@DrRASA کانال تخصصی روانشناسان و مشاوران رسا در مشهد جهت سوالات و تبادل به آیدی فوق مراجعه کنید آدرس کلینیک مشهد امامت 22 05136111328_9 09351163352
بهتـرین💕
هدیه زندگـی🌸
عشــق و💕
محبت است🌸
دسته گلی بـه نام💕
عشــق تقـدیم🌸
شمـامهربانان💕
کانال تخصصی روانشناسان و مشاوران
🌨❄️ @Rasapsy. 🌨❄️
#پارت_234
كمي ان را فشردم و در چشمان خونسردش زل زدم و گفتم:
- تو ميتوني تا وقتي كه من بخوام قدرت داشته باشي جناب سرگرد!
اما واي بحال اون وقتي كه من نخوام...
گوشه ي لبش باز هم كج شده بود كه تمام حواسم معطوف به ان شد
حامي هم از اين هواس پرتي نهايت استفاده را كرده و درحاليكه صورتش را نزديك تر ميكشيد
اين بار مچ هر دو دستم را اسير پنجه هاي فولادين و محكمش كرد و با تحكم خاصي كه قلبم را به تپش مي انداخت گفت:
- زياد مطمئن نباش بانو زمان همه چيز رو مشخص ميكنه!!
پس از نگاهه طولاني اش به لب هايم كه نفسم را بند اورده بود دستانم را يكباره رها كرد و مرا شوكه باقي گذاشت...
حرفش برايم غيرقابل هضم بود و حتي فكر به انچه كه در فكر او ميگذشت مو را به تنم سيخ ميكرد...
هنوز مات وبهت زده نگاهم به مچ دستانم كه بخاطره فشار دستان قدرتمند حامي قرمز شده ثابت بود
كه درب سمت حامي باز و سرهنگ موسوي با عجله و نگراني رو به حامي گفت:
- زود پياده شو پسرم خيلي خون ازت رفته...
با اين حرف سرهنگ حامي اهسته تكاني به خود داد و بازوي زخمي اش را در دست گرفته و با كمك سرگرد رحمتي از ماشين پايين رفت
من هم بلافاصله ترمز دستي را كشيده و پياده شدم...
پس از طي مراحل اوليه حامي به سرعت به اتاق عمل منتقل شد تا بتوانند گلوله را از دستش بيرون بكشند...
من هم به همراهه سرگرد رحمتي و سرهنگ پشت درب اتاق عمل به انتظار ايستاديم...
دستم را پشت گردنم كشيدم و دوباره بر روي پاهايم گذاشته و بر روي يكي از صندلي هاي انتظار نشستم
چرا انقدر نگران و دلواپس بودم؟
نگاهم به مچ دستانم كه تا ساعتي پيش اسير حامي بود افتاد
لبخندي نرم و محو لب هايم را درخشان كرد
لبخندي كه نبايد بر روي لب هايم مي امد و يك جورهايي حكم مهمان ناخوانده را داشت
بر روي لب هاي مني كه هيچوقت انطور با لذت از تداعي يك خاطره نخنديده بودم!
دستم را با احتياط جاي دستان حامي كشيدم گويا ميترسيدم عطرش از دستانم بپرد
شايد هم ترس از اين داشتم كه گرما و قدرتش را فراموش كنم!
نميدانم...
شايد هم ديوانه شده بودم اگر نه مطمئن بودم ان محياي سابق نيستم
حس جديد و نوظهوري كه وجودم را تسخير كرده بود بيشتر به اين باور دامن ميزد،...
غرق افكارم بودم كه دكتر با پوشش سبز از اتاق عمل بيرون امد
قبل از سرهنگ و سرگرد رحمتي من از جايم تند پريدم...
با ايستادن من انها هم متوجه خروج دكتر شدند و از جايشان بلند شدند
سرهنگ كلافه دستي به محاسن سفيدش كشيد و در مقابل دكتر ايستاد و گفت:
- عمل چطور بود؟
دكتر لبخند ارام كننده و اطمينان بخشي به روي هرسه نفرمان زد و گفت:
- جاي نگراني نيست گلوله رو در اورديم
شانس اوردن كه به استخونشون برخورد نكرد وگرنه كارمون سخت ميشد...
