historyandideas | Unsorted

Telegram-канал historyandideas - بهنام جودی

458

مطالبی در حوزه ی تاریخ اندیشه، معرفی آثاری که ترجمه و تالیف کرده ام، و آثاری که مطالعه می کنم، و همچنین قطعاتی عمدتا از موسیقی ملی ایران و کلاسیک اروپایی ارتباط با من: https://t.me/Behnam1988J

Subscribe to a channel

بهنام جودی

کنسرتو شماره ۲، پاگانینی
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

تاریخ مفاهیم دست کم، دو معنا دارد: 1) در معنای عام، مطالعة اینکه مردم در زمینه هایِ تاریخی، به چه معنا و با چه هدفی، از واژه ها استفاده کرده اند. لذا، طیفی وسیع از سنت ها، نظریه ها و روش ها، از ریشه شناسی واژه ها تا متن کاوی، را در برمی گیرد؛ 2) در معنای خاص، مجموعه ای از روش ها و نظریه ها که از آلمان پس از جنگ جهانی دوم ریشه می گیرد با محوریت راینهارت کوزلک. کوزلک نیز به دو شیوه تاریخ مفاهیم را تعریف کرده است: تاریخ مفاهیم (1) فی نفسه یک هدف است، چارچوبی نظری و طرحی پژوهشی، حتی به نوبة خودش یک رشته است؛ (2) یک روش است، مجموعه ای از رویه ها و ابزارها، که می تواند در کنار سایر روش ها به کار گرفته شود. در این کتاب، کوزلک تاریخ مفاهیم را در تعریف نخست مدنظر دارد با محوریت «مفاهیم بنیادین» در راستای نشان دادن تحول مفهومی جهان اروپایی، به ویژه آلمانی، از سنت به مدرنیته. از نظر کوزلک تجربه‌هایِ تاریخیِ هر جامعه ای دربارة تحولات سیاسی-اجتماعی هنگامی تبدیل به بخشی از زبانِ زنده می‌شود که واردِ مفاهیمِ به خصوصی شده و در آن ها ثبت شوند، مفاهیمی که «بنیادین» و «تاریخی» می نامد. بنابراین، آگاهی و شناختِ تاریخی باید متکی بر زبانِ مفاهیم باشد. تجربة تاریخی و شناختِ تاریخی بدونِ مفاهیمْ ممکن نیست. مفاهیمِ بنیادین بسیار پیچیده هستند؛ آن ها همواره اجتناب ناپذیر، مبهم، جدلی و چالش برانگیز هستند. این ویژگی ها است که آن ها را به لحاظِ تاریخی مهم و از بقیه متمایز می کند. ازهمین روی، در تحول مفهومی از سنت به مدرنیته، «مفاهیم بنیادینِ تاریخی» چهار ویژگی یافته اند: دموکراتیک شدن، زمان مندشدن، ایدئولوژیک شدن، سیاسی شدن.
کتاب «تاریخ مفاهیم و مفاهیم بنیادین»، ترجمة 4 فصل از مجموعة هشت جلدی مفاهیم بنیادینِ تاریخی: واژه نامة تاریخیِ زبانِ سیاسی-اجتماعی در آلمان، و هم¬چنین دو مقدمه از مترجمانِ انگلیسی¬زبان است که روش شناسی، پاسخ به منتقدین، و تاریخ مفاهیم بحران و مدرن را دربرمی گیرد. تاریخ مفصل مفهوم مدرن به قلم هانس الریش گومبرشت است که می تواند ضمن تعیین معانیِ این مفهوم در جهانِ اروپایی نشان دهد که تصوری از نو بودن یا نو شدن از کجا ریشه می گیرد و این مفهومِ زمانی، دچارِ چه تحولی شده و با گذشته، زمانِ حال و آینده در جهانِ اروپایی، در سیر تحولِ تاریخی، چه نسبتی برقرار کرده است. از سوی دیگر، آنچه «جدال قدیم و جدید» نامیده می شود که در تاریخ مفهوم مدرن مورد بررسی قرار گرفته است، چه نقشی در زمانْ آگاهیِ اروپایی داشته است. در عین حال این توهم را که "جدال قدیم و جدید" ابداع جواد طباطبایی است نیز از بین می برد.
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

موسیقی دوره رمانتیک، شوبرت
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

"در واقع رمانتیک های آلمانی کماکان فرزندان قرن هجدهم و Kinder der Aufklärung [ابنای روشنگری] هستند."
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

از "شوالیه ی خود خوانده ی روشنگری" تا "گروهبان گارسیای روشنگری"

