موسسه حقوقی فرهنگی نوین پارس . ش ثبت 5214 www.parssea.org
از مفردات پرکاربرد در شاهنامه که آنها را عربی می نامند موارد زیر را میتوان ذکر کرد: سنان، رکیب (=رکاب)، عنان، قطره، هزیمت، جوشن، سلیح (=سلاح)، منادی، قلب، نعره (معرب ناره)، مزیح (=مزاح)، نظاره، ثریا، نبات، حصار، سحاب، عقاب، برهان (معرب پروهان)، فلک، حمله، مبتلی، درج، صف، میمنه، درع، جاثلیق، صلیب (معرب چلیپا). همگی معرب هستند و نه عربی
پل هورن در شاهنامه چاپ لیدن تا صفحه ١٢۴۵ (به اضافهی نسخه بدلهای چاپ کلکته) ۴٣٠ لغت را عربی شمرده و یادآور شده است که دیباچه بهتنهایی شامل عدهای از لغتهای عربیست که در باقی منظومه دیده نمیشود. ادوارد براون و هانری ماسه در کتاب راجع به فردوسی همان عدد ۴٣٠ را که هورن ذکر کرده بود آورده است. »
کلمهی «عفو» فقط یک بار در شاهنامه آمده است در این شعر:
خدایا «عفو» کن گناه ورا
بیفزای در حشر جاه ورا
احتمال دارد واژگانی مانند «عفو کن» را نسخه نویسان بعدی بهجای «ببخشا» در شعر فردوسی وارد کرده باشند.
آقای پل همبر از روی لغتنامهی ولف فهرستی از لغتهای عربی در شاهنامه فردوسی میدهد. شمارهی این لغتها با موارد تکرار در فهرست مزبور ٩٨۴ است اما بیشتر این واژگان از زبان آرامی هخامنشی است که از زمان داریوش در امپراتوری ایران رواج داشته است
علت اختلاف فاحش این دو رقم این است که آقای پل همبر همهی الفاظی را که از لفظ واحد عربی به قاعدهی زبان فارسی مشتق یا با الفاظ فارسی ترکیب شده جداگانه در ردیف لغتهای عربی آورده است که این روش درست نیست. البته الفاظی را که از مادهی واحد بهقاعدهی صرف عربی مشتق شدهاند باید جداگانه محسوب کرد، یعنی «امن» و «ایمن» و «امان» یا «سجده» و «سجود»و مانند آنها را باید الفاظ مستقل شمرد. زیرا که هر یک از آنها جداگانه از عربی اقتباس شده است. اگر بپذیریم مسجد واژه عربی شده از مزگت است آنگاه مسجد که از آن واژه سجده و سجود درست شده خود جای سوال دارد باید اینگونه واژگان را عربی بدانیم یا معرب ، یا پارسی ، اینها سوالاتی است که بی جواب مانده است.
مشتقات و مرکبات ذیل که هر دسته را باید فقط یک بار به حساب آورد:
بخیل، بخیلی- اصل، بداصل- ایمن، ایمنی- بلا، بلاجوی- مثل، به مثل- تمام، تمامی- جوشن، جوشنگزار، جوشنور-تدبیر، تدبیرساز- خدمت، خدمتکن، خدمتگری- خراج، خراجی- سفله، سفلگی( هردو پارسی است) - شمال، شمالی- شوم، شومبخت، شومتن، شومدست، شومزاد، شومی- صف، صفپناه، صفشکن- صورت، صورتپرست، صورتگر، صورتگری- عرض، عرضگاه- عقیق، عقیقین- عماری، عماریکش- عنان، عنانپیچ، عناندار- عنبر، عنبرآگین، عنبر فروش، عنبری، عنبرین- عیب، عیبجوی، عیبخواه،
عیبگوی- غم، غمخوار، غمخواره، غمکن(؟)، غمگر(؟)، غمگسار، غمگین، غمگن، غمناک، غمی، غمین- طوق، طوقدار- عاج، عاجگون، عاجین- طاوس، طاوسرنگ- فال، فالزن، فالگو، فالگیر- فتنه، فتنهانگیز- قلب، قلبگاه- قلم، قلمزن- قیر، قیرگون- کاهل، کاهلی-کفن، کفندوز- کمین، کمیناور، کمینگاه، کمینرو- مجلس، مجلسآرای- منادی، منادیگر، منادیگری- موج، موجزن- وفا، وفادار، وفاداری- هزبر، هزبرافکن، هزبراوژن- هول، هولناک...
واژگان بالا بسیاری از آنها پارسی است و یا آرامی و ریشه ای در عربی ندارد
برخی از واژگان فارسی را هم مؤلف به اشتباه در فهرست الفاظ عربی وارد کرده است. از آن جمله: باز- شرم- بیشرم- بیشرمی- بافرهی- درز- دستجامه- دیوان- نوک. و مانند اینها.
در فهرست لغتهای عربی واژگانی هست که اصل آنها از زبانی دیگر است و نخست به فارسی در آمده و از آنجا به عربی راه یافته است. از آن جمله:
درهم و درم (از اصل یونانی برخی این دو را پارسی می دانند) کافور (و ترکیبات فارسی آن: کافوری بوی و کافورگون) که از اصل سنسکریت arupraK و از راه فارسی به عربی رفته است:
لعل (با ترکیبات آن: لعلفام، لعلگون) که اصل آن «لال» به معنی سرخ فارسی است و عربی نیست ٢ –یاقوت (با ترکیبات: یاقوتفام، یاقوتلب) که اصل آن sohtnikay یونانی است و در فارسی «یاکند» شده و از اینجا به عربی رفته است.
٭
نویسندگان واگویه های مختلف یک لفظ (لوچه ، لفچه) را نیز مکرر به حساب آورده است، مانند:
رکاب، رکیب- سلاح، سلیح- لیک، فهرست مذکور شامل لغتهای عربی، «هجونامه» نیز هست برخی هجو نامه را جزو شاهنامه نمیدانند با توجه به این موارد عدد واژگان عربی در شاهنامه تا کنون نادرست بوده است و نیاز به بازنگری دارد .
کاریز کیخسرو گناباد کانالی زیر زمین ، ۲۵۰۰ ساله با گودی مادر چاه ۳۳۰ متری که البته مادر چاه که ناصر خسرو آنرا دیده است در سیلاب ناپدید شده و امروزه چاه دوم، مادر چاه حساب می شود. این کانال زیر زمینی با ۴۲۷ چاه و طول (تول ) ۳۳ کیلومتر ، عظمت کار آن از اهرام مصر مهم تر است ، اهرام مصر تپه هایی بوده که روی آنرا با بلوک سنگ پوشانده اند ، سنگهای آنرا نیز از معدن کوهپایه سنگی در یک کیلومتری آورده اند . یعنی پنج تپه در کنار هم بوده از یکی ابول هول درست کردند سه تای دیگر را با سنگ پوشانده اند و یک تپه را نیز سنگهای آن استخراج کرده اند برای پوشاندن سه تپه دیگر. سایر مطالب در مورد اهرام ، افسانه بافی های کذب وسراسر دروغین هست .
Читать полностью…داریوش، رزمنده قدرتمند ارتش کمبودجیه، خود را از خانواده اچام( هخام)، معرفی کرده کمپین تبلیغاتی که برای مشروعیت بخشیدن به سرنگونی «گوماتا» طراحی شده بود. او در کتیبه بیستون از همفکران خود به عنوان شاهدانی یاد می کند که کشته شدن گوماتا را تایید می کنند تا تردیدها را از بین ببرد و با هدف متفرق کردن پیروان فراوان او چنین تصویری کشیده اند .
به نظر می رسد داستان او مملو از فریبکاری های حیله گرانه است، داستان واقعی پشت صحنه این قسمت در ابهام مانده است. همانطور که داریوش دلایل خوبی برای نوشتن تاریخ در جهت منافع شخصی خود داشت، اتفاقی که رخ داد برای هزاران سال ناشناخته مانده است، زیرا مورخان درباره «گائوماتا» اطلاعات کمی دارند و منابع هندی چند سده بعد از مرگ او نوشته شده است.
اگر «گوماتا» نگاره بیستون واقعاً سیذارتا گوتاما باشد، این ترور باید دروغ باشد ، زیرا او به بودای بلخ و بامیان تبدیل شد. یا شخص دیگری به نام «گوماتا» به قتل رسیده است، یا داریوش زیرکانه یک کمپین تبلیغی نادرست ایجاد کرده برای سرپوش گذاشتن بر آنچه واقعاً اتفاق افتاده است. امپراتور داریوش با اعلام "مرگ شیاد"! می خواست به طرفداران "گائوماتا" پیامی بفرستد که شورش ها را تحمل نخواهد کرد و هر گونه امیدی را برای بازگشت این رهبر محبوب سرکوب کرد. اما در پی کودتای داریوش ، نوزده شورش در سراسر امپراتوری به وجود آمد. بیش از چند سال عملیات سرکوب بی رحمانه ، اشراف و داریوش طول می کشد تا جوامع آزادی خواه الهام گرفته از «گائوماتا» را درهم بشکند.
