تمام زندگی ام صرف شعر گفتن شد از آن زمان که شنیدم تو شعر می خوانی عباس_رازقی
بی من چگونه می گذرد روزگار تو ؟
بی تو تمام هفته ی من عصر جمعه است !!!
#مبین_اردستانی
@nabzeshear
آلبوم را ورق میزنم
سالهاست که این کار را میکنم !
به دنبالِ ردّی ،
نشانهای از دوستداشتنهای قدیمی !
از همانهایی که آنقدر نگفتیم ،
تا به تنهاییِ دلگیرِ کاغذِ آلبوم چسبید !
#صدیقه_جعفری
@nabzeshear
وطن یعنی هیچکدام از اینها نباید اتفاق میافتاد…
#بندر_عباس🖤🖤🖤
@nabzeshear
تو را دوست داشتم
چنان که گویی
تو آخرین عزیزان
من بر روی زمینی
و تو رنجم دادی
چنان که گویی من
آخرین دشمنان تو
بر روی زمینم....
#غادة_السمان
@nabzeshear
نشود رامِ منِ خسته اگر دل دلِ توست
بی تـو آرام نمیگیرد اگر دل دلِ ماست...
#گلشن_آزادی
@nabzeshear
فتادهام به بلایی که شرح نتوان کرد...
#هلالی_جغتایی
@nabzeshear
در نور شمع
زنتری؛
در آفتاب صبح که چشم باز میکنی
فرشتهتر؛
و من بین این دو زیبایی ِ با شکوه
عاشقانه آونگ شدهام ...!
#عباس_معروفی
@nabzeshear
آدم ها آنقدر زود عوض می شوند!
آنقدر زود که تو فرصت نمیکنی
به ساعتت نگاهی بیندازی...
و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها
تا دشمنی ها فاصله افتاده است!
📚چراغ ها را من خاموش میکنم
#زویا_پیرزاد
@nabzeshear
لست إمام عينى، لكنكِ كُل ما إرى :
در برابر چشمانم نیستی،
اما تمام آنچه میبینم تویی:)
#احمد_شوقی
@nabzeshear
زیباترین اسم جهان را دارم انگار...
وقتی صدایم میکنی من را تو گاهی!
#طاهره_اباذری_هریس
@nabzeshear
لا لبی الا لبت لا بوس الا بوسه ات
یک حدیث دیگری دارد خدا با بوسه ات!
گرمی لبهای تو، دائم به دردم می خورد
در کنار سردی شب های دریا بوسه ات...
گرمی دستان تو یا باده ی چشمان تو!
گرچه کار هر دوشان مستی ست اما بوسه ات
این والضالین ترین شعر من مغضوب توست...
اهدنا اللبهای تو تا صبح فردا بوسه ات
روسری را باز کن اعجاز کن؛ گم راه کرد
قاریان سوره ی والعاشقان را بوسه ات
با و واو و سین که در انجیل و تورات مبین !
باب تحریف است بی آیات عظما بوسه ات
گرد تفسیر بحار البوسه ی لب های تو
زاهد و گبر و مسلمان است حاشا بوسه ات
اینقدر با سرخی لبهات بی تابم نکن
میکند من را ذلیل و خوار و رسوا بوسه ات
الفرار از مرگ هیهات از لبت باید گریخت
تا نبرده جان من را هم به یغما بوسه ات
#ناصر_مولوی
@nabzeshear
مادرم شاعر نیست
در عوض نصف غزل های جهان را گفته
شعر را میفهمد
مادرم قافیهی لبخند است
وزنِ احساس
ردیفِ بودن
مادرم مثنوی معنوی است
حافظ و سعدی و خیام و نظامی ...
اصلاً
مادرم شعرترین منزوی است
من رباعی هستم
خواهرانم غزلاند
پدرم شعر سپید
خانهی ما شب شعر
صبح، بیدل داریم
با کمی نان و پنیر
ظهر، سهراب و عطر ریحان
شب، رهی یا قیصر
مادرم شاعر نیست
در عوض نصف غزلهای جهان را گفته .......
#صمد_بهرنگی
@nabzeshear
به جای صبح بخیر بهش بگو:
در من گنجشک هایی هر صبح
به رسم بودنت آواز می خوانند
و این یعنی که عشق هنوز از شهرمان
کوچ نکرده است...!
