کانالیست ساختِ دستِ بشر ؛ برای هضمِ دلتنگیها ، خستگیها و تنهاییهایش...!
══ ⭕️ ══ ❥
🟣 یوگــا مراقبــه پاڪســازی
◉ ManM•Hastam
🟣 شـاهِ مـردان عـلــی (ع)
◉ Ali121Ali•Ali121Ali
▪️▪️
.
.
.
.
.
دل شکستی و کسی نیست بگوید این غم...
بومرنگ است شبی سوی تو برمیگردد...!
#سید_سعید_صاحب_علم
دکلمه: #رضا_وکیلی
#حضرت_شعر
.
من پارههای قلبم و در اشک جاریام
خونابهای به وسعت یک زخمِ کاریام
چون قلب دیرسال تراشیده بر درخت
تنهاترین نشانهی یک یادگاریام
یلدای من که ثانیهی شومساعت است
ای وای بر حکایت شبزندهداریام
زندان شیشه بود جوابم که چون گلاب
دیدم سزای خندهی شوم بهاریام
من دست بر کمر زدهام از خمیدگی
جز دست من نکرده کسی دستیاریام
غمزوزهی جراحت گرگم به کوهسار
با درد خویش همنفس بیقراریام
چون سایهی طویل درختم که در غروب
هر لحظه بیشتر ز تن خود فراریام
بندی به پای دارم و باری گران به دوش
در حیرتم که شهره به بیبندوباریام
#غلامرضا_شکوه
#حضرت_شعر
#غزل
.
.
.
.
تعریف دلتنگی مگر چیزی به جز این است؟
نامِ تو را تا میبرم تر میشود چشمم...!
#محمد_شیخی
#حضرت_شعر
.
.
.
.
عمر خویش را صرف حرف این و آن کردیم...
هر چه خوبتر بودیم، بیشتر زیان کردیم...!
#محمدجواد_الهی_پور
#حضرت_شعر
.
بابا مرا نان داد پس نانم کجا رفت
گیرم که نانم رفت ایمانم کجا رفت
تا سیر باشد شیرخوارِ خستهحالم
حجب و حیا از دشتِ دامانم کجا رفت
من خود به چشمِ خویشتن دیدم که مُردَم
بعدش نمیدیدم ولی جانم کجا رفت
از فقر خیلی روسیاهم بینِ مَردُم
از صورتِ من ماهِ تابانم کجا رفت
رویِ سرِ سطلِ زباله مَنگ بودم
مرگم رسید امّا نمیدانم کجا رفت
#سمیه_قاسمی
#حضرت_شعر
#غزل
.
.
.
ما که در متنِ خود قوی بودیم
گریه کردیم توی پاورقی
#رحمت_رسولی_مقدم
#حضرت_شعر
خیرت نمیرسد به کسی لااقل ضرر مزن
گر شاخه میشکنی، پس به ریشه تبر مزن
مرهم اگر نمیشوی به درک! لطف کن
بر زخمِ کهنهی دل، زخمی دگر مزن
#جواد_الماسی
دکلمه: #رضا_وکیلی
#حضرت_شعر
.
شعر کاملش رو بخونیم...💔
..
نامِ من عشق است آیا میشناسیدم
زخمیام زخمی سراپا میشناسیدم
با شما طِیکردهام راهِ درازی را
خسته هستم، خسته، آیا میشناسیدم؟!
راه ششصدسالهای از دفترِ حافظ
تا غزلهایِ شما، ها، میشناسیدم؟!
این زمانم گر چه ابرِ تیره پوشیدهست
من همان خورشیدم امّا، میشناسیدم
پایِ رَهوارَش شکسته سنگلاخِ دهر
اینک این افتاده از پا، میشناسیدم
میشناسد چشمهایم چهرههاتان را
همچنانی که شماها میشناسیدم
اینچنین بیگانه از من رو مگردانید
در مبندیدم به حاشا، میشناسیدم
من همان دریایِتان ای رهروانِ عشق
رودهایِ رو به دریا میشناسیدم
اصل من بودم، بهانه بود و فرعی بود
عشقِ قِیس و حُسنِ لیلا، میشناسیدم
در کفِ فرهاد تیشه من نهادم، من!
من بُریدم بیستون را، میشناسیدم
مَسخ کرده چهرهام را گر چه این ایّام
با همین دیوار حتّی میشناسیدم
من همانم _ مهربانِ سالهایِ دور
رفتهام از یادتان؟ یا میشناسیدم...!؟
#حسین_منزوی
#حضرت_شعر
#غزل
.
.
.
دلم بهانه گیر شده!
زندگی میخواهد، عشق میخواهد، سفر میخواهد، هوای تازه میخواهد، قشنگی میخواهد!
اما نه! هیچکدام از اینها را نمیخواهد؛
دلم تو را میخواهد...!
#عباس_معروفی
#حضرت_شعر
.