تام هولند در کتاب پارسیان عصر پادشاهان بزرگ ، می نویسد دیوار نبشته داریوش راست و دروغ های پروپگاندایی دارد. بردیا برادر کمبوجیه و فرزند کوروش جانشین بر حق کمبوجیه بوده بعد از مرگ کمبوجیه در سوریه فعلی ، بردیا برادر او وارث قانونی او بود و بردیا کارهایی بنفع مردم و بر علیه خان ها انجام داد که موجب شد خانها به کمک داریوش بشتابند و بردیا ناچار به عقب نشینی به سمت شرق ایران شد داریوش می گوید این بردیا دروغین است و بردیای واقعی توسط خود کمبوجیه کشته شده است!! ، تام هولند اینها را حقه های داریوش برای کسب امپراتوری می داند و خود را از نسل نه پادشاه و از نسل اچامن (هخامن) می نامد . حتی مشخص نیست واقعا بردیا گوماتا کشته شده باشد بردیا طرفداران بسیار زیای داشته و جنبش او حتی با ظهور بردیا های دیگر ادامه یافته است. بطوریکه داریوش در سال ۵۲۲ او به ساتراپ آراچسیا (خراسان ،توران ) دستور داد که با واهیازاداتا که بنام بردیا و مردم قدرت را بدست گرفته بجنگد و سرکوب کند اینها نشان می دهد که جنبش بردیا( سیدا ارتا) زاهدان راستی به یک جنبش دینی و فرقه جدیدی بنام بودایی منجر شده است بودایی ها قدرتمندترین امپراتوری را در بلخ و بامیان بر پا کرده بودند و معابد و مجسمه های بودایی بامیان بیش از دو هزار سال قدمت دارد. و فرضیه این که بودیسم ابتدا از ایران شروع شده و یک فرقه جدا شده از مزیسنا هست تقویت می شود زیرا این سابقه طولانی دارد که در ایران جنبشهای دینی متعدد مانند مانوی، مزدکی و هاگری و اسماعیلی و نسطوری .... ظهور کردند و هربار پس از شکست به شرق ایران رفتند .
به نقل از سایت parssea.org
دکترمحمد عجم ۱۳۹۸
بنخانک: کتاب «بودا از بابل: تاریخ گمشده و دید حقیقت کیهانی سیذ ارتا گوتاما» نوشته
Harvey Kraft
Persian the age the great kings
🌲بودا ، ایرانی بوده است.
مطالبی که در مورد تولد بودا در نپال نوشته شده دستکم پانصد سال بعد از بودا نوشته شده و هیچ سند تاریخی ، باستان شناسی و جغرافیایی آنرا گواهی نمی کند، اما اسناد و آثار باستانشناسی که در جغرافیای ایران کشف شده از نقش بیستون تا مجسمه های دیر "تابا شوتور افغانستان و قندهار و بامیان و خراسان رد پای بودا را نشان می دهد. آثار بودایی افغانستان همگی به دو هزار تا دو هزار و چهارصد سال قبل بر می گردد اما در لومبینی نپال کهن ترین اثر ستون آشوکا هست نوشته ستون به سده های بعد از میلاد می رسد. در نپال جمعیت قابل ملاحظه ای در آن زمان وجود نداشته است.
ادیان و مذاهب در سرزمینهایی با اقوام و ملیتهای گوناگون و متمدن و آباد و دارای تعدد فلسفه و افکار ، ظهور و یا رشد می کنند همه ادیان ابراهیمی و ادیان مهم در جغرافیای هلال حاصلخیز که جمعیت فراوان، اب و هوای مناسب ، زمینهای حاصلخیز و رودخانه های فراوان و ثروت و منابع و ابزارهای مختلف و تمدن کهن داشته اند تکمیل شدند و توسعه و جهانی گردیدند، فلسفه بودایی نیز در جغرافیای تعدد افکار و فلاسفه و دانشمندان ظهور و توسعه یافته و نمی تواند از نپال که هیچ نشانی از جمعیت و منابع انسانی و ظرفیت و ابزار در آن زمان نداشته است ظهور کند.
شواهد محکمی حضور سیدآرتا گوتاما، بودا در غرب ایران را آشکار کرده است. مهرها و اسناد خانوادگی یافت شده در تخت جمشید، پایتخت باستانی چهارمین امپراتور ایرانی داریوش ، شناسایی و با نام سیدارتا گوتاما و پدرش، سودهودانا گوتاما، مرتبط شده است.
مهرهای تخت جمشید افراد سلطنتی و دیگر شخصیتهای مهم در حوزه حاکمیت ایران را معرفی میکردند. گوماتا( گوتاما ) در نبشته بیستون معرفی شده منابع هندی نیز او را پادشاه ساکا» سغدیان معرفی کرده است یک کتاب بودایی نیز بودا یا بیدار را از سرزمین تاچکستان معرفی کرده اند آیا همان تاچکستان در پادشاهی لخمیان عراق است یا منظور تاجیکستان امروزی است ؟ آنچه مسلم است، افکار و فلسفه بودا به جغرافیای ایران تعلق داشته است.
با تجزیه و تحلیل مهرهای مهم در تخت جمشید، طبق تفسیر دکتر راناجیت پال با مقایسه مهرهای بودایی دیگر از خانواده گوتاما بودا هستند. پال در مقاله
طلوع ادیان در افغانستان-سیستان-گندهارا و مهرهای شخصی گوتاما بودا و زرتشت، در مجله باستان شناسی، چنین نوشته :
سفالینه و تصویری از شاهی با سر تاج در کنار دو توتم که هر کدام یک شیر بالدار با سر پرنده ایستاده و تصویر مهر سیدا از یک سرامانا (مهر تخت جمشید PFS 79)، یک بت شیر-خورشید، از تعدادی مهرهای دیگر است که نام آنها به سیدا آرتا (سیذارتا) اشاره دارد، یعنی سیدا ( شیدا ، آزادکننده؛ زاهد، عارف) و آرتا ( راستی وحقیقت جهانی) .
واژگان و نام ها در نوشته های میخی و لوحه ها به دبیره های آرامی ، پهلوی و ... مانند خط کوفی به چند جور مختلفی خوانده می شوند زیرا همه صداها نوشته نمیشده و اشتباه شنیداری و نوشتاری نیز موجب خوانش و ثبت مختلف واژگان میشده است پس تعجبی ندارد اگر یاکوب، ژاکوب، هاکوپ ، یعقوب خاکوب و ... خوانش یک اسم هست. اچام، اجم، اخم، هخم ، هخا،اکامن ، عجم، خوانش یک اسم و گوتاما، گیوماتا، گومادا، گودام، گئوماد ، خوانش یک اسم هست. بیدار، بیدا، بودا ، یک اسم و بابیل، ببیر، ببر، بابور، بابل خوانش یک نام .
مهر پرسپولیس PFS 79 و طرح کلی. مهر سیدا، فرمانروای ایستاده در کنار کشیشان با سر پرنده آریا-سرامانا از سنت هندو بودایی، وابسته به خاندان سلطنتی قبیله ساکا (سکاها سغدیان) پادشاه سودهودانا گوتاما، و پسرش-شاهزاده سیذارتا. مهرهایی در موسسه شرقی، شیکاگو از پارسه و مقایسه مهرهای بودایی اشتراکات آنها را نشان می دهد.
نگهبانان دوقلو هر کدام بدن شیر و سر و بال های یک پرنده افسانه ای (یعنی هورس شاهین مصری خورشیددار) داشتند. نقوش شیر و شاهین-گریفون نمایانگر یک جفت شمن سرامانا بوده است. بنابراین، مهر خانوادگی مرتبط با گوتاما، شخصیت سلطنتی سنت آریا-ودایی را توصیف می کند و ربطی به نپال ندارد.
تصویر مشابهی از شمایلنگاری بودایی، بودا را نشان میدهد که بر روی «شیر تخت» زیر درختی با جواهر با دستیاران کیهانی نشسته است.
چندنشان بودایی به معرفی از او میآید که بر روی تخت شیر، زیر درخت مقدس کیهانی که دو بودیساتوای آسمانی در کنارش قرار دارند، نشسته است.
نشان و مهر خانوادگی سید ارته گوتاما بودا در تخت جمشید چه میکرده است؟ آیا سیدآرتا همان بردیا گوتامای نقش بیستون است ؟ بدون شک سید ارتا، نامی نپالی نیست، آرتا یعنی رایت، درستی و حقیقت کیهانی نامی پارسی یا ایلامی است.سیدارتا یعنی عارف حقیقت و راستی.
