«هیچ سنگ نبشته ای را یارای برابری با چنین نام بلندی نیست». ✅بایگانی آثار جواد طباطبایی: یادداشت ها درسگفتارها نکته ها ملاحظات اخبار و وضع نشر کتابها معرفی آثار خاطرات یادنامه ها
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
@JavadTaba 🌲
چرا طباطبایی ترور شخصیت شد؟ سوءقصد به نظریه بقای ایران
نویسنده: سالار سیف الدینی
سیاست نامه، نمره 31، 1403
@Javadtava 🌲
در ستایش اندیشه و قلم
در تاریخ اندیشه ایرانزمین، نامی چون جواد طباطبایی چونان مشعلی در ظلمت رخ مینماید. او نه صرف ناقل تاریخ، که معمار بنایی بود که در آن، گذشته و اکنون در آینهای متقابل به تأمل نشستهاند. آثار او، از «تأملی درباره ایران» تا «تاریخ اندیشه سیاسی»، نه فقط کتاب، که میدانگاهی است برای مواجهه با پرسشهایی که قرنها در پستوی ذهن ایرانی خفته بود: ما کجاییم؟ چگونه انحطاط اینچنین بر ما چیره گشت؟ و چگونه میتوان از این گرداب به امکان رهایی یافت؟
طباطبایی، با قلم خویش که گاه شمشیری بود و گاه ترازویی، به کندوکاو در بنیادهای فکری ایران پرداخت. او تاریخ را نه چون روایتی خطی، که چون سپهری از اندیشهها نگریست؛ جایی که هگل و ابنخلدون در کنار زرتشت و خواجه نصیر به گفتوگو مینشینند.
این کوشش، بیگمان، یادآور حماسهای دیگر است: کوشش حکیم توس، فردوسی بزرگ. اگر فردوسی با «شاهنامه» کوشید تا زبان پارسی را از گزند فراموشی و انحطاط برهاند و هویت قوم پارسی را در قالب ابیات جاودان بازسازی کند، طباطبایی نیز با نثر فلسفی خویش، هویت فکری ایران را از زیر آوار غفلت و تحریف بیرون کشید.
فردوسی، با رنج سیساله، بنای زبانی ساخت که آیندگان در آن سکنی گزینند؛ طباطبایی اما، با تأملات عمیق خویش، بنای اندیشهای برافراشت که در آن، تاریخ نه صرفاً گذشته، که آینهای برای فهم اکنون و آینده باشد. هر دو، در برابر انحطاط ایستادند: یکی با احیای حماسه و اسطوره، و دیگری با بازخوانی فلسفه و سیاست.
اگر فردوسی، ایران را در برابر تازش بیگانه به شعر درآورد، طباطبایی ایران را در برابر خویشتن خویش نهاد تا خود را بیازماید.
این قیاس نه از سر تعارف، که از سر حقیقت است. هر دو، در روزگار خویش، بهسان نگهبانانی بودند که در برابر فروپاشی ایستادگی کردند. فردوسی، پارسی را از مرگ زبان رهانید و طباطبایی، اندیشه ایرانی را از مرگ تأمل.
آثار طباطبایی، چونان «شاهنامه»، نه متعلق به زمانه خویش، که متعلق به همه زمانهاست؛ زیرا پرسشهایی که او طرح کرد، پرسشهایی ابدیاند. او با ما سخن گفت از «ایرانشهر» و «امکان تفکر»، و این سخن، دعوتی است به برخاستن از خواب غفلت، به تأمل در خویشتن، و به بازسازی آنچه در گذر ایام از کف دادهایم.
پس، در ستایش او باید گفت: طباطبایی، چونان فردوسی، نه فقط اندیشمند که حماسهسرای اندیشه بود. قلم او، که گاه تلخ بود و گاه دشوار، آیینهای است که ما را به خویش میخواند؛ و این، شاید بزرگترین خدمت او به ایران باشد.
@JavadTaba 🌲
جلال آل احمد و دانشگاه
جواد طباطبایی
دانشگاه در ایران به ضرورتی تأسیس شد. اگر بخواهم از تعبیری که جلال آل احمد، در غربزدگی درباره دوره ای از تاریخ معاصر ایران به کار برده استفاده کنم میتوانم گفت که خاستگاه این ضرورت تکوین نطفه آگاهی از پایداری در برابر خطر نزدیک برافراشته شدن پرچم استیلای غرب» - و نه غربزدگی» به خلاف آن چه آل احمد گمان کرده بود - «بر بام ایرانی بود که از سده هایی پیش از آن از اندیشیدن بازایستاده بود. آل احمد اهل سیاست از نوع بسیار مبتذل آن بود یعنی «سیاست» او نوعی از سیاست زدگی جهان سومی آن بود به قول سید احمد فردید، مندرج در تحت «فلک زدگی» و از این رو هیچ نمی گفت که سیاست زدگی فلک زده را در آن نیآمیخته باشد. ارزیابی او نیز درباره دانشگاه - به عنوان کسی که دانشگاه نرفته بود - نمی توانست مشوب به این سیاست زدگی نباشد. شیشه كبود ایدئولوژی او اجازه نمیداد که بداند دانشگاه در ایران به ضرورتی تأسیس شد و کوشش برای فهم این ضرورت است که می تواند پرتوی بر زوایای تاریک آن بیفکند نیازی به گفتن نیست که کسی که جز «تئوری توطئه» نخوانده باشد نمیتواند معنا و منطق چنین ضرورتی» را دریابد.