برخی از مدافعان اندیشه ی روشنگری در ایران، عمدتا چپ های ماتریالیست مبتذل دیروز و لیبرال نماهای امروز، معمولا ژاکوبنی و ایدئولوژیک عمل می کنند. یکی از آنها، پیر جاهل و شیخ گمراه، از شدت حسادت و کینه ای که از طباطبایی دارد، آخر عمری به چنان دریوزگی افتاده که زمین و زمان را به هم می دوزد تا ثابت کند طباطبایی هرچه درباره ی اروپا و ایران گفته و اندیشیده اشتباه بود و این شیخ جاهل با تجربه ی لندن گَردی دوره ی جوانی و انتحال تز آرامش دوستدار و تز "ذهنیت اسطوره ای"، که بازتاب تمام نمای وضعیت فکری خود شیخ است، تکلیف سید رو یکسره می کند و ولتر زمانه می شود. بعید می دانم تا دم مرگ، که از رگ گردن به او نزدیک تر شده، از این کینه رهایی یابد. البته، او که با خواندن بوک ریویو و معرفی پشت جلد کتاب ها افاضات می کرد و حالا با هوش مصنوعی، هنوز تفاوت سکولاریزاسیون و سکولاریسم را نمی داند؛ اما چنان با "هوش مصنوعی" مطلب تولید می کرد که سرانجام حکم کرد: مسیحیت نمی تواند سکولار شود! (با این اوصاف، امثال اشمیت، لُویت، بلومنبرگ و متالهین نزدیک به نیم قرن آب در هاون کوبیدند تا اینکه حضرت استاد حلول فرموده و به پاپ درس مسیحیت داد!) و بعد، یقه ی یکی از مترجمین این مباحث را گرفت که انصافا آن مترجم هم خوب از خجالتش درآمد. درنهایت، کار این شیخ "بهایی" به قدری بالا گرفت که حکم داد: "مشروطه را بابی ها و ازلی ها به راه انداخته اند و این در مخیله ی سید جواد هم نمی گنجید"(!)
حال یکی دیگر از همان مدافعان روشنگری حلول نموده و با "ماتریالیسم" و "اراده گرایی" (که نسبت جن و بسم الله دارند) معرکه گرفته و لگدی هم نثار کانت و ایده آلیست های آلمانی می کند. گویا نمی داند "بحران روشنگری" چه بود و ایده آلیسم آلمانی در پاسخ به بحران و نجات روشنگری شکل گرفت. همان ماتریالیسم کذایی که تجربی گرایان انگلیسی و به ویژه هیوم بود که اراده، آزادی، فاعلیت انسان و مرجعیت عقل را نفی و جبرگرایی را فورموله کرد. کانت تلاش کرد تا روشنگری را از ماتریالیسم نجات داده و مدعیات روشنگری را اعاده کند. فیشته و هگل نیز چنین کردند، هگل مخالف روشنگری نبود، مدافع انتقادی آن بود که تلاش داشت عقل را نجات دهد، چرا که به قول هابرماس در زمانه ی هگل، "بتی از عقل" بجامانده بود. سخن کوتاه می کنم، اینکه ندانیم ماتریالیسم به نفی عقل، اراده و آزادی ختم می شود و مدافع روشنگری باشیم از معجزات جهان سوم است.
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