.
.
چه بود زندگی...!؟
اگر تو نمیرسیدی...!
#شمس_لنگرودی
#حضرت_شعر
.
روز کِی با رَجَزِ شبپره تحقیر شود...؟
پایِ خورشید محال است که زنجیر شود
این سکوتی که به محرابِ قضا معتکف است
چون سَحَر شد به سَرِ مَأذنه تکبیر شود
گر چه فوّارهی شب سر به فلک میسایَد
لاجرم در قدمِ صبح زمینگیر شود
آنکه کَبّادهکِشِ معرکهی تزویر است
عاقبت حلقهبهگوشِ یَلِ تقدیر شود
برسانید به آتش که گمان میکردی
ریشه در مزرعهی سوخته تکثیر شود...؟!
نانِ آجر شدهی ماست که در سُفرهی توست
خواجه هشدار... که این لقمه گلوگیر شود
#زیبا_پالیزبان
#حضرت_شعر
#غزل
.
.
.
.
رسولِ این زمان، منم! گواهِ من؟ همین که من
به هرچه دست میزنم بَدَل به ...... میشود
#یاسر_قنبرلو
#حضرت_شعر
.
.
با مدرک دانشگاهی...
چهار کتاب و صد مقاله...
هیچگاه در خواندن اشتباه نکردم
جز وقتی که نوشتی صبحبخیر
و من خواندم دوستت دارم...!
#محمود_درویش
#حضرت_شعر
.
هم طعنه زده بیتو مماتم به حیاتم
هم شادی بسیار بَدل گشته به ماتم
آمیخته با دردم و آویخته از دار
زندانی اندوهم و دلتنگ نشاطم
همچون وطنم، هر وجبم رنج مُدام است
غمخوار خراسانم و همدرد هراتم!
با شام، هماندیشه شده صبحِ سپیدم
با زهر هم آغوش شده شاخه نباتم
آسیمگیام، چشم ترم تحفهی عشق است
من شاهد بیتابی دو رشته قناتم
با این که خودِ عشق مرا از نفس انداخت
من منتظرم باز بیاید به نجاتم
القصه، مقدر شده با هم بفرستید
محتاج به یک ختم بلند صلواتم !
#حسن_خلجی
#حضرت_شعر
#غزل
.
از آدمی نیک و بَدَش در یاد میمانَد
حتّی به پیری یادِمان آباد میمانَد
خلوتترین جایِ جهان، اطرافِ شاعرهاست
شاعر سکوتش هم شبیهِ داد میمانَد
باید به شورِ لحظهی خِلقَت تبارک گفت
وقتی خدا در هِمَّتِ فرهاد میمانَد
این عصر، عصرِ انفجارِ ناجوانمردیست
هر کس همانجا که زمین افتاد میمانَد
دیگر کسی پیگیرِ راهِ روشنایی نیست
آن فوتِ آخر بر لبِ اُستاد میمانَد
#سمیه_قاسمی
#حضرت_شعر
#غزل
.
.
.
.
.
در ره منزل لیلی که خطرها ست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
حضرتِ #حافظ
#حضرت_شعر
.
.
.
استکانِ دیگری پر کن که در دنیای ما...
خوابِ مستی از عذابِ هوشیاری بهتر است...!
#حسین_دهلوی
#حضرت_شعر
.
ما زندهایم و مرگ جوابی نمیدهد
ما زندهایم و این شبِ بدخو نمیرود
ما زندهایم و رنج رهامان نمیکند
ما زندهایم و زندگی از رو نمیرود
ما زندهایم و هر چه که فریاد میزنیم
آنسویِ گور هیچ صدایی نمیرسد
پیغمبرانِ زندهبهگوریم و حرفِمان
دیگر به گوشِ هیچ خدایی نمیرسد
ما زندهایم و تویِ نفسهایِ زندگی
در نوبتِ شمارشِ معکوس ماندهایم
ما میدویم و درد به پایان نمیرسد
ما در میانِ دایره محبوس ماندهایم
ما زندهایم با همهی ترسهایمان
با واژههایِ گمشده تویِ دهانِمان
ما زندهایم و لذّتِ آغوش مُرده است
در اشتیاقِ بیرَمَقِ بازوانمان
ما زندهایم و این شبِ بدخو نمیرود
شاید که صبح رویِ خوشش را نشان دهد
ما خستهایم کاش که فردا بداند و
دستی برایِ خستگیِ ما تکان دهد
#سمیه_قربان_پور
#حضرت_شعر
#غزل
.
.
.
ما را سلامِ سردِ تو دلگرم میکند...
شادم اگر همین شود از عشق قسمتم...!
#عرفان_دادگرنیا
#حضرت_شعر
.
.
.
.
صد برگهی سفید پسش دادهام بس است...
کِی خسته میشود فلک از امتحانِ من...!؟
#حسین_جنتی
#حضرت_شعر
.
