در این کانال میتوانید مسایل #سیاسی - #تاریخی و نقد #سیاست_روز را دنبال کنید...
داستان سلیقه متفاوت:
زیاد می شنویم و می گویم به سلایق مختلف باید احترام گذاشت و حکومت هم باید برسمیت بشناسد.همه هم تحسین می کنند.
اما کمتر بازش می کنیم.
در حوزه دینی-نه مرام سیاسی-سلیقه زمانی معنا می یابد که در اصول و مبانی مشترک باشیم و در جز و فروع متفاوت عمل کنیم٠
اساس در روانشناسی هم این است که شخصیت آدمی اگر سالم باشد یکپارچه عمل می کند یعنی فرد در درون خودش تضادهای ماهوی ندارد.مثلا وقتی صحبت از سلیقه می کنیم یعنی من عزاداری می روم شما خیر.من زنجیر می زنم شما فقط سینه می زنید.من مستحبات را رعایت، شما فقط واجبات را انجام می دهی.من امام جماعت این مسجد را می پسندم شما
خیر.اما نمی توانیم از نماز شراب خوار به وجد بیاییم و او را سلیقه دیگر بدانیم.زن محجبه و نماز خوانی که سگ بغل می کند سلیقه دیگری نیست.دختری که روزی با یک پسر است-و بلعکس-در مقابل دختر و پسر بی حاشیه، سلیقه دیگری نیست و قص علی هذا.با معرفت دینی و با بازترین نگاه هم نمی شود برخی تمایزات را سلیقه دانست.با معرفت غربی شاید
@dr_a_ganji
به بهانه قران سوزی در سوئد و دانمارک این تحلیل امام را ببینید مدل همان مدل نیست؟
"ضرورتی نیست که در چنین شرایطی ما به دنبال ایجاد روابط و مناسبات گسترده باشیم،چرا که دشمنان ممکن است تصور کنند که ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقمند شدیم که از کنار اهانت به معتقدات و مقدسات دینی خود ساکت و آرام میگذریم. آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل میکنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدید نظر نماییم و ما خامی کرده ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است
و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی میکنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین میگذارند. این یک نمونه است که خدا میخواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانی در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریّت چهره واقعی خود را در دشمنی
دیرینه اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده اندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بی تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهانخواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الّا مسئله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست
@dr_a_ganji
#عمان_سامانی از زبان امام حسین(ع)اسبش را وسیله سفر به معراج تشبیه می کند.مضامین را ببینید هنرمندانه است:
پا نهاد از روی همت در رکاب
کرد با اسب از سر شفقت، خطاب
کای سبک پر ذوالجناح تیز تک
گرد نعلت، سرمهی چشم ملک
ای سماوی جلوهی قدسی خرام
ای ز مبدأ تا معادت نیم گاه
ای بصورت کرده طی آب و گل
وی بمعنی پویهات در جان ودل
ای به رفتار از تفکر تیز تر
وز براق عقل، چابک خیز تر
رو بکوی دوست، منهاج مناست
دیده واکن وقت معراج مناست
بد به شب معراج آن گیتی فروز
ای عجب معراج من باشد بروز
توبراق آسمان پیمای من
روز عاشورا، شب اسرای من
بس حقوقا کز منت بر ذمت است
ای سمت نازم زمان همتاست
کز میان دشمنم آری برون
روبکوی دوست گردی رهنمون
@dr_a_ganji
بدون شک شاهکار ادبی #محتشم برای امام حسین (ع)در کل تاریخ تشیع نظیر ندارد
اما در دوران معاصر شاید #عمان_سامانی بی نظیر باشد با این تفاوت که محتشم حزن آلود و عمان حماسه سروده است.عمان در توجیه ورود امام به جنگ نظامی و ناچار بودن در دست بردن به شمشیر چه زیبا تمثیل می آورد :
شد چو بیمار از حرارت ناشکیب
مصلحت را، خون ازو ریزد، طبیب
چونکه فاسد گشت خون اندر مزاج
نیشتر باشد بکار اندر علاج
در مزاج کفر شد، خون بیشتر
سر بر آور، ای خدای را نیشتر
عمان با پدر بزرگ پدرم در حوزه علمیه اصفهان هم درس بودند.در دهه عاشورا از ایشان بیشتر خواهم نوشت
#محرم
@dr_a_ganji
لطفا به تحریم کننده هم اخمی بکنید
برخی طوطی وار عبارت "نفت در برابر غذا"را برای تحقیر ملی یا فشار برای زانو زدن مقابل خارج شدگان از برجام به کار می برند.حالا حقیقت چیست؟
نفت در برابر غذا یکبار در جهان با قطعنامه٩٨۶ شورای امنیت سازمان ملل از سال١٩٩۵تا٢٠٠٣خاص عراق اجرا و مشروعیت حقوقی-بین الملی داشت.حالا چگونه؟ با کدام قطعنامه؟
ثانیا:عمده نفت ایران به چین صادر می شود که مواد غذایی در قبال آن وارد نمی شود
ثالثا:دولت قبل در برجام روش پرداخت اینتکس یا دالان مالی نفت در برابر خرید نظارت شده غرب را پذیرفته بود که همان هم اجرا نشد
رابعا:کلیشه ای ها تهاتر نیسان با محصولات کشاورزی را هم نفت در برابر غذا اعلام کردند
خامسا:طبق بند ١٠ اقتصاد مقاومتی موقع تحریم و بسته بودن سوئیف، تهاتر کالا برای بی اثر کردن و دو زدن تحریم راهبرد است
سادسا:محصول غذایی خارجی جدید در بازار ایران می بینید؟تهاتر مهمترین راه ناکامی دشمن در تحریم است.نفت یک محصول تهاتری در کنار محصولات دیگر ایران است.لطفا به تحریم کننده هم اخم کنید.نقی بزنید.
@dr_a_ganji
به همین دلیل حواشیای که امروز در صفحات حوادث روزنامه و خبرگزاریها میبینیم در ایام اغتشاش در کانتکس کشتهسازی آورده میشد که میتوان به امثال نیکا شاهکرمی، سارینا اسماعیلزاده و دختر اردبیلی اشاره کرد.
