drmajam | Unsorted

Telegram-канал drmajam - Parssea.org پ

126

موسسه حقوقی فرهنگی نوین پارس . ش ثبت 5214 www.parssea.org

Subscribe to a channel

Parssea.org پ

شاهنامه با خرد گرایی شروع می شود و با خرد پایان می پذیرد . دبیر کل پیشین یونسکو کتابی که با خرد شد شروع می شود ارزش جهانی دارد. هر چه خردورزانه است خدایی است. خرد بنیان اخلاق است

Читать полностью…

Parssea.org پ

🔵 ارتباط شگفت انگیز واژگان دامی در زبان‌های سومری و ایرانی

♦️ بز : این واژه از هندواروپایی bʰuǵ ریشه گرفته و با انگلیسی buck و هندی bokā و ارمنی buc هم‌ریشه است. همچنین در اوستایی 𐬠𐬏𐬰𐬀 būza و در سکایی ختنی buysä و در سغدی bzyšṯ و در پشتو Uz, Wuz و در هخامنشی به خط ایلامیbuza 𒁍𒍝 و در پهلوی اشکانی wəz و در پهلوی ساسانی buz و ...

♦️ میش : این واژه از هندواروپایی moysós آمده و با h₂ówis ( در انگلیسی ewe, ovis ) هم‌ریشه است. در اوستایی 𐬨𐬀𐬉𐬱𐬀 ( maēša ) در سانسکریت meṣá در پهلوی اشکانی 𐫖𐫏𐫢 ( mēš ) در کردی مێ، میه و ...

♦️ کـَل / گَـل : در زبان‌های ایرانی به نرینه دام‌ها « کل » گفته می‌شود، به ویژه به « جنس نر بزها » ؛ مفهوم « بزرگی، تنومندی، نیرومندی » را می‌رساند و از آن واژگان « کلان و کلانتر » به دست آمده است. در آسی gal گاو نر / کردی kel گاومیش / خوانساری käl قوچ بالغ / kal  آشتیانی گاو نر /. این واژه از ایرانی باستان karda آمده، با تبدیل ard به ăl مانند سرد به سال و سردار به سالار ...


🔹 نکته جالب : سومریان نیز ۵۰۰۰ سال پیش از همین واژگان استفاده می‌کردند و از این موضوع نتایج جالبی می‌‌توان گرفت، ازجمله رد فرضیه مهاجرت آریایی‌ها ؛ یعنی یا زبان‌های ایرانی و سومری، پیش از زمان فرضیه مهاجرت، همسایه بوده و به هم وام‌واژه داده‌اند، یا اینکه کلا از یک ریشه هستند ...

سومری‌ها به بز می‌گفتند Uz و Uzud و نوشته می‌شد 𒍚 ( شبیه به موتیف بز در ایران باستان ) که به تلفظ آن در زبان‌های ایرانی بسیار شباهت دارد‌. همچنین میش maš / کل gal, kal / دام dimma / شیشک šimaški / بره barģal و ... یکی از مهم‌ترین اشتراکات سومرو - ایرانی، واژه « گاو » است که بصورت مفصل آن‌ را بررسی کردیم. البته در نام دیگر جانوران نیز همانندی های شگفت‌ انگیزی دیده می‌شود، ازجمله در نام « پلنگ و گربه و اسب و ... ».

واژه گلگمیش هم از گیل + گومیش است اسطوره زاگرس رافدین . حیوان بزرگ تنه گاو و سر انسان.
طلا و نقره واژه عربی نیست
•تلا دگرنیده‌ی "در،درا،دریک"، همگن با "زر،زرا،زری" است. طلوع ، تلو ، ط.ل.ع از گسترده‌ی همین ریشه است.
•الش یا تبدیل د-ل به یکدیگر «ز د به یکدیگر رایج و پرمره است. مانند زرا ، دریا، و ....

•مطالعه کردن: تلایستن، ویر را روشیدن، درفشیدن.

•نقره از واژه < نکرا ni+kará
توان گفت "نگاریدن" نقر کردن ریخت دیگر اي از این ریشه است. < ن.ق.ر
•کر،گر به چم کندن ،خشیدن است. نیکل هم دگرگون شده نیکرا هست
________

Читать полностью…

Parssea.org پ

واژگان پارسی ☝☝☀در شعرهای دوره جاهلی

Читать полностью…

Parssea.org پ

کتاب واژه های بیگانه و برابر پارسی آن پرتوی ۳

Читать полностью…

Parssea.org پ

شاعر آواره ابولقاسم لاهوتی(الهامی) کردی که خدمات شایانی به ادبیات فارسی کرد و نظام آموزشی و آموزش زبان فارسی را در تاجیکستان زنده نگهداشت
سرای لاهوتی در شهر دوشنبه به موزه تبدیل شده است. او دیوان شعر بسیار زیبایی دارد و شعر معروف تو بودم کردی و با مهر پروردی فدای نام تو بود و نبودم که یک ترانه انقلابی در دهه شصت و زمان جنگ بود از سروده های او است
ابوالقاسم لاهوتی در کرمانشاه بدنیا آمد، پدرش میرزا احمد الهامی مردی مذهبی، شاعر پیشه و درویش مسلک بود و مادرش کُرد از طایفه ایل گلخانی پیرو دین یارسان.
ابولقاسم لاهوتی اولین شعر هایش را در روزنامه‌ حبل المتین و در روزنامه بیستون کرمانشاه چاپ میکرد، مدافع انقلاب مشروطه بود و بتدریج به جرگه سیاسیون پیوست و حزب کارگر را در کرمانشاه بنیاد نهاد .
در آن زمان تازه ژاندارمری تشکیل شده بود وزیر نظر افسران سوئدی اداره می‌شد لاهوتی در قم به خدمت ژاندارمری بود ، او بسرعت ترقی کرده و در عملیات موفقیت آمیزی توانست گروه راهزنان حسین زاده را متلاشی و سرکوب کند این لیاقت باعث گردید به تهران خوانده شده در حضور افسران سوئدی وایرانی در پادگان باغ شاه مدال نظامی قاجار بر سینه اش بنشانند( یالمارسن ) فرمانده کل ژاندار سخنانی ایراد که نشان از لیاقت لاهوتی میداد، در قم با تمام مشکلاتی برایش پیش آمده بود به اتفاق 300تن ژاندارم با درجه ماژور(یاور)به اراک رفته و اوضاع را آرام کرد، او در ماجرا هایی که در فضای مجازی نمی گنجد به همراه 1500ژاندارم و1000 چریک محلی به سر پرستی امیر حاجی علیلو برای سرکوبی شورش اسماعیل سمیتقو رئیس ایل شکاک به سلماس رفته در نبردی که 5بهمن 1300شمسی روی داد نیروهای ژاندار مری شکست سختی خورده به سمت بندر شرفخانه عقب نشستند فرمانده آنان علیلو کشته شد لاهوتی و عده ای از افسران چون از طرح فرمانده جدید قشون یعنی رضا قزاق میر پنج برای ادغام نیروی ژاندارمری و قزاقان ناراضی بودند و دلیل این شکست را همین موضوع می‌دیدند بفکر کودتا علیه قاجار افتادند.