ادامه ...
از یکی از بهترین پی دی اف خواننده اکنون بارگیری رایگان استفاده کنید! http://bit.ly/PDFReader_alldocumentreader
Читать полностью…چند واژه فارسی دگرگون شده یا معرب شده :
واژه هلوکاست واژه پارسی، و عبری شده است اصل واژه: ألوکشت هست ألو یعنی آتش ، کشت یعنی کشتن ألوکشت یعنی با آتش کشتن. در زبان عبری ابتدای اسامی ه ها می گیرند پس ألو می شود هلو .« ش» در کوشت تبدیل به «س» می شود ، مانند شبت ، سبت ، شلوم ، سلوم سلام . شاخ ، ساخ، ساح، شاه،
🌲واژه هخا و «هخامنش» هم عبری شده «جم« هست. اجم ، هخم، هاخام ، هاخامنش.
در کتیبه های بیستون داریوش می گوید نه نفر از اجداد او شاه بوده اند و نسبش به اچم می رسد ، اچم ، اخم، اجم ، جم ، عجم ، اکم ، اکامنید ، همه یک ریشه دارند. ی» در زبانهای آرامی و لاتین: ی خ ، ج ، ه ک به هم تبدیل می شود مانند: جوان. یوان ، خوان، هوان.
ژنرال، جنرال، خنرال، هنرال.
یوسف، جوزف، خوزه .
یاکوب یعقوب جاکوب خاکوب هاکوپ .
واژه کاچ ، قاچ، قاش، کات، قطع یک ریشه دارند. قطع عربی شده کات هست که در قالب ها و وزن های مختلف صرف شده مانند مقطوع ، قطعی ، مقطع و ...
چسب= جذب. پنگان= فنجان , پلخمون= فلاخن. چو = شو= شاع= شایعه .دستگیر=اسیر= عسرت=، اسر=اسارت. دلیل معرب شده از دل ، دل به باب تفعیل می شود دلیل ، سخنی که از دل بر آید ، دلی ،
برگرفته از کتاب اسناد نام خلیج فارس میراثی کهن و جاودان
آیا ترامپ می تواند نام خلیج مکزیک را تغییر دهد ؟
دستور ترامپ فقط برای داخل آمریکا اعتبار دارد و هیچ کشوری در دنیا هیچ الزامی ندارد از دستور ترامپ پیروی کند ، اگر آمریکا بتواند در مجمع عمومی سازمان ملل برای نام های جغرافیایی اجماع همه کشورها را فراهم کند می تواند نام جدید را در نقشه های جهان وارد کند اما اجماع جهانی تقریبا محال هست زیرا حتی یک کشور یعنی مکزیک مخالف باشد تغییر عملی نمی شود. سازمان: UNCSGN
مجمع عمومی کنفرانس یکسان سازی نام های جغرافیایی هر پنج سال یکبار برای تصویب پیشنهادات گروه متخصصان:
UNGEGEN
برگزار می شود و از نظر حقوقی و با توجه به اصول و مفاد قطعنامه های تصویبی از سال ۱۹۶۴ تا کنون نمی تواند این تغییر را تصویب کند. بویژه دو قطعنامه مربوط به نام های تاریخی.
تغییر نام خلیج مکزیک به «خلیج آمریکا» میتواند بخشی از تلاش ترامپ برای تأکید بر هویت آمریکایی و ملیگرایی باشد. ترامپ با این اقدام، بر حضور و کنترل آمریکا و نفوذ بر این پهنه آبی مهم تأکید میکند. همچنین این اقدام پاسخی نمادین به مسائل سیاسی یا اختلافات با مکزیک تفسیر میشود.
وزارت کشور دولت ترامپ اعلام کرد که نام خلیج مکزیک را به طور رسمی به «خلیج آمریکا» و قله دنالی در آلاسکا را دوباره به «کوه مککینلی» تغییر داده است. ترامپ چند ساعت پس از آغاز به کار خود در روز ۲۰ ژانویه، این فرمان را صادر کرد.
سی میلیون مهاجر لاتینی غیر قانونی در آمریکا زندگی می کنند که نود درصد آنها از مرز مکزیک وارد آمریکا می شوند و مکزیک هیچ ممانعتی از مهاجرت به آمریکا بعمل نمی آورد و ترامپ از این خشمگین است
این تغییر نامها احتمالاً با واکنشهای متفاوتی از سوی افکار عمومی و جوامع محلی مواجه خواهد شد، بهویژه در مورد قله دنالی که نام آن در سال ۲۰۱۵ و در زمان دولت اوباما به احترام فرهنگ بومیان آلاسکا تغییر یافته بود.
بلندترین قله آلاسکا پیشتر به نام «کوه مککینلی» شناخته میشد که به افتخار ویلیام مککینلی، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده، نامگذاری شده بود. اما یک بار دیگر هم در سال ۱۹۷۵ و به درخواست دولت ایالتی، نام آن به «دنالی» تغییر یافته بود که در زبان بومی کویوکون به معنای «بلند» است.
وزارت کشور در بیانیه خود اعلام کرد: "این تغییرات، تعهد ملت ما را به حفظ میراث بینظیر ایالات متحده و اطمینان از این که نسلهای آینده آمریکاییها از میراث قهرمانان و داراییهای تاریخیمان پاسداری میکنند، تأیید میکند. "
دونالد ترامپ در سخنرانی مراسم تحلیف خود، مککینلی را که از سال ۱۸۹۷ تا ۱۹۰۱ به عنوان رئیسجمهور جمهوریخواه خدمت کرد، ستود و گفت: «او کشور ما را از طریق تعرفهها و استعدادهایش بسیار ثروتمند کرد — او یک تاجر ذاتی بود.» مککینلی در دورهای توسعهطلبانه رهبری ایالات متحده را بر عهده داشت و در این دوران، هاوایی، گوام و پورتوریکو به عنوان قلمروهای جدید به خاک آمریکا اضافه شدند. هاوایی بعدها به یکی از ایالات آمریکا تبدیل شد.
این تغییر نامها احتمالاً بحثها و واکنشهای بیشتری را در مورد میراث تاریخی و فرهنگی ایالات متحده به همراه خواهد داشت،
در حالی که ترامپ میتواند به سازمان زمینشناسی ایالات متحده (USGS) دستور دهد تا نام خلیج مکزیک را به نام خلیج امریکا تغییر دهد، اما چنین تغییری خیلی بعید است که در سطح بینالمللی به رسمیت شناخته شود.
مکزیک، که مانند ایالات متحده دارای خط ساحلی طولانی در اطراف این پهنه آبی است، اعلام کرده که نام «خلیج مکزیک» بهصورت بینالمللی شناخته شده و به عنوان یک مرجع دریانوردی برای صدها سال مورد استفاده قرار گرفته است.
کلودیا شاین بام، رئیسجمهور مکزیک اوایل این ماه به شوخی پیشنهاد کرده بود که آمریکای شمالی، از جمله ایالات متحده، با نام تاریخی «مکزیکن آمریکا» (Mexican America) تغییر نام یابد. این نام در یکی از نقشههای اولیه این منطقه استفاده شده بود.
این اظهارات شاینبام به عنوان پاسخی طنزآمیز به پیشنهاد تغییر نام خلیج مکزیک مطرح شد و نشاندهنده حساسیتهای تاریخی و فرهنگی در مورد نامگذاریهای جغرافیایی است. تغییر نامهایی از این دست، بهویژه در سطح بینالمللی، میتواند چالشبرانگیز باشد و به احتمال زیاد با مقاومت کشورهای دیگر و جامعه جهانی مواجه خواهد شد.
خلیج مکزیک یکی از مهمترین پهنههای آبی جهان است و اهمیت آن از جنبههای مختلف جغرافیایی، اقتصادی، زیستمحیطی و استراتژیک قابل بررسی است.