تفاوت سوم نقش تهییجکنندگی و معرکهگیری سلبریتیها در ایران است که دوگانه مردم و حاکمیت میسازند و خود را جایابی میکنند. در فرانسه سلبریتیها عمدتا آرامساز و توصیهکننده به حفظ اموال عمومی بودند؛ بنابراین عمده ماهیت اغتشاش مشابه است، اما ادراکی که ساخته میشود ایران را یک استثنا معرفی میکند و این مأموریت اپوزیسیون و غرب درباره حوادث ایران است. محیط پرچمدار دموکراسی غرب (فرانسه) نشان میدهد که آنان چیزی متمایز از ایران ندارند الا تصویری که از ما ساخته میشود و از آنها ساخته نمیشود. دخالتی که آنان در امور ما میکنند و ما نمیکنیم. اکنون میتوان گفت جامعهشناسان فرانسوی و ایرانی میتوانند اتاقفکر مشترک برگزار کنند و مشترکات حوادث را بهرغم تفاوت ماهوی در ماهیت حکومت و فرهنگ و اجتماع، بررسی نمایند.
@dr_a_ganji
چه کسانی توان اداره یک نانوایی را نداشتند؟
جناب رهامی که توقع بیشتری از او می رود و بسیاری دیگر از اصلاح طلبان زیاد این عبارت امام که"شما توان اداره یک نانوایی را ندارید" تکرار می کنند و منظورشان از"شما" در کلام امام ،جریان مقابل است. یک بار موضوع را منصفانه،منطقی و دقیق بررسی کنیم.
محسن رهامی نوشته:
"هر روز که از عمر این دولت میگذرد حقانیت سخن امام در باره اصولگرایان آشکارتر می شود که در مقابل انتقادهای آنان از کابینه میرحسین،فرمودند شما توان اداره یک نانوایی را هم ندارید؛
اکنون با تصاحب تمامی ارکان قدرت توسط این جریان،نشان دادند که واقعا توان اداره یک نانوایی را هم ندارند!"
این حرف درست است که شان نزول سخن امام،انتقاد از منتقدان دولت وقت است.حالا کی امام چنین فرمودند؟سال1363
آیا آن زمان اصولگرایی-اصلاح طلبی بوده؟حتی از نظر ساختار سیاسی کشور چپ-راست وجود داشته است؟
همه سیاسیون انقلاب اسلامی در حزب جمهوری اسلامی،سازمان مجاهدین انقلاب،روحانیت مبارز تهران و موتلفه تمرکز داشته اند.عمده آخوندهایی که بعدا چپ شدند یا در حزب جمهوری بودند یا عضو روحانیت مبارزتهران.
حال سوال این است که: امام با اشخاصی که مطلبی در نقد دولت گفته اند سخن می گوید یا با یک تشکیلات سیاسی؟اگر مد نظر امام افراد هستند چرا به جریان نسبت میدهند؟اگر مخاطب امام تشکیلات است چرا خود را مشمول سخن امام نمیدانند؟مگر عضو تشیکلات سیاسی وقت نبوده اند؟
اصلا گیریم چپ- راست بوده است(شاید در بعد فکری بتوانیم بگوییم بوده نه تشکیلات)چه کسانی در صف اول جناح راست بودند؟:مرحوم هاشمی رفسنجانی؛مهدوی،ناطق نوری،حسن روحانی،باهنر،عسگراولادی،غفوری فرد..حالا اینها عرضه نداشتند یک نانوایی اداره کنند؟یا مدیران امروز که عمدتا به دنیا نیامده بودند(معاون اجرایی رئیس جمهور)یا ابتدایی(بذرپاش،خاندوزی...) یا راهنمایی یا دبیرستان بودند؟
@dr_a_ganji
پدر، مادر ما متهمیم!
کسانی که در روابط ایران و غرب مطلقا ایران را مقصر می دانند دو دلیل را بارها برای خروج آمریکا از برجام ذکر کرده اند که هر دو نه خبر که تحلیل اند و ایران عامل خروج آمریکا دانسته و خود آمریکا را تبرئه می کنند
١-روی موشک مرگ نوشته اند
٢-امریکا بعد از برجام نفع اقتصادی نبرد
حتی نمی گویند روسیه و چین چه بهره ای بردند؟ و جالبتر اینکه اصلا به سخنان خود ترامپ رجوع نمی شود که آمریکا مقصر نشود.
یورونیوز علت را از زبان ترامپ این می گوید: دونالد ترامپ ایران را حامی تروریسم بینالملل و بیثبات کنندۀ منطقۀ خاورمیانه توصیف کرد و افزود که برجام نتوانسته است از آمریکا در قبال جنون سلاح هستهای ایران حمایت کند خود ترامپ هم دهها بار علت را مصرف پولهای آزاد شده ایران در راستای حمایت از تروریسم و جامع نبودن برجام در کنترل همه جانبه ایران خصوصا در توسعه موشکی اعلام کرد.
در کجای برجام لزوم نفع اقتصادی برای کسی آمده است؟
روحش شاد دکتر شریعتی:پدر، مادر ما متهمیم
@dr_a_ganji
شخصیت رئیسی
این متن در باره شخصیت رئیسی است(نه عملکرد که بعضا انتقاد وارد است)زیرا تجربه 24 سال قبل آن را لمس کرده ایم و بعد از 25 سال تریبون رئیس جمهور محل دعوا نیست.کسی را نگران نمی کند.اشکال هم ندارد بگویید فلانی ماله کشید یا چاپلوسی کرد.مسئولیتی هم ندارم .اما نعمت این شخصیت را قدر بدانیم
1-رئیسی شانی برای خود قایل نیست،"من" نمی شناسد.بی ادعاست
2-سوگلی هایی با خط قرمز ندارد.باند ندارد.روحیه باندی ندارد.مثلا مشایی،واعظی ندارد.جیب نزدیکان در اطرافش باز نیست.
3- به موانع فرضی وموهوم حمله نمی کند و آن را عامل ناکامی نمی داند.با دوقطبی آفرینی مردم را سرکار نمی گذارد و دنبال نخود سیاه نمی فرستد.فضا را رازآلوده نمی کند بگم بگم ندارد.به منتقدان یک بار هم توهین نمی کند عبارت"اگر می گذاشتند.." و یا " نمی گذارند " ندارد.تربیونهایش منشا تنش و تحریک سیاسی در کشور نیست.
4-اختلافات با قوا را به مردم نمی آورد.آرامش مردم را بهم نمی ریزد
5- دهها اکانت اینجا تهمت و توهین و تحقیرش می کنند شکایت نمی کند. پاسخ هم نمی دهد.مدعای آزادی هم ندارد
6- اصرار بر نظریه پردازی و حرفهای فلسفی از تربیون قدرت ندارند.بین نخبگان و توده فاصله نمی گذارد.
7-شبانه روز مثل سرباز(نه ژنرال)می دود.از هیچ کس طلبکار هم نیست .به همین دلایل مدیرانش هم درگیر ذهنیات سیاسی نیستند.قدر این نعمت را بدون منفعت طلبی و فراتر از قبیله گرایی باید دانست. معتقدم همین اخلاص و یک رنگی آبروی وی را نزد ملت ایران حفظ و ارتقا می دهد.سنت های الهی سوخت و سوز ندارد.
