برترین رمان های ایرانی و خارجی 📗® رمان های کاربری📙 Raaz36677 کانال دوم شهر دلم❤ @Shahre_delam
لیستی از برترین رمان های تلگرام تقدیم شما خوبان❤️
🥝مجموعه بزرگ رمان های صوتی و رایگان
🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟
🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست
🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
🍒عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
🥥دوست داشتنش ساده نیست
🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه
🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
🍋دختری که باید برای نجات قبلیهاش یاد بگیره بجنگه
🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
🍉عشق تا بینهایت
🍋پسری که به خاطر انتقام اونو از پدرش میخره
🍎رابطه ممنوعه ارباب زاده مغرور با دختری که خدمتکار عمارتشه
🫐دزد کوچولویی که به دام یه انسان خشن میفته و برای صرف نظر از تنبیحش باید
🍑دوستی یه رقاصِ آروم با یه کشتیگیرِ شیطون!
🍒یک بازی ناجوان مردانه تمام زندگیم و باختم ..
🥭چه قندی در دل آب میکند،کسی را داشته باشی،که قسم راست تو باشد
🍇واقعیتی که میگوید عشق کافی نیست!
🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
🥝انتقام گذشتهای که هرگز فراموش نمیشد.
🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش
🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🍍عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🍋اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
🍋🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت
🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود
🫐من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....
🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🍎عشقم بهم خیانت کرد
🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
🍒رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🍋🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
من علیسان مسلمیام...
تک پسر حاج مسلم مسلمی...
سرگرد خبرهی دایرهی جنایی...
کسی که تموم عملیاتهاش رو با موفقیت به سرانجام رسونده...
علیسانی که مردونگیم زبانزد خاص و عامِ و عزیزکردهی همهی دوست و آشناهام یک هفته مونده به عقدم با دخترِ محجوب و همه چیز تمومِ حاج مصطفی همکاری که پسرخالهام بود رو از دست دادم...
محسنی که سپرِ تنم شد و جونشو فدام کرد...
داداشم مرد و با مرگش کاری کرد برادرش، علیسان یه شبه تمامش رو از دست بده...
وقتی سیاهپوش داشتم دربهدر دنبال اون قاتل میگشتم بهم خبر دادن که طرف کنارِ یه دختر دیده شده...
دختری ریزه میزه تو جنوبِ شهر به نامِ هناس...
بیفوتِ وقت نامزد و خانوادهام رو تنها گذاشتم و با یه هویت مخفی رفتم تا با استفاده از هناس به اون مافیا برسم...
ولی نمیدونستم قراره دلِ خون شدهام گیرِ هناسی بشه که یه ممنوعهاس...
هناسی که برای یه مافیاست...
/channel/+LoOBu0KHgYI3ZTlk
/channel/+LoOBu0KHgYI3ZTlk
❌عاشقِنشون کردهی ابرقدرت باندمافیایی میشه و برای بدستآوردنش اونو پای سفرهی عقدش مینشونه ولی خبر نداره قراره زنِ حاملهاش رو، هناسش رو ازش بگیرن❌
#فولعاشقانهای_مافیایی_پلیسی🔥🥹🤤
یه لیست جذاب برای همه مخاطبان عزیز کانال😍
نگار فرزین
سحر💕بهزاد
/channel/+N9BFdebpB5w0N2U8
میم راهپیما
مونس 💕 کیان
/channel/+RyG2Wpv98Ks0YjM0
مریم بوذری
بردیا 💕 افرا
/channel/+EetWHACuYEA0YzA0
سارا انضباطی
الیاس 💕حنا
/channel/+ae03USXeFIo3M2Zk
پروانه قدیمی
ارس 💕 جانان
/channel/+WCvtEOhqLIYZPqoi
شبنم
گلاویژ 💕عماد
https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ
ماریا
رستا 💕 فرشاد
https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0
شینزود
فهام 💕 سامیا
/channel/+nrpuydJ_Z3xkNTlk
منیر قاسمی
رهی 💕 نورا
https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0
میم.راهپیما
آفاق💕الچین
/channel/+cGaEWW24wYQ2NmI8
نسترن ملایی
هانا💕واران
/channel/+cby5BpsV_2dkZDc0
سیما
جانان 💕 ظهیر
/channel/+YYRpeXha_xw0ZDM0
نگار فرزین
عماد 💕سارا
/channel/+6mLM_NORp1Q0ZmU8
حدیثه ببرزاده
الهه 💕 علی
/channel/+zON_gzksXTRhNDY8
یگانه راد
سبحان، ارمیا💕محنا
https://t.me/joinchat/UxeH-D3sAnJO3mDX
مرضیه
سما 💕 امید
https://t.me/joinchat/Vp4khXQ1LcEhqe8f
فاطمه جعفری
حامد 💕عاطفه
/channel/+hyLm_LlT8dVhM2Vk
نسترن
ودا 💕دانیار
https://t.me/joinchat/PA6bpIR_NkQ1MjI0
یغما شفیع پور
تیارا 💕 آویر
https://t.me/joinchat/RaaqCdplvPFp_Ipz
گیلسو
طنین 💕شهریار
/channel/+EPy1Pj6lEPUyNmQ0
شیوا بادی
ایران 💕وارطان
/channel/+-ddAMSs9929iOGQ0
نسیم
پناه💕کاوه
/channel/+fQzEb67n3hY1NjA0
پرنیان هفت رنگ
خزان💕هیروان ، پریشان
/channel/+i-AULEBzIu9jMjNk
اعظم داشبلاغی
ماهرو💕رحمان
/channel/+8spJjlnwbk9lZjA0
ر.بیات
حسام💕ریحانه
/channel/+Oe0BXmaR0L83NGU0
مهلا.خ
شهریار💕آسو
/channel/+iltXh72SRbs4NDI8
حانیه شامل
پناه💕 آرسین
/channel/+7c77UZ1Xr5k3OTA8
اعظم داشبلاغی
حسن، نوید💕 رها
/channel/+8spJjlnwbk9lZjA0
مینا
دلیار 💕 نیک
/channel/+FYXL5jrHy-hmZjE0
مارال
امیرحافظ 💕 آناشه
/channel/+FttMneQYDEU0MmNk
بهناز صفری
ماه چهره💕مهدیار_آدریان
/channel/+W-87i6q5g08wMDI0
فریبا زلالی
صدف 💕 علی
/channel/+nFRZT8EaFUgzMGZk
راز
لیدا 💕 فولاد
/channel/+NQ_gl30fwgBkOTRk
مهدیه سیفالهی
آریانا💕 کوروش
/channel/+Ijr5wTMZt0AzMDFk
لیلا غلطانی
فرشید💕سونا
https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ
گیسو رحیمی
دلوین💕حامین
/channel/+RLIrvzZYN6FlMTA0
محدثه رمضانی
پناه 💕یاشار، امیرعلی
/channel/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh
صدای بی صدا
دیاکو 💕راحیل
/channel/+R11OsZffKMoo-Uk4
سارا رایگان
آرامش 💕طوفان
/channel/+HVwbM-IoSWI2MTU0
شبنم
آرش 💕سارا
/channel/+UC3MwVS_fsCnKscw
مبینا
بنیامین💕 جیران
/channel/+2yp68a4xG0xlOTc0
راز.س
شاداب💕سبحان، محمد
https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk
خاطره
همایون💕نوا
/channel/+R-d0sNQmYH5mYTc0
شادی جمالیان
نهال 💕کیهان
/channel/+m6zOAXiTnhY3ZGI0
آزاده ندایی
ریرا 💕 رستان
/channel/+sYAizZnehZE2YzUy
رقیه جوانی
سرمه💕 رهام
/channel/+v7ssTInLxvw3OTA0
شبنم خلیلی
شبنم💕سهراب
/channel/+e39A8sPw6EVkODM0
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🎃نبرد بین شاهزاده اجنه و موجودی ناشناخته! قسم خوردم دنیا روجهنم کنم. کی برندست؟ من یا اون جن کوچولو؟
🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟
🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست
🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
🍒عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
🥥دوست داشتنش ساده نیست
🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه
🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
🍋دختری که باید برای نجات قبلیهاش یاد بگیره بجنگه
🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
🍉عشق تا بینهایت
🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش
🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🍍عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🍋اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
🍋🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت
🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود
🫐من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....
🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🍎عشقم بهم خیانت کرد
🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
🍒رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🍋🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🎃نبرد بین شاهزاده اجنه و موجودی ناشناخته! قسم خوردم دنیا روجهنم کنم. کی برندست؟ من یا اون جن کوچولو؟
🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟
🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست
🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
🍒عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
🥥دوست داشتنش ساده نیست
🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه
🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
🍋دختری که باید برای نجات قبلیهاش یاد بگیره بجنگه
🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
🍉عشق تا بینهایت
🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش
🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🍍عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🍋اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
🍋🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت
🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود
🫐من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....
🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🍎عشقم بهم خیانت کرد
🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
🍒رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🍋🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🎃نبرد بین شاهزاده اجنه و موجودی ناشناخته! قسم خوردم دنیا روجهنم کنم. کی برندست؟ من یا اون جن کوچولو؟
🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟
🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست
🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
🍒عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
🥥دوست داشتنش ساده نیست
🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه
🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
🍋دختری که باید برای نجات قبلیهاش یاد بگیره بجنگه
🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
🍉عشق تا بینهایت
🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش
🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🍍عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🍋اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
🍋🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت
🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود
🫐من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....
🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🍎عشقم بهم خیانت کرد
🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
🍒رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🍋🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
-این درد پریودی لامصب تا کیه؟
خاکستر سیگارش را میتکاند.دکمههای پیراهنش باز است و سینه برهنه ورزیدهاش جلوی چشمم دلبری میکند.
لبم را زیر دندان گزیدم.
-برای هر زنی فرق داره !
اخم میکند وقتی نگاهم میکند:
-هر زنیو نپرسیدم تو رو پرسیدم !
این بار نگاهش روی لبهایم سُر میخورد:
-اون بدبختا رو هم ول کن !
صورتم سُرخ میشود.با گونههای گُل انداخته میگویم:
-۶روزه !
به سیگارش پک میزند و نگاهش سرتاپایم را وجب میکند:
-چندمین روزته؟
با خجالت گوشهی لباسم را در دستم مشت میکنم و وقتی لب میزنم "دومین "با حرفش تمام تنم مثل شبهای ترسناک دیگر یخ میزند:
-سخت شد که یعنی باید تا چند روز دیگه صبر کنم و بهت دست نزنم !
/channel/+jtqFr2cbFtMxNmE0
از ذوق جواب آزمایش پله ها رو بالا رفته و حتی منتظر آسانسور نماند...
قرار بود فردا جواب آزمایش و بدن! ، پدرش از او خواسته بود که به پیشنهاد مجدد یاسر فکر کند!
او میگفت:
-دخترم همه یه اشتباهی میکنن ،یاسر همه چی تمومه ،و الانم پشیمون، برگرد زندگیت و بساز..!
گول این بچه فوکولی رو نخور ،مرد خوشتیپ و صاحابش نیستی !مدام باید بپایش!
و او که از عشق آرسان خبر داشت قاطع گفته بود
-نه!
/channel/+GYnmWeTSeRs2MjVk
کلید آپارتمان آرسان را داشت این ساعت خانه نبود ،جعبه ی شیرینی و پاک آزمایش. رویش در دست چپ و با دست دیگر در را باز میکند !
پدرش راست میگفت …
فکر میکنی اگر الان گلی برسه چی میشه!؟ببینه رفیقش تو بغل دوست پسرش..
-سر الناز با قهقهه ای که میزنه عقب پرت میشه..!
-قرار چی بشه ؟زودتر میره اون دنیا تو هم از شرش خلاص میشی ..!اون همه خرج و مخارج..
تمام این مدت به عشق آرسان پی دوا و درمان رفته بود و وقتی امروز از آزمایشگاه زنگ زدن و نتیجه را گرفته بود خود را به آپارتمان آرسان رسانده بود ..!
جای که صحنه ی روبه رو برایش کم از جهنم نداشت ..!
او از مرگ نجات یافت اما حالا ..
کاش مرده بود..!
با دیدن زنی آشنا ،زنی نیمه برهنه در آغوش آرسان،عشقش، کسی که او بخاطرش با مرگ جنگید ،حالا او خود دخترک را ،راهی برزخ کرده است ..!
-خدایا این چه عذابیه..!؟
بعد از جدا شدن لبهایشان از پس شانه ی الناز قامت زنی شکسته اما آشنا را میبیند ..!
-گلی …عـ…عزیزم..
آرسان از روی آن مبل پر خاطره بلند میشود
-تو که نمیخواستی چرا..چرا نزاشتی بمیرم؟!
و صدای الناز تیر آخر را زد ..
-دلش برات سوخته بود..
گلی دختری آرام و با محبت با یک شکست در زندگی قبل که حاصل خیانت همسرش بود ،ویران شده، در شرف مرگ ،نوری زنگی تاریکش را روشن میکند ..!البته گمان میکرد ..!چون آن نور سرابی فریبنده بود که داغی عظیمتر از قبل بر قلبش نشاند !
/channel/+GYnmWeTSeRs2MjVk
پناه میبرد به او ،به این امید تازه ،
اما او باز از نزدیکترینش خنجر میخورد ..باز هم خیانت ..
