در این کانال میتوانید مسایل #سیاسی - #تاریخی و نقد #سیاست_روز را دنبال کنید...
نزول یک آیه جدید
روحانی با شعار مذاکره،رای ملت را آورد و دیکتاتوری مدنظر نصیری گفت بفرمایید مذاکره کنید.روحانی به٢دلیل سطح توقع مردم را بالا می برد(عباس عبدی هم در مناظره با بنده هم چند بار دیگر به بالا بردن توقعات صحه گذاشت)اول انتخابات بعدی بود و دوم عبور از موانع احتمالی داخلی که فکر می کرد.لذا عباراتی مانند"افتاب برجام"یا"گلابی برجام"یا"لغو بالمره تحریم ها"ادامه داشت.در٣سال اجرای برجام ظریف هرقدر تلاش کرد سوئیف باز نشد و "تقریبا هیچ"سیف را همه شنیدند.امریکا ذیل برجام زد و روحانی چون علت دشمنی غرب را نمی دانست
از خروج "مزاحم"استقبال کرد اما اروپایی ها سرکارش گذاشتند.در ماه رمضان ١٣٩٩شخصا به ایشان عرض کردم اگر شما می پذیرفتید که مشکل غرب با ما بر سر"وجود" است نه"حدود"طور دیگری مذاکره می کردید.بعد خروج آمریکا بدون اینکه برگ برنده ای داشته باشیم باز میل به مذاکره بود تا اینکه با غنی سازی
۶٠درصد سراغ مذاکره رفتیم.بعد از هفت سال مذاکره و اهدای صدها سکه،روحانی هنگام خروج از قدرت با بی حاصلی ٧ساله و رشد نجومی قیمت ها دستش خالی بود.البته با خروج ترامپ سرمقاله ای در تشکر از وی نوشتم و از منظر برگزاری کارگاه آمریکا شناسی در برجام از روحانی تشکر کردم۴
https://www.javanonline.ir/fa/news/863012/خدمت-بزرگ-روحاني-به-نظام-و-انقلاب-اسلامي
بالاخره روحانی با دست خالی خارج می شد اما برای کاهش فشار گفت در اسفند ماه ٩٩توافق آماده بود و نگذاشتند(ابهام سازی)و این باعث شد اصلاح طلبان به صورتی به این عبارت پناه ببرند و استناد کنند که گویی بعد ١۴٠٠سال یک آیه به قرآن اضافه شده است.در صورتی که مسائل با آژانس هنوز باقی است
اگر با پرونده باز آژانس در خصوص سه مرکز، برجام امضا می شد یعنی لولای درب باز مانده و پس از ورود آمریکا به برجام از قدرت نظارتی آن مثل مکانیسم ماشه و بردن مجدد ما به شورای امنیت بهره می برد.
النجاه فی الصدق
@dr_a_ganji
https://twitter.com/ab_ganji/status/1654108275879673857?s=52&t=8xeIfXBj8n1r-Xo4hOtLfA
Читать полностью…برخی در خارج یا دنباله روهای آنان در داخل فکر می کنند روحانیت تشیع اعتبار اجتماعی ندارند؟ فقط دو شاخص انتخابات ریاست جمهوری و تشییع جنازه ها را ببینید:
از سال۶٠تا کنون فقط یک رئیس جمهور غیر روحانی داشته ایم در حالی که کت و شلواری ها چند برابر روحانیون کاندیدا بوده اند.سال٩۶ روحانیت ٣۴ میلیون رای آوردند (روحانی-رئیسی)
با شکوه ترین تشییع جنازه ها از روحانیت است(حاج قاسم استثنا است)به تشییع جنازه هاشمی، مشکینی، خوشوقت، حق شناس، مجتهدی،٢روحانی شهید مشهد(پارسال)سلیمانی اخیر،مصباح، مومن و....بنگرید!
چند هزار مسجد فعال،هزار نماز جمعه.اما اقلیتی پر سر و صدا آرزوهای خود را تحلیل می کنند.سالمتر و قابل اعتمادتر از روحانیت نزد مردم نیست.این موضوع را نباید با نقد-اعتراض مردم خلط کرد
@dr_a_ganji
رفراندوم هراسی و نیت های آلوده
سرمقاله روزنامه جوان -عبدالله گنجی
برخی گمان میکنند رفراندوم در اصل ۵۹ قانون اساسی برای تغییر نظام سیاسی است و میپندارند روشی بدون خشونت برای گذار از جمهوری اسلامی است. برخی نیز تصور میکنند رفراندوم میتواند اسلامیت نظام را تعطیل کند و درعین حال جمهوری اسلامی اسمی همچنان باقی بماند! روحانی فکر میکند طرح این موضوع رأیساز است و میتوان در هر شرایط معیشتی نیز این موضوع را طرح کرد و رأی آورد. به همین دلیل وارد مصداق گزاره دقیق رفراندوم نمیشود. خود وی نیز میداند که طرح این موضوع نوعی جنگ روانی، پوشاندن کچلیهای خود و نوعی بیاخلاقی سیاسی است. چرا؟ چون رفراندوم یک سازوکار حقوقی روشن است. چرا هیچ گامی به سوی این فرایند برداشته نشد و نمیشود؟ اما در رسانه شعار آن داده میشود. هیچکس نباید با اصل رفراندوم مخالف باشد، زیرا جزو اصول قانون اساسی است. اما با اخلاق سیاسی و به دور از حقهبازی سیاسی باید به آن نگریست. آیا بنبست سیاسی این است که سکولارها نمیتوانند حاکم شوند؟ با رفراندوم دنبال حاکمیت سکولارها هستید؟ فرض کنید گزاره رفراندوم این است: ١-آیا یارانه بدهیم یا پول آن را صرف تولید کنیم؟ ٢-شکل نظام سیاسی پارلمانی شود یا ریاستی بماند؟ ٣-مهاجرت به تهران ادامه داشته باشد یا ممنوع شود؟ اینها نمونههای روشنی است، برای توده مردم هم پیچیده نیست و دو طرف معادله اختلافی در درون کشور و در درون نظام هستند و میتوانند با مردم حرف بزنند و توجیه کنند. حال به این نمونه بنگریم. رابطه با امریکا آری یا خیر؟ وقتی رهبری میفرماید مگر توده مردمی که میخواهند رأی دهند از این موضوع تحلیل دارند یعنی اینکه مردم گمان میکنند با کلمه آری مشکلاتشان حل میشود؟ آیا مردم میدانند که یک طرف معادله دیگری است که با رفراندوم مطالباتش حل نمیشود؟ مردم میدانند که طرف برای رابطه از ما چه میخواهد؟ مردم میدانند که اگر آنچه امریکا میخواهد بدهیم (هستهای، موشکی، قدرت منطقهای و...) نهتنها موعد گشایش فرا نمیرسد که سرنوشت عراق و لیبی در انتظار است؟ آیا سیاستبازان نمیتوانند با رفراندوم و تبلیغات رنگی و دروغین عزت ملت را به دست خودش نابود کنند؟ حتماً میتوانند. در فرانسه که زایشگاه دموکراسی غربی است اخیراً به مدت دو ماه درگیری و تنش بود، اما حکومت زیر بار ملت نرفت و تصمیم خود را گرفت و به کرسی نشاند. حال میتوان گفت باید رفراندوم برگزار میشد؟ بدون تردید رفراندوم در سیاست خارجی یا رفراندوم برای ورود سکولارها (انتخابات آزاد) به حکومت هم خیانت به ملت، هم به امام، هم شهیدان انقلاب اسلامی است که قدرتخواهان با سوار شدن بر مشکلات حال کشور نسخهای دروغین برای آن میپیچند. اصلاً مگر ما چه مشکلی با امریکا داریم؟ او از ما مطالباتی دارد که به اتمام امنیت، وجود و ماهیت ما منجر خواهد شد. ما هیچ مطالبه و کاری با امریکا نداریم. اگر مطالبهای هم داریم در راستای همان مسائلی است که به خاطر آن ما را محاصره کرده است. برخی با حقهبازی رابطه با امریکا را دکمهای نشان میدهند که با رفراندوم روشن میشود و مائده آسمانی سر سفره قرار میگیرد و تمام؟ به ملت بگویید رابطه با امریکا مشروط به دادن موشک، هستهای، قدرت منطقهای، حدود الهی (قصاص) و حذف ماهیت جمهوری اسلامی است. چرا این را به مردم نمیگویید؟ و هندوانه سربسته را وسط سفره میگذارید؟ اگر از انقلاب، مقاومت، راه امام و زیست مؤمنانه بریدهاید چرا پشت مشکلات مردم مخفی میشوید و میخواهید سرابی را به ملت نشان دهید و عزت آن را نزد آیندگان خفتآور ترسیم کنید؟ رفراندوم را ابزار قدرتخواهی خود نکنید. اول مسائل درون کشور را که خلاف قانون اساسی و حدود الهی نیست تعیین کنید، دوم گزاره مدنظر را صریح و شفاف بیان کنید و سوم سازوکار حقوقی آن را طی کنید، هرکس هم مانع شد به مردم بگویید. سالهای قبل دیگران تئوریپردازی کردهاند که رابطه با غرب ایران را از حالت انقلابی دور میکند و هدف رفراندوم همین است. حتی این موضوع هم رفراندوم نمیخواهد شما از امریکا بخواهید عین چین با ما رفتار کند اگر مجاب شد همهچیز حل است. این وعده را رهبری در آبان ۱۳۹۲ داده است که: ببینیم مذاکرات هستهای به کجا میانجامد. اگر نتیجه داد میتوانیم سر مسائل دیگر هم مذاکره کنیم. جناب روحانی شما این عبارات را یادتان هست؟ حتماً یادتان هست! اما حقیقت این است که پدر، مادر! ما در هر صورت متهمیم.
@dr_a_ganji
✳️ نصیری و کوری و حجاب زوری!
مرداد ماه سال ۱۳۶۹ بود. آنروز ناصر بهرامی راد یکی از دوستانی که تازه به سرویس اندیشههای روزنامه آمده بود مطلب خوبی درباره مادام کوری شیمیدانی که تحقیقات مؤثری درباره رادیواکتیو داشت نوشته بود. مطلب خوبی بود و گفتم آن را به خانم قدوسی تایپیست گروه بدهد تا برای چاپ در صفحه آماده کنیم. مطلب را به دوست خوب و هنرمندم علی رضایی هم که آنموقع طراح جوان و صاحب سبک و امروز مجسمهساز خوبی است دادم که برای آن طرح بکشد. فردای آنروز وقتی کار تمام شد و صفحه را برای امضا پیش آقای نصیری مدیرمسئول وقت روزنامه کیهان بردم، خوب به صفحه نگاه کرد و گفت: مطلب خوبی است اما طرح را عوض کن. فکر کردم در جزئیات طرح مشکلی وجود دارد یا تصویر ماری کوری خوب از آب درنیامده است، اما وقتی گفت چرا مادام کوری را بدون حجاب کشیده است هم خندهام گرفت و هم تعجب کردم! آخر مادام کوری مسیحی لهستانی که یکصدوخردهای سال پیش زندگی میکرده چرا باید سرش روسری میکردیم؟ آنهم در طرح و نه در تصویر؟! آنهم در شرایطی که شبکههای مختلف تلویزیونی در فیلم و سریال و مستند و... زنان خارجی را با همان حالت بدون حجاب نشان میدهند!
گفتم آقای نصیری! مادام کوری را با حجاب کنیم مردم میخندند. راستش را بخواهید خجالت هم میکشیدم که او را آنهم در قالب طرح باحجاب کنیم. اما آقای نصیری کوتاهبیا نبود. به سرویس برگشتم و ماجرا را به دوست طراحمان گفتم. رضایی که اتفاقاً دامغانی هم بود و فکر کنم به همین دلیل آشنایی با آقای نصیریِ دامغانی به کیهان راه یافته بود، بیشتر از من تعجب کرد و البته ناراحت شد. هر چه به او گفتم که مادام کوری را با حجاب بکشد قبول نکرد و گفت این کار توهین به من و به خوانندگان روزنامه است. گفتم: صفحه گیر طرح توئه. گفت: یک کاریاش میکنم. و شروع کرد طرحی دمدستی از وسایل آزمایشگاهی شیمی کشید و داد و کلاً خانم مادام کوری را از طرح حذف کرد. طرح را به آقای نصیری نشان دادم. فهمید که اینجور طرح کشیدن نوعی اعتراض است اما چیزی نگفت و صفحه را امضا کرد.
***
اینروزها خیلی کسان از مواضع اخیر مدیرمسئول سابق کیهان تعجب میکنند، اما تعجب من با توجه به نمونههایی چون ماجرای ذکرشده، خیلی بیشتر از آنهاست. آقای مهدی نصیری حق استادی بر گردن من دارد و اگر درخواست او نبود قطعاً سرنوشت من به روزنامهنگاری پیوند نمیخورد، اما واقعاً فاصله امروز او با آنچه در کیهان اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد اعمال میکرد، کم و قابل چشمپوشی نیست. در این نوشته هم قصد من نقد و ارزیابی همه جوانب و اطراف و موضوعات متضاد سیاسی و فرهنگی در نصیریِ سال ۷۰ و نصیری سال صفر به بعد نیست، اما مواضع باورنکردنی، پرحاشیه و مصرانه او در همنوایی کامل با کسانی که در داخل و خارج کشور در سرنای حذف قانون شرعی حجاب در ایران اسلامی میدمند، مرا به حیرت فروبرده است.
دعا کنیم که هیچکدام ما مصداق آن حکمت پرمغز امیرالمؤمنین«علیهالسلام» نباشیم و نشویم که فرمود:
- لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً. جاهل را همواره در این دو حالت میبینی: یا افراط یا تفریط.
منتشرشده در:
روزنامه جوان، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۲، صفحات ۱ و ۲.
