jouissance_me | Unsorted

Telegram-канал jouissance_me - ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

4487

آنقدر خاطره دارم که انگار هزار سال زیسته ام... شارل بودلر @Jouissance_me

Subscribe to a channel

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#فلسفه

شوپنهاور


شوپنهاور به جای آن‌که جهان را با بهت و ترس بنگرد، با اکراه بدان می‌نگریست.

شوپنهاور اراده را نیرویی عالم‌گیر می‌داند که پشتیبان یا برتابنده‌ی همه‌ی پدیدارهاست.
ما در مقام افراد صرفاً جزء کوچکی از این اراده‌ی کور فراگیریم.
شوپنهاور فلسفه‌اش را به تمامی بر این فرض اصلی که اراده‌ای در همه‌چیز جاری و نافذ است استوار می‌سازد.
این اراده امری شرور، یا بی‌اعتنا به انسانیت تلقی می‌شود و به این معنی منشا درد و رنج در عالم است.
جهان بدین ترتیب اساساً شر است یا به ما بی‌اعتناست: جایگاه فلاکتی چاره‌ناپذیر است و گه‌گاه بارقه‌ای از هول و هراس بر آن می‌تابد.
نگاهش به جهان نگاه انزجاری ظریف، بخردانه و بلندپرواز است.
در عبارات مطول یاوگی رفتار بشر را به بازی می‌گیرد.
تنها پاداش ما این درک اندک است که اراده شر اعظم است و شوخی کثیفی به هزینه‌ی ماست.


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#موسیقی_ایرانی
مرضیه

🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

مرگ و دوشیزه

از دیرباز نوشته‌هایم در کشاکش دو همزاد ذهنی‌ام بود، در تنگنایی بی‌پایان گرفتار بودم و از دست‌شان رها نمی‌شدم: از یک سو نیاز پایه‌ای و بالقوه‌ی درخشان بشریت برای داستان‌گویی بود، در سویی دیگر این حقیقت بی‌رحم قرار داشت که در جهان امروز ما بیشتر زندگی‌هایی که باید دل‌مشغول بازگویی همین داستان‌ها باشند، عموما نادیده انگاشته می‌شوند، به یغما می‌روند و به اجبار ساکت می‌شوند.


این مساله که تمامی شورش‌های ذکرشده در این نمایش‌ها بر سر زنان رخ داده است، صرف اتفاق و حادثه نیست.
زنان اغلب اعضای با قدرت کمتر جامعه هستند، آنها در حاشیه افتاده‌اند، هرچند وقتی زنان دست به شورش می‌زنند لبریز اراده، خشم و وقار می‌شوند و به این شکل دنیایی را می‌شکافند، آن را از هم باز می‌کنند و قدرت را به چالش می‌گیرند، تا قدرت در مقابل تلاش‌های آنان رخ عیان کند و زشتی‌های خویش را جلوی دیدگان قرار دهد.


اکنون بیشتر از گذشته عقیده‌ام این است که یک دموکراسی شکننده را باید با بیان عمیق تمام دراماها و اندوه‌ها و امیدواری‌هایی قدرت بخشید که در ورای حیات آن وجود دارند و تنها به این روش و بدون پنهان کردن آسیب‌های وارده به ما می‌توانیم زندگی را تحمل کنیم و دیگر گذشته را تکرار نکنیم.


آریل دورفمان


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#فلسفه
#معرفی_کتاب

جهان همچون اراده و تصور
آرتور شوپنهاور


"حقیقتا نمی‌توان باور کرد که مسیر زندگی اکثریت عظیم انسان‌ها مادام که از بیرون نگریسته شود چه بی‌معنا و بی‌اهمیت است، و هنگامی که از درون احساس شود چه تیره و بی‌محتوا است."