/channel/+GYnmWeTSeRs2MjVk
بر گرفته از واقعیت..
-این بخور..!
با دستای لرزون لیوان آب و از دست مهرناز میگیرم ،گلاره هم رو به رومنشسته هر دو سعی میکردن آرومم کنن..
اما هنوز صداش لرز به تنم مینداخت..جواد سعی میکرد آرومش کنه..
-ولم کن جواد ..من با این کار دارم ..
هم دلم سوخته بود هم از وقاحت و پروییش عصبی شده بودم ..
میخواستم برم رو به روش ببینم بعد این همه مدت اونی مه طلب کاره کیه ؟..من یا اون!؟
-میگم ولمکنجتپ..
نه فایده نداره هر جور شده خودم به سالن میرسونم چنتا از بچه ها هم بودن به معرکه اش نگاه مبکردن..
-چی میگی تو!؟..جواد ولش کن ببینم چی میگه!؟
-چه گهی میخوری رها..؟چی میگن ؟یعنی چی که نامزد کردی؟از خدات بود دو روز نباشم بری زیر یکی دیگه..
از بیشعوری و بی شرمیش خونم به جوش اومده..
-چرا فکر میکنی همه مثل خودتن؟من زیر کی رفتهم؟اگه با کسی باشم محرمم..
این و گفتم که مثل اسفند رو آتیش شد ..میخواست سمتم حمله کنه که همون دختر ظریف و خوشگلی که باهاش بود بازوش وگرفت ..
-بابک عزیزم بریم از اینجا
گریه میکرد
-بابک عزیزم داری ناراحتم میکنی..
پوز خندمیزنم..به دختر همراهش نگاه میکنم..
-آره بابک جون شما برو دوست دخترت ناراحت نشه ..
-بپوش بریم الان با توام رها..
-گمشو بابک...حتما با دوست دخترت سه نفره..
-میرسونمش میریم حرف بزنیم تو هم این مسخره بازی جمع کن..
-باورم نمیشه انقدروقیح و حق به جانب باشی..من و ول کردی این همه مدت دست تو دست دوست دخترت اومدی از من طلب داری جرا نامزد کردم؟
شاید دوست دختر تو ناراحت نشه هرز بپری اما من نمی تونم در حق نامزدم این کاروبکنم اگر چه من تو رو خیلی وقته دور انداختم..
حرفام دیونه اش کرد اگر بچه ها نبودن حتما بلایی سرم می اورد اما اون رهای عاشق مظلوم خیلی وقته مرده ..اون فکر میکرد من قراره بعد این همه ظلمش همونجوری بمونم اما کور خونده ..!
همه ی دردایی که به من داد اونم باید بکشه..
/channel/+4uusfg_XaQsxNDJk
نفس و هیراد رو میشناسین😂👇
نگاهم از روی هیرادی که روی کاناپه کتاب میخوند، گذشت و به تلویزیون روشنی رسید که داشت برای خودش داستان زندگی عقابهارو پخش میکرد!
کنارش نشستم. نیم نگاهی بهم انداخت و دوباره سرشو کرد تو کتاب!
حرصی از بیتوجهیش، ولوم تلویزیون رو تا ته بردم بالا!
بهت زده دوباره بهم خیره شد اما بدون نگاه کردن بهش، زل زدم به تلویزیون که بگم مثلا من چقدر به سرنوشت اون بچه عقاب علاقه دارم!
میدونستم از صدای بلند بدش میاد. با حرص کتاب رو ورق میزد.. خندم گرفت. مطمئن بودم هیچی از کتاب نمیفهمه!
یهو کتاب رو پرت کرد رو میز و بهم خیره شد. حالا این من بودم که با بهت هنوز به تلویزیون زل زده بودم. چون حتی نگاهش رو یک سانتم جابهجا نمیکرد و میدونست من از اینکه یکی بهم خیره بشه بدم میاد!
با حرص پامو تکون دادم و آخر تسلیم شده و عصبی بهش خیره شدم. نیشخندی زد و به یک جهش روم خیمه زد. متعجب و با ضربان بالا رفته گفتم:
_ چی چیکار میکنی؟!
لبخند کجی زد:
_ از اونجایی که خیلی به عقابها علاقه داری.. خواستم عملی بهت نشون بدم این پرنده چطوری طعمشو شکار میکنه!
_ چ چیی میگی.. برو اونور!
بینیش رو توی موهام فرو برد و گفت:
_ هوم... بوی یه طعمه چاق و چله میدی... واقعا عقاب صبوریم که هنوز یه لقمه چپت نکردم!
هولش دادم و خواستم بلند شم که با کاری که کرد....🔥🔥
/channel/+uygwDOZlMsQwMmE0
/channel/+uygwDOZlMsQwMmE0
/channel/+uygwDOZlMsQwMmE0
خدایا😂😂
این دختر و پسر عجوبه تاریخیان!
برای هم جون میدن ولی هر روز باید برن روی مخ همدیگه.تازه تهشم که به کارهای خوبی ختم میشه😂🤣
در محکم به دیوار میخوره از صداش شونه هام بالا میپره بر میگردم ،خود نامردشه!
-داری چه گهی میخوری مهرناز ،اینا چیه !؟وسایل و چرا جمع میکنی ؟!..
-دارم رفع زحمت میکنم جناب انوش..!
-چرا اونوقت!؟..با اجازه ی کی!؟
-خودم..برای رفت و آمد م نیاز به احازه ی کسی ندارم .،!
-شجاع شدی خانم نترس شدی..!
-دیگه بای یاد بگیرم..
دروغ میگفتم من از این آدم عصبی و وحشی مثل سگ ترسیده بودم اما بخاطر فرار ازش نباید کم بیارم ..!
-جمع کن بساطتت و حوصله ندارم هیچ گوری نمیری!
-از جون من چی میخوای انوش !؟
تو که مامان جونت داره با عروسش میاد ایران کن و میخوای چیکار.،!
-اون ربطی به تو نداره چرا نمیفهمی من تو رو میخوام ..!
-جیغ میزنم عصبی شدم باورم نمیشه انقدر بی شرم و پرو باشه!
-داری زن میگیری میفهمی..داری زن میگیری اون همه واسه من از عشق بافتی اما تا بوی پول و شرکت خودرو به دماغت عشق و عاشقی یادت رفت.!
جلو میاد میشناسمش میخواد مثل همیشه با سیاست رفتار کنه فکر کرده من این بارم خرش میشم یا شاید هنوز عاشقش باشم اما زیربار این حقارت نمیرم!
-مهرناز جان عزیزم موضوع منم ،قلمبه که تو رو میخواد اون یه ازدواج صوریه .،
-من و احمق فرض نکن..هیچ صوری در کار نیست همه چی شنیدم میدونم وقتی داشتی با مامانت حرف میزدی..