تقی دژاکام
رهبری معظم چند بار-خصوصا اول امسال- بر تحول تاکید کردند.تجربه گذشته نگران می کند که مواجهه با این سخنان-حتی از سوی دلسوزان- صرفا تکرار کلمه "تحول"باشد. یا اینکه "رهبری عالی گفتند" و یا"تحول خیلی مهم است".جریان مستقر و همسو،برای تحول خواهی نیاز اولیه به جریان سازی رسانه ای ندارد.اولین اقدام،بردن راهبرد رهبری به سمت عینیت یافتگی مصداق،موضوع و نیاز است تا باور به امید رخ دهد.دوم برآورد از آوردههای این تحول است.سوم روش تحول.چهارم ظرفیت های غیر انتزاعی برای وصول به آن است.پنجم مشخص و تفکیک شدن نقش 3قوه و مجمع تشخیص است.تکرار رسانه ای کلمه "تحول" دلزده میکند
Читать полностью…بر قراری رابطه با عربستان خبر خوبی است.قطع این رابطه هیچ دستاوردی برای دو کشور نداشت و ندارد.با خروج ترامپ از برجام، پایان ج.ا جز محاسبات طرف قرار گرفت و بر بی میلی به روابط افزود اما بعدا متوجه شدند ملت ایران مقاوم تر از این محاسبات است.از نقش چین، عمان و عراق نیز باید تشکر کرد
برقراری رابطه ایران و عربستان(بخوانید پنج کشور دیگر)به میانجیگری چین و رابطه اقتصادی سنگین چین با دو کشور اصلی همسایه خلیج فارس یعنی حذف آمريکا از معادلات منطقه ای
برقراری رابطه با عربستان پاسخ این سوال را روشن کرد که چرا #شتر_اینترنشنال از یکماه پیش به آمریکا منتقل شد.تمشیت آن به CIA سپرده شد که مانعی بر سر روابط ایران-عربستان نباشد
برقراری رابطه با عربستان
همکاری های مفید ایران و آژانس انرژی اتمی
سرمایه گذاری سنگین چین در ایران
آزادی بخشی از دلارهای ایران در عراق
نشان از توفیقات در سیاست خارجی است
در داخل هم حل آب بوشهر و دریاچه ارومیه،پالایشگاه بنزین،بیمارستان هوشمند و کنترل دلار توفیقات شب عید بود
@dr_a_ganji
5. اگر جهان آینده، نظم چندقطبی نیمه نصفه ای داشته باشد و اگر چنین نظمی بیشتر مستعد جنگ باشد، در آنصورت البته که دلیلی برای نگرانی وجود دارد. اما برای ایالات متحده، چه بسا که چندقطبی بودن، آنقدرها هم بد نباشد مشروط بر آنکه پیامدهای آن را برسمیت بشناسد و سیاست خارجی اش را به شکل مناسبی سازگار سازد. فرض کنید بپذیریم که تک قطبی بودن، چندان هم نظم دلخواهی برای آمریکا و بویژه کشورهایی که در این چنددهه هزینه توجه آمریکا را متحمل شدند، نبوده است. دوران تک قطبی شاهد حملات تروریستی یازدهم سپتامبر، دو جنگ پرهزینه و مآلا ناموفق آمریکا در عراق و افغانستان، رویکرد نپخته تغییر رژیم که به دولت های ناکارآمد انجامید، یک بحران مالی که سیاست داخلی آمریکا را شدیدا دگرگون کرد و ظهور قدرتی به نام چین که روز به روز جاه طلبی بیشتری دارد- و تاحدودی هم اقدامات خود آمریکا بود که به این خیزش کمک کرد. اما ایالات متحده چندان درسی از این تجربه نگرفت، چرا که هنوز هم به حرف استراتژیست های نابغه ای گوش می کند که عمل به توصیه هایشان، فروغ پیروزی واشنگتن در جنگ سرد را تیره ساخته، پایان دوران تک قطبی را شتاب داد. تنها عامل بازدارنده برای اقدامات یک قدرت تک قطبی، همانا خویشتنداری است و خویشتنداری هم چیزی نیست که کشورهای صلیبی ای همچون ایالات متحده، چندان بهره ای از آن داشته باشند.
6. بازگشت به دنیای چندقطبی، شرایطی را خلق می کند که منطقه یورواشیا چندین قدرت مهم با توانمندی های گونه گونی را در خود دارد. این دولت ها احتمالا یکدیگر را با چشمانی نگران می پایند، بویژه هنگامی که در همسایگی نزدیک هم باشند. چنین موقعیتی، آمریکا را از انعطاف پذیری بالایی برای سازگاری با دولت های همگرا در مواقع ضروری، برخوردار می سازد همانطور که در جنگ جهانی دوم با روسیه استالینی همنوا شد و هنگامی که در دوران جنگ سرد، به همگرایی با چین مائوئیست روی آورد. توانایی گزینش و انتخاب متحدان مناسب، جزء پنهان پیروزی های گذشته سیاست خارجی آمریکاست: جایگاهش بعنوان تنها قدرت بزرگ نیمکره غربی به این کشور "امنیتی باز" داد که دیگر قدرت های بزرگ از آن برخوردار نبودند و هر زمان که دردسر جدی ای در نقطه ای از جهان سر می گرفت، آمریکا را به یک متحدِ بویژه دلخواه تبدیل می کرد. همانطور که در میانه دهه 1980 نوشتم: "برای قدرت های متوسط اروپایی و آسیایی، آمریکا یک متحده بی نقص است. برآیند قدرت آمریکا موجب می شود که حرفش پیش برود و اقداماتش تاثیرگذار باشد... [اما] به اندازه کافی هم دور هست که نتواند تهدید مهمی برای متحدانش به حساب آید."
7. در یک جهان چندقطبی، دیگر قدرت های مهم به تدریج مسولیت بیشتری را در قبال امنیت خود بر عهده می گیرند و باری را که بر دوش آمریکاست، سبک تر می کنند. هندوستان، همراه با رشد اقتصادی اش، در حال برساختن نیروی نظامی خود است و ژاپن نیز قول داده که هزینه های دفاعی اش را تا سال 2027 دو برابر کند. البته این یک خبرِ تماما خوب نیست چرا که رقابت های تسلیحاتی منطقه ای هم خطرات خاص خودشان را دارند و چه بسا که برخی از این کشورها به گونه ای عمل کنند که خطرآفرین یا تحریک آمیز باشد اما آمریکا هم در دهه های اخیر، برای حفظ نظم در خاورمیانه، اروپا یا حتی آسیا کار چندان بزرگی انجام نداده است. آیا صددرصد اطمینان داریم که قدرت های محلی، بدتر از این عمل خواهند کرد یا اگر بد عمل کنند، برای آمریکایی ها اهمیتی خواهد داشت؟
8. حتی به فرض اینکه نظم چندقطبی هم پیامدهای بدی داشته باشد، تلاش برای جلوگیری از آن پرهزینه و چه بسا بی حاصل است. شاید روسیه سرانجام در اوکراین شکست سختی را متحمل شود (هرچند به هیچ وجه قطعی نیست)، اما مساحت گسترده روسیه، زرادخانه هسته ای اش و منابع طبیعی سرشارش، این کشور را در ردیف قدرت های بزرگ نگه خواهد داشت، صرفنظر از اینکه جنگ جاری به کجا بیانجامد. به همین شکل، کنترل های صادراتی و چالش های داخلی چین، ممکن است روند خیزش این کشور را کند کرده و احتمالا قدرت نسبی اش هم در دهه آینده به سقف خود برسد اما یک بازیگر عمده باقی خواهد ماند و توانمندی های نظامی اش همچنان بهتر خواهد شد. ژاپن هنوز هم سومین اقتصاد برتر جهان است و یک برنامه مهم بازتسلیح را هم آغاز کرده و می تواند در صورت لزوم به سرعت به یک زرادخانه هسته ای دست یابد. پیش بینی چشم انداز هندوستان، کار دشوارتری است اما بی گمان در دهه های آینده وزن بیشتری نسبت به گذشته اش خواهد داشت و ایالات متحده نه توانایی و نه اراده جلوگیری از این وضعیت را ندارد. بنابراین آمریکایی ها باید به جای یک تقلای بیهوده برای عقب کشیدن زمان، خود را برای یک آینده چندقطبی آماده سازند.