این «تئوری توطئه» و نظریه های دیگر از این قبیل از امپریالیسم تا غربزدگی و شرق شناسی به رغم دلالتی که میتوانند بر وجهی یا وجوهی از واقعیت ها داشته باشند نظریه هایی از سنخ «فلک زدگی» اقوامی است که در دوره ای از تاریخ خود به قول توکویل، «عزم جزم کرده اند عقب مانده بمانند و میمانند آل احمدها و ادوارد سعیدها «نظریه پردازان» همین «عزم جزم» به نفهمیدن منطق «ضرورتی» بودند که ما را وادار می کرد به کوششی پرمخاطره برای فهم منطق استیلای غرب دست بزنیم تا «پرچم
استیلای غرب بر بام خانه ما برافراشته نگردد اما سیاست زدگی آل احمد مانع از آن بود که بتواند تمایز میان منطق پایداری در برابر استیلای غرب و منطق «عزم جزم» به عقب ماندگی به بهانه غربزدگی را در یابد. آل احمد از غرب چیزی جز ظواهر آن - که به قول او همان قرطی بازی باشد - نمی دانست و برای آن دانسته های خود «نظریه هایی سخیف می بافت، اما چون آن نوع روشنفکری در دهه چهل خورشیدی، از سنخ «دیکتاتوری دموکراتیک پرولتاریای شعر و ادب مبتذل بود کسی جرئت نمی کرد اگر در خانه کسی بود، به مخالفت با یاوه های آن روشنفکری قد علم کند. اگر آل احمد به جای «نظریه پردازی درباره غربزدگی اندکی از مقدمات علم و فکر اروپایی یاد گرفته بود به عنوان مثال چیزهایی درباره تاریخ نویسی اروپایی فرا گرفته بود میتوانست بداند که رجل سیاسی، تاریخ نویس و نظریه پرداز اندیشه سیاسی یونانی سدۀ دوم پیش از میلاد، #پولوبییوس در تواریخ گفته بود که از میان عوامل دوگانه زوال تمدن ها - درونی و بیرونی عامل درونی اهمیت بیشتری دارد زیرا عامل بیرونی نیز در صورتی میتواند کارگر باشد که عامل درونی تأثیر آن را ممکن سازد.
این نکته پراهمیتی بود که تاریخ نویسی اروپایی از همان آغاز، از آن آگاهی پیدا کرده بود و از این رو پیوسته جایگاه «ضرورتها را می دانست و به نوعی تاریخ ضرورتها بود گفتم که دانشگاه، در ایران به ضرورتی تأسیس شد و نمی توان در بی اعتنایی به منطق این ضرورت درباره این دانشگاه سخنی جدی گفت اگر اینک این منطق ضرورتها را به محک نظر پولوبییوس درباره دو عامل درونی و بیرونی انحطاط و زوال تمدن ها بزنم می توانم گفت که ضرورت تأسیس دانشگاه بیشتر از آن که ناشی از عامل بیرونی استیلای غربزدگی باشد عاملی درونی داشت و آن همانا تصلب نظام علمی حوزه های علمیه به عنوان تنها نهاد متولی علم در ایران بود که از سده هایی پیش از آن که در عصر ناصری گروهی از اهل نظر از نوع جدیدی پیدا شوند که از آن پس روشنفکران نامیده شدند، علم در آنها تعطیل شده بود اما تکوین آگاهی از این تعطیلی مزمن نیز با امکانات حوزه ها ممکن نمی شد.
ملاحظاتی درباره دانشگاه، مینوی خرد
#آل_احمد
#دانشگاه
@Javadtaba 🌲
توضیحی برای وضع ایرانزمین پس از سقوط شاهنشاهی ساسانی
✍جواد طباطبایی
تردیدی نیست که اگر از زاویه تاریخ باستانی در این حادثه نظر کنیم عمده ترین سبب فروپاشی شاهنشاهی ساسانی را باید انحطاط درونی نظام آن بدانیم و نه حمله بیرونی و به این اعتبار فروپاشی ایران زمین بر اثر حمله عربان را میتوان نتیجه انحطاط تاریخی ایران دانست اما اگر همین حادثه را از دیدگاه تحول تاریخی آتی ایران زمین تا سده ششم هجری مورد بررسی قرار دهیم لاجرم میتوان ارزیابی متفاوتی از آن عرضه کرد.
پیوندی که میان دیانت جدید و اندیشه ایرانشهری برقرار شد و از میان رفتن بسیاری از محدودیت های نظام پیشین را باید چونان زمینه ساز دگرگونی هایی دانست که در فاصله سده های سوم تا ششم در ایران روی داد. در این سده ها که به درستی عصر زرین فرهنگ ایران خوانده شده است، با از میان رفتن چیرگی خلیفگان، سامان کهن فرمانروایی ایران زمین تجدید شد، زبان فارسی نوآئینی جانشین زبان پهلوی شد که همۀ امکانات زبان شعر، ادب و همه شاخه های دانش را به یکسان داشت.