@dr_a_ganji
باید سلطان حسین صفوی را ستود! چون به نظر تندروها تن نداد و به اندازه توانش گام برداشت.تاج را با دستان خود بر سر محمود گذاشت و گفت فرزندم خداوند چنین مقدر کرده است.زندگی تحت لوای حکومت محمود را در منطقه فرح آباد اصفهان پذیرفت.اما۴سال بعداز فتح اصفهان(١١٣٩هجری)به همراه تمامی شاهزادگان صفوی کشته شد و جنازه ها را هم به قم فرستادند که اصفهان شورش نکند.فهم اینطوری از ترکمانچای و امروز خطر ناک است. نباید ترس را به جای عقلانیت فروخت
@dr_a_ganji
نارضایتی اقتصادی از جناح راست بود که ۱۳۷۶ در تغییر جناح و شکوه مشارکت خود را نشان داد. در مجلس هفتم نیز مشارکت ۵۱/۲۱ درصد بود، اما کسی آن را تقابل با نظام تفسیر نکرد. علت این است که معترضان (انتخاب شوندگان) آن روز در معرض رد نبودند. از قضا کسانی که امروز در رد نظارت استصوابی سخن میگویند با همین نظارت اکثریت مجلس ششم را در اختیار گرفتند. چرا حالا با همان قانون نمیتوانند؟ چرا عیب را در خود نمیبینند؟ و نظارت استصوابی در مجلس پنجم تصویب شده که اصلاحطلبان با حدود ۱۰۰ نماینده با محوریت عبدالله نوری در آن حضور داشتند. نتیجه اینکه نظارت استصوابی مبتنی بر ماده ۳ قانون انتخابات از ۱۳۵۹ بوده است. اما مشمولان آن تغییر کرده است. قانون ثابت است، برخی فقهای شورای نگهبان هم ثابت هستند، اما باید تفسیر را در حوزه معرفتی و رفتار نخبگان دید. حتی شورای نگهبان کسانی را تأیید کرد و به مجلس رفتند که اکنون جلای وطن کرده و اپوزیسیون هستند (حقیقتجو، مزروعی، پیرموذن و...) البته انتخابات امسال و چگونگی مشارکت آن (بدون کرونا) راستی آزمایی خوبی برای حکومت و منتقدان است، اما بپذیریم که نوع نظارت شورای نگهبان تأثیری بر مشارکت نداشته است. در همین انتخابات ۱۳۹۸، سرلیست اصلاحطلبان (مجید انصاری) از همه اصولگرایان (به جز سرلیست قالیباف) شناخته شدهتر بود. حامیان به میدان نیامدند، آسیبشناسی رفتار، منش، مواضع و مواجهه خود نیز کمککننده است.
@dr_a_ganji
برادر گرامی جناب آقای دکتر خلجی رئیس محترم شورای اطلاع رسانی دولت
با سلام
با احترام، ضمن تشکر از اعتماد جنابعالی و دولت محترم به اینجانب، خوش ندارم این انتصاب/انتساب از یک سو برای دولت محترم هزینه ایجاد کند و از سوی دیگر خود نیز گرفتار محافظه کاری شوم. بنابراین اجازه فرمایید تا زمانی که می نویسم عضویتی در شورای اطلاع رسانی دولت نداشته باشم و همچون گذشته سربازی کوچک در عرصه عمومی و در معرکه جنگ همه جانبه باشم.با سپاس
@dr_a_ganji
مرتبط کردن «سمن»های جهانی با «سمن»های داخلی برای این مهم سالهاست که مدنظر غرب و برخی نخبگان داخلی است و تغییر نگرش به اینها سپرده شده است. پیتر هارل، پژوهشگر «مرکز امنیت امریکایی جدید» به مقامات کاخ سفید توصیه میکند «امریکا باید یک استراتژی تهاجمی ترویج اصلاحات سیاسی و اجتماعی در ایران را دنبال کند تا تعامل بیشتر مؤسسات غیردولتی امریکایی و بینالمللی و نهادهای جامعه مدنی در ایران تسهیل شود. واشنگتن باید به باقی ماندن در کنار فعالانی در ایران که به دنبال اصلاحات سیاسی (بخوانید تغییر حکومت) در کشور هستند ادامه دهد.» بسترشناسی یکی از مسائل مهمی است که ما از آن غافلیم و برخی (مانند روحانی) اصلاً بدان اعتقاد ندارند. اینکه مقام معظم رهبری بلافاصله بعد از امضای برجام مسئله نفوذ را طرح کرد خیلیها ناراحت شدند و طرح آن را برای به نتیجه نرسیدن سیب و گلابیهای برجام دانستند اما سخن رهبری حکایت از شناخت دشمنی بود که میخواست در ذیل آتش تهیه برجام، امورات مربوط به تغییر نگرش را شروع کند.
اندیشکده «بنیاد دفاع از دموکراسی» بلافاصله بعد از برجام مینویسد: «در توافق هستهای این جنبه مثبت وجود دارد که شاید این توافق برایمان تنها 10 سال زمان به منظور نابودساختن حکومت ایران خریده باشد. با درنظر داشتن این مسئله این مدت زمان باید به طور کارآمد مورد استفاده قرار گیرد. تکرار مواضع ایالات متحده درباره تضمین فروپاشی پرده آهنین یک نقطه آغاز محسوب میشود. آنچه در فاصله سالهای 1979 - 1980در لهستان اتفاق افتاد یک نمونه برجسته قلمداد میشود. اعتصاب سال 1980 در کارخانه کشتیسازی لنین در گدانسک، در نهایت به فروپاشی شوروی منجر شد. ایالات متحده میبایست از فضای به وجود آمده از مذاکرات هستهای با ایران استفاده و شبکه حامیان غرب را در ایران فعال کند تا از این طریق، تغییرات سیاسی در ایران به وجود آورد. در واقع توافق هستهای کنونی فرصت منحصر به فردی را برای تمرکز به تغییر به دست میدهد.»اینچنین بعد از برجام جذب گروههای تغییر نگرش توسط «سمن»های غربی شروع شد که پس از آموزش به دست دولتهای غربی امر تودیع به کشورهای هدف توسط سرویسهای امنیتی انجام میشود. سختی کار مواجهه قهری-امنیتی با این پدیده است چون ظاهر آن بسیار طبیعی جلوه میکند و حکومت نمیتواند افکار عمومی را قانع کند که مسئله نفوذ است و متهم به توهم توطئه خواهد شد، زیرا تغییر نگرش «خوب» جلوه داده میشود. مسائلي از قبيل نحوه ازدواج، نسبت فرهنگ بومی و لذتگرايي از این دست مسائل است. تخفیف حداکثری سنت اساس تغییر نگرش برای ورود به جهانی سازی است. جهانی که صرفاً استانداردهای آن را غرب تولید میکند و ما فقط نگاه.
