iranian_diplomacy | Unsorted

Telegram-канал iranian_diplomacy - دیپلماسی و سیاست خارجی

571

Subscribe to a channel

دیپلماسی و سیاست خارجی

🔺دور اول مذاکرات و آینده آن!

#صابر_گل_عنبری


چنان که در یادداشت قبلی پیش‌بینی شد، دو طرف ایرانی و آمریکایی مذاکرات امروز را مثبت و سازنده ارزیابی کردند. فقط مانده است که ترامپ طی اظهارنظری با بالا بردن دُز خوشبینی‌ از احتمال دستیابی به توافقی «قریب الوقوع» بگوید!

پیوست رسانه‌ای تیم مذاکراتی ایرانی در این دور بر خلاف گذشته قابل توجه بود. گویا رویکرد رسانه‌ای خاص ترامپ باعث شده است که طرف ایرانی در سیاست رسانه‌ای محافظه‌کارانه خود تجدیدنظر و حتی قبل از طرف آمریکایی اطلاع‌رسانی کند.

ترامپ هر چند دشمن رسانه‌های سنتی است، اما شیفته رسانه و تصویر است و دوست دارد همه چیز را رسانه‌ای کند و اهمیت زیادی به امر تصویرسازی و روایت می‌دهد.

به نظر می‌رسد که مذاکرات در آینده شکل مستقیمی به خود گیرد و دیدار کوتاه و چند دقیقه‌ای عراقچی و ویتکاف پس از مذاکرات غیر مستقیم نوعی ریل‌گذاری و مقدمه‌سازی برای تغییر شکل گفتگوها است.

با وجود ابراز رضایت عراقچی و ویتکاف درباره دور اول گفتگوها، اما «شروع آسان» مذاکرات به معنای «پیشروی آسان» آن نیست. مذاکرات در دورهای بعدی در فضای میان خوشبینی و بدبینی در نوسان باشد و هیچ بعید نیست که در بازه زمانی خاصی هم تا مرز انفجار نیز پیش برود و حتی ترامپ خروج از آن را به عنوان اهرم فشار مطرح کند، اما فرو نمی‌پاشد و ادامه خواهد یافت.

در نهایت احتمال توافق ایران و آمریکا از عدم توافق بیشتر است؛ هر چند در این مسیر بعید نیست که خلقیات مذاکراتی او در مراحل خاصی مشکل‌ساز شود. به عنوان مثال حتی اگر گفتگوها به نقطه توافق بسیار نزدیک ‌شود، بعید نیست با طرح خواسته و مساله جدیدی شوک‌‎های جدی را برای گرفتن امتیازات بیشتر وارد کند.

در واقع چهار فاکتور می‌‎تواند پیشران توافق -چه موقت و چه نهایی- باشد؛ نخست شخصیت خاص خود ترامپ، خلاصه شدن دستور کاری مذاکرات در پرونده هسته‌ای که عجله رئیس جمهور آمریکا تسهیل‌گر آن است، شرایط و وضعیت خاص ایران، فضای منطقه‌ای نسبتا مساعد و عدم امکان لابیگری مشترک اسرائیل و عربستان علیه مذاکرات.

اما در این میان متغیر تعیین‌کننده خود ترامپ است که برخلاف «دولت پنهان» آمریکا چندان خود را در گیر و دار مسائل و مشکلات تاریخی میان ایران و آمریکا نمی‌بیند و به راحتی از این موانع عبور می‌کند؛ اما دولت بایدن و اروپایی‌ها چنین نبوده و نیستند.

ترامپ بیشتر به دلایل روانشناختی شیفته توافق سریع -چه با ایران، چه روسیه و چین و غیره- غالبا با هدف نوعی تصویرسازی است و تاکنون آن را به طرق مختلف با تاکید مداوم بر تمایل خود به مذاکره و توافق با تهران، ارسال نامه و ... نشان داده است.

در این میان هر چند نباید از اهمیت تهدیدهای بی‌سابقه کنونی آمریکا علیه ایران و گسیل داشتن تجهیزات جنگی به منطقه فروکاست، اما سخنی به گزاف هم نیست اگر گفته شود که این «نظامی‌گری» قبل از این که نشانه‌ای جدی از احتمال وقوع یک جنگ و درگیری نظامی باشد، بیشتر با هدف تسریع روند دستیابی به توافق و نشانگر عجله ترامپ در این باره است.

البته این تهدیدات انگیزه‌های دیگری هم جز فشار حداکثری بر تهران برای رسیدن به توافق دارد که به نوعی نقش کاتالیزور برای رسیدن به این غایت را ایفا می‌کند؛ از جمله تزریق حس اطمینان به دولت راستگرای اسرائیل و لابی تندروی آن در آمریکا با هدف کنترل و مهار آن و همچنین تلاشی پیشینی برای روایت‌سازی بعد از توافق و تصویر آن از موضع قدرت.

با این حال، اگر ترامپ در اثنای مذاکرات با هدف شکستن بن‌بست‌های احتمالی به این ادراک برسد که می‌تواند سطحی محدود از کاربرد زور را «بدون هر گونه هزینه خاصی» اعمال کند، به آن متوسل می‌شود.

اما در کل این نگاه که ترامپ به دنبال زمینه‌سازی برای جنگ و درگیری نظامی است، بیانگر عدم شناخت شخصیت اوست. ترامپ آدم عجولی برای دستیابی به اهدافش است و چندان خود را در گیر و دار چنین مقدمه‌سازی‌های زمان‌بری برای رسیدن به اهدافش نمی‌کند. او به علت هزینه‌های جنگ میانه‌ای با آن ندارد. مبنای تصمیماتش هم هزینه فایده اقتصادی است و به همین علت هم وقتی تعرفه‌ها بر خلاف انتظاراتش به امر زیان‌باری بدل شد، سریعا بیشتر آن‌ها را به حالت تعلیق درآورد.

اما ترامپ در کنار تلاش برای توافق با تهران در منطقه، به دنبال عادی‌سازی روابط اسرائیل و عربستان نیز هست که بدون توقف جنگ غزه امکانپذیر نیست. در سایه عدم امکان تشکیل کشور فلسطین به عنوان ما به ازای برقراری روابط ریاض و تل آویو، ظاهرا ترامپ تلاش دارد از توقف جنگ و بازسازی غزه محملی و پلی جایگزین برای آن بسازد.

در این میان ترامپ قرار است ماه دیگر به ریاض و منطقه سفر کند که احتمالا پیش‌درآمد آن آتش بس در غزه در دو سه هفته پیش‌رو باشد. بعد از آن باید دید چه اتفاقی در دیگر پرونده‌های منطقه‌ای می‌افتد.

/channel/+ZdIDreVjhmo0NmE0

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🔺مذاکرات شنبه و ریل‌گذاری ترامپ!

✍صابر_گل_عنبری

ساعاتی بعد از اظهارات دیشب ترامپ، وزیر خارجه ایران بامداد امروز در پستی، گفته او درباره مذاکرات بلندپایه روز شنبه آتی را تایید کرد، اما گفت که غیر مستقیم گفتگو خواهند کرد.

با این حال، احتمالا سخنان دونالد ترامپ درباره مستقیم بودن مذکرات میان دو طرف نیز واقعیت پیدا کند. حسین موسویان مذاکره کننده ارشد سابق ایران در این باره گفته است که احتمالا همان مدل قبلی مذاکرات قبل از برجام دنبال شود که ابتدا عراقچی وزیر خارجه ایران و ویتکاف فرستاده ترامپ مذاکراتی غیر مستقیم در مسقط داشته باشند و سپس در صورت مثبت بودن نتایج، مذاکرات مستقیم میان مذاکره‌کنندگان دو طرف شروع شود.

البته کاربرد واژه «ملاقات» (Meet) در پیام وزیر خارجه در شبکه ایکس هم جالب است. وی در این پست می‌گوید که ایران و ایالات متحده روز شنبه در عمان «برای گفتگوهای غیرمستقیم» در سطح مقامات عالی «ملاقات» خواهند کرد.

طرف ایرانی که معمولا در این مواقع تمایل دارد که کارها محرمانه پیش برود، اما گویا شیوه خاص ترامپ و پیوست رسانه‌ای سریعش راهی برای ادامه این رویکرد باقی نگذاشته و توئیت سریع وزیر خارجه هم موید این مدعاست.

اما حالا که قرار است مذاکراتی در سطح بالا روز شنبه کلید بخورد، بیشتر سرّ سفر غیر منتظره نتانیاهو به آمریکا نمایان می‌‎شود. چنان که در یادداشت قبلی هم گفته شد، عواملی فوریت‌دار باعث شد کاخ سفید نخست وزیر اسرائیل را به سفری غیر منتظره دعوت کند؛ یکی سفر ترامپ به عربستان و دیگری تحولات پرونده ایران.

به نظر می‌رسد که با توجه به مذاکرات پیش‌رو در عمان، ترامپ و برخی اعضای تیمش امثال ویتکاف که به دیپلماسی با ایران تمایل دارند، نگران واکنش و «اقدام خرابکارانه» احتمالی اسرائیل برای در نطفه خفه کردن این مذاکرات بوده‌اند. به همین خاطر احتمالا راه چاره را در دعوت نتانیاهو قبل از مذاکرات شنبه دیده‌اند تا خود ترامپ مستقیما با او سخن بگوید و او را بر حذر بدارد.

جالب هم اینجاست که در این مدت که تهران و واشنگتن در حال برنامه‌ریزی برای چنین دیداری بوده‌اند، هیچ اطلاعاتی از آن در رسانه‌های آمریکایی و اسرائیلی درز پیدا نکرد و همین نشان می‌دهد که طرف آمریکایی تا زمان اعلام خبر از جانب ترامپ و آن هم در نشست خبری با نتانیاهو مساله را محرمانه نگاه داشته است؛ دلیل آن هم احتمالا نگرانی از واکنش اسرائیل برای دست زدن به کاری و اقدامی با هدف ممانعت از برگزاری این مذاکرات بوده است.

دیشب که نشست کاخ سفید را دنبال می‌کردم، نشانه‌ای از یک اتفاق تصنعی و پیش برنامه ریزی شده ندیدم و چهره نتانیاهو متفاوت از دیدارهای قبلی بود.

او در این نشست به طرق مختلف تلاش داشت که وضعیت را آرام مدیریت کند و مانع اتفاقی غیر منتظره و از کوره در رفتن ترامپ شود. به نوعی شخصیت خودشیفته او را قلقک داد. در موضوع تعرفه‌ها، با تملق خاصی این سیاست را ستود و تلاش داشت از این طریق مدخلی برای کاهش تعرفه 17 درصدی برای کالاهای اسرائیلی پیدا کند، اما موفق نشد و ترامپ گفت که آمریکا کمک‌های زیادی به اسرائیل می‌کند و فکر نمی‌کند تعرفه‌ها را کاهش دهد. با این حال بعید نیست که در آینده آن را کاهش دهد.

درباره نقش ترکیه در سوریه هم که بخشی از دستور کار نتانیاهو برای اقناع ترامپ به اتخاذ موضع علیه آن بود، تلاش کرد دستکم در برابر دوربین‌ها از مدخل روابط خوب ترامپ و اردوغان به این مساله ورود کند. در مقابل هم رئیس جمهور آمریکا از دوستی‌اش با همتای ترک خود گفت و از نتانیاهو خواست که مشکلات را با ترکیه عقلایی حل کند.

فعلا با وجود مغازله کلامی ترامپ برای نتانیاهو، اما او دست خالی از آمریکا بازگشت. او که مخالف دیپلماسی با ایران است، انتظار نداشت ترامپ در حضورش مدام از مذاکره آن هم مستقیم سخن بگوید. همین نارضایتی شرکای اولترا راست در کابینه اسرائیل را به دنبال خواهد داشت.

در کل ادبیات دیشب ترامپ آن هم در حضور نتانیاهو نوعی ریل‌گذاری برای مذاکرات و توافق بود. اما شروع مذاکرات در عُمان به معنای در دسترس بودن توافق نیست و راه سختی در پیش است، از یک طرف ترامپ عجله و شتاب دارد و از طرف دیگر رسیدن به توافقی مرضی الطرفین در بازه زمانی کوتاه و سریع آن هم در میانه انبوه موانع و چالش‌ها بسیار سخت و دشوار است.

همچنین باید منتظر خروجی مذاکرات شنبه در جهت تعیین دستور کار مذاکراتی بود و همین خود خان مهمی است.

اما در کل با توجه به شخصیت خود ترامپ و فارغ از این که اطرافیان تندروی او چه می‌خواهند، احتمالا به دنبال توافقی در پرونده هسته‌ای است که در آن امتیازی را کسب کند که بتواند آن را در مقابل برجام اوباما و بایدن علم کند و بر روی آن مانور دهد. تا ببینیم چه می‌‎شود.




/channel/+ZdIDreVjhmo0NmE0

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🌎 خلاصه کتاب در هفت دقیقه:
تراژدی سیاست قدرتهای بزرگ،
نوشته جان مرشایمر

🌿 کتاب The Tragedy of Great Power Politics یکی از مهم‌ترین آثار در حوزه روابط بین‌الملل است که جان مرشایمر، نظریه‌پرداز برجسته رئالیسم تهاجمی، در آن تلاش می‌کند منطق قدرت در سیاست جهانی را توضیح دهد. این کتاب به‌ویژه به این پرسش پاسخ می‌دهد که چرا رقابت میان قدرت‌های بزرگ اجتناب‌ناپذیر است و چرا صلح پایدار در نظام بین‌الملل تقریباً غیرممکن به نظر می‌رسد. مرشایمر با ارائه یک چارچوب نظری قوی و استفاده از شواهد تاریخی، نشان می‌دهد که قدرت‌های بزرگ همواره در جستجوی برتری نظامی و هژمونی منطقه‌ای هستند، زیرا تنها از این طریق می‌توانند امنیت خود را تضمین کنند. در دنیای امروز که رقابت آمریکا با چین و روسیه تشدید شده، نظریات این کتاب بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا کرده‌اند.

دیگران درباره این کتاب چه گفته‌اند؟
«مرشایمر با تحلیل‌های دقیق و مستند نشان می‌دهد که آرمان‌گرایی در سیاست بین‌الملل جایگاهی ندارد و قدرت‌های بزرگ صرفاً به دنبال منافع خود هستند.»Foreign Affairs
«این کتاب یک شاهکار در تحلیل روابط بین‌الملل است که سیاست خارجی ایالات متحده را از دریچه‌ای واقع‌گرایانه بررسی می‌کند.»The New York Times
«هرکس بخواهد سیاست قدرت‌های بزرگ را درک کند، باید این کتاب را بخواند.»Henry Kissinger

جان مرشایمر کیست؟
جان مرشایمر استاد علوم سیاسی در دانشگاه شیکاگو و یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان مکتب رئالیسم تهاجمی (Offensive Realism) در روابط بین‌الملل است. او علاوه بر The Tragedy of Great Power Politics، کتاب‌های مهمی مانند Why Leaders Lie و The Israel Lobby and U.S. Foreign Policy را نوشته است. دغدغه اصلی مرشایمر این است که نشان دهد قدرت‌های بزرگ چگونه در رقابتی بی‌پایان برای حفظ و گسترش نفوذ خود عمل می‌کنند. او همچنین منتقد سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه و اروپا بوده و معتقد است که آمریکا باید از جاه‌طلبی‌های بیش از حد جهانی پرهیز کند و بر حفظ قدرت خود تمرکز داشته باشد.

🔹 خلاصه کتاب
۱. اصول رئالیسم تهاجمی
مرشایمر در این کتاب نظریه رئالیسم تهاجمی را مطرح می‌کند که بر این باور است که آنارشی حاکم بر نظام بین‌الملل باعث می‌شود قدرت‌های بزرگ همواره در تلاش برای افزایش قدرت خود باشند. برخلاف رئالیسم تدافعی که ادعا می‌کند دولت‌ها فقط برای حفظ امنیت خود اقدام می‌کنند، مرشایمر معتقد است که قدرت‌های بزرگ برای تضمین امنیت خود به دنبال هژمونی منطقه‌ای و کاهش قدرت رقبای بالقوه هستند. او استدلال می‌کند که این رقابت بی‌پایان، به‌ویژه در میان قدرت‌های بزرگ، اجتناب‌ناپذیر است و باعث می‌شود که حتی در شرایطی که جنگ مستقیم رخ نمی‌دهد، تنش‌های شدید و رقابت‌های استراتژیک ادامه یابد.

۲. چرا صلح پایدار ممکن نیست؟
مرشایمر معتقد است که ساختار آنارشیک نظام بین‌الملل، نبود یک قدرت مرکزی برای حفظ نظم، و عدم اطمینان دولت‌ها از نیات یکدیگر، باعث می‌شود که حتی اگر کشوری تمایلی به تجاوز نداشته باشد، برای جلوگیری از تهدیدهای احتمالی آینده به دنبال افزایش قدرت خود باشد. این منطق به‌ویژه در مورد قدرت‌های نوظهور مانند چین مصداق دارد که با افزایش توانایی‌های اقتصادی و نظامی خود، سایر کشورها را به اقدام متقابل وادار می‌کند. در نتیجه، هرگاه کشوری به قدرتمندتر شدن نزدیک شود، سایر کشورها علیه آن ائتلاف می‌کنند تا از برتری‌جویی آن جلوگیری کنند.

۳. هژمونی منطقه‌ای و استراتژی آمریکا
یکی از مهم‌ترین مباحث این کتاب، مفهوم «هژمونی منطقه‌ای» است. مرشایمر استدلال می‌کند که در طول تاریخ، تنها یک قدرت موفق شده است هژمونی جهانی به دست آورد: ایالات متحده در نیمکره غربی. بااین‌حال، او معتقد است که واشنگتن نباید به دنبال حفظ هژمونی در سایر مناطق باشد، زیرا چنین جاه‌طلبی‌هایی پرهزینه و ناکارآمد خواهد بود. به‌جای آن، آمریکا باید از ظهور قدرت‌های رقیب در مناطق دیگر، به‌ویژه چین در آسیا، جلوگیری کند. این استراتژی، که او آن را «موازنه فراساحلی» (Offshore Balancing) می‌نامد، بر جلوگیری از ظهور یک هژمون رقیب تأکید دارد بدون اینکه ایالات متحده خود را درگیر جنگ‌های غیرضروری کند.

۴. نمونه‌های تاریخی و تحلیل جنگ‌ها
مرشایمر برای تأیید نظریه خود، نمونه‌های تاریخی متعددی ارائه می‌دهد. او به رقابت قدرت‌های اروپایی در قرن نوزدهم، ظهور آلمان و ژاپن در جنگ جهانی دوم، و جنگ سرد میان ایالات متحده و شوروی اشاره می‌کند. او نشان می‌دهد که در تمام این موارد، تلاش برای دستیابی به برتری نظامی و جلوگیری از هژمونی رقبای بالقوه، دلیل اصلی جنگ‌ها و تنش‌های بین‌المللی بوده است. از نظر او، جنگ‌های آینده نیز بر همین منطق استوار خواهند بود و هیچ تغییری در ماهیت سیاست بین‌الملل ایجاد نخواهد..

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🔺ایران و آمریکا؛ سرانجام چه می‌شود؟!