۱- بر اساس آنچه تا اینجا می دانیم حداقل با ۵ نوع رویداد متفاوت مواجهیم که همه آنها به طور فله ای مسمومیت دانش آموزان نامیده شده: ۱-درصد بسیار کمی کشف مواد تحریک کننده دستگاه تنفس ۲-مشاهده عوارض تنفسی بدون کشف هر نوع محرک، عمدتا ناشی از استشمام بوهایی با منشا نامشخص یا نامربوط
۲- ۳-مشاهده عوارض تنفسی بدون استشمام هرگونه بو و صرفا در اثر استرس ۴-به هم ریختگی در مدرسه بدون وجود هیچ عارضه تنفسی و صرفا در اثر شایعه و ۵-مواردی هم وجود دارد که اساسا در مدرسه هیچ اتفاقی نیفتاده و خبر نادرست منتشر شده است.
۳- برخلاف اظهارات کم دقت برخی مسئولین، با پدیده ای کاملا واقعی مواجهیم که کلیت آن یک طراحی پیچیده امنیتی است و مجری یا مجریانی دارد که باید آنها را یافت. عدم مشاهده مواد مسموم کننده در درصد بسیار بالایی از کیس ها، به هیچ وجه از شدت 'واقعی' یا 'تروریستی'بودن مسئله نمی کاهد.
۴- پیچیدگی مسئله در همین است که دشمن با کمترین مقدار عملیات فیزیکی، و با ابزارهای روانی و شناختی، آسیب و عوارض فیزیکی تولید کرده است. این یعنی ژنتیک عملیات امنیتی علیه ایران در حال تغییر است و فناوری های شناختی در آن به اندازه فناوری های دیگر و کاملا واقعی به کار گرفته می شود.
۵- اینکه شما نمی توانید به سادگی تروریست را کف خیابان یا در دوربین ها ببینید، به هیچ وجه به معنای این نیست که عملیات تروریستی نیست. از قضا این یعنی ماهیت عملیات بسیار پیچیده شده و تروریست جایی ایستاده و به نحوی عمل می کند که با 'عادت های امنیتی' ما همخوان نیست.
۶- بدون ورود به جزئیات، این مقدار قطعی است که در مواجهه با این نسل جدید از عملیات های امنیتی، باید یک راهبرد مردم پایه داشت و ابزارهای انتظامی و امنیتی را به عنوان مکمل به کار گرفت. چنین عملیات هایی وقتی خنثی می شود که توان آرام سازی و متقاعد سازی جامعه وجود داشته باشد.
۷- اینکه چطور می توان یک جامعه تحت حمله را آرام نگهداشت یا متقاعد کرد واقعا ساده نیست. داستان با تولید روایت همدلانه، ارائه شواهد معتبر و خلق تکیه گاه برای مردم شروع می شود اما در اینجا متوقف نمی ماند.
۸- یک فرد می تواند روایت شما از مثلا ماهیت یا منشا مسمومیت ها را نپذیرد نه به این دلیل که واقعا شواهدی برخلاف آن دارد بلکه به این دلیل که مثلا از قیمت ارز آسیب دیده و در تنگنای اقتصادی کلافه شده است. اقناع اجتماعی بسیار پیچیده تر و چند وجهی تر از آن است که به رسانه محدود شود.
۹- از حیث روان شناسی فردی نیز یک دانش آموز در مدرسه اگر مجموعا شرایط را قابل اعتماد بداند شاید کمتر تحت تاثیر شایعه انتشار یک بوی غریب قرار بگیرد تا وقتی که در خانه یا در جمع دوستان به این نتیجه رسیده باشد که اوضاع آشفته است. شایعه پذیری بیش از هر چیز به نبود اعتماد مرتبط است.
۱۰- با اینکه شبکه های اجتماعی نقشی مهم در خلق و انتشار روایت ها بازی می کنند اما تقلیل بحران به پروژه رسانه ای، کمال ساده اندیشی است. اکنون اینترنت به دلایل امنیتی محدودیت های مهمی دارد اما باز می بینیم که دشمن قادر ایجاد یک 'بحران روانی' است و در اینجا بسی درس های مهم هست.
۱۱-این مشخصا بدین معناست که زیرساخت شبکه های اجتماعی بخشی از داستان بسیار بزرگ و پیچیده جنگ شناختی است نه تمام آن؛ و احتمالا ابزارهای مخرب تعبیه شده در این شبکه ها 'عمدتا' در یک بستر اجتماعی ملتهب است که بدل به 'پدیده امنیتی' می شود.
۱۲-و از این مهم تر، این پروژه نشان می دهد در یک جامعه ملتهب می توان حتی با شبکه های اجتماعی محدود شده، بحران امنیتی با منشا روانی خلق کرد و آن را توسعه داد.
۱۳- من بسیار امیدوارم درس های امنیتی این وقایع به درستی آموخته شود. ما به همان اندازه که به تولید امنیت از طریق تولید قدرت نیاز داریم، به تولید امنیت از طریق تولید اعتماد و محبوبیت نیز نیازمندیم و از قضا در این نبرد امنیتی جدید، نیاز دوم ضروری تر و فوری تر است.
۱۴- پس از آشوب های پاییز این سخنان گفته شد اما چنانکه شایسته بود نه فقط به آن توجه نشد بکه برخی به تصور اینکه کار تمام است، به روش های نادرست پیشین در تحریک جامعه و تشدید تضادهای اجتماعی بازگشتند. واقعا امیدوارم بالاخره برخی دوستان خوب ما چیزی را که باید بیاموزند، بالاخره بیاموزند.