@dr_a_ganji
٣٨سال پیش در جزیره مجنون همسنگری داشتم به نام عبادالله انصاری اهل روستای ونک از توابع سمیرم که هم سن بودیم.همه وجودش معنویت و گریه بود.در جبهه هنگام تنگناها یا شب های عملیات بین بهترین دوستان عقد اخوت خوانده می شد و این عقد بین بنده و ایشان بود.عبادالله ٢٢بهمن۶۴ یعنی صبح عملیات والفجر٨کنار اروند رود شهید شد.همه عمرم یکبار سمیرم و ونک نرفته بودم. بعد از٣٨ توفیق شد و رفتم.خوشبختانه پدر و مادر شهید هر دو در قید حیات بودند و به ملاقاتشان رفتم چه زندگی ساده ای.روستای ونک حدود١٠٠شهید دارد که در کشور کم نظیر است.رحمت و رضوان خدا بر آنان خصوصا #شهید_عبادالله_انصاری
Читать полностью…جناب #حجاریان زحمت کشیدند دیکشنری انگلیسی-فارسی را باز کرده و در یاداشتی عینا این عبارات را ترجمه کرده:
state
government
sovereignty
apparatus
regimentation
سپس چهار مفهوم که #بشیریه سال1388 بر ایران تطبیق داده را به صورت کلاسیک-کتابی ذکر کرده است
adaptation
attainment goal
integration
latent pattern mainetenance
ایشان در شهریور88 در آسیب شناسی علوم انسانی مشکل را همین اصرار بر انطباق و ناسازگاری مفاهیم با #بوم_ایران اعلام کردند اما ظاهرا بعد از عبور از اندیشه سیاسی امام،چیزی جز ترجمه کلاسیک ندارند و داستان بی توجهی به "جامعه شناسی معرفت" ادامه دارد.این ترجمه را به عنوان نظرات یک نظریه پرداز توزیع می کنند
@dr_a_ganji
شاید باورتان نشود یا مدعای بنده تمسخر آمیز باشد.وقتی ویدئو جناب #نصیری با تیشرت قرمز و ادبیات وی سر قبر مرحومه امینی را دیدم برایش گریه کردم.از دستگاه قضا یا امنیتی ها خواهش می کنم برخورد قهری با او از ذهنتان هم عبور نکند.او نقد نمی کند.او در غرض ورزی و کینه و تنفر خود
ساخته شعله ور است و به زودی ته می کشد .او را احیاء نکنید.او قبل از اینکه تاثیر بگذارد عبرت می آموزد. عبرتی که تاریخ مملو از نمونه های آن است.نه اینکه ج.ا مدینه فاضله و فاقد نقص است اما او به تنفر رسیده است و تنفر یعنی کوره ای که تقوا را می سوزاند.او حرف خود را شهریور گذشته
به نظام مکتوب زده است و حضورا هم در 6/6/1401 حرفش شنیده شد.از باب تکلیف او به تکلیف خود عمل کرده و توجه هم شد اما او نتیجه ای که می خواهد "نبود" جمهوری اسلامی است و لاغیر.دعا می کنیم به حرمت سالهایی که رو به قبله ایستاده است به مرحله نقد برگردد.الگوی نقادان شود نه عبرت تاریخ.ان شاالله
@dr_a_ganji
از حالا تا 25شهریور هر روز با خبر گرانی بنزین و نان مواجه خواهید شد،برخی اتفاقات که الان در صفحه حوادث رسانه ها می بینید شبهه دار و امنیتی خواهید دید.
برای پلیس تور پهن خواهد شد(پلیس باید متوجه باشد).خبرهای کمبود از مناطق قومی خواهید شنید.دست خالی،سوژه لازم
#سواد_رسانه
#مهسا_امینی
@dr_a_ganji
چرا ایرانیان باید روی تکانه چهارم قفقاز حساس باشند؟
@dr_a_ganji
تطبیق جامعه شناسانه اغتشاشات ایران و فرانسه
سرمقاله روزنامه جوان -عبدالله گنجی
بهرغم اینکه در خارج از فرانسه انگیزهای برای برجستهسازی اغتشاشات این کشور وجود ندارد شدت و حدت آن بهگونهای است که در کانون توجه جهانیان قرار گرفت. در اینجا نمیخواهیم به فرانسه و شخص مکرون یادآور شویم که «نزن در کسی را تا نزنند درت را» و حس انتقام به خود بگیریم، بلکه به دور از دوقطبی ما و فرانسه به دور از مداخلات و فضولیهای غرب در همه جهان، میخواهیم پدیده اغتشاشات ۱۴۰۱ در ایران و حال فرانسه را بررسی نماییم و فراتر از آنچه بین ما و فرانسه میگذرد به تجربه و دید خود بیفزاییم و، اما بعد.... اشتراکاتی بین اغتشاشات فرانسه و ایران وجود دارد که باید از آن نتیجه بینشی بگیریم. ۱- شروع ماجرا از قتل نوجوان ۱۷ ساله شروع شد که این قتل دو روز هم کتمان شد تا فیلمهای آن هویدا گردید. در ایران هم بهانه فوت مهسا امینی بود و اگرچه امینی کشته نشده بود، اما به دلیل آنکه رسانههای بیگانه بدون هیچ سندی مدعی قتل او توسط پلیس شدند، میتوان شروع داستان را مشترک دانست. اما اینجا شورشها و فحاشیهای خشن را در قالب «مهسا بهانه است» توجیه میکردیم. آیا میتوان در فرانسه نیز این شدت خشونت را بهانه دانست و مسئله دیگری را انگیزه استمرار اغتشاش دانست؟ در ایران اپوزیسیون میگفت مهسا بهانه است اصل نظام نشانه است، اما در فرانسه که رسانههای اپوزیسیون به این شکل ندارند، چه چیزی نشانه بود؟ بدون تردید تبعیض، بیعدالتی، حاشیهنشینی و تحقیرشدگی را میتوان عاملی مهم دانست و این فضا در فرانسهای اتفاق میافتد که قبله آمال بسیاری از شرقیهاست.