کودتای این افسران با بازداشت سرگرد محمود پولادین جانشین سرهنگ لوندبرگ سوئدی وساعدالملک الهامی حاکم شرفخانه در روز هفتم بهمن 1300شمسی آغاز شد ، همان روز گروهی از سواران ژاندارم بطرف صوفیان حرکت کرده در طول را خطوط تلفن و تلگراف را قطع کردند استاندار آذربایجان مهدی قلی را دستگیر کردند و قصد اعلام جمهوری داشتند.
هنگامیکه خبرکودتا و سقوط تبریز به تهران رسید رضاخان وزیر جنگ به سرهنگ حبیب الله شیبانی فرمانده ژاندارمری اردبیل دستور سرکوبی کودتا گران را صادر کرد در زد و خورد کوتاهی که در اطراف تبریز روی داد سروان تورج میرزا فرمانده شورشیان کشته و روز نوزدهم بهمن سواران اعزامی پیروز مندانه به تبریز وارد شدند و لاهوتی و تنی چند از سواران در روز بیست دوم بهمن پیاده به شوروی گریخته و به شهر نخجوان رسیدند .
لاهوتی یکسال در باکو ونخجوان ماند و در سال 1923میلادی به مسکو رفت .
لاهوتی مدتی در مسکو ماند سپس در سال 1925به تاجیکستان رفت ، اشراف او به تاریخ و ادبیات ایران باعث گردید که خیلی زود پله های ترقی را پیموده از بنیانگذاران ادبیات نوین تاجیکستان شود علاوه براین حدود ده سال وزیر فرهنگ و ادب این جمهوری بود ، او برای فارسی زبانان تاجیک بسیار احترام قائل بود. در سال 1945 دیوان شعرش را بچاب رساند انگاه به مسکو فراخوانده شد و عضو کانون نویسندگان شوروی بعد از ( ماکسیم گورکی ) معاون این کانون قرار گرفت .
او اشعار زیادی در دفاع از طبقه کارگر و علیه فیودالیزم سرود و مورد حمایت چپ ها بود در تاریخ 26 اسفند 1335شمسی درگذشت وصیت او این بود که من را در تاجیکستان دفن کنید یا به زادگاهم بفرستید اما او را در نووودویچی مسکو دفن کردند.
از کار های ادبی او سرود ملی تاجیکستان. کاوه آهنگر ، قصیده کرملین ، تاج و بیرق و مجموعه آثار بچاپ رسید از دیگر کارهای او ترجمه شاهنامه به خط( سیریلیک ) روسی بود
ترانه های او « یار مستچاهی در ایران بنام کمر باریک من» و فدای نام تو میهن ای میهن بسیار معروف است.

Читать полностью…

Parssea.org پ

یکی از آثار فاخر ادبیّات قدیم فارسی، که بخش بزرگی از روایتگری داستانهای آن، گفت وگوی
میان قهرمانان یا شخصیّت های داستان است، شاهنامۀ فردوسی است « با محاسبه ای تقریبی سه چهارم حجم گفتارهای شاهنامه، بالغ بر پانزده هزار بیت، به نقل دیالوگ های گوناگون قهرمانان با یکدیگر اختصاص یافته است. داستان جنگ ۱۲ رخ، از مهترین داستان های بخش پهلوانی شاهنامه است که « گفت وگو » ، حجم زیادی از این حماسه را در بر دارد . گفتگوها در بسیاری موارد آموزش اخلاقی و رفتاری است. در حماسه دوازده رخ از همان ابتدا ساختار گفت وگوها در خدمت عمل اخلاقی است و در نکوهش آز و طمع و حسادت است:

جهان چون برآری، برآید همی
بد و نیک روزی سرآید همی
چو بستی کمر بر در راه آز
شود کار گیتیت یکسر دراز
به راستی جستن بلندی سزاست
اگر در میان دم اژدهاست
و دیگر که گیتی ندارد درنگ
سرای سپنجی چه پهن و چه تنگ
پرستنده ي آز و جویای کین
به گیتی ز کس نشنود آفرین
بروید ز خاک و شود باز خاک
همه جای ترسست و تیمار و باک
سر مایهٔ مرد سنگ و خرد
ز گیتی بی‌آزاری اندر خورد
در دانش و آنگهی راستی
گرین دو نیابی روان کاستی
اگر خود بمانی به گیتی دراز
ز رنج تن آید به رفتن نیاز
چو زین سه گذشتی همه رنج و آز
چه در آز پیچی چه اندر نیاز
چو دانی که بر تو نماند جهان
چه پیچی تو زان جای نوشین روان
بخور آنچه داری و بیشی مجوی
که از آز کاهد همی آبروی
در نکوهش آز و طمع انسان
در حماسه دوازده رخ از پندهای کیخسرو می نویسد که سپاه ایران در مسیر رفتن به توران نباید به افرادی که شمشیر بر روی شما نکشیده اند تعرض کنید به کودکان و زنان و حیوانات دشمن آزار نرسانید. آز و طمع نداشته باشید ما فقط بدنبال مجازات قاتل سیاوش هستیم اگر او را تحویل دهند کاری با کسی نداریم.
گفتگوهای کیخسرو با سپه سالار گودرز توصیه های محکمی به عدم ستیزه جویی است و کینه خواهی سیاوش نیز نباید خارج از حد باشد و به هیچ وجه به کسی که شمشیر بر رویت نکشیده شمشیر نکشی به مال و اموال و زنان و کودکان دشمن آسیب وارد نکنی . و گودرز نیز مجدد همان سخنان را به پسرش گیو تاکید می کند و می گوید برو این سخنان ما را به شاه توران در جیحون بگو و بگو ما جنگ طلب نیستیم فقط مجازات قاتل سیاوش را می خواهیم
سپس گفت وگوی گودرز و پیران ویسه است، هنگامی که پیران به دست گودرز زخمی می شود. در این« گفت وگو »، گودرز، پیران را به شکاری تشبیه می کند که از برابر او می گریزد و روزگار نیز از او رو برگرداندهاست:
فغان کرد کای نامور پهلوان
چه بودت که ایدون پیاده دوان
بکردار نخچیر در پیش من؟
کجات آن سپاه، ای سر انجمن؟
ستونِ گوان، پشت افراسیاب
کنون شاه را تیره گشت آفتاب
زمانه ز تو پاک برگاشت روی
نه هنگام کینست، چاره مجوی

گفتوگوی افراسیاب و پیران ویسه در ابتدای داستان جنگ ۱۲رخ است؛ ساختار این گفت وگو طبیعی است جملاتی که افراسیاب بر زبان میراند، جنگ طلبانه و امری است:
«تا کشور ایران برو. تخت شاهی کیخسرو را باقی مگذار به فکر آشتی مباش و با آنها جز جنگ و کینه سخن مگو و نه گودرز و نه گیو و هیچ سردار ایرانی را زنده مگذار»:
بدو گفت: تا شهرِ ایران برو
ممان تخت و مه بختِ سالار نو
در آشتی هیچ گونه مجوی
سخن جز به جنگ و به کینه مگو
https://www.parssea.org/?p=7051

https://www.parssea.org/?p=8812

Читать полностью…

Parssea.org پ

تصویری قدیمی از ایوان صوفه پیر که ألم یا بیرقی بطول ۴ متر با پارچه های سبز و سرخ و سفید و سیاه از بالای آن آویزان بوده که اعتقاد داشتند بر قبر پیران ویسه قرار دارد این ألم (علم پرچم) را سال ۵۸ از این محل جمع آوری کرده اند تصویر زیر👇

Читать полностью…

Parssea.org پ

نام ۲۳ اقلیم ایران در سنگ‌ نوشته داریوش بزرگ هخامنشی در بیستون کرمانشاه...

بر اساس متن ستون ۱، بند ۶ از کتیبه بیستون:

" گوید داریوش شاه: این سزمین‌هایی [است] که از آن من شدند به خواست اهورَمزدا من شاه آن‌ها بودم: پارسَ (پارس)، اوجَ (ایلام)، بابیروش ببروش (بابل)، اَثورا (آشور)، اربایَ (غرب فرات و شامات)، مودرایَ (مصر)، آن‌هایی که در دریا هستند (فینیقی‌ها)، اسپَردَ (سارد و لیدی)، یَونَ (یونان)، مادَ (ماد)، اَرمینَ (ارمنستان)، کَتپَتوکَ (کاپادوکیه)، پَرثَوَ (پارت‌)، زرَنکَ (سیستان)، هَریَوَ (هرات)، باختریش (بلخ)، سوگودَ (سغد)،گندارَ (شمال پاکستان)، سَکَ (سکاها، مردمان میان دریاچه خوارزم و دریای کاسپین)، ثَتَگوش (دره رود هیرمند)، هرَوَتیش (رُخج)، مَکَا (مکران.