در سیاست تهدید و تطمیع ترامپ در قبال ایران چاشنی تهدید و عصا غلیظ‌‌‌تر است و می‌توان گفت که تقریبا به استثنای مواردی نادر در حدود پنج دهه گذشته، هیچ دوره‌ای از روابط تنش‌آلود فیمابین شاهد کاربست چنین تهدیدهای آشکاری به توسل به زور و حمله نظامی نبوده است. این ادبیات نظامی آمریکا با افزایش تحرکات در پایگاه دیه‌گو گارسیا در اقیانوس هند و همچنین پایگاه‌های آن در منطقه خلیج فارس قرین است. بنابراین پرسش کانونی این روزها این است که بالاخره تنش ایران و آمریکا و اسرائیل در دوره دوم ترامپ به درگیری نظامی می‌انجامد و تعیین تکلیف می‌شود یا ممکن است که به یک توافق ختم شود.

تهران به نظر می‌رسد ضمن جدی تلقی کردن تهدیدها به دنبال کنترل و مدیریت این تنش نسبتا بی‌سابقه از طریق ترکیبی از تاکتیک‌های متفاوت است و به احتمال زیاد رونمایی از شهرهای موشکی، بازدید از تنگه هرمز و اقدامات نظامی دیگری را با هدف تاثیر گذاشتن بر محاسبات طرف‌های مقابل دنبال کرده است. کما این که نوع تعامل ایران با نامه ترامپ و دادن پاسخ رسمی به آن، همچنین برداشتن پرچم آمریکا از زمین ورودی شهر جدید موشکی، باز گذاشتن مسیر گفتگوی غیرمستقیم پس از مخالفت با مذاکره مستقیم، بخشی از تاکتیک‌های تهران برای مدیریت تنش است.

در مقابل به نظر می‌رسد که ترامپ و تیمش خیلی عجله دارند و حل و فصل سریع پرونده ایران را بخشی از تلاش خود برای «احیای ابهت و عظمت» آمریکا در جهان و خاورمیانه می‌دانند. در این راستا، گویا سرّ مهار و تاثیرگذاری بیشتر بر دیگر بازیگران منطقه از عربستان و ترکیه، تضمین امنیت و ادغام اسرائیل در نظم منطقه‌ای و پیشبرد «پیمان ابراهام» را در نتیجه‌بخش کردن سریع سیاست فشار حداکثری در قبال تهران جستجو می‌کنند.

اما آیا سرانجام این فشار حداکثری در سایه تهدیدهای فزاینده مبنی بر کاربرد گزینه نظامی به درگیری نظامی و جنگ ختم می‌شود؟ در پاسخ به این پرسش، جمع‌بندی نگارنده این است که جنگ به معنای یک جنگ متعارف و گسترده بعید است و آنچه بیشتر مطرح است حمله به تاسیسات هسته‌ای و نظامی ایران است؛ این حمله هم که البته نوعی جنگ با اهداف محدود است، زمانی اتفاق می‌افتد که ترامپ و تیم کاری او به این جمع‌بندی برسند که این کار بدون وقوع جنگی پرهزینه در منطقه امکان‌پذیر است. در واقع همان ادراکی که ترامپ را به سمت صدور دستور ترور بلندپایه‌ترین مقام نظامی ایرانی کشاند، اگر درباره حمله بی‌هزینه به تاسیسات هسته‌ای نیز شکل بگیرد، اقدام خواهد کرد؛ چه خود آمریکا اقدام کند چه اسرائیل را به دلایلی پیش بفرستد.

در حال حاضر ظاهرا ترامپ بیشتر به تهدید به کاربرد زور تمرکز دارد تا استفاده از آن و می‌خواهد تحت فشار این فضا مذاکره و توافقی دستکم درباره برنامه هسته‌ای شکل بگیرد که همان نتیجه حمله احتمالی به تاسیسات هسته‌ای را در پی داشته باشد.

بازی در لبه پرتگاه جنگ یک شیوه مذاکراتی ترامپ است که با طرح حداکثر خواسته‌ها در کنار وارد کردن حداکثر فشارهای سیاسی و اقتصادی در بستر فضایی نظامی از جمله بستن کامل منافذ صادراتی ایرانی و در راس آن‌ها صفر کردن صادرات نفت و چه بسا گسیل داشتن تجهیزات جنگی به منطقه در نهایت توافق و معامله‌ای را رقم بزند که در آن دست بالا را داشته باشد و لو این که به کلیه خواسته‌ها هم نرسد.

اما همین بازی در لبه پرتگاه جنگ هزینه‌های سنگینی برای ایران در ابعاد اقتصادی و اجتماعی دارد و محصول بارز آن رکورد شکنی‌های پی‌درپی دلار در این روزها و به تبع آن قهقرای تصاعدی وضعیت معیشتی است.

در کنار آن هم بعید نیست که فشارهای چندلایه با حملات غیر علنی محدود و حوادثی امنیتی در ماه‌های پیش‌رو همراه شود؛ چنین اتفاقاتی هم اهداف متعددی را دنبال می‌کند، از پیشرانی نظامی امنیتی برای شروع مذاکرات و رسیدن به توافق تا سنجش واکنش تهران و برنامه‌ریزی برای تحرکات نظامی تدریجی مبتنی بر آن.

اما در این میان دو متغیر در ماه‌های آتی سلبا و ایجابا بر ماهیت سیاست ترامپ در قبال ایران تاثیر جدی دارد؛ نخست تحولات داخلی اسرائیل و ماندن و نماندن نتانیاهو در قدرت در سایه بی‌سابقه‌ترین بحران سیاسی و قانونی داخلی و دوم سرنوشت جنگ اوکراین در جهت انعقاد یک قرارداد صلح یا تداوم جنگ. ورود جدی پوتین به وساطت میان آمریکا و ایران با پایان این جنگ گره خورده است.

در عین حال، اكنون چند کانال‌ در این رابطه فعال هستند و پیغام پسغام‌ها را رد و بدل می‌کنند؛ اما هنوز مذاکره غیرمستقیم جدی شکل نگرفته است و باید دید سرانجام دیپلماسی نامه به کجا ختم می‌شود. فعلا که بعید است این نوع دیپلماسی و مذاکره غیر مستقیم به گشایشی جدی منجر شود.
#صابر_گل_عنبری

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

📗📗📗📗معرفی پنجاه کتاب ترجمه ای مفید و پایه در روابط بین الملل

۱- انسان، دولت و جنگ- کنت والتز- ترجمه محمدرضا رستمی

۲- نظریه سیاست بین الملل- کنت والتز- ترجمه روح الله طالبی آرانی

۳- واقع گرایی و سیاست بین الملل- کنت والتز- ترجمه علیرضا رضایی

۴- تراژدی سیاست قدرت های بزرگ- جان مرشایمر- ترجمه غلامعلی چگنی زاده

۵- لابی یهود و رئالیسم تهاجمی- جان مرشایمر- ترجمه محسن محمودی

۶- چرا سیاستمداران دروغ میگویند؟- جان مرشایمر- ترجمه آرش فرزاد

۷- گروه فشار اسراییل و سیاست خارجی آمریکا- جان مرشایمر- ترجمه رضا کامشاد

۸- توهم بزرگ؛ رویاهای لیبرال و واقعیت های بین المللی- جان مرشایمر- ترجمه منصور براتی

۹- دولتمردان چگونه فکر می کنند؟ روانشناسی سیاست بین الملل- رابرت جرویس- ترجمه عباس ملکی

۱۰- سیاست خارجی آمریکا در عصر نوین- رابرت جرویس- ترجمه جواد علیپور


۱۱- سیاست میان ملت ها- هانس جی مورگنتاو- ترجمه حمیرا مشیرزاده

۱۲- نظریه اجتماعی سیاست بین الملل- الکساندر ونت- ترجمه حمیرا مشیرزاده

۱۳- اقتصاد سیاسی جهانی؛ درک نظم اقتصاد بین الملل- رابرت گیلپین- ترجمه یزدان میرمحمدی
۱۴- مرزهای نو در اقتصاد سیاسی بین الملل- رابرت گیلپین- ترجمه علیرضا طیب

۱۵- دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان- مارتین گریفیتس- ترجمه علیرضا طیب

۱۶- پنجاه متفکر بزرگ روابط بین الملل- مارتین گریفیتس- ترجمه علیرضا طیب

۱۷- نظریه های روابط بین الملل در قرن ۲۱- مارتین گریفیتس- ترجمه علیرضا رضایی و قاسم ترابی

۱۸- مفاهیم کلیدی روابط بین الملل- مارتین گریفیتس- ترجمه محمد امجد

۱۹- آینده قدرت- جوزف نای- ترجمه محمد حیدری

۲۰- آیا قرن آمریکا به پایان رسیده است؟- جوزف نای-  ترجمه ایوب فرخنده

۲۱- قدرت نرم (ابزارهای موفقیت در سیاست بین الملل)- جوزف نای- ترجمه سیدمحسن روحانی

۲۲- فرسایش قدرت نرم (مردم، دولت‌ها و اعتماد)- جوزف نای- ترجمه سعید میرترابی

۲۳- مردم، دولت ها و هراس- باری بوزان- ترجمه مجتبی عطارزاده

۲۴- از جامعه بین المللی تا جامعه جهانی- باری بوزان- ترجمه محمد علی قاسمی

۲۵- چارچوبی تازه برای تحلیل امنیت- باری بوزان- ترجمه علیرضا طیب

۲۶- مناطق و قدرت؛ ساختار امنیت بین الملل- باری بوزان- ترجمه رحمان قهرمانپور

۲۷- ایالات متحده آمریکا و قدرتهای بزرگ؛ سیاست های جهانی در قرن ۲۱- باری بوزان- ترجمه عبدالمجید زواری

۲۸- مبانی تحلیل سیاست بین الملل- کی جی هالستی- ترجمه بهرام مستقیمی

۲۹- نظریه های روابط بین الملل- تیم دان و استیو اسمیت- ترجمه عبدالمجید سیفی

۳۰- نظریه های روابط بین الملل- اندرو لینک لیتر- دوره ده جلدی- وزارت امورخارجه


۳۱- نظریه های روابط ببن الملل- اسکان برچیل و اندرو لینک لیتر- ترجمه حمیرا مشیرزاده

۳۲- نظریه های متعارض در روابط بین الملل- جیمز دوئرتی- ترجمه وحید بزرگی

۳۳- نظریه انتقادی، پست مدرنیسم و نظریه مجازی در روابط بین الملل- ریچارد دیویتاک- ترجمه حسین سلیمی

۳۴- نظریه و زبرنظریه در روابط بین الملل- فرد چرنوف- ترجمه علیرضا طیب

۳۵- درآمدی بر نظریه های روابط بین الملل- گئورگ سورنسون- ترجمه مهدی ذاکریان

۳۶- نظریه های روابط بین الملل؛ رویکرهای متعارض به سیاست جهانی- استفانی لاوسون- ترجمه عبدالمجید سیفی

۳۷- جامعه آنارشیک؛ مطالعه نظم در سیاست جهانی- هدلی بول- ترجمه فاطمه سلیمانی پورلک

۳۸- مباحث اصلی در اقتصاد سیاسی جدید- آنتونی پین- ترجمه حسین پوراحمدی

۳۹- اقتصاد سیاسی بین الملل در سده بیست و یکم- اسمیت عماد الانیس- ترجمه امیرمحمد حاجی یوسفی

۴۰- جهانی شدن و سیاست؛ روابط بین الملل در عصر نوین- جان بلیس و استیو اسمیت- ترجمه ابوالقاسم راه چمنی

۴۱- جنگ و تغییر در سیاست جهانی- رابرت گیلپین- ترجمه سجاد بهرامی

۴۲- کارگزاران، ساختارها و روابط بین‌الملل: سیاست به مثابه هستی‌شناسی- کالین وایت- ترجمه سروش آریا

۴۳- آینده فرانسانی ما؛ پیامدهای انقلاب فراتکنولوژیک- فرانسیس فوکویاما- ترجمه فرزانه قطب

۴۴- هویت- فرانسیس فوکویاما- ترجمه رحمان قهرمانپور

۴۵- پایان تاریخ و واپسین انسان- فرانسیس فوکویاما- ترجمه عباس عربی

۴۶- آمریکا بر سر تقاطع- فرانسیس فوکویاما- ترجمه مجتبی امیری وحید

۴۷- تمدن ها و بازسازی نظام جهانی- ساموئل هانتینگتون- مینواحمد سرتیپ

۴۸- ناگفته های سیاست بین الملل- ساموئل هانتینگتون- ترجمه عسگر قهرمانپور

۴۹- برخورد تمدن ها و بازسازی نظم جهانی- ساموئل هانتینگتون- ترجمه محمد علی حمید رفیعی

۵۰- دیپلماسی- هنری کسینجر- ترجمه فاطمه سلطانی یکتا

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🔺پیام ترامپ از حمله به یمن!

امشب جنگنده‌های آمریکایی به دستور دونالد ترامپ به چند سایت در یمن حمله کرده و به نوشته روزنامه نیویورک تایمز این حملات چند روز ادامه می‌یابد. ترامپ در این باره به انصار الله یمن نسبت به ادامه حملات به کشتی‌های آمریکایی در آب‌های منطقه هشدار داده و در عین حال هم خطاب به ایران گفته است که «باید فورا» حمایت خود را از حوثی‌ها قطع کند.

یمن در طول جنگ غزه بارها هدف حملات آمریکایی‌ها بوده است و از این منظر حملات امشب اتفاق جدیدی نیست، اما با این حال به چند دلیل از اهمیت خاصی برخوردار است. نخست است که اولین حملات در دوران دونالد ترامپ است. دوم این که اهداف این عملیات را می‌توان فراتر از تلاشی برای توقف حملات حوثی‌ها در دریای سرخ و باب المندب به کشتی‌های عازم به اسرائیل دانست. از این رو، حملات امروز آمریکا به یمن را می‌توان پیامی به ایران و بخشی از فشار عملی حداکثری با هدف وادار کردن آن به مذاکره و همچنین واکنشی به رد درخواست مذاکره دانست.

چنان که نوعی واکنش نیز نسبت به بی‌توجهی تهران به نامه‌ای است که ترامپ ارسال کرده است و هنوز محتوای آن روشن نیست؛ اما برخی رسانه‌ها گفته‌اند که به نوعی از ایران خواسته شده است که از حمایت متحدان خود در یمن، لبنان و عراق دست بکشد.

در واقع حملات به یمن، آینده آن و واکنش انصار الله سنجه مهمی برای شناخت گام‌های بعدی ترامپ در خاورمیانه خواهد بود. این که این عملیات تا کی ادامه خواهد یافت و تا چه اندازه می‌تواند بر تصمیمات و عملیات‌های انصار الله و همچنین ایران اثرگذار باشد.

بر اساس تجربه یک سال و نیم گذشته، بعید است که حوثی‌ها به حملات خود پایان دهند؛ هر چند ممکن است وقفه‌ای کوتاه در آن روی دهد؛ اما به احتمال زیاد هم یمن و هم ایران توقف این حملات را در این شرایط پالس ضعفی به ترامپ بپندارند که موجب جری‌تر شدن آن می‌شود. از این رو، به احتمال زیاد چنین حملاتی همچنان ادامه یابد، اما مدیریت شده و در سطح خاصی و بدون تشدید آن‌ها.

در چنین حالتی، در مقابل باید دید ترامپ چکار خواهد کرد و تا کجا پیش می‌رود. آیا حملات به یمن را تشدید خواهد کرد و فشارهای خود بر ایران را افزایش خواهد داد؟ یا در صورت ادامه عملیات‌های انصار الله در نهایت برای توافق میان حماس و اسرائیل و بازگشایی گذرگاه‌های نوار غزه فشار خواهد آورد تا از این طریق حملات حوثی‌ها نیز پایان یابد و کار به درگیری گسترده در منطقه کشیده نشود.
اینجاست که نوع واکنش ترامپ برای پیش‌بینی دورنمای سیاست او در قبال ایران از اهمیت زیادی برخوردار خواهد بود.

فعلا تا این لحظه پس از حملات امشب آمریکا به یمن کار مذاکره و گفتگو به صورت غیر مستقیم نیز به دلایلی دستکم برای مدتی دشوارتر از قبل می‌شود.
#صابر_گل_عنبری

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🌎 فاجعه دیپلماتیکی که اعتبار غرب را فرو ریخت

✍ نویسنده:  Jianlu Bi
منبع: Foreign Policy in Focus

🌿 دیدار ولادیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، با رئیس‌جمهور ترامپ در کاخ سفید به یک "مشاجره پرتنش" در دفتر بیضی تبدیل شد. ترامپ و معاون رئیس‌جمهور، جی. دی. ونس، به شدت از رویکرد زلنسکی انتقاد کردند و ترامپ او را متهم کرد که "با جنگ جهانی سوم بازی می‌کند". در این میان، زلنسکی نگرانی‌های خود را درباره عدم پایبندی به توافقات با روسیه و لزوم تضمین‌های امنیتی بیشتر برای اوکراین مطرح کرد.

🌿 این درگیری تنها یک اشتباه دیپلماتیک نبود؛ بلکه یک نمایش آشکار از فروپاشی اعتبار غرب و موقعیت بحرانی اوکراین بود. پیامدهای این دیدار از دیوارهای دفتر بیضی فراتر رفت و شکاف‌های عمیقی را آشکار ساخت که به تدریج موجب بروز واکنش‌های گسترده‌ای شد و پایه‌های نظم جهانی را به لرزه درآورد.

🌿 نمایش عمومی رئیس‌جمهور ایالات متحده که یک رهبر درگیر در جنگ را علناً تحقیر کرد و در نهایت زلنسکی را از کاخ سفید بیرون راند، تصویر از پیش ساخته‌شده حمایت بی‌وقفه غرب از اوکراین را نابود کرد. این نمایش اختلاف‌نظر، شوک‌های بسیاری به جامعه بین‌المللی وارد کرد و سوالات جدی درباره اعتبار تعهدات ایالات متحده و انسجام اتحاد غربی برانگیخت.
سال‌هاست که غرب جبهه‌ای متحد علیه روسیه به نمایش گذاشته و از حاکمیت و تمامیت ارضی اوکراین حمایت کرده است. اما این روایت، که با دقت ساخته شده بود، اکنون زیر بار درگیری ترامپ-زلنسکی شکست. این مبادله تند، با متهم کردن زلنسکی به بی‌احترامی و درخواست برای امتیازات، واقعیت تلخی را آشکار کرد: تعهد غرب به اوکراین یکپارچه نیست و منافع ملی اغلب بر ارزش‌های مشترک غلبه می‌کند.

🌿 این حادثه به اوکراین آسیب شدید وارد کرد. زلنسکی، که همواره در تلاش برای جلب حمایت بین‌المللی برای دفاع از کشورش بود، از سوی رئیس‌جمهور ایالات متحده که اولویت‌های سیاسی خود را بر بحران یک ملت جنگ‌زده ترجیح داد، به طرز فجیعی تحقیر شد. لغو ناگهانی توافق معادن حیاتی بین ایالات متحده و اوکراین، هرچند به عنوان یک پیامد دیپلماتیک مطرح شد، اما واقعیت تلخی را نشان می‌دهد: بهره‌برداری از کشوری در بحران. به جای یک شراکت سودمند متقابل، فروپاشی این توافق نشان‌دهنده خطرات نهفته در استخراج منابع در زمان جنگ است.