UNCSGN: United Nations Conference on the Standardization of Geographical Names
یک نام که هیچکس معنی آنرا تا کنون برایتان نگفته است ، این تصویر بنام کاخ تچر معرفی شده ، تچر، تیچر، تاچر، تاجر یک ریشه دارد به معنی معلم ، استاد دینی ، روحانی ، اینجا عبادتگاه هست و کاخ نیست، در اینجا استاد بزرگ در جمع مزدیسنایان موعظه دینی می کرده است واژه تچر به زبانهای مختلف با واگویه های مختلف رفته و معنی هایی گاه مجازی گرفته از جمله در فارسی نو ، واژه تاجر و تجارت از آن ساخته شده و معنی و کاربرد آن تغییر کرده و وارد زبان عربی شده است امروزه همه فکر می کنند تاجر و تجارت عربی است ، اما این واژگان در انتقال شفاهی و انتقال خط ودبیره دگرگون شده اند بویژه در انتقال دبیره کرشونی به دبیره کوفی
Читать полностью…کشورهای عربی خلیج فارس در پنجاه سال گذشته شروع به خرید آثار و صنایع دستی تاریخی از ایران و آسیای میانه کردند و موزه هایی با نام تاریخ اسلام و عرب بر پا کردند و آثاری که هیچکدام در شبه جزیره عربی نه ساخته شده و نه کشف شده را به عنوان هنرهای عربی جا زدند اما چون هیچکس چنین ادعایی را باور نمی کرد یک پسوند اسلامی هم بعد از عربی به آن اضافه کردند تا مردمان عادی و توریستها براحتی شیفته این دروغها شوند. اما از همه زشت تر این هست که آثار باستانی سرقت شده از تمدنهای کهن ایرانی مانند ارته یا جیرفت را نیز با نام جعلی آثار تمدنی حوزه شبه جزیره عربی جا زده اند و آثار بسرقت رفته از ایران را با نام کشورهای خود نمایش می دهند. باستان شناسان واقعی می دانند که تمام آثار باستانی کشف شده در حوزه تمدن اسلامی مربوط به ایران و هلال حاصلخیز و مصر است و در شبه جزیره عربی هیچ اثری باستانی از قبیل ظروف سنگی و آلیاژی و شمشیر و سپر و زره و کلاهخود کشف نشده است.
Читать полностью…اگر می خواهید بدانید زبان فارسی روزگاری زبان بین المللی بوده است سفرنامه ابن بطوطه را بخوانید ، او از شمال آفریقا تا چین و ماچین کسانی را دیده است که اشعار فارسی بلدند و زبان فارسی را می فهمند، در هند و بنگال که بطور طبیعی سخنان او در مورد زبان فارسی تعجبی ندارد اما تعجب آنجا هست که در بنادر چین او فارس زبانها را مرتب می دیده است. از آناتولی تا شرق دور میلیونها سند حکومتی و کتابهای خطی به زبان فارسی وجود دارد و هزاران سنگ نوشته که برخی ثبت میراث جهانی است.
در مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر و بهتر است بگوییم در برابر کل دنیا جز دو سه کشور اول دنیا هستیم هم در سابقه و هم در فرهنگ و تمدن.
این یک امتیازی است که فقط یکی دو کشور دیگر دارد
شِکَّرشِکن شَوَند همه طوطیانِ هند
زین قندِ پارسی که به بَنگاله میرود
: کتاب سنگ نوشته های پارسی بر بناهای فاخر هند:
https://fa.wikibooks.org/wiki/نقش_پارسی_بر_میراث_جهانی_در_هند
🌻🌞
https://en.wikipedia.org/wiki/Persian_Inscriptions_on_Indian_Monuments
https://fa.wikibooks.org/wiki/نقش_پارسی_بر_میراث_جهانی_در_هند
🌻🌲🌞
https://b2n.ir/390653.
/channel/nosakh_shii/2629
دانلود
قدیمی ترین نسخه خطی از نهج البلاغه
حماسه دوازده رخ
سراسر یاد آوری رعایت حقوق انسان در زمان جنگ است همان اصولی که در اساسنامه صلیب سرخ جهانی ثبت شده است . عدم تعرض به غیر نظامیان و آزار نرساندن زنان و کودکان و افراد غیر مهاجم . گودرز به نقل از کیخسرو به فرستاده خود می گوید نزد پیران برو و از قول من و کیخسرو بگو ما خواهان جنگ و خونریزی نیستیم، به کسی نباید آزاری برسد اما قاتل سیاوش را باید به ما تحویل دهید
بی آزار لشکر بفرمان شاه *
همی رفت منزل بمنزل سپاه
چو گودرز نزدیک زیبد رسید*
* سران را ز لشکر همی برگزید.
چو دانست گودرز کآمد سپاه.
بزد کؤس و آمد ز زیبد براه
ز زیبد همی تا گنابد سپاه.
در و دشت ازیشان کبود و سیاه
تو با دشمن ار خوب گویی رواست
از آزادگان خوب گفتن سزاست
سیاوش منم نه از پریزادگان
از ایرانم از شهر آزادگان
کهنترین برگ چهره نگار شاهنامه فردوسی که در کتابخانه ملی روسیه در سنت پترزبورگ نگهداری میشود.
دی - 2 ژانویه؛ در تاریخ چه گذشت؟
793 - سالگشت درگذشت «سيبويه» ايراني
طبق نوشته روزنگارهاي بين المللي، «سيبويهSibbuyeh» زبان شناس معروف ايراني در نخستين هفته ژانويه سال 793 ميلادي در شيراز درگذشت. وي در زماني كه هنوز دقيقا به دست نيامده است در شهر بيضاء در استان فارس به دنيا آمده بود. اهميت تاريخي سيبويه از آن جهت است كه نخستين فردي بود كه براي زبان عربي صرف و نحو (گرامر) نوشت و صداها را در اين زبان مشخص ساخت. بنابراين، علامات ضمه، فتحه، كسره و تنوين ها اختراع و كار سيبويه ايراني است. وي با اين عمل عنوان «سيبويه نحوي» را به خود اختصاص داد. بدون كاري كه سيبويه كرد و در آن زمان يك شاهكار بود، پيشرفت زبان عربي ميسر نبود و استحكام اين زبان به اين صورت باقي نمي ماند. به اين ترتيب، اين ايرانيان بودند كه براي اعراب دستور زبان (صرف و نحو) نوشتند.
سیبوبه با این کار مهم زبان عربی را از شکل ابتدایی خود درآورد و واژگان بسیاری بر این زبان افزود
پیش از او زبان عربی فصیح هنوز بیشتر بر پایه واژگان آرامی شرقی بود با واژگان کاربردی بسیار کمتر ، هزاران واژه ایرانی ( پهلوی ، کردی ، اشوری ، و فارسی ) از راه آرامی و یا معرب سازی و به زبان عربی اضافه شدند.
https://mail.diwanalarab.com/%D8%A7%D9%84%D8%A3%D9%84%D9%81%D8%A7%D8%B8-%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D9%8A%D8%A9
🌱
داستان خط و زبان آرامی!
زبانها را امپراتوران می سازند زبان اردو را امپراتوری گورکانی ساخت. و زبان آرامی شرقی را امپراتوران ایرانی از داریوش تا خسرو پرویز ، زبان انگلیسی را امپراتور بریتانیا و زبان ....
زبان آرامی زبانی است که مردم زاگرس از شهر خورشید شوش تا شهرهای غرب زاگرس و دجله به آن آشنایی داشتند پیوند محکمی با زبانهای ایرانی داشت. اما تحولاتی باعث شد این زبان در دوران ساسانی بسمت قواعد و قالبهایی صرفی و نحوی ساختگی برود این قالبها و وزنها ساخته اساتید دانشگاههای جندی شاپور و موصل بود و در نهایت به زبان عربی فصیح ختم شد که در دوره خلافت عباسی قواعد و بابهای صرف و نحو و خط تکامل یافت و از خط کوفی که نقصان زیادی داشت خارج شد. زبان آرامی شرقی آنقدر واژگان از زبانهای ایرانی بویژه از کردی و خوزی و لری و فهلوی و فرس قدیم دارد که آنرا می توان زبانی ایرانی دانست.
«آنچه در تاریخ ملل خوانده و شنیدهایم، در همۀ موارد حکم بر اینست که ملت غالب، نفوذ معنوی خود را بر ملت مغلوب تحمیل میکند و خواه و ناخواه ملت مغلوب، تحت تأثیر سنن و زبان ملت غالب قرار میگیرد. ولی در مورد ایران، آن هم زمان شاهنشاهی هخامنشی، پس از اینکه بزرگترین امپراتوری جهان را به وجود آورد ... با آنکه امیران آن به کرّات گفتهاند که ایرانیاند؛ اما به ادعای برخی، ایشان خط و زبان ملی خویش را بر خلاف همۀ موازین عقلی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی رها کرده و تحت تابعیت زبان مجعولی که آرامی نام داده اند ، قرار گرفته و زبان دربار و دولت و ملت خود را زبان و خط آرامی که سامی است، قرار دادهاند! ... هیچ منطق و عقل سلیمی نمیتواند این فرضیۀ سخیف را بپذیرد که کوروش، کبوجیه، داریوش و خشیارشا زبان مادری خود را از دست داده و به زبان مجعولی از قومی بیگانه، سخن گفته و مهمتر از همه آنکه در رواج و نشر این خط و زبان بیگانه در سراسر کشور شاهنشاهی ایران، مجاهدت و کوشش نیز کردهاند! چرا که اصطلاح خط و زبان آرامی برای مردم سرزمین ایران در دورۀ شاهنشاهی هخامنشی، یک اصطلاح ساختگی شرقشناسان مسیحی و یهودی است و با هیچ دلیل و منطق و برهان زبانشناسی جور درنمیآید».