اونا یه شریک نه یه داماد میخوان مادرت وارث میخواد.
کلافه اس دست به کمر میزنه بر میگردم لباسهایم و میریزم تو چمدون..
-باور کن مهر ناز جان عزیزم ..من هیچ علاقه ای به اون زن ندارم ..چه با بچه چه بی بچه ..
بلند میشم توی چشماش نگاه میکنم ..
-پس زنگ بزن به مامانت بگو همچی کنسلی ..
دست پشت گردنش میکشه ..
-نمیشه نمیتونم ..تو به اون چیکار داری توی خونه ی خودت خانم باش همینجا خونمون..
-من خانم این خونه نیستم من معشوقه پنهونیتم..تو جرات نکردی من و به خانواده معرفی کنی از کدوم خانم میگی؟
-من کشش ندارم تو هم هیچ گوری نمیری ..
-میرم همین الااااان یه لحظه هم نمیمونم من زیر بار این تحقیر نمیرم من زیر خوابت نمی مونم..
-خفه شو صدات و بیار پایین..
هیچ گوری نمیری..
رفته بود درا رو قفل کرده بود
سه شب روی این تخت به سقف زل زدم ..امشب عقد میکرد با شریکش با دختر مورد علاقه ی مادرش ،با مادر فرزند آینده اش..
حتی توی این سه روز زنگ هم نزده ..
توی حموم میرم من خودم و از این کثافت بیرون میکشم .،
تیغ رو بر میدارم سه روز دارم بهش فکر میکنم ..از من گذشت الویتش معامله و شراکت بود..
حالا که اون نزاشت برم من خودم خلاص میکنم ..
از درد کتک های انوش مه بیشتر نیست من احمق با اون همه دردی که به هم داشت هنوز دوستش داشتم ساختم باهاش اما این یکی و نه..
امشب اون کنار عروسشه، تن دادن به این حقارت از کشیدن این تیغ روی رگم دردناک تره ..پس تمومش میکنم ..!
/channel/+hVrg0-fS2HpiYWJk
/channel/+hVrg0-fS2HpiYWJk
-سقطش کن!
ناباور از آن چه شنیده بودم یک گام به عقب برداشتم.
یه گامی رو که من به عقب برداشته بودم با دو گام بلند جبران کرد:
-اصلا از کجا معلوم که راست بگی و نخوای توله ی یکی دیگه رو به اسم خانوادگی ما ببندی هان؟
از اون بابای معتاد پفیوزت که آبی گرم نمیشه، گفتی چی بهتر از این که خودمو ببندم به ریش یه خانواده ی اسم و رسم دار...
هق زدم و یک گام دیگه به عقب برداشتم.
دستش رو دراز کرد و محکم بازوم رو گرفت و گفت:
-پای یه مرد توی خونه ی تو باز شده و یه جنازه روی دست من مونده... اون وقت توقع داری باور کنم که داری راست می گی و حامله گیت مشروعه؟!
دستش رو ناگهان رها کرد و فریاد زد:
-نمی تونی با یکی دیگه بخوابی و ادای زن های نجیب رو در بیاری و توقع داشته باشی سایه ی سر بشم برای اون نطفه ی حرومی که توی شکمته!
سرم گیج می رفت! گناه من فقط عاشقی بود و حالا داشتم تاوان عشقم رو به بدترین شکل ممکن می دادم.
سرش رو جلو اورد و پچ پچ کرد:
-همین امشب کار رو تموم میکنم دختره ی بی آبرو....
نفسم رفت و لرزیدم
/channel/+_s0EY6Xr48kzZjQ0
زن با نگاهی تحقیر آمیز براندازش کرد و گفت:
-خیال کردی با یه توله میتونی پاگیرش کنی؟
سری با افسوس تکون داد و همون طور که به سمت وسایلش می رفت گفت:
-از تو زرنگ تراش نمیتونن این گرگای پولدار رو گول بزنن...
تو که مثل بره می مونی دختر جون!
هنوز همون جا گوشه ی مطبش تاریک و کثیفش می لرزیدم که صداش رعشه به جونم انداخت:
-تموم نشد پری؟
-الان تمومش می کنم آقا!
رو به من تشر زد:
-یالا بیا روی تخت! اون وقتی که باید می لرزیدی لابد جیک جیک مستونه ت بوده! بیا دیگه این قدر وقت من رو نگیر دختر جون!
به دست و پاش افتادم:
-تو رو به هر کی می پرستی بذار برم!
-بذارم بری؟ دیوونه شدی؟ مثل این که یادت رفته کی اون بیرونه و من برای چی پول گرفتم!
دستم رو توجیب شلوارم کردم و سرویس طلا رو جلوش گرفتم. چشماش با دیدن برلیان ها برق زد اما گفت:
-جفتمون رو می کشه!
-میرم... قسم میخورم که یه جوری خودم رو گم و گور می کنم که هیچ وقت پیدام نکنه...
وسوسه شده بود! صداش دوباره اومد:
-داری چه غلطی می کنی پری!
سیلی محکمی به صورتم زد و من بی اختیار جیغ کشیدم. پری سرویس رو از دستم قاپید و با خونسردی گفت:
-تموم شد آقا!
/channel/+_s0EY6Xr48kzZjQ0
رفتم اما نمی دونستم اون یه روزی وجب به وجب این خاک رو دنبالم می گرده...
یه روز پاییزی، وسط اتاق کوچیکی توی دماوند، خیره شدم توی چشماش و قول دادم که قوی بمونم، که محکم باشم.
پای قولم موندم، خانم وکیل شدم، موفق شدم و قوی...
فکر می کردم دیگه فاصله ای تا رسیدن به خواسته ی مامان گوهر ندارم، من می خواستم برم سراغ آدم هایی که نامردی کرده بودن، قرار بود شرمنده شون کنم
اما... پای تو توی زندگیم باز شد و من وقتی به خودم اومدم که اونی که شرمنده و خجالت زده دنبال راهی برای فرار می گشت، خود من بودم
/channel/+Nt499_tr8eZmNTU0
#بنــرهاواقعــیمیباشنــد⛔
چی میشه اگه بفهمی مردی که تا دیروز با بوسه ها و رد لباش پیانو رو یادت میداد امروز دیگه حتی استاد پیانو هم نیست!!