شوپنهاور

وقتی شوپنهاور کتاب جهان همچون اراده و تصور را تمام کرد، دست.نویس را با یادداشتی البته متواضعانه برای ناشر فرستاد: "این کتاب در آینده منشا و موجبی برای صد کتاب دیگر خواهد شد."
از قضا معلوم شد که این برآورد بیش از اندازه فروتنانه بوده است.
شانزده‌ سال بعد ناشر به شوپنهاور اطلاع داد که تقریباً همه‌ی چاپ اول شاهکارش را به عنوان کاغذ باطله تبدیل به خمیر کرده است.
واکنش شوپنهاور در برابر این عدم استقبال معاصرانش چنین بود: " آیا یک موسیقی‌دان از استقبال پرشور شنوندگانش خشنود می‌شد اگر می‌دانست که همه‌شان تقریباً کر هستند؟"


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#ادبیات
#معرفی_کتاب

📓 صداهایی از چرنوبیل
تاریخ شفاهی یک فاجعه ی اتمی
🖊 سوتلانا آلکسیویچ
🔁 حدیث حسینی
➰➰➰➰➰
نمی دانم از چه بگویم: از مرگ یا از عشق؟
اصلا آیا این دو یکسانند؟ از کدام یک بگویم؟

تازه ازدواج کرده بودیم. هنوز حتی تا مغازه هم دست در دست هم می‌رفتیم . به او می‌گفتم دوستت دارم؛ اما آن زمان نمی دانستم چقدر...

ما در خوابگاه ایستگاه آتش‌نشانی زندگی می‌کردیم. شبی صدایی شنیدم.
گفت پنجره را ببند و برگرد به رختخواب. در نیروگاه آتش سوزی شده. زود بر می‌گردم.
و صبح او در بیمارستان بود.
و من هر روز با آدم تازه‌ای رو به رو می‌شدم.
سوختگی و جراحات و پوسته پوسته شدن؛
و همه اینها مالِ من بود. او محبوبم بود!

به پرستار شیفت گفتم "داره می‌میره."
گفت: "مگه انتظار دیگه‌ای داشتی ؟ درجه‌ی تشعشعات او هزار و ششصد رونتگن هست. حتی چهارصد درجه هم مرگباره.
تو کنار یک راکتور هسته‌ای می‌نشینی."

بدنش از بین رفته بود. تکه هایی از احشایش را بالا می‌آورد. باندی به دستم بستم و تا جایی که می.شد آن ها را از دهانش بیرون می‌کشیدم.

در مورد این چیزها نمی‌توان حرف زد ، نمی‌توان در موردش نوشت؛ حتی نمی‌توان با یادآوری این‌ها زنده ماند.

همه‌ی اینها مال من بود. او محبوب من بود.

هیچ‌کس نمی‌پرسد ما چه دیده‌ایم و چه چیزی را پشت سر گذاشته‌ایم؟
هیچ کس نمی‌خواهد از مرگ‌ بشنود؛

اما من در باره‌ی عشق به تو گفتم؛ در باره‌ی عشقم...

لیودمیلا ایگناتنکو ، همسر آتش نشان واسیلی ایگناتنکو

🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#چکامه

گفت:
عشقِ تو برای من بدنی دیگر است. دور می‌شوی از خویش وقتی که دور می‌شوم از تو.

آدونیس


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#ادبیات
#معرفی_کتاب

▫️بازرس
▫️▫️گوگول
▫️▫️▫️آبتین گلکار


آه، خنده. قضیه‌ی مهمی است.

من در بازرس عزمم را جزم کردم تا تمام پلشتی‌های روسیه را در توده‌ای گرد آورم و یک‌باره همه‌شان را به تمسخر بگیرم.

بازرس نظریات مختلفی را برانگیخت برخی استقبال کردند، برخی به وجد آمدند و گروهی دیگر نویسنده را به هجونویسی و افترا زدن به روسیه متهم کردند و او را یاغی خطرناک خواندند.
این اتهامات گوگول را به شدت تحت تاثیر قرار داد و او تصمیم گرفت به خارج از کشور سفر کند تا در فراغت دوردست بتواند نوشتن "نفوس مرده" را به پایان رساند.

همه همین کار را می‌کنند و این به تنهایی برای توجیه وجدان پینه‌بسته‌ی شهردار قصه کفایت می‌کند.


شروع بازرس  یکی از بهترین و موجزترین نمونه‌های شروع نمایش‌نامه و گره‌افکنی در ادبیات نمایشی جهان به شمار می‌رود.
گوگول به جای مقدمه‌چینی، با نخستین جمله‌ی نمایش‌نامه تنش دراماتیک را به وجود می‌آورد و گره نمایش را پایه‌گذاری می‌کند.

نوآوری دیگر گوگول این است که هنگام برشماری نابسامانی‌ها حتی به رفع یک مشکل یا عیب جدی پرداخته نمی.شود و همه‌ی تذکرات جنبه‌ی کاملا سطحی و ظاهری دارد.
معروف است که تزار نیکلای اول در نخستین شب اجرای بازرس در تئاتر حضور یافته بود و از ته قهقهه می‌زد.