بر پایۀ دو سند آشکار و استوار از زمان داریوش بزرگ که یکی کتیبۀ بیستون و دیگری کتیبۀ جزیرهالفیل در مصر است، نام این خط و زبان، «ایرانی» بوده نه آرامی! اینکه چگونه مستشرقان آن را به زبان سام و نوح و آرام ربط می دهند چندان علمی نیست
در سنگنوشتۀ داریوش بزرگ - بند ۲۰ از ستون چهارم که زبان پارسی است، مینویسد:
«داریوش شاه گوید به خواست اهورامزدا، این نوشتار من است که من کردم. به جز این، به خط و زبان «ایرانی/ ایرییَ (آریایی)»، هم روی لوح (خط میخی/ کتیبهای) و هم روی چرم (خط کتابی) نوشته شده. جز آن، پیکر خود را نیز بساختم و جز آن، تبارنامۀ خود را نوشتم. در پیش من این نوشته خوانده شد. پس از آن، من این نوشتهها را همه جا در میان کشورها فرستادم».
استاد همایونفرخ درین باره میافزایند (برگرفته):
«خوشبختانه این سندِ استوار، راهِ هرگونه دروغپردازی را بر روی مستشرقین قرون استعماری میبندد، چرا که این سند بیاندازه روشن و گویا بوده و نیز برای ما ایرانیان سندی است سپند که بر پایۀ آن، ما خط و زبانی را که دیگران به دروغ "آرامی" خواندهاند، "ایرانی" خوانده و آرامی خواندن آن را دشمنی با تاریخ کهن و فرهنگ درخشان کشورمان ایران میدانیم».
لوح کوروش بزرگ زبان و خطی ایرانی است و آرامی دانستن آن نادرست است. چگونگی شکل گیری زبان آرامی خود داستان مفصلی است
-سهم ایرانیان در پیدایش و آفرینش خط در جهان .
زبان آرامی را امروزه زبانشناسان به دو بخش آرامی شرقی یا زبان امپراتوری هخامنشی و زبان آرامی غربی یا سوریانی تقسیم می کنند. زبان عبری ، آرامی سوریانی و آشوری پر از واژگان ایرانی است که البته با تغییرات وارد آن زبانها شده است مانند چراغ که بشکل سراج و شراق ، شرق ، وارد آرامی و بشکل سراجیل و اشراق و مشرق عربی شده اند یا آگور ، آجر ، گورد ، کوره ، کره ، و هزاران واژه دیگر
گزارش شبکه روسی از اثار پیدا شده سنگ نوشته های ایرانی هخامنشی در روسیه .
گسترده تمدن و فرهنگ ایرانی در سراسر جهان
از چهار سال پیش تا کنون
واژگان از پنج هزار سال پیش تا کنون بارها دگرگون شده اند این دگرگونی در انتقال بین زبانها ، انتقال بین دبیره ها(خط) و انتقال جغرافیایی انجام شده است برای نمونه در انتقال واژه از خط پهلوی به اوستایی و به خط آرامی کرشونی و خط کوفی و خط عربی نقطه دار تغییرات بیخی(اساسی) نموده است .
به واژگان زیر نگاه کنید
دستگیر = اسیر
پرک =چرخ پرک= پره =چرخ فلک
در زمان هخامنشیان به جاسوس چشم و گوش می گفتند دگر گون شده است به چموش= چاش= جاش ، جاسوس ، واژه جاسوس در زبان عربی هیچ ریشه ای ندارد و معرب است. چموش و جاش هنوز هم بکار می رود چموش به چم زرنگ و مکار و بدکار، جاش به چم جاسوس ، مزدور، خبر چین، حتی دیوار موش داردو موش گوش از همین ریشه است.
سر، شور، شوهر، شوی .
روز، روس، اروس، عروس به چم سپید .
اروپا، هروپا، اروبا، اربا، عرب ، به چم غرب ، محل غروب خورشید که به غرب فرات و شام و صحرای اردن گفته میشده است اربا می گفتند که دو واژه از اربا زاییده است . عرب به چم کوچ رو، غرب به چم غروب
اچم، اجم ، جم ، اخم ، هخام ، هخامنش، جمشید . جم ، یم معنی های بسیار زیادی دارد مانند : دریا، مادر، خورشید، نام اسطوره ای ، نام رودخانه، نام مشهور اسطوره ایرانی و ...
چراغ ، چراغا، شراق، اشراق ، مشرق.
چراغ ،سراج ، سراجیل ، سراجا.
هور، سور، خور، نور ، منیر، انوار.
پگاه، صباح ، صبح ، مصباح ، مصابیح .
سلم، سلما، سلمان، شلم، شلوم ، سلام . سلاما، سلامت.
زره، زرا ، درا، دریا.
بر، بار، بحر. کپ، کپه، کوپه ، کف، یک ریشه دارند.
شب، شبه، اشتباه .
شب یعنی تاریکی ، ابهام عدم شفافیت عدم وضوح و ناروشنی شبه را در قالب افتعال بگذارید می شود اشتباه. این واژگان از بیخ و بن در هیچ زبان و لهجه سامی وجود نداشته است و همگی توسط ادیبان ساخته شده است.تمام زبانهای رایج در جغرافیای زاگرس رافدین را زبانهای زاگرسی می نامند مانند سومری ، مندایی، ایلامی، خوزی، اشوری، ارامی، پهلوی ، پارسیک و ... انتساب آنها به سامی و غیر سامی نادرست است.
«دُخان» دودخان کوتاه شده «دودخانه» . دین ( دادگاه، دربار)، مدین، مدینه ، مدن،
قاره آسیا ، آسیا با واژه سولا، اسولا، آسیا ، ایژا، از یک ریشه است به معنی جایی که خورشید تلوع می کند.
کار،Car گاری، Gari کاری، carry چارییت,Chariot کارون Caron قارون، از یک ریشه است اگرچه معنی هریک از این واژگان مفهومی جدا دارد. در ابتدا به معنی رونده بوده است ،
دانشنامه معربات اجمی
https://adabestanmehriz.blogfa.com/post/18
در زبان های خارجی بویژه انگلیسی به سبزی جعفری می گویند پارسله و به خرمالو ، می گویند پرسیمون ، هر دو را به نام پرسیا نام بین المللی پیشین ایران می نامند. هلو را نیز پرسیچ و پیچ می نامند این نام ها را در فارسی می توان بکار برد. هلوی آبدار شیرین را می توان هلو پرسیچ نامید.
• هلو در بیشتر زبانهای خارجی پرسیک یا همچم با آن هست :
در زبانهای لاتین پرسیکو ،
•Greek= Mâlon Persikón
•L. = Mālum Persicum
•Eng. Peach ( persich)
•Ger. Pfirsich< Persich
کتیبه های داریوش ( درایاووش, درایا، دارا)، امپراتور بزرگ به مدت سی و پنج سال، به خود می بالد و مدعی است که خدای آشورا مزدا ( اهورا مزدا) او را برای گرفتن تاج و تخت (در سال 522 پیش از میلاد) از یک غاصب به نام «بردیا(بودا) گئوماتا" برگزیده است بنظر می رسد داریوش سلطنت کوتاه مدت گومات را در نبرد قدرتی که شامل فریب، توطئه، قتل، و جایزه تاج و تخت ایرانی است، پوشانده است.
او «گاوماتا» را فرصت طلبی توصیف می کند که به طور غیرقانونی تاج و تخت را در بابیل تصرف کرده بود در حالی که امپراتور ایرانی کمبوجیه در مصر بود.
در کتیبههای بیستون که به خط میخی بر روی بزرگترین دیواره کوه بیسوتون ( کرمانشاه) به سه زبان مختلف نوشته شدهاند: پارسی باستان، ایلامی و بابلی (شکلی از زبان ارامی)، نام سیذارتا گوتاما، (مردی که بودا شد)، تکرار شده است.
در تصویر نگار شده بیستون داریوش ۹ شاه را که آنها را دروغگو نامیده به بند کشیده و یکی را در زیر پای خود انداخته وبر سینه اش فشار می دهد و او را بردیای دروغین نوشته است بیردیا خوانش دیگر واژه بیدار یا بودا هست که لقب گومات است.