@mahdi_mohammadi61
https://www.iribnews.ir/fa/amp/news/3768782
Читать полностью…مراکز پخش کتاب "مو به مو"
تهران ٠٢١۶۶۴٠۵١٠٠
مشهد ٠۵١٣٢٢٨١٢٢۵
قم ٠٢۵٣٧٧٠٢٨۵٢
سفارش اینترنتی
https://shop.khameneibook.ir/کتاب-مو-به-مو
همیشه فکر می کردم چرا #گلریز با آن سابقه تاریخی در هنر،سلبریتی زده نشد دنبال لایک و دیده شدن نیست
امروز در مراسم رونمایی از کتاب" مو به مو" رازش را گفت.
گفت با گروه هنری ام رفته بودیم دیدار امام.من آخرین نفر بودم که خواستم از اتاق خارج شوم امام سه بار گفت:خدا شما را در پناه اسلام حفظ کند.دعای امام نجات بخش است.
@dr_a_ganji
در باره اشاره رهبری به نامه ٩٠نفر به رئیسجمهور وقت(هاشمی)در اردیبهشت ۶٩ در باره فروپاشی و قرار گرفتن نظام در لبه پرتگاه، لازم می دانم نکاتی برای جوانانی که آنروز نبودند عرض کنم
نویسندگان نامه عمدتا کسانی هستند که ١۴ آبان١٣۵٨با تصرف لانه جاسوسی از قدرت خارج شدند .ابتدا به آنان نهضت آزادی و گروه های همسو می گفتند بعد عزت الله سحابی نام ملی-مذهبی را برای آنان انتخاب کرد.بعد از خروج اعتراضی از قدرت با فتح لانه جاسوسی، در آستانه مجلس سوم-زمستان۶۶- مجددا قصد بازگشت به قدرت را داشتند که چپی های سابق(اصلاح طلبان فعلی)با محوریت مرحوم محتشمی پور-وزیر کشور میرحسین موسوی -نامه ای به ٣امام نوشتند و گزارشی از سخنان و مواضع آنان به امام دادند و از امام استعلام کردند که با این وضع می توانند وارد انتخابات شوند؟
پاسخ امام که بیشتر متاثر از اسناد لانه جاسوسی بود آنان را برای همیشه در ج.ا از نظر سیاسی نابود کرد.با رحلت امام ده ماهی ساکت ماندند امام دیدند سیاست آیت الله خامنه ای عمل به فرامین امام است و اوضاع تغییر نخواهد کرد.بنابرین آن نامه را نوشتند.زمانی نوشتند که بازسازی کشور شروع شده بود و اسرا نیز سه ماه بعد به کشور برگشتند و مساله خاصی جز دوری آنان از قدرت نبود.انگیزه شان بیشتر منازعه به خاطر نامیدی از بازگشت به قدرت بود.البته بعد از خرداد٧۶ مرزهای چپی ها -که اصلاح طلب شده بودند-با شعار توسعه سیاسی با آنان برداشته شد که رهبری بحث خودی و غیر خودی را طرح کردند.
امام سه ما قبل رحلت در باره آنان می گوید:من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف میکنم که بعضی از تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشته اند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمی رود. گرچه در آن موقع هم من شخصا مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تایید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمام اصولش و حرکت به سوی آمریکای جهانخوار قناعت نمی کنند، در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند. امروز هیچ تاسفی نمی خوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبوده اند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتماد های فراوان خود را به گروه ها و لیبرال ها میخوریم"
البته تعداد زیادی از آنان از دنیا رفته اند و برخی هم شخصا مقید به اخلاق در دشمنی بودند مثل مرحوم بازرگان و مرحوم یدالله سحابی.
@dr_a_ganji
https://www.presstv.ir/Detail/2023/02/18/698435/Epic-Presence
مصاحبه ام با شبکه پرس تی وی
اگر این حقیقت پذیرفته شود که منفعت(فساد)جناح نمی شناسد برخورد با آن راحت تر است.شهرداری و شهردار تهران جدا با این مقوله درگیر است.اگر معتقدین به مبارزه با فساد به جای حمایت،متهم یا وارونه نمایی کنند ممکن است این مبارزه گرفتار محافظه کاری شود.مراقبت کنیم جای تقدیر و تخفیف عوض نشود
@dr_a_ganji
سلام آقای دکتر گنجی
عصرتان بخیر
مزاحم شدم از بابت کتاب #مو_به_مو از،شما تشکر کنم این کتاب بسیار عالی بود
و اولین کتاب غیر تخصصی برای من در ۱۴۰۲
من که یک فرد عادی هستم اما
به نظر من همه جریانات سیاسی باید این کتاب رو بخونن
این کتاب سوالات بسیاری که در ذهنم بود را پاسخ داد
تمامی تألیفات شما متناسب با نیاز زمان و شرایط ش می باشد و در واقع شبهات و سوال های،بسیاری را شفاف و پاسخ می دهد
در این کتاب من نزدیک به ۲۰ صفحه نوت برداری کردم
یه مورد را بی تعارف بگم
بعد از عزل جناب منتظری اطرافیان امام نگران از جانشینی ایشان
که امام فرموده بودند چه کسی،بهتر از آقای خامنه ای
سایه رهبری مستدام
اما فکر می کنم یعنی مطمئن هستم رهبری هم همانند امام(ره) آن آینده نگری هوشمندی ویژه را دارند ( معطوف به مباحث شخصیت شناسی ذکر شده در کتاب)
و این نگرانی من روکاملا مرتفع کرد
خدا را شکر می کنم هم عصر رهبری انقلاب هستم و ایشان را ولو از دور درک کرده ام
آقای دکتر مجددا از شما تشکر می کنم
خیلی دوست داشتم حضورا خدمت برسم هم از باب رفع دلتنگی و عرض ادب و احترام و هم از باب تشکر
ولی خب فعلا از محل خدمتم نتونستم خارج بشم
آرزو می کنم و دعا می کنم باقی خدمتم در کنار شما و از محضرشان یاد بگیرم و کارآموزی کنم به امید آن روز
سپاسگزارم
حق مجلس بود که به وزیر صمت رای ندهد . این حق نمایندگان است.اما بنده که فهم اقتصادی هم ندارم یقین دارم که حذف وزیر نه قیمت خودرو را کاهش می دهد نه کیفیت آن را افزایش می دهد.رابطه علی-معلولی نمی توان بین کیستی وزیر و این مسائل یافت.این پست را سیو کنید وعده ما و نمایندگان محترم۶ماه بعد
@dr_a_ganji
وقتی کسی می گوید رفراندوم لابد می داند که این رفراندوم (اصل۵٩) توسط خود نظام انجام می شود نه بر نظام.
بنابراین بی تابی همزمان اپوزیسیون و امثال روحانی برای رفراندوم را متوجه نمی شوم.با رفراندوم مخالف نیستم به شرط اینکه هر کس رفراندوم می خواهد اول گزاره مد نظر که باید به رای گذاشته شود را دقیق و شفاف بیان کند.عبارت سیاست داخلی یا سیاست خارجی را به رفراندوم بگذاریم نوعی حقه بازی و کلاه برداری سیاسی-انتخاباتی است.در مسائلی که اراده طرف به رفراندوم ما بستگی ندارد(رابطه با آمریکا)نتیجه خفت نیست؟ فرضا گزاره این باشد:رابطه با آمریکا آری یاخیر؟ اکثر ملت هم آری گفتند بعد چه؟ آمریکا می گوید من به رفراندوم شما احترام می گذارم و تحریم لغو؟ یا موشک و هسته ای و...را می خواهد تا بعدش عراق و لیبی شویم؟ آیا توده مردم اینجوری متوجه می شوندیا فکر می کند فردای رفراندوم، ایران بهشت می شود؟ با سراب نمایی مردم را وادار به تحقیر خود نکنید.صداقت رهبری را متوجه شوید.