Читать полностью…

Parssea.org پ

یکی از دروغ های رایج این هست که شصت درصد واژگان فارسی از عربی است. باید بدانید زبان عربی فصیح زبان ساخته شده در دربار امپراتوری های ایرانی است مادر زبان عربی کتابی ، زبان آرامی امپراتوری است. آرامی امپراتوری یا سریانی شرقی آنقدر واژگان پهلوی کردی لری پشتو و پارسی و آشوری دارد که در سالهای اخیر زبانشناسان غربی آن را در خانواده زبانهای ایرانی جا می دهند. برای زبان آرامی شرقی یا آرامی ایرانی در دوران خسرو پرویز تا دوره هارون الرشید قالبهای صرفی و نحوی درست کردند. و بسیاری از واژگان پارسی را بصورت قالب و وزن صرف کردند و به آنها معربات می گویند. مثلا گچ وقتی وارد باب های عربی می شود نوشته می شود جص . مجصص. پاستوریزه می شود مبستر، یار می شود ایار، عیار ،عیال. چراغ تبدیل شده است به: شراق، شرق ، مشرق اشراق سراج سراجیل پنج هزار واژه در زبان عربی ریشه در زبانهای ایرانی دارد.
زبان سامی یک واژه جعلی دروغین است که برای نخستین‌بار در دههٔ ۱۷۸۰م. توسط یوهان از اعضای مکتب گوتینگن  بکار برده شد که آن را بر اساس تورات به سام یکی از سه فرزند نوح نسبت دادند اما امروزه زبانشناسان وجود زبانی بنام سامی را بکلی نفی می کنند و بجای آن گروه زبانهای رافدین بکار می برند. زبان دیوانی امپراتوری هخامنشیان تا امویان زبانی بوده که به آن آرامی شرقی می گویند که هنوز هم با نام زبان سریانی یا اشوری در مناطقی از زاگرس بویژه اورومیه و در کردستان گویشور دارد. آرامی را سریانی هم می گویند. آرامی شرقی یا آرامی رافدین مادر زبان عربی است بسیاری از واژگانی را که در فارسی بنام عربی می شناسند در واقع آرامی هستند مانند سلام. ملک ، اله، رحمان و ...
از زیبایی و سادگی زبان پارسی ترکیبی بودن آن است مانند :
دل. دل بر. دل سرد. دل گرم . شیردل. بز دل. دل سوز. دل سنگ. دلپیچا. افسرده دل. کم دل . پر دل . بزرگ دل. دلدار. بی دل . نادل آدل=عادل . ادل ، عدل ، و ... و ...
دان = دان
دان + ا = دانا
دان + ا + ی = دانایی
دان + ا + مرد = دانامرد
دان + ا + تر = داناتر
دان + ا + کی = داناکی (علم)
دان + ا + ان = دانایان (علما)
دان + ا + دل = دانادل (آگاه و واقف)
دان + ا + سر = داناسر (خردمند)
دان + ا + سخن = داناسخن (داننده‌ی سخن‌های نیک)
دان + ست = دانست
دان + ست + ه = دانسته
دان + ست + ه +تر= دانسته‌تر
دان + ست + ه + ی = دانستگی
دان + ست + ن + ی = دانستنی
دان + ست + ن + ی + ها = دانستنی‌ها
دان + ست + ن = دانستن
دان + ست + ار = دانستار (مانند: گفتار، پندار)
دان × ست + ار + یک = دانستاریک‌ (علمی)
دان + نده = داننده
دان + نده + ی = دانندگی
دان + ش = دانش
دان + ش + مند = دانشمند
دان + ش + مند + انه = دانشمندانه
دان + ش + جو = دانشجو
دان + ش + جو + ی = دانشجویی
دان + ش + جو + ان = دانشجویان
دان + ش + گاه = دانشگاه
دان + ش + کاه = دانش‌کاه (کاهنده‌ی دانش)
دان + ش + کده = دانشکده
دان + ش + یار = دانشیار
دان + ش + پژوه = دانش‌پژوه
دان + ش + ورز = دانشوَرز
دان + ش + ور = دانشوَر
دان + ش + خواه = دانش‌خواه
دان + ش + گر = دانش‌گر
دانش‌نویس
دانشنامه دانشنامه نویس
دانش‌ساز
دانش‌وار
دانش‌اندیش
دانش‌آموز
دانش‌آور
دانش‌سرا
دانش‌افزا
دانش‌اندوز
دانش‌دوست
دانش‌پرور
دانش‌پذیر
دانش‌پرست
دانش‌سرشت
دانش‌گستر
دانش‌گزین
دانش‌یاب (یابنده‌ی علم)
دانش‌یافت (یافته‌ی علم)
دانش‌آباد
دانشِستان
دانش‌سِتان
دانش‌آرا
دان + ش + گیر =
دان + ش + افروز =
دانش سا = (همچون دانش)
دانش‌خیز
دانش‌خَر (خریدار دانش)
دانش‌نیوش (گوش دادن به دانشی ویژه)
دانشنما
دانش‌گریز
دانش‌آزمایی
دانش‌آزرم
دانش‌کار
دانش‌آفرینی
دانش‌آگاه
دانش‌آمیز (آمیختن چند دانش با هم)
دانش‌رو
دانش‌انباز
دانش‌زُدا (از‌ میان بُردن دانش)
دانش‌پیما
دانش‌ستیز (مبارزه با علم)
دانش‌افزار (همچون نوشت‌افزار)
دانش اَفشان
دانشاک (هر چیز دانستنی همچون خوراک، پوشاک)
دانشناک ( پر از دانش همچون وحشتناک)
دانشیک (علمی)
دانشبُد (همانند ارتشبد، سپهبد)
دانشگرد (شهر دانش)
دانش‌واره (همچون جشنواره)
دانش‌بخش (کار در راه دانش بدون مزد)
دانش‌انگیز
دانشبار (همچون خونبار)
دانشپال (صافی دانش، همچون آش پال)
دانش‌تاب (همچون خورشید، دانش تابانیدن)
دانش‌پیرا (پیراییدن دانش)
دانش‌کاو
دانش‌بان
دانش‌پا (پاییدن و مراقبت از دانش)
دانش‌پرداز
دانش‌هراس
دانش رُمب (ویران کننده دانش)
دانش‌رسی (رسیدگی به موضوعات علمی)
دانش‌رُبا (همانند آهن‌ربا)
نادان
نادانی
نادانسته
نادانستنی
کاردان
هیچ‌ندان
نیک‌دان
ره‌دان
همه‌چیزدان
هنردان
فیزیکدان شیمیدان
ریاضیدان
تاریخدان
خرده دان
رازدان
زبان‌دان
بسیار دان
بی‌دانش
بازدانستن
هودان (خوب دان)
بازدانش‌آوری
آوردانی (علم الیقین)
فزوددانی (علم الجبر)
کیش‌دانی (علم شریعت)

Читать полностью…

Parssea.org پ

این پیام به زبان فرانسه در راهروی یک موسسه کشاورزی اتحادیه اروپا نوشته شده است.
هرکس باغی برپا و ایجاد کند شریک نور شده است . (هرکس درختی بکارد بهشتی می شود) .
از پندهای پارسی
Whoever Builds a Garden becomes an ally of Light.
....Persian Proverb