🌿 این درگیری ترامپ-زلنسکی تنها به اوکراین آسیب وارد نکرد، بلکه شکاف‌های درون روابط ترانس‌آتلانتیک را نیز گسترش داد. متحدان اروپایی که همیشه حمایت محکمی از اوکراین نشان داده‌اند، از دیدن تخریب علنی یکی از هم‌پیمانان کلیدی خود از سوی قدرتمندترین شریک خود، با تأسف نظاره‌گر بودند.

🌿 اتحادیه اروپا حمایت خود از اوکراین را مجدداً تأکید کرده است. به طور عمومی، از طریق بیانیه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، مقامات اتحادیه اروپا بر همبستگی و تعهد مستمر به "صلح عادلانه و پایدار" تأکید کرده‌اند. این نمایش حمایت، به منظور مقابله با تغییر جهت perceived ایالات متحده، به اوکراین اطمینان می‌دهد که همچنان شریک پایدار آن است. پیام اتحادیه اروپا تأکید بر شجاعت و همبستگی اوکراین بوده و هدف آن تقویت روحیه و تأکید بر این است که اوکراین تنها نیست. این حرکت استراتژیک نقش اتحادیه اروپا را به عنوان متحدی قوی در میان تحولات ژئوپولیتیکی در حال تغییر مستحکم می‌کند.

🌿 این واقعه نگرانی‌هایی را در خصوص قابل‌اعتماد بودن رهبری ایالات متحده و آینده اتحاد ترانس‌آتلانتیک به همراه داشته است. اکنون رهبران اروپایی با پیامدهای سیاست خارجی ایالات متحده که به طور فزاینده‌ای قاطعانه و پیش‌بینی‌ناپذیر شده است، روبه‌رو هستند و نگرانی‌هایی در مورد توانایی جمعی غرب برای واکنش مؤثر به چالش‌های جهانی به وجود آمده است.

🌿 واکنش جامعه بین‌المللی به این فاجعه کاخ سفید با یک "کورس صدای مخالف" همراه بود. رهبران جهانی و مفسران به شدت اقدام‌های دولت ترامپ را محکوم کردند و نگرانی‌هایی را در خصوص از دست رفتن هنجارهای دیپلماتیک و امکان بی‌ثبات‌تر شدن محیط امنیتی ابراز کردند. این حادثه باعث شدت گرفتن انتقادات از نحوه مدیریت بحران اوکراین توسط غرب شد و بسیاری در خصوص کارآمدی و صداقت حمایت‌های غربی ابراز تردید کردند.

🌿 پیامدهای درگیری ترامپ-زلنسکی فراتر از نتایج فوری آن است. این واقعه اعتماد به رهبری غرب را سست کرده، اعتبار دیپلماسی بین‌المللی را تضعیف کرده و اوکراین را در موقعیت پیچیده‌تری قرار داده. این حادثه یادآور شکنندگی پایه‌های نظم جهانی و آسیب‌پذیری آن در برابر منافع شخصی رهبران است.

🌿 درگیری ترامپ-زلنسکی صرفاً یک حادثه ایزوله نبوده، بلکه نشانه‌ای از بیماری عمیق‌تر در اتحاد غرب است.

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🔺گرانیگاه دیپلماسی جهانی!

عربستان دیروز میزبان گفتگوی آمریکا و روسیه بود. چشم‌انداز این مذاکرات تقریبا روشن است که به احتمال زیاد فراتر از مساله پایان جنگ اوکراین روابط روسیه و آمریکای ترامپ را وارد مرحله تازه‌ای خواهد کرد. اما به دور از نتایج این گفتگوها و آینده روابط آمریکا و روسیه، میزبانی عربستان و دلالت‌های آن در سپهر ژئوپلیتیک منطقه و سیاست بین‌الملل رخدادی پراهمیت و قابل تامل است.

سال‌هاست که حوزه عربی خلیج فارس به مرکز ثقل دیپلماسی جهانی تبدیل و تقریبا مقصد شمال و جنوب جهانی شده است؛ تا جایی که می‌توان گفت که هیچ منطقه‌ای در جهان شاهد این حجم ترافیک فشرده رهبران و مقامات دنیا نیست. عمان که میانجی دیرینه میان ایران و آمریکاست؛ اما قطر فعال‌ترین بازیگر در این دو دهه در «دیپلماسی وساطت» بوده است و به قطبی جهانی در این نوع دیپلماسی تبدیل شده است؛ از توافق میان طرف‌های لبنانی در سال 2008 و صلح دارفور گرفته تا توافق میان آمریکا و طالبان و اخیرا هم میان حماس و اسرائیل.

اما در این میان، پرونده مذاکرات و میانجیگری میان دو قدرت جهانی آمریکا و روسیه به «برادر بزرگ» شیخ‌نشینان خلیج فارس یعنی عربستان رسیده است. همین خود بیانگر ورد کشورهای عربی خلیج فارس به عصر جدیدی است. قبلا نیز گفته شده است که عربستان در حال تبدیل شدن به دروازه سیاست خاورمیانه آمریکاست.

اما جزیره العرب که زمانی جز صحرای پهناور و لم یرزعی نبود، چطور شد که امروز به گرانیگاه دیپلماسی جهانی، هاب اقتصادی منطقه و مطمح نظر شرق و غرب و شمال و جنوب دنیا تبدیل شده است و کشورهای باستانی و تاریخی همچون مصر، ترکیه و ایران حسرت آن را می‌خورند. پاسخ به این پرسش از حوصله یک متن تلگرامی خارج است؛ اما اشتباه است اگر تصور شود عامل آن صرفا وجود نفت است. خیلی از کشورها نفت دارند اما بیش از آن که برای آن‌ها «طلای سیاه» باشد، «بلای سیاه» بوده است.

واقعیت این است که این کشورها با وجود ساختارهای سنتی و قبیله‌‌ای خود زودتر اهمیت مولفه اقتصاد و پول را در دنیای مدرن درک کردند. البته این درک هم شرط لازم است اما کافی نیست؛ چه بسا چنین درکی مثلا در مصر هم از گذشته وجود داشته است؛ اما در سایه دهه‌ها بحران حکمرانی، نبود اراده و حکمرانی اقتصادی، ناپایداری مستمر سیاسی و اجتماعی و بحران تصمیم‌گیری برگردانی عملی نداشته است.

در واقع شش عامل باعث شده است که شیخ‌نشین‌ها به قطبی اقتصادی و دیپلماتیک در جهان تبدیل شوند؛ نخست این که در این کشورها خبری از بحران‌ها و دعواهای پیچیده سیاسی و اجتماعی نیست و با وجود نظام‌های موروثی غیر دموکراتیک و اقتدارگرا اما جزو باثبات‌ترین کشورهای جهان هستند.

وجود چنین نظام‌هایی نیز لزوما به معنای این نیست که مردم در نقطه مقابل آن‌ها قرار دارند و مخالف هستند، بلکه بر خلاف برخی تصورها جمع‌بندی نگارنده از مطالعات چند دهه‌ای درباره این کشورها این است که غالب مردم این شیخ‌نشین‌ها نیز همین سیستم‌های حکومتی را می‌پسندند و چه بسا انتخابی کردن آن را عامل بی‌ثباتی و هرج و مرج می‌دانند. البته این نافی وجود نارضایتی نسبت به برخی مواضع سیاست خارجی حکومت‌های خود به ویژه در مساله عادی‌سازی روابط با اسرائیل نیست.

عامل دوم اما عدم تعدد مراکز قدرت و پیچیده نبودن سیستم تصمیم‌گیری در این کشورها و سهولت آن است. در واقع حکمرانی متمرکز و چابکی دارند که امر تصمیم‌گیری در آن سهل و آسان است و از تورم دست و پا گیر نهاد و قوانین و غیره هم خبری نیست. سرعت تصمیم‌گیری در آن‌ها بسیار بالاست و با همان سرعت هم اجرا می‌شود؛ بدون این که فاصله‌ای میان اراده، تصمیم و اجرا حائل و مانع شود.

عامل سوم حکمرانی اقتصادی معطوف به بین‌المللی کردن اقتصاد است که در نتیجه آن نفت دیگر نقمت نیست، بلکه نعمت است. امروز هم اتفاقا این کشورها با تنوع بخشی به منابع خود دیگر نیاز چندانی به درآمدهای نفتی ندارند.

عامل چهارم هم انباشت پول و سرمایه در این کشورهاست که در نتیجه عوامل پیشگفته رخ داده و باعث شده است که مقصد رهبران کشورهای مختلف برای جذب این سرمایه‌ها شوند و به نوعی همه در پی تقویت روابط با آن‌ها را برآیند. در کنار آن هم همین ثروت عظیم نفوذی قابل توجه برای آن‌ها در کانون‌های قدرت در دنیا خلق کرده است.

عامل پنجم نیز راهبرد بهره‌مندی از مغزها، تخصص‌ها و مشاوران خبره خارجی در حوزه‌های مختلف است. این در حالی است که کشوری مانند ایران و مصر با فرار مغزهای داخلی مواجه هستند.

عامل ششم نیز تقریبا وجود سیاست خارجی متوازن و نوعی موازنه میان شرق و غرب است. این در حالی است که اساسا این شیخ‌نشین‌ها متحد آمریکا هستند. با این حال در یک دهه اخیر به شکل قابل توجهی روابطی راهبردی با چین و روسیه نیز برقرار کرده‌اند. ناگفته هم نماند که چنین موازنه‌ای ملزوم و مفروض حکمرانی اقتصادی است.
#صابر_گل_عنبری

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

ترجمه مقاله مجله مدرن دیپلماسی
🌎 کانال پیشنهادی اسرائیل تهدیدی برای چین نیست

✍ اسفندیار خدایی

مقاله‌ی اخیر دکتر ندا حلمی در Modern Diplomacy استدلال می‌کند که یک مسیر تجاری جایگزین از طریق اسرائیل که کانال سوئز را دور بزند، به منافع چین آسیب می‌زند.
مقاله‌ی اخیر دکتر ندا حلمی در Modern Diplomacy استدلال می‌کند که ایجاد یک مسیر تجاری جایگزین از طریق اسرائیل، که کانال سوئز را دور بزند، به ضرر منافع چین خواهد بود. از دیدگاه او، چنین پروژه‌ای وابستگی چین به اسرائیل، که متحد نزدیک آمریکا است، را افزایش داده و موقعیت راهبردی پکن را تضعیف می‌کند. بااین‌حال، این استدلال بر پایه‌ی سوءبرداشتی از راهبرد ژئوپلیتیکی چین، به‌ویژه رویکرد دیرینه‌ی این کشور در زمینه‌ی تنوع‌بخشی اقتصادی، استوار است.

تنوع‌بخشی: هسته‌ی اصلی راهبرد جهانی چین

سیاست خارجی چین، به‌ویژه در حوزه‌ی تجارت و امنیت انرژی، بر پایه‌ی تنوع‌بخشی بنا شده است. این کشور همواره تلاش کرده تا از وابستگی به یک مسیر، یک تأمین‌کننده، یا یک شریک راهبردی خاص اجتناب کند. نمونه‌ی بارز این رویکرد، استراتژی چین در واردات انرژی است. باوجود تحریم‌های آمریکا، چین همچنان به خرید نفت ایران ادامه داده تا تعادل سبد انرژی خود را حفظ کند. به همین ترتیب، پکن در جریان جنگ اوکراین در برابر فشارهای غرب برای قطع روابط انرژی با روسیه مقاومت کرد تا هیچ کشور یا ائتلافی نتواند به‌تنهایی دسترسی آن به منابع ضروری را کنترل کند.

همین منطق در مورد مسیرهای تجاری نیز صدق می‌کند. اگر یک کانال جدید در اسرائیل ساخته شود، این امر به‌طور خودکار منافع چین را تضعیف نخواهد کرد. درعوض، این مسیر جایگزین، وابستگی چین به کانال سوئز را کاهش داده و انعطاف‌پذیری و تاب‌آوری آن را در تجارت جهانی افزایش خواهد داد. به‌جای یک تهدید راهبردی، این گزینه‌ی جدید باعث تقویت موقعیت چین در تجارت بین‌المللی خواهد شد.

تفسیر نادرست از موقعیت مصر

استدلال دکتر حلمی همچنین بر این فرض استوار است که در صورت کاهش ترافیک تجاری از طریق کانال سوئز به دلیل مسیر اسرائیل، مصر تضعیف شده و در برابر فشارهای غرب آسیب‌پذیرتر خواهد شد. این فرض اشتباه است. در صورت انتقال بخشی از تجارت اروپا به کانال اسرائیلی، مصر احتمالاً روابط اقتصادی و سیاسی خود را با چین تقویت خواهد کرد تا کاهش درآمدهای حاصل از کانال سوئز را جبران کند.
به‌جای از دست دادن اهرم‌های نفوذ، ممکن است مصر حتی بیشتر به چین وابسته شود و این امر به تحکیم بیشتر اتحاد راهبردی آن‌ها منجر شود. درواقع، نفوذ چین در مصر در حال افزایش بوده است. پکن سرمایه‌گذاری‌های هنگفتی در زیرساخت‌های مصر، ازجمله در منطقه‌ی اقتصادی کانال سوئز، انجام داده است. با توجه به این روند، بعید به نظر می‌رسد که قاهره صرفاً به دلیل فشارهای غرب، روابط خود را با چین تضعیف کند. برعکس، نیاز مصر به شرکای تجاری قوی می‌تواند باعث نزدیکی بیشتر آن به پکن شود.

تنها سناریویی که در آن یک کانال اسرائیلی می‌تواند برای چین چالش‌برانگیز باشد، زمانی است که آمریکا و اسرائیل از آن به‌عنوان ابزاری برای محدود کردن تجارت پکن استفاده کنند. بااین‌حال، چنین اقدامی نه‌تنها توجیه‌پذیر نخواهد بود، بلکه تداوم آن نیز دشوار خواهد بود، زیرا موفقیت اقتصادی این کانال به دسترسی آزاد کشتی‌های تجاری جهانی بستگی دارد. چین، با توجه به وزن اقتصادی و قدرت دیپلماتیک خود، اهرم‌های لازم را برای تضمین دسترسی به هر دو مسیر خواهد داشت.

باید توجه داشت که چین جهان را بر اساس منطق "بازی مجموع صفر" نمی‌بیند. پکن به‌طور اصولی با مسیرهای تجاری جدید مخالف نیست، حتی اگر این مسیرها توسط متحدان آمریکا ساخته شوند. بلکه، چین با تغییرات جهانی تطبیق پیدا می‌کند و می‌کوشد مسیرهای متعددی را برای تأمین منافع اقتصادی خود حفظ کند. یک کانال دوم جایگزین کانال سوئز نخواهد شد، بلکه مکمل آن خواهد بود و گزینه‌های بیشتری را در اختیار چین قرار خواهد داد.

نتیجه‌گیری: یک پیش‌فرض نادرست
مقاله‌ی دکتر حلمی تهدیدهای احتمالی برای چین را بیش‌ازحد بزرگ جلوه داده و درعین‌حال، مزایای این پروژه را نادیده گرفته است. با اعمال همان منطقی که راهبردهای امنیت انرژی چین را هدایت می‌کند، پکن به‌احتمال زیاد یک کانال دوم را نه به‌عنوان یک تهدید، بلکه به‌عنوان یک فرصت در نظر خواهد گرفت.
به‌جای تضعیف موقعیت چین، چنین پروژه‌ای می‌تواند جایگاه این کشور را در تجارت جهانی مستحکم‌تر کند و درعین‌حال، روابط آن با مصر و سایر بازیگران منطقه‌ای را تقویت نماید.

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🔺پالس‌های ترامپ و جنگ با ایران!

ترامپ رسما کار خود را به عنوان ۴۷ امین رئیس جمهور آمریکا آغاز کرد. انتخاب دوباره ترامپ محصول عناد و ارادهٔ تسلیم‌ناپذیری او در مقابل مخالفانش بود.

پس از نشستن ترامپ بر کرسی ریاست جمهوری آمریکا همه به نوعی منتظرند تا ببینند که چه سیاستی در قبال ایران اتخاذ خواهد کرد. سخنرانی او در مراسم تحلیف بیشتر بر اولویت‌های داخلی استوار بود و اشاره‌ خاصی به خاورمیانه -نه اسرائیل، نه ایران، نه عادی‌سازی روابط در منطقه میان تل‌آویو و کشورهای دیگر- نکرد. البته بر خلاف برخی تحلیل‌ها عدم اشاره به این پرونده‌ها به معنای از اولویت خارج شدن آن‌ها نیست.

او در سخنرانی تحلیف در سال 2017 هم اشاره خاصی به آن‌ها نکرده بود، اما هم از برجام خارج شد و هم پیمان ابراهیم را کلید زد و قدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت و جولان را هم به او بخشید.

فعلا ترامپ سیاست خود در قبال ایران را اعلام نکرده است؛ ولی می‌توان گفت که او به دنبال جنگ نیست و در مراسم تحلیف هم بار دیگر بر این نکته تاکید کرد؛ اما در عین حال صلح را هم با معیارهای خود و از موضع قدرت می‌خواهد.

ممکن هم هست که تا لب پرتگاه جنگ پیش برود و تهدید نظامی هم بکند، اما بعید است که جنگی را شروع کند؛ مگر این که قبل از آن مطمئن باشد که یک طرفه خواهد بود و زیانی کلان بر آن مترتب نیست. او عملا با کمک به پایان دو جنگ لبنان و غزه این موضع را نشان داده است و به احتمال زیاد به جنگ اوکراین هم پایان خواهد داد. پایان این جنگ هم بعید است با ماراتن مذاکرات همراه باشد و چه بسا هم با اعلام توافقی غافلگیرکننده همراه شود.

در واقع ترامپ چه بسا تنها رئیس جمهور آمریکا باشد که بدون تهدید به جنگ و گزینه نظامی تصویری رعب‌آور از خود ساخته است. او بین‌الملل‌گرا نیست و ضد ساختارها و نهادهای بین‌المللی است و باوری به کار جمعی با متحدان سنتی آمریکا ندارد و به نوعی «تک خور» است و همه چیز را برای آمریکا می‌خواهد.

ترامپ خاورمیانه آرامی می‌خواهد که در بستر آن سیاست‌های خود (پیشبرد پیمان ابراهیم و....) در این منطقه و تنش تجاری با اروپا و چین و نیز اولویت‌های داخلی را پیش ببرد. تا این‌جای کار ترامپ بر خلاف انتظارات نتانیاهو ظاهر شده است و نمونه آن فشار او برای توقف جنگ غزه و حتی تهدید ضمنی بی‌بی بود. خود همین رفتار او و همچنین بازنشر اظهارات جفری ساکس اقتصاددان آمریکایی در انتقاد شدید از نتانیاهو و تکاپوی او برای وارد کردن آمریکا به جنگ با ایران می‌تواند حامل پالس‌های مثبتی به تهران باشد.

موارد دیگری از این پالس‌ها را نیز می‌توان برشمرد؛ از جمله صدور دستور لغو حفاظت فیزیکی از جان بولتون و انتقادش از نقش او در جنگ عراق و متهم کردن او به انفجار اوضاع در خاورمیانه و  نشانه دیگر هم اخراج برایان هوک که از ارکان سیاست فشار حداکثری علیه ایران بود و بر ضرورت ازسرگیری آن تاکید داشت.
همچنین  انتخاب مایکل دیمینو به عنوان چهره‌ای مخالف جنگ و تنش نظامی با ایران به ریاست سیاستگذاری پنتاگون در خاورمیانه نیز می‌تواند در این راستا باشد.