اون دادستانیه که تمام این مدت نقششو به خوبی بازی کرده و قراره نمایشی به راه بندازه که دیگه هیچکس جز خودش نمیتونه نجاتم بده این نمایش..این بازی خود جهنم بود!! جهنمی که تنها ملودی که داخلش پخش میشد صدای پیانو و صدای لذت بخش من زیر دستای اون مرد بود...♨
/channel/+DFDg8h4G-j5lNjE8
/channel/+DFDg8h4G-j5lNjE8
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟
🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست
🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
🍒عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
🥥دوست داشتنش ساده نیست
🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه
🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
🍋دختری که باید برای نجات قبلیهاش یاد بگیره بجنگه
🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
🍉عشق تا بینهایت
🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش
🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🍍عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🍋اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
🍋🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت
🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود
🫐من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....
🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🍎عشقم بهم خیانت کرد
🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
🍒رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🍋🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
نگاش میکنم ،تمام تلاشم و میکنم گریه نکنم ..!
-من بخاطرت همه رو پشت سر گذاشتمانوش..با کسی وارد رابطه شدم کهرفیق بابام بود ..
نه بابام میلخشه نهمامانم..
کجا برم!؟..خواهش میکنم نکن این کار و با من..
چقدر مفلوک و بدبختم که بهاینمرد سنگدل التماس میکنم از خونش بیرونم نکنه..
دست میکنه توی جیبش پوزخندش که نشون دهنده ی پیروزیه خار میشه تو چشمم ..
-چطور فکرکردی من دختر یه عملی و خانمخونم میکنم؟
چطور یه دختری که همه جیش و مفت در اختیار رفیق باباش گذاشته میتونه زنخوبی باشه از کجا معلوم دو فردای دیگه با یکی دیگه بخاطرپر کردنجیبت نخوابی..
قلبم یخ میزنه ..من و چی فرض کرده یه هرزه ؟
یا تن فروش؟
-چی میگی انوش..تو من دوست نداشتی؟تو نگفتی عاشقمی نگفتی بی من نمیتونی حالا که همه چیم و گرفتی حالا که بابا راهم نمیده ..
-زورت که نکردم خودت خواستی حسابتم پر میکردم خرجش و دادم مفتیکه ندادی ،نکردی!
الان باید بزنی بچاک یه مدت باهات خوش گذشت ..!
قبل اومدن مامان و نامزدم نباید اینجا باشی تنها لطفی که میتونم بهت بکنم اینه هر چی برات خریدم با خودت ببری چیزی ازت نمونه..
دیگه باریدن یا نباریدن چشمام چه فرقی داشت بیشتر از این که کوچیک نمیشدم ..
همه چی و جوع کردم ..
منم داغ میزارم رو دلش..
روی همون تختی که عاشقانههاشو هیچ وقت فراموش نمیکنم برگه آزمایش و میزارم..!
رفته بودم ..الان ماه آخر ..بزور راه میرم ..رها و مریم و جواب یه سوئیت برام گرفته بودن ،از مادر بزرگ پیر مریم مراقبت میکردم ..تا قبل زایمان کمی پس انداز کنم .،
رها بهم گفته بود چند روز دیگه عروسی انوش با همون دختری کهمامانش میخواد ..گفته بود وقتی فهمیده حامله ام در به در دنبالم بوده ..امامندیگه نمیخوام ببینمش..
گفتم نمیخوام اما نمیدونستم قرار انتقام بگیره .
قراره پاره ی تنم و ازم بگیره..
/channel/+UP0Uxo6Xyfo5YjNk
با بچه ها نفس زنان سربالایی کوه رو بالا می رفتم که با دیدن یه جای تخت شهریار گفت توقف کنیم تا هم استراحت کنیم و هم یکم عکس بگیریم
تازه کوله ام رو زمین گذاشته بودم که سروش به نزدیکیم رسید و ازم خواست چشمهام رو ببندم
صدای اوهو گفتن بچه ها به خنده ام انداخت
_ببند دیگه
نگاهم به دستی که پشت کمرش قایم شده بود
رفت وناخودآگاه فکر کردم
پس بالاخره می خواد یه حرکتی بزنه ...
روزها بود که عاشقش بودم و جونم براش در می رفت ...انگار او هم این انرژی قوی بینمون رو درک کرده بود و حالا می خواست کاری کنه
چشمهام رو بستم و صدای هیاهوی بچه ها باعث شد چشمهام رو باز کنم
جلوی پام زانو زده بود و جعبه ی مخمل قرمز رنگ تو دستش اشک رو به چشمهام آورد و پرهیجان مثل تو فیلمها دستم جلوی دهنم نشست
جعبه رو به دستم سپرد و نگاه عاشق من تو صورتش چرخید ...از شوک و هیجان زبونم قاصر بود تا تشکر کنم ...
در جعبه رو باز کردم و با دیدن پستونک کوچکی درونش کاخ آرزوهام روی سرم خراب شد
صدای قهقهه های دوستانم از این کنف شدن چون دشنه ای تو قلبم کوبیده می شد و من مات مونده به ریسه رفتنشون خیره شدم...
ده سال بعد
نمایشگاه متریال لوکس ساختمان های مارک دار
_سروووش... تو کجا اینجا کجا ؟
_باورم نمیشه فادیا تو اینجا چیکار می کنی
نگاهم باز روی زن کناریش گشت ...خودش بود، همسرش ...دختر مهندس کیومرث پژمان همون بسازبفروشی که دو دختر داشت و سروش گفته بود آرزوشه که بتونه با همچین خانواده ای وصلت کنه ...
با دیدن انگشتر مادرم فکر کرد ازدواج کردم
با تحیر پرسید :
_ازدواج کردی؟
نمی دونم چی شد شاید بخاطر اون حس تحقیری بود که از ده سال پیش بهم وارد کرده بود و الان دوباره با یادآوریش عقلم دچار مشکل شد
_آره ازدواج کردم
قپی اومده بودم....شوهر کجا بود ..یه ورشکسته بودم که با بدبختی تو یه شرکت استخدام شده بودم و الان با رییسم برای دیدن کارهای جدید به این نمایشگاه اومدم ...
حضور رییسم کنارم با چه خوبی که سروش بهنیا گفته بود درهم آمیخت و بعد سروش با دیدن رییسم فکر کرد او همسر فرضیه منه و به سمتش رفت
_سلام از دیدنتون خیلی خوشحالم
مهندس حصاری نگاهش به منی که تقریبا روح از تنم رفته بود و مثل یک میت ایستاده در جا خشک شده بودم و سروشی که به گرمی تحویلش گرفته بود در گردش بود ...
سروش بالاخره تیر آخر رو زد و من از درد چشمهام بسته شد
_امیدوارم باهم خوشبخت باشید ...من فکر نمی کردم که شما همون همسر فادیا باشید ...من چند سال پیش شما رو تو پروژه ی جناب جاوید که با پدر خانمم مشارکت داشتند دیده بودم ولی فکر نمی کردم یه روزی همسر یکی از بهترین دوستان دانشگاه من بشید ...
