2401
          
          تمام زندگی ام صرف شعر گفتن شد از آن زمان که شنیدم تو شعر می خوانی عباس_رازقی 
                    شاید برای دوست داشتنت
به دنیا نیامده باشم 
اما از وقتی که 
دوستت دارم 
به دنیا آمده ام 
#نسترن_وثوقی
@nabzeshear
                    نترس! به زبان بياور!
بنويس كه دلت برايم تنگ شده
اين همه سال،اين همه ماه،اين همه روز 
من نوشتم و بی پاسخ ماند
قول می دهم همين كه به زبان بياوری
قبل از تمام شدن جمله ات،
پايين پنجره ی اتاقت ايستاده ام
#علی_قاضی_نظام
@nabzeshear
                    چندیست شبهایی که مهتاب است بی خوابم
چندان که این امواج بیتابند،بیتابم
ای آبها دلگیرم از ماهی و مروارید
آخر چرا «ماه»ی نمیافتد به قلابم؟
هر چند ماهِ آسمان بر من نمیتابد
من هرگز از این آستان رو بر نمیتابم
در حسرت مویی چنین تسبیح در دستم
با یاد ابرویی چنین پابند محرابم
تنها نه چشمانم که جانم تشنه است اینبار
حاشا که گرداند سرابی دور سیرابم
                                                                                                                                                                       #محمد_مهدی_سیار
@nabzeshear
                    گیـرم کـه نگویـم چقــَدَر بـــی تـابـم...
دیـوانـه!
          خـودت کـه از دلـم بـاخـبـری...
#شهراد_میدری
@nabzeshear
                    تقصیر تو نبود!
خودم نخواستم چراغ قدیمی خاطره ها،
خاموش شود!
خودم شعرهای شبانه اشک را،
فراموش نکردم!
خودم کنار آرزوی آمدنت اردو زدم!
حالا نه گریه های من دِینی بر گردن تو دارند،
نه تو چیزی بدهکار دلتنگی  
این همه ترانه ای!...
#یغما_گلرویی
@nabzeshear
                    ببینمت !
تو کجایی که چهرهات
باغیست...!
که از هزار پنجره ،
نور میوزد
هر صبح...!؟
#رضا_براهنی
@nabzeshear
                    صبحانه ات را که خوردی
کمی قُربان صدقه آبشار گیسوانت که رفتی
کمی آیینه را که از تنهایی در آوردی
لباس هایت را بپوش
ترجیحا شال آبی ات را سرت کن!
این آسمان رنگ باخته دلگیرم می کند
داشتم می گفتم شال آبی ات را سرت کن
چند قطره آب به شمعدانی های روی طاقچه بپاش
کفش هایت را بپوش
ازخانه بیرون بزن
و قدم بزن
و فقط قدم بزن
حال کوچه را خوب کن
حال درختان کنار جاده را
حتی حال سنگفرش ها را
می دانی؟
از هر صد قدمت
فکر کردن به این احتمال که
هر روز یک قدم به من نزدیکتر می شوی
چند سال به عمرم اضافه می کند
راستی برایت گفته ام؟
شب ها با چشمان باز می خوابم
می ترسم به خوابم بیایی و
نبینمت...
                                                                                                                                                                       محمدکالجی
@nabzeshear
                    بی من چگونه می گذرد روزگار تو ؟
بی تو تمام هفته ی من عصر جمعه است !!!
#مبین_اردستانی
@nabzeshear
                    آلبوم را ورق میزنم 
سالهاست که این کار را میکنم !
به دنبالِ ردّی ،
نشانهای از دوستداشتنهای قدیمی !
از همانهایی که آنقدر نگفتیم ،
تا به تنهاییِ دلگیرِ کاغذِ آلبوم چسبید !
#صدیقه_جعفری
@nabzeshear
                    وطن یعنی هیچکدام از اینها نباید اتفاق میافتاد…
#بندر_عباس🖤🖤🖤
@nabzeshear
                    تو را دوست داشتم
چنان که گویی 
تو آخرین عزیزان 
من بر روی زمینی
و تو رنجم دادی
چنان که گویی من 
آخرین دشمنان تو 
بر روی زمینم....
#غادة_السمان
@nabzeshear
                    نشود رامِ منِ خسته اگر دل دلِ توست
بی تـو آرام نمیگیرد اگر دل دلِ ماست...
#گلشن_آزادی
@nabzeshear
                    فتادهام به بلایی که شرح نتوان کرد...
#هلالی_جغتایی
@nabzeshear
                    در نور شمع
زنتری؛
در آفتاب صبح که چشم باز میکنی
فرشتهتر؛
و من بین این دو زیبایی ِ با شکوه
عاشقانه آونگ شدهام ...!
#عباس_معروفی
@nabzeshear
                    آدم ها آنقدر زود عوض می شوند!
آنقدر زود که تو فرصت نمیکنی
به ساعتت نگاهی بیندازی...
و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها
تا دشمنی ها فاصله افتاده است!
 