"مسئله فقط آن است که سمبه‌ی چه کسی پرزورتر است؟
"الان زیر پای من می‌لولی، چرا؟
چون سمبه‌ی من پرزورتر بود؛ ولی اگر زور تو یک کم می‌چربید، آن وقت تو بی‌چشم و رو مرا زیر پا له می‌کردی یا مثل یک دستمال بی‌مصرف می‌انداختی دور."


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

Phantom Thread (2017)
Dinner Scene



🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#فلسفه
#معرفی_کتاب

▫️انسان‌ها در عصر ظلمت
▫️▫️هانا آرنت
▫️▫️▫️مهدی خلجی


فهمیدن فعالیتی پایان‌ناپذیر است که طی آن در عین تنوع و تغییر مدام، با واقعیت کنار می‌آییم و آشتی می‌کنیم و به عبارت دیگر در جهان احساس آشنایی و آسودگی می‌کنیم
فهمیدن روندی پایان‌ناپذیر است و بنابراین نمی‌تواند هیچ نتیجه‌ی نهایی تولید کند
فهمیدن زنده‌بودن به شکلی ویژه‌ی آدمی‌ست.


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#چکامه

دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش
بر که توان نهاد دل تا ز تو واستانمش

قوت شرح عشق تو نیست زبان خامه را
گرد در امید تو چند به سر دوانمش

ایمنی از خروش من گر به جهان دراوفتد
فارغی از فغان من گر به فلک رسانمش

آه دریغ و آب چشم ار چه موافق منند
آتش عشق آن چنان نیست که وانشانمش

هر که بپرسد ای فلان حال دلت چگونه شد
خون شد و دم به دم همی از مژه می‌چکانمش

عمر من است زلف تو بو که دراز بینمش
جان من است لعل تو بو که به لب رسانمش


سعدی



🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

سعدی
شجریان

گروه شهناز
هر که بپرسد ای فلان
حالِ دلت چگونه شد؟
"خون شد و دم به دم همی
از مژه می‌چکانمش."



🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#art
Portrait of the artist's mother
James McNeill Whistler

➖➖➖➖➖


https://youtu.be/baUJTGZTOvU?si=Kjaf1G6mKQ5zk9U1

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#art
#painting


Arrangement in Grey and Black No. 1
Or Whistler's Mother
Or Portrait of Artist's Mother
۱۸۷۱
James McNeill Whistler

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#هنر
#نقاشی

جوئل پیتر ویتکین


انسان بد ساخته شده است، باید او را روی تخت معاینه نشاند و برای او بدنی تازه تعریف کرد.

آنتونن آرتو


ویتکین انسان را با ترس‌های پنهانش روبرو می‌کند.
تم عکس‌های او اجساد، تن‌های تکه تکه شده و مطرودین می‌باشد، مطرودینی که هر یک زخم‌های مسیح را بر تن دارند.


این تصاویر را از گوشه‌ی چشم می‌نگریم، اما همواره در برابر دیدگان ما حاضرند.

تلاش ویتکین انتقال دادن چیزی است که قابل انتقال نیست و از هنر به مفهوم عام خود گریزان است.

اگر مرگ بزرگترین تابو باشد، ویتکین تابوشکنی بزرگ است.

🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#موسیقی_ایرانی

ویگن~مهتاب


أعيشُ هُنا، بين أشياء مُحطَّمة، قلبي واحدٌ من بينها

اینجا زندگی می‌کنم، لابلای این خرت‌و‌پرت‌های شکسته؛ یکی‌شان هم «قلبم».


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#ادبیات
مرگ و دوشیزه
آریل دورفمان


"چگونه می‌توان گذشته را زنده نگه داشت و زندانی گذشته نشد؟
چگونه فراموش کنیم و خطر تکرار همین اتفاقات را در آینده نداشته باشیم؟"

آریل دورفمان در تریلوژی مقاومت، در نمایشنامه‌ی مرگ و دوشیزه راوی این قصه‌ است.
نمایشنامه‌ای که رومن پولانسکی در ۱۹۹۴ اقتباس سینمایی‌اش از آن را ساخت.