Читать полностью…

Parssea.org پ

در دگرگونی واژگان پارسی و انشقاق واژه جدید یک دلیل بخاطر: گ چ پ ژ» است که در پارسی کهن و زبانهای ایرانی در اکثر واژگان بود اما در الفبای آرامی که در دوره های قبل از اسلام زبان رسمی دیوانی امپراتوری های ایرانی بود و بویژه در خط ناقص کوفی و از این بدتر اینکه خط کوفی نقطه و اعراب و "آ" الف مد نداشت و واژگان پارسی را بیخی تغییر داد. -خطا در نوشتار، -خطا در فهم- ناخوانا - خطا در گفتار -غلط در خواندن و حذف صدا هرکدام باعث خلق واژگان جدید شد. خط فارسی هم تا چند قرن همچنان باعث تغییر واژگان شد زیرا همچنان گ چپژ نوشته نمیشد. البته تغییرات واژگان از این هم کهن تر است و در طول بیش هفت هزار سال تغییرات واژگان بصورت قلب و حذف و انشقاق (مانند دستگیر=اسیر. پرچم=ألم=علم=علامت) و کوتاه و بلند شدن آواها و انشقاق صورت گرفته، برای شناخت معربات و اینکه برای نمونه چرا پردک.چراغ . گودی. گل سفال.گاون به :
برقع=برزخ .چراغ =شراق شرق اشراق مشرق سراج اسراج . گودی جودی. گلسفال صلصال. غاون و چندوز به سندوس و سایه(میله عمودی استرلاب) به ساعت تبدیل شده باید این قواعد را دانست. (سایه =سایت=سحت =صحت ) صحت و صح یصح صحیح و ساحه(دایره میدان) هم از سایه و ساعت مشتق شده سحه = صحه – ناکس = ناکث = نکث= نقص - دل = دل = یدل = دلیل – حرف دل – دل می‌گوید در قدیم می پنداشتند مرکز فکر و برهان دل هست حرف دلی - و ... و
یک قاعده دروغین ساخته اند که: هر واژه‌ای که ث ع غ ط ظ دارد عربی است!. باید دانست صدها نمونه واژگان پارسی اما باغلط نوشتاری با این حرف ها داریم
و آنها را فارسی تلفظ می کنیم زیرا یک فارس زبان هرگز نمی تواند صداهای ته حلقی و نوک زبانی عربی ظ . ث .ع ق را مثل عربها بگوید وقتی یک فارس زبان می نویسد:صوم. ثلاث صلوات رمضان و ضالم، که واژگان عبری و ارامی هستند، آن را تلفظ می کند: سوم .سلاس. سلوات رمزان و زالم.
بیخی(اصولا) هر واژه كه از این واک ها( حروف طثظص) در آن باشد، عربی یا معرب و یا غلط نوشتاری است. مثلا عربها ماکارونی را معکرونه، گرنادا را قرناطه، آنکارا را انقره و اکیل(اشیل) را عقیل می نویسند. در عربی آ » به ع تبدیل می شود واژگان پارسی بسیار زیادی به اشتباه با طثظع ق ذ نوشته شده اند و به نادرستی عربی معرفی شده اندمانند: استاریاب= اسطارلاب. کیومرث .طارم . عرصه (ارته. کرت.) .قمیشان= گمیشان. ابرقو= ابرکوه- قرمز= گرمز. گلی زاده= قلی زاده. قاشق. قرإن (گران. سنگین). قلندر. شعبان (شبان چوپان) . صمد= سرمد= سرامد. اقلید = اکلید . قلوه سنگ = گوله سنگ. دل و قلوه = دل و کلوه
صندل = سندل. صوب= سوی. طبس.طوس. ذوالقرنین= دوکرنان.
یار=ایار=عیار=عیاران=معیار. شام =اشا=عشا.عود= (دود =اود). عطر=(اتر.اتور ). عنکر =(لنگر ).عسکر= (لشگر ). زعفران.=(زفرو. زفران ).عراق=.( اروگ. اراک). عرق =(رگ ).عسوار= (سوار.سفار. سفر). صوفی= سوفیست.پونه = نعناع. عبریق =(ابریگ. ابریز ). عرابه =(ارابه ارابا) دل= عدل=عقل(ادل). عدس =(ادس). علق=(الک. خاک الک شده) .عثمان =(اسمان). (ارگ=اروک=عرش =عریش). عشق=(اشک.اسک).ماویا=معاویه. عشتار =(استار = اشتار)-عمیر =(پیر =میر =امیر). جم=اجم =عجم .عتیق =(انتیک).درعا =(درا زرا.دریا)عسی=(بسا). نعل=(نل.نیل)= نعلین. عطش=(اتش. تشنه) شارع=(شاراه) . قطع =(کاچ کات). عجز=(اگز) .شاد معرب شده به: ساد= سعد= سعید= مسعود= سعادت و ...عربده =(اربده
بیشتر ک گ در ترکی و عربی و حتی در فارسی به ق تبدیل شده مانند :
کلانتر= قلندر
کاسپین= قزوین
روستاگ -روستاق
کفچگ. کاچک=قاشق
گالیم = گالی= قالی
گپا. گپه= قبا
گنبد.= قبه = قبعه=کوبه =کعبه
.... صدها واژه دیگر
در ابتدا همه زبانها ساده و دارای واژگان اندک بوده‌اند فارسی و عربی کنونی هم جزو زبانهایی هستند که نقایصی دارند و بویژه الفبای نگارشی فارسی و عربی کاستی هایی دارد. الفبای عربی: گ-چ - پ- ژ - آ که صداهای اصلی در همه زبانهای دنیا هست را ندارد و سه تا صدای: ُِ َ ضمه کسره فتحه در عربی بسیار مهم و معنی واژگان را بکلی تغییر می دهند نوشته نمی‌شوداز صداهای زبان فارسی در نگارش خط کوفی فقط دوازده صدا نوشته میشده و دگرگونی عجیب بر سر واژگان در آمده در خط نگارشی فارسی هم این آواها ُِ َ ضمه کسره فتحه نوشته نمی‌شود در خط میخی و پهلوی ساسانی هم ُِ َ نوشته نمی شد اما در واژه‌گان فارسی هر جور اعراب گذاری شوندمعنی را چندان تغییر نمی‌دهد مانند درخت - دُِرَِخت اما در عربی نوع اعراب گذاری هر واژه‌ای بطور کامل معنی را تغییر می‌دهد مثلاً واژه قرانی غُلبت الروم = اگر آنرا"غَلبت الروم" بخوانیم بخشی ازتاریخ اسلام عوض می‌شود اگر زوجناه بدون نقطه یعنی روحناه بخوانیم معنی بکلی عوض می شود و از اینجا تفسیرهای مختلف شکل گرفته است.
برگرفته: دانشنامه #معربات

Читать полностью…

Parssea.org پ

سنگ نوشته پارسی اندونزی

این قبرِ توهَن-مَند است. در روز پنج‌شنبه، دوازدهم ماه ذوالحجة از دنیا درگذشت.

بخش دیگر کتیبه شاملِ سالِ درگذشت و دو بیت شعر است که به احتمال زیاد به شاعر و عارف پرآوازه مولانا جلال‌الدین محمد بلخی تعلق دارد:

روزت بستودم و نمیدانستم شب با تو غنودم و نمیدانستم
ظن بردا بدم بمن کمن من بودم من جمله تو بودم و نمیدانستم ‎

Читать полностью…

Parssea.org پ

سندی که به تازگی از آرشیو اداره اسناد وزارت خارجه در معرض نمایش قرار گرفته است
نامه فیصل پدر بزرگ عبدالعزیز ابن سعود بنیانگذار سعودی که در سال ۱۲۳۰ خورشیدی و ۱۲۶۷ قمری به ناصر الدین شاه نوشته است

Читать полностью…

Parssea.org پ

ابن تيميه؛ چهره مقدس وهابيت و رهبر معنوی سلفی ها هم همانند همه مفسران و نویسندگان عرب نام کهن و جاودان بحر فارس و خليج فارس را در نوشته های خود بکار برده ، تا سال ۱۹۵۸ هیچ عربی نام سیاسی و جدید خلیج عربی بکار نبرده

در كتاب الجواب الصحيح لمن بدّل دين المسيح (جلد 5/ صفحه 246-247):

... .. فَإِنَّهُ حَازَ مِنَ الْبَحْرِ الرُّومِيِّ إِلَى الْبَحْرِ الْفَارِسِيِّ، وَمِنْ لَدُنِ الْأَنْهَارِ بِجَيْحُونَ وَسَيْحُونَ، إِلَى مُنْقَطَعِ الْأَرْضِ بِالْمَغْرِبِ، كَمَا قَالَ: " زُوِيَتْ لِيَ الْأَرْضُ، مَشَارِقُهَا وَمَغَارِبُهَا، وَسَيَبْلُغُ مُلْكُ أُمَّتِي مَا زُوِيَ لِي مِنْهَا ....... این صفات بر پیامبر اسلام و امت او درست است
نه بر عیسی مسیح ، برای اینکه پیامبر اسلام و امت او از دریای روم تا دریای پارس و از رودهای جیحون و سیحون تا مغرب (مراکش) جایی که خشکی تمام می شود را بدست آورده است.
چنانکه پیامبر فرمود: زمین و مشرق و مغرب آن به من نشان داده شده است و مالکیت امت من به اندازه ای که به من نشان داده شده به آن خواهد رسید.