۲- نوجوانان محور اساسی این اغتشاشات هستند. این پدیده را در ایران «دهه هشتادیها» معنا کردند. چرا نقطه کانونی در هر دو کشور این سنین هستند؟ آیا اثرات جهانیسازی، مرززدایی، فشردگی فضا و فناوریهای ارتباطی است که باید در دو کشور با دو ماهیت سیاسی و فرهنگی، کنشگر مشترک باشند؟ این پدیده نشان داد که باید ایران را در تصویرسازی از «استثنا» خارج کنیم. ۳- شبکههای اجتماعی سازماندهنده زمان و مکان آشوب در فرانسهاند که هم ماکرون و هم وزیر دادگستری فرانسه به خانوادهها هشدار دادند که اکانتهای آشوبطلب بسته خواهد شد و بالاخره اینترنت و شبکههای اجتماعی محدود شد. این هم نشان میدهد کاربرد شبکههای اجتماعی و بدبینی به نقشآفرینی مخرب آن نیز خاص ایران نیست و آسمان ایران و دیگر نقاط جهان و حتی آسمان مدعیان تمدن تفاوت چندانی ندارد. ۴- خشونت در اغتشاشات سال ۱۴۰۱ ایران و فرانسه شباهت زیادی دارد. هزاران خودرو و ساختمان در فرانسه نابود و صدها مغازه غارت شد. آیا این به کشتهشدن یک نوجوان مرتبط است؟ بین کشته شدن یک نفر و غارت چه رابطهای وجود دارد؟ باز به تبعیض و فقر و فاصله طبقاتی میرسیم که گریبانگیر غرب است، اما نمای بیرونی خود را در حد مدینه فاضله رتوش نمودهاند و باور کاذبی را برای این سوی جهان مخابره میکنند که البته این هنر رسانهای آنهاست.
اما سه تفاوت عمده بین اغتشاشات در ایران و فرانسه وجود دارد؛ اول نقش اپوزیسیون و هجمه رسانهای آنان و غرب، و دوم تلفات انسانی (کشته). گرچه در شورش جلیقهزردهای فرانسه ۲۲ نفر کشته شدند، اما در حوادث اخیر گزارشی در اینباره وجود ندارد. برخی معتقدند نبود یا کمبود تلفات انسانی در فرانسه به آموزشدیدگی پلیس مرتبط است. آنان حرفهای عمل میکنند که دستگیری و مجروحیت زیاد، اما کشته نیست. نمیخواهیم بگوییم پلیس ما حرفه ایتر از پلیس فرانسه است و شاید هم نباشد، اما حوادث ۱۳۸۸، ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ نشان میدهد که تلفات انسانی در ایران از عامل مهمی نشئت میگیرد و اینجاست که نبود اپوزیسیون در فرانسه و وجود و یارگیری آن در ایران رخنمایی میکند. اپوزیسیون وابسته به گروههای برانداز در ایران اندک است، اما کافی است یک یا دونفر آموزش دیده و برنامهریز وارد تجمعی شوند و از جهت نوع شعار و مسیر حرکت، جمعیت را منحرف سازند. انحراف در مسیر، پدیدهای عجیب در ایران است که راز تلفات انسانی در آن نهفته است. هدایت جوانان به سمت مراکز نظامی-انتظامی عامل اصلی تلفات انسانی در ایران است. در سال ۱۳۸۸ بیش از ۲۵ نفر در مقابل بسیج محمدعلی جناح و مسجد لولاگر کشته شدند که دنبال دستیابی به سلاح بودند. در ۹۶ عمده افراد در جلوی کلانتری کشته شدند. در سال ۱۳۹۸ به ۱۰۵ کلانتری و بسیج و سپاه حمله شد و در سال ۱۴۰۱ به جز شهرهای شمال غرب که بعضاً درگیری مسلحانه بود، باز عمده افراد در مقابل سپاه (مازندران) یا کلانتری (زاهدان) کشته شدند؛ بنابراین متغیری که اغتشاشات در ایران و فرانسه را متمایز میسازد، جهتدهی اپوزیسیون و هجوم به محل نگهداری سلاح است که موجب تلفات است. در ایران راهبرد کشتهسازی برای تهییج بیشتر نیز برنامه است.
مصاحبه امروز حجاریان با روزنامه اعتماد را باید شروع بازی برای به هم ریختن نقشه بخش مشارکت جوی جریان اصلاحات در انتخابات امسال توسط بخش تحریم طلب دانست.
بخش جمهوری-دمکراسی خواه اصلاحات همچنان خود را محور و پدرسالار می داند وضربات زیادی تاکنون به اصلاحات وارد کرده است و ظاهرا این روند دوباره در حال عود کردن است.
قبلا می گفت در سال88 تدلیس اتفاق افتاد نه تقلب.حال با اشاره به دادگاه رضا خاتمی،تقلب را تایید کرده.توهین به رئیس جمهور مستقر و درخواست استعفای او عجیب است.اصلاح طلبان مشارکت جو را"اصلاح طلبان در اغماء"یا سرسپرده میداند و مثل همیشه مدلهای جایگزین ج.ا را با تبیین نظرات و گزارههای اندیشمندان غربی تکرار میکند و حتی از بکار گیری دقیق انگلیسی عبارات هم ابایی ندارد.
در بخشی می گوید"حالا ممکن است برخی اصلاح طلبان مواضع شاذ داشته باشند" بعید است از درون و برون اصلاحات،کسی شاذتر از مواضع ایشان و دو،سه نفر همتراز ایشان سراغ داشته باشد. بی شرمانه می گوید"ج.ا اسلام شاذی را نمایندگی می کند" و....خجالت هم نمی کشد.در مقابل نظری از امام خود را معتقد به نظر هابز معرفی می کند...مثل 25 سال گذشته هر روز با ادبیاتی متفاوت و بعضا مشابه، کار جمهوری اسلامی را تمام شده می داند؟
از جهت زمان نیز این مصاحبه عجیب است.در حالی که دولت مشکلات با همسایگان را حل و با غرب به صورت جدی و گسترده در حال مذاکره و طومار نقاق را در هم پیچید و تورم کاهش محسوسی می یابد(عبدی هم اینجا نوشته)این جماعت نگرانند با حل مسائل معیشتی مردم،بازار مدل سازی برای جایگزینی ج.ا کساد شود.
@dr_a_ganji
سه اسلام انقلابی
سه روز٢٩و٣٠و٣١خرداد برایم نماد سه اسلام انقلابی هستند که خوب است اهل قلم آنان را تبیین کنند و با هم تطبیق دهند
٢٩خرداد رحلت دکتر شریعتی.
٣٠خرداد شروع فاز مسلحانه منافقین.
٣١خرداد شهادت دکتر چمران.