اگه حالم طبیعی بود حتما از دیدن قیافه ی هاج و واج و منگ مهندس حصاری از خنده ریسه می رفتم ...
همونجور که نگاهش روی لبهای سروش که زبان به مدح این ازدواج فرخنده باز کرده بود مات مونده بود برگشت و نگاه ملتمس و بیچاره ی منو شکار کرد
نمی دونم چی دید ...نمی دونم تا کجا رو خوند که در لحظه لبخندی زد و انگار دکمه ی روشن شدن تمام سوالاتش زده شد ودست سروش که تو دستش بود رو چند باری کوتاه و صمیمی تکون داد و گفت :
_این از شانس خوبه منه که با فادیا آشنا شدم ...بهترین زنی هست که می تونه تو زندگی یه مرد باشه
بعد نگاه گرم و عاشقونش رو عین یه بازیگر حرفه ای بهم دوخت
/channel/+_hFyw7iajoI1YjA0
/channel/+_hFyw7iajoI1YjA0
مهندس حصاری رییسم بود ...برای اینکه جلوی دوست پسر سابق عوضیم که منو کِنِف کرده بود ضایع نشم نقش یه همسر عاشق رو بازی کرد ....فکر کردیم یه بازیه ولی....
منبع رمان های دلخواهتون رو اینجا پیدا کنید😍
/channel/+03-GdQhj2wNmYjE8
مفت و مجانی این کتاب های چاپی رو داشته باش😌🤤👇
/channel/+03-GdQhj2wNmYjE8
کتاب آمال و طومار زهرا ارجمند نیا رو میخوای؟
کتاب توبه شکن زهرا قاسم زاده رو میخوای؟
کتاب ابریشم نخ کش دریا دلنواز رو میخوای؟
کتاب انگور نارس پگاه مرادی رو میخوای؟
کتاب شاه بی دل پروانه قدیمی رومیخوای؟
کتاب زیر سایه درخت توت لیلا نوروزی رو میخوای؟
/channel/+03-GdQhj2wNmYjE8
مفت و مجانی این کتاب های چاپی رو داشته باش😌🤤
از ذوق جواب آزمایش پله ها رو بالا رفته و حتی منتظر آسانسور نماند...
قرار بود فردا جواب آزمایش و بدن! ، پدرش از او خواسته بود که به پیشنهاد مجدد یاسر فکر کند!
او میگفت:
-دخترم همه یه اشتباهی میکنن ،یاسر همه چی تمومه ،و الانم پشیمون، برگرد زندگیت و بساز..!
گول این بچه فوکولی رو نخور ،مرد خوشتیپ و صاحابش نیستی !مدام باید بپایش!
و او که از عشق آرسان خبر داشت قاطع گفته بود
-نه!
/channel/+GYnmWeTSeRs2MjVk
کلید آپارتمان آرسان را داشت این ساعت خانه نبود ،جعبه ی شیرینی و پاک آزمایش. رویش در دست چپ و با دست دیگر در را باز میکند !
پدرش راست میگفت …
فکر میکنی اگر الان گلی برسه چی میشه!؟ببینه رفیقش تو بغل دوست پسرش..
-سر الناز با قهقهه ای که میزنه عقب پرت میشه..!
-قرار چی بشه ؟زودتر میره اون دنیا تو هم از شرش خلاص میشی ..!اون همه خرج و مخارج..
تمام این مدت به عشق آرسان پی دوا و درمان رفته بود و وقتی امروز از آزمایشگاه زنگ زدن و نتیجه را گرفته بود خود را به آپارتمان آرسان رسانده بود ..!
جای که صحنه ی روبه رو برایش کم از جهنم نداشت ..!
او از مرگ نجات یافت اما حالا ..
کاش مرده بود..!
با دیدن زنی آشنا ،زنی نیمه برهنه در آغوش آرسان،عشقش، کسی که او بخاطرش با مرگ جنگید ،حالا او خود دخترک را ،راهی برزخ کرده است ..!
-خدایا این چه عذابیه..!؟
بعد از جدا شدن لبهایشان از پس شانه ی الناز قامت زنی شکسته اما آشنا را میبیند ..!
-گلی …عـ…عزیزم..
آرسان از روی آن مبل پر خاطره بلند میشود
-تو که نمیخواستی چرا..چرا نزاشتی بمیرم؟!
و صدای الناز تیر آخر را زد ..
-دلش برات سوخته بود..
گلی دختری آرام و با محبت با یک شکست در زندگی قبل که حاصل خیانت همسرش بود ،ویران شده، در شرف مرگ ،نوری زنگی تاریکش را روشن میکند ..!البته گمان میکرد ..!چون آن نور سرابی فریبنده بود که داغی عظیمتر از قبل بر قلبش نشاند !
/channel/+GYnmWeTSeRs2MjVk
پناه میبرد به او ،به این امید تازه ،
اما او باز از نزدیکترینش خنجر میخورد ..باز هم خیانت ..
/channel/+GYnmWeTSeRs2MjVk
بر گرفته از واقعیت..
_من از اولم عاشقت نبودم سحر... روز عقدمونم بهت گفتم یکی دیگه رو دوست دارم!
قطره اشکی از گوشه چشمم چکید.
برگه آزمایش تو دستم مچاله شد.
_چیم از اون دختر کمتر بود؟ واقعا... اصلا به چشمت نیومدم؟!
نگاه کلافه اش، بیشتر غرور شکسته ام و له کرد.
_تمومش کن سحر... درخواست طلاق توافقی دادم... طلاق گرفتیم مهریه ات و میدم برو پی زندگیت...
چونه ام از بغض لرزید.
برم پی زندگیم ؟! کدوم زندگی وقتی جونم به جون این مرد سنگدل وصل بود؟!
_آرش...
بین حرفم پرید و گفت:
_منو نازنین همین ماه ازدواج می کنیم... میخوام وقتی نازنین اومد تو این خونه نباشی... فهمیدی سحر؟!
به معنای واقعی خورد شدم.
میخواست اون زن و بیاره تو این خونه؟ تو اتاقی که یکی شدیم؟
من از اول هم اضافی بودم و نخواستم بفهمم...
گوشیش زنگ خورد و اسم نازنین و به خوبی روی صفحه دیدم.
دیدم که چطور ذوق کرد و تند از خونه بیرون رفت.
دستم روی شکمم نشست.
_میبینی هیچ کس مامانت و دوست نداره؟ تو دوسم داشته باش، باشه مامانی؟! همین امروز با هم از اینجا میریم...میریم یه جایی که دست هیچ کس بهمون نرسه...