شرط دوم اینکه رفراندوم یک مسیر حقوقی روشن است هر کس می خواهد باید برود سراغ آن @dr_a_ganji
عمده کسانی که دهها سال همراه ج.ا بوده اند و اکنون در نقطه مقابل ایستاده اند به این دلیل نیست که حال اشکال وجود دارد خود آنان بخشی از مشکلات دهه های قبل هستند.از قضا اشتباهات احتمالی دهه اول به دلیل شرایط انقلابی و بی تجربگی بیشتر بوده است.دلیل اصلی آن مسائل شخصی است.احساس دیده نشدن، رد صلاحیت، مشاهده ترجیح دیگران،
حس من داناتر، من با سابقه،تمایزات فرهنگی خانواده که با حیثیت اجتماعی گره خورده، رشد اقتصادی شخصی و..اما بهترین کار درست کردن دوقطبی مردم-حاکمیت و پنهان شدن پشت مشکلات مردم است.کینه، ناراحتی، نفاق و عدم آرامش در بیان و قلم این جماعت زار می زند.مصداق یابی با شما.بنده ١۵مورد را بررسی کردم
@dr_a_ganji
در بین دستاوردهای رفراندوم ١٢ فروردین ١٣۵٨ یک افتخار و یک تدبیر هوشمندانه نهفته است
١-انقلاب اسلامی تنها انقلاب جهان است که نظام برآمده از انقلاب را به رای مردم گذاشت
٢-ثابت شد غوغای نخبگانی چپ، مجاهدین خلق، ملی گرا و لیبرال در صدر انقلاب، در بین مردم٢درصد هم اعتبار ندارد.
#روز_جمهوری_اسلامی مبارک باد
@dr_a_ganji
نامه ام به حجة الاسلام سید محمد خاتمی در باره بیانیه دهه فجر و سخنانش در حرم امام خمینی👆👆
Читать полностью…9. در حالت آرمانی، یک چندقطبی نیم بند، آمریکا را ترغیب می کند تا از تکیه ذاتی اش بر قدرت سخت و اعمال زور دوری کند تا اهمیت بیشتری به دیپلماسی اصیل بدهد. در دوران تک قطبی، مقام های آمریکایی عادت کرده بودند تا هرگاه مشکلی پیش می آمد، ابتدا درخواست های خود را مطرح کرده و اولتیماتوم می دادند و سپس فشار را بیشتر می کردند که گام نخست آن هم تحریم و تهدید به زور بود و سپس به واردکردن شوک و آسیب روی آورده و زمانیکه هیچیک از این تاکتیک ها جواب نمی داد به رویکرد تغییر رژیم روی می آوردند. نتایج نومیدکننده این رویکرد، کاملا گویاست. در مقابل، در یک جهان چندقطبی، حتی نیرومندترین قدرت ها هم باید توجه بیشتری به خواسته های دیگران داشته باشند و تلاش بیشتری برای ترغیب برخی از آنان به بده بستان هایی صورت دهند که سودمندی دو جانبه ای دارند. دیپلماسی بگیر یا رها کن باید جای خود را به رویکردهایی ظریف تر و بده بستان بیشتر بدهد.
10. البته نباید از نظر دور داشت که برای آمریکا و شاید همه جهان، آینده چندقطبی، خالی از کاستی های چشمگیر هم نخواهد بود. کشورهای ضعیف تر در جهانِ رقابت قدرت های بزرگ، می توانند با هم کار کنند که به معنی کاهش نفوذ آمریکا بر برخی کشورهای کوچک است. رقابت میان قدرت های بزرگ در یورواشیا می تواند احتمال بدسنجی را افزایش دهد همانطور که پیش از 1945 چنین شد. شاید کشورهای بیشتری به دنبال سلاح های هسته ای بروند آنهم در زمانه ای که پیشرفت های فن آورانه چه بسا که برخی را متقاعد کند که این سلاح ها شاید مفید باشند. نباید به هیچیک از این تحولات، روی خوش نشان داد.
11. اما با این فرض که آمریکا در میان قدرت های نامساوی در یک نظم نوظهور چندقطبی، جایگاه نخست را خواهد داشت، نباید رهبرانش را بیش از حد نگران کند. واشنگتن در یک موقعیت آرمانی خواهد بود تا دیگر قدرت های بزرگ را علیه یکدیگر بازی دهد و این امکان را فراهم آورد که شرکایش در یورواشیا، برای امنیت خود، بار بیشتری بر دوش کشند. هرچند رهبران آمریکا، دیرزمانی است که تمایلات واقع گرایانه خود را در پس ابرهایی از شعارهای آرمانگرایانه پنهان کرده اند اما در سیاست موازنه قدرت بسیار خوب عمل می کنند. با بازگشت چندقطبی گری، کافی است که رهبران آینده آمریکا به یاد آورند که این کار چگونه انجام می شده است.
پایان
پروفسور والت: آمریکا از یک جهان چندقطبی، زیادی هراس دارد، باید با آن سازگار شود
دولت بایدن در تقلای یک نظام تک قطبی است که دیگر وجود ندارد
https://foreignpolicy.com/2023/03/07/america-is-too-scared-of-the-multipolar-world/
پرفسور استفان والت Stephen M. Walt (استاد روابط بین الملل در دانشگاه هاروارد)، هفتم مارس 2023
1. پس از آنکه ایالات متحده از تاریکی جنگ سرد به روشنایی خوشایند باصطلاح دوران تک قطبی رسید، شمار متنوعی از دانشگاهیان، کارشناسان ورهبران جهان، شروع به پیش بینی، آرزومندی و پی جویی فعال بازگشت به دنیای چندقطبی کردند. جای شگفتی نداشت که هم رهبران چین و روسیه و هم رهبران قدرت های نوظهوری همچون چین و برزیل، تمایل خود به نظمی چندقطبی تر را ابراز می کردند. جالبتر اینکه گرهارد شرودر صدراعظم پیشین آلمان نسبت به "خطر غیرقابل انکارِ" یکجانبه گرایی آمریکا هشدار داد همانطور که هوبرت ودرینه وزیر خارجه پیشین فرانسه هم یکبار اعلام کرد که "جهت گیری کلیت سیاست خارجی فرانسه... آن است که جهان فردا، ترکیبی از چندین قطب، و نه یک قطب، باشد." حمایت امانوئل مکرون رییس جمهوری کنونی فرانسه از اتحاد اروپایی و خودمختاری راهبردی آن هم نشان از چنین گرایشی دارد.