https://shamela.ws/book/170/2078

Читать полностью…

Parssea.org پ

بحر فارس در حدیث پیامبر اسلام
مسند ابویعلیٰ موصلی اثر ابویعلی موصلی امام حنفی است. این مسند شامل ۷۵۵۵ حدیث است. این اثر در کنار مجموعه‌های بزرگ و معتبر حدیثی مانند صحاح سته و مسند احمد بن حنبل اعتبار ویژه‌ای دارا و از کتاب‌های درسی بوده‌است. طرق روایت آن از دو طریق بوده: نخست روایت ابن مقری معروف به «مسند کبیر» و دوم روایت ابوعمرو بن حمدان مشهور به «مسند صغیر»

عَنْ جَابِرٍ ، قَالَ : قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ يَوْمٍ عَلَى الْمِنْبَرِ فَقَالَ : " إِنَّهُ بَيْنَمَا أُنَاسٌ يَسِيرُونَ فِي الْبَحْرِ فَنَفَدَ طَعَامُهُمْ ، فَرُفِعَتْ لَهُمْ جَزِيرَةٌ فَخَرَجُوا يُرِيدُونَ الْخُبْزَ فَلَقِيَتْهُمُ الْجَسَّاسَةُ - قُلْتُ لِأَبِي سَلَمَةَ : وَمَا الْجَسَّاسَةُ ؟ قَالَ : امْرَأَةٌ تَجُرُّ شَعْرَ رَأْسِهَا - قَالَتْ لَهُمْ : فِي هَذَا الْقَصْرِ خَبَرُ مَا تُرِيدُونَ فَأَتَوْهُ ، فَإِذَا هُمْ بِرَجُلٍ مُوثَقٍ فَقَالَ : أَخْبِرُونِي ، أَوْ سَلُونِي أُخْبِرْكُمْ فَسَكَتَ الْقَوْمُ ، فَقَالَ : أَخْبِرُونِي عَنْ نَخْلِ بَيْسَانَ وَأَرِيحِيَا - أَوْ أَرِيحَا - أَأَطْعَمَ ؟ قَالُوا : نَعَمْ ، قَالَ : فَأَخْبِرُونِي عَنْ حَمْأَةِ زُغَرَ هَلْ فِيهَا مَاءٌ ؟ قَالُوا : نَعَمْ . قَالُوا : هُوَ الْمَسِيحُ تُطْوَى لَهُ الْأَرْضُ فَيَسْلُكُهَا فِي أَرْبَعِينَ يَوْمًا إِلَّا مَا كَانَ مِنْ طَيْبَةَ ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : " أَلَا وَإِنَّ طَيْبَةَ هِيَ الْمَدِينَةُ مَا مِنْ بَابٍ مِنْ أَبْوَابِهَا إِلَّا مَلَكٌ صَالِتٌ سَيْفَهُ يَمْنَعُهُ مِنْهَا ، وَبِمَكَّةَ مِثْلُ ذَلِكَ " ثُمَّ قَالَ : " فِي بَحْرِ فَارِسَ مَا هُوَ فِي بَحْرِ الرُّومِ مَا هُوَ " . فَقَالَ لِي أَبُو سَلَمَةَ : إِنَّ فِي هَذَا الْحَدِيثِ شَيْئًا مَا حَفِظْتُ قَالَ : شَهِدَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ ابْنُ صَيَّادٍ قُلْتُ : فَإِنَّهُ قَدْ مَاتَ ، قَالَ : وَإِنْ مَاتَ . قُلْتُ : فَإِنَّهُ أَسْلَمَ ، قَالَ : وَإِنْ أَسْلَمَ ، قُلْتُ : فَإِنَّهُ قَدْ دَخَلَ الْمَدِينَةَ ، قَالَ : وَإِنْ دَخَلَ الْمَدِينَةَ
https://sonsofsunnah.files.wordpress.com/2015/09/ya.gif

Читать полностью…

Parssea.org پ

فکر مانند بسیاری واژگان دیگر عربی از زبان پارسی است . فکر هم پارسی است. مادر زبان عربی فصیح، زبان آرامی شرقی است که زبان اداری و دیوانی و زبان دانشگاه جندی شاپور بوده است ادیبان که به زبان عربی فصیح اولین کتابها را نوشتند تقریبا همگی یا ایرانی بودند یا فارس زبان، از جمله طبری ، بخاری ، واقدی ، بلازری و ... اولین کتابها هم به خط کوفی بوده که تنها سیزده علامت داشته است بدون نقطه و بدون گ چ پ ژ. آ ، أ إ ، ء .
که این چلاقی و ناکارآمدی این خط ناقص باعث جعل واژگان جدیدی شده است هم در مرحله نوشتن و هم در مرحله خواندن و هم در مرحله انتقال به خط جدید عربی .
در پارسی هم واژه پکر داریم و هم واژه فکر، وکر ، به چم اندیشیدن به فکر فرو رفتن . لیک ، ولی ، سلو، سلام ، سلات ، سلوت شلوم ، سلامت (همچم دورواخ )، ای ، اول، آخر ، شبت ، عشا، شعبان(شبان) ، شعور (شور). هومان از واژه هومرواک ، هو یعنی خوب مرواک یعنی مرغ ، مرغ خوب. مورواک به مبارک در عربی تبدیل شده است مرغ مبارک ، خوش اقبال. سحر. ، نهی و ... هم فارسی است . از اینگونه واژگان پنج هزار واژه با ریشه ایرانی / پارسی شناسایی کرده ایم .

Читать полностью…

Parssea.org پ

pasbans.ir/site-analyzer

Читать полностью…

Parssea.org پ

https://fa.wikipedia.org/wiki/دستنوشته_پارسی_ژاپن 🌲🌻🌴📚⛩🌷🌊🌊🌊🌎
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Persian_manuscript_in_Japan

ناخدایان ایرانی از دریای پارس تا بندر چین و تا موسمبیک آفریقا در قدیم چه سرودهایی در دریاها می خواندند
از روی دستنوشته پارسی ژاپن ۱۲۱۷ میلادی و با توجه به روایت ابن بطوطه و سهراب و شهریار رامهرمزی و سعدی می توان چند مورد از اشعار معروف ناوخدایان را بازخوانی کرد . از بر بودن این اشعار توسط یک ناخدای در بندر زیتون چین نشانگر شهرت و اهمیت این اشعار نزد مردم بوده است. هر سه رباعی از شاعران مشهور ایران است اولی از فخرالدین اسعد گرگانی دومی از فردوسی و شعر سوم در کتاب جامع‌التواریخ آمده که با تفاوت اندکی با نسخه های فعلی در آن زمان ملاح ایرانی آن را از حفظ نوشته است.این شعر معروف خداحافظی غم انگیز و بدون بازگشت ایرج از پدرش فریدون است و در شاهنامه هم آمده است.