این سه نحله فکری وجه مشترکشان اعتقاد به اسلام انقلابی است
اسلام انقلابی شریعتی با محوریت پنج پیشوا (علی،حسین، زهرا، زینب علیهاالسلام و ابوذر)مدلی برای بعد از پیروزی انقلاب ندارد.او اسلام انقلابی را نه مقابل اسلام سکولار یا اسلام آمریکایی که به قول خودش مقابل اسلام گریه و صفوی میداند.چرایی اینکه دوستان و مخالفان شریعتی امروزه حرارتی له یا علیه او ندارند باید مورد تامل و بحث قرار گیرد
نحله دوم اسلام انقلابی مجاهدین خلق بود که التقاطی از اسلام و مارکسیسم شد و نهایتا در این نوع انقلابی گری هدف وسیله را توجیه و از همکاری با صدام شروع و با پمپئو و بولتون ادامه یافت و فرقه ای شد که ایدئولوژی اش از دو پدر متولد شد و به اینجا رسیدند
اما چمران بی هیاهویی را برگزید او عرفان،جهاد و اسلام روحانیت را به روشنفکری نسل چهارم ایران تزریق کرد.از یقه سفیدی فاصله گرفت و از عالم مادیات کلا عبور کرد و دویدن به دنبال شهادت محور حیات او شد.توفیق یافت دردهای دنیا را-که خود کثیف می داند-وا نهد و به دردهای الهی تبدیل کند
@dr_a_ganji
آن شاخه های گل رز...
بعد از ظهر ٢۵خرداد٨٨سر میدان انقلاب تهران بودم.جوانان فوج، فوج از خیابان کارگر شمالی می آمدند و وارد خیابان آزادی می شدند.اکثر آنان یک شاخه گل رز داشتند و به اولین پلیسی که می رسیدند مؤدبانه تقدیم می کردند.با برخی صحبت کردم همانانی بودند که این شعار در تجمعات استثنایی شبانه(استثنا در این۴۵سال) به آنان تزریق شده بود:اگر تقلب بشه ایران قیامت می شود" یا " اگر تقلب نشه موسوی برنده میشه"این دو شعار مهندسی ذهن بود که نتیجه انتخابات هیچ گزینه دیگری ندارد.تجمعات شبانه یک سازماندهی به روش گلدکوئستی بود که ایده اش از دبیر کل حزب مشارکت بود و موسوی از این سازماندهی مطلع بود. از کجا فهمیدم موسوی مطلع بود؟ خبرنگار تایمز در٢١خرداد(روز قبل انتخابات)می پرسد:اگر شکست (نه تقلب)بخوری به این جوانانی که در خیابانها رقص کنان و شادند چه خواهی گفت؟
موسوی هم سازماندهی را لو می دهد هم اینکه بعد شکست چه خواهد کرد.در جواب می گوید:"پیام من قبلا به آنان رسیده است(به جوانانی که رقص کنان و شادند) تغییر از مدتی قبل آغاز شده.پیروزی در انتخابات بخشی!!!از این تغییر است.بخشهای دیگر ادامه خواهد یافت!!!و هیچ عقبگردی در کار نخواهد بود"
پیام چگونه رسیده بود؟ بخشهای دیگر چی بود؟مگر در انتخابات بخشهای دیگر هم هست؟عقب گرد از چی نمی شود؟ این سوال از شکست است.پاسخ به سوال احتمال پیروزی(بعد پیروزی چه می کنی)وحشتناک تر است.چندین نفر از جمله دکتر مرندی به ایشان گفتند تکذیب کن و نکرد.نتیجه تحقیقات ام در این باره در کتابی با عنوان"جریان شناسی انتخابات ریاست جمهوری ٨٨"به چاپ رسید.حتی یک درصد به طراحی #انقلاب_رنگی شک ندارم. به قیامت هم باور عمیق دارم
@dr_a_ganji
واما ظریف..
برای بنده(برخلاف آقای تفرشی که می گوید در ٨سال، یکبار ظریف را ندیده و با او سخن نگفته)که دهها جلسه خصوصی یا رسانه ای با ایشان داشته ام و ایشان از ماها نظرات مشورتی می گرفت، هیچ حرف تازه ای در سخنان دکتر ظریف نبود.مرور بود و نواری که دوباره گوش می دهیم اما برای دیگران ترکاندن بود و اسطوره ای که پسا آن تصویر می کنند.ظریف دیپلمات با سابقه ج.ا است.باید برای ماها محترم باشد و محترم بماند اما خود ایشان از شروط محترم ماندن است.
بسیاری از حرفهای ظریف درست و بسیاری را قبول نداریم.نه نمره صفر می دهیم ونه مانند اصلاح طلبان ضد اسطوره، از او اسطوره
می سازیم.صادقانه عرض می کنم مشکل ظریف این است:از آنچه در سیاست خارجی اتفاق افتاده و اصلاح طلبان قبول ندارند خود را متمایز میکند.برایش سخت است قالب های ذهنی اصلاح طلبان را رد کند.بنابراین زیاد اصرار دارند که"نظر بنده این نبود،من سیاست نظام را دنبال می کردم"یا بنده قبول نداشتم اما مجری بودم "و...این منش ظریف باعث شده است که شخص خود را خارج از پوسته نظام بنمایاند که سیاست نظام یک چیزی است نظر من چیز دیگر.آنچه ظریف را برای اصلاح طلبان جذاب می کند همین نقطه است.اما اتفاقی که با این مرام برای اصلاح طلبان می افتند اینکه درستی سیاست خارجی ج.ا را نه از متن که از حاشیه آن درک میکنند. چون "معیار ساز" آنان خود را متمایز کرده و در حد همکار نظام معرفی می کند.روحیه اپوزيسيون گرایی اصلاحطلبان هم اینجا رشد میکند.صحبت های ظریف تکرار بود.ورود به تحلیل آن با دو گزاره مهم است١-عنصر زمان.چرا حالا؟٢-چشم انداز آینده.تویت همزمان روحانی را هم اضافه کنید
@dr_a_ganji
معمولا سیاست مداران تاریخ را طوری تفسیر می کنند که به نقطه ای که اکنون ایستاده اند معنا دهد و پشتوانه ایجاد کند مثلا روحانی برای مذاکره مرتب از صلح حدیبیه و صلح امام حسن می گفت و حتی کربلا را هم صحنه مذاکره کرد.حال بعداز صحبت ظریف،اصلاح طلبان،ترکمانچای را تا الان اینجوری تبیین کردند.
1-تندروهای داخلی جنگ دوم ایران-روس را شروع کردند نه روسیه
2-میدان نتوانست جمع کند روسها تا زنجان را اشغال کردند
3-دیپلماسی توانست با ترکمانچای ایران را حفظ کند.