2. شگفت و شگفت آنکه: رهبران آمریکا با چنین ایده ای موافق نیستند. آنها فرصت های توسعه طلبانه و شرایط خوشایندی را ترجیح می دهند که از یگانه بودن قدرت آمریکا حاصل می شود و سوگند خورده اند که موضع برتر و بدون چالش آمریکا را رها نکنند. در سال 1991، دولت جورج اچ. دابلیو بوش، یک سند دفاعی آماده کرد که خواهان تلاش فعال برای جلوگیری از ظهور یک رقیب برای آمریکا در هرکجای جهان بود. اسناد مختلف راهبرد امنیت ملی که در سال های پس از آن توسط دمکرات ها و جمهوریخواهان منتشر شد، همگی بر ضرورت حفظ برتری آمریکا پافشاری داشتند حتی زمانی که به بازگشت رقابت قدرت های بزرگ اذعان می کردند. برخی دانشگاهیان سرشناس هم، همین گرایش را تقویت می کردند- برخی شان استدلال می کردند که برتری آمریکا "برای آینده آزادی، یک ضرورت اساسی است." من هم در این دیدگاه اشتراک داشتم و در سال 2005 نوشتم که "هدف کانونی راهبرد کلان آمریکا باید تا حد امکان، حفظ موضع برتر خود باشد." (البته توصیه من درباره چگونگی وصول به این هدف، نادیده گرفته شد.)
3. هرچند دولت بایدن می پذیرد که ما به جهانی با چندین قدرت بزرگ بازگشته ایم، ظاهرا نسبت به دوره کوتاهی که ایالات متحده با هیچ قدرت رقیب هموزنی طرف نبود، نوستالژی دارد و همین است دلیل تاکیدش بر "رهبری آمریکا"، تمایلش به وارد کردن یک شکست نظامی به روسیه که مسکو را ضعیفتر از آنی سازد که در آینده اسباب دردسری برای آمریکا باشد و همچنین تلاش اش برای کندکردن سیر خیزش چین با منع دسترسی پکن به دروندادهای فن آورانه کارساز و همزمان پرداخت یارانه به صنعت نیمه رسانای آمریکا.
4. حتی اگر این تلاش ها به موفقیت انجامد (که البته تضمینی نیست چنین شود)، احتمالا احیای نظم تک قطبی، ناممکن است و به جهانی دو قطبی می رسیم (که در آن آمریکا و چین دو قطب آن را شکل می دهند) یا به نسخه نیم بندی از نظم چندقطبی که آمریکا در میان مجموعه ای از قدرت های بزرگ ناهمتراز اما مهم (چین، روسیه، هندوستان و احتمالا برزیل و همچنین ژاپن و آلمان دوباره مسلح شده)، در رده نخست قرار می گیرد. این، چگونه جهانی خواهد بود؟ نظریه پردازان روابط بین الملل در پاسخ به این پرسش، دیدگاههای مختلفی دارند. واقع گرایان کلاسیکی همچون هانس مورگنثاو Hans Morgenthau بر این باورند که نظام های چندقطبی، کمتر مستعد جنگ هستند چرا که کشورها می توانند همنوا شده و متجاوزان خطرناک را سرجای خود بنشانند و از جنگ جلوگیری کنند. از نظر این گروه، انعطاف همگرایانه یک سپر محافظ است. واقع گرایان ساختاری همچون کِنِث والتز Kenneth Waltz یا جان مییرشامر John Mearsheimer عکس این را استدلال می کنند. آنها بر این باورند که در واقع نظام های دو قطبی باثبات ترند چرا که خطر بدسنجی کاهش می یابد؛ هر یک از دو قدرت اصلی می دانند که قدرت دیگر بطور خودکار با هر تلاشی برای تغییر وضع موجود مخالفت میکند. از این گذشته دو قدرت اصلی چندان به حمایت متحدانشان وابسته نیستند و می توانند هر زمان که ضرورت یابد، کشورهای مشتری خود را به صف کنند. از نگاه واقع گرایان ساختاری، انعطافی که در ذات نظم چندقطبی وجود دارد، بلاتکلیفی بیشتری تولید می کند و این احتمال را افزایش می دهد که قدرتِ فرصت طلب فکر کند میتواند وضع موجود را دگرش دهد پیش از آنکه دیگران بتوانند برای توقفش همداستان شوند.
علت قطعی مسمومیت دانش آموزان از جهت خبری هنوز روشن نیست. نه سند پزشکی یافت می شود نه رد انسانی.اما مثل همیشه اصلاحطلبان اول مذهبی ها را نشانه رفتند بعد حکومت را متهم کردند.اپوزیسیون هم دنبال کره گیری و فراخوان رفت.در قضیه مهسا امنیتی هم همین مدل اجرا شد
اما از جهت تحلیلی معتقدم روی ورود غیریت به مدرسه دخترانه حساسیت وجود دارد و مدیران مدرسه هم حساس هستند و زود لو میرود.ریشه این کار در خود دانش آموزان است.ممکن است با واسطه کسی پشت داستان باشد اما تعطیلی مدرسه جز فرهنگ نشاط بوده است.ممکن است اینجا هم عامل انگیزه بخش باشد.ممکن است ظاهر داستان هم اینقدر ساده و باطنش پیچیده باشد که حتما روشن خواهد شد
@dr_a_ganji
کتاب"موبه مو" تالیف دکتر عبدالله گنجی دارای هفت فصل است.
در فصل اول به وجوه تمایز جانشینی رهبری در انقلاب اسلامی با جانشینی رهبری در انقلابهای اصیل جهان پرداخته شده و در مقام مقایسه، نسبت ایشان با امام(قدسسره) بررسی شده است.
مقابله با تحریف امام(قدسسره) توسط جانشین ایشان، ادامۀ فصل اول کتاب است که به صورت مفصل به آن پرداخته شده است، حال آنکه در اکثر انقلابهای دیگر، جانشین رهبر اولیه، خود عامل انحراف انقلاب از اهداف اولیه بوده است.
در فصل دوم به مکتب امام(قدسسره) و اصول آن پرداخته شده است.
در فصل سوم خط امام(قدسسره) و شاخصهای آن مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته است.
فصل چهارم خاص شخصیت امام (قدسسره) است که در آن ویژگیهای فردی، بشری، الهی و حاکمیتی امام(قدسسره) از منظر حضرت آیتالله خامنهای بیان شده است.
در فصل پنجم به تطبیق مواضع دو رهبر در خصوص مقولات مهم در جمهوری اسلامی پرداخته شده است. در این فصل با کنار هم چیدن محتوای بیانات دو رهبر در خصوص یک موضوع، خواننده میتواند به میزان همسویی و همگویی و هممسیر بودن رهبران انقلاب اسلامی پی ببرد و به قضاوت بنشیند. محوریترین موضوع مورد بحث در این فصل ماهیت حقیقی جمهوری اسلامی از نگاه دو رهبر است. فصل تطبیق مواضع دارای هشت بخش است که هر بخش به یک موضوع میپردازد. علاوه بر پرداختن به ماهیت حقیقی جمهوری اسلامی، مقولاتی دیگر در هفت فصل آمده است که معمولا از چالشهای حال نخبگان کشور است که عبارتند از 1. نیروهای مسلح و سیاست؛ 2. دو جناح سیاسی کشور؛ 3. آزادی؛ 4. مردمسالاری؛ 5. غیریت نظام؛ 6. آمریکا؛ 7. فلسطین / صهیونیسم.