هرچند جناب سرگرد فيزيك قوي دارن و خوب مقاومت كردن اما مجبور شديم علي رغم خواست خودشون بيهوشش كنيم
تا يكي دو ساعت شايد بخاطره بيهوشي گيج باشن اما جز اون ديگه مشكلي ندارن!
فردا رو محض احتياط بمونن بيمارستان و از بعد مرخص هستن!!
خوب به حرف هاي دكتر كه مرد ميانسال وسفيد رويي بود گوش ميدادم كه نميدانم چرا رويش را به سمت من چرخانده و ادامه داد:
- فقط تاكيد ميكنم حتما خوب استراحت كنن و حد الامكان از دستشون استفاده نكنن...
#پارت_232
نگاهه مردَدم را حواله اش كردم و مضطرب از اينه بغل پشت سرمان را پاييدم
با ديدن سرهنگ موسوي و ماهان كه از ماشين پياده شده و به سمتمان مي امدند
با لحني كه تمام تلاشم را ميكردم تا ارام باشد رو به چشمان بسته ي حامي گفتم:
- رسيديم!بهتره پياده شيم...
سرهنگ موسوي هم رسيدن دارن ميان...
حامي كه گويا عين خيالش نبود سرش را اهسته همانطور كه به صندلي تكيه داشت به سمتم برگرداند و چشمانش را باز كرد
سكوت و نگاهه تب دارش حالم را دگرگون كرده بود كه زيرلب با خونسردي ديوانه كننده اش گفت:
- مشكل چيه؟
از اين همه بي فكري و بي خيالي اش فك منقبض شده ام را بيشتر از قبل بر روي هم فشردم و با اشاره اي به دستمان كه هنوز در هم گره خورده بود گفتم:
- مشكل اينه!!
لطفا دستم رو ول كن...
ميدانستم زرنگ تر از ان است كه متوجه حرفم نشده باشد فقط مي خواست خواسته ام را از زبانم بكشد كه كشيده بود
لبخند كجي بر روي لب هاي خواستني اش نشست و صورت رنگ پريده اش را درخشان كرد،...
نميدانم در وجودش چه جادويي بود كه با همين لبخند كج و كمرنگ تمام اضطراب و تشويشم فروكش كرد...
گويا ديگر هيچ حس بدي در اين عالم وجود نداشت و فقط من بودم و اين لبخند جادويي كه عجيب قلبم را ارام و جايم را در كنارش امن ميكرد...
صدايش مرا به خود اورد:
- خب دستت رو بردار اين كه سخت نيست هست؟
اخم هايم در هم رفت
خواستم دستم را يكباره پس بكشم كه او بلافاصله محكم تر از قبل ان را فشرد و اجازه نداد
با تعجب و قلبي كه تپش هاي بيتابانه اش ديوانه ام كرده بود نگاهش كردم و عصبي گفتم:
- بازيِ جديدته؟
حرفي نزد و تنها همان لبخند كج بر روي لب هايش بود
اين همه ارامشش مرا به مرز جنون رسانده بود
عصبي تر از قبل دوباره خواستم دستم را از حصار دستش بيرون بكشم كه اين بار علاوه بر دستم مرا هم به سمت خود كشيد
صورتش را مماس با صورتم قرار داد ودرحاليكه نگاهه جادويي اش را ميان اجزاي صورتم ميچرخاند و
نفس هايش پوست صورتم را از ان فاصله ي كم ميسوزاند اهسته لب زد:
- هنوز نفهميدي تا من نخوام نميتوني جايي بري؟
#فرزندپروری اصولی 👫
💢 #استرس و اضطراب مداوم ، بر روی حافظه و ادراك كودك تاثير منفی خواهد داشت و باعث افت كارایی آن ها در يادگيری می شود.
💢. هورمون استرس يا كورتيزل كه هنگام استرس توليد ميشود اگر به صورت مداوم ترشح شود به مغز #آسيب ميزند و حتی ضريب هوشی كودك را كاهش ميدهد
کانال تخصصی روانشناسان و مشاوران
🌨❄️ @Rasapsy. 🌨❄️
کثیف کاری رابطه مستقیم با افزایش هوش کودک دارد،
تا می توانید شرایط را فراهم کنید کودک گِل بازی، خمیربازی، رنگ بازی و.. انجام دهد.