📚چراغ ها را من خاموش میکنم 
#زویا_پیرزاد
@nabzeshear
                    دنیا به چشمان تو یک شاعر بدهکار است
                                                                                                                                                                          من آمـدم،من را به جای این طلب بردار
#اصغر_عظیمی_مهر
@nabzeshear
                    سالَم را
گردش زمین به دور خورشید تازه میکند...
روحم را گردش خودم به دور تو♥️🫀🫵
#زهرا_سرکارراه
✨
@nabzeshear
                    چنان ز پند شما ناصحان زمین گیرم
که گر دوباره نصیحت کنید میمیرم
مرا به خویشتنِ خویش وانهید که من
نه از قبیلۀ زُهدم نه اهل تزویرم
اسیر وسوسۀ سفرههایتان نشوم
که از سلالۀ مردان چشم و دل سیرم
حریم خواب من آن سوی خوابهای شماست
اگر چه مثل شما واژگونه تعبیرم
شما به سوی همان قلهها شتابانید
که من ز فتح بلندای شان سرازیرم
#محمد_سلمانی
                                                                                                                                                                         @nabzeshear
                    آنقدر 
بی منطق و بی فلسفه
دوستت خواهم داشت
که آخر مجبور شوی 
دوستم داشته باشی
#کامران_رسول_زاده
@nabzeshear
                    ای آرزوی چشمم رویت به خواب دیدن
دوری نمیتواند پیوند ما بریدن
ترسم که جان شیرین هجران به لب رساند
تا وقت آن که باشد ما را به هم رسیدن
موقوف التفاتم تا کی رسد اجازت
از دوست یک اشارت از ما به سر دویدن
تا روح بر نیاید جهدی همی نمایم
مشتاق را نشاید یک لحظه آرمیدن
چشمی که دیده باشد آن شکل و آن شمایل
بی او ملول باشد از روی خوب دیدن
ما را به نیمجانی وصلت کجا فروشند؟
ارزان بود به صد جان گر میتوان خریدن
غیرت همی نماید بر گوش دیدهٔ من
کز دور میتواند پیغام تو شنیدن
حیران شده است عقلم در صنع پادشاهی
کز خاک میتواند خورشید آفریدن
باشد همام شبها در آرزوی خوابی
وقتی مگر خیالت در بر توان کشیدن
 
                                                                                                                                                                          #همام_تبریزی
@nabzeshear
                    ای کاش اشک دست مرا رو نکرده بود
یا اینکه دل به بودن تو خو نکرده بود
ای کاش آنقَدَر به رخ ات زل نمی زدم
یا چلچراغ چشم تو سو سو نکرده بود
تقصیر من نبود،نشد…..اتفاق بود
قلبم که دست چشم مرا بو نکرده بود
آخر کسی شبیه تو آنقدر مهربان
تا آن زمان به چهرهٔ من رو نکرده بود
هی با نگاه قلب مرا پس نمی زد و
هی پیش با اشارهٔ ابرو نکرده بود
در حیرتم که چشم چه موجود جالبیست
جادوگریست زبده ولی رو نکرده بود
کاری که چشم و چشمک آهو به شیر کرد
چنگال شیر با تن آهو نکرده بود 
دست تو هم نبود ولی کاش قلب من
در خانقاه پلک تو یاهو نکرده بود
قطعا خدا نخواست تو باشی وگرنه هیچ 
کس لای درز نقشه ما مو نکرده بود
دیگر کسی به قمری ما…آه…بگذریم
ای کاش پشت پنجره کو کو نکرده بود
لعنت به چشم خیس من و جوهر قلم
کاش از شروع قافیه را او نکرده بود
                                                                                                                                                                       #منصور_یال_وردی
@nabzeshear
                    دلبرم
آغوشت بهشت ڪوچڪیست ڪه
درمیان آن عاشقے ڪردن حال و هواے
عجیبے دارد 👌❤️
#رها_رهگشای
@nabzeshear
                    بی خیالِ تقویم
به قلبم که نگاه کنی
می بینی
من متولد توِ/توِ/تو هستم..!
ناشناس
@nabzeshear
                    بر دیگران نوشت بسی نامهی وفا
بر حاشیه سلام هم از من دریغ داشت
#امیرخسرو_دهلوی
@akhbare_shahry
                    پیر نمیشدیم اگر تمام رفتهها 
برای به غارت بردن غرورمان برنمیگشتن...
مثل خورشیدی که رفته بود 
و دوباره از پس کوه ها سر بر کشید 
و مثل کسی که دوستش داشتیم 
و بعد از سال ها دوباره در خیابان دیدیم ...
#مصطفی_زمانی
@nabzeshear
                    باید به وی تبریکِ پی در پی بگویند
هرکس که یارش زاده یِ اردیبهشت است
#علی_عدالتجو
@nabzeshear
                    جمعه...
به دنیا آمده ام...
به هرچه دل می بندم تعطیل است ...
#صادق_هدایت
@nabzeshear
                    خیال طرّهی آشفتهی تو تا دل شب
هزار بار پریشان کند خیال مرا...
#فرخی_یزدی
@nabzeshear
                    ❤️🩹اينكه بخواهى اش
اينكه بخواهدت
و قسمتِ هم 
نباشيد
بدترين پايانِ بازِ 
فيلمنامه هاى دنياست...
#على_قاضى_نظام
@nabzeshear
                    از من میشنوی ؛
به هیچکس نگو "دوستت دارم"
اینها معادلاتِ دوست داشتن را بلد
نیستند..
گند میزنند به مسئله!!
#محسن_دعاوی
@nabzeshear