این کتیبه ها به شخصیتی مذهبی به نام «گاوماتا» اشاره دارد که در غیاب کمبوجیه مریدان زیادی را جمع کرده و مالیات ها را بخشیده و نقشی پیامبر گونه داشته است اما داریوش بزرگ، تاج و تخت را از او گرفت و او را پیامبری دروغگو و غاصب نامید!. داریوش «Gaumâta» را یک شاه متقلب و غیرقانونی ترسیم کرد، چنین توصیفی با رهبری مداراگر، تحصیل کرده با پیروان بسیار زیاد مطابقت ندارد. اما داریوش او را به عنوان یک مجوس ( دانش باطنی و جادوگر) دانسته و او را با لحن طعنه آمیزی به عنوان "ستاره نگر" معرفی کرد!. اگر نام «گوئوماتا» به سیذارتا گوتاما اشاره داشته باشد، این اشاره به این معنی است که او یک مقام رهبری کلیدی در نظام مجوس داشته است و یا رهبر فرقه ای جدید در سیستم مزدیسنا بوده است. علاوه بر این، از آنجایی که مقر مغان در مجموعه معبد اساگیلا، خانه برج زیگورات به نام «خانه سر برافراشته» بود، نام «ستارهنگار» نشان میدهد که گوتاما با رصدخانه ستارهای بابل درگیر بوده است.
سیذارتا گوتاما پادشاه مرموز که در بیستون از او سخن گفته شده می تواند "گوماتا" بودا باشد.
در زمان حیات بودا (متولد 563 - متوفی 483 پیش از میلاد) هنگامی که امپراتوری ایران از مصر تا سند امتداد داشت، داریوش کبیر با سرنگونی ستاره نگر-مجوس "Gaumata" در بابل که در کتیبه های بیسوتون ادعا می کند: " او پادشاهی را در 1 ژوئیه 522 قبل از میلاد تصرف کرد و من به اهورامزدا دعا کردم او را کشت به یاری اهورا مزدا او را کشتم.» تصویری از داریوش که بار دیگر بر «شورشیان» با کتیبههایی حک شده، تسلط ایرانیان را تأیید میکند.
نام "گوماتا" یا گوتاما، نام خانوادگی بودا است. در سرزمین باستانی چندزبانه ایران و رافدین، نامها و عناوین متعدد با تنوع املایی و انشایی به یک شخص اشاره میکردند. مانند یاکوب ،ژاکوب،یعقوب،جاکوب، خاکوب، هاگر، هگر، هاجر و ...
آیا شواهدی از تأثیرات فرقه مغان زاگرس رافدین در ادبیات بودایی دیده می شود؟ آیا می توانیم ارجاعات بین النهرینی را در متون مقدس بودایی کشف کنیم؟
اولین سیستم های ریاضی، اندازه گیری های نجومی و ادبیات اساطیری در برج-معبد زیگورات هلال حاصلخیز توسط فرهنگ های سومر/آکد و بابلی آموری آغاز شد. مجوس و پیش بینان ودایی، دانش یک زیرساخت کیهانی را که در زمان بودا از دجله تا گنگ به خوبی شناخته شده بود، بیشتر کردند. کشف این ارتباط در سوتراهای بودایی، دیدگاه غالب مبنی بر اینکه بودیسم منحصراً در نپال یا هند و در انزوا متولد و توسعه یافته باشد را به چالش میکشد. مجسمه های کهنی که از بودا که از گندهارا کشف شده صورت او را ایرانی ترسیم کرده است موهایی بافته شده و دماغی کشیده و چشمان درشت. اگرچه میراث شفاهی سوتراها بعداً در هند گردآوری و ضبط شد، یک یافته بابلی و ایرانی پیامدهای عمدهای در مورد منشأ، تأثیرات و مقاصد بودا داشت. گوماتا
«Gaumâta»
که به عنوان یک فیلسوف و کیهان شناس دلسوز توصیف می شود، حکم آزادی بردگان را صادر کرد، با خان ها در افتاد و مالیات های ظالمانه را کاهش داد و در شهری که به خاطر گروه های قومی متنوع و زبان های مختلف شهرت دارد، به همسایگان الهام داد که به یکدیگر احترام بگذارند. طرفداری او از آزادی، حقوق بشر، و سخاوت از این تز حمایت می کند که «گائوماتا» و گوتاما یک فرد واحد بودند.
در نگار برجسته در بوروبودور، جاوه، اندونزی، شاهزاده سید ارتا گوتاما موهای سر خود را به عنوان نشانه ای برای خروج از وضعیت کساتریا (طبقه جنگجو) می تراشد و تبدیل به یک عارف زاهد(شیدا) می شود، بندگانش شمشیر، تاج و جواهرات شاهزاده او را در دست دارند در حالی که اسبش کانتاکا در سمت راست ایستاده است.
شاهنامه و واژگان عربی
بسیاری از واژگانی که در شاهنامه بکار رفته و تا کنون آنها را طازی معرفی کرده اند عربی نیستند بلکه دگرگون شده و معرب از پارسی و از زبانهای ایرانی ، اوستایی و پهلوی و زبانهای زاگرس هستند ، که به پنجاه مورد آن خواهیم پرداخت. مانند فلک ، صف ، درع، صلیب، عقاب ، برهان، نعره، جوشن، لعل ، یاقوت، بخت، طالع، زیور ، طول، ملک ، امن، صوره، عنبر، طوق، فال، قلب،قیر،شرم، دیوان، نوک و ....
🌲نمونه نخست :
واژه فلک ، فلک در قرآن بکار رفته اما واژه عربی نیست. برخی می گویند این واژه ریشه پارسی دارد برخی می گویند آرامی است. برخی آنرا پهلوی می دانند.
برخی ریشه آنرا
پرک می دانند ، پره اک ، پرک یعنی چرخیدن، گردیدن ، پرواز کردن، به چرخ نخ ریسی پرک می گفته اند هنوز هم به یک نوع چرخ همزن چوبی گرد که برای بر هم زدن ماست و دوغ و کره گیری در تلم های قدیمی استفاده میشده است پرک می گویند. ، پرک معنی مختلفی دارد مانند : شو پرک، یعنی پرنده شب(خفاش) ، شب پرک، در زبانها صدای «ر» ل، به یکدیگر تبدیل می شود. گ چ پ ژ در عربی وجود ندارد و در خط آرامی برای( ف پ) یک علامت وجود داشته و بسیاری از واژگان با صدای پ را ف خوانده اند پس پرک می شود فلک ، چرخ فلک یعنی چرخ پرک چرخی که می چرخد و حرکت می کند . پس فلک واژه پارسی دگرگون شده است.
🔶1
بیشتر زبان شناسان معاصر واژۀ «فلک» را غیر طازی و از زبانهای باستانی مانند پارسی قدیم ، آرامی، سومری یا آکدی می دانند . این زبانها تأثیر زیادی بر شکلگیری واژگان عربی طازی داشتهاند، بهویژه در حوزههایی مانند نجوم و مفاهیم آسمانی. در این زبانها، واژههایی با معانی مشابه «چرخش» یا «گردش» وجود داشتهاند. برای مثال:
▪️در زبان ارامی واژه "palgu" به معنای چرخش و حرکت دورانی دیده میشود.
▪️در زبان سومری، مفاهیم مرتبط با چرخ و حرکت دورانی به ابزارهایی مانند چرخ سفالگری اشاره دارد.
🔸این تأثیرات نشاندهندۀ تبادلات فرهنگی و زبانی میان تمدنهای باستانی است، بهویژه در مناطق زاگرس که تمدنهای سومری و آکدی نقش پررنگی در انتقال دانش و فرهنگ داشتهاند.
🔸همچنین، از آنجا که زبان عربی تحتتأثیر واژگان پارسی باستان و آرامی سریانی نیز بوده، احتمال داده اند که «فلک» از این زبانها وارد عربی شده باشد.
🔶2. خاستگاه زمینی واژۀ فلک
تلقی این است که تمام واژگان آسمانی از جمله واژۀ «فَلَک» از اشیاء و پدیدههای زمینی الهام گرفته شدهاند. انسانهای اولیه از طریق مشابهت اشیاء ملموس و نزدیک به خود، مفاهیم انتزاعی یا دور از دسترس را تبیین میکردند.
▪️چرخ نخریسی که به دلیل حرکت دورانی آن، نمادی از گردش و چرخش بوده است.
▪️سنگ آسیاب که شکل گرد و حرکت چرخشی آن میتوانسته الهامبخش باشد.
▪️کشتی، به دلیل جاری بودن در دریا میتوانند برای توضیح اجرام سماوی و حرکت آنها به کار گرفته شوند.
🔸فلک در زبان عربی به این معنا ها (مانا) به کار رفته است.
🔶3. قیاس آسمان به زمین در فرهنگها
🔸قیاس پدیدههای آسمانی به پدیدههای زمینی ریشهای جهانی دارد و در فرهنگهای مختلف به اشکال گوناگون دیده شده است:
▪️اساطیر مصری: در فرهنگ مصر باستان، خورشید (ری Re) در قایقی آسمانی حرکت میکند و هر شب به دنیای زیرین سفر میکند.
▪️استوره های نوردیک: در اساطیر اسکاندیناوی، خورشید و ماه بر ارابههایی حرکت میکنند که توسط خدایان هدایت میشوند.
▪️استوری های یونانی: خدای خورشید (هلیوس) بر ارابهای آتشین سوار است و در آسمان حرکت میکند.