✅رنسانس قرن 12 یا تطهیر عصر تاریکی نوشته فوق که مبدع آن در ایران جواد طباطبایی بود یک بعد سیاسی دارد و آن تقویت فلسفی گفتمان اصلاح طلبی بود. این نگرش به مدرنیته از دوره اصلاحات بر قلمها جاری شد. اولین کسی که از آن استقبال کرد سعید حجاریان بود. حجاریان در مقاله ای که ادبیات جواد طباطبایی در آن موج می زند نوشت برخلاف پندار رایج مدرنیته ریشه الهیاتی مسیحی دارد و صراحتا از رنسانس قرن 12 یاد کرد. مرجع اصلی حجاریان در آن مقاله کتاب فلسفه مسیحی اتین ژیلسون الهیات دان مسیحی بود و نیز کشیش کاپلستون. ما در حال بررسی رابطه سیعد حجاریان و جواد طباطبایی در آن دوران هستیم و نشانه هایی از رابطه این دو یافتیم. قدیر نصری فرد دیگری است که در سال 81 با حمله به روشنگری و ولتر ادعای حجاریان را تکرار کرد. جواد طباطبایی در ظاهر به طیف دیگری از فیلسوفان اصلاحات یعنی سروش حمله می کرد اما او بود که این گفتمان را راه انداخت. طباطبایی که در پاریس در کلاسهای میشل ویله حقوقدان مرتجع و ضد لیبرال شرکت می کرد بعد از گسست از ماتریالیسم و مارکسیسم آلتوسری یک دفعه به یک محقق محافظه کار تبدیل شد و یکسره در خدمت روحانیت شیعی ایران قرار گرفت. ویله استاد حقوق در پاریس در غرب به عنوان یک مرتجع و ضد لیبرالیسم و اراده گرایی شناخته می شود و هدف او از تاریخ نگاری نو، باز کردن راهی برای بازگشت نظریه توماسی ارسطویی حقوق در دوره معاصر بود. اما این دوستان از سویه سیاسی گفتمان ویله و این دوست ما از اغراض سیاسی اصلاح طلبان ممکن است مطلع نباشند. جواد طباطبایی در این راستا به دنبال یافتن معادلی برای توماس قدیس و ویلیام اوکام بود. او به سه آخوند شیعی دلبسته بود و در راستای همین وابستگی آل احمدوار شمشیر علیه آخوندزاده، حسن تقی زاده از روشنفکران سکولار آغاز دوران مدرن ایران کشید. این سه آخوند مورد علاقه سید جواد طباطبایی عبارتند از محمدکاظم خراسانی، میرزای نایینی و محمدباقر صدر مبدع نظریه منطقه الفراغ. جواد طباطبایی را در یک بافت کلانتر باید دید و آن دیالکتیک هگل است. از منظر هگل روشنگری به دلیل دیالکتیکی نبودن کلا مورد طرد بود و سیر تاریخ مورد علاقه هگل می بایست جوری رقم می خورد که جدید لزوما از دل قدیم بیرون بیاید. فردی به نام ابراهیم صحافی از مفسران طباطبایی هم سخنرانی های زیادی تحت این عنوان دارد. این تز بیرون آمدن جدید از قدیم در نهایت باید مصداقی برای خود در تاریخ بیابد. مصداقش کجا است؟ تفسیر توماسی و اوکامی از تاریخ مدرن. در غرب هم کتب زیادی در این راستا وجود دارد که نویسندگان یکی از آنها کشیش برایان تیرنی است که جواد طباطبایی بسیار به او استناد کرده است و از طریق او بود که فیرحی با تیرنی آشنا شد. منابع دیگر جواد طباطبایی والتر المن و الساندر دنترو هستند. یکی از کسانی که در کلاسهای طباطبایی شرکت می کرد شروع کرد به ترجمه آثار این دو نویسنده غربی. اما پاسخ به ادعای نویسنده مبنی بر ماتریالیست سان بودن مخالفان دینی بودن ریشه های مدرنیته. اولا اینکه همانطور که لشک کولاکوفسکی کمونیست برگشته گفت دنیا با رهیافت ماتریالیستی وارد مرحله جدیدی شد و فرضیه ماتریالیسم پرتو جدیدی روی تاریخ جهان افکند. مشکل عمده تاریخ نگاری ایده الیستی به جهان این است که به ما پاسخ نمی دهد اگر پانویس های توماس قدیس موثر بود پس چه نیازی به جنبش لوتری بود؟ یا اگر نظریه اوکام و توماس علیت در تاریخ داشتند قتل عام پروتستانها در سنت بارتلمی و قتل عام آنها توسط ماری خون آشام چی بودند پس؟ دادگاه تفتیش عقاید چرا تا قرن 19 وجود داشتند؟ ویگمور مورخ بزرگ حقوق از توماس قدیس نقل می کرد که او اعتقاد داشت زنای آخوند مسیحی می باید با شهات 60 شاهد اثبات می شد والا او بیگناه بود. این نشان می دهد که مدرنیته مورد ادعای دوستان به تعبیر خود طباطبایی به نقطه بی بازگشت نرسید. از نظر فلسفه تاریخ، وقتی می توان از دوره جدید صحبت کرد که زمان به نقطه بی بازگشتی رسیده باشد. وانگهی همین برایان تیرنی در استدلالی جالب می گوید اساسا نومینالیسم خشک اوکامی به هیچ وجه نمی تواند ریشه حق فردی مدرن باشد. انتساب حق مدرن و لیبرالیسم به اوکام، فرضیه مشیل ویله است مبنی بر اینکه کار کار انگلیسی ها است والا ما اروپایی ها هیچ وقت لیبرال و فردگرا نبودیم؛ تماس قدیس ما یک سوسیالیست بود. در هرحال این سوال را می پرسیم اگر نظریه حقوقی سیاسی توماس قدیس و ویلیام اوکام آغاز مدرنیته بود آن وقت چه نیازی به توماس هابز، دکارت و بیکن بود؟ چه نیازی به مبدع نظریه نظامند روسو و اسپینوزا در باب قرارداد اجتماعی و دمکراسی بود؟ /channel/phLegalHistory

Читать полностью…

بهنام جودی

چشم در راه
شهرام ناظری
آهنگساز: عطا جنگوگ
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

«جامه دران» در آواز اصفهان، آهنگسازی و تنظیم برای ارکستر سمفونیک: محمدرضا درویشی از آلبوم «موسم گل»
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

انجمن علمی_دانشجویی علوم سياسی دانشگاه خوارزمی برگزار می کند:

نکته ها و آورده های کتاب:
راهنمای آکسفورد در تاریخ فلسفه سیاسی

🔹سخنران:
دکتر بهنام جودی
(سر ویراستار و یکی از مترجمان مجموعه آکسفورد)

🔸زمان برگزاری: سه شنبه ۹ ارديبهشت ماه ساعت ۱۵ الی ۱۷
🔸مکان برگزاری:خیابان مفتح،نرسیده به خیابان انقلاب،دانشگاه خوارزمی،ساختمان پروین،سالن علوم زمین.

🔺ورود برای عموم آزاد و رایگان است.

✅ حاضرین در جلسه می توانند از ۲۵ درصد تخفیف ویژه انتشارات قصیده سرا برای خرید مجموعه آکسفورد بهره مند شوند‌.