آیا آنها که شکنجه شده‌اند و آزار دیده‌اند، بعدها می‌توانند در یک سرزمین، در یک کنسرت کنار شکنجه‌گر خود بنشینند و مرگ و دوشیزه‌ی شوبرت را با هم گوش‌ کنند؟

"فرض کن چه می‌شود اگر همه همین شکلی رفتار کنند و خودشان به مجازات شکنجه‌گران‌شان بپردازند، آیا کل ماجرای بازگشت به دموکراسی یک شوخی نخواهد بود؟"


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#فلسفه
#معرفی_کتاب

جهان همچون اراده و تصور
آرتور شوپنهاور


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#PDF


بازرس
گوگول


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#ادبیات
#معرفی_کتاب

بازرس
گوگول


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#ادبیات
#گوگول


عروسی


برای همین است که از خواستگاری خوشم نمی‌آید.
دوندگی دارد: امروز نمی‌شود، فردا تشریف بیاورید، پس‌فردا هم یک فنجان دیگر، باز هم باید فکر کنیم.
آن هم برای قضیه‌ی به این پیش پا افتادگی، معمای لاینحل که نیست.


#PDF

🔘@Jouissance_me
➖➖➖➖

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#ادبیات

نیما یوشیج

نیما نسب نامش را به «نیماور» می‌رساند، با این توضیح «نیماور اسم دو سه نفر از اسپهبدان غربی مازندران بوده است. مورخین نیماور را نام‌آور می‌نویسند که غلط است. نیماور مرکب است از نیما = قوس برج نهم از بروج در زبان طبری،  کمان + ور؛ به معنی کماندار یا کماندار بزرگ.

تمایز این انتخاب در قیاس با تخلص باقی شعرای هم‌دوره‌ی اوست که نمایان می‌شود. کولی (کسرایی) سایه (ابتهاج)، امید )اخوان ثالث)، صبح و سپس بامداد (شاملو)، آینده (اسماعیل شاهرودی)، سرشک (شفیعی) سروش (اسماعیل خویی) و بسیاری دیگر از تخلص‌های معاصران معمولاً نامهای هنری‌اند با سایه‌های شاعرانه و گاه رمانتیک بر حسب احوال روحی شاعر، حال آنکه نیما تخلص هنری‌اش را از شخصی اقتباس می‌کند قدرتمند و جنگجو.

او با انتخاب این تخلص تصویری از قدرت و تسلط می‌سازد و سپس با رسمی کردن آن و پای‌فشردن بر آن و جا انداختن آن به مشی مصرانه و مقتدرانه‌اش استمرار می‌بخشد.

اگر نام مستعار تا حدودی گویای روحیات و علایق و تمنیات شاعر باشد از این وجه می‌توان مبنای روان‌شناسی فردی برایش یافت و تخلص نیما یوشیج به خوبی می‌تواند تمایل نیما به قدرت را آیینگی کند. او با این درجه از اعتماد به نفس در شاعری است که نام هنری‌اش را به نام رسمی‌اش تبدیل می‌کند و این به نظر من یک سیر اگزیستانسیال است از خلاصه.شدن وجود شخص علی اسفندیاری در وجود نیما یوشیج شاعر.

سایه اقتصادی‌نیا

🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

ساز و آواز مخالف سه‌گاه
🎤 آواز: محمدرضا #شجریان
🎼 همنواز آواز: شاهو #عندلیبی (نی) ، رامین صفایی (سنتور)
🖋کلام از #سعدی
💿 کنسرت گروه شهناز آبان ۱۳۹۰ لندن


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#هنر

مادر
ویسلر
مستر بین


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#هنر
#نقاشی


یکی از بانفوذترین معتقدان سبک امپرسیونیست نقاشی آمریکایی به نام جیمز ابوت مک‌نیل ویسلر ۱۸۳۴-۱۹۰۳  بود.
او مانند دگا یا رودن امپرسیونیست سفت و سختی نبود، زیرا دل‌مشغولی اصلی او تاثیرات نور و رنگ نبود، بلکه بیشتر به دقت و ظرافت کمپوزیسیون توجه داشت.
او علاقه‌ی هنردوستان را به صحنه‌های احساساتی تحقیر می‌کرد و تاکید داشت آنچه در نقاشی اهمیت دارد موضوع نیست بلکه نحوه‌ی بیان آن با رنگ‌ها و شکل‌هاست.
یکی از معروف‌ترین و آیکونیک‌ترین تابلوهای ویسلر پرتره‌ی مادر اوست و آن را با عنوان آرایش سیاه و خاکستری به نمایش گذاشت.
تعادل دقیق فرم‌های ساده است که کیفیت آرام‌بخش این تابلو را ایجاد می‌کند و رنگ‌مایه‌های ملایم سیاه و خاکستری آن، از مو و لباس مادر گرفته تا دیوار و کف‌پوشو پرده، تعالی‌بخش آن حالت تنهایی رضاداده‌ای‌ست که چنین جذابیت سترگی را در این تابلو به‌وجود آورده است.ً