نخبگان ایرانی توانستند با سود جستن از افقهای باز امپراتوری جدید در همۀ دانشها و مهارتهای زمان به سرآمدانی کاردان تبدیل شوند و وابستگی خدایگانی و بندگی را به نفع خود دگرگون کنندـ این که ایرانیان نبردی را که نظامی بود، باخته بودند اما جنگ فرهنگی را نباختند مبین این است که «وضع انحطاط» واپسین کلام فرهنگ و تمدن باستانی ایران نبود، تنها صورتی از فرهنگ و تمدن ایرانی به پایان رسیده بود و میبایست آن مادهٔ کهن صورتی نو می پذیرفت.
شاهنشاهی ساسانی و نظام بسته آن توان پذیرفتن این صورت نو را نداشت مادهٔ فرهنگ و تمدن ایرانی که هنوز زندگی و زایندگی خود را از دست نداده بود نیازمند افقهای بازی بود تا بتواند به صورتی نو درآید تعبیر نوزایش اسلام که برخی درباره این دوره از تاریخ اسلام به کار برده اند از دیدگاه تاریخ فرهنگ و تمدن ایرانی جز حلول آن ماده در این صورت نیست، اسلام اگر عربی مانده بود جز دیانتی نبود، اما تمدن نمیشد چنانکه به طور عمده در قلمرو فرهنگ ایرانی شد.
معنای این تحول از دیدگاه تاریخ فرهنگ و تمدن ایرانی جز این نیست که ایرانیان انحطاط باستانی خود را به نوزایش دوره اسلامی تبدیل کردند. بازشدن افقهای سیاسی، ترکیبی از اسلام، فرزانگی باستانی ایران و فلسفه یونانی، چونان نسیم شمال بر بازمانده مرداب کهن وزیدن گرفته بود جهان نو میشد.
بی هیچ تردیدی این نخستین فروپاشی ایرانزمین، انحطاطی جدی اما «انحطاطی زاینده» بود که به فاجعه نابودی ایران منجر نشد.
تأملی درباره ایران، مینوی خرد، ۱۳۹۵
@Javadtaba 🌲
حماسه ملی، دولت ملی
جواد طباطبایی
اینکه بیش از یکسده پیش تئودور نلدکه، خاورشناس آلمانی، شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی را حماسه ملی ایران نام داد و اینکه والتر هینتس، تاریخ نویس آلمانی برآمدن صفویان را «تشکیل دولت ملی» در ایران خواند، از اینروست که آن دو، در شاهنامه فردوسی و حکومت صفویان رگه هایی از واقعیت ملی ایرانی یا آن چیزی را میدیدند که هانری کربن از آن به «آن ایرانی» یا res iranica تعبیر کرده است، «آنی» که من از آن به «مشکل» تعبیر میکنم.
تأملی درباره ایران، مینوی خرد، ۳۸
@Javadtaba 🌲
کشور بودن
✍جواد طباطبایی
امروزه در عرف بین المللی عراق و افغانستان به یک اندازه کشور هستند که ایران و خلاف politiciallycorrect بودن است که بگوئیم از این سه تنها یکی کشور است و همیشه بوده و آن دو دیگر نیستند و هرگز نبوده اند. اگرچه به ظاهر همسانی های بسیاری میان آن سه و مردمان آنها وجود دارد اما از این سه قلمرو سرزمینی و تجربه مردم آنها نمیتوان یک توضیح واحد عرضه کرد. ایران «تاریخ پایه ای» دارد اما عراق و افغانستان هنوز حتی تاریخ ندارند بلکه قبایل دارند. استبداد فرمانروای پیشین و دموکراسی وارداتی فرمانروایان کنونی عراق، آن را در صورت کشور جلوه میدهند، اما نیروهای گریز از مرکز قبیله های افغانستان را شاه این کشور مهار میکرد و شگفت آنکه از سه دهه پیش حتی استبداد کمونیستی صادراتی و نیز دموکراسی وارداتی نتوانسته اند آن نیروها را مهار کنند. تردیدی نیست که خلاف politiciallycorrect بودن است که بگوییم عراق و افغانستان بدون این استبدادهای بومی و دموکراسی های وارداتی کشور نیستند و تا اطلاع ثانوی نیز کشمکشهای میان قبایل تاریخ نیست، منازعات قبیله ای است.
تأملی درباره ایران، جلدنخست، دیباچه ای برنظریه انحطاط، مینوی خرد
@Javadtaba 🌲
🎙پرسپکتیو جدید ماکیاوللی
جواد طباطبایی، درسگفتار ماکیاوللی، بخش آخر، ۱۳۸۸
دیالکتیک دره و قله
@JavadTaba 🌲
🎙تحول مفهوم «ملت/Nation»
دکتر طباطبایی در این بخش از درسگفتار ماکیاوللی، جلسه اول به تحول مفهوم ملت می پردازد و توضیح میدهد که این کلمه در زبان های اروپایی و فارسی چه تحول معنایی پیدا کرده و چگونه از مضمون قدیم مذهبی تخلیه شده و سپس مفهوم جدید «ملی» پیدا کرده است.