این که طرف ایرانی چه مواجهه‌ای با این پیام‌های ضمنی ترامپ داشته باشد چگونه آن‌ها را تفسیر کند، مساله دیگری است؛ اما نباید صرفا هیاهوی رسانه‌ای در مخالفت با مذاکره و … را ملاک تحلیل قرار داد.

در همین حال نیز، اقتضای شخصیت خودشیفته ترامپ ثبت اتفاقات و توافق‌های تاریخی بنام خودش است و می‌خواهد کارهایی را انجام دهد که اسلاف او از انجام آن عاجز بوده‌اند.

مفروض تاکید مداوم ترامپ بر پرهیز از جنگ آن هم در خاورمیانه این است که به دنبال دیپلماسی و توافق با ایران است؛ اما چه توافقی؟ قبلا نیز گفته شد که توافقی فراتر از برجام با تمرکز بر مساله هسته‌‎ای که در آن امتیازاتی بگیرد که اوباما و بایدن نتوانستند و اگر پیام پسغام‌ها روندی جدی را کلید نزند، احتمالا بخواهد این هدف را از ابتدا با تشدید فشار حداکثری و تلاش برای قطع کامل صادرات نفت ایران دنبال کند. در کل به احتمال زیاد مذاکرات مستقیم-محرمانه یا آشکار- دیر یا زود شروع شود. در دنیای سیاست هیچ بعید نیست که در نهایت شاهد دود سفید غیرمنتظره و غافلگیرکننده در این مذاکرات باشیم.

برخلاف دیدگاه‌های آخرالزمانی به سیاست خاورمیانه‌ای ترامپ بر این باورم که نه او به دنبال برهم زدن موازنه‌های کنونی در منطقه به شکل بنیادین است و نه فعلا اراده‌ای بین‌المللی برای آن وجود دارد. ترامپ همه چیز را از دریچه پول و اقتصاد می‌بیند و صف صاحبان غول‌های اقتصادی و فناوری -امثال ایلان ماسک، جف بزوس، مارک زاکر برگ، لارن سانچز و ساندار پیچای- در مراسم تحلیف او خود و تعلیق 90 روزه همه کمک‌های خارجی حتی به اسرائیل انعکاسی از این واقعیت است.
#صابر_گل_عنبری

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

دوستان ارشد و دکتری علوم سیاسی کنکور آتی(اسفند ماه ) توجه داشته باشند


حتما بانک سوالات ارشد روابط برای گرایش روابط،ارشد علوم سیاسی برای گرایش علوم سیاسی و بانک سوالات دکتری برای آزمون دکتری از الان تا تایم باقی مانده برای کنکور حداقل دو مرتبه و با دقت تمام تاکید می شود با دقت تمام مطالعه شود

انتظار می رود به دلیل اهمیت بالای بانک سوالات ها دانشجویان عزیز این تاکید ها را جدی بگیرند در غیر اینصورت سر جلسه ی آزمون دچار مشکل خواهند شد چه از لحاظ نحوه ی سوالات، چه از لحاظ تکرار سوالات و چه از لحاظ تله های علمی و بصری

✅بانک سوالات ارشد روابط صفیارپور

✅بانک ارشد علوم سیاسی صفیارپور

✅بانک دکتری علوم سیاسی صفیارپور


سه کتاب فوق حداقل دو مرتبه قبل کنکور مطالعه شود


با آرزوی موفقیت برای شما سیاسیون عزیز

🌺🌺🌺


جهت سفارش کتاب به خانم میرفتحی مراجعه شود


👇👇👇

@R_mirfathi


09162424339

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🌎 ترور سردار سلیمانی علت اصلی سقوط اسد

✍ توگندهات
وزیر امور امنیتی سابق انگلستان
🔹 گاردین

Trump’s killing of Qassem Suleimani led to fall of Assad

✍ By: Tugendhat

Ex-security minister says assassination ordered by Trump set off chain of events that led to revolution in Syria

🌿 تصمیم دونالد ترامپ برای ترور یک فرمانده ارشد ایرانی، زنجیره‌ای از رویدادها را به راه انداخت که قدرت ایران را تضعیف کرد و منجر به سرنگونی بشار اسد شد. این دیدگاه از سوی تام توگندهات، وزیر سابق امنیت بریتانیا مطرح شده است. توگندهات، که اکنون در کرسی‌های پشت‌نشین حزب محافظه‌کار است و بر سیاست خارجی تمرکز دارد، پیش‌بینی کرد که حکومت ایران طی چند سال آینده با بحرانهای خطرناکی مواجه خواهد شد. توگندهات از چهره‌های ضد ایرانی و از مخالفان برجام در دولت سابق بریتانیا است.

🌿 برای یک وزیر سابق کابینه بریتانیا غیرعادی است که از آنچه که از یک ترور غیرقانونی تمجید کند. این اظهارات در آستانه پنجمین سالگرد [شهادت] ژترال قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد مطرح شد.

🌿 سقوط اسد برای ایران تا آنجا دردناک است رهبر معظم ایران، آیت‌الله علی خامنه‌ای، را بر آن داشت تا ادعا کند که رهبری سوریه مجبور به عقب‌نشینی خواهد شد، چرا که «جوانان برخاسته‌اند» تا رژیم سنی تازه نصب‌شده را شکست دهند. اما در هر صورت دیگر اوضاع برای ایران مثل گذشته نخواهد شد.

🌿 ژنرال قاسم سلیمانی نقش اساسی در استفاده از سوریه و عراق به‌عنوان پایگاهی برای عقب‌راندن گروه سنی‌گرا داعش و تثبیت اهداف جمهوری در هر دو کشور را ایفا می‌کرد.

🌿 توگندهات در پادکست Conflicted استدلال کرد که ترور سلیمانی در حمله پهپادی فرودگاه بغداد یک نقطه عطف بوده است. «وقتی قاسم سلیمانی در ژانویه ۲۰۲۰ کشته شد، او تمامی روابط و توافقات منطقه‌ای را در ذهن خود داشت. او ظاهراً جایگزین شد، اما در حقیقت هرگز کسی نتوانست جایگزین روابط شخصی بیست ساله‌ای شود که او ایجاد کرده بود. به همین دلیل، تصمیم رئیس‌جمهور ترامپ عملاً محرکی برای زنجیره اتفاقات بعدی و سرانجام سقوط رژیم اسد بود. می‌دانم که ادعای من محبوبیتی ندارد، اما پرزیدنت ترامپ، عملاً محرکی بود که سقوط رژیم اسد را کلید زد.»

🌿 به گفته توگندهات، رئیس سابق کمیته منتخب روابط خارجی بریتانیا، امروز به دلیل از دست دادن سوریه شاهد بحرانی در داخل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران هستیم: «جوانان سپاه دو حرف می زنند.: اول، اینکه سران قدیمی این ارگان فاسد و نالایق هستند و به همین دلیل حزب‌الله شکست خورد و اسد سقوط کرد.

🌿 دومین چیزی که آنها می‌گویند این است که شایعاتی می‌شنوند مبنی بر اینکه آیت‌الله و دولت در تهران می‌خواهند با ترامپ مذاکره کنند تا راهی برای خروج از این اوضاع پیدا کنند. این تندروها معتقدند که مطلقاً هیچ راهی جز صبر وجود ندارد و نباید کسی با قاتلان سردار قاسم سلیمانی مذاکره کند.

🌿 این یعنی جمهوری اسلامی با یک چالش واقعاً بزرگ در درون خود مواجه است، و هیچ راه سومی برای عبور وجود ندارد. این جوانان تندرو در سپاه، چاره کار را در خالص‌سازی حکومت و پاکسازی نظام می‌دانند اما اکنون کاملاً با واقعیت ناسازگار است.»

🌿 به نظر توگندهات، دولت اصلاحات به دنبال وفاق حداکثری در تهران است و قصد دارد با ترامپ بر سر توافق هسته‌ای جدید گفتگو کند، اما قطعاً با مقاومت تندروها روبرو می‌شود.

🌿 توگندهات که مخالف توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ بوده و به‌عنوان وزیر امنیت بریتانیا خواستار تحریم سپاه پاسداران بوده است. او انقلاب در سوریه را یک نقطه عطف مهمتر از ترور سردار سلیمانی می‌داند و معتقد است سقوط اسد تبعات وسیعتری به دنبال خواهد داشت.

🌿 او اظهار داشت: «اگر سوریه را درست مدیریت کنیم، می‌توانیم ظرف ده سال آن را به قطب ثبات و اقتصادی خارق‌العاده در منطقه تبدیل کنیم تا همانند تمدن هزاران ساله این کشور منشاء ثبات و پیشرفت برای سایر مناطق جهان باشد. اما در حال حاضر، خطرات زیادی وجود دارد، زیرا این کشور به گروه‌های مختلف کردی و سنی‌گرای تندرو تقسیم شده است.»

🌿توگندهات غرب را به نداشتن استراتژی بلندمدت در خاورمیانه متهم کرد و استدلال کرد که خروج فضاحت‌بار دولت بایدن از افغانستان و شکست باراک اوباما در عمل به خطوط قرمز خود در زمانی که اسد از سلاح های شیمیایی در سال 2013 استفاده کرد، فرصتی را برای ولادیمیر پوتین فراهم کرده است تا خود را به عنوان یک مرد قدرتمندِ قابل اعتماد معرفی کند. غرب ناخواسته از پوتین یک قهرمان ساخت. اما این یک توهم بود و ناتوانی او در اوکراین و شکست در سوریه این را ثابت کرد.

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🌎 سه مسیر احتمالی ایران در سوریه پسااسد


✍ الیه گرانمایه



🔹تهران پس از دهه‌ها برتری در خاورمیانه در لحظه‌‌ای قرار گرفته است که باید در معادلات خود بازاندیشی نماید. با سقوط خاندان اسد در سوریه، ایران تنها متحد دولتی خود در منطقه را از دست داد. این در حالی رخ داد که بمباران اسرائیل در پاییز گذشته، حزب‌الله را –که مورد اطمینان‌ترین و قدرت‌مندترین گروه مسلح متحد ایران بود- به طور قابل توجهی عقب نشاند. ایران اکنون در موضع ضعف قرار دارد و نیازمند یک بازنگری استراتژیک است.

🔸سوریه و حزب‌الله تکیه‌گاه پروژه محور مقاومت ایران بودند. اتحاد با اسد برای امنیت کریدور زمینی تأمین مالی و تسلیحاتی حزب‌الله حیاتی بود. از دهه ۱۹۸۰، ایران برای جلوگیری از حمله اسرائیل و آمریکا به داخل خاکش و تحت عنوان بخشی از سیاست دفاعی‌ خود، هزینه بسیاری صرف این پروژه نموده است. در حالی که به نظر می‌رسید ایران برخی مواقع دست برتر را دارد، حمله حماس به اسرائیل در ۷اکتبر ۲۰۲۳، زنجیره‌ای از واکنش‌ها را ایجاد کرد که منجر به از هم گسستن پروژه محور مقاومت شد. اما اکنون سه مسیر پیش روی ایران قرار دارد:
 
1️⃣ تهران می‌تواند بازسازی محور مقاومت را در دستور کار  بلندمدت خود قرار دهد و برای ادامه نبرد، بر گروه‌های شیعی مسلح متحد خود در عراق و حوثی‌های یمن فشار بیاورد که خط مقدم نبرد با اسرائیل باشند. این اقدام شانس لبنان و سوریه برای بازسازی پس از جنگ را کاهش خواهد داد. خروجی چنین رویکردی احتمالا برای متحدین باقی‌مانده ایران خونبار خواهد بود و می‌تواند بهانه‌های قوی‌تری جهت حمله مستقیم به داخل ایران به دولت اسرائیل بدهد.
 
2️⃣ رهبران ایران ممکن است به این نتیجه برسند که محور مقاومت دوران خود را طی کرده و دیگر بازدارندگی لازم را ندارد. کنار گذاشتن اسد می‌تواند نشانه‌ای باشد که ایران این واقعیت را پذیرفته است. شورشیان سوریه با سرعتی برق‌آسا به دمشق رسیدند، بدون اینکه ارتشی آماده مقابله باشد. با توجه به ضربات سنگین وارد شده به حزب‌الله، تهران هیچ راه‌حل نظامی برای نجات اسد نمی‌دید. اگر رهبران ایران تصمیم بگیرند از محور مقاومت عقب‌نشینی کنند، قطعاً به طور جدی‌تری در تسلیحات متعارف—به‌ویژه موشک‌ها و پهپادها—سرمایه‌گذاری خواهند کرد تا از حملات نظامی اسرائیل و ایالات متحده جلوگیری کنند.

🔸اگر ایران از محور مقاومت فاصله بگیرد و به جای آن بر قابلیت‌های نظامی داخلی خود تمرکز کند، جهان باید هم فرصت‌ها و هم خطرات احتمالی را پیش‌بینی کند. به عنوان بخشی از یک استراتژی بازدارندگی جدید، ایران ممکن است گام پرهزینه‌ای برداشته و از یک کشور در آستانه هسته‌ای به یک کشور دارای تسلیحات هسته‌ای تبدیل شود. اگر ترامپ چراغ سبزی برای حمله نظامی علیه برنامه هسته‌ای ایران بدهد یا کمپین فشار حداکثری ایالات متحده علیه ایران را، بدون ارائه راه‌حل دیپلماتیک واقعی تشدید کند، افرادی که درون ساختار قدرت ایران خواستار تسلیحاتی شدن برنامه هسته‌ای هستند، قدرت بیشتری خواهند گرفت.

3️⃣با این حال، در همین شرایط از اختلافات منطقه‌ای، رهبران تهران ممکن است از طریق دیپلماسی با پادشاهی‌های عرب خلیج فارس و دولت آینده ترامپ، مسیری تنش‌زدا برای خروج از بحران کنونی در پیش بگیرند. حتی پیش از اینکه  سوریه را از دست بدهد، دولت ایران برای آزمودن امکان دیپلماسی مستقیم با ترامپ کرده سیگنال‌هایی ارسال کرده و روند بهبود روابط خود با ریاض را تسریع بخشیده بود. در لبنان، بعید است که ایران روابط خود با حزب‌الله را قطع کند. با این حال، تهران ممکن است متعهد شود که مانع ایجاد یک چارچوب حکومتی جدید در لبنان نشود، چارچوبی که در آن قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی حزب‌الله به طور قابل توجهی کاهش خواهد یافت.

✅در نهایت، ناکامی‌های منطقه‌ای ایران دلیل قوی‌تری برای مذاکرات مستقیم با دولت ترامپ فراهم می‌کند، مذاکراتی که محدود کردن برنامه هسته‌ای ایران را در ازای کاهش تحریم‌های ضروری دنبال کند. در زمانی که مردم ایران در داخل کشور به سختی معیشت خود را تأمین می‌کنند و خواهان پاسخگویی درباره هزینه‌هایی هستند که در منطقه خرج شده است، رهبران ایران باید منافع اقتصادی و سیاسی ملموسی به مردم ارائه دهند. رئیس‌جمهور جدید ایران، مسعود پزشکیان، وعده داده است که بر این اولویت تمرکز کند. مشاور راهبردی او، جواد ظریف، توضیح داده که پویایی‌های جدید منطقه‌ای فرصتی برای ایران فراهم کرده است تا به مردم خود، که منبع اصلی قدرت آن هستند، توجه بیشتری کند.

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🔺عاملیت «اسلامیت» در روابط!

یازدهمین اجلاس سران «کشورهای اسلامی در حال توسعه» معروف به «دی ۸» فردا در قاهره برگزار می‌شود. این مجموعه با شمول ایران، ترکیه، اندونزی، مصر، پاکستان، مالزی، نیجریه و بنگلادش شامل مهم‌ترین کشورهای اسلامی به استثنای عربستان است.

بیست و هفت سال قبل مجموعه اقتصادی دی ۸ با ابتکار نجم‌الدین‌اربکان نخست‌وزیر اسلام‌گرای ترکیه تشکیل شد. «اسلامیت» انگیزه تشکیل این گروه بود و اربکان امید داشت که چنین پیوندی محملی برای ایجاد یک بلوک اسلامی قوی در جهان شود.

از این رو نیز اهداف کلانی در همان نشست نخست در سال 1997 تعریف شد، مانند «صلح به جای درگیری»، «گفتگو به جای تقابل»، و«همکاری به جای استثمار» و...

اما بعد از نزدیک به سه دهه نه تنها هیچ کدام از اهداف پیشگفته ترجمانی نیافته، بلکه اکثرا هم عکس آن‌ها اتفاق افتاده است. مثلا، رقابت بعضا تنش‌آلود میان ایران و ترکیه (دو عضو مهم این مجموعه) جز همکاری‌های موردی و جزئی به خاطر جبر همسایگی هیچ وقت به «همکاری راهبردی» ارتقا نیافته و در بحران سوریه به عنوان مهم‌ترین پرونده چالشی این چند دهه میان دو کشور نتوانستند با همکاری آن را حل و فصل کنند.
مصر و ایران نیز (دو عضو این مجموعه) بعد از چهار دهه هنوز روابط دیپلماتیک رسمی ندارند و گروه دی ۸ هم در این سه دهه نتوانست این روابط را احیا کند.

در کنار آن هم مناسبات اقتصادی کشورهای عضو دی ۸ نیز اگر پیشرفتی داشته، موردی و مولود روابط دو جانبه بوده است نه در چارچوب این گروه.

این واقعیت نشانگر این است که «هویت اسلامی مشترک» هر چند به لحاظ نظری می‌تواند پیشرانی برای همگرایی باشد، اما تجربه عملی دی ۸ و سازمان همکاری اسلامی نشان می‌دهد که «اسلامیت» آن عاملیت نهادی و هدایتگر برای پی‌ریزی همکاری بنیادین میان دول اسلامی را نداشته و ندارد و «جنبه تشریفاتی» داشته و به تبع آن هم نشست‌های اسلامی از یک «دورهمی» فراتر نرفته است.

این ناکامی محصول عوامل متعددی است: نخست این که «اسلامیت» نه یک مولفه بلکه صرفا مفهوم و عنوانی کلی است که در تعریف آن هم اتفاق نظری میان قدرت‌های بزرگ اسلامی وجود ندارد و آنچه بیشتر در جهت‌دهی به روابط فیمابین اثرگذار بوده، دریافت‌های پارادوکسیکال از این مفهوم و دسته‌بندی‌های برآمده از آن چون «اسلام وهابی»، «اسلام صفوی» و «اسلام عثمانی» (عثمانی‌گری) و غیره بوده است.

اما عامل دوم این که تنظیم‌گر عمده روابط بین الملل و به ویژه میان دول عربی و اسلامی در جریان جنگ سرد غالبا مناسبات قدرت میان قدرت‌های بزرگ بوده و در دوره پساجنگ سرد نیز نظم تک‌قطبی آمریکا به شکلی مستقیم و غیرمستقیم جهت‌دهنده این روابط بوده است. از این منظر هم امروز هم‌پیمانی غالب بازیگران اسلامی با آمریکا نقش پررنگی در روابط خارجی آن‌ها دارد. با این حال، فضایی هم که برای عاملیت مستقل خود این کشورها وجود دارد، به دلیل رقابت‌ها و تنش‌های دیرینه و تعارض منافع غالبا در جهت معکوس «همگرایی اسلامی» عمل کرده است.