ویسلر در ۱۸۷۷ تابلوهایی از مناظر و صحنه‌های شبانه به سبک ژاپنی را به معرض نمایش گذاشت که عنوان نکتورن را بر آنها قرار داد و هر تابلو را ۲۰۰ گینی قیمت‌گذاری کرد.
راسکین نوشت: "هرگز انتظار نداشتم که یک آدم معرکه‌گیر نادان، برای پاشیدن یک کاسه رنگ به صورت مردم ۲۰۰ گینی ناز شست بخواهد.
وقتی مورد استنطاق قرار گرفت که آیا وی به راستی چنان مبلغ گزافی را برای کاری "دو روزه" مطالبه می‌کند؟ ویسلر در پاسخ گفت: "خیر، برای دانشی که در طول یک عمر به دست آمده است."


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

My body is a cage
Peter Gabriel


➖➖➖➖➖


https://youtu.be/rw47fAg60nk?feature=shared

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#art
#painting




Witkin was notorious for featuring real corpses and body parts in his photography. ‘The Kiss’ is one of his most famous works.


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#ادبیات
#معرفی_کتاب

مکتب‌های ادبی

رومانتیسم



رومانتیسم نه تحقیر قانون سه وحدت کلاسیک است، نه درآمیختن کمدی با تراژدی و چیز دیگری از این قبیل.
بیهوده برای گرفتن پروانه‌ای بالهای او را می‌چسبید، زیرا رشته‌های ظریفی که این بال را به بدن او وصل می‌کند در میان انگشتانتان نابود خواهد شد.
رومانتیسم ستاره‌ی گریانی است، رومانتیسم ستاره‌ی نالانی است، رومانتیسم پرتو ناگهانی و سرمستی بیماری است.

رومانتیسم در اصل یک جنبش مطلقاً انقلابی است و شعار آن: بیان آزادی احساسات‌های انسان و تایید حقوق فردی است.

در یک دوران بی‌مایگی و تسلط فئودالیته‌ی جدید صنعت و پول، رومانتیسم اصرار دارد که از جنبه‌ی فجیع و تراژیک زندگی سخن بگوید.
بالزاک که در آغاز متوجه این نکته نشده بود و لامارتین را به عنوان ترانه‌خوان ناتوان شبی مهتابی، که آینده‌ی درخشانی در سیاست و در خدمت میراث‌خواران ثروتمند دارد مسخره می‌کرد، بیست و پنج سال بعد در سال ۱۸۴۴ در رمان دهقانان معنی حقیقی مرثیه‌های این شاعر رومانتیک را تحلیل می‌کند.
در واقع رومانتیسم و رئالیسم دو جنبه‌ی جدایی‌ناپذیر رودرویی با زندگی هستند. و آن آگاهی به واقعیت تلخ و بی‌گذشت است.

رومانتیسم از مخالفت ساده با زیبائی‌شناسی کلاسیک بسیار فراتر می‌رود.
در تعریف رومانتیسم بیشتر بر روی انواع فرار رومانتیک‌ها تکیه می‌شود: فرار به رویا، فرار به گذشته، به سرزمین‌های دور دست، به تخیل، اما کمتر کسی می‌پرسد که آنها از چه چیزی می‌خواستند فرار کنند؟

آنها بیشتر از اینکه از چهارچوب خشک قواعد کلاسیک فراری باشند از آزادی دروغین و رشد سرمایه‌داری نو پا می‌گریختند.
اگر «رنه»ی شاتوبریان در پناهگاهی جنگلی منزوی می‌شود از سر هوس نیست بلکه بر اثر ناکامی است.
نسل رومانتیک
نسل آرزوهای برباد رفته است و مکتب آنها مکتب سرخوردگی.


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…
Subscribe to a channel