@Javadtaba 🌲
ابن مقفع و تجدید اندیشه سیاسی ایرانشهری / تاریخ اندیشه سیاسی در ایران
✍جواد طباطبایی
@JavadTaba 🌲
برتولوت برشت شعری دارد با این مضمون که، "من در جنگل های سیاه به دنیا آمده ام و سردی این جنگلهای سیاه تا پایان عمرم در جان من همچنان خواهد ماند". من هم در شبی متولد شدم در تبریز سردی که شوروی، آذربایجان را تجزیه کرده بود و این خاطره همچنان موضوعی در افق دید من هست و کوشش میکنم آن را در خودم زنده نگهدارم(جواد طباطبایی، موسسه بهاران، حاشیه درسگفتار ایده آلیسم آلمانی،۲۳ آذر ۱۳۹۵).
۲۳ آذر، زادروز فیلسوف ملی ایران، سرو ایرانشهر گرامی باد
@JavadTaba 🌲
قانون یا عادلانه است یا اصلا قانون نیست. فهم قانون در میدان جاذبه حقوق است که آن را تبدیل به قانون میکند پس قانونی که حقوقی نباشد اصلا قانون نیست.
توماس قدیس در ادامهی سخن از ارسطو گفته بود مناسباتی را که مصلحت عمومی در آنها رعایت نشده نمیتوان سیاسی/شهروندی خواند و شهریاری که فرمانروایی او ناظر به مصلحت عمومی نباشد سردسته حرامیان است و فرمانروایی او غصبی است.
(جواد طباطبایی)
Das Gesetz ist entweder gerecht, oder es ist überhaupt kein Gesetz. Das Verständnis des Gesetzes liegt in seiner Beziehung zu den Rechten, die es erst zu einem Gesetz machen. Ein Gesetz, das nicht auf Rechten beruht, ist daher kein Gesetz.
Thomas von Aquin erklärte in Anlehnung an Aristoteles, dass Verhältnisse, in denen das Gemeinwohl nicht berücksichtigt wird, nicht als politisch oder zivilgesellschaftlich gelten können. Ein Herrscher, dessen Herrschaft nicht auf das Gemeinwohl ausgerichtet ist, ist nichts anderes als der Anführer einer Räuberbande, und seine Herrschaft ist rechtswidrig.
(Javad Tabatabai)
@JavadTaba 🌲
روسیه و وضع کنونی ایران
✍جواد طباطبایی
#یادداشت
@JavadTaba🌲
دولت-ملّت داریم، اما دولت-امّت نداریم!
🎙سخنرانی در موسسهی آموزش عالیِ اقباللاهوری
مشهد، ۲۱م تیرماه ۱۳۹۶
بعضیها گفتند که ایرانیها ملّت جدیدی هستند و کلمهی ملّت و ملّی را ربط میدهند به ملّیگرایی که از “ناسیونالیسم” ترجمه کردهاند.
سرانجامِ این برداشت، چیزی میشود که آن استاد تاریخ گفت، که: رضاشاه ایران را درست کرده است!
خوب اگر اینقدر بفهمیم و اینقدر سواد داشته باشیم که معلومست چه میشود! ما ملّت بودیم قبل از این که کلمهی ملّت در معنای جدید را درست کرده باشیم.
برخی استدلال میکنند که ملّت نیازمند دولت است. ما از طریق دولت هم میفهمیم که ایران، ملّت بوده است.
ایران دولت خودش را حداقل از زمان سامانیان، از امّت جدا کرد زیرا که ‘موضوعِ’ دولت، ملّت است نه امّت :
دولت-ملّت داریم اما دولت-امّت نداریم
تلاشی هم که نظریهپردازان عرب کردند و شاید هنوز هم زور میزنند که الشعبالعربی درست کنند و یک چنین دولتی درست کنند، به جایی نرسیده است و نمیرسد. نکتهی مهم برای ما این متمایز بودن ایران در اینجاست که وحدت ملّی خود را از دولت خود نگرفته است بلکه وحدت ملّی ایران بوده که دولت را ایجاد کرده است.
به این دلیل هم است که این تداوم ایران به کجا ربط پیدا می کند؟چرا ایران متداوم است؟راز بقای ایران در کجاست؟
راز بقای ایران به رغم همه کشورهای دیگری که دولتشان، دولتِ ملّی است، در چیست؟
متمایز بودن ایران در این جاست که وحدت ملّی خود را از دولت خود نگرفته است، بلکه وحدت ملّی ایران بوده که دولت را ایجاد کرده است.
به این دلیل هم است که با شگفتی بسیار میگوییم چیزی نزدیک به هزارسال اقوام ترک در ایران حکومت کردند ولی همینها، زبان فارسی را به هند بردند!
این اتفاق در جای دیگری از جهان نیفتاده است. ایران توانسته است تمدنی و فرهنگی را ایجاد کند که به کمک آن، امور دیگر را متعین کند. پس فرهنگ ایرانی، دولت ایرانی را ایجاد کرده است.
آنجایی که دولت ها بحرانساز بودهاند، سرنگونشان کرده است تا اوضاع بحرانی سپری شده، و دولت دیگری آمده است. بههرحال، هر دولتی که نتوانسته با نظام فرهنگی متکثر ایران تطبیق یابد، برافتاده است.