عامل سوم هم این که در دنیای مدرن روابط بین‌الملل عاملیت مولفه‌های هویتی (چه قومیتی و چه دینی) در شکل‌دهی به این روابط تا حد زیادی کاهش یافته است؛ البته در این میان مولفه‌های قومی هنوز پررنگ‌تر از دیگر مولفه‌ها هستند.

امروز منظومه «منافع» در ابعاد مختلف امنیتی، سیاسی و اقتصادی آن، نقش عاملیت اصلی را در تنظیم روابط دارد. البته منافع اقتصادی صدرنشین است و بدون وجود چنین منافعی، کشورها فاقد زبان مشترک مدرن برای خلق ارتباط عمیق خواهند بود و همین مولفه هم خود بسترساز منافع کلان ژئوپلیتیکی است و نه بر عکس مانند گذشته. در واقع ظهور بازیگرانی چون قطر و امارات معطوف به نقش کلیدی این مولفه است.

اما همین عامل نیز در حقیقت در امتداد عامل دوم و هژمونی اقتصادی و امنیتی آمریکا قرار دارد. نقش این هژمونی آنجا نمایان می‌شود که وقتی بازیگری «عصیانگر» مانند ایران خارج از این منظومه بین‌المللی بازی می‌کند، این نظم با فشارهای سیاسی و تحریمی آن را پس می‌‍زند و حتی اگر هم برخی کشورها بخواهند، اما اجازه همکاری نمی‌دهد.
در این زمینه مثلا کشوری اسلامی مثل آذربایجان همکاری با اسرائیل را بیشتر از روابط با ایران واجد منافع می‌داند.

در چنین منظومه‌ای «اسلامیت جمهوری اسلامی» فاقد عاملیتِ لازم برای توسعه روابط -چه با این کشورها و چه بین اسلامی- می‌شود؛ اما «اسلامیت ترکی» و «اسلامیت عربستانی» در امتداد مولفه‌های پیشگفته به عنوان بازیگرانی «غیرعصیانگر» در نظم بین‌الملل قابلیت عاملیت مستقل آن‌ها را افزایش می‌دهد؛ گرچه همین اسلامیت نیز اگر خارج از همان نظم بازی کند در انزوا قرار می‌‎گیرد.
کما این که «اسلامیت» در ابربحران غزه در سایه سه مولفه یاد شده جهت‌دهنده روابط و منافع دول اسلامی عملا فاقد هر گونه کارکردی برای حل آن بود.
#صابر_گل_عنبری

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🔺اسرائیل و آینده سوریه!

✍صابر_گل_عنبری


سوال کانونی این روزها بعد از سقوط نظام سابق سوریه درباره آینده این کشور است؛ لیبیایی و سودانی شدن و تجزیه آن یا ساخت سوریهِ جدید که در مسیر آبادانی و توسعه گام بر دارد یا ....

کشته شدن بیش از نیم میلیون نفر، مفقودی دهها هزار نفر، آوارگی یک سوم جمعیت و  نظامی‌زدگی جامعه سوریه و تبدیل شدن سلاح به فیصله‌گر بحران در جنگ داخلی 13 ساله ظرفیت لازم را در دل خود برای ورود این کشور به عصر تاریک انتقام‌گیری و درگیری میان فاتحان مسلح برای تقسیم کیک قدرت دارد؛ اما تاکنون با وجود مواردی از اعدام و انتقام‌گیری در برخی شهرها، فضای انتقام و ناامنی عمومیت پیدا نکرده و علت آن کاربست قسمی عقلانیت برای انتقال قدرت و عدم انحلال ارتش فروپاشیده و غیره است.

با این حال تداوم این سیاست و کنترل فضای خشم‌آلود در سایه فراوانی سلاح، مداخلات و فرصت‌طلبی بازیگران خارجی برای نقش‌آفرینی در سوریه جدید چالشی جدی است.

اسرائیل با نابودی زیرساخت‌های نظامی سوریه قبل از شکل‌گیری نظام سیاسی جدید به نوعی این کشور را خلع سلاح کرد که البته اهداف دیگری نیز چون خشکاندن بستر کار نظامی علیه اسرائیل در آینده و تاثیرگذاری بر محاسبات راهبردی حاکمیت اسلام‌گرای سوریه دارد که فکر تقابل را در آینده از سر بیرون کند.

با توجه به ژئوپلیتیک حساس سوریه و همجواری‌اش با اسرائیل، متغیر اسرائیلی و آمریکایی پارامتری تاثیرگذار در ترسیم آینده این کشور است.

تا اینجای کار منفعت مشترک مخالفان سوری، اسرائیل و دیگر بازیگران دور کردن ایران و متحدانش از این کشور بود. پس از تحقق این هدف، اسرائیل دو اولویت در سوریه دارد؛ نخست جلوگیری از بازگشت ایران به سوریه از طریق ارتباط‌گیری با حاکمیت جدید این کشور و ممانعت از تبدیل شدن آن به پایگاهی برای حماس است.

اولویت دوم نیز «بی‌خطرسازی سوریه» به نحوی است که به تهدیدی در آینده مانند غزه و جنوب لبنان تبدیل نشود. خلع سلاح ارتش سوریه بخشی از این برنامه است؛ اما اسرائیل به علت بی‌اعتمادی به رهبری جدید و خاستگاه ضداسرائیلی اسلام‌گرایی در این کشور به همین حد راضی نخواهد بود.

اما سکوت مطلق حاکمان اسلام‌گرای سوریه در قبال حملات اسرائیل و اشغال بخشی از اراضی آن پرسش‌برانگیز شده و احمدالشرع(جولانی) بدون اشاره‌ای به این حملات گفته است که کشورش توان درگیر شدن در جنگ دیگری را ندارد.

در حالت خوشبینانه می‌توان این رویکرد را نوعی مصلحت‌اندیشی مبتنی بر اولویت‌سنجی قبل از «تمکین»(تثبیت قدرت) مانند موارد مشابهی در مصر و مراکش دانست. به احتمال زیاد یک علت مهم آن به نقش ترکیه بر می‌گردد که محافظه‌کاری مصحلت‌اندیشانه را در بزنگاه‌ها در مواجهه با تهدیدهای کلان بر می‌گزیند و برآمدن عدالت و توسعه و ادامه حیات آن و حذف ارتش از معادلات سیاسی ترکیه را نتیجه آن می‌دانند.

از این منظر صرف نظر از موانعی مرتبط با جنگ ایران و مخالفان سوریه، فعلا بستری برای همکاری تهران با سیستم جدید سوریه با محوریت کار علیه اسرائیل فراهم نیست.

روشن نیست که این رویکرد سوریه جدید در قبال اسرائیل تا کجا پیش می‌رود. در همین حد هم چه بسا و لو موقت قسمی اطمینان‌خاطر برای اسرائیل ایجاد کند. اما در هر صورت، به احتمال زیاد اسرائیل همچنان اهرم فشار نظامی و از طریق آمریکا نیز اهرم‌های اقتصادی (شاکله تحریم) و تا حدودی فشار‌های سیاسی را حفظ کند. در عین حال نیز احتمال شل کردن تحریم و خارج ساختن تحریرالشام از لیست سازمان‌های تروریستی زیاد است.

اما تداوم فشار نظامی اسرائیل بر سوریه ممکن است که در آینده در نقطه‌ای طرف مقابل را مجبور به کنار گذاشتن رویکرد مصلحت‌اندیشانه خود کند و اینجا زمینه‌ای برای همکاری با ایران در آینده فراهم شود و این چیزی نیست که اسرائیل می‌خواهد.

در همین حال نیز برخلاف برخی تحلیل‌ها، ناامنی فراگیر در سوریه مطلوب اسرائیل و آمریکا نیست و چنین فضای غیر قابل کنترلی می‌تواند بستر کافی را برای شکل‌گیری کار مقاومتی علیه اسرائیل در آینده فراهم کند.

از این رو می‌توان گفت که اساسا سقوط آسان دمشق پس از رسیدن نیروهای مسلح به دروازه‌های آن و هماهنگی میان دولت اسد و مخالفان برای انتقال قدرت احتمالا برآیند نوعی تفاهم مشترک روسیه، ترکیه و آمریکا برای جلوگیری از همان بی‌ثباتی فراگیر بود.

همچنین برخی با یادآوری سرنوشت اسلامگرایان در مصر و تونس و کشورهای دیگر معتقد هستند که طیف سوری آن نیز چنین وضعی پیدا خواهد کرد؛ اما چنین مقایسه‌ای درست نیست؛ به این علت که نمونه سوری فعلا از توان نظامی بی‌رقیبی برخوردار است.

در کل در صورت عبور موفق سوریه جدید از ابرچالش بحران داخلی و برقراری امنیت و ثبات عمومی می‌توان گفت که سیاست بین‌الملل نیز پس از اطمینان از تقابلی نبودن سیاست دمشق با اسرائیل تسهیل‌گر حرکت سوریه در مسیر بهبودی اقتصادی و توسعه شود.

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🔵🔴ترامپ چگونه می‌تواند آمریکا را نابود کند؟
ویرانگری در ۵ مرحله

✍استفن والت/ استاد روابط بین الملل دانشگاه هاروارد
🔦فارن پالیسی
🔦بخش سوم و پایانی
ترجمه: محمدحسین باقی
🔦دنیای اقتصاد

اگر سیاست ایالات‌متحده یک‌شبه تغییر کند، شرکت‌ها نمی‌توانند تصمیمات هوشمندانه‌ای برای سرمایه‌گذاری بگیرند - و کسب شهرت به‌دلیل غیرقابل‌اعتماد بودن، دیگران را از همکاری با ایالات‌متحده در آینده منصرف می‌کند.
چرا هر کشور عاقل باید رفتار خود را تعدیل کند؛ زیرا ترامپ وعده داده در ازای آن کاری برای آنها انجام دهد؛ درحالی‌که رئیس‌جمهور بارها نشان داده است که وعده‌هایش کم‌اثر است و کارآیی ندارد؟

مرحله۵: پایه‌های قدرت آمریکا را تضعیف کنید
در دنیای مدرن، قدرت اقتصادی، توانایی نظامی و رفاه مردم قبل از هر چیز به دانش بستگی دارد. برتری علمی و فناوری آمریکا دلیل اصلی بر این است که این کشور برای دهه‌ها قوی‌ترین اقتصاد جهان و دارای قدرت نظامی مهیب بوده است.  به‌دلیل نیاز به یک موسسه تحقیقاتی قدرتمند، چین مبالغ هنگفتی را به این بخش سرازیر می‌کند و تعداد فزاینده‌ای از دانشگاه‌ها و سازمان‌های تحقیقاتی در سطح جهانی ایجاد کرده است. بنابراین، رئیس‌جمهوری که می‌خواهد ایالات‌متحده عالی باشد، هر کاری که می‌تواند انجام می‌دهد تا آن را در خط مقدم پیشرفت علمی و نوآوری نگه دارد.
ترامپ در عوض چه می‌کند؟ او علاوه بر انتصاب بی‌سوادان در پست‌های کلیدی دولتی – رابرت.اف کندی جونیور درباره تو صحبت می‌کنم - او «دست باز»ی را برای موسساتی اعلام کرده که از زمان جنگ جهانی دوم به ایجاد دانش و پیشرفت علمی در ایالات‌متحده کمک کرده‌اند. این فقط تصمیم برای هدف قرار دادن کلمبیا یا هاروارد یا پرینستون یا براون به دلایل بسیار مشکوک نیست. دولت همچنین «موسسه‌ صلح ایالات‌متحده» را تعطیل کرده، «مرکز بین‌المللی وودرو ویلسون برای دانشمندان» را منحل کرده، «وزارت بهداشت و خدمات انسانی» را پاک‌سازی کرده، «بنیاد ملی علوم» را نابود کرده و تهدید کرده است که میلیاردها دلار از بودجه تحقیقات پزشکی را متوقف خواهد کرد.
نتیجه؟ برنامه‌های تحقیقات علمی تعطیل می‌شوند و برنامه‌های دکتری قطع می‌شوند، به این معنی که این کشور در آینده محققان واجد شرایط کمتری در زمینه‌های کلیدی خواهد داشت. دانشمندان خارجی به دنبال همکاران دیگری خواهند بود و توانایی آمریکا برای جذب بهترین ذهن‌ها برای تحصیل و کار در اینجا به خطر خواهد افتاد. در واقع، برخی از دانشمندان مستقر در ایالات‌متحده به‌احتمال‌زیاد به کشورهایی مهاجرت می‌کنند که کارشان به‌قدر کافی موردحمایت و احترام قرار گیرد. ترامپ یک عنصر کلیدی از قدرت - یعنی اعتبار و نفوذ ایالات‌متحده - را قطعه‌قطعه کرده است.
این فقط علوم طبیعی یا پزشکی نیست که باید حفظ شود. دنبال دانشمندان علوم اجتماعی، برنامه‌های مطالعات منطقه‌ای و علوم انسانی افتادن نیز خطرناک است؛ زیرا این حوزه‌های تحقیق جایی هستند که جامعه ما ایده‌های جدیدی برای پرداختن به مشکلات اجتماعی دریافت می‌کند. این حوزه‌های تحقیق همچنین جایی است که ایده‌ها و سیاست‌های پیشنهادی جدید مورد بررسی، انتقاد، رد یا اصلاح قرار می‌گیرند.
کشوری که می‌خواهد بزرگ باشد، از دانشمندان در تمام طیف‌های سیاسی نیز می‌خواهد که سیاست‌های اقتصادی، شیوه‌های سیاسی و شرایط اجتماعی موجود را بررسی و به چالش بکشند تا شهروندان و رهبران آنها بتوانند بفهمند چه چیزی کار می‌کند، چه چیزی کار نمی‌کند و راه‌حل‌های جایگزین را پیشنهاد و ارزیابی کنند. هنگامی‌که سیاستمداران صداهای مخالف را از سراسر طیف‌های سیاسی وادار به سکوت می‌کنند یا به حاشیه می‌برند، به‌احتمال ‌زیاد سیاست‌های احمقانه اتخاذ می‌شود و در صورت شکست، احتمال کمتری برای اصلاح دارند. به همین دلیل است که مستبدان همیشه در تلاش برای تحکیم قدرت به دنبال دانشگاه‌ها و سایر منابع مستقل دانش می‌روند، حتی اگر انجام این کار به‌ناچار کشور را لال‌تر و فقیرتر کند.
به‌طور خلاصه، ترامپ بیشتر آنچه را که ما درباره چگونگی تصمیم‌گیری می‌دانیم و بسیاری از آنچه را که درباره سیاست جهانی می‌دانیم، نقض می‌کند. از تفکر گروهی استقبال می‌کند و به اطاعت کورکورانه از خود در بحث سیاسی صادقانه بها می‌دهد. این امر تمایل طبیعی کشورها را برای ایجاد تعادل در برابر تهدیدها نادیده می‌گیرد و خطراتی را که متحدان فعلی را از خود دور می‌کند یا حتی برخی از آنها را به مخالفان تبدیل می‌کند، نادیده می‌گیرد. قدرت پایدار ناسیونالیسم را نادیده می‌گیرد و آنچه تاریخ و «اقتصاد۱۰۱» را درباره تاثیر مخرب حمایت گرایی می‌آموزد، رد می‌کند. این اشتباهات به‌جای بزرگ کردن دوباره‌ آمریکا، آمریکا را فقیرتر، کمتر قدرتمند، کمتر مورداحترام و دارای نفوذ کمتری در سراسر جهان خواهد کرد.
و خانم‌ها و آقایان، این‌گونه است که سیاست خارجی یک کشور ویران می‌شود.

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🔵🔴ترکیه و سنبەی پرزور اسرائیل

اسرائیل امشب سوریه را شخم زد. جنگنده های این رژیم به اهدافی در دمشق، حما، حمص، تدمر حمله و پایگاه های هوایی و مراکز نظامی را بمباران کردند.
پیام واضح است: پس از سقوط اسد و خروج ایران از سوریه، ترکیه حق ندارد جای آن را پر کند. تل آویو دقیقا جاهایی را زده که قرار است محل پایگاه های نظامی احتمالی ترکیه باشند.

بمباران امشب چالشی مستقیم علیه اردوغان است. ظاهرا  نتانیاهو تصمیم گرفته که قبل از آنکه ترکیه جایش را گرم کند، از سوریه اخراجش نماید.
نوع پاسخ اردوغان به این مبارزه طلبی عریان، مهم و سرنوشت ساز است.
آیا با استقرار سیستم های پدافندی به حاکمیت بلامنازع سوریه بر آسمان شام خاتمه می دهد؟
یا اینکه از ارادەی لازم برای درگیری با اسرائیل برخوردار نیست؟
سوابق وی در این زمینه حاکی از صحت فرصیەی دوم است. پانزده سال پیش هنگام کشته شدن نه امدادگر کشتی آوی مرمره بدست کماندوهای اسرائیلی، وی واکنشی ضعیف نشان داد.
این بار هم احتمالا تاریخ تکرار و ترکیه با دیدن سنبەی پر زور طرف عقب می نشیند.

حملات شدید اسرائیل به سوریه در کنار بمباران های مداوم غزه و لبنان و تهدید علیه ایران به روشنی حاکی از تحول در دکترین امنیتی آن پس از هفت اکتبر است.
این اسرائیل، همان اسرائیل سابق نیست که می کوشید هر ضربه ای را با واکنشی صد مرتبه شدیدتر پاسخ دهد و ارزش افزودەی آن را خرج تقویت بازدارندگی خود نماید.
تل آویو اکنون با تعریفی جدید از جنگ پیش دستانه، پیشاپیش به تهدیدات احتمالی و نه حتی لزوما فوری حمله و ابتدا به ساکن دکترین ضاحیه را در آنها پیاده می نماید.

با تضعیف محور مقاومت در ماه های اخیر، گفته می شد که ارتش ترکیه به عنوان یک نیروی نظامی قوی و بزرگ ترین ارتش ناتو، به رقیب جدید اسرائیل تبدیل خواهد شد.
اما آنچه در سه ماه گذشته دیده شده، احتیاط و انفعال محرز آن بوده است.
جلوی چشم اردوغان، نتانیاهو سوریه را به بدترین شکل ممکن خلع سلاح کزد و وی دم برنیاورد.
اکنون هم رسما به ترکیه هشدار می دهد که پا را از گلیمش درازتر نکند.

اردوغان از چه می ترسد؟
احتمالا بیشترین بیم وی از اتحاد نظامی در حال شکل گیری میان اسرائیل، یونان و قبرس است.
در جهان کنونی که نظام بین المللی در حال گذار است و امکان سقوط بازیگران در سیاهچاله های امنیتی کم نیست، هراس از دست دادن قبرس شمالی، یک فوبیای وافعی است.
با این اوصاف می توان گفت دست کم تا مدتی اسرائیل تنها قدرت منطقەای خاورمیانه خواهد بود.
البته تبعات این شکست برای اردوغان دردناک است. غیر از یک باخت ژئوپولتیک بزرگ در سوریه، به لحاظ ایدئولوژیک هم در مخمصه قرار می گیرد.
در داخل به جهت سرکوب اپوزیسیون و رفتن به سمت دیکتاتوری، بیش از گذشته محتاج یک دستور کار ستیزه جویانەی خارجی و دمیدن در تنور ملی گرایی است.
در خارج هم محبوبیت وی در منطقه و جهان اسلام تحت الشعاع رنگ باختن انگاره های امت گرایانه اش قرار می گیرد.
اسرائیل دارد هر دو کارت را از دستش خارج می کند.