کانال تخصصی روانشناسان و مشاوران
🌨❄️ @Rasapsy. 🌨❄️
🍃🌸
🌸سلام به زندگی که
☘برای بودنش زندهایم
🌸سلام به مهربانی
☘که همه بهش محتاجیم
🌸سلام به شما دوستان عزیز
☘چهارشنبه بهمنماه مبارک
🌸صبح زیباتون بخیر😊
🍃🌸
🍃🌸
شرافت ترامپی⁉️
دونالد ترامپ رئيس جمهور آمريكا در دوران مبارزات انتخاباتي وعده هاي عجيب و غريب فراواني مي داد!
او مي گفت اگر رئيس جمهور شود آمريكا از پيمان زيست محيطي پاريس خارج مي شود! پيماني كه پس از ٢٥ سال مذاكره به نتيجه رسيده بود، و او از اين پيمان خارج شد!
او مي گفت شاخص كل سهام داوجنز كه ميانگين ٣٠ سهام برتر بورس وال استريت هست را نه تنها از سقوط نجات مي دهد كه به ركورد ٢٠ هزار واحد خواهد رساند! و او اين كار را كرد، امروز شاخص كل داوجونز به بيش از ٢٤ هزار واحد رسيده است!
او مي گفت نرخ بيكاري در آمريكا را طي يك سال از ١٠ درصد به زير ٥ درصد خواهد رساند! و او اين كار را كرد! نرخ بيكاري در آمريكا اكنون به ٤ درصد رسيده است!
او مي گفت نرخ رشد اقتصادي آمريكا را تا پايان سال ٢٠١٧ كه در دولت اوباما كمتر از ١ درصد بود به بيش از ٣ درصد خواهد رساند! و او اين كار را كرد! نرخ رشد اقتصادي آمريكا در حال حاضر با رقم ٣/٢ درصد بالاترين نرخ رشد در بين كشورهاي صنعتي و توسعه يافته است!
او مي گفت در صورت پيروزي اورشليم را به عنوان پايتخت ابدي اسرائيل به رسميت خواهد شناخت و او اين كار را كرد!
او ميگفت اگر پيروز شود توافق برجام را به شكل فعلي قبول نخواهد داشت و جلو فروش هواپيماي بويينگ به ايران را خواهد گرفت! و او اين كار را كرد! توافق برجام با وجود مخالفت اروپا، روسيه و ساير كشورها، با فشار آمريكا در حال فروپاشي است و مجوز فروش بويينگ به ايران لغو گرديد!
او گفت اگر به او راي دهند در مرزهاي جنوبي آمريكا ديواري بلند بين مكزيك و آمريكا خواهد ساخت و پول ساخت آن را هم از مكزيك خواهد گرفت! و او اين كار را كرد! ترامپ با خروج از توافق تجارت آزاد با مكزيك و كانادا ( نفتا) براي واردات كالاهاي مكزيكي ٢٠ درصد عوارض وضع كرد! تنها در سال گذشته مكزيك بيش از ٢٣٠ ميليارد دلار به آمريكا كالا صادر كرده است و آمريكا بيش از ٤٠ ميليارد دلار عوارض واردات بدست آورده كه آن را براي ساخت ديوار مرزي اختصاص داده است!
او گفت تمام هزينه هاي سازمان ملل و يونسكو به عهده آمريكاست و كشورهاي ديگر حق عضويت خود را درست پرداخت نمي كنند و اگر اين كار را نكنند آمريكا از يونسكو خارج و بودجه سازمان ملل را كاهش مي دهد! و او اين كار را كرد! آمريكا از سازمان يونسكو خارج شد و بودجه سازمان ملل را ٥٠ درصد كاهش داد!
و ده ها وعده عملياتي شده ديگر آن هم فقط طي يك سال! با وجود تمام مخالفتهاي داخلي و جهاني عليه ترامپ!
آقايان سياستمدار و مسئول ايرانی!
حضرات متدين و متعهد!
شما كه در وعده دادن از يكديگر پيشی می گرفتيد!
بايد به شما گفت اگر دين و اخلاق نداريد حداقل كمی شرافت ترامپی داشته باشيد!
هرگاه دیدی دست دولتی به جیب بانک ها فرو رفت بدان تورم در راه است.
هرگاه دیدی دست دولتی در جیب شرکت ها فرو رفت بدان رشد اقتصادی منفی شده.
هرگاه دیدی دست دولتی به جیب مردم فرو رفت بدان آن اقتصاد خیلی وقت است ورشکسته شده!