ایران جامعه کوتاه مدت نیست، بلکه جامعهی بسیار طولانی مدتی است که دولتهای کوتاه مدت داشته است. تازه آن هم در برخی موارد و نه همیشه!
چرا دولتها کوتاه مدت بودهاند؟
چون دولتها نتوانستهاند خودشان را با جامعهی ایران تطبیق دهند و چون نتوانستهاند، آن فرهنگ و تمدن که استوارتر، اصیلتر و پایدارتر بوده است، برکنارشان کرده است، یعنی ملت در ایران، دولت را از دور خارج میکند. این فرهنگ و این ملّت واحد، متکثّر است و هر دولتی که نتوانسته این تکثر را در عین وحدت ایران برآورد، ملّت کنارش گذاشته است.
#امت
#خلافت
همچنین مطالعه کنید👇
/channel/JavadTaba/49 🌲
@Javadtaba 🌲
چرا هگل تاریخ را از دولت هخامنشی آغاز میکند؟
دولت چیست؟
فرق دولت به مثابه «واقعیت موثر» با سایر دولتها در چیست؟
#نکته ای از درسگفتار #هگل طباطبایی
#کوروش
@JavadTaba 🌲
آیین بزرگداشت استاد جواد طباطبایی در خانه اندیشمندان از سوی انجمن ایرانی مطالعات غرب آسیا در ۹ اسفند برگزار خواهد شد.
@Javadtaba 🌲
تنها استاد بومی علوم سیاسی ایران
یادداشتی از دکتر حمید احمدی (استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران) در نکوداشت خاطره جواد طباطبایی
تنها استاد بومی علوم سیاسی تا جایی که به یاد دارم نخستین بار نام جواد طباطبایی را از زبان استادم دکتر حسین بشیریه شنیدم. سال ۱۳۶۹ بود و من در استانه رفتن به خارج از کشور برای دوره دکتری. معاون آموزشی دانشکده حقوق و علوم سیاسی بود و در دفترش اهسته به من گفت «یک استاد میخواهم جذب کنم که بی نظیر و برای مسایل ایران بسیار مفید است». با کنجکاوی پرسیدم کیست؟ گفت: دکتر جواد طباطبایی. این کار را کرد اما در کانادا که بودم خبر اخراج دکتر طباطبایی و دکتر روشندل را در اوایل دهه ۱۳۷۰ شنیدم.
در سال ۱۳۷۵ که برگشتم کتاب «زوال اندیشه سیاسی در ایران» او را خواندم و شگفت زده از دانش او درباره اندیشه غرب و همزمان تاریخ و تحولات و اندیشه سیاسی ایران. با ولع تمام کتاب را می خواندم و صفحات انرا علامت گذاری و حاشیه نویسی می کردم. تمام که کردم گفتم «اینک تنها استاد بومی علوم سیاسی ایران!»، که بجای توسل به نظریه ها و مدلهای نامربوط به کشور ما، میخواهد نشان دهد چگونه با تکیه بر دانش عمیق تاریخی خود از ایران، میتوان نظریه پردازی واقعگرایانه کرد. بعد ها در چند جا او را در محافل و سخنرانی هایش دیدم و با هم گفتگو کردیم و از مجاهدت های او برای ایران در این دوران تنهایی و پر آشوبش سپاسگزاری کردم.
از هنگامی که در اوایل دهه ۱۳۹۰ به عرصه عملی دفاع از هویت ملی ایران و مقابله با گرایشات ضد ایرانی پا گذاشت، موج تازه دشمنی و هتاکی به او از سوی کج اندیشان کوته فکر قوم گرا و حامیان خارجی انها در باکو و خارج کشور ونیز برخی نیروهای مذهبی نا آگاه و افراطی تحت تاثیر نفوذی های ضد ملی و ضد ایرانی مذکور در کشور براه افتاد. با وجود بیماری جانکاهی که داشت تا اخرین لحظه های عمر پر برکتش از راه دفاع از ایران و ایرانیت باز نایستاد. او از نسل آذری های پر افتخار مدافع سنگر مستحکم ایران و ایرانیت بود که به همه ایرانیان بویژه هم ولایتی های جوان آذری اش درس تعلق آنها به ایرانشهر و تعلق ایرانشهر به آنها و علم آموزی و میهن دوستی و ایران خواهی داد. راهش پر رهرو باد!
@Javadtaba 🌲
آیین بزرگداشت استاد جواد طباطبایی در خانه اندیشمندان از سوی انجمن ایرانی مطالعات غرب آسیا در ۹ اسفند برگزار خواهد شد.