صد البته خود اردوغان یکی از سازندگان جهان ناامن کنونی است که اکنون دامن خودش را گرفته است.
جهانی که رعایت نیم بند قوانین و کنوانسیون های بین المللی و حق حاکمیت کشورها زائل و نوعی رئالیسم خشن مبتنی بر قدرت جای آن را می گیرد.
گویی نظم بین المللی پس از جنگ جهانی دوم یکسره فراموش و با شتاب به قرن نوزده و عصر استعمار باز می گردیم.
✍صلاح الدین خدیو

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

گروه بحث و تبادل سیاسیون ایران



/channel/+ZdIDreVjhmo0NmE0

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🔵🔴۸ نکته کلیدی از اسناد محرمانه ترور جان اف کندی:

«CIA» مظنون درجه یک!
💥


کندی می‌خواست سیا را منحل کند / 3 ماه قبل از ترور گفته شده بود اسوالد در دالاس این کار را می کند / مقامی که گفته بود ترور کار سیا است، مرده پیدا شد و مرگش خودکشی اعلام شد / اسوالد؛ تیراندازی ضعیف با زندگی زناشویی پرتنش بود.
نواندیش به نقل از یورونیوز: در تازه‌ترین افشاگری مرتبط با یکی از مرموزترین ترورهای تاریخ آمریکا، بیش از ۲۱۸۰ سند طبقه‌بندی‌شده درباره قتل جان اف. کندی، رئیس‌جمهور پیشین ایالات متحده از طبقه‌بندی خارج و منتشر شدند.

این اسناد که در مجموع حدود ۶۳ هزار و ۴۰۰ صفحه را شامل می‌شوند، تصویری تازه از فضای امنیتی و تنش‌آلود میان کندی و سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا به‌ویژه سازمان سیا ارائه می‌کنند.

در ادامه ۸ نکته کلیدی از این اسناد را مرور می‌کنیم:

۱. ارتباط ضارب کندی با سازمان سیا
یکی از برجسته‌ترین بخش‌های اسناد، شهادت بدون سانسور جیمز جیزز انگلتون، رئیس بخش ضدجاسوسی سیا، در برابر کمیته ویژه سنا در سال ۱۹۷۵ است.
 
بنابر گفته وی، فرد ضارب یعنی لی هاروی اسوالد، تفنگدار پیشین نیروی دریایی آمریکا که در سال ۱۹۵۹ به اتحاد جماهیر شوروی پناهنده شد، پیش از ترور و در بازگشت به آمریکا تحت نظر سازمان سیا بوده است.
 
مطابق این اسناد هاروی اسوالد در ماه‌های قبل از ترور و هنگام بازدید از کنسولگری کوبا در مکزیک، برای تلاش برای اخذ ویزای سفر از سفارت شوروی، تحت نظارت سیا بوده است.
 
این اسناد برخی ادعاهای پیشین سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در خصوص آگاهی‌اش از حرکات اسوالد را زیر سوال می‌برد.

۲. اسوالد؛ تیراندازی ضعیف با زندگی زناشویی پرتنش
سندی از سال ۱۹۹۱ نشان می‌دهد که سازمان سیا اطلاعاتی از دوران زندگی اسوالد در شوروی از ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۲ جمع‌آوری کرده بود.
 
یکی از مأموران کا‌گ‌ب به نام «نیکونوف» تأکید کرده که اسوالد هرگز مأمور شوروی نبوده و حتی تیرانداز خوبی هم نبوده است.
 
وی همچنین به اختلافات شدید اسوالد با همسر روس‌ تبارش مارینا، اشاره کرده که «مرتباً با او درگیر بوده است».
 
یک یادداشت محرمانه سیا از سال ۱۹۶۴ نیز نتیجه‌گیری کرده که بازگشت اسوالد به آمریکا با مارینا، «احتمالاً» مشکوک نبوده است.

۳. هشدار از پیش درباره ترور؟
نامه‌ای از فردی به نام سرگئی چرنونوف نشان می‌دهد که وی در اوت ۱۹۶۳ (سه ماه پیش از ترور)، به وزارت خارجه آمریکا هشدار داده بود که اسوالد قصد ترور رئیس‌جمهور را دارد.
 
وی در این نامه مدعی شده است که این اطلاعات را از دوست‌دختر کنسول روسیه در صوفیه بلغارستان دریافت کرده و حتی شهر دالاس را نیز به‌عنوان محل احتمالی ترور اعلام کرده بود.
 
بنابر ادعای چرنونوف، بسرا آسنووا، کنسول روسیه در صوفیه به او گفته بود: «لی هاروی اسوالد یک قاتل است. او کندی را خواهد کشت.»

۴. یادداشت شلزینگر: کندی می‌خواست سیا را منحل کند
یادداشت بدون سانسور آرتور شلسینجر جونیور، مشاور نزدیک کندی نشان می‌دهد که رئیس‌جمهور پس از شکست عملیات «خلیج خوک‌ها» در کوبا، سیا را «دولتی در دل دولت» می‌دانست که بدون نظارت، سیاست خارجی را تعیین می‌کند.
 
شلسینجر پیشنهاد داده بود که سیا به دو بخش تقسیم شود و زیر نظر وزارت خارجه قرار گیرد. کندی پس از این جلسه گفت: «سیا را به هزار تکه تقسیم می‌کنم و به باد می‌سپارم.»
 
۵. قایق روزولت و قاچاق اسلحه؟
در نوامبر ۱۹۶۲ گزارشی به دست سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا رسید مبنی بر این‌که قایقی در حال قاچاق سلاح توسط گروه ضدکاسترویی «آلفا ۶۶» است.
 
بررسی‌ها نشان داد که این قایق در واقع قایق تفریحی سابق فرانکلین روزولت، رئیس‌جمهور سابق آمریکاست که بعدتر در اختیار الویس پریسلی نیز قرار داشت.
 
اینکه آیا این قایق واقعاً در این عملیات استفاده شده یا خیر، هنوز مشخص نیست.

۶. یک «باند مخفی» در سیا؟
یادداشتی از ژوئن ۱۹۶۷ حکایت از آن دارد که گری آندرهیل، افسر اطلاعات ارتش و دوست نزدیک برخی از مقامات سیا، پس از ترور کندی بسیار آشفته به خانه‌ای در نیوجرسی پناه برده بود.
 
او به دوستانش گفته بود که «باندی در درون سیا» به دلیل افشای تجارت قاچاق اسلحه و مواد مخدر توسط کندی، او را به قتل رسانده‌اند.
 
شش ماه بعد، آندرهیل مرده در آپارتمانش در واشنگتن پیدا شد. پزشکی قانونی مرگ او را خودکشی اعلام کرد.

۷. ردپای استرالیا
اسنادی از سال ۱۹۶۸ نشان می‌دهد که چارلز اسپری، رئیس وقت اطلاعات استرالیا، از رئیس سیا خواسته بود تا تحقیقاتی درباره تماس‌های مشکوک تلفنی به سفارت آمریکا در کانبرا را مخفی نگه دارد.
 

۸. ترور رابرت اف. کندی
در میان اسناد، اشاره‌هایی به ترور رابرت اف. کندی، برادر جان اف. کندی و دادستان کل وقت وجود دارد.
 
او در سال ۱۹۶۸ هنگام کارزار انتخاباتی در کالیفرنیا به دست سیرهان سیرهان، تبعه اردنی متولد فلسطین، ترور شد...
 

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🌎 خلاصه کتاب در هفت دقیقه:
تراژدی سیاست قدرتهای بزرگ،
نوشته جان مرشایمر

🌿 کتاب The Tragedy of Great Power Politics یکی از مهم‌ترین آثار در حوزه روابط بین‌الملل است که جان مرشایمر، نظریه‌پرداز برجسته رئالیسم تهاجمی، در آن تلاش می‌کند منطق قدرت در سیاست جهانی را توضیح دهد. این کتاب به‌ویژه به این پرسش پاسخ می‌دهد که چرا رقابت میان قدرت‌های بزرگ اجتناب‌ناپذیر است و چرا صلح پایدار در نظام بین‌الملل تقریباً غیرممکن به نظر می‌رسد. مرشایمر با ارائه یک چارچوب نظری قوی و استفاده از شواهد تاریخی، نشان می‌دهد که قدرت‌های بزرگ همواره در جستجوی برتری نظامی و هژمونی منطقه‌ای هستند، زیرا تنها از این طریق می‌توانند امنیت خود را تضمین کنند. در دنیای امروز که رقابت آمریکا با چین و روسیه تشدید شده، نظریات این کتاب بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا کرده‌اند.

دیگران درباره این کتاب چه گفته‌اند؟
«مرشایمر با تحلیل‌های دقیق و مستند نشان می‌دهد که آرمان‌گرایی در سیاست بین‌الملل جایگاهی ندارد و قدرت‌های بزرگ صرفاً به دنبال منافع خود هستند.»Foreign Affairs
«این کتاب یک شاهکار در تحلیل روابط بین‌الملل است که سیاست خارجی ایالات متحده را از دریچه‌ای واقع‌گرایانه بررسی می‌کند.»The New York Times
«هرکس بخواهد سیاست قدرت‌های بزرگ را درک کند، باید این کتاب را بخواند.»Henry Kissinger

جان مرشایمر کیست؟
جان مرشایمر استاد علوم سیاسی در دانشگاه شیکاگو و یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان مکتب رئالیسم تهاجمی (Offensive Realism) در روابط بین‌الملل است. او علاوه بر The Tragedy of Great Power Politics، کتاب‌های مهمی مانند Why Leaders Lie و The Israel Lobby and U.S. Foreign Policy را نوشته است. دغدغه اصلی مرشایمر این است که نشان دهد قدرت‌های بزرگ چگونه در رقابتی بی‌پایان برای حفظ و گسترش نفوذ خود عمل می‌کنند. او همچنین منتقد سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه و اروپا بوده و معتقد است که آمریکا باید از جاه‌طلبی‌های بیش از حد جهانی پرهیز کند و بر حفظ قدرت خود تمرکز داشته باشد.

🔹 خلاصه کتاب
۱. اصول رئالیسم تهاجمی
مرشایمر در این کتاب نظریه رئالیسم تهاجمی را مطرح می‌کند که بر این باور است که آنارشی حاکم بر نظام بین‌الملل باعث می‌شود قدرت‌های بزرگ همواره در تلاش برای افزایش قدرت خود باشند. برخلاف رئالیسم تدافعی که ادعا می‌کند دولت‌ها فقط برای حفظ امنیت خود اقدام می‌کنند، مرشایمر معتقد است که قدرت‌های بزرگ برای تضمین امنیت خود به دنبال هژمونی منطقه‌ای و کاهش قدرت رقبای بالقوه هستند. او استدلال می‌کند که این رقابت بی‌پایان، به‌ویژه در میان قدرت‌های بزرگ، اجتناب‌ناپذیر است و باعث می‌شود که حتی در شرایطی که جنگ مستقیم رخ نمی‌دهد، تنش‌های شدید و رقابت‌های استراتژیک ادامه یابد.

۲. چرا صلح پایدار ممکن نیست؟
مرشایمر معتقد است که ساختار آنارشیک نظام بین‌الملل، نبود یک قدرت مرکزی برای حفظ نظم، و عدم اطمینان دولت‌ها از نیات یکدیگر، باعث می‌شود که حتی اگر کشوری تمایلی به تجاوز نداشته باشد، برای جلوگیری از تهدیدهای احتمالی آینده به دنبال افزایش قدرت خود باشد. این منطق به‌ویژه در مورد قدرت‌های نوظهور مانند چین مصداق دارد که با افزایش توانایی‌های اقتصادی و نظامی خود، سایر کشورها را به اقدام متقابل وادار می‌کند. در نتیجه، هرگاه کشوری به قدرتمندتر شدن نزدیک شود، سایر کشورها علیه آن ائتلاف می‌کنند تا از برتری‌جویی آن جلوگیری کنند.

۳. هژمونی منطقه‌ای و استراتژی آمریکا
یکی از مهم‌ترین مباحث این کتاب، مفهوم «هژمونی منطقه‌ای» است. مرشایمر استدلال می‌کند که در طول تاریخ، تنها یک قدرت موفق شده است هژمونی جهانی به دست آورد: ایالات متحده در نیمکره غربی. بااین‌حال، او معتقد است که واشنگتن نباید به دنبال حفظ هژمونی در سایر مناطق باشد، زیرا چنین جاه‌طلبی‌هایی پرهزینه و ناکارآمد خواهد بود. به‌جای آن، آمریکا باید از ظهور قدرت‌های رقیب در مناطق دیگر، به‌ویژه چین در آسیا، جلوگیری کند. این استراتژی، که او آن را «موازنه فراساحلی» (Offshore Balancing) می‌نامد، بر جلوگیری از ظهور یک هژمون رقیب تأکید دارد بدون اینکه ایالات متحده خود را درگیر جنگ‌های غیرضروری کند.

۴. نمونه‌های تاریخی و تحلیل جنگ‌ها
مرشایمر برای تأیید نظریه خود، نمونه‌های تاریخی متعددی ارائه می‌دهد. او به رقابت قدرت‌های اروپایی در قرن نوزدهم، ظهور آلمان و ژاپن در جنگ جهانی دوم، و جنگ سرد میان ایالات متحده و شوروی اشاره می‌کند. او نشان می‌دهد که در تمام این موارد، تلاش برای دستیابی به برتری نظامی و جلوگیری از هژمونی رقبای بالقوه، دلیل اصلی جنگ‌ها و تنش‌های بین‌المللی بوده است. از نظر او، جنگ‌های آینده نیز بر همین منطق استوار خواهند بود و هیچ تغییری در ماهیت سیاست بین‌الملل ایجاد نخواهد...

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🔷چرخش تاکتیکی آمریکا!

🔹از میانجیگری روسیه به نامه مستقیم ترامپ به رهبر ایران

✍🏻حمید آصفی

۱. شوک استراتژیک ترامپ: چرا حالا و چرا مستقیم؟
- شکستن تابوی مذاکره مستقیم:
ترامپ با نادیده گرفتن نقش سنتی روسیه به عنوان واسطه، پیام واضحی به مسکو ارسال می‌کند: «آمریکا بدون واسطه با ایران ارتباط برقرار می‌کند.» این اقدام، قصد دارد که خط قرمزهای ایران در مواجهه با پیشنهادات غیررسمی مشخص شود.
- ایجاد بحران در ساختار داخلی ایران:
این نامه به عنوان یک حمله روانی حساب‌شده عمل می‌کند؛ در صورتی که خامنه‌ای پاسخ دهد، جناح‌های ایدئولوژیک ایران او را به «سازش با دشمن» متهم می‌کنند، و در صورت سکوت، جناح‌های اصلاح‌طلب و مردم خسته از تحریم‌ها، نظام را مسئول ناتوانی اقتصادی خواهند دانست.
- تقویت تصویر قهار و تصمیم‌گیرنده:
در آستانه یک دوره حساس داخلی، این حرکت نمایشی ترامپ را به عنوان «رئیس‌جمهور قاطع و صلح‌طلب» برجسته می‌کند؛ امری که هم در داخل آمریکا و هم در سطح بین‌المللی می‌تواند فشار سیاسی را افزایش دهد.

۲. معمای روسیه: چرا واسطه‌گری مسکو ناگهان کنار گذاشته شد؟
- سنجش ظرفیت انعطاف ایران:
ادعای اولیه مسکو درباره درخواست واسطه‌گری از سوی واشنگتن، سه هدف پنهان داشت: ارزیابی واکنش تهران، ایجاد اجماع بین‌المللی و تضعیف ائتلاف تهران-مسکو. اما تجربیات گذشته، به‌ویژه در دوران برجام، ایران را نسبت به نقش روسیه دچار بی‌اعتمادی کرده است.
- تحقیر نقش کرملین:
با ارسال نامه مستقیم، ترامپ به‌طور ضمنی نقش روسیه را به عنوان یک بازیگر فرعی معرفی می‌کند. این چرخش تاکتیکی پیام می‌دهد که «مسکو دیگر توانایی کنترل معادلات منطقه‌ای را ندارد.»

۳. محاسبات دوگانه تهران: ایدئولوژی در برابر بقا
- سناریوی پذیرش غیرمستقیم:
ایران ممکن است از کانال‌های واسطه مانند روسیه یا عمان برای انتقال پیام خود به آمریکا استفاده کند. این روش، با حفظ تابوی تعامل مستقیم، از طرف جناح‌های اصلاح‌طلب به نفع حاکمیت محسوب می‌شود؛ اما سؤال اینجاست: آیا این پاسخ برای بقا و نجات اقتصادی کافی خواهد بود؟
- سناریوی رد آشکار:
در صورت رد مستقیم نامه و تکرار شعارهای مقاومت، حاکمیت ایران ضمن حفظ ایدئولوژی، با خطرات جدی مواجه می‌شود. به ویژه، فعال‌سازی مکانیسم‌های تحریم از سوی اروپا و احتمال افزایش عملیات نظامی اسرائیل، بار دیگر بحران را تشدید می‌کند.

۴. نقشه راه آینده: سناریوهای محتمل
- توافق مینیاتوری:
در صورت پاسخ مثبت ایران به صورت محدود، توافقی شامل آزادسازی بخشی از دارایی‌های مسدودشده در ازای توقف غنی‌سازی ۶۰٪ می‌تواند به عنوان «پیروزی هر دو طرف» مطرح شود.
- بن‌بست و تشدید بحران:
عدم پاسخ یا رد آشکار، می‌تواند زمینه‌ساز تشدید تحرکات نظامی (به ویژه از سوی اسرائیل در خلیج فارس) و افزایش فشارهای اقتصادی توسط واشنگتن گردد.
- بازگشت به واسطه‌گری روسیه:
اگر بن‌بست ادامه یابد، احتمالاً مسکو مجدداً به عنوان واسطه مطرح خواهد شد، اما این بار با شرایط سخت‌تر و پیش‌شرط‌های بیشتر از سوی واشنگتن.

۵. جمع‌بندی نهایی: بازی چندوجهی در آستانه پرتگاه
چرخش تاکتیکی آمریکا از میانجیگری روسیه به نامه مستقیم، بخشی از استراتژی حساب‌شده‌ای است که ترکیبی از تهدید نظامی، فشار اقتصادی و دیپلوماسی نمایشی را در بر می‌گیرد. ترامپ قصد دارد تهران را مجبور کند بین دو گزینه انتخاب کند:
۱. پذیرش ریسک سیاسی مذاکره برای نجات اقتصادی در حال فروپاشی،
۲. تثبیت گفتمان مقاومت و تحمل هزینه‌های فزاینده، از جمله احتمال بروز عملیات نظامی.
نتیجه این بازی چندوجهی، نه تنها تعیین‌کننده‌ی آینده روابط ایران و آمریکا خواهد بود، بلکه توازن قوای منطقه‌ای و نقش روسیه به عنوان بازیگری که هم شریک و هم رقیب است، نیز در دنیای دیپلماسی به شدت تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. هر مانور اشتباه می‌تواند آتش بحران را شعله‌ورتر کند و هر تصمیم هوشمندانه، پنجره‌ای نادر برای تنفس در منطقه باز کند.

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🔵🔴زنگ خطر برای ایران / پشت پرده توافق روسیه و آمریکا در خصوص اوکراین چیست؟

✍️ امیرحسین عسکری
پژوهشگر در حوزه بریتانیا و آتلانتیک

تقریبا می‌توان به وضوح تشخیص داد که در مذاکرات میان روسیه و آمریکا طیف متنوعی از موضوعات قرار داشته‌اند که بدون توافق در خصوص دیگر موضوعات، امکان توافق بر سر موضوع دیگر وجود ندارد.