#صفا_وهابی
@nabzeshear
دوست داشتن هم دل میخواهد
هم دلیل
تو دلیل باش
دلش با من
@nabzeshear
شاعر که نه،
ولی کافیست،
از " تو " بنویسم،
واژهها شعر میشوند؛
#سودابه_حسینی
@nabzeshear
بی خیالِ تقویم
به قلبم که نگاه کنی
می بینی
من متولد توِ/توِ/تو هستم..!
ناشناس
@nabzeshear
بر دیگران نوشت بسی نامهی وفا
بر حاشیه سلام هم از من دریغ داشت
#امیرخسرو_دهلوی
@akhbare_shahry
پیر نمیشدیم اگر تمام رفتهها
برای به غارت بردن غرورمان برنمیگشتن...
مثل خورشیدی که رفته بود
و دوباره از پس کوه ها سر بر کشید
و مثل کسی که دوستش داشتیم
و بعد از سال ها دوباره در خیابان دیدیم ...
#مصطفی_زمانی
@nabzeshear
باید به وی تبریکِ پی در پی بگویند
هرکس که یارش زاده یِ اردیبهشت است
#علی_عدالتجو
@nabzeshear
جمعه...
به دنیا آمده ام...
به هرچه دل می بندم تعطیل است ...
#صادق_هدایت
@nabzeshear
خیال طرّهی آشفتهی تو تا دل شب
هزار بار پریشان کند خیال مرا...
#فرخی_یزدی
@nabzeshear
❤️🩹اينكه بخواهى اش
اينكه بخواهدت
و قسمتِ هم
نباشيد
بدترين پايانِ بازِ
فيلمنامه هاى دنياست...
#على_قاضى_نظام
@nabzeshear
از من میشنوی ؛
به هیچکس نگو "دوستت دارم"
اینها معادلاتِ دوست داشتن را بلد
نیستند..
گند میزنند به مسئله!!
#محسن_دعاوی
@nabzeshear
شهر را گشتم که مانند تو را پیدا کنم
هیچکس حتی شبیهت نیست، فوقالعادهای!
#سجاد_سامانی
@nabzeshear
بهانه ام...
اگر تُ نباشی
عشق از واژه های شعرم
نمی چکد هرگز...!
#مژگان_بوربور
@nabzeshear
ای كاش میشد آخرش مال تو بودم
مثل تمام فیلم های سینمایی!
#رضا_عزیزی
@nabzeshear
بر نیامد کاری از حاذق ترین جراح شهر
فکر و ذکرت از سرم بیرون نمی آید عزیز!
#ابراهیم_زمانی
@nabzeshear
و شب آفريده شد
تا نبودن ها را يادآورى كند...
#فاطمه_جوادى
@nabzeshear
تکه ای یخ عاشق خورشید شد...
گفت ای خورشید من، برمن بتاب...
بی تو از سرمای خود یخ میزنم...
میخورم درخود همیشه پیچ وتاب...
با نگاه گرم و زیبایت بیا...
روزهایم را کمی شاداب کن...
بوسه های نرم گرمت رافقط...
برسرو بر روی من پرتاب کن...
گفت خورشید، ای یخ زیبای من...
عمرتو اینگونه پر پر میشود...
دوستی بامن برایت خوب نیست...
عمرکوتاه تو کمتر میشود...
صحبت خورشید، یخ را آب کرد...
بیشتر آشفته و بی تاب کرد...
نور خورشید و هوای گرم، نه...
تکه یخ را گرمی "عشق" آب کرد
ناشناس
@nabzeshear
دارد حرمت شاه کرم ، وه چه صفایی
مهمان توام ، نور خدا جود و سخایی
نقاره چه خوش میزند آهنگ رضا را
هان خوشتراز این کس نشنیده است نوایی
خورشید که سر میرسد از مشرق دلها
تعظیم کند بر تو و ایوان طلایی
این زِلّه سلامت کند ای نور علی نور
زنگار دلم رفت و آورد جلایی
بیمار توام ای تو طبیبم نظری کن
درمانگر هر عارضه ای طب و دوایی
چشمم به عنایات و کرامات تو باشد
فخر است به درگاه تو ای شاه، گدایی
گیرم به بغل پنجره فولاد و ضریحت
مدهوش شوم تا که دلم را بربایی
من آمدم ای شاه پناهم بده مولا
خواهم که دم مرگ به دیدار من آیی
قربان جوادت روم ای قبلهء هفتم
از خویش مرانم که تور یارضعفایی
ای ضامن آهو همه در غربت و تنها
دل بر تو سپردیم که غریب الغربایی
#کریمزاده
زله : بیچاره ،، درمانده
@nabzeshear