Читать полностью…

Parssea.org پ

کتاب عربی حرب گودرز و پیران قرن سوم قمری
بر اساس کتابهای قدیمی مشخص می شود که در زمان ساسانیان کتابهای زیادی در مورد تاریخ ایران و داستانهای حماسی ایران وجود داشته حدود پنجاه جلد کتاب مانند خداینامه ها ، و ... وجود داشته است اما یک کتابی که کسی تا کنون به عنوان منبع شاهنامه از آن نام نبرده است کتابی پهلوی بنام رزم گودرز و پیران است، از کجا فهمیده شده که چنین کتابی به زبان پهلوی وجود داشته است این را کتاب اخبار البلدان ابن فقیه همدانی که به زبان عربی است به ما می گوید ابن ندیم و مقدسی تاریخ نگاران قرن چهارم ، نوشته اند که کتاب ابن فقیه همدانی هزار صفحه و پنج جلد بوده است.
اما فعلا از آن کتاب فقط یک خلاصه باقی مانده که فردی بنام احمدشیرزی در سال ۴۱۳ ق از روی کتاب اصلی خلاصه برداری کرده است اما همین مختصر باقی مانده اطلاعات جالبی بما می دهد در این کتاب اشاره شده است که در کتاب رزم گودرز و پیران نامه های این دو به یکدیگر آمده است. اما در کتاب مختصر باقی مانده فقط متن نامه پیران به گودرز ثبت شده و در عین حال متن آن کامل هماهنگ و منطبق با کتاب فردوسی است که در شاهنامه نامه هردو سپهسالار در ابیات مفصلی آورده شده است نکته جالب اینکه نامه پیران که در کتاب رزم گودرز و پیران آمده بسیار محترمانه و آشتی جویانه است. هیچ حرف نکوهش آمیزی ندارد. کتاب ابن فقیه در سال ۲۹۰ ق نوشته شده پس نتیجه می گیریم قبل از این سال کتابی به زبان عربی وجود داشته است بنام رزم گودرز و پیران که ترجمه عربی آن کتاب به نقل از این فقیه این بوده است «کتاب الحرب الجوذرز و البیران» و ابن فقیه همدانی متن نامه پیران به گودرز را از این کتاب عربی نقل کرده است این نشان می دهد که قبل از این کتاب عربی ، کتابی به زبان پهلوی وجود داشته است که در دوران مأمون و هارون الرشید که بیت الحکمه صدها مترجم را استخدام کرده بود که کتب را به زبان عربی فصیح ترجمه کنند این ترجمه ها انجام شده است. البته فهرست حدود یکصد کتاب دیگر را پژوهشگران مشخص کرده اند که به زبان پهلوی ساسانی یا آرامی پهلوی وجود داشته است اما از آنها تنها چند کتاب مانند خداینامه و کارنامه اردشیر اکنون باقی مانده است. اینکه فردوسی جنگ دوازده رخ را بر اساس« کتاب جوذرز و بیران» نوشته باشد غیر ممکن است زیرا نسخه فارسی آن در زمان فردوسی وجود نداشته و نسخه عربی آن هم بدرد فردوسی نمی خورده ضمن اینکه اینگونه کتابها معمولا فقط در کتابخانه های پادشاهان و سرای سلطان یا بیت الحکمت وجود داشته و دسترسی به آنها ساده نبوده است البته خود فردوسی می گوید که شاهنامه را بر اساس کتابی از گاه باستان و از نامه خسروان نوشته است که منبع اصلی همان شاهنامه ابومنصوری و خداینامه بوده است. فردوسی برای احترام به همه دوازده پهلوان حماسه دوازده رخ بجای عنوان« جنگ گودرز و پیران» نام این حماسه را در شاهنامه به جنگ دوازده رخ تغییر داده است بیشتر نسخه های خطی کهن دوازده رخ و دو نسخه خطی یازده رخ نوشته اند.
باید دانست که تاریخ نگاری ساسانی اساس کار تاریخ نگاری اسلامی بوده است مثلا طبری تمام بخش تاریخی تا قبل از اسلام را از روی کتابهای تاریخی ساسانی که در مداین به زبان آرامی شرقی و پهلوی نوشته شده بود ترجمه کرده است.
در دوره مأمون و هارون الرشید بسیاری از منابع ساسانی/اشکانی به سه صورت بازنویسی و یا ترجمه شدند :

۱)بعضی به همان زبان پهلوی عینا بازنویسی شدند و همان نسخه اصلی هستند هرچند ممکن است بازنویس کننده در آنها دخل و تصرف کرده باشد، مانند دینکرد ،کارنامه اردشیر بابکان و....

۲)بعضی به پارسی نو به صورت یک تجدد بزرگ بازنویسی شدند مانند شاهنامه فردوسی که یک بازنویسی شاهکار از خداینامه پارسی ساسانی به پارسی نو است یا ویس ، رامین اسعد گرگانی که بازنویسی شعر مشهور اشکانی به زبان پارسی نو است.

۳)دسته اخر منابع ساسانی و آرامی بودند که با کتب اسلامی که درباره اسلام و تاریخ آن نوشته شده بودند به زبان فارسی و عربی با هم تالیف و ادغام و تکمیل شدند  مانند تاریخ طبری که بخشی از آن ترجمه از متون ساسانی است و بخشهایی از متون اسلامی و عربی، کتاب مسعودی،تاریخ سیستان  و... اینها تالیف و جمع آوری و ترجمه هستند هم از منابع ساسانی و هم منابع رومی استفاده کرده اند. ترجمه کلیله و دمنه و ترجمه کتاب هزار و یکشب و ترجمه رزم گودرز و پیران و ترجمه رستم و اسفندیار به زبان عربی همگی در دوره عصر طلایی ترجمه در عهد مأمون و هارون و خلفای عباسی بغداد و خراسان انجام شده است.
مطالعه بیشتر مراجعه شود به فصلنامه جستارهای نوین ادبی شماره ۱۹۹ زمستان ۱۳۹۷
جستاری در یک منبع ناشناخته شاهنامه

Читать полностью…

Parssea.org پ

آخرین اقامتگاه یزدگرد و همراهانش در زیبد گناباد (در متن عربی . جنابذ)
افسانه دروغین کشته شدن یزدگرد سوم آخرین امپراتور ساسانی در آسیاب مرو را برای همیشه فراموش کنید. این دروغ بزرگ از جعلیات تاریخ نگاران بیت الحکمت دربار هارون الرشید است. یزدگرد سوم زمانی که از مداین همراه بخشی از لشکریان خود عازم خراسان بود در زیبد گناباد در جنگ ناجوانمردانه نیزک ترخان سپهسالار ماهوی سورانی شاه هپتالی (ابدالی) خراسان کشته شد. اموالش غارت و تاج و درفش ساسانی به همراه دختر یزدگرد بنام ارته اک و به همراه سر یزدگرد و سر چند نفر از سرداران یزگرد برای ماهویه به مرو فرستاده شد. ماهویه پس از آن خود را شاه ایران نامید و بنام خود سکه ضرب کرد.

https://www.fardanews.com/fa/tiny/news-940802

Читать полностью…

Parssea.org پ

تصویر جدید از ایوان صوفه پیر زیبد گناباد که آثار قدیمی آن جمع آوری شده و به تفرجگاه تبدیل شده است. اعتقاد بر این است که یزدگرد سوم آخرین امپراتوری ساسانیان نیز در جنگ نیزک ترخان در پای قلعه شاه نشین در همین محل کشته شده است. بلاذری و دیگران علت این جنگ را شرح داده اند.