چکیده ای از کتاب
"اقتصاد دولتی در سه سطر"😊🌸
https://t.me/joinchat/AAAAADvFZU6SWLkDDwaG3g
جدید
عالیهههه❤️❤️
روانشناسان ومشاوران ایران رسا
https://t.me/joinchat/AAAAADvFZU6SWLkDDwaG3g
🌺آقایان_بدانند
🍃 به عنوان یک مرد و یک همسر، به بانوی خود عشق بورزید. بگذارید بداند که محبوب و مورد تایید شما است.
👈 قلب و ذهن یک زن دائما به شنیدن و دانستن آن که دوست داشتنی و خواستنی و مطلوب است، نیاز دارد. با این کار عشقتان را همیشه زنده نگه میدارید و کاری میکنید تا همسرتان با همه توان سعی در جبران عشق شما داشته باشد.
👈 برای یک زن، کم دوست داشته شدن بدترین اتفاق است. زنها را باید زیاد دوست داشته باشید و این عشق رو مرتب به او یاد آوری کنید. فکر نکنید که خودش میفهمد یا باید بداند که دوستش دارید. عشق با ابراز شدن زنده میماند. این ابراز حس، محبت خودتان را هم عمیقتر میکند.
👈 همیشه در دسترس او باشید و به او نشان دهید که در هر شرایطی از او حمایت می کنید. هم جایی که زور بازوی شما نیاز است و هم جایی که توان و مقاومت روانی شما باید از همسرتان حمایت کند، در کنار او باشید.
https://t.me/joinchat/AAAAADvFZU6SWLkDDwaG3g
⚁دو تکنیک #کنترل_خشم همسران
💢 از دکتر فولر
کانال تخصصی روانشناسان و مشاوران
🌨❄️ @Rasapsy. 🌨❄️
⚁هشدار خیلی مهم
این کلیپ را برای تمام دختران جوان اطرافتان ارسال کنید!
اغفال و فریب دختران جوان در مترو که خیلی خطرناک است!
ببینید و نشر دهید..👌
https://t.me/joinchat/AAAAADvFZU6SWLkDDwaG3g
عصر سه شنبه تون که خوب باشه
یعنی بلیطت برنده س !
هم یه هفته رو بخوبی تموم کردی
هم یه هفته خوب پیش رو داری
🍱☕️عصر سه شنبه تون پر نشاط ☕️
کانال تخصصی روانشناسان و مشاوران
🌨❄️ @Rasapsy. 🌨❄️
#پارت_230
🦋محيا🦋
حالا وقت فكر كردن نبود
سلامتي و حال حامي برايم از هر چيزي مهم تر و با اهميت تر بود
ماشين را بي معتلي روشن كردم و درحاليكه مامورين دو ماشين پليس مشغول بنزهاي واژگون ميشدند و انها را دوره كرده بودند دوباره به سمت تهران حركت كردم..
سرهنگ موسوي و سرگرد رحمتي هم با ماشين ديگري پشتمان راه افتادند...
حامي سرش را به پشتي صندلي تكيه داد و پلك هايش را با درد بر روي هم فشرد
نگاهه مضطربم بر روي بازويش و جاده در گردش بود
گفتم:
- خيلي درد داري؟
شايد اگه نميومديم شيراز و اونا تنها...
دست سالمش را بالا اورد و قاطعانه اما با صدايي تحليل رفته گفت:
- من خودم اصرار به اومدن داشتم...بيخود خودتو اذيت نكن..
جمله ي اخرش را طوري به زبان اورد كه قلبم ناخوداگاه به تپش افتاد...
ديوانگي هاي بي موقع قلبم را ناديده گرفتم و حرفي را كه خيلي وقت بود بر روي زبانم مزه مزه ميكردم به زبان اوردم:
- ميشه بدونم محسن كيه؟
حامي كه گويا انتظارش را داشت همچين سوالي بپرسم چيني به پيشاني اش انداخت و اهسته و با احتياط در جايش جابجا شد
بدون اينكه چشمانش را از هم باز كند از لاي دندان هايش غريد:
- يه مريضِ رواني!
از رگ هاي متورم گردنش ميتوانستم بفهمم تا چه حد عصباني و خشمگين است
دوست نداشتم در اين شرايط و با اين وضعيت بدش حرف هايم بيشتر اذيتش كند
سعي كردم حس كنجكاوي ام را به هر مكافاتي خفه كنم و درحاليكه تمام حواسم را به جاده ميدادم دستم را بر روي دنده گذاشته و گفتم:
- بهتره حرف نزنيم در موردش...