@Javadtaba 🌲
آنانکه محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه ای و در خواب شدند
خیام
@JavadTaba 🌲
جغرافیای سیاسی ایرانزمین
✍جواد طباطبایی
تحول تاریخی هیچ قومی در شرایط آزمایشگاهی شکل نمیگیرد بلکه تاریخ، میدان پیکار پیوسته است و میزان داوری در تاریخ، دستاوردهای جنگ است نه نتیجه نبرد. این نکته اساسی را نباید فراموش کرد که وضع بحران و جنگ همیشه نتیجه گزینش آزاد یک قوم نیست بلکه تحمیلی است. هیچ قومی نمیتواند به پیامدهای جایگاه جغرافیای سیاسی سرزمین خود تن در ندهد، اما میتواند با شناخت درست داده ها و با آگاهی از منطق آن خود را بر داده های «جغرافیای سیاسی» تحمیل کند. به دیگر سخن ایرانزمین با توجه به مکان خود در جغرافیای سیاسی نمیتوانسته است در معرض یورش اقوام بیگانه قرارنگیرد، اما با توجه به دائمی بودن تهدید و تجاوز میبایست اندیشه ای از «مدیریت بحران» پیدا می کرد که تا بتواند درد «ضعف طبیعی» خود را با آخرالدوای اراده معطوف به قدرت درمان کند.
تأملی درباره ایران، مینوی خرد، ۱۳۹۵.
@Javadtaba 🌲
🎙بررسی استراتژیک وضع ایران
تالار وزارت کشور-ونک،
سمپوزیوم مناسبات فرهنگی،تاریخی و اجتماعی ایران و قفقاز، بهمن ۱۳۹۳
بررسی استراتژیک سیاست داخلی.
بررسی سیاست منطقه ای ایران، ترکیه و عربستان.
طرح موضوع ایران بزرگ فرهنگی.
نتایج امت گرایی در سیاست خارجی.
@Javadtaba 🌲
پرسپسکتیو جدید ماکیاوللی
✍جواد طباطبایی
اشاره: متن کوتاهی که در ادامه خواهدآمد، بخشی از درسگفتار ماکیاوللی است که در پایان دهه 1380 توسط دکتر جواد طباطبایی تدریس شده است. آنچه که طباطبایی در این بُرش توضیح داده، تفسیری از تمثیل مهم ماکیاوللی است که از آن به عنوان چشم انداز/ پرسپکتیو ماکیاوللی یاد میشود و برخی از مهمترین نویسندگان تاریخ اندیشه سیاسی نیز به آن اشاره کرده اند. او در این تمثیل به تفاوت تحلیل منطق قدرت از دو چشم انداز متفاوت (کوه و دامنه یا قله و جلگه) می پردازد و با اشاره غیرمستقیم به سلسله مراتب اجتماعی، به تفاوت دیدگاه مردم و صاحبان قدرت می پردازد.
***
ماکیاوللی می گوید، در سیاست یک دیدگاه وجود ندارد، بلکه دو دیدگاه هست و بستگی دارد که شما از کجا به قدرت نگاه کنید. مثالی که او میزند پرسپکتیو جدید است. ماکیاوللی به شهریار میگوید، من از میان عوام مردم نگاه میکنم و تو از بالا نگاه میکنی (یعنی از موضع قدرت) و این شبیه آن است،کسیکه بخواهد کوه را بکشد و در دامنه کوه ایستاده باشد و چشم انداز خوبی برای نقاشی دارد. ولی کسیکه بخواهد درّه را نقاشی کند باید بالا باشد و عظمت درّه را از بالا ببیند. ماکیاوللی میگوید وضع من نسبت به شما چنین است، شما (شهریار) بالای قلّه هستید و من پائین قلّه ام. اما فکر نکنید چون بالا هستید می توانید تمام قدرت، وسعت یا اهمیّت آن را از آن بالا ببینید. چون از بالای کوه نمیشود خودِ کوه را دید و ترسیم کرد. همانطور که از درّه نمیشود، درّه را ترسیم کرد.
پس دو دیدگاه متفاوت وجود دارد که این دو دیدگاه هستند که اگر کنار هم گذاشته شود ، خواهیم فهمید که قدرت و مناسبات آن چگونه است. به عبارت دیگر کسی که در قدرت است نمیتواند وضع خود را درست تحلیل کند. اینکه همیشه آدم های معمولی -که ما باشیم- فکر میکنیم بعضی (حاکمان) چرا اینطور عمل میکنند یا چرا چنین اشتباهاتی میکنند و هر اتفاقی که در هر جایی می افتد، میگوئیم که میشد آن را دید [پیش بینی کرد] به خاطر همین تفاوت چشم انداز است. بله! می شد دید، برای اینکه ما از درّه (دامنه) به بالا (قله) نگاه میکنیم ولی از آن بالا نمیشود قله را دید، [البته] احتمالا پائین (دامنه) را میتوان که گاهی اوقات [حاکمان] آن را هم نمی بینند.
اما ماکیاوللی اتفاقاً به منطق بسیار پیچیده سیاست جدید اشاره میکند و میگوید ماهیت قدرت از درونِ قدرت قابلِ توضیح نیست و مناسبتش هم قابل فهم نیست و ضمن اینکه خودش را پائین میآورد و میگوید من پائین هستم در واقع این پائین آمدنی است که مثل بسیاری از مناسبات جهان جدید و مدرنیته رو به بالا است. یعنی یک دیالکتیک بسیار پیچیده ای بین بالا و پائین است و همیشه اینطور نیست که آنهایی که بالا هستند، بالا باشند و آنها که پائین هستند، پائین. در واقع سعی دارد این وضع را توضیح دهد و میگوید درست است که من پائین هستم و از درّه به کوه نگاه میکنم اما تویی که در بالای کوه هستی نمیتوانی آن را ببینی، پس نقطه ضعف من (مردم عادی)، همان نقطه قوت من هست و نقطه قوت تو (شهریار) نقطه ضعف ات است زیرا نمیتوانی به رغم اینکه بالا هستی وضع خودت را تحلیل کنی.
