دیگری نمیخورند — کسانی که هرگز صدایی از آنان در برابر مسائل مهم بشری و انسانی برنمیخیزد.
خنثی بودن ویژگی شاخص چهرههایی نظیر خسروشاهی است.
🔰ممدانی؛ صدای اقلیتها در دل قدرت
در نقطهی مقابل، ممدانی از خانوادهای برخاسته که دغدغه اندیشه، فرهنگ و عدالت اجتماعی در تار و پود آن تنیده شده است. این روزها درباره زندگی پدرش، محمود، و مادرش، میرا نایر، مطالب زیادی منتشر شده؛ اما «مسئله اصلی» اینجاست که فضای فکری این خانواده مهاجر از ممدانی فردی ساخت که سیاست را نه «به عنوان شغل»، بلکه به عنوان مسئولیت اجتماعی میبیند. او در کویینز نیویورک، یکی از چندفرهنگیترین مناطق آمریکا، رشد کرد و همانجا صدای جامعهای شد که غالباً در حاشیه ماندهبود. ممدانی، برخلاف خسروشاهی، از درون جامعه برخاست و با آن نفس کشید؛ از خیابانها، مدارس عمومی، و گفتوگو با اقشار فرودست.
🔰فرهنگ ایرانی و محدودیت حضور اجتماعی
در این میان، پرسشی مهم پیش میآید: چرا در جامعهی ایرانیان مهاجر در آمریکا، چهرههایی چون ممدانی وجود ندارند؟
ایرانیان مهاجر، از همان آغاز، تمرکز خود را بر پیشرفت علمی، دانشگاهی و فنی گذاشتهاند. نتیجه این رویکرد، ظهور چهرههایی چون علی خادمحسینی در مهندسی زیستی، یاسمن مقبلی در فناوری فضایی، و بابک یزدانی در مدیریت فناوری بوده است.
اما در عرصههای اجتماعی و سیاسی، سکوت محض حاکم است. ایرانیان در سیاست آمریکا، برخلاف هندیها، پاکستانیها، یا خاورمیانهایهای دیگر، حضور چشمگیری ندارند.
این سؤال مطرح است که چرا بسیاری از ایرانیان مقیم کشور پهناور آمریکا ترجیح دادهاند در حاشیهی امن علم و تکنولوژی باقی بمانند تا در میدان پرتنش سیاست؟ در حالی که خانوادههایی مانند خانواده ممدانی، سیاست را ادامهی طبیعی اندیشه و عدالت میدانند، نه عرصهای خطرناک یا آلوده.
🔰دو تصویر از موفقیت
دارا خسروشاهی و زهران ممدانی دو روایت کاملاً متفاوت از مهاجرت و موفقیت را نشان میدهند.
خسروشاهی، نماد موفقیت اقتصادی است؛ مدیری منظم و سودمحور که شرکتش را میچرخاند، اما از تحولات انسانی جامعه فاصله دارد.
در مقابل، ممدانی نماد کنشگری اجتماعی است.
این پرسش مطرح است که «چرا» نقش جامعه ایرانیان مقیم آمریکا در تحولات اجتماعی سیاسی آن کشور اینگونه بوده است؟
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅مدیر باش تا رهبر شوی
یكی از افسانههای دروغین درباره تفاوت مدیریت و رهبری این است که نقش رهبری از نقش مدیریت جدا و فراتر از آن است. به بیان دیگر، رهبر باید به مسائل کلان بپردازد و مدیر باید امور اجرایی را کنترل کند.
اما واقعیت این است که رهبران قوی، پیش از آن که رهبر باشند و صرفا به امور کلان بپردازند، یک مدیر هستند و به جای خود در امور جزئی هم دخالت میکنند.
برای مثال، نقل است که جان کلگرون، مدیرعامل بانک سلطنتی کانادا، هر روز در مسیر خود به سمت دفتر کارش، چندین دستگاه خودپرداز بانک را به طور اتفاقی بررسی و هر گونه خرابی آنها را شخصا گزارش و پیگیری میکند.
آیا او با این کار در حال مدیریت مجموعهای از کارهای کوچک و اجرایی است یا نقش الگو و رهبر سازمان را ایفا میکند؟
واقعیت آن است که این حرکت جان کلگرون نمونهای از یک رهبر عالی است، زیرا گاهی اوقات بهترین نوع رهبری، نظارت شخصی بر همین کارهای ساده و کوچکی است که تاثیر بزرگی بر رضایت مشتریانمان دارد.
رهبران واقعی مثل جان کلگرون با این قبیل رفتارهایشان به کارمندان و مدیران شرکت گوشزد میکنند که توجه به مشتری، وظیفه همه است و در این بین حتی مدیرعامل هم باید در خدمت مشتری باشد نه این که صرفا در اتاقش بنشیند و به استراتژیها و برنامههای کلان بپردازد.
رهبرانی که صرفا سرشان را به کارهای کلان گرم میکنند، هرگز رهبران خوبی نیستند. برای همین است که جیم مارچ، استاد دانشکده کسبوکار دانشگاه استنفورد میگوید: «وقتی رهبر باشی، هم باید لولهکشی کنی و هم استراتژی بنویسی».
پس بیایید با صدای بلند بگوییم "رهبریِ از راه دور دیگر بس است؛ تا کِی میخواهیم رهبرانی داشته باشیم که میخواهند در فضایی انتزاعی و دور از همه چیز و همه کس، هر چیزی را رهبری کنند و درباره هر چیزی نظر بدهند؟"
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅اهمیت حل مسائل برای مدیران
مهارت حل مسئله برای حل مشکلات مختلف، از مسائل کوچک و بزرگ در زندگی شخصی گرفته تا مسائل کلان در سطوح مدیریتی، نقش بسیار پر رنگی در بهینهسازی زمان و همچنین موفقیت هر شخصی در مواجهه با مسائل گوناگون ایفا خواهد کرد. مهارت حل مسئله و تفکر خلاق به عنوان یکی از مهارتهای غیرقابل اغماض برای مدیران محسوب میشود.