با این وضعیت قطعا مسکو و واشنگتن قبل از توافق بر سر اوکراین بر سر سایر موضوعات از جمله ایران نیز به توافق رسیده‌اند. اما این توافق چه چیزی می‌تواند باشد؟

از یکسو شواهد تاریخی نشان می‌دهند هر گاه روابط روسیه و غرب بهبود یافته و این دو به یکدیگر نزدیک شده‌اند، ایران با تهدید موجودیتی روبرو شده است   و از سوی دیگر هر گاه روابط غرب و روسیه تیره شده، مسکو از ایران به عنوان یک کارت بازی استفاده کرده است. بنابراین از نظر تاریخی و الگوی روابط روسیه و غرب و نیز رویکرد روسیه در قبال ایران باید منتظر تهدیدات اساسی و بنیادینی علیه ایران بود.

از سوی دیگر، دولت ایالات متحده در حال حاضر رویکرد تند و تک خطی را در قبال ایران در پیش گرفته است و مسکو نیز قرار است با چنین دولتی تعامل کند. بنابراین، می‌توان سناریوی تهدید علیه ایران را بسیار نزدیک دانست.

تنها برگ برنده ایران در حال حاضر به حاشیه راندن اروپایی‌ها از مذاکرات پیرامون اوکراین است. اروپایی‌های ناراضی و دلسرد شده از واشنگتن ممکن است به ایران به عنوان وزنه‌ای برای حفظ موازنه نگاه کنند و ایران نیز باید این نگاه و این زاویه دید را در اروپایی‌ها تقویت کند.

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🔺ترامپ کوتاه می‌آید؟!

دونالد ترامپ سه‌شنبه شب گذشته در سیاست اعلامی خود در قبال تهران به نوعی سیاست چماق و هویج را به کار برد؛ از یک طرف با اعلام آمادگی خود برای گفتگو و توافق با ایران و تمجیدهای ظاهری از آن تلاش کرد که طرف ایرانی را به پای میز مذاکره بکشاند و از دیگر سو هم با امضای یادداشت اجرایی به نوعی هم شروط و دستور العمل مذاکرات را تعیین کرد و  هم خواست از این طریق اولترا راست‌های آمریکایی و اسرائیلی را نیز راضی کند.

اما نتیجه این شد که نه راستگرایان بسیار تندرو که جز به تهدید نظامی و جنگ با ایران به چیز دیگری نمی‌اندیشند کاملا از لحن او در رونمایی از سیاستش و دعوتش به گفتگو راضی شدند و نه اعلام آمادگی ترامپ برای مذاکره در سایه یادداشت اجرایی چنگی به دل جمهوری اسلامی زد و مقام رهبری نیز مخالفت «قاطع» خود با هر نوع مذاکره با دولت ترامپ را اعلام کرد.

در این میان وزیر خارجه ایران نیز هر نوع مذاکره با دولت آمریکا را منوط به تغییر رفتار آن کرده است؛ اما واقعیت این است که چشم اندازی برای این تغییر و کوتاه آمدن ترامپ دیده نمی‌شود. در مقابل ترامپ یکشنبه گذشته در مصاحبه با روزنامه «نیویورک پست» لحن تندی در پیش گرفت و به نوعی ایران را میان مذاکره و حمله مخیر کرد.

فعلا آنگونه که به نظر می‌رسد ترامپ تدریجی  و تصاعدی فشارهای خود را افزایش می‌دهد و تلاش می‌کند و لو با بده بستانی با چین منافذ صادرات نفت ایران را ببندد.

در این میان اما بعید است که گفتگوی ایرانی اروپایی هم نتیجه مشخصی داشته باشد؛ اروپا و آمریکای ترامپ اگر در خیلی از مسائل با هم اختلاف نظر داشته باشند، اما درباره ایران اختلاف خاصی ندارند.

به احتمال زیاد تهران تلاش کند که با دادن امتیازاتی به طرف‌های اروپایی و حتی آژانس در گفتگوهای دو جانبه مانع فعال‌سازی مکانیسم ماشه شود. اما تضمینی نیست که دستکم یکی از این طرف‌ها قبل از 18 اکتبر 2025 به این کار اقدام نکند.

قبلا هم گفته شد که ترامپ مذاکره و صلح را از موضع قدرت و فشار می‌خواهد؛ اما کاربرد گزینه نظامی فعلا دستکم در کوتاه مدت بعید به نظر می‌رسد. ترامپ فعلا می‌خواهد که افزایش فشارهای سیاسی و اقتصادی و حتی تهدید به جنگ و حمله، برگردانی در داخل ایران برای رسیدن به نتیجه مطلوب داشته باشد و باید دید که اوضاع داخلی ایران تا چه اندازه این شرایط بسیار سخت اقتصادی را تاب می‌آورد. از این رو، در سایه تداوم و تشدید تحریم‌ها و فشارها، سیاست داخلی چه بسا مهم‌ترین چالش فراروی حاکمیت در آینده پیش‌رو باشد.

در کل در نیمه اول دوره چهار ساله دوم ترامپ بعید است که گشایشی در بن‌بست میان آمریکا و ایران حاصل شود و همین رویکرد فشار تصاعدی و شدید ادامه می‌یابد و چشم‌اندازی در این دو سال اول برای مذاکره‌ جدی و حرکتی در جهت توافق وجود ندارد و اگر هم چنین مذاکره و توافقی صورت گیرد، احتمالا در دو ساله دوم باشد. ایران هم در این شرایط راهی جز رتق و فتق امور با حداقل منابع ندارد.

اما سیاست ترامپ در قبال ایران به گونه‌ای غیرمستقیم با آینده پیمان ابراهیم در منطقه و همچنین آینده آتش‌بس در غزه هم پیوند دارد. هر گونه بن‌بست و گشایشی در پیوستن عربستان به این پیمان، و بن‌بست در انتقال به مرحله دوم آتش‌بس در غزه بر بن‌بست میان ترامپ و ایران سلبا و ایجابا تاثیر دارند.

آنچه فعلا مبرهن است این که نتانیاهو مرحله دوم آتش‌بس غزه را به عنوان تهدیدی فراتر از خود توافق آتش‌بس و مرحله اول آن برای خود و دولتش می‌داند. در کل با وجود بحران پیش آمده در مسیر تکمیل مرحله اول آتش بس در غزه پیش‌بینی می‌شود که این مرحله به سرانجام برسد و بسیار بعید است که حماس به تهدید و ضرب الاجل ترامپ مبنی بر آزادی «همه» گروگان‌ها تا شنبه آینده تن دهد و به احتمال زیاد گروگان‌ها همچنان تدریجی و قطره‌چکانی در مقابل بهای مورد توافق آزاد ‌شوند.

اما این گونه پیداست که نتانیاهو به دنبال اتفاقات و حوادثی در منطقه است که از حدت و شدت تبعات تداوم مرحله نخست آتش بس به ویژه مرحله دوم آن برای آینده سیاسی خود بکاهد. از این رو بعید نیست که اسرائیل در آینده پیش رو برای تحت‌الشعاع قرار دادن مذاکرات آتش‌بس بخواهد دست به اقداماتی غیر مستقیم و قابل توجه از خرابکاری و انفجار و ترور بزند.
#صابر_گل_عنبری

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

مصاحبه ی تاریخی محمد جواد ظریف

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🌎 صف‌آرایی تیم ترامپ مقابل ایران

✍ دکتر اسفندیار خدایی

◽️ دولت دوم دونالد ترامپ با انتصاب تیمی از شخصیت‌های سیاسی و نظامی که به اتخاذ سیاست‌های سخت‌گیرانه در قبال ایران شهرت دارند، نشان داده است که در دوره جدید، سیاست خارجی ایالات متحده به‌ویژه در قبال ایران از جدیت و تمرکز بیشتری برخوردار خواهد بود. از تقویت تحریم‌ها و مهار نفوذ منطقه‌ای ایران گرفته تا افزایش فعالیت‌های اطلاعاتی و نظامی، هر یک از اعضای این تیم مواضع مشخص و قاطعی دارند که می‌تواند پیام روشنی به ایران ارسال کند. در ادامه، نگاهی دقیق‌تر به ترکیب این تیم و دیدگاه‌های آن‌ها درباره ایران خواهیم داشت:

🔹 جی‌دی ونس، معاون رئیس‌جمهور
ونس از کهنه‌سربازان سپاه تفنگداران دریایی است دیدگاههای محافظه‌کارانه دارد و نگاه او بیشتر به داخل آمریکاست. او رویکردی محتاطانه نسبت به درگیری‌های خارجی دارد. در موضوع ایران، او خواستار کاهش تعاملات دیپلماتیک و افزایش فشار اقتصادی است. ونس پیش‌تر از سیاست‌هایی حمایت کرده که ایران را از منابع مالی محروم کند.

🔹 مارکو روبیو، وزیر امور خارجه
روبیو از حامیان سرسخت تحریم‌های اقتصادی علیه ایران است. او در یکی از سخنرانی‌های اخیر خود اظهار داشته: "ایران نه‌تنها تهدیدی برای منطقه، بلکه خطری جهانی است که نیاز به واکنشی قاطع دارد." رویکرد روبیو احتمالاً شامل تلاش برای انزوای بیشتر ایران در عرصه بین‌المللی خواهد بود.

🔹پیت هگزت، وزیر دفاع
هگزت به دلیل تجربه نظامی خود، بر گسترش قابلیت‌های دفاعی آمریکا تأکید دارد. او در یکی از مصاحبه‌هایش با فاکس نیوز گفته بود: "ایران باید بداند که ایالات متحده هرگز در برابر تهدیدات آن کوتاه نمی‌آید." حضور او می‌تواند به معنای افزایش تحرکات نظامی در خاورمیانه باشد.

🔹 مایک والتز، مشاور امنیت ملی
والتز نماینده جمهوری‌خواه فلوریدا و کهنه‌سرباز ارتش آمریکااست. او برنامه هسته‌ای ایران را تهدیدی جدی برای امنیت بین‌الملل می‌داند و می‌گوید: «تا زمانی که ایران به‌دنبال سلاح هسته‌ای باشد، ما باید تمامی گزینه‌ها را روی میز نگه داریم.»

🔹 کریستی نوم، وزیر امنیت داخلی
نوم رویکرد امنیتی خود را بر حفاظت از خاک آمریکا متمرکز کرده است. او پیش‌تر اعلام کرده بود که تهدیدات ناشی از ایران، به‌ویژه در حوزه سایبری و مهاجرت، نیازمند اقدامات جدی‌تر است.

🔹 جان رتکلیف، مدیر سیا
رتکلیف که به اتخاذ سیاست‌های تهاجمی علیه ایران مشهور است، در یکی از گزارش‌های خود در دوران مدیر اطلاعات ملی گفته بود: "برنامه‌های هسته‌ای ایران تهدیدی مستقیم علیه امنیت جهان است." او احتمالاً برنامه‌هایی برای افزایش عملیات‌های مخفی علیه ایران در نظر خواهد داشت.

🔹 الیز استفانیک، سفیر آمریکا در سازمان ملل
استفانیک یکی از مدافعان تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران است. او در سخنرانی خود در کنگره گفته بود: "ما باید ایران را برای حمایت از تروریسم و نقض حقوق بشر پاسخ‌گو کنیم." حضور او در سازمان ملل احتمالاً بر تمدید و تقویت تحریم‌ها تمرکز خواهد داشت.

🔹 تام هومان، رئیس اداره مهاجرت
هومان با تمرکز بر تقویت نظارت بر ورود مهاجران، ایران را یکی از تهدیدات بالقوه معرفی کرده و در اظهاراتی تأکید داشته که باید مراقب ورود افرادی از کشورهای حامی تروریسم به آمریکا بود.

🔹 سوزی وایلز، رئیس کارکنان کاخ سفید
وایلز به هماهنگی سیاست‌های داخلی و خارجی معروف است و گفته شده که یکی از طراحان سیاست‌های جدید دولت ترامپ در قبال ایران خواهد بود.

🔹 ایلان ماسک و ویوک راماسوامی، رؤسای وزارت کارآیی دولت
اگرچه این وزارتخانه مستقیماً در سیاست‌های خارجی دخالتی ندارد، اما ماسک در گذشته تأکید کرده که کاهش وابستگی به انرژی‌های فسیلی می‌تواند نفوذ ایران را در بازار جهانی انرژی کاهش دهد.

🌿 دولت دوم ترامپ با ترکیبی از سیاستمداران و نظامیان سرسخت، به‌وضوح اهداف مشخصی را در قبال ایران دنبال می‌کند. این اهداف شامل مهار برنامه هسته‌ای ایران، محدودسازی نفوذ منطقه‌ای تهران در خاورمیانه، تضعیف توان اقتصادی ایران از طریق تحریم‌های فلج‌کننده، و افزایش انزوای دیپلماتیک این کشور در عرصه بین‌المللی است.

🌿 از سوی دیگر، تیم ترامپ ممکن است گزینه‌های متعددی را برای دستیابی به این اهداف بررسی کند، از جمله:
تقویت تحریم‌های ثانویه علیه کشورهای همکار با ایران.
حمایت از اعتراضات داخلی ایران با هدف ایجاد فشار بر حکومت.
افزایش حضور نظامی در خلیج فارس برای بازدارندگی و نمایش قدرت.
اجرای عملیات‌های اطلاعاتی و سایبری علیه تأسیسات حساس ایران، به‌ویژه در زمینه برنامه‌های هسته‌ای و موشکی.
این سیاست‌ها نشان‌دهنده تمایل دولت ترامپ به اعمال فشار حداکثری و افزایش هزینه‌های ایران در حوزه‌های مختلف است، با این امید که تهران یا به میز مذاکره بازگردد یا از برخی از اهداف استراتژیک خود عقب‌نشینی کند.

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🌎 کاری که بشار اسد نکرد، آیا جولانی می‌کند؟

✍ حکمت‌اله آدرم

🌿 همزمان با خیزش مردم در بهار عربی، کافی بود بشار اسد با آغاز اعتراضات مسالمت‌آمیز مردم، منتقدان و مخالفان را به‌ رسمیت شناخته و با گفت‌وگو و انجام اصلاحات ضروری در قانون اساسی، فضا را برای برگزاری یک انتخابات آزاد مساعد می کرد . سپس دولت منتخب اکثریت ملت را تشکیل داده  و نامی نیکو در تاریخ سوریه بجا می گذاشت.
  با این اقدام ، شاید امروز شاهد آن بودیم که با رای و اراده ملت سوریه و بصورت مشروع ، بار دیگر اسد و یا اعضای خانواده‌اش در راس قدرت بودند.

🔹 اما اسد تظاهرات مسالمت‌آمیز مردم را فتنه دانست  تا سرکوب آنها را توجیه کند  و از انجام اصلاحات لازم طفره رفت و اعتراضات مردم سوریه را توطئه دشمنان خواند و بدست ارتش بعث به سرکوب منتقدان پرداخت و مردم معترض را به خاک و خون کشید و با بیش از ۵۰۰ هزار کشته و ۶ میلیون آواره و نابودی زیرساختهای کشور ،  حاکمیت خود را بر ویرانه های سوریه استمرار داد.

🔹 با این حال چند سال فرصت داشت تا سرنوشت دیگری را برای خود و مردم سوریه رقم زده و مسیر سازش را با مردم معترض پیش گیرد.  اما در تمامی این سالها با تکیه به یک اقلیت ۱۳ درصدی و کشورهای دیگر  ،  سایه فقر و فساد را بر کشور گستراند و در نهایت با بزدلی از سوریه گریخت تا ضمن ایجاد یک فرصت برای سو استفاده اسرائیل جهت نابودی تجهیزات نظامی کشور ، سرنوشتی مبهمی را  رودرروی مردم و خصوصاً زنان و کودکان زجر کشیده سوریه  قرار دهد.

حال دو راه پیش پای جولانی ، رهبر فاتح سوریه قرار دارد:

🔹 راه اول همان راه رهبران تمامیت خواه و نهایتاً منجر به دیکتاتوری مثل اسد است. قبضه کردن قدرت و راه اندازی جنگ داخلی و نهایتاً سرکوب و نابودی تمامی اقلیتهای منتقد و  مخالف و  ایجاد یک حکومت بر مبنای ترس و خفقان که تاریخ کم ندارد از این چهره ها ، نمونه آن فیدل کاسترو  بود و امروز مردم نتیجه عملکردش را در کوبا شاهد هستند  .

🔹 راه دوم، همان راه ماندالا، بزرگ مرد تاریخ کشور آفریقای جنوبی است که با یک آشتی ملی به استقبال یک قانون اساسی با رعایت حقوق اقلیت ها رفت و در نهایت با ایجاد یک فرایند انتخابات آزاد، کشور آفریقای جنوبی را به جرگه کشورهایی گره زد که دموکراسی را از اصول اولیه حکمرانی می‌دانند و چرخش نخبگان در قدرت،  صرفاً به اراده ملت است، اکنون  مردم آفریقای جنوبی توسعه‌ی کشور را مدیون آن سیاستمدار خلاق و از خود گذشته می‌دانند.

آیا جولانی منافع سوریه را بر منافع شخصی خود و حامیانش ارجح خواهد داد؟ تاریخ قضاوت خواهد کرد
 

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

خلاصه کتاب:
🌎 فرصتهای از دست‌رفته ایران

✍ نوشته: توماس ژونو (Thomas Juneau) سال 2015

"Squandered Opportunity: Neoclassical Realism and Iranian Foreign Policy"

🌿 این کتاب تحلیل دقیقی از سیاست خارجی ایران پس از انقلاب اسلامی ارائه می‌دهد. ژونو با استفاده از چارچوب نظری رئالیسم نئوکلاسیک، توضیح می‌دهد که چگونه ایران فرصت‌های استراتژیک خود را از دست داده است. این کتاب تأکید می‌کند که رفتار سیاست خارجی ایران، تحت تأثیر عوامل داخلی و خارجی، اغلب به جای بهبود موقعیت کشور، منجر به انزوا و هزینه‌های سنگین شده است.

🔹 خلاصه بخش‌های اصلی کتاب:

۱. چارچوب نظری: رئالیسم نئوکلاسیک
ژونو با استفاده از نظریه رئالیسم نئوکلاسیک توضیح می‌دهد که سیاست خارجی کشورها تحت تأثیر عوامل بین‌المللی (مانند توزیع قدرت در نظام جهانی) و عوامل داخلی (مانند ساختار سیاسی و ایدئولوژی) قرار دارد. این چارچوب برای تحلیل رفتار ایران بسیار مناسب است، زیرا ترکیبی از فشارهای خارجی و محدودیت‌های داخلی بر سیاست خارجی ایران تأثیر گذاشته‌اند.

۲. وضعیت ژئوپلیتیکی ایران
ژونو موقعیت استراتژیک ایران را در منطقه‌ای پرتنش بررسی می‌کند. ایران به دلیل منابع غنی انرژی و موقعیت جغرافیایی در مرکز خاورمیانه، فرصت‌های زیادی برای نقش‌آفرینی مثبت در نظام بین‌الملل داشت. با این حال، ژونو معتقد است که سیاست خارجی ایران به جای استفاده از این فرصت‌ها، اغلب باعث انزوای این کشور شده است.