در واقع میخواهد بگوید شمایی که همواره به قدرت عادت کرده اید، علت شکست های پی در پی شما همین است که این رابطه بالا و پائین برای تان روشن نیست. این دو دیدگاه متفاوت به منطقِ قدرت تا کنون فهمیده نشده و سیاست نامه های رایج آن زمان این را به ما نشان نمیدهند. پس یک نیاز اساسی وجود دارد که این دو دیدگاه کنار هم گذاشته شود و به شهریار میگوید؛ باید بتوانی دیدگاه متفاوت را ببینی وگرنه بازهم شکست خواهی خورد.
ماکیاوللی این چشم انداز را در مقدمه کتاب میآورد: « و نیز این اُمید است که شهریار این را گستاخی نشمرد که مردی ناچیز و فرومایه جسارت ورزد و در باب کار نهاد شهریاری سخن بگوید. زیرا همچنان که بری طرح ریزی زیبایی کوهها و چشم اندازها، باید در جلگه جای داشت و برای نظر کردن بر جلگه ها نیز باید بر بلندها ایستاد، برای دریافتن نهاد مردم نیز می بایست شهریار بود و برای دریافت نهاد شهریاران نیز از مردم...». اگرنه این دو فهمیده نشود مناسبات قدرت بیشتر از یکطرف نخواهد داشت. پس هم باید سرشت مردم را فهمید و هم سرشت قدرت را.
/channel/JavadTaba/243 🌲
نظریه و عمل سیاسی/ لوئی آلتوسر
دیدگاه #آلتوسر به عنوان یکی از مفسّران ماکیاوللی، در فهم این اندیشمند اهمیّت زیادی دارد. به طریق اولی فهم منطق برخی از مبادی فکری طباطبایی نیز بدون فهم متن آلتوسر ممکن نیست. نظریه و عمل سیاسی مهم ترین بخش از رساله آلتوسر در مورد #ماکیاوللی است و طباطبایی نیز در تفسیرهای خود بسیار از آن بهره برده است. اکنون ترجمه این بخش تقدیم خوانندگان کانال بایگانی میشود. با این توضیح که ترجمه اخیر از مجله ایران بزرگ فرهنگی وام گرفته شده است.
@Javadataba 🌲
بیست تز درباره ایران
جواد طباطبایی مانند هر اندیشمند مهم دیگر، که در مقام جمع بندی و اجتهاد خود از تحولات سیاسی و تاریخی، تزهایی را به صورت کلی، ارائه میدهد، بیست تز جامع درباره ایران تدوین کرد که درگیرنده اندیشه های کلی اوست.
@JavadTaba🌲
«ما جز در آستانه نمی توانیم ایستاد!
آنجا ایستادن نیز خود کارِ سترگی است...»
@JavadTaba 🌲
تفسیر جواد طباطبایی از قانون گذاری بد، در حاشیه درسگفتارهای مارکس
قانون برای صیانت از حقوق شهروندان است. وقتی شما برای افکار قانون وضع میکنید معنایش این است که شما دولت یک «حزب» خاصی هستید و قانون می گذارید برای یک حزبی و به ضرر یک حزب دیگر.
پس یعنی شما دولت شهروندان نیستید بلکه دولت حزب هستید زیرا برای حزب خود قانون میگذارید تا عمل حزب دیگری را محدود کنید. قانونِ برای فکر، قانونِ به نفع یک حزب و به ضرر دیگری است.
هر قانونی که به نفع گروهی باشد برابری شهروندان در مقابل قانون را از بین می برد زیرا به یک حزب امتیازاتی میدهد که به حزب دیگر نداده. در حالیکه اصل بر برابری افراد مقابل قانون است. چنین قانونی به جای اینکه شهروندان را متّحد کند، موجب انشعاب در بین آنها میشود و هر قانون که موجب انشعاب شود قانونی ارتجاعی است. زیرا چنین قانونهایی، قانون نیستند بلکه «امتیاز» هستند. ولی کار دولت و قانون این است که شهروندان جامعه مدنی را که درآنجا متشتت اند و هر یک به دنبال منافع خودشان هستند، در یک ساحت دیگری متّحد کند(همانطور که هگل گفته بود) . این جامعه مدنی است که در آن اتحادیه های صنفی و اصناف مختلف وجود دارد و آنجا مرکز مبارزه و پیکار طبقانی است اما هیچ دولتی نمی تواند به پیکار دامن بزند زیرا دولت جایی است که «متّحد» میکند و سعی دارد تنش های پایین تر از خودش را بگیرد و مردم را متحد سازد و در نهایت اتحاد ملی را ایجاد کند و کار دولت اشراف بر این وحدت ملّی است. اما دولتی که برای فرد قانون نمیگذارد بلکه برای حزب قانون می گذارد، این دولت انشعاب ایجاد میکند. چون قانون ناظر بر حقوق افراد است و نه امتیاز ولی در اصل قانون امتیاز نمیدهد بلکه حق و تکلیف را روشن میکند و اتفاقا حکومت قانون آمده تا جلوی امتیاز اشراف، زورگویان و... را در عصر پیشاقانون بگیرد. قانون حقوق را مشخص میکند و آن را اعمال میکند بنابراین امتیازها را لغو میکند.