همچنین به دلایل زیر، حل مسائل به شکل واضح و دقیق برای یک مدیر از اهمیت بالایی برخوردار است:
۱- تصمیمگیری موثر: دقت در حل مسائل به مدیران کمک میکند تا تصمیماتی موثر و بهموقع اتخاذ کنند که میتواند بر کل سازمان تأثیر بگذارد.
۲- پیشگیری از اشتباهات: حل دقیق مسائل از بروز اشتباهات جلوگیری میکند و از هدر رفت منابع و زمان جلوگیری میکند.
۳- افزایش بهرهوری: با حل مسائل به صورت دقیق، مدیران میتوانند بهرهوری را افزایش دهند و به نتایج بهتری دست یابند.
۴- مدیریت بحران: در شرایط بحرانی، دقت در حل مسائل به مدیران امکان میدهد تا با چالشها به شیوهای مؤثر مقابله کنند.
۵- نوآوری و خلاقیت: حل مسائل به شکل دقیق میتواند منجر به کشف راهحلهای نوآورانه و خلاقانه شود.
بنابراین، مهارت حل مسائل به طور دقیق و کامل برای مدیران نه تنها برای مدیریت روزمره بلکه برای رهبری استراتژیک و پیشبرد اهداف بلندمدت سازمان حیاتی است.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅فرزند ایران
مصاحبه با دکتر سید مهدی الوانی پدر مدیریت دولتی ایران
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅چرا باید مهارت مدیریت استراتژیک بیاموزیم؟
مدیریت استراتژیک، یکی از مفاهیم کلیدی در حوزه مدیریت است که به سازمانها کمک میکند تا بهرهوری و اثربخشی خود را افزایش دهند. این رویکرد مدیریتی نه تنها به سازمانها امکان میدهد تا در مواجهه با چالشها و فرصتهای محیطی، بهترین تصمیمات را بگیرند، بلکه در استفاده بهینه از منابع محدود و بهرهگیری از استراتژیهای موفقیتآمیز در برابر تحولات محیطی و رقابتهای شدید نیز، به آنها یاری میرساند.
🔰چرا باید مهارت مدیریت استراتژیک را بیاموزیم؟
۱- افزایش قدرت رقابتی: با تعیین استراتژیهای مناسب، سازمانها میتوانند بر رقبا پیشی گیرند و با عرضه خدمات ویژه یا بازاریابی متمایز، در مقام رهبران بازار قرار بگیرند.
۲- بهینهسازی منابع: مدیریت استراتژیک به سازمانها کمک میکند تا از منابع خود به بهترین شکل استفاده کنند.
۳- بهبود عملکرد سازمانی: استراتژیهای مدیریتی منجر به بهبود عملکرد سازمانها میشود.
۴- پیشبینی تغییرات و ریسکها: مدیریت استراتژیک به سازمانها کمک میکند تا در مواجهه با تغییرات محیطی و ریسکها، بهترین تصمیمات را بگیرند.
۵- اشتغالزایی و رشد اقتصادی: استراتژیهای موفق در سازمانها منجر به اشتغالزایی و رشد اقتصادی میشود.
به طور خلاصه، مهارت مدیریت استراتژیک به سازمانها کمک میکند تا به صورت هوشمند به سمت موفقیت حرکت کنند و در مواجهه با تحولات محیطی، بهرهوری خود را افزایش دهند.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy
✅فرصت طلایی چیست؟
فرصت طلائی معمولاً حاصل تغییر و تحولاتِ محیطِ بیرونیِ سازمان مانند بازارهای جدید، پیشرفتهای جدید در فناوری یا تقاضاهای جدیدی که به دلیل رقابت یا بههمخوردنِ تعادل برای سازمان ایجاد میشود، تغییر و تحولاتِ درونیِ سازمان مانند محصولات یا آدمهای جدید یا هردوی این موارد است.
فرصت طلائی چیزی است که در صورت بهرهبرداریِ بهاندازۀ کافی خوب و سریع از آن، بالقوه میتواند نتایج چشمگیری در پی داشته باشد. از جمله این نتایج میتوان به رشدِ شتابیافته توأم با سودآوری اشاره کرد؛ یا تواناییِ نوآوریِ سریعتر در دنیایی که طالب نوآوریهای بیشتر است؛ یا اعتبارِ بیشتر شرکت که موجب سرازیر شدنِ بیسابقۀ استعدادها و منابع مالی به سمت سازمان میشود؛ یا تحقق مأموریتی بلندپروازانه برای خدمت به مردم، جوامع و کشور.
فرصت طلائی، فرصتی است که هم با در نظر گرفتنِ دادههای موجود، منطقی به نظر میرسد و هم از نظرِ احساسی گیراست؛ هم قلب و هم مغز آدمها را درگیر میکند. بیانیۀ فرصت طلائی که به شیواییِ هرچه تمامتر نوشته شده باشد، به شکلی گیرا پنجرهای را توصیف میکند که به روی آینده باز شده است یا به زودی باز خواهد شد. اگر این بیانیه به درستی چارچوببندی و به کار گرفته شود، افراد درگیر در کار را برای قاپیدنِ فرصت هیجانزده میکند.
آکادمی مدیریت استراتژیک
💡 @strategiaacademy