يعني من فعلا نمي خوام چيزي بدونم!!!
تو درد داري...
با نشستن دست گرم و مردانه ي حامي كه دست كوچكم را بر روي دنده پوشانده بود مات و ناباور نگاهم را به سمتش چرخاندم
با ديدن نگاهه تب دارش حسي به جانم نشست كه تا بحال هيچوقت تجربه اش نكرده بودم
تمام وجودم گرم شده بود كه با حرفش اتش گرفتم :
- چرا نگرانمي؟
چرا دلت نمي خواد درد بكشم؟
انقدر برات مهمم؟
✨تقديم به تمام پرستاران عزيز
✨🌟✨🌟✨🌟✨🌟✨🌟
عارفانه ها ❤️ عاشقانه ها
🌟✨🌟✨🌟✨🌟✨🌟✨
https://telegram.me/joinchat/Bd1maj9w9FtFItIbi5A7uw
روز پرستار مبارک
مرکز خدمات مشاوره ای و روانشناختی رسا
#کالباس_خانگی 😋😋😋 به به🤗
خیلی آسونه☺️
حتما برای گل پسرا وگلاب خانوماتون درست کنین 👍
طعمش بینظیره👌
مطمئنم بچه ها عاشقش میشن😍😍
https://t.me/joinchat/AAAAADvFZU6SWLkDDwaG3g
#پارت_235
سرم را تاييد حرف هاي دكتر تكان ميدادم كه در همين حين تختي از اتاق عمل بيرون امد
با ديدن صورت رنگ پريده ي حامي با سرعتي باور نكردني خود را كنارِ تختش كشيدم
نگاهه غمگينم را بر روي اجزاي صورتش چرخاندم و نامحسوس لب زدم:
- حامي!
احساس كردم پلك هايش لحظه اي لرزيد
اما شايد توهمي بيش نبود
چون هرچه منتظر حركت ديگري ماندم دريغ از تكان كوتاه و كوچكي...
گوشه ي تخت را در مشت فشردم و همراه با پرستاري كه مسئول رساندن تخت به يكي از اتاق هاي بخش بود به سمت انتهاي سالن رفتيم
پس ورودمان به يكي از اتاق هاي بيمارستان كه درست در انتهاي سالن قرار داشت
پرستار پس از چك كردن وضعيت حامي و كم و زياد كردن سرمش كه مايع بي رنگي را به بدنش منتقل ميكرد لبخندي به رويم زد و با اطمينان گفت:
- نگران نباش عزيزم حال مريضت خوبه فقط بايد يكم استراحت كنه
تا كم كم بيهوشي از سرش بپره،...
لبخندش كش امد و به صورت حامي نگاه كرد و باز گفت:
- ادم سرسختيِ!
اجازه بيهوشي نميداد دكتر با زحمت تونست راضيش كنه هرچند تا اخرين لحظه بازم مقاومت ميكرد...
نميدانم چرا اما از نگاهه اخر پرستار جوان هيچ خوشم نيامد
ناخوداگاه اخم مهمان صورتم شد...
ملافه را تا روي سينه ي حامي بالا كشيدم و بدون اينكه به پرستار نگاه كنم گفتم:
- ممنون كه وضعيتش رو چك كردين من مواظبشم...
كلمات اخرم را طوري بيان كردم كه بفهمد رغبتي به بيشتر ماندنش ندارم و بايد از اتاق بيرون برود..
اما ظاهرا او قصد بيرون رفتن نداشت
يك تاي ابرويش را بالا داد و با نگاهي به سرتا پايم گفت:
- شما همسرشون هستين؟
دندان هايم را از حرص بر روي هم فشردم
ميدانستم حامي بايد مورد علاقه ي هر دختري باشد اما نه ديگر تا اين اندازه كه حتي در بستر بيماري هم برايش نقشه كشيده ودندان تيز كنند..
اخم هاي غليظم كه از شنيدن سوالش گرهه كور خورده بود به زحمت از هم باز كرده و گفتم:
- نه!
لبخندش از شنيدن حرفم بر روي لب هايش ظاهر شد
رسما داشت بر روي اعصابم رژه ميرفت كه در ادامه ي حرفم دوباره اخم هايم را در هم كشيده و گفتم:
- قراره ازدواج كنيم...