/channel/Historyandideas
@khupoliticsunii

Читать полностью…

بهنام جودی

ریشه های قرون وسطایی دولت مدرن

ژوزف استریر در کتاب "ریشه های قرون وسطایی دولت مدرن" که به فارسی تحت عنوان "تاریخ دولت مدرن در قرون وسطی" منتشر شده است، معتقد است نخستین دولت های اروپایی که تا زمانه حاضر دوام آورده اند در فرانسه و انگلستان قرون وسطای متاخر شکل گرفت و بقیه دولت های اروپایی «شدیدا تحت تاثیر» این دو نمونه اولیه و اصلی بوده اند. از همین رو با تاکید بر تحولات دولت های فرانسه و انگلستان میان سده های 12تا17م معتقد است دوره 1300تا1450م را باید محور اصلی شکل گیری با نفوذترین الگوهای سازماندهی سیاسی در نظر گرفت یعنی همان «دولت مدرن». «هدف کتاب حاضر توضیح این مسئله است که چگونه دولت های اروپایی نهادهایی را گسترش دادند که آن دولت ها را برای سازمان دادن و کنترل جمعیت های بزرگ به ابزاری قدرتمند تبدیل کرده است.» استریر برای تعریف دولت و متمایز کردن «دولت مدرن» از دولت های دیگر، چند نشانه را برمی شمرد: «پیدایش و شکل گیری واحدهای سیاسی که در زمان تداوم و از نظر مکانی ثبات دارند، گسترش نهادهای دایمی و غیرشخصی، توافق درباره نیاز به مرجع یا قدرتی که بتواند احکام نهایی/قطعی صادر کند، و قبول این اندیشه که اتباع کشور باید اساسا به این قدرت وفادار باشند.» این نشانه های دولت مدرن در طی 1100تا1600م در اروپای غربی ریشه دارد که از نمونه های قبلی دولت مشتق نشده است. دولت مدرن در این دوره شکل گرفت و توانست از دو مدل قبلی دولت، امپراتوری های بزرگ و یونان، متمایز شود و معایب آن ها را نیز نداشته باشد. امپراتوری های بزرگ انسجام لازم را نداشتند و به خاطر وسعت، مردمان را در فرآیند سیاسی شرکت نمی دادند و علایق محلی نادیده گرفته می شد. در دولت-شهرهای کوچک هم «معضل ملحق کردن قلمروهای جدید و جمعیت جدید به ساختار موجود، و دخالت دادن جمعیت های بسیار بزرگ در زندگی سیاسی دولت شهر» لاینحل باقی ماند. از همین رو، «دولت هایی که در اروپا بعد از 1100م شکل گرفتند تا حدود زیادی به این دو نقص غلبه کردند.»
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

قرون وسطای متاخر و پیدایش مشروطه خواهی مدرن


برایان تیرنی متخصص تاریخ قرون وسطا در کتاب "دین، قانون و پیدایش فکر مشروطه" بر بحث قدرت و جدال های کلیسا و نهاد پادشاهی در قرون وسطای متاخر متمرکز شده است و نشان می دهد چگونه این جدال ها در دو اردوگاه موجد نظریه هایی شد که در سده های هفده و هجده ثمرات خود را در اندیشه ی اصحاب قرارداد نشان دادند. از نظر تیرنی متمایزترین ویژگی جامعه ی قرون وسطای متاخر «دوگانگی غیرمعمول قدرت» است. ریشه ی این دوگانگی در «نخستین مبارزه ی بزرگ امپراتوری قرون وسطی و دستگاه پاپ، یعنی جدال نصب در حدود 1100م» بود که هیچ کدام از دو طرف نتوانست مدعای خود را به طور کامل به کرسی بنشاند. از آن زمان به بعد این دوگانگی پدید آمده و تداوم یافت. برای همین است که در قرون وسطای متاخر ساختار حکومت واحدی وجود نداشته است تا رئیسی تئوکراتیک داشته باشد و بدون هیچ مشکلی حکومت کند؛ بلکه همواره دو ساختار وجود داشته اند یکی کلیسایی و دیگری سکولار که به اقتدار یکدیگر رشک می ورزیده اند (و این می تواند تلاش هابز در لویاتان را برای حل چنین مشکلی نشان دهد) چنین وضعی مانع از این شده بود تا جامعه ی قرون وسطایی در «تئوکراسی یکپارچه و منسجم گرفتار شود.» چراکه کلیسا ادعای حق الهی پادشاه را به چالش می کشید و قدرت پادشاهی نیز همچون سدی در برابر قدرت طلبی دستگاه پاپ در امور دنیوی و سیاسی عمل می کرد. هر دو نهاد، پادشاهی و کلیسایی، دارای سلسله مراتبی درون خود بود و این اقتدار متقابل را محدود می کردند. جالب است که در هر دو سلسله مراتب نیز «تنش های داخلی» وجود داشته است به گونه ای که مثلا در سده ی 13م «بارون های فئودال دربرابر تمرکزگرایی شاهی در دنیای سکولار مقاومت می کردند، و اسقف های دارای ذهنیت فئودالی در برابر تمرکزگرایی پاپ در حوزه ی کلیسایی می ایستادند.» تیرنی معتقد است که در قرون وسطای متاخر به خاطر این ساختار دوگانه ی قدرت، راه شکل گیری یک حکومت تئوکراتیک یکدست و یکپارچه بسته شد و حکومت مطلقه نتوانست شکل بگیرد و درنتیجه، رویه ها و نظریه هایی شکل گرفت که روابط دولت و کلیسا را به گونه ای توضیح داد که تبدیل به خاستگاه «مشروطه گرایی» در دوران جدید شد. ایده هایی که در این دوره شکل گرفت حول خاستگاه دولت، مبنای مشروعیت، نظریه های رضایت و اداره ی شرکتی و...دسته بندی می شوند که ربطی با فقه و حقوق کلیسایی و بازیابی حقوق رُمی و فلسفه ی یونانی، به ویژه ارسطو، می یابند.
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

بوی نوروز
شعر: سعدی
آهنگساز: حمید متبسم
آواز: ایرج بسطامی
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