نتیجه:دیپلمات های ما اسطوره اند.هجمه به عباس میرزا(میدان)را هنوز شروع نکرده اند احساس میکنند تطبیق با امروز عوارض دارد
@dr_a_ganji
مشارکت و استصواب
سرمقاله روزنامه جوان -عبدالله گنجی
انتخابات ترکیه –که شرکت در آن اجباری است- موجب شد دوباره تحقیر خودی از سوی کسانی که احساس میکنند راهی به قدرت ندارند داغ شود و علت مشارکت بالا را در ترکیه نبود نظارت استصوابی بدانند. همین دسته افت مشارکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۹۸ و ریاستجمهوری ۱۴۰۰ را به علت وجود نظارت استصوابی شورای نگهبان میدانند. عنوان نظارت شورای نگهبان سالهاست محل مناقشه است و همانهایی که میخواهند سر به تن جمهوری اسلامی نماند بارها هشدار دادهاند که این نظارت به نابودی نظام و دور شدن مردم از آن منجر میشود. در این نوشته به ماهیت نظارت استصوابی و حسن و عیب آن وارد نمیشویم و موضوع ما نیست، اما با دو سئوال به این منطق میپردازیم که قبل از نظارت استصوابی که در سال ۱۳۷۴ در مجلس پنجم به تصویب رسیده است (و محل مناقشه است) طور دیگری عمل میشده است؟ و سؤال دوم اینکه بعد از مصوبه مذکور مشارکت مردم در انتخابات افت کرده است؟ راستی تاکنون کسی قبل و بعد اجرای این قانون را مقایسه کرده است، آیا تفاوتی مشاهده شده است؟ اگر کسی مدعی است که از مقطعی قانون انتخابات به نظارت استصوابی تغییر کرده این زمان ۱۳۷۴ است و اعمال آن از ریاستجمهوری هفتم (خاتمی) و مجلس ششم (زمستان ۱۳۷۸) بوده است. ابتدا به سؤال اول پاسخ میدهیم که آیا قبل از این موعد، انتخابات به شکل دیگری بوده است و ناگهان ریل عوض شده است؟ منظور از نظارت استصوابی یعنی «نظارت بر همه مراحل انتخابات از ثبتنام تا تأیید انتخابات» و در اصطلاح حقوقی از واژه «تمامی مراحل» استفاده میشود و این مورد نقد عمده اصلاح طلبان است. سؤال این است که این نوع نظارت از مجلس پنجم به بعد اعمال شده است؟ خیر، حتی در مصوبه ۵۹/۷/۳ مجلس و در ماده ۳ آن آمده است «هیئت مرکزی نظارت بر تمامی مراحل انتخابات.... نظر دارد» و در مصوبه مجلس مجدد و در سال ۱۳۶۲ آمده است «نظارت بر انتخابات مجلس بر عهده شورای نگهبان میباشد. این نظارت عام و تمام مراحل و در کلیه امور مربوط به انتخابات جاری است». ۱۳۶۵/۹/۵ باز به همین ماده ۳ تأکید میشود و در مجلس چهارم در فروردین ۱۳۷۱ اعمال نظارت استصوابی بارز میشود. در مجلس دوم نیز در ۱۳۶۳/۱/۲۶ اعضای نهضت آزادی و جبهه ملی و... رد صلاحیت میشوند. مرحوم بازرگان در ریاست جمهوری ۱۳۶۴ رد میشود و امام نیز سکوت میکنند. در انتخابات ریاستجمهوری نیز چنین است. در انتخابات دوم ریاستجمهوری ۷۱ نفر ثبتنام و چهار نفر تأیید میشوند. در ریاستجمهوری سوم ۶۴ نفر ثبت نام و چهار نفر تأیید میشوند. دوره چهارم ۵۰ نفر ثبت نام و سه نفر تأیید میشوند و در دوره پنجم ریاست جمهوری ۷۹ نفر ثبتنام و دو نفر تأیید میگردند. پس میبینیم که نظارت استصوابی به صورت جدی هم از اول هست (نظارت عام بر همه مراحل) و هم در اجرا قابل تأیید است. در مجالس نیز گروههای همسو با نهضت آزادی رد میشوند، اما از مجلس چهارم این اتفاق برای جناحهای درون نظام میافتد. حال آنکه قانون مشهور مدنظر در مجلس پنجم تصویب شده است. پس نظارت استصوابی از بدو انتخابات در جمهوری اسلامی بوده است و ربطی به مصوبه سال ۱۳۷۴ ندارد. اما چرا قبلاً نام آن شنیده نمیشد و کمتر مورد اعتراض بود؟ چون تجدیدنظرطلبان (به جز نهضت آزادی و همسویان) در معرکه انتخابات با مانع مواجه نبودند؛ بنابراین کسانی که نگاهشان به اسلام سیاسی یا جمهوری اسلامی تغییر کرده و دنبال دموکراسی و عقبنشینی دین از سیاست و سیاست از فرهنگ بودند رد میشدند و این ربطی به ماهیت قانون نداشت، اما درباره سؤال دوم اینکه آیا مشارکت با نظارت استصوابی پایین آمده است؟ ابتدا ریاست جمهوری را بررسی کنیم. طبق نظر منتقدان تا قبل از ریاست جمهوری هفتم (خاتمی ۱۳۷۶) نظارت استصوابی نبوده است. در شش دوره انتخابات ریاست جمهوری مشارکت مردم ۶۳/۵۴ درصد بوده است و از زمانی که نظارت استصوابی اعمال شده (حتی با انتخابات ۴۸ درصدی ۱۴۰۰) با میانگین هفت دوره مشارکت ۶۹/۹۸ (بخوانید ۷۰ درصد) بوده است. پس بعد از نظارت استصوابی رشد حدود ۶/۵ درصدی مشارکت هم داشتهایم. به مجلس برگردیم. میانگین مشارکت از مجلس اول تا مجلس پنجم که بدون نظارت استصوابی بوده حدود ۶۱ درصد است و از مجلس ششم تا یازدهم که نظارت استصوابی بوده است بدون لحاظ انتخابات ۱۳۹۸ (کرونا و نارضایتی اقتصادی) ۵۹/۹۱ درصد بوده است، یعنی بیش از یک درصد کاهش داشته است و اگر انتخابات ۱۳۹۸ را لحاظ کنیم ۴ درصد کاهش مشارکت بعد از نظارت استصوابی داشتهایم.
البته دو انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ بدون تردید متأثر از کرونا، نارضایتی اقتصادی، برخی حوادث و تحریم بخشی از اصلاحطلبان است و نمیتوان آن را تقابل نامید. در انتخابات دور دوم ریاست جمهوری مرحوم هاشمی نیز مشارکت ۵٠/۶۶درصد است. آیا کسی گفت مردم از نظام برگشتهاند.