باغِ صبور و خسته از دی ماهِ غمگینش
برفی بدونِ وقفه میبارد به تسکینش
گم میشود هر روز از دلهایمان چیزی
هر روز "غم" چیزی میافزاید به خورجینش
اَلّاکُلنگِ بیمسیر و مقصد و گیجیست
فرقی ندارد زندگی؛ بالا و پایینش
ما بخشی از شب میشویم آهستهآهسته
کنجِ قفس آسوده دلمشغولِ تزئینش
در گرگ و میشِ تیرباران، آسمانِ کور
نومید میگِریَد کنارِ ماه و پروینش
در گریه میپرسد که تکلیفِ شهیدان چیست...؟!
حالا که برگشتهست این پیغمبر از دینش
ما نیستیم...! اما دوباره باغِ نومیدان
گُل میکند بر شاخهی شب، مرغِ آمینش
ما نیستیم...! امّا زمستان میرود روزی
با زخمهایِ لایَزال و برفِ سنگینش
#عبدالحمید_ضیایی
#حضرت_شعر
#غزل
.
.
.
.
انگار با خودش میجنگید...
و از خودش شکست میخورد...!
#عباس_معروفی
#حضرت_شعر
.
.
.
ز بس که تلخیِ دوران کشیدهام صائب...
دهانِ مار شود تلخ از گزیدنِ من...!
#صائب_تبریزی
#حضرت_شعر
.
حتی اگه داریوشی نیستید!
ترجیحاً با صدای داریوش گوش بدید...❤️
...
دلم با توئه فکرِ چیزی نباش
خودم غصّههاتو به جون میخرم
تو رو با خودم هر کجا که بگی
تو رو سمتِ لبخند و گُل میبرم
تمامِ منی...! کم نشو، کم نیار
با این روزگار و غمش تا نکن
امیدم تویی...! از تهِ دل بخند
نگاهِت رو از گریه دریا نکن
اجازه نده ابرِ بیحوصله
لبِ مرزِ خنده بباره بره
به روزِ سیاه و شبِ شَک نباز
بگو؛ ناامیدی بذاره بره...
به روزایِ خوبی که پیشِ منی
به آیندهای تازه و دیدنی
به سقفی که پُر میشه از روشنی به من فکر کن
تو قلبِ منی که نفس میزنی
کنارِ تنِ من تویِ پیرهنی
واسه اینکه باور کنی از منی... به من فکر کن
منو قُلّه کن عشقو بالا ببر
به دنیا بگو فاتحِ من شدی
بدونِ تو این زندگی مرگ بود
دلیلی برایِ نمردن شدی
توو این دُوره از حیله و حرف و رنگ
کنارِ توأم با یه حسّ قشنگ
اگه عاشقی با غرورت بجنگ... به من فکر کن
منم از بَدِ لحظهها دلخورَم
منم گاهی از آدَما میبُرَم
شبیهِ تو از دردِ بودن پُرَم... به من فکر کن
#مریم_دلشاد
#حضرت_شعر
#غزل
.
.
.
مردِ ماهیگیر طعمههایش را به دریا ریخت!
شادمان برگشت...
در میان تورِ خالی،
مرگ تنها دست و پا میزد...!
#قیصر_امین_پور
#حضرت_شعر
.
.
.
.
چون شود هموار دشمن، احتیاط از کف مده...
مکرها در پرده باشد آبِ زیرِ کاه را...!
#صائب_تبریزی
#حضرت_شعر
.
ما شانههایِ سوخته از سوزِ خنجریم
هابیلهایِ کُشته به دستِ برادریم
روییدهایم در غزلی با ردیفِ غم
اندوههایِ سر-زده از باغِ دفتریم
ما را از آشیانه دو دستِ غریب و سرد
پَر میدهند غافل از اینکه کبوتریم
رودیم و با رکود نداریم سازشی
مُوجیم و در تلاطم و طوفان شناوریم
مانندِ روز، آخرِ این راه روشن است
با هم اگر که از شبِ این جاده بگذریم
ما عزم کردهایم پس از این غروبِ سرد
خورشید را دوباره به مشرق بیاوریم
یکروز، بیچراغ به این کوچه آمدیم
حالا به شهرِ شبزدهمان نور میبَریم
#صفورا_صفر_زاده
#حضرت_شعر
#غزل
.
.
.
.
لذت وصل نداند مگر آن سوختهای...
که پس از دوری بسیار به یاری برسد...!
#امیر_خسرو_دهلوی
#حضرت_شعر
.
.
دَمِ سردت درونِ جان نگهدار
چون غواصان نفس پنهان نگهدار
اگر یک ذره در خود پیچ یابی
همی آن عکسِ خود را هیچ یابی
نه مرده باش، نه خفته، نه بیدار
همی اصلاً مباش، این یاد میدار
حضرتِ #عطار
#حضرت_شعر