(2)
سپس، با خارج شدن حدود جدال قدما و متاخرین از حوزه ی الهیات، اینبار مرجعیت قدمای باستانی تبدیل به محل مناقشه شد و آنهایی که مرجعیت زمان حال را مطرح می کردند تحت عنوان مدرن ها، جدالی را آغاز کردند که هر دو سنت پاگانی و مسیحی را مورد حمله قرار می داد. موضوع سده ی هفدهم این نوع از جدال ها بود. برای مثال، هابز و اسپینوزا علیه هردو سنت شوریدند. در فرانسه، طی 1680تا1700، جدال «باستانی ها و مدرن ها» (Quarrel of the Ancients and the Moderns) در حوزه ی هنر و ادبیات به رهبری شارل پرو به راه افتاد که مرجعیت قدما را نفی و بر زمان حال تاکید می کرد. از دل همین مناقشات اندیشه ی روشنگری سربرآورد که نه تنها مرجعیت را به زمان حال می داد بلکه افقی را در آینده ی نزدیک و با فلسفه ی تاریخ که «جایگزین» الهیات تاریخ مسیحی شده بود ترسیم می کرد که با انقلاب به پیشرفت و سامان عقلی امور منتهی می شد. طرفداران قدما نیز تحت عنوان ضدروشنگری پدیدار شدند و جدال آنها تا سده ی بیستم در جریان بود. به هرروی، جدال قدیم و جدید یک نمونه از نسبت مسیحیت و مدرنیته است. برای مثال، آنگونه که بلومنبرگ توضیح داده است نومینالیسم ویلیام اوکام با حمله به رئالیسم مدرسی و طرح مدعای قدرت و اراده ی مطلق خداوند و غیرقابل شناخت بودنش موجب بحرانی شد که سوژه ی مدرن در واکنش به آن پدیدار شد. مثال های دیگری هم می توان در حوزه های حقوق، سیاست و غیره آورد که تفصیل این مباحث را با محوریت جدال قدیم و جدید در دو جلدی «بحران در آگاهی اروپایی» دنبال کرده و آورده ام. درنهایت، با اتحاذ منظری تاریخی به تحولات حوزه ی اندیشه، می توان گفت که بدون تحولات قرون وسطای متاخر، مدرنیته ممکن نبود. این به معنای «سکولاریزاسیون» «جوهر» ایده های الهیاتی به مدرن نیست که بلومنبرگ از آن تحت عنوان «قضیه ی سکولاریزاسیون» یاد می کند؛ بلکه اشاره به این نکته است که هیچ چیز از عدم زاده نمی شود بلکه در نسبتی با قدیم، جدید شکل می گیرد. درنتیجه، وارد کردن ایدئولوژی در تاریخ اندیشه، همان کاری که ماتریالیست سانان جهان سومی می کنند به بهانه ی مبارزه با ج.ا، منجر به امتناع فهم سنت (پاگانی و مسیحی) و مدرنیته می شود. لذا، فهم پیدایش و تحول مدرنتیه در گروی فهم قرون وسطای متاخر است نه نفی آن.
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

این فیلم، تصویر جالبی از فرقه های مسیحی قرون وسطای متاخر به دست می دهد. جهت گیری و نسبت این فرقه ها با فلسفه ی یونانی و ارسطو نیز جالب توجه است. فراموش نکنیم که فیلم اقتباسی از یک رمان است و نویسنده ی رمان، امبرتو اکو، فیلسوف، نشانه شناس و متخصص فلسفه ی قرون وسطا بود. پس، در عین حال که، داستانی تخیلی دارد، اما اطلاعات تاریخی و فلسفی خوبی به مخاطب می دهد.

Читать полностью…

بهنام جودی

ای ایران
تنظیم جدید
شهرام ناظری
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