گزاره"خالص سازی"لاریجانی برای اصلاح طلبان جذاب شد.از کلاب هوس تا سرمقاله و شبکه های اجتماعی به آن مشغولند.اصلاح طلبان عمده حرف و نقد خود به نظام را با مخاطب قراردادن رقیب بیان می کنند و البته می دانند ربطی به جناح مقابل ندارد(مثل قانون فعلی انتخابات یا حضور منطقه ای)اما لاریجانی می داند اینکه خلوص مهمتر است یا وحدت تا کنون سابقه دورن جریانی اصول گرایان بوده است که نزد رهبری هم طرح کردند(هم پایداری طرح کردندهم دانشجویان) لذا اگر مخاطب لاریجانی طیف های جریان خود است بحثی نیست.اما اگر او هم نقد به نظام را خطاب به یک رسانه یا طیف میزند به الگوی اصلاحطلبان اقتدا کرده است که به صلاحش نیست. علت بماند برای آینده
@dr_a_ganji
جریان شناسی انقلاب اسلامی
🔹با حضور :
دکتر عبدالله گنجی
🔸 #جمعه ۲۲ اردیبهشت ساعت ۱۰
📍سالن سهروردی | دانشگاه زنجان
#بسیج_دانشجویی_دانشگاه_زنجان
نفوذ پسامدرن
یا آموزش تغییر نگرش
سرمقاله روزنامه جوان -عبدالله گنجی
از معنای نفوذ در دوران سنت و مدرن کلیشههای خاصی به جای مانده است که به محض شنیدن این عبارت از ذهن آدمی عبور میکند. مفاهیمی مانند جاسوسی، وصل بودن، اطلاعات دادن، تخریب امنیتی، دریافت پول، محاسبات را به هم ریختن، لابی و جایابی در قدرت و ساختار و در 70سال اخیر طراحی فشار خیابانی از سوی سرویسهای امنیتی کشورهای دیگر را عناصر گفتمانی نفوذ میگفتند. از دو دهه قبل تا کنون که عوامل اصلی استحکام جمهوری اسلامی را فراتر از عوامل قدرت عرفی و تعریف شده یافتهاند نفوذ را نیز در همآنجا متمرکز کردهاند. اما گاهگاهی با یک حمله کوادکوپتری یا ایذایی به منطقهای، اذهان را متوجه نفوذ امنیتی میکنند که انحراف از نفوذ اصلی صورت گیرد. انگاره اصلی نفوذ در ایران بر این اساس استوار است که پشتوانه جمهوری اسلامی مردمی هستند که به اصولی پایبند هستند و حاضرند برای این اصول جان دهند. حال برای فروپاشی این سنگر و به تبع آن خالی کردن پشت حکومت با این جماعتی که هسته سخت جمهوری اسلامی هستند، باید چه کرد؟ از روشی به ظاهر دموکراتیک (رفراندوم) تا مسئلهدار کردن افراد را دنبال میکنند اما برای فروپاشی هسته سخت جمهوری اسلامی نقدترین و نامرئیترین راهبرد «آموزش تغییر نگرش» است. این روش بطئی را تنها راه نرم، عمیق و صبورانه مواجهه با جمهوری اسلامی میدانند که باید فروپاشی نسبت به آن اصول درونی شده در ذهن مردم، رقم بخورد تا کار تمام شود.
پس در این نفوذ نه ارتباط تشکیلاتی وجود دارد نه کسی حقوق میگیرد. آموزش تغییر نگرش این کمک را میکند که فرد مجاور شما کمکم عین خود دشمن فکر کند و این فرد شاید فردا همسر و فرزند شما باشد.
چشمانداز زندگی در این تغییر نگرش صرفاً زندگی این جهانی است که با دو شاخص رفاه و لذت شناخته میشود و راه رسیدن به آن را تغییر نگرش میدانند. بنابراین دینزدایی مقدمه مواجهه با جمهوری اسلامی است و برای عبور از جمهوری اسلامی باید باورهای هسته سخت حامیان را درهم شکست که ترویج اباحهگری و عرفیگرایی، عادیسازی، قبحزدایی و حیاستیزی روشهای آن است. روش مقایسه پدیده ها اساس تغییر نگرش است. به این مثال توجه کنید: قرآن را در دست ابوبکر البغدادی رهبر داعش نشان میدهند و با لیوان مشروبی در دستان خانم مرکل در آلمان مقایسه میکنند؛ این قرآن به دست میکشد و آواره میکند و آن مشروب به دست پناه و آرامش میدهد. حال کدام بهتر است؟ و جوانی که تحلیل ندارد در این مقایسه چه میکند؟ چقدر متوجه میشود که این قرآن بهدست عامل همان است که لیوان مشروب به دست دارد؟ قرآن به دست باید بکشد تا جامعه برای فرار از مرگ مدل مشروب به دست را برای زندگی انتخاب کند. سلاح آن قرآن به دست از کجا میآید؟ و مگر بخشی از نیروی انسانی آن از اروپا نمیآید؟
نفوذ امروز در جمهوری اسلامی مبتنی بر آموزش تغییر نگرشی است که با هویتهای موجه مختلف مانند خبرنگار، دانشجو، استاد، بازرگان انجام میشود. اما وقتی اینجا گرفتار شدند مردم با شنیدن علت، قانع نمیشوند و عدهای پشت هویت اصلی و منزلتساز آنان (مثل خبرنگاری) به میدان دفاع میآیند.
نفوذ تغییر نگرشی اکنون بر این ایده استوار است که دو کار را باید همزمان بکنند. ضمن جدال با حدود دین و اسلامیت نظام (مثل حجاب) همزمان باید روش و اقدامات کاهش مشارکت سیاسی را به کار گرفت. تا دیروز برخی تقابل اسلامیت و جمهوریت را تئوریزه و تبیین میکردند اکنون افول همزمان هردو را دنبال میکنند و بین این دو کاملاً ارتباط برقرار کردهاند.
فایدهگرایی و کارکردگرایی را به عرصه مشارکت و چرایی آن میبرند و حق و تکلیف پیشینی را به قربانگاه میفرستند و شاخصهای بروندیني لذتگرایی و مصرفگرایی را جایگزین باورهای دروندینی و حیات دوجهانی میکنند و اینچنین جهانبینی نیز دچار اختلال میشود. زن، زندگی، آزادی پیونددهنده و خط مشترک مبارزه با اسلامیت و جمهوریت به صورت توأمان است. زن، زندگی، آزادی را عبور از محدودیتی میدانند که با ازدواج و فرزند ایجاد میشود و معنای واقعی آن را ارتباطات فراخانوادگی فردی، جهانی، فراجغرافیایی نفی پوشش و قبحزدایی از حیا میدانند و هرگونه مانع در این مسیر را به تلافی عدم مشارکت سیاسی ارجاع میدهند. حال سؤال این است که این فرایندهای بطئی چگونه انجام میشود؟ با تغییر نگرش اما از ناکارآمدیهای موجود به عنوان شاخص باورپذیر کردن نیز بهره میبرند.