Читать полностью…

Parssea.org پ

شاهنامه در حماسی ترین جنگ ایران ۱۳ بار نام گناباد و ۱۲ بار نام زیبد را در محل نبرد بکار برده است برهان قاطع و چند کتاب دیگر در مورد این نام مشخص کرده اند که نام گنابد و زیبد که در
نبرد «دوازده رخ» در شاهنامه به آن اشاره ‌شده، همان شهر گناباد فعلی در مرز دو خراسان رضوی و جنوبی است «دوازده رخ»، میان سپاه ایران (به سپهسالاری «گودرز») و توران (به سپهسالاری «پیران ویسه») در آن درگرفته است. به‌محض این که کیخسرو خبر عزم افراسیاب درباره حمله به ایران را می‌شنود، گودرز را با سپاهی انبوه به مقابله تورانیان می‌فرستد. گودرز که در اصفهان بوده از آن شهر یا مرکز کشور (استخر) رو سوی توران زمین می‌نهد و با رسیدن به زیبد در دامنه کوه زیبد یا کوه گنابد سپاه را متوقف می‌کند و فرزند خویش «گیو» را برای اندرز دادن به پیران ویسه راهی «بلخ» و «ویشگرد» یا «ویسه گرد»، محل پیران در توران زمین می‌کند، اما نصایح گودرز، کارگر نمی‌افتد و گیو، نزد پدر به زیبد بازمی‌گردد. پیران، هم به کوه گنابد (در شرق، زیبد) لشکرکشی می‌کند و هر دو آماده نبرد می‌شوند. یادکردهای شاهنامه از گنابد و کوه گنابد و زیبد در آغاز داستان چنین است. بی‌آزار لشکر به‌فرمان شاه همی رفت منزل‌به‌منزل سپاه چو گودرز نزدیک زیبد رسید سران را ز لشکر همی برگزید... فردوسی در بخشی دیگر از این روایت‌ها می‌گوید: بگویی به پیران که من با سپاه به زیبد رسیدم به‌فرمان شاه سپهدار چون «گیو» برگشت ازوی خروشان‌ سوی جنگ بنهاد روی بیامد چو پیش گنابد رسید بر آن دامن کوه، لشکرکشید چو دانست گودرز کامد سپاه بزد کوس و آمد ز زیبد به راه ز کوه اندر آمد به هامون گذشت کشیدند لشکر بر آن پهن‌دشت به دشت اندر آورد لشکر گروه به هامون سپاه از پس پشت کوه چو پیران سپاه از گنابد براند به‌روز اندرون روشنایی نماند ز زیبد زمین تا گنابد سپاه در و دشت از ایشان کبود و سیاه سپیده برآمد ز کوه سیاه سپهدار ایران به‌پیش سپاه سپه را سوی میمنه کوه بود ز جنگ دلیران بی اندوه بود سوی میسره رود و آب روان چنان درخور آمد چو تن را روان نبرد گوران و پیران در جنگ‌گاه گنابد و زیبد از این ابیات پیداست که دو سپاه ایران و توران در مقابل هم یکی در کوه «زیبد» و دیگری «کوه سیاه» گنابد به‌گونه‌ای قرارگرفته‌اند که در سمت چپ سپاه ایران «رود و آب روان» بوده است. در ادامه این داستان بلند که بنا بر تصحیح استاد خالقی (ج ۴، ص ۱۶۶) شامل ۲۵۲۱ بیت و بنا بر چاپ مسکو (ج) ۵، ص ۲۳۴) ۲۵۱۸ بیت است، 11 پهلوان ایرانی با همین تعداد پهلوان تورانی جنگ تن‌به‌تن می‌کنند تا این‌که سرانجام، گودرز و پیران، رودررو باهم می‌جنگند و پیران به دست گودرز کشته می‌شود. چون تمام این مبارزات درهمان جنگ‌گاه گنابد و زیبد روی‌داده پس از ابیات پیشین، در حدود 13 بیت دیگر نیز از گنابد و زیبد و کوه گنابد نام‌ برده شده است که عبارت‌اند از: سپاهش به کوه گنابد شود به جنگ اندرون دست ما بد شود به کوه گنابد کنم کارزار؟ و گرسوی، زیبد بر آرای کار ز کوه گنابد برون تاختند سرآن‌سوی هامون برافراختند بشد، ترجمان بیژن آمد دمان به کوه گنابد به زه برکمان ز کوه گنابد برون‌شد سپاه بشد روشنایی ز خورشید و ماه وزان لشکری کز پسش چون پلنگ بیاورد سوی گنابد به جنگ کشیدم به کوه گنابد سپاه به ایران سپه بر ببستیم راه به زیبد یکی جایگه ساختند سپه در بر کوه بنشاختند.
یکی سوی کوه گنابد برفت .
یکی سوی زیبد خرامید تفت
هم اندر زمان از لب دیدبان
به گوش آمد از کوه زیبد چنان
ز کوه گنابد همان دیدبان بدید آن شگفتی و آمد دوان
وز آن‌سوی زیبد یکی تیره گرد پدید آمد و دشت شد لاژورد
به زیبد ببد شاه یک هفته نیز درم داد و دینار و هرگونه چیز .
گورگاه پیران ویسه در ایوان صوفه زیبداست امروز این‌همه یادکرد از گنابد، زیبد کوه و کوه سیاه در یک داستان مهم، تردیدی را درباره صحت املای نام و محل آن‌ها باقی نمی‌گذارد. شهر گناباد و روستای زیبد برحسب قول مشهور «صفّه پیران ویسه» همان گورگاه پیران ویسه است. ولادیمیر مینورسکی، خاورشناس روس، درباره مشخصات شهر گناباد چنین نوشته است: «ینابد، جنابد، جنابذ، گناوه» در خراسان، یک روستای گناباد در ولایت توس و یک شهر گناباد وجود دارد که همان گناباد جنگ یازده رخ است. این شهر در امتداد گذرگاه هرات به خواف و جنوب خراسان و شمال قهستان یعنی استان‌های خراسان رضوی و جنوبی در میانه شهرهای تربت‌حیدریه یا زاوه، قدیم، کاخک، بجستان، فردوس یا همان «تون» قدیم و «قاین» قرار دارد. لذا برای حمله لشکر انبوه توران به داخل ایران محل مناسبی بوده است. در پایان جنگ یازده رخ آمده است که «لهاک» و «فرشیدور»، (برادران پیران) از محل جنگ، گریختند و «گستهم» ایشان را تا دشت «دغوی» تعقیب کرد. مجله ایران شناسی ۱۳۹۷


https://sanad.um.ac.ir/index.php?option=com_mag&amp;view=magpage&amp;id=1004&amp;lang=fa&amp;pno=81

Читать полностью…

Parssea.org پ

دیوالی، جشنواره نور چیست؟
در مهرماه در شبی که ماه کامل هست هندی ها جشن کوجاگیری پورنیما می گیرند که مهرگان هست سپس در آخر ماه جشنهای دیوالی
یا چراغانی شروع می شود و پنج روز است. این جشنهای از زمانهای قدیم در ایران و هند وجود داشته در ایران چون فصل برداشت محصول و سرما زودتر از هند شروع می شود این جشنها مهرگان نام داشته ولی در هند با تغییرات زیادی روبرو شده است و در ایران نیز مهرگان تغییراتی داشته بطوریکه بعضی اعتقاد دارند مهرگان اول مهر و روز اعتدال یا برابری شب و روز پاییزی بوده است که با اولین ماه کامل مهرگان اصلی به مدت پنج روز برگزار می‌شده است . دیوالی مهم ترین جشن سال در هند و به ویژه برای هندوها است. اما امپراتوری گورکانی که مسلمان بودند نیز این جشنها را برسمیت شناختند . جشن مهم دیگر هندی ها تقریبا نزدیک به نوروز ایرانی انجام می شود و هولی یا رنگ پاشی نام دارد

بیش از یک میلیارد نفر در پرجمعیت ترین کشور جهان و دیاسپورا این مراسم را در سراسر هند جشن می گیرند. در طول پنج روز، مردم در اجتماعات جشن، نمایش آتش بازی، روشن کردن میلیونها چراغ یا شمع و اعیاد و نیایش شرکت می کنند.

دیوالی از کلمه "دیپاوالی" گرفته شده است که به معنای "ردیف چراغ و نور" است. جشن‌ گذاران ردیف‌هایی از چراغ‌های نفتی گلی سنتی را بیرون از خانه‌های خود روشن می‌کنند تا نماد پیروزی نور بر تاریکی و دانش بر جهل و نیکی بر بدی باشد.

در ایالت اوتار پرادش در شمال هند که به‌عنوان زادگاه الهه راما شناخته می‌شود، بیش از دو و نیم میلیون چراغ پیه‌سوز (چراغ موشی) ساحل رودخانه ساریو را روشن کرد و نوار درخشانی از نور ایجاد کرد.

تیم رکوردهای جهانی گینس با اهدای گواهی‌نامه‌ای به یوگی آدیت، وزیر اول ایالت اوتار پرادش، شکستن رکورد تعداد چراغ‌های فروزان را تایید کرد.

جشن دیوالی سالانه بین ماه‌های اکتبر و نوامبر برگزار می‌شود، اما تاریخ دقیق آن هر سال تغییر می‌کند زیرا تقویم مذهبی هندو بر اساس چرخه ماه تنظیم شده است که البته هم ماه و هم فصل تعیین کننده است نه چرخش ماه.

در روزهای منتهی به دیوالی، مردم خانه‌های خود را تمیز و مرتب می‌کنند، لباس‌های نو می‌پوشند و با دوستان، خانواده و همسایگان شیرینی و هدیه رد و بدل می‌کنند.



2024-10-31

Читать полностью…

Parssea.org پ

ناصر الدین شاه اولین فردی بود که دوربین عکسبرداری وارد ایران کرد ، خود وی نقاش ماهری بود و هزاران عکس از دوربین های عکاسباشی او بر جای مانده بود که روسای میراث فرهنگی آنها را در قبضه انحصار خود داشتند و در اختیار مردم قرار نمی دادند اما به تازگی در یک گروه تلگرامی همه آلبوم ها منتشر شده است بعضی از آنها ارزش فوق العاده تاریخی دارند.

این تصویری است که خود ناصرالدین شاه در دومین سال سلطنت از خودش کشیده !