۳. انقلاب اسلامی و تغییر در سیاست خارجی
ژونو توضیح می‌دهد که انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ تغییری اساسی در سیاست خارجی ایران ایجاد کرد. ایدئولوژی انقلابی و تمرکز بر صدور انقلاب، ایران را در تقابل با قدرت‌های بزرگ و همسایگان منطقه‌ای قرار داد. این تغییرات باعث شد ایران فرصت‌های دیپلماتیک و اقتصادی بسیاری را از دست بدهد.

۴. سیاست‌های منطقه‌ای ایران
رفتار ایران در قبال کشورهای منطقه، از جمله حمایت از گروه‌های نیابتی در عراق، سوریه، لبنان و یمن، به دقت تحلیل شده است. ژونو معتقد است که این سیاست‌ها، اگرچه در کوتاه‌مدت قدرت نفوذ ایران را افزایش دادند، اما در بلندمدت منجر به بی‌اعتمادی همسایگان و افزایش فشارهای بین‌المللی شدند.

۵. نقش تحریم‌ها و اقتصاد در سیاست خارجی

تحریم‌های اقتصادی یکی از عوامل کلیدی است که سیاست خارجی ایران را تحت تأثیر قرار داده است. ژونو توضیح می‌دهد که تصمیمات ایران، به‌ویژه در برنامه هسته‌ای، باعث تشدید تحریم‌ها و محدودیت‌های اقتصادی شد. به گفته نویسنده، هدر دادن فرصت‌های استراتژیک در سیاست خارجی یکی از دلایل اقتصاد ضعیف ایران است.

۶. روابط ایران با قدرت‌های بزرگ
ژونو روابط ایران با قدرت‌های جهانی، به ویژه ایالات متحده، روسیه و چین را بررسی می‌کند. رفتار تقابلی ایران با آمریکا و تلاش برای نزدیکی به چین و روسیه، فرصت‌هایی را برای تعاملات سازنده از بین برده است و موجب وابستگی یک‌طرفه جمهوری اسلامی شده است.

۷. نتیجه‌گیری:
ژونو نتیجه می‌گیرد که سیاست خارجی ایران از سال ۱۹۷۹ تاکنون، اغلب بیشتر به ایدئولوژی و منافع کوتاه‌مدت متکی بوده تا واقعیت‌های استراتژیک. این رویکرد باعث شده ایران فرصت‌های زیادی برای تقویت امنیت، اقتصاد و نفوذ خود در نظام بین‌الملل از دست بدهد. به نظر توماس ژونو، ایران با وجود موقعیت ژئوپلیتیکی و منابع استراتژیک، به دلیل سیاست‌های ناکارآمد و تصمیم‌گیری‌های ایدئولوژیک، فرصت‌های ارزشمندی را در عرصه بین‌المللی هدر داده است. کتاب نشان می‌دهد که چگونه تعامل پیچیده بین عوامل داخلی و خارجی بر رفتار ایران تأثیر گذاشته و مسیر سیاست خارجی این کشور را شکل داده است.

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🌎 ماه کامل ترکیه جانشین هلال شیعی ایران در آسمان خاورمیانه

✍ حسن حسن
🔹 گاردین
🔹 ترجمه اسفندیار خدایی

🌿 حمایت آنکارا از شورشیان سوریه به پیروزی استراتژیک ترکیه انجامید تا جایگزین ایران به عنوان قدرت منطقه‌ای شود. سقوط رژیم اسد در سوریه پایانی بر «هلال شیعی» ایران و طلوع «ماه کامل» ترکیه است که چشم‌انداز ژئوپلیتیکی از شاخ آفریقا تا شام و افغانستان را تغییر می‌دهد.

🌿 جاه‌طلبی ترکیه بسیار فراتر از سوریه و عراق است و به سراسر آفریقا، قفقاز و آسیای مرکزی می.رسد.  چهار روز پس از پیروزی شورشیان در سوریه، اردوغان با موفقیت میانجی‌گری میان سومالی و اتیوپی، دو متحد نزدیک ترکیه، برای کاهش تنش‌ها بر سر اختلافات ارضی بود.

🌿 ظهور ترکیه پویایی قدرت منطقه‌ای را به ویژه برای عربستان سعودی و متحدانش پیچیده می‌کند. برخلاف ایران که هویت فرقه‌ای شیعه، آن را به رقیب آشکار عربستان تبدیل کرده بود، اعتبار سنی‌های ترکیه چالشی ظریف‌تر و فراگیرتر ایجاد می‌کند.

🌿 برای بیش از دو دهه، هلال شیعی ایران نماد جاه‌طلبی آن برای تسلط بر خاورمیانه بود.  این کریدور که از تهران تا مدیترانه امتداد داشت، به ایران اجازه داد تا از طریق نیابت هایی مانند حزب الله و تهدید دشمنانی مانند اسرائیل و عربستان سعودی، قدرت را به نمایش بگذارد.  تا سال 2019، به نظر می‌رسید ایران تسلط خود را بر چهار پایتخت عربی - بغداد، دمشق، بیروت و صنعا - مستحکم کرده بود و اوج نفوذ منطقه‌ای خود را نشان می‌داد. امروز آن هلال در حال شکستن است.

🌿 پیروزی شورشیان در سوریه، همراه با افزایش نفوذ ترکیه، پل زمینی ایران به لبنان را قطع کرده و خطوط تدارکاتی آن را مختل کرده و نیروهای نیابتی آن را منزوی کرده است. باخت ایران، به نفع ترکیه است. دمشق که پنجاه سال متحد ایران بوده، از حالا شاید برای نیم قرن نیز متحد ترکیه خواهد بود.

🌿 خیزش ترکیه بخاطر زمین خوردن ایران نیست، بلکه نتیحه سیاست خارجی قاطع آنکاراست. در حالی که نفوذ ایران بر فرقه گرایی و قدرت سخت متکی بود، استراتژی ترکیه مداخله نظامی را با گسترش دیپلماتیک و سرمایه گذاری اقتصادی ترکیب می‌کند. این رویکرد چند وجهی به آن اجازه می دهد تا فراتر از مذاهب ایدئولوژیک عمل کند.

🌿 تسلط ترکیه منبع نگرانی هم هست. برای عربستان سعودی، امارات و اسرائیل، تغییر در دمشق یک تغییر بازی است که می تواند آنها را در مقابل ترکیه منطقه قرار دهد. سیاستگذاران غربی هم نگران قدرت روزافزون ترکیه اسلامی هستند. اما این نگرانی‌ها قابل مقایسه با نگرانی نسبت به هلال شیعی ایران نیست.

🌿 در سال‌های آینده، جنگ قدرت منطقه دیگر حول سایه جاه‌طلبی‌های ایران نخواهد بود، بلکه حول محور بلندپروازی‌های ترکیه خواهد بود.

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🔺مخالفان سوریه و پوشش اخوانی!


✍صابر_گل_عنبری

از دیگر شگفتی‌های سوریه، متفاوت ظاهر شدن مخالفان پس از سرنگونی رژیم بشار اسد بر خلاف تصویر و برساختی بود که نه تنها در ایران بلکه بعضا در غرب هم وجود داشت.

با سقوط حکومت اسد بیشتر ناطران پیش‌بینی می‌کردند که سریعا انشقاقات و درگیری‌های داخلی میان گروه‌های مسلح رخ می‌دهد و ضمن تحمیل «احکام اجتماعی» اسلامی، بگیر و ببند و انتقام‌گیری از اقلیت‌های مذهبی شروع می‌شود و نظر به حضور تحریرالشام در لیست سیاه آمریکا و غرب، نگاه تند بین‌المللی علیه آن‌ها شکل می‌گیرد و ناامنی و بی‌ثباتی از آنجا به همسایگانش سرایت می‌کند، اما آنچه از لحظاتی قبل از سقوط دمشق تا به امروز روی داده است، بر خلاف این انتظارات و پیش‌بینی‌ها‌ بوده است و رهبری مخالفان به شکل غیر منتظره‌ای پراگماتیک و عملگرا با پیوست‌های سیاسی و رسانه‌ای آماده ظاهر شده است.


با حفظ دولت اسد و انتقال سلس قدرت، سریعا رهبری جدید آن پیام اطمینان‌بخشی به داخل سوریه و خارج آن فرستاد و تلاش کرد که از نگرانی‌های داخلی به ویژه اقلیت‌های دینی و نژادی بکاهد و با نشست با سفرای خارجی مقیم دمشق و ارسال پیام به غرب و شرق نیز درصدد جلب اعتماد و کسب مشروعیت منطقه‌ای و بین‌المللی برآمد. بی‌تفاوتی در قبال حملات اسرائیل نیز به نوعی با این انگیزه در ارتباط است.

اکنون پرسش این است که علت تفاوت فاحش دو تصویر چیست؟ آیا برساخته قبلی اشتباه بود یا  تصویر جدید واقعی نیست؟

واقعیت این است که از زمان شروع بحران و ورود ایران به آن در حمایت از یک طرف ماجرا، روایت رسمی و رسانه‌ای تهران تا قبل از سقوط اسد تفکیک خاصی میان گروه‌های  گوناگون مخالف نمی‌کرد و از همه آن‌ها در قالب «تروریستی، تکفیری و داعشی» یاد می‌شد که تا حدود زیادی کارکردی تبلیغاتی در سایه جنگ مستمر میان دو طرف داشت.

همچنین قرار گرفتن تحریرالشام در لیست سیاه سازمان ملل و غرب و برآمدنش از دل القاعده در تصویرسازی قبلی از آن در جهان موثر بود.

اما غرب و منطقه بر خلاف ایران قائل به دسته‌بندی میان مخالفان اسد بودند که از طیف‌های متنوعی تشکیل می‌شوند.

تحریر الشام به عنوان عمده‌ترین گروه معارض در طول ۱۰ سال گذشته مستمرا در حال پوست‌اندازی بوده است که می‌توان دو مرحله را برای آن تعریف کرد: مرحله نخست با جدا شدن از القاعده، تغییر نام از جبهه النصره و اقدام به جنگ با داعش در سوریه همراه بود. در این مرحله به تدریج در حال گذار از مفهوم ‌امت‌گرایی به سمت سوری‌گرایی بود.

مرحله دوم با حکمرانی در ادلب از 2017   
و الزامات آن، نزدیک شدن به ترکیه و تعمیق بازنگری فکری شروع شد.

البته «پوست‌اندازی مستمر» این گروه را می‌توان محصول تحول تدریجی در اندیشه رهبری آن به ویژه احمد الشرع (جولانی) به عنوان فرمانده کل آن پنداشت؛ به نحوی که گروه از سلفیت جهادی با معنای مرسوم آن رفته رفته فاصله گرفته و به خاستگاه اخوانی اسلام‌گرایی معاصر در سوریه در معنای کلی آن نه تشکیلاتی بازگشت که با سقوط نظام این شیفت نمایان‌تر شد.

این تحول را می‌توان به نوعی خلع لباس سلفیت جهادی بنیادگرا و پوشیدن عبای تفکر اخوانی (با شمول دو گرایش سلفی و اصلاحی) در چارچوب جغرافیای فرهنگی سوریه نامید.

اما به نظر می‌رسد که جدا از نقش ترکیه و غلبه تدریجی تفکر اخوانی (البته منظور انضمام تشکیلاتی نیست)، خود الشرع در چند سال اخیر مدل‌ها و تجربه‌های موفق و شکست خورده اسلام سیاسی از مشرق و مغرب عربی از حماس در غزه، اخوان مصر و تونس تا افغانستان، ایران و‌ترکیه را مورد مطالعه قرار داده است.

البته نمی‌توان اسلام‌گرایان حاکم بر سوریه جدید را «طالبان دوم» نامید. هر چند از تجربه آن به ویژه در ارتباط با ناکامی طالبان در کسب مشروعیت منطقه‌ای و بین‌المللی استفاده می‌کنند و کسب چنین مشروعیتی را در صدر اهتمامات خود قرار داده‌اند، اما اساسا جغرافیای فرهنگی و اجتماعی سوریه و افغانستان قابل مقایسه نیست.

می‌توان گفت که امروز حاکمان اسلامگرای سوریه در سیاست خارجی الگوی عدالت و توسعه ترکیه در اوایل حکمرانی آن را در قالبی سوری در پیش گرفته‌اند. اما در سیاست داخلی با وجود ظهور سطحی از تسامح و رواداری چون خودداری از اجباری کردن حکومتی حجاب، هنوز روشن نیست که این رویکرد تاکتیکی برای عبور از بحران و رسیدن به «تمکین» (تثبیت قدرت) است یا رویکری بنیادین و مداوم خواهد بود.

به احتمال زیاد در آینده در صورت عبور موفق از دوره انتقالی کنونی و برقراری امنیت کامل، همان مدل سیاست باز در سیاست خارجی ترکیه و عربستان را ادامه دهند، اما بعید نیست در سیاست داخلی مانند حکمرانی سعودی قبل از بن سلمان
محدودیت‌های خاصی را اعمال کنند.

در کل فحوای قانون اساسی جدید، سطح شفافیت و سلامت انتخابات، ماهیت دولت (برآمده از جامعه موزاییکی سوریه باشد یا نه) سنجه بهتری برای داوری خواهد بود.

Читать полностью…

دیپلماسی و سیاست خارجی

🔺ایران و سوریه قدیم و جدید!

✍صابر_گل_عنبری

اکنون با پایان نظام اسد در سوریه به عنوان متحد ایران این پرسش مطرح می‌شود که این اتفاق چه تاثیری بر آینده و موقعیت منطقه‌ای تهران خواهد داشت و سوریه پسااسد چگونه سوریه‌ای خواهد بود.

چنان که ورود ایران به بحران سوریه در حمایت از یک طرف ماجرا با توجه به دریافت متناقض تهران و بیشتر کشورها و ملت‌های عربی و اسلامی نسبت به آن، پیامدهای خاص خود را برای قدرت نرم ایران در منطقه داشت، در وهله اول سقوط اسد نیز ضربه‌ای به نفوذ  منطقه‌ای سخت ایران و به تبع آن بلوکی وارد می‌کند که تحت عنوان «محور مقاومت» راهبری می‌کند و اکنون همزه وصل آن یعنی دمشق قطع شده است.

به هر حال، ایران حضور خود در سوریه و جایگاه آن در این محور را به نوعی امری حیثیتی کرده بود و از این منظر حذف اسد پیامدهای روانی خاصی نیز در کنار دیگر تبعات ژئوپلیتیک دارد.

ایران سیاست خود در سوریه و حضور در آن به ویژه در 13 سال اخیر را در چارچوب تقابل با اسرائیل و تداوم «کانال امن» ارسال سلاح برای حزب الله لبنان تعریف کرد. اما جدا از دگرگونی ژئوپلیتیک شام و قطع ارتباط زمینی محور از تهران به بغداد و دمشق و بیروت، واقعیت هم این است که سوریه با شروع جنگ داخلی و آزادی عملی که اسرائیل در آن پیدا کرد، سال‌هاست که آن جایگاه قبلی خود را نه تنها در تقابل با این رژیم از دست داده است، بلکه به پاشنه آشیلی هم برای ایران و محور در این زمینه تبدیل شد؛ به نحوی که دیگر نه مانند گذشته امکان ارسال سلاح به حزب‌الله از کانال سوریه میسر بود و نه تنها مدام کاروان‌های ارسال تسلیحات به لبنان بلکه خود حضور نظامی تهران و حزب‌الله در این کشور هدف حملات مستمر اسرائیل و بعضا آمریکا قرار می‌گرفت.

در همین حال، الزامات وضعیت داخلی بحرانی سوریه و بی‌رغبتی دولت اسد و قید و بندهای روسیه امکان پاسخ به این حملات را از آنجا سلب کرده بود. این حملات ابتدا به سوله‌ها بود و جنبه صوری داشت، اما به مرور زمان رفته‌رفته نیروها و افسران بلندپایه ایرانی هدف حمله و ترور اسرائیل قرار گرفتند و کار تا بدانجا پیش رفت که حملات به امری روتینی تبدیل و موجب تغییر ادراک اسرائیل و همچنین آمریکا نسبت به ایران شد و ترور سردار سلیمانی در بغداد تا هنیه در تهران محصول تغییر این ادراک بود.

همین وضعیت حضور ایران در سوریه را از لحاظ مالی و انسانی بسیار پرهزینه کرده بود و در مقابل نیز به نوعی فرصتی برای تجدید قوا و آماده شدن مخالفان برای چنین روزهایی ایجاد شد. در کنار آن نیز اسرائیل، با رصد اطلاعاتی تحرکات نیروهای ایران و حزب‌الله در سوریه توانست بانک اطلاعاتی قابل توجهی ایجاد کند که آثار آن را می‌توان در ترور رهبران و فرماندهان ارشد حزب‌الله در ابتدای جنگ لبنان دید.

اما جدا از وضعیت امنیتی شکننده سوریه، پایان جنگ لبنان و تبعات آن، اولویت‌های کاری دیگری را در برابر ایران و متحد لبنانی آن برای بازسازی ضاحیه و جنوب لبنان و ساماندهی مجدد امور داخلی حزب‌الله و حفظ موقعیت آن در لبنان قرار داد که به تبع آن به نوعی تسلیح حزب از سوریه به امری ثانویه تبدیل شد و در کنار آن نیز ناامن شدن بی‌سابقه کانال زمینی سوریه به حزب‌الله لبنان و عزم اسرائیل و آمریکا برای هدف قرار دادن هر نوع تسلیحات ارسالی در راستای اجرای قطعنامه 1701 نیز به گفته‌ای باعث توجه بیشتر ایران به «بومی‌سازی تسلیحات» این حزب شده است.

البته در کنار آن با توجه به ماهیت ضداسرائیلی جریان‌ اسلامگرای سوریه و نزدیکی طیفی از آن‎ها به حماس چه بسا از این کانال فرصتی برای نوعی نقش‌آفرینی تهران در این باره در آینده شکل گیرد. تداوم حملات اسرائیل به سوریه و قرار گرفتن مخالفان در موضع تقابلی با تل‌آویو می‌تواند شانس خلق این فرصت را برای ایران افزایش دهد؛ اما در مقابل نیز اولویت‌های داخلی سوریه در سایه اقتصاد ورشکسته و تشکیل نظام سیاسی جدید ممکن است سوریه جدید را و لو موقتا با پیشران ترکی به سمت دیگری سوق دهد.

در همین حال اما تحولات کنونی از لبنان تا سوریه و به احتمال زیاد توقف جنگ در غزه در دو سه ماه آتی، و احتمالا سرایت اوضاع  به یمن و عراق، ممکن است تهران برای عبور از این مرحله و لو موقتا به بازتعریف اولویت‌های منطقه‌ای خود و تقویت مناسبات با بازیگران دولتی سوق یابد.

همچنین چه بسا این فرصت در سایه شرایط فراهم ‌شود که حکومت ایران بیشتر به تقویت جبهه داخلی خود و حل مشکلات آن و مذاکرات برای رفع تحریم‌ها متمرکز شود. البته قبل از شکل‌گیری چنین مذاکراتی نیز بعید نیست که اسرائیل با چراغ سبز آمریکا دست به اقدامی علیه برنامه هسته‌ای ایران بزند که جدا از اهداف کلان مرتبط با این برنامه، چه بسا هدف دیگر از حیز انتفاع خارج ساختن اهرم هسته‌ای ایران برای امتیازگیری در مذاکرات باشد.

Читать полностью…
Subscribe to a channel