در فصل ششم به تأثیر عنصر زمان در جهتگیریهای رهبران انقلاب اسلامی پرداخته شده است(اینترنت، فروپاشی اردوگاه شرق).
در فصل آخر نیز به مواجهۀ حضرت آیتالله خامنه ای با وصیتنامۀ امام(قدسسره) پرداخته شده که اهمیت آن در نظر رهبر جانشین چگونه است؟ چه عناصری را برجستهتر میدانند و در چه مواردی و در چه جمعهایی وصیتنامۀ امام را یادآور میشوند
خرید اینترنتی
https://shop.khameneibook.ir/کتاب-مو-به-مو
رونمایی از کتاب اینجانب با عنوان " مو به مو"از سوی انتشارات انقلاب اسلامی با حضور حجةالاسلام رحیمیان عضو سابق دفتر امام خمینی.
@dr_a_ganji
سه موج تغییر خواهی
سرمقاله روزنامه جوان-عبدالله گنجی
از فردای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون سه بار جریانات فکری-سیاسی خواستار تغییر در سبک حکمرانی یا ماهیت نظام شدهاند؛ دفعه اول تغییرخواهی بعد از رفراندوم جمهوری اسلامی در فروردین ۱۳۵۸ و تدوین قانون اساسی در پاییز ۱۳۵۸ خود را نشان داد. جریانات چپ، التقاطی، ملی و لیبرال مسلمانان، با پیدایش ماهیت نظام ازجمله تعبیه اصل ولایت فقیه در قانون اساسی، به مخالفت برخاستند. این در حالی بود که هم در تدوین قانون اساسی نقش داشتند و هم در رفراندوم کمتر از ۲ درصد بیشتر نبودند. آنان خواستار کلمه «دموکراتیک» به جای «اسلام» بودند، اما جریان خط امام هژمون بود و امام بر «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» تأکید کردند و «جمهوری دموکراتیک» بازرگان و کمونیستها با اقبال اجتماعی مواجه نشد. در نهایت ملی-مذهبیها با خروج از قدرت و چپها و منافقین با دست بردن به سلاح تکلیف خود را با اکثریت خط امام روشن کردند که سرنوشت برخی از آنان بسیار درسآموز و رسواست. نهایتاً از مهر ۱۳۶۰ جریان خط امام بر سه قوه کشور حاکمیت پیدا کرد و این روند تا حدود سال ۱۳۷۷ مخالف جدی نداشت.
زمینههای مرحله دوم تغییرخواهی از پاییز ۱۳۶۸ –بخوانید بعد از رحلت امام- شروع شد و بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶ و خصوصاً از ۱۳۷۷ کاملاً خود را نشان داد و با تشکیل مجلس ششم – با همین نظارت استصوابی- به اوج رسید. مسائلی مانند توسعه سیاسی (ورود مخالفان نظام به قدرت مثل نهضت آزادی که امام آن را منزوی کرد)، عقبنشینی دین از سیاست، عقبنشینی سیاست از فرهنگ و حذف یا مشروطه کردن ولایت فقیه شروع شد. بانیان این رویکرد کسانی نبودند که حذف از قدرت را نقطه عزیمت این رویکرد قرار داده باشند بلکه بعد از ورود به قدرت با استفاده از ابزارهای قدرت همچون قانون به این امر مبادرت کردند. بنابر این تغییرخواهی مبنیبر هویتزدایی و بیمرز تعریف کردن نظام از یکسو و تلاشهای رسانهای، علمی و سیاسی برای سکولاریزه کردن نظام شروع شد و دموکراسیخواهی هدف اصلی اعلام شد. طبیعی بود که نظام در مقابل سکولاریزه کردن خود و دفاع از میراث امام کوتاه نمیآمد و نیامد. روند سکولاریزاسیون و درگیری با بنیانها و باورهای دینی یا اسلامیت نظام آنقدر عریان بود که رهبری برخی از مطبوعات را پایگاه دشمن اعلام کردند و خوانشی از اصلاحات را اصلاحات امریکایی (سکولاریسم-لیبرالیسم) اعلام کردند. رئیسجمهور وقت –خاتمی- نیز رسماً اعلام کرد که از اردوگاه خود صدای دشمنان این ملک و مملکت را میشنود و این نشان میداد موضوع از حوزه اندیشه خارج و به منازعه تبدیل شده است. بعد از خروج از قدرت نیز رهیافتهای جدید جنبشسازی، شبکهسازی و شبکههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفت که از داستان غمانگیز این خودیهای غریبهنما میگذرم.
مرحله سوم تغییرخواهی اکنون شروع شده است. این تغییرخواهی در راستای بندی از بیانیه گام دوم است که تجدیدنظر ناپذیریم، اما هرجا مشکلی باشد دست به اصلاح خواهیم زد. این تغییرخواهی از سوی جریان و کسانی است که ضمن اعتقاد به اسلامیت و جمهوریت و ایجاد توازن در آن، حاضر هستند همه جان و مال و آبروی خود را فدای آرمانهای امام و انقلاب اسلامی کنند. اکنون تغییرخواهی با حفظ اصول بنیادین و همین قانون اساسی است. مسئله اصلاح «روشها» و بازنگری در عرفهایی است که نه قانون اساسی است و نه قانون موضوعه. در دوران ریاستجمهوری خاتمی نیز رهبری بر اصلاح روشها تأکید و مطالبه میکردند. اما حقیقت این بود که تجدیدنظرطلبان سراغ بنیانها رفته بودند و امثال سروش به «اجتهاد در اصول» رسیده بودند و معرفت نسبیگرا که هیچ، بلکه معرفت شالودهشکن، جوهرستیز و سیال را جایگزین «معرفت ذاتی» در ساحت اندیشه کرده بودند. اکنون تغییرخواهی راه خود را حدفاصل تحجر و سکولاریسم انتخاب کرده است. این تغییرخواهی فقط از سوی حاکمیت قابل اعمال نیست که روزآمدی «فقه اجتماعی» با عنایت به «حفظ نظام از اوجب واجبات است» و «از جان حضرت، ولی عصر (عج) بالاتراست» باید حوزه علمیه و مراجع معظم تقلید را نیز به میدان آورد. تغییر در روشها یا احیاناً ساختارهای حکمرانی با هدف گسترش و عمقبخشی به شعاع مردمسالاری نظام، کمتر از مسئله معیشت نیست. باید به هر روشی که با حفظ اصول بنیادین، به کند کردن حربه جهانخواران کمک کند اندیشید. عفو بزرگ اخیر جلوهای از اقتدار عطوفانه است که قابل تعمیم و گسترش است، زیرا به خلعسلاح دشمنان بیریشه و سردمداران تمدن حیوانی غرب منجر میشود.
@dr_a_ganji