#پارت_233
شايد حناق گرفته بودم كه حرفي به زبانِ منِ بلبل زبان نمي امد...
لعنت به اين حس لذت بخش كه با هر حرف و توجه كوچك حامي به جانم مي افتاد و رهايم نميكرد تا جانم را به لبم برساند
نگاهم ميان چشمان تيره و دست مردانه اش كه همچنان دستم را ميفشرد در نوسان بود
از طرفي لبخندش تمام حواسم را ميگرفت كه به زحمت تمركز كرده
و قبل از اينكه سرهنگ از راه برسد و ابروي هردويمان برود با لحني كه تمام تلاشم را ميكردم تا محكم و قاطعانه باشد گفتم:
- الان وقت اين حرفاس؟
ميخواي قدرتت رو به همه نشون بدي؟
ولم كن!
لبخندش عميق تر شد و با نگاهه خيره اي به چشمانم گفت:
- اگه ولت نكنم؟
من فقط اعتراف ميخوام...
نه!ظاهرا او قصد نداشت كوتاه بيايد
من هم كه قصد اعتراف كردن نداشتم
نميدانم چه لذتي از كل كل با من ميبرد و حتي با اين بازوي زخمي هم دست اين شيطنت هاي گاه و بيگاهش برنميداشت
بايد مانند خودش رفتار ميكردم خيلي وقت بود كه او را تقريبا شناخته بودم
حامي اصلا انسان پيچيده اي نبود البته نمي توانستم غافلگيري ام از رفتارهايش را ناديده بگيرم
خيلي وقت ها از او رو دست خورده بودم اما حالا نوبت من بود تا او را گمراه كرده و به خواسته ام برسم..
برعكس تصورش كه مطمئن بودم خيال ميكرد حالا با تشر و حرص بيشتري پاسخش را ميدهم
لبخند ارامي زدم و دست از تقلا كشيدم و گفتم:
- ميدوني من با اينكه ميتونم ولي عادت ندارم اظهاره قدرت كنم...
محو تماشايم بود و حتما به حرف عجيبم فكر ميكرد كه يكباره دستم را از دستش بيرون كشيدم
و اين بار من مچ دستش را محكم در دست گرفتم...
🍯🐝🍯🐝🍯🐝🍯
#کارتون #هاچ_زنبور_عسل
کارتون زیبا و خاطره انگیز
🐝 هاچ زنبور عسل 🐝
« قسمت هفدهم »
کانال تخصصی روانشناسان و مشاوران
🌨❄️ @Rasapsy. 🌨❄️
📹 #کلیپ_آموزشی بسیار پرطرفدار و جذاب 😍😍😍👆👆
❇️🌀 #لذت_دانایی
🏵 #قطب_نما ⏱
کانال تخصصی روانشناسان و مشاوران
🌨❄️ @Rasapsy. 🌨❄️
🍃🌸
پلک بگـشـا نـازنـیـنـم
صبحِ زیبـایت بـخیـر
دلـربــا و بـهـتـریـنــم
صبح ِزیبــایت بـخـیـر
خوابِ نوشینت گوارا
نوش ِ مـــژگان ِ خمـار
خمره ےِچـلہ نـشینم
صبحِ زیبـایت بـخـیـر💚💛
خدایا، ای کس بی کسان حال دل دوستانم را خوب⭐️
دستانشان را پر از هر آنچه که آرزو دارند گردان⭐️
روزیشان وافر، برکت عمر و زندگیشان را فزون گردان⭐️
آمین
شبتون آروم دوستان عزیزم⭐️
قرص ضدباروری مردانه
محققان از مادهای که قبایل آفریقا به عنوان سم استفاده میکنند قرصهای ضدباروری بدون هورمون
برای مردان ساختند تا دیگه خانوما مجبور نباشن قرص هورمونی بخورن👌
@Rasapsy.👈🏻join🍃🌸
🌺بدانیم
✨ حاضر جوابی عامل ایجاد تنش در روابط
زوجین
❇️ یکی از علل مشاجره و دعوا بین همسران، تلاش برای تغییر دادن رفتارهای یکدیگر است، همچنین حاضرجوابی و سپر دفاعی در دست گرفتن باعث ادامه و تنش زایی جرو بحث در زندگی می شود.