▪️دربارهٔ پروژهٔ «مفاهیم بنیادین تاریخی» راینهارت کوزلک

کوزلک پروژهٔ عظیم «مفاهیم بنیادین تاریخی»، که ۲۵ سال عمر خود را صرف آن کرد و در ۸ جلد منتشر شد، در حوزهٔ «Begriffsgeschichte» یا تاریخ مفاهیم، مطالعهٔ «مفهومی» تکوین «Neuzeit» یا دوران مدرن را موضوع کار خود قرار داده است. از نظر کوزلک، دسته‌ای از مفاهیم در دوران جدید وجود دارند که به ثبت تجارب مدرن و در عین حال شکل دادن تجارب مدرن و افق انتظارها، پرداخته است. او این مفاهیم را «Grundbegriff»  یا «مفاهیم بنیادین» می‌نامد، حدود ۱۳۰ مفهوم، شامل بحران، انقلاب، رهایی، دولت، طبقه، و... . از نظر او، با مطالعهٔ تاریخیِ تحوّل این مفاهیم، می‌توانیم بفهمیم چه چیزی در جهان مدرن، به‌واقع «جدید» است و وجه تمایز آن با جهان قدیم چیست. محوری‌ترین پرسش یا به عبارت دقیق تر «die leitende Fragestellung» او «مطالعهٔ فروپاشی جامعهٔ اصناف یا قشرهای قدیم، و پیدایش و تحوّل جهان مدرن است. این فرایندهای دوگانه بنا بر اینکه از حیث مفهومی چگونه ثبت شده‌اند، به‌لحاظ تاریخی مورد مطالعه قرار می‌گیرد.» فرضیهٔ اکتشافی یا «heuristischer Vorgriff» او این است که مفاهیم با ثبت و شکل دادن تجارب جدید، دوران مدرن را شکل داده‌اند. نکته اینجاست که دسته‌ای از مفاهیم خاص - که او آن‌ها را بنیادین می‌نامد - نقشی اساسی در این تحوّل داشته‌اند. لذا از نظر او، بازهٔ زمانی ۱۷۵۰-۱۸۵۰م در اروپا - به‌ویژه آلمانی زبان - «آستانهٔ دوران جدید» است که طی آن، مفاهیم جدید پدیدار شده و مفاهیم قدیم، مضمون‌های جدید یافته و تثبیت می‌شوند و انسان مدرن بعد از این دوره، با این مفاهیم اندیشیده و عمل کرده است؛ و این گسستی میان جهان جدید و قدیم است. از همین رو، فهم پیش از این دوره، نیازمند کاوش و تفسیر تاریخیِ لایه‌های معنایی مفاهیم است. نکتهٔ مهم در این فرضیه، این است که مفاهیم بنیادین دارای چهار ویژگی مشترک - با درجاتی متفاوت - هستند: زمانمند شدن، سیاسی شدن، ایدئولوژیک شدن، و دموکراتیک شدن. کوزلک همهٔ این موارد را در روش‌شناسی مجموعه توضیح داده و نویسندگان گوناگون باقی فصل‌های این مجموعهٔ ۸ جلدیِ عظیم، هر کدام مفاهیم مورد نظر را بر این مبنا تاریخ نگاری کرده‌اند.
بحث کوزلک برای جهان ایرانی تقریباً جدید و ناآشنا است. البته، پیش‌تر با «تحلیل گفتار» یا «Discourse analysis» آشنا شده‌ایم؛ امّا این نوع از تاریخ‌نگاری که خود را از تاریخ ایده‌ها متمایز می‌کند و بر مفاهیم متمرکز می‌شود، برای ما چندان شناخته‌شده نیست و نیازمند توضیحات، تفاسیر و به‌ویژه توجّه به فلسفهٔ کانت، هگل، دیلتای، هایدگر، گادامر، کارل اشمیت، کارل لُویت، هانس بلومنبرگ و... است تا بفهمیم کوزلک دقیقاً چه می‌کند. جایگاه این اثر در دستگاه فکری کوزلک را می‌توان گفت اساسی است و مبنا و پایهٔ بحثی است که او در حوزهٔ تاریخ، تاریخ‌نگاری، و نظریه و روش برای تاریخ اندیشه طرح کرده است. به عبارتی دیگر، کوزلک شالوده‌های دستگاه‌های فکری خود را با طراحی پروژهٔ تاریخ مفاهیم خودش، و تبدیل آن از روش به ابر نظریه‌ای برای تاریخ، پی‌ریزی کرد و بسط داد. اهمیّت کوزلک برای ما می‌تواند دو وجه داشته باشد: نخست، به ما درکی جدید از مدرنیته و دوران جدید می‌دهد که کم‌تر سویه‌های ایدئولوژیک و روشنفکرانه دارد. دوّم، روش و نظریهٔ او برای درکی مفهومی از تاریخ، می‌تواند برای خوانش تاریخ اندیشه در ایران و به‌ویژه مواجههٔ ما با مدرنیته، جالب و محل بحث باشد و حتّی طراحی پروژه‌های مشابه برای نگارش تاریخ مفاهیم جدید در ایران با توجّه به دورهٔ مشروطه تا به امروز، سودمند باشد. ما مبتنی بر این بحث کوزلک به طراحی پروژه‌ای دربارهٔ مفاهیم بنیادین تاریخی در زبان سیاسی-اجتماعی ایران معاصر پرداخته‌ایم که به‌زودی فراخوان همکاری و طرحی از آن پروژه را معرفی خواهم کرد.

بهنام جودی

/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

منتشر شد.
عرضه در نمایشگاه مجازی کتاب، توزیع عمومی بعد از نمایشگاه.
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

کتاب رمانتیسم آلمانی، مفهوم رمانتیسم آلمانی اولیه، نوشته ی فردریک بیزر، ترجمه ی مسعود آذرفام، نشر ققنوس


رمانتیسم آلمانی منقسم به سه دوره است: رمانتیسم اولیه، از سال 1797 تا 1802؛ Hochromantik [رمانتیسم برین]، از سال 1802 تا 1815؛ و Spätromantik [رمانتیسم متأخر] از سال 1815 تا 1830. فردریک بیزر به بررسی جریان اولیه پرداخته و از وجوه گوناگون -سیاسی، هنری، فلسفی و...- رمانتیسم اولیه را مورد بحث قرار داده است. از نظر بیزر، علاقه امروزی به شناخت رمانتیسم اولیه آلمانی، قرابتی است که پست مدرنیسم با آن دارد. رمانتیک ها به «امکان مبناگروی، امکان معیارهای کلی نقادی، نظام های کامل و سوژه های خودروشنگر شکاک بودند.» باورهایی که با پست مدرنیسم قرابت دارد. «بسیاری از دانشوران دارند این نکته را تصدیق می کنند که ضد مبناگروی، تاریخ گرایی و هرمنوتیک نه در قرن بیستم -نزد متفکرانی چون هایدگر، ویتگنشتاین، گادامر و دیویی- که در پایان قرن هجدهم و در واکنش رمانتیک های اولیه به روشنگری ریشه دارد.» البته بیزر هشدار می دهد که نباید در دام زمان پریشی افتاد، رمانتیسم اولیه از یک سو «معاصران ما» {غربی ها} هستند و از سوی دیگر، «به عصر دیگری تعلق دارند. در واقع آنان کماکان فرزندان قرن هجدهم و Kinder der Aufklärung [ابنای روشنگری] هستند.» آنها، افلاطون گرا بودند «یعنی باورشان به عقل کلیِ واحد، صُور نوعی، ایده ها، یا صُوری که خود را در طبیعت و تاریخ متجلی می سازند.» رمانتیک ها معتقد بودند «قوانین اخلاقی و طبیعی بنیادینی وجود دارند که علی الاصول بر همه اطلاق می شوند.» همچنین، در پی دستیابی به «وحدت و جامعیت» و «چیرگی بر تقسیم بندی های بنیادی زندگی مدرن» بودند. رمانتیک ها با وجود به رسمیت شناختن «تفاوت» و تجلیل از آن، «معتقد بودند باید تفاوت را درون کل های موسع تر دولت، جامعه و طبیعت مجدداً ادغام کرد.» رمانتیک ها مذهبی بودند و حتی گرایشات «عرفانی» داشتند. دین نزد ایشان «واجد بنیانی همه خداانگارانه» بود و هدف امثال شلگل، نووالیس، شلینگ و شلایرماخر، احیای چنین نگرشی، «نگرش دینی به جهان»، بود. «هدفی که از فراخوان آنان برای یک اسطوره شناسی دینی جدید و کتاب مقدس برای عالَم مدرن مشهود است.»بیزر یادآور می شود به طورکلی می توان پذیرفت که رمانتیسم در سه دوره تحول خودش جریانی محافظه کارتر شد و با بعضی از ارزش های اصلیِ روشنگری «تخاصم» ورزید؛ اما بسیاری از این ها فقط به اندیشه های برخی از متفکران رمانتیسم متأخر قابل تعمیم است و حتی در مورد مراحل اولیه رمانتیسم هم صدق نمی کند. «در هر دوره، رویکرد رمانتیک ها به روشنگری هرگز نه یک نفی ساده و سرراست بلکه یک چندگانگی پیچیده و ظریف بوده است. اگر رمانتیک ها منتقد روشنگری بودند، هواخواه آن نیز بودند.» پس، برای فهم نسبت پیچیدة روشنگری و رمانتیسم، «مسئله مشخص کردن این نکته است، که در هر دوره، رمانتیک ها از چه جهاتی روشنگری را پذیرفته و از چه جنبه هایی به نفی آن پرداخته اند.»
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

عمده ی مطالبی که طی چند سال گذشته درباره ی "روشنگری" و "ایده آلیسم آلمانی" در این کانال منتشر کرده ام، اعم از معرفی کتاب و توضیح مطالب، می توانید در این پست ها ببینید:
/channel/Historyandideas/953
/channel/Historyandideas/963
/channel/Historyandideas/1150
/channel/Historyandideas/961?single
/channel/Historyandideas/1085
/channel/Historyandideas/1086
/channel/Historyandideas/1088
/channel/Historyandideas/1089
/channel/Historyandideas/985
/channel/Historyandideas/1072
/channel/Historyandideas/977
/channel/Historyandideas/1138
/channel/Historyandideas/1141
/channel/Historyandideas/1142
/channel/Historyandideas/1157
/channel/Historyandideas/1159
/channel/Historyandideas/1173
/channel/Historyandideas/1197
/channel/Historyandideas/1199
/channel/Historyandideas/1226
/channel/Historyandideas/1232
/channel/Historyandideas/1246
/channel/Historyandideas/1318
/channel/Historyandideas/1320
/channel/Historyandideas/1329
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

ماتریالیسم جهان سومی یا هیچی که هیچ تر می شود

"بعضی" از مدعیان حقوق به درجه ای از تفنن رسیده اند که مجموعه ای از حکم های بی مبنا و اغلب رتوریک صادر می کنند که برخلاف مدعای "ماتریالیسم" (کذایی)، جز در ساحت زبان هیچ واقعیتی ندارد یا به تعبیر دقیق تر، مبتنی بر هیچ فکتی نیست. در این مواقع، اولین توصیه، تعلیق حکم دادن است.
یکی از مدعیان ماتریالیسم، حقوق خوانده ی جهان سومی، احکامی قطعی درباره ی مدرنیته، سنت، روشنگری، ایده آلیسم آلمانی، جواد طباطبایی و ... صادر کرده است که وهن اهل خرد و نظر است. پیش تر من به مدعیات او درباره ی نسبت مدرنیته و سنت مسیحی پاسخ داده ام و پیش از این مباحث، دو جلد (بحران در آگاهی اروپایی) نوشته ام و سخنی نمی گویم، زیرا مدعی به سبب آگاهی کاذب ماتریالیستی که دارد نه تنها نفهمیده است، بلکه اساسا نمی داند درباره ی چه چیزی سخن می گوید. لذا، در ادامه به یک مورد درباره ی "روشنگری" اشاره می کنم. مدعای دیگر او، نسبت دادن اتهام هایی به دکتر جواد طباطبایی است که شاگردان فیلسوف فقید پاسخ دهند، چون من اکنون مدافع او نیستم (و این به معنای باج دادن به شغاد و شغال نیست)، بلکه در مقام مخاطب و شاگرد آثار طباطبایی، همواره دربرابر دانش عظیم ایشان کلاه از سر برداشته ام.
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

تو را من چشم در راهم
شباهنگام
که می‌گیرند در شاخ تَلاجَن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم
شباهنگام
در آن دم که بر جا دره‌ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یا نه،
من از یادت نمی‌کاهم
تو را من چشم در راهم.

نیما یوشیج
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

قطعه «جامه دران» در دستگاه نوا از آلبوم "نی نوا" (نی در دستگاه نوا) آهنگساز و تنظیم برای ارکستر زِهی و نِی: حسین علیزاده
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

ویوالدی: «بهار»
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

مدرنیته بدون تحولات قرون وسطای متاخر، ممکن نبود!
(1)
برخی از "ماتریالیست سانانِ جهان سومی" مدعی اند که مدرنیته "نسبت" یا "ریشه" ای در الهیات مسیحی ندارد. این پندار سده ی هجدهمی را هنوز این جماعت تکرار می کنند و هرآنکه خلاف آن گوید، تکفیر می کنند! اگر اینگونه باشد، مدرنیته و سوژه ی مدرن به یکباره در تاریخ پدیدار شد؟ به عبارت دقیق تر، از عدم زاده شد؟ این مدعیات سده ی هجدهم در سده ی بیستم تبدیل به موضوع بحث و مناقشه شد و آثاری گوناگون درباره ی آن تالیف شد که بسیاری به زبان فارسی ترجمه شده است و قصد پرداختن به آن ها را ندارم. اما، قرون وسطای متاخر، به ویژه سده های 12-14میلادی، چرا برای فهم پیدایش مدرنیته مهم است؟ برای مثال، طی این سده ها، بازیابی منابع یونانی و رمی اتفاق افتاد و توماس قدیس با استفاده از فلسفه ی ارسطو، علم «الهیات» را تاسیس کرد. بازیابی متون و ایده های قدمای پاگان، ایده هایی جدید را در الهیات مسیحیت شکل داد که تبدیل به موضوع مناقشه شد و فرقه های مسیحی را شکل داد. اما، نکته ی مهم اینجاست که این مناقشه ها مبنی بر اینکه می توان فلسفه ی یونانی و فراتر متون و ایده های پیشامسیحی، عقلی و پاگانی را وارد مسیحیت کرد یا نه، اختلاف ها و انشقاق هایی را در مسیحیت ایجاد کرد، ارسطوگرایی در مسیحیت به ویژه با محوریت تماس قدیس را سنت گرایانی مانند اتین تامپیه محکوم کردند یا متاخرین نیز چنین کردند. فرقه های دومینکین و فرانسیسکن از این دسته بودند. عقل گرایی طی این دوره تبدیل به خطری برای مسیحیت شد و اهل ایمان تمام قد برای دفع آن تلاش کردند. جنبش نومینالیستی نیز حمله ای علیه رئالیسم ارسطویی در مسیحیت بود. این تحولات گسترده که نمی توان همه ی آن ها را اینجا ذکر کرد، جریان و منطقی از تحول اندیشه را در دل مسیحیت آغاز کرد که تحت عنوان «جدال قدما و متاخرین» شناخته می شود. این منطق تحول و جدید و قدیم شدن، در دل مسیحیت راه را برای طرح ایده های گوناگون و متعارض باز کرد و هر فرقه و دسته ای به قدمای صدر مسیحیت، قدمای پاگانی، ارسطوگرایان متاخر مانند توماس قدیس، یا نومینالیست ها و غیره ارجاع می دادند. دنباله ای این تحول و با بازیابی، ترجمه و جذب متون قدمای پیشا مسیحی در حوزه های فلسفه، اخلاق، سیاست، حقوق و هنر به تدریج مقدمات رنسانس سده ی شانزدهم را فراهم کرد و تفوق طرفداران قدمای پیشا مسیحی را به دنبال داشت.
/channel/Historyandideas

Читать полностью…

بهنام جودی

نام گل سرخ
The Name of the Rose 1986 

جنایی درام معمایی

بازیگران Sean Connery, Christian Slater, Helmut Qualtinger

کارگردان : Jean-Jacques Annaud

نام گل سرخ فیلمی درام معمایی تاریخی به کارگردانی ژان ژاک آنو است. در اقتباس آنو از رمان پُرآوازهٔ اومبرتو اِکو، نویسنده و نشانه‌شناس ایتالیایی، وفاداری کامل به متن داستان حفظ شده‌است. ماجرا در اوایل سدهٔ چهاردهم میلادی اتفاق می‌افتد و «ویلیام» (شان کانری) و شاگردش؛ به‌عنوان «شرلوک هولمز» قرون وسطایی، در حال تحقیق بر روی چندین مرگ مرموز در یک مکان دور افتاده است…

دوبله فارسی

@sekoens1
@Filmkootahh

Читать полностью…

بهنام جودی

https://hsap.ir/

Читать полностью…
Subscribe to a channel