این نمونهها تأیید میکنند که نگاه انسان به جهان از طریق به عاریت گرفتن مفاهیم زمینی برای توضیح پدیدههای آسمانی بوده است.
🔶4. فلک در قرآن
🔸در قرآن، واژۀ «فلک» با دو مانا (معنا)به کار رفته است:
▪️مدار یا مسیر حرکت اجرام سماوی،
▪️کشتی که بر آب شناور است.
🔸این دو معنا نشاندهندۀ ارتباطی استعاری میان حرکت کشتی در دریا و گردش اجرام آسمانی در آسمان است. انسانهای باستان با مشاهده کشتیهای شناور در دریا و مقایسۀ آن با حرکت خورشید و ماه، آسمان آبی را دریایی پنداشتند که خورشید و ماه همچون کشتیهایی در این دریا شناورند.
در آیات ذیل از سورۀ یس واژۀ فلک با هر دو واگویه یعنی واژۀ «فلک» به منای مدار و مسیر حرکت اجرام اسمانی و واژۀ «فُلک» به معنای کشتی و حرکت در کنار هم به کار رفته است که میتواند مقایسۀ مذکور را به بروشنی نشان می دهد:
خورشید و ماه در یک فلک حرکت می کنند* فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ (یس40-41). حرکت کشتیها در دریا مانند حرکت ماه و خورشید در آسمان به نظر میرسیدند. حرکت ماه و خورشید مفید این معناست که آسمان به مانند دریایی است که ماه و خورشید به مثابه کشتی در آنها حرکت میکنند.
#دانشنامه معربات اجمی
در پارسی باستان به غروب چه می گفتند؟
در پارسی قدیم و آرامی هخامنشی به غروب هروپا (هورپا)می گفتند که به جغرافیای غرب فرات نیز گفته میشد این واژه در زبان آرامی سریانی و کتب عهد عتیق به اروبا دگرگون شده واژه اروپا هم از همین ریشه هست و غروب پنجشنبه به صلیب کشیدن مسیح را در کتب مقدس ، اروبتا کبرا نامیده اند یعنی غروب طولانی و دراز به دلیل اینکه غروب خورشید بنا بر نظر مسیحیان در آن روز خیلی تولانی شد. در انتقال از خط کرشونی آرامی به خط کوفی حیره ، واژه اروبتا به عروب و سپس با نقطه گذاری نادرست بر خط کوفی نقطه دار به غروب و غرب دگرگون شده است از اروبا همچنین واژه عربیا درست شد و مناک و مفهوم صحرا به آن دادند و عربیا به صحرای غرب فرات تا فلسطین گفته میشد مردمان زاگرس و دجله به منطقه غرب فرات «اروبا » می گفتند. در متن آشوری آمده است: «با مردمانی که از اروبا (فرات سوریه امروز) به ما حمله کردند سخت جنگیدیم» این کهن ترین نوشته بنام ارب و اروب هست.
در متن های کهن هرجا سخنی از اربیا(عربیا ) و عربستان هست منظور غرب فرات و شامات هست و ربطی به قوم و ایل خاصی و یا به عربستان امروزی ندارد.
در عهد قدیم عربستان امروزی حجاز، نجد نامیده میشد که جمعیت یکجا نشین بسیار اندک داشت و فاقد هرگونه ارزش مادی و جغرافیایی و فاقد کشاورزی بود، ساحل جنوب غرب خلیج فارس نیز نام های مختلفی داشت و تنها منطقه دارای ارزش یکجا نشینی در عربستان فعلی بود که در دوره باستان آنرا دیلمون، که همواره بخشی از امپراتوری های ایرانی هخامنشی و ساسانی و لخمیان مسیحی تابع ساسانیان بود که دشمن مسیحیت ثالوثی روم بودند.
و در دوره اسلامی نیز بهران ، بحرین و یا احسا می نامیدند.
https://www.habous.gov.ma/daouat-alhaq/item/2783
کهن ترين دستنوشته از شاهنامه فردوسي در کتابخانه فلورانس ایتالیا بطور اتفاقی کشف شده است.
و مشخص شد قدیمی ترین دستنویس شناخته شده از شاهنامه و مربوط به دویست سال پس از سرایش این اثر است و به سال ۱۲۱۷ میلادی بازمی گردد. این نسخه در کتابخانه ملی فلورانس نگهداری میشود.
نسخه خطی شاهنامه ای که در کتابخانه مزبور نگهداری می شود، قدیمی ترین نسخه شناخته شده موجود در جهان است و به سال 1217 میلادی برابر با 614 هجری قمری، یعنی حدود 800 سال پیش برمی گردد.
کتابخانه ملی فلورانس، جلد اول نسخه خطی شاهنامه را دیجیتالی کرده تا پژوهشگران و علاقمندان به فرهنگ و ادب پارسی بتوانند در سراسر جهان به این گنجینه عظیم فرهنگی دسترسی داشته باشند.
پروفسور پیه مونتسه، ایران شناس معروف ایتالیایی و استاد زبان و ادبیات فارسی، در سال 1997در حالی که در این کتابخانه مشغول تحقیق و جمع آوری نسخه های خطی ایرانی بود با این نسخه روبرو شد و متوجه شد که این کتاب به اشتباه به عنوان ترجمه قران کریم در لیست نسخه های خطی کتابخانه دسته بندی شده است.
کتابخانه ملی فلورانس از نظر داشتن تعداد نسخه ها و کتاب های دست نویس قدیمی به عنوان یکی از کتابخانه های مهم و معتبر جهانی شناخته شده است. در کشور ایتالیا 10 مؤسسه وجود دارد که دارای عنوان کتابخانه ملی هستند که یکی از معتبرترین آنها کتابخانه ملی مرکزی فلورانس (National Central Library Florence) نام دارد
حتما سخنان مذکور را شنیده اید ؟ اما ریشه واژگان خیلی دور تر از آن چیزی است که ما فکر می کنید. سلام واژه عربی نیست. سلام ، سلو ، سولو، شلوم، سلوت، صلات، شام، شومش، شوش، سوس، ساسان، سان ، و .... همگی یک ریشه دارد یعنی خورشید و یا خدا ، مقدس ، اما در درازای تاریخ معنی و مفهوم های مختلفی پیدا کرده اند، برای خورشید ۳۵ نام وجود دارد که بیشتر آنها در ایران بکار می رفته است. واژه سلوم در کتیبه های سومری و هخامنشی وجود دارد اما در زبان آرامی شرقی (ایرانی) و آرامی غربی(سریانی) به معنی آرامش و صلح بکار رفته است بعدها وارد زبان عربی شده است و معنی تسلیم هم گرفته و این معنی بر سایر معنی ها غلبه کرده اما شلوم و سلام در متن کتب عهد قدیم و اوگاریت هم هست پس سلام واژه عربی نیست. در عهد هخامنشیان واژه سلوم را بکار می بردند. کاربرد واژه سلام در بین ایرانیان به مراتب بیشتر و قدیمی تر از کاربرد آن در جهان عرب است. عربها بجای سلام می گفتند اهلا، سهلا، کاربرد سلام و علیک السلام در همین یکی دو قرن اخیر در بین مردم عرب رایج شده است. سلام ، دوروت، راست، رایت، رات، آرتا همگی ایرانی است. به معنی درستی سلامتی و حقیقت
Читать полностью…زبان پارسی، فردوسی و یاکوب لیث صفاری
____
فردوسی توسی، زاده ۱ بهمن ۳۱۹ خورشیدی روستای پاژ شهر توس_خراسان
به گواهی چند منبع از عمر فروخ، اسدی توسی، شفیعی کدکنی و...، نام فردوسی "منصور، حسن یا احمد بوده" در تمدن فرات (عربستان) مردان بزرگ دارای کنیه یا فرنام میباشند و این در فرهنگ ایرانی هم بوده و لقب را حکام به افراد اداد (عطا) می کردند بیشتر نام پادشاه در واقع لقب یا فرمام آنها هست و نام بچگی آنها معلوم نیست، محمود غزنوی کنیه یا فرنام ابوالقاسم را بر او انتخاب کرد قثیم یا قاسم نامی آرامی است لقب پیامبر اسلام هم هست، گفته شده تخلص "فردوسی" را خود بر نام خود نهاده و یا شاید لقبی افتخاری باشد که حاکم خراسان به او داده است.
طبق تاریخ به دست آمده، فردوسی خردمند، فرزند فرخ فرزند شرفشاه، دهقان و دهگان زاده ای در روستای پاژ شهر توس است که نیاکانش مزدیسنایی "زرتشتی" بودند و پدرش مسلمان شده و نام منصور و یا احمد را بر او نهاد.