/channel/+jLY7sEFJz_BlYWY0
/channel/+jLY7sEFJz_BlYWY0سر سفره عقد بهم گفت عاشق یکی دیگه اس... اما اینقدر عشق کورم کرده بود که جواب دادم... میخواستم با عشقی که بهش داشتم اونو هم عاشقش کنم ، اما درست روزی که میخواستم بهش خبر بابا شدنش و بدم،با اظهاریه طلاق توافقی اومد پیشم و...😭💔🔥
#پارت_واقعی_رمان 😍🥹
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🎃نبرد بین شاهزاده اجنه و موجودی ناشناخته! قسم خوردم دنیا روجهنم کنم. کی برندست؟ من یا اون جن کوچولو؟
🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟
🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست
🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
🍒عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
🥥دوست داشتنش ساده نیست
🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه
🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
🍋دختری که باید برای نجات قبلیهاش یاد بگیره بجنگه
🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
🍉عشق تا بینهایت
🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش
🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🍍عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🍋اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
🍋🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت
🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود
🫐من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....
🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🍎عشقم بهم خیانت کرد
🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
🍒رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🍋🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🎃نبرد بین شاهزاده اجنه و موجودی ناشناخته! قسم خوردم دنیا روجهنم کنم. کی برندست؟ من یا اون جن کوچولو؟
🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟
🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست
🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
🍒عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
🥥دوست داشتنش ساده نیست
🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه
🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
🍋دختری که باید برای نجات قبلیهاش یاد بگیره بجنگه
🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
🍉عشق تا بینهایت
🍋پسری که به خاطر انتقام اونو از پدرش میخره
🍎رابطه ممنوعه ارباب زاده مغرور با دختری که خدمتکار عمارتشه
🫐دزد کوچولویی که به دام یه انسان خشن میفته و برای صرف نظر از تنبیحش باید
🍑دوستی یه رقاصِ آروم با یه کشتیگیرِ شیطون!
🍒یک بازی ناجوان مردانه تمام زندگیم و باختم ..
🥭چه قندی در دل آب میکند،کسی را داشته باشی،که قسم راست تو باشد
🍇واقعیتی که میگوید عشق کافی نیست!
🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
🥝انتقام گذشتهای که هرگز فراموش نمیشد.
🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش
🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🍍عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🍋اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
🍋🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت
🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود
🫐من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....
🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🍎عشقم بهم خیانت کرد
🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
🍒رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🍋🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
بعد از یک هفته دوری و دلتنگی بالاخره دیشب آمده بود ..!
دوست داشتم مرا هم دیدار خانواده اش میبرد اما گفته بود حالا زود است..!
اگر چه دیشب اینجا درخانه ای که مدتهاست به قول او خانمان شده شب فوق الهاده ای بود ،اما احساس میکردم چیزی در نگاهش است!
همیشه سفر کاری داشت اما این اواخر بیشتر شده بود ،.مرا که با دوستان وهمکارانش آشنا نمیکرد میگفت به وقتش..!
دیشب هم نرسیده آنقدر دلتنگ بودیم که فرصت نداد.
اما زمزمه های عجیبش هراس به جانم می انداخت،تاکید هر چند لحظه اش بر دوست داشتنش..
-هر چی بشه چی شد این و بدون مهرناز من فقط تو رو میخوام ..
حالا که از تب و تاب آن ساعات گذشته تازه متوجه شده ام یکجای کار میلنگید..!
باز هم سعی میکنم مثبت به داستان و نبودن های این اواخرش فکرکنم..!
میدانم که در گیر یک شراکت بزرگ با شریک جدیدش است میدانم هنوزمادرش را برای آشنایی با من قانع نکرده ،ولی من می توانم دوست داشتن را از نگاهش ببینم و بخوانم...
ولی من این دوست داشتن پنهانی را و معشوقه ی پنهانی را نمیخواهم ..
او باید انتخابش را بکند ...!
چیزی که این اواخر مرا عذاب داده ..او نمی تواند قید سودش را بزند ..
باید حرف بزنم بلاخره باید انتخابش را بکند همین حالا همین امروز..
از تخت پایین می آیم ،صدای شر شر آب از حمام می آید ..لباسهایش که دیشب رسیده هر کدام طرفی پرت شده..
اول کتش را بر میدارم تکان میدهم میخواهم اویزان کنم ..اما کارتی از جیبش می افتد ..
بر میدارم ..
کارت عروسی است..
داماد اوست اما عروس من نیستم ..تاریخ همین آخر هفته...!
پس بعد از مدت هاامده تا وداع کند...
کارت دستم است نوشته هایش را حالا تار میبینم.اشکم میچکد و او همان وقت با حوله ی پیچیده پایین تنه اش رو به رویم است..
-مهرناز...مهرناز جان..توضیح میدم عزیزم..
-حتی عروسیتم نمیخواستی دعوتم کنی؟!
از بغض و غم صدایم دل خودم هم میسوزد..
-اونطوری نیست..باور کن..
تلفنش زنگ میخورد نام زنی و کنارش استیکر قلبی..
نگاه میکنم به صفحه بعد به او..
-دقیقا همونطوره که دارم مییینم..
نامزدش بود به سرعت رفته بود و من ویران شده را همانطور زیر اوار دروغ هایش و وعده هایش رها کرده بود و تا حالا که شب عروسی اش بود نیامده..اگر چه دیگر امدنش هم بی فایده است...!
/channel/+xUgMAQonwNY0NTY0
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🎃نبرد بین شاهزاده اجنه و موجودی ناشناخته! قسم خوردم دنیا روجهنم کنم. کی برندست؟ من یا اون جن کوچولو؟
🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟
🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست
🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
🍒عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
🥥دوست داشتنش ساده نیست
🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه
🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
🍋دختری که باید برای نجات قبلیهاش یاد بگیره بجنگه
🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
🍉عشق تا بینهایت
🍋پسری که به خاطر انتقام اونو از پدرش میخره
🍎رابطه ممنوعه ارباب زاده مغرور با دختری که خدمتکار عمارتشه
🫐دزد کوچولویی که به دام یه انسان خشن میفته و برای صرف نظر از تنبیحش باید
🍑دوستی یه رقاصِ آروم با یه کشتیگیرِ شیطون!
🍒یک بازی ناجوان مردانه تمام زندگیم و باختم ..
🥭چه قندی در دل آب میکند،کسی را داشته باشی،که قسم راست تو باشد
🍇واقعیتی که میگوید عشق کافی نیست!
🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
🥝انتقام گذشتهای که هرگز فراموش نمیشد.
🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش
🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🍍عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🍋اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
🍋🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت
🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود
🫐من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....
🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🍎عشقم بهم خیانت کرد
🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
🍒رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🍋🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🎃نبرد بین شاهزاده اجنه و موجودی ناشناخته! قسم خوردم دنیا روجهنم کنم. کی برندست؟ من یا اون جن کوچولو؟
🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟
🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست
🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
🍒عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
🥥دوست داشتنش ساده نیست
🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه
🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
🍋دختری که باید برای نجات قبلیهاش یاد بگیره بجنگه
🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
🍉عشق تا بینهایت
🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش
🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🍍عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🍋اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
🍋🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت
🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود
🫐من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....
🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🍎عشقم بهم خیانت کرد
🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
🍒رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🍋🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🎃نبرد بین شاهزاده اجنه و موجودی ناشناخته! قسم خوردم دنیا روجهنم کنم. کی برندست؟ من یا اون جن کوچولو؟
🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟
🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست
🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
🍒عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
🥥دوست داشتنش ساده نیست
🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه
🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
🍋دختری که باید برای نجات قبلیهاش یاد بگیره بجنگه
🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
🍉عشق تا بینهایت
🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش
🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🍍عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🍋اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
🍋🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت
🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود
🫐من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....
🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🍎عشقم بهم خیانت کرد
🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
🍒رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🍋🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🎃نبرد بین شاهزاده اجنه و موجودی ناشناخته! قسم خوردم دنیا روجهنم کنم. کی برندست؟ من یا اون جن کوچولو؟
🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟
🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست
🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
🍒عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
🥥دوست داشتنش ساده نیست
🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه
🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
🍋دختری که باید برای نجات قبلیهاش یاد بگیره بجنگه
🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
🍉عشق تا بینهایت
🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش
🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🍍عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🍋اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
🍋🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت
🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود
🫐من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....
🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🍎عشقم بهم خیانت کرد
🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
🍒رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🍋🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
_دوباره مدرسه رو پیچوندی هوم؟
_امشب پیشت میمونم! گفتم با شیدا پروژه داریم برای فردا باید انجامش بدم!
با بدجنسی لب میزنم
_خب؟ چرا پیش شیدا نیستی؟
جیغ میکشد! عملا صدای جیغش عجیب سرگرمم میکند!!
_میکائیل!!
عمیق لب هایش را میان لب هایم میکشم! کوچولوی شیرین!
_جونم..منم میخوام بمونی...جونِ میکائیل..
ساعت ده و ده دقیقه صبح چهارشنبه با آخرین نت و رسیدن به آکورد آگمنت...بازی تموم شد!
اون هیچوقت وجود نداشت!
یعنی میخواین بگین اون قامت گرم مردونه، نگاه های آبی رنگ امن ، اون نور ضعیف شعله سیگار پارلیمانتی که تو تاریکی شب بین انگشتاش نگه میداشت ، لمس و نوازشایی که از شروع سال آخر دبیرستان همیشه منو به "اوج" میرسوند دروغ بود؟
اگه اسکیزوفرنی بود پس جای لبایی که هنوز روی تنم گرم بود چی بود؟!
/channel/+DFDg8h4G-j5lNjE8
دوست صمیمی و شوهرش و باهم دیگه تو خونه خالی...😱🔞🔞
تاکسی سر کوچه ایستاد، سرگرم بیرون آوردن پول از کیف
گفتم:
-لطفا بپیچید داخل کوچه
- نمیشه خانم !! چه قیامتیه ؟؟ کسی مرده؟
سرم را بالا گرفتم:
جلوی ساختمان ما جمعیت زیادی جمع شده بودند
ماشین پلیس و آمبولانس هم بود.
وحشت کردم. در ماشین را باز کرده پیاده شدم.
-آبجی ، کرایه ما چی شد پس ؟؟
هل کرده چند تراول مچاله را به سمتش انداخته و دویدم داخل کوچه
دلشوره و اضطرابی که از صبح در جانم ریخته بود بی دلیل نبود .
مریم خانم همسایه روبرویی با دیدنم شروع به پچ پچ کرد
زنی چادری به سمتم آمد ، گیتی بود
چهار پنج ماه پیش جلویم را گرفته و گفته بود رستان را هنگام ورد به خانه ی مهتا و کیارش دیده است.
سینه سپر کردم و از آبروی همسر و دوستم دفاع کرده بودم.
حالا دیگر قدم هایم یاری نمی کرد
میخکوب شده ایستاده و صدای جیغ های گوشخراش زنی را می شنیدم
مردی فریاد زد:
- خلوت کن آقا، برید کنار
پلیس بود که مردم را متفرق می کرد
من در مرکز دایره ای رو به درب ورودی ساختمان ایستاده و چشمانم تنها مردی را می دید که بر دستانش دست بند زده بودند
و لباس سفید رنگش آغشته به خون بود.
سرش را لحظه ای بالا اورد و من صورت سرخش را دیدم.
کیارش بود، دوست صمیمی رستان ، همان که از برادر نزدیک تر بود ،شوهر مهتا
نگاهش به من افتاد:
-ریرا
لب زد:
شر یه بی ناموس رو از سرت کم کردم.
/channel/+sYAizZnehZE2YzUy
/channel/+sYAizZnehZE2YzUy
سرباز سرش را خم کرده و داخل ماشین نشاندش
پشت سرش مامورخانمی ،دست مهتا را گرفته می کشید، لباسهایش پاره و موهای پریشانش صورتش را پوشانده بود
مهتا یک بند جیغ می زد
انگار دچار جنون شده باشد
مرا که دید
ایستاد
ناگهان شبیه دیوانگان شروع به خنده کرد
بعد دستهایش را به طرفم گرفته و رو به جمعیت گفت:
می دونید رستان دوستش نداشت، ازش متنفر بود.
من رو دوست داشت
قدمی به سمتم برداشت همه هاج و واج نگاهش می کردند
مامور زن سعی داشت کنترلش کند
جیغ زد
می خوام یه چیزی بهش بگم
خیره به چشمان مبهوت و ترسیده ام جیغ کشید:
نیما پسر رستانِ
فروریختم ، انگار از بلندی سقوط کرده و مرده باشم
کلمات از ذهنم می گریختند
چه می گفت؟؟
دیوانه بود؟!!!
کیارش می غرید و ناسزا می گفت
از داخل ساختمان برانکاردی را می آوردند
رویش را کشیده بودند
پارچه ی سفید خونین بود
بی اختیار دست رو شکمم گذاشتم
مهتا چه گفته بود؟؟
رستان از من متنفر بوده؟؟
مگر رستان نمی گفت عاشق این است که از وجود من دختری داشته باشد؟؟
تلو تلو خوران خودم را به برانکارد رساندم
بی لحظه ای تردید پارچه را کشیدم
رستان مرده بود؟؟؟؟.
/channel/+sYAizZnehZE2YzUy
/channel/+sYAizZnehZE2YzUy
/channel/+sYAizZnehZE2YzUy
/channel/+sYAizZnehZE2YzUy
/channel/+sYAizZnehZE2YzUy