🔸 بسیاری از زوجهای جوان در ابتدای زندگی مشترک با همسرشان همانند دوستانشان رفتار میکنند؛ یعنی به همان شکل، لجباز و یا حاضر جواب هستند. آنها فکر میکنند در روابط زناشویی و در مقابل همسرشان هم میتوانند همین رفتار را داشته باشند غافل از این که زندگی مشترک عرصه رقابت زن و شوهر نیست و اگر بخواهند مدام به پاسخ دهی بپردازند و در برابر هم قد علم کنند، کانون گرم خانوادگیشان پاشیده خواهد شد.
💢در رابطه با دوستان حاضر جواب وپاسخهایی بعضاً تند و تیز به حساب شوخی گذاشته و به زودی فراموش میشوند. اما در زندگی خانوادگی این نوع برخورد مقابل به مثل را به دنبال میآورد وتلافی کردنهای مدام، آتش اختلاف را دامن می زند و خانه را به میدان جنگ تبدیل میکند.
👈 بنابراین در برخورد با همسرتان از لجبازی و مقابل به مثل دوری کنید و اگر مسئلهای وجود داشت با آرامش و سیاست آن را خنثی کنید و به یاد داشته باشید شما قرار است سالهای سال در کنار هم زندگی کنید و مسلماً اگر در این زندگی رابطهای دوستانه و صمیمانهای حکم فرما باشد، لحظات لذت بخشی را کنار هم خواهید گذراند.
👈 در صورتی که با همسرتان اختلاف نظر دارید، سعی کنید بدون جار و جنجال و با منطق نظراتتان را مطرح کنید. اگر همسر شما یک بار به حرف شما عمل نکردهاست آن را بهانهای برای جبههگیری قرار ندهید.
👌به جای این کار سعی کنید گذشته را فراموش کنید و برای موضوع جدید تصمیم عاقلانهای بگیرید. اگر همسرتان یک روز با ناراحتی و بیحوصلگی با شما رفتار کرد شما به جای اخم و ناراحتی سعی کنید علت رفتار او را جویا شوید و در برطرف کردن ناراحتی او بکوشید. نه این که با رفتارتان به ناراحتی او اضافه کنید.
https://t.me/joinchat/AAAAADvFZU6SWLkDDwaG3g
#زنگ_تفریح 😜😜😜
مجموعه ای ناب از دختر است دیگر 🤣🤣🤣🤣
کانال تخصصی روانشناسان و مشاوران
🌨❄️ @Rasapsy. 🌨❄️
⚁ #سلامتی
7 راز جوان ماندن
1--خوردن جعفری
2--کسانی که زیاد چای بخورند پیر میشوند
3--خوردن فلفل باعث حفظ جوانی میشود
4--خوردن سیر از پیری زودرس جلوگیری میکند
5--قارچ دوران جوانی را افزایش میدهد
6— گوجه طول عمر را افزایش میدهد
7--اب هویج حافظ جوانی است.
: 16 ماده غذایی که شما را جذابتر میکند:
1. زغال اخته؛ ضدتیرگی دندان
2. بذر کتان؛ اکسیر جوانی پوست
3. کلم قرمز؛ ضدچین و چروک پوست
4. کیوی؛ میوه دوستدار لثه
5. برگه زردآلو، نگهبان رنگ پوست
6. مرکبات؛ کپسول ضدپیری
7. آلو؛ ضامن ناخن های سفت و محکم
8. سیر؛ جوان کننده پوست
9. تمشک؛ خداحافظی با ورم صورت
10. آووکادو؛ میوه جوانی
11. غلات کامل؛ پاک کننده پوست
12. سنبل هندی؛ مهارکننده استرس
13. انبه و هویج؛ هدیه هایی برای پوست
14. شیرسویا؛ برای داشتن ناخن های بلند
15. لبنیات کم چرب؛ ناخن هایی که نمی شکند
16. گوجه فرنگی برای درخشان شدن پوست
کانال تخصصی روانشناسان و مشاوران
🌨❄️ @Rasapsy. 🌨❄️
⚁ #نکات_قررری💃
💋مخصوص خانم های قررری
مردان در تنهایی روحیه شان شارژ میشود،پس بگذارید بعضی مواقع تنها باشند.
مردها از رفتار مردانه زنان خوششان نمی آید ؛ اگر رفتارتان مردانه است ،رفتارتان راتغییر دهید.