در حاشیه نقاشی با دستخط خودش نوشته است: «شاهنشاه ممالک ایران ناصرالدین شاه قاجار، شاهنشاه پرس، فی شهر ذیقعدة الحرام سنه ۱۲۶۵./گندی شاپور
داستان دوربین ناصر الدین شاه در سفر او به خراسان مشهور است. ملاهادی سبزواری امر کرد که عکاسباشی و دوربینش وارد شهر سبزوار نشود و فقط ناصر الدین شاه و محافظانش بدون دوربین وارد سبزوار شده و به دیدار ملاهادی سبزواری رفتند
@QajarPictures

Читать полностью…

Parssea.org پ

در یک گروه تورم و دروغ را اجنبی دانسته باید گفت : دروغ گویان پارسی است . دوروی . درویی ، دروگا پارسی است . متورم هم فارسی است ورم فارسی است تبدیل شده است به تورم و متورم . تورم و متورم اینها واژگان ساختگی حوزه های علمیه در طول هزار سال گذشته است قالبهای زبان عربی اکثر آنها ساخته دوران بیت الحکمت عباسیان است. ورم یعنی ور آمدن بالا آمدن باد کردن ، بزرگ کردن مثلا وقتی خمیر پوف می کند و بالا می آید می گویند خمیر ورامد یا خمیر ورم کرده بعضی واژگان که از آنها به عنوان معربات یاد می شود در حقیقت حوزویات هستند یعنی علمای دینی آنها را در ایران در منبرها و یا حوزه ها ساخته اند و سپس بدلیل شکل و قالب عربی وارد زبان عربی شده اند بعضی از این واژگان ساختگی هنوز هم وارد زبان عربی نشده اند بلکه فقط در زبان فارسی کاربرد دارند مانند مکلا، از کلاه ، استهلال از هلال ، استمهال از مهلت ، اسطکاک ، استثمار، استحمار، تفاهم ،یار ، ایار ، عیار، عیال و ....

Читать полностью…

Parssea.org پ

تاریخ واژه پارسی است نه معرب است و نه وارداتی بلکه در خود زبان فارسی واژه تاریک به واژه تاریخ تبدیل شده و آنهم از این جهت که جمله معروفی در پارسی وجود دارد که در کتب کهن هم هست .
گذشته ها تاریک است این جمله شده است گذشته ها تاریخ است.
گذشته در تاریکی وجود دارد سرنوشت گذشتگان تاریک است یعنی روشن و دقیق نیست از گذشته چیزی نمی دانیم ابهام داریم. تاریخ به هیچ روی در زبان عربی وجود ندارد اولین بار هم توسط ایرانیان بکار رفته است و در کتب ترجمه رد این واژه در نوشته های عربی بسیار دیرتر از زبان فارسی است . تبدیل ک . خ به یکدیگر بسیار فراوان در زبان های ایرانی رایج است.
واژه امیر و تاریخ دو واژه ای هست که کاربرد آنرا در منابع کهن بررسی کردیم هر دو پارسی است . با این تفاوت که میر . میرو . در پارسی کهن از واژه پیر بوجود آمده است مانند شعر رودکی :
میر سوی تو میهمان آید همی .
ای بخارا! شاد باش و دیر زی
میر زی تو شادمان آید همی
میر ماه است و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی


پیر، میر، میرو از واژگان پر کاربرد پارسی است همگی به چم بزرگ ، رییس ، رهبر، مرشد و ...
اما« ا» به اول میر اضافه شده که شده است امیر این الف زاید هست و بسیار رایج است بخصوص در زبان آرامی امپراتوری که بعضی باور دارند آرامی امپراتوری همان پهلوی ساسانی است. ضمنا در زبان عبری به اول واژگان بجای ال حرف «ها» اضافه می کنند که بیشتر در تلفظ ها فقط «أ» تلفظ می شود. احتمال اینکه واژه میر را کاتبان عبری یا آرامی تبدیل به امیر کرده باشند وجود دارد. اما در هر حال امیر واژه ای ایرانی است و ریشه عربی ندارد ربطی به فعل امر ندارد چه بسا که امر در زبان عربی هم از واژه امیر ساخته شده باشد

Читать полностью…

Parssea.org پ

سنگ نوشته پارسی سده‌ی نهم قمری در آچه اندونزی که صد سال گم بود کشف شد.


🔻 در پروژه‌ای مشترک، پژوهشگران دانشگاه کمبریج در انگلستان٬ دانشگاه کیوتو در ژاپن٬ و موزه پدیر در اندونزی موفق به کشف و رمزگشایی از کتیبه‌ای پارسی شدند که در گورستانی مفقود‌شده در شمال جزیره‌ی سوماترا در کشور اندونزی واقع شده بود. نخستین تصویر منتشرشده از این کتیبه٬ واقع در منطقه بیرئن-آچه٬ بیش از صد سال پیش و در سال ۱۹۱۲ میلادی از دوربینِ طراح و عکاسِ جوان هلندی به نام «د-فینک» گرفته شده بود. اما پس از آن این کتیبه و گورستان هر دو ناپدید شدند و دسترسی پژوهشگران به کتیبه‌ها و سنگ‌قبرها تنها بر اساس تصاویر ثبت‌شده به دست «د-فینک» میسر بود؛ و البته تلاش متخصصانِ تاریخِ اسلام در جنوب شرق آسیا در خواندن کتیبه بی‌ثمر بود.

🔻 چندی پیش، «مرکز تحقیقات میراث دریایی آسیا» در دانشگاه کیوتو توانست بار دیگر این گورستان را کشف کند و عکس‌های جدیدی از سنگ‌قبرهای آن را ثبت نماید. گروهی متشکل از مجید دانشگر (دانشگاه کمبریج)، گرگوریس کوسوانتا (مرکز تحقیقات میراث دریایی توانستند سرانجام معمای صد ساله‌ی این سنگ‌نبشته را حل کنند.

🔻 این کتیبه متعلق است به «توهَن مَند» فردی پرنفوذ در شمال سوماترا که در سال ۸۴۴ هجری قمری برابر با ۱۴۴۰ میلادی از دنیا رفته است. بر روی سنگ‌قبر چنین نوشته شده است:
هذالقبر توهن مند ‎
نقلت من الدنیا یوم الخمیس اثنا ‎
عشر یوما من شهر ذوالحجة ‎

ترجمه:
این قبرِ توهَن-مَند است. در روز پنج‌شنبه، دوازدهم ماه ذوالحجة از دنیا درگذشت.

بخش دیگر کتیبه شاملِ سالِ درگذشت و دو بیت شعر است که به احتمال زیاد به شاعر و عارف پرآوازه مولانا جلال‌الدین محمد بلخی تعلق دارد:
سنت أربع وأربعون ثمانمائة
روزت بستودم و نمیدانستم شب با تو غنودم و نمیدانستم
ظن بردا بدم بمن کمن من بودم من جمل تو بودم و نمیدانستم ‎

ترجمه و بازنویسی با رسم‌الخط امروزین فارسی اینچنین است:
سال هشتصد و چهل و چهار
روزت بستودم و نمی‌دانستم؛ شب با تو غنودم و نمی‌دانستم
ظن برده بُدَم به من که من من بودم؛ من جمله تو بودم و نمی‌دانستم

علاوه بر بررسی تاریخی دیگر کتیبه‌های پارسی در سوماترا٬ این مقاله به‌طور خاص به اهمیت دو موضوع می پردازد: نخست اینکه برخلاف اکثر کتیبه‌های موجود در گورستان‌های اسلامی اندونزی، این اشعار هیچ اشاره‌ای به موضوع «مرگ و پس از مرگ» ندارند. محتوای اشعار به «وحدت وجود» –اصلی بنیادین در تصوّف– اشاره دارد. از جهت دیگر، این اشعار بر سنگِ محلیِ سوماترایی و به شیوه‌ای کاملاً فشرده حک شده‌اند و به هیچ عنوان از طریق هندوستان وارد نشده‌اند. این امر دلالت بر آشنایی کامل مردم منطقه با نگارش و حتی خوانشِ ادبیاتِ پارسی دارد.

Читать полностью…

Parssea.org پ

نمونه دیگری از بکار گیری عبارت خلیج فارس در مکاتبات سران شیوخ عرب خلیج فارس
از اینگونه اسناد در جهان عرب بیشمار وجود دارد

در دوران قاجار، فیصل‌ بن ترکی، رئیس وقت قبیله آل‌سعود، به ناصرالدین شاه نامه‌ نوشته و در آن اسم از خلیج فارس برده است.

۱۲۶۷ قمری
خوