.
تکه کاغذی لهیده ...
با سطرهایی شسته شده ...
در جیبِ پیراهنی که از خشکشویی ...
بازگشته است شاید این همان شعری بود ...
که می توانست سرنوشتِ من، تو و جهان را
عوض کند!
➰یغما_گلرویی
.
خواستی به دیدنم بیا ...
زمانش مهم نیست فقط بر ...
پیراهنت هزار جیب بدوز آغوش من ...
مملو از نداشتن توست وقت برگشتن پر کن
جیبهایت را از نداشتنت ... ندیدنت ... نبوئیدنت ... نبوسیدنت ...
➰مستانه_دادگر
.
گیریم تا آخر عُمر ...
تنها بمانی و شریکی برای ...
زندگیت پیدا نکنی! تحمل این ...
موضوع، بسیار آسانتر از آنست ...
که شب و روز با کسی سر و کار داشته ...
باشی که حتی یکی از هزاران حرف تو را نمیفهمد!
➰جورج_اورول
.
تمام توانایی های آدمی ...
در بردن صرف نمی شود باید ...
یاد بگیریم گاهی هم می شودجوانمردانه ...
باخت و گریه نکرد!
➰اشکان_صامت
.
اگر فردا روزی ...
آنها که ما را با هم ...
دیدهاند، پرسیدند او که بود ...
خیلی دقیق از من نگو مختصر بگو ...
باقی عمر من است او!
➰جمال_ثریا
.
دوست داشتن ...
بعضی انسانها شبیه ...
بستن دکمههای پیراهن است ...
اینکه از همان ابتدا اشتباه کردهای ...
را وقتی میفهمی که دکمهی آخر را میبندی.
➰سیامک_تقیزاده
.
خوشبختی ...
از نگاهِ هرکسی ...
معنایی متفاوت دارد ...
اما از نظر من آدمهایی ...
خوشبختند که عشق به موقع ...
به سراغشون بیاد!
➰ سیمین دانشور
.
عشق به کسی که ...
پاسخ احساساتت را میدهد ...
بینهایت زیبا و دلپذیر است؛ آنقدر ...
دلپذیر که گاهی آدمیزاد خیال میکند ...
اگر بخواهد حتی با صدایش هم میتواند ...
او را در آغوش بگیرد!
➰وحید_عیسوی
.
من در آستانه چند سالگی ام ؟ ...
با احتساب روزها؛ صد سال خسته ...
با احتساب شب ها، هزار سال منتظر ...
با احتساب عشق، چند سال است مرده ام!
➰علیرضا شایگان
.
پس از هر دیدار ...
خودم را اندازه می گیرم ...
همیشه بیشتر شده ام، مثل ...
باران قد کشیده ام.
➰محمدصالح علا
.
اینکه چند سال گذشته ...
اما هنوز بوسه هایت از سر ...
عشق است نه از سر عادت و هنوز ...
آغوشت جنس احساس است نمی شود ...
تمام دل را وقف حضورت نکرد!
➰رسول_پویان
.
شوخی نیس که ...
دوست داشتن، زنده نگه ...
داشتن کسی هست که در "درون" ماست ...
حتی با وجود فاصلههای دور!
➰ازدمیر_آصف
.
بگذار سر به ...
سینهی من تا بگویمت ...
اندوه چیست عشق کدام است ...
غم کجاست!
➰فریدون_مشیری
.
آن بى تابیام ...
در عاشقانهها آيا آشكار نبود ...
منى كه هزار سال فقط پنجرههای ...
تو را به تنهاييم گشوده بودم!
➰ايلهان_برک
.
وقتی خُدا میخواست ...
تو را بسازد، چه حال خوشی ...
داشت چه حوصلهای! اين موها ...
اين چَشمها! خودت میفهمی..؟ من ...
همهی اينها را دوست دارم!
➰عباس_معروفی
.
پشت هيچستان ...
چتر خواهش باز است ...
تا نسيم عطشی در بُنِ برگي بدود ...
زنگ باران به صدا مي آيد! آدم اينجا ...
تنهاست ...و در اين تنهايي سايه ی نارونی
تا ابديت جاري است!
➰سهراب_سپهری
.
فرقی نمیکند ...
در میان انبوه یک ...
جمعیت باشد در سکوت ...
جنونآور تنهایی یک اتاق یا ...
در پس کوچههای خلوت یک شهر ...
غریب؛ کسی که آغوشی را از دست ...
داده باشد به دنبال جایی برای گم شدن
میگردد !
➰مصطفى_زاهدى
.
وقتی آدم جرات ...
خیال پردازی را داشته باشد ...
معجزه های زیادی رخ می دهد ...
مشکل این است که مردم هیچوقت ...
چیزهای غیر ممکن را تصور نمی کنند!
➰لوئیس_کارول
.
چرا هستم ...
سؤالِ بیجوابم بود ...
از هستی تو دادی با سلامِ خود ...
جوابِ من، سلام ای عشق!
➰حسین_منزوی
.
به اندازهٔ کافی ...
خاطره دارم تا قهوهام ...
را بهتنهایی در کافهای بنوشم ...
که همه آن را خلوت میپندارند ...
امّا با آنانی که نیستند شلوغ شده است!
➰محمود_درويش
.
از بین کلمه ها ...
کلمهی "دلیل" رو بیشتر ...
از همه دوست دارم چون به ...
من جرعت میده.اجازه میده به ...
خودم یاد آوری کنم که برای چی باید ...
انجامش بدم.برای چی باید قدم بردارم ...
و برای چی باید کنار بکشم. برای چی باید ...
دوستت داشته باشم.
➰زهرا_عین
.
برای پاک کردن ...
کتابها کافی است ...
که هرگز لایشان را باز نکنیم ...
در مورد آدمها هم همینطور است ...
برای پاک کردنشان کافی است هرگز ...
با آنها حرف نزنیم.
➰کریستین بوبن
.
بدان که جز با چشم دل ...
نمیتوان خوب دید. آنچه ...
اصل است از دیده پنهان است!
➰آنتوان دوسنت اگزوپری
.
وتو را به ترانهها بخشیدم
به صدای موسیقی به سکوت
شکوفه ها که به میوه بدل میشوند
و از دستم میچینند تورا به ترانهها بخشیدم
با من نمان عمر هیچ درختی ابدی نیست باید به جدایی از زندگی عادت کرد.
➰شمس لنگرودی
.
به من می گفت ...
چشم های تو مرا به ...
این روز انداخت؛ این نگاه ...
تو کار مرا به اینجا کشاند! تاب ...
و تحمل نگاههای تو را نداشتم نمیدیدی ...
که چشم بر زمین میدوختم!؟ به او گفتم: در
چشم های من دقیقتر نگاه کن! جز تو، هیچ چیزی
در آن نیست!
➰بزرگ علوی
.
با این همه ...
دوستت دارم میخواهم ...
بگویم تَنها تنِ تو از تنم تَن ...
میسازد میخواهَم بگویم تنها ...
تو زخم زندگی را میبندی!
➰الن_برن
.
آرزو می کنم کتاب های ...
خوب بخوانی،آهنگ های خوب. ..
گوش کنی، عطر های خوب ببویی ...
با آدم های خوب حرف بزنی و فراموش ...
نکنی که هیچ وقت دیر نیست بودنِ چیزی ...
که دوست داری باشی!
➰روزبه_معین
.
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦﺟﺎ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﻓﺖ ...
ﻭ ﻓﺮﻗﯽ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﺎﻧﻮﺳﯽ ...
ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﯾﺎ ﻧﻪ؟ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﺮﯾﺰﺩ ...
ﺍﺯ ﮔﻢ ﺷﺪﻥ ﻧﻤﯽﺗﺮﺳﺪ!
➰ﺭﺳﻮﻝ_ﯾﻮﻧﺎﻥ
.
نمی توانم نامت ...
را در دهانم و تو را ...
در درونم پنهان کنم؛ گل ...
با بوی خود چه می کند؟
گندم با خوشه اش؟ طاووس با دُمش؟
چراغ با روغنش؟ با تو سر به کجا بگذارم؟
کجا پنهانت کنم؟
➰نزار_قبانی
.
دستم را بگیر ...
همین دست برایت ...
ترانه عاشقانه نوشته ...
همین دست سوخته در ...
حسرت لمس دست های تو ...
همین دست پاک کرده اشک هایی ...
را که در نبودت به گونه دویدند !
➰یغما_گلرویی