به او احترام بگزارید،از او حرف شنوی داشته باشید ؛ نه اینکه رامش باشید فقط خود رای و یک دنده نباشید.
یکی از مهمترین علاقمندی های مردان شغلشان است؛پس هرگزشغلشان را زیر سوال نبرید⚄
کانال تخصصی روانشناسان و مشاوران
🌨❄️ @Rasapsy. 🌨❄️
#پارت_231
نفسم رفت...
احساس ميكردم پوست دستم در تماس با دست حامي در حال سوختن است..
چه قدرتي در لمس او بود كه تا اين حد مرا اشفته ميكرد؟
نگاهم به اصطلاح به جاده و ماشين ها بود اما خودم كه خوب ميدانستم اصلا انها را نمي بينم...
مكثم طولاني شده بود كه بالاخره فكري به ذهنم رسيد و زبان خشك شده ام را در دهان چرخاندم و گفتم:
- اره مهمي چون قراره منو به هرمز برسوني!!
قول دادي!!
حامي كه تا ان لحظه منتظر به صورتم خيره نگاه ميكرد با اين حرف نه چندان خوشايندم پلك هايش را اهسته بر روي هم فشرد
نفس عميقش را مانند آه شايد هم يك حسرت بيرون فرستاد و دوباره سرش را به پشتي صندلي اش تكيه داد
سكوتش ازارم ميداد
اما دستش هنوز هم بر روي دستم بود و عجيب بود كه اين بار فرار نمي كردم...
دستم را پس نكشيدم تا به دل اشوبي ام خاتمه بدهم
انگار با تمام وجود مشتاق اين حال كه به خوب يا بد بودنش شك داشتم بودم...
تمام طول مسير به همين منوال طي شد...
نه حامي رهايم كرد نه من از اسارت دست او بيرون امدم...
با رسيدنمان به بيمارستان نفس اسوده اي كشيدم و ماشين را خاموش كردم...
نگاهم به صورت غرق در خواب و رنگ پريده ي حامي كه افتاد لب هايم را به دندان گرفتم..
نگرانش بودم و خوب ميدانستم علت نگراني و تشويشم همه چيز بود جز ان دليل مسخره اي كه برايش اوردم...
چشمم به دستم كه هنوز در دست حامي اسير بود كشيده شد...
حتم داشتم تا چند لحظه ي ديگر سرهنگ موسوي و سرگرد رحمتي سر مي رسند...
بايد دستم را ازاد ميكردم...
اهسته و با كم ترين تكان سعي كردم دستم را از زيره دست گرم و قدرتمند حامي بيرون بكشم
كمي موفق شده و دستم را پس كشيدم كه يكباره در ميانه ي راه او غافلگيرم كرد و ان را محكم تر از قبل در دستش فشرد....
پای سیب زمینی و قارچ😍
کانال تخصصی روانشناسان و مشاوران
🌨❄️ @Rasapsy. 🌨❄️
کودکان حرف گوش نکن، فنرهاي فشرده شده هستند
گاهي اذيت كردن بچه ها هنگام مهمان آمدن يا به مهمانى رفتن ميتواند دلايل تربیتی داشته باشد. اين كودكان مانند فنر فشرده شده هستند.
فنرى را بين دو انگشتتان فشار دهيد، زمانيكه آن را رها ميكنيد به اين ور و آنور ميپرد و به در و ديوار ميخورد. كودكاني كه والدين سختگير دارند هم اینگونه هستند.
پدر و مادرى كه عنوان ميكنند فرزندم در خانه مودب و آرام است، دست به چيزى نميزند و حرفهايمان را گوش ميكند. اما بيرون از خانه تبديل به موجود غريبه اى ميشود كه از كنترل ما خارج است، معمولا كودكى دارند كه در خانه اجازه كودكى كردن ندارد.
اين كودكان معنى آزادى را نميدانند و زمانى كه شخص سومى حضور دارد و ميدانند والدينشان نميتوانند او را مجبور به ساكت بودن بكنند، از فرصت به دست آمده استفاده ميكنند.
https://t.me/joinchat/AAAAADvFZU6SWLkDDwaG3g
5 نکته ساده برای #جلوگیری از👆👆👆👆 #سرماخوردگی 😷🤧🤒
✔️کاملترین گیف های آموزشی و بامزه کودکانه 👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADvFZU6SWLkDDwaG3g