فردوسی در ۴۱ سالگی به تاریخ ۶۰۰۶ آریایی نوشتن "شاهنامه" را آغاز نمود در زمان منصور شاه سامانی، و در آغازین سلطنت محمود شاه غزنوی در ۷۱ سالگی به پایان رسید.
فردوسی احساس می کرد اگر تاریخ را به شعر بر نگرداند گذشته در تاریکی گم خواهد شد و به تاریکی خواهد پیوست پس به پدیدار کردن تاریخ ایران روی آورد و حماسه ها و چهره های مهم گذشته و حماسه های ایران را به شعر نوشت و نام کتاب را نامه باستان گذاشت اما بعد دیگران نام شاهنامه را بر جلد کتاب نهادند.
با وجود اینکه یاکوب لیث پارسی را زبان نوشتاری قرار داده بود اما به مرور زبان فارسی به حاشیه می رفت
از این رو شاهان بزرگ سامانی بیش از اندازه خواستار زبان پارسی بودند و این راه بزرگی در مقابل شخصی مانند فردوسی بزرگ بود.
ایشان توانست شاهنامه را که سندی موثق برای فرهنگ ایرانی است را بنویسد تا هویت ملی ایران پایدار بماند.
"بسی رنج بردم در این سال سی، عجم زنده کردم بدین پارسی"
فردوسی از منابع معتبر کمک گرفت و به غنای فرهنگی ایرانی کمک کرد. پیش از فردوسی یعقوب رویگر توجه ویژه به فارسی نشان داد
زبان عربی زبان دیوانی ایران شده بود و تا زمانی که یاکوب، بر هرات، چيرگی يافت. میگويند پس از ورود ياکوب به هرات، "محمد بن وصیف سیستانی"، سرودهای در ستایش یاکوب به زبان عربی سرود و برايش خواند، اما یاکوب اين چكامهسرا را ملامت کرد. نویسنده "تاریخ سیستان" چنین روایت کردهاست:
« یعقوب فرا رسید و بعضی از خارجی ها که مانده بودند ایشان را بکشت و مالهای ایشان برگرفت. پس شعرا او را شعر گفتندی به تازی:
" قد اکرم الله اهل المصر و البلد بملک یعقوب ذی الافضال و العدد "
- چون این شعر برخواندند یعقوب آنرا در نیافت، محمدبن و صیف حاضر بود و دبیر رسایل او بود و بدان روزگار نامه پارسی نبود، پس یعقوب گفت:
« چیزی که من اندر نیابم، چرا باید گفت؟ "
- محمد وصیف پس شعر پارسی گفتن گرفت و اول شعر پارسی اندر عجم او گفت..."
◀ یاکوب پس از ورود به شهر زرنج و بنیانگذاری دولت مستقل ایرانی صفاری، در فرمانی؛ زبان رسمی کشور را زبان پارسی برخواند و دستور داد تا همه نوشتگان و فرمانهای دولتی به زبان پارسی نوشته شود. وی همه کارگزاران دادگاهها و دولت را واداشت تا به پارسی بگویند و بنویسند از همينروی یاکوب را "سردار پارسیگوی"، فرنام (لقب) دادند. پایه های زبان فارسی را سامانیان و صفاریان محکم کردند و گسترش دادند. تا آنجا که پارسی زمانی زبان رسمی از آناتولی تا بنگلادش کنونی بود.
فیلمی بی نظیر پس از به توپ بستن مجلس .تهران. لیاخوف. محمد شاه .
Читать полностью…/channel/parsomad/21868?single
ذخیره سازی رایگان کتاب ایران در زمان ساسانیان
فرهنگ ریشه شناختی فارسی (۵ جلد)
محمد حسن دوست. جلد اول
انتشارات فرهنگستان، چاپ ۱۳۹۳
@ketab7777
سنگ نوشتهای ۷۰۰ ساله ، آراسته به دو بیت زیبا از فردوسی بزرگ بر سردر مسجد نیکسار (نیک سرا) شهر تُـکات ، ترکیه امروزی
متن کتیبه اینچنین است:
ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدن دادگر پیشه کن
بترس از خدا و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس
این سند ارزشمند نشان از جایگاه بلند شاهنامه در آناتولی دارد ؛ البته کتیبههای پارسی در سرزمین آناتولی کم نیستند ، بویژه از دوره سلجوقیان روم و حکومتهای محلی وابسته.
این مسجد تاریخی که در آغاز سده ۱۴ میلادی ساخته شده است در منطقهی نیکسار شهر تُکات ترکیه قرار دارد.
چی شد که هرات فارس ترین شهر ایران الان بخشی از افغانستانه (داستان هرات
هرات از شهرهای اربعه خراسان و ایران
هرات در عصر تیموریان و شیبانیان و صفویان
هرات بعد از صفویان و افشاریان
احمدشاه درانی و هرات
06:48 - هرات در عصر آقا محمدخان قاجار
10:03 - هرات و درانیها
12:24 - هرات در عصر فتحعلیشاه قاجار
15:00 - لشگرکشی عباس میرزا ولیعهد به هرات
17:04 - محمدشاه قاجار و مساله هرات
17:45 - سیاست استعماری بریتانیا و روسیه برای تصرف هرات
یوتیوب دروازه تاریخ :
https://youtu.be/FJzdY4z-sR0?si=PY9zr2LscbFr_dXW
#قاجار #تاریخ_هرات #افغانستان #هرات
۲۲ آذر سالروز درگذشت ابوریحان بیرونی فیلسوف، ستارهشناس، جغرافیدان و ریاضیدان بزرگ ایرانی . بسیاری از مطالب فرهنگی را اگر بیرونی ننوشته بود امروز هیچ شناختی از آن وجود نداشت.
بیرونی را بزرگترین دانشمند جهان اسلام نامیدند و کتاب آثارالباقیه که او در ۲۸ سالگی نوشت، اکنون مهمترین منبع ایرانشناسی جهان است. او بارها از نام دریای پارس نام برده ونخستین دانشمندی است که از شاهکار مهندسی ایرانیان درمصر (کندن کانال سوئز) ۲۵۰۰ سال پیش یاد کرده، بیرونی میگوید:
آنگاه كه مصر دريا بود، پادشاه ايران (داریوش) هنگام چيرهشدن بر مصر، انديشه آن كرد كه از درياي قلزم(سرخ) به آن گذرگاهي بكند و زبانه ميان دو دريا را ازميان بردارد تاكشتي بتواند از درياي محيط(اقیانوس) در باختر به آن بيايد واز آنجابه خاور رود نخستين كسيكه به اين كار برخاست ساسطراطيس پادشاه مصر و سپس داريوش هخامنشی بود. بعدها سنگ نوشته ای در مصر پیدا شد که این سخن بیرونی را اثبات کرد.
بسیاری ازنظریات اومانند گرد بودن زمین، جاذبه، کروی بودن جهان، حرکت ماه و... اکنون تایید شده و محققی همچون جورج سارتون درباره او میگوید:
بدون شك ابوریحان رابايد يكي ازبزرگترين دانشمندان جغرافيای سراسر زمانها بشمار آورد. یادداشتهای او از مراسمات ملی و یا مذهبی و یا آیین های کهن حتی ارزش بالاتری دارد.
منبع: بيروني ابوريحان، بيتا، تحديد نهاياتالاماكن، احمد آرام: دانشگاه تهران، ۱۴
کتاب خطی نزدیک به هزار ساله در ترکیه ، روزگاری فارسی از ترکیه تا بنگالادش زبان اداری بود بی جهت نیست در تمام زبان های جهان واژگان پارسی وجود دارد
شماری از واژگانی که از فارسی باستان عهد هخامنشی در زبان فارسی کنونی یادگار است.
بسیاری واژگان فارسی امروز ، ریشه در فارسی باستان یا هخامنشی(آرامی ایرانی) دارد و بسیاری از این واژگان، شباهت چشمگیری با هم دارند که در این جستار به شماری از واژگان عصر هخامنشی و فارسی کنونی اشاره شده است:
هخامنشی _ _ _ _ _ _ فارسی امروز
دروگ _ دوروی _ _ _ دروغ
ستونا _ _ _ _ _ _ _ ستونها
راستام _ _ _ _ _ _ _ راست
دئیوا _ _ _ _ _ _ _ دیوها
اسبار _ _ _ _ اسوار (سوار)
مِرغا _ _ _ _ _ _ _ مرغ
گوسپندا _ _ _ _ _ گوسفند
کوف _ _ کهف _ _ _ کوه
داریامی _ _ _ _ _ دارم
دریَ _ _ زرا _درا _ دریا
زورَ _ _ _ _ _ _ _ زور
زورَکَرَ _ _ _ _ زورگر ، ظالم
تونوا _ _ _ _ _ _ _ توانا
روت _ _ _ رود _ رودخانه
وزرگ _ _ _ _ _ _ _ بزرگ
تومهیا _ _ _ _ تخمه (نژاد)