@javadtaba 🌲
به مناسبت سقوط حلب
از مقاله: روسیه و وضع کنونی ما، ۱۴٠۱
در سوریه و کشورهای عربی منطقه، که همه مستعمرههای سابق اروپا هستند، ناسیونالیسمی وجود دارد که در ایران ناشناخته است. بسیاری از مسئولان ایران نیز تاریخ نمیدانند که بدانند بخشهایی از خاور میانه، که اینان گمان میکنند ناحیههایی از امّت هستند، بزرگترین دشمنان همدیگر نیز هستند. مذهب مختار در بسیاری از این کشورها ناسیونالیسم سدۀ نوزدهمی قدرتهای استعماری اروپاست که آن را با عصبیت عربی و اسلام خلافت درآمیختهاند. ایران، به دلایل پیچیدۀ تاریخی، کشوری ناسیونالیست نبوده است و از اینرو گروهها و سازمانهای کوچکی که در دهههای گذشته با ایدئولوژی ناسیونالیستی تشکیل شدهاند هیچ یک نتوانستهاند به حزب یا گروه فراگیر تبدیل شوند. ایران، به لحاظ اینکه یک واحد بزرگ فرهنگی بود و نیروی جاذبهای نیز که اجزای آن را به ربط میداد فرهنگی بود، مکان مناسبی برای رشد اندیشۀ ناسیونالیستی نبود. حکومتکران ایرانی نمیتوانند ندانند کجا حکومت میکنند. به دو دلیل وضع تاریخی، و پیآمدهای ناسیونالیسم در زمان ما، ایران، بویژه در شرایط کنونی، که تباهی و عدم کارآیی در درون مرزهای آن بیداد میکند، توان درگیر شدن در مناسبات کنونی مبتنی بر ناسیونالیسم را ندارد. این درگیری تنها میتواند نیروهای کشور را به هدر دهد و، در شرایط بحرانی ناشی از هدر دادن امکانات آن، کشور را تا لبۀ پرتگاه فروپاشی از درون سوق دهد.
اشتباه کشورهای اروپایی این بود که نفهمیده بودند که با وارد شدن بیرویّۀ مهاجران از کشورهای اسلامی چه لانۀ زنبورهایی را به دست خود ایجاد میکنند. امروز میگویم اگر مهاجران افغان غربالگری نشوند این خطر وجود دارد که گروههایی از مهاجرانی که طالبان گزینش و وارد کشور کردهاند بتوانند هستههایی برای پشتیبانی از ترورهای خارجی ایجاد کنند و در آینده شاهد بیثباتی در کشور باشیم که تنها میتواند آب آسیاب ائتلاف تورکیـ نوعثمانی بریزد. ما در قبال آن افغانهایی که همزبان و همفرهنگ ما هستند مسئولیت اخلاقی داریم. در حدود امکانات کشور، باید آنها را با احترام بپذیریم، اما در ازبکستان بزرگ اردوغان جا برای ترکتباران طالبان زیاد است.
@JavadTaba 🌲
چرا هگل تاریخ را از دولت هخامنشی آغاز میکند؟
دولت چیست؟
فرق دولت به مثابه «واقعیت موثر» با سایر دولتها در چیست؟
#نکته ای از درسگفتار #هگل طباطبایی
#کوروش
@JavadTaba 🌲
نمره جدید فصلنامه سیاست نامه با مقالاتی جذاب به ویژه پیرامون اندیشه های دکتر جواد طباطبایی منتشر شد
نمره سی و یکم سیاستنامه ویژه تابستان 1403 با مقالاتی در ارتباط با اندیشه شادروان جواد طباطبایی منتشر شده است.
✅نخستین مقاله با عنوان «سوء قصد به نظریه بقای ایران» با عنوان فرعی «چرا دکتر جواد طباطبایی ترور شخصیت شد؟» روایتی زمینهمند و تلاشی معطوف به تاریخ اندیشه معاصر است که در آن سالار سیفالدینی به بازخوانی نحوه مواجهه مخالفان فیلسوف ایران با او کرده است.
✅مقاله دوم با عنوان «فقدان نظریه فلسفی» شامل نقد کتابی از جلال خالقی مطلق با اتکا به نظریه ایرانشهری طباطبایی است که محمدرضا شعبانی به رشته تحریر درآورده است.
✅مقاله «بحران مشروعیت دوران مدرن» نوشته بهنام جودی نیز اذعان به مشاهیر و معاریفی دارد که مورد استفاده طباطبایی در تاریخنگاری اندیشه جدید اروپا است.
✅«قومگرایی علیه دیالکتیک ایران» نوشته شاهین زینعلی نیز از دیگر مقالاتی است که وامدار اندیشه طباطبایی است و در شماره جدید سیاستنامه منتشر شده است.
@JavadTaba 🌲
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
گزلک، کاسلک، کووسلک با تلفظ های مختلف..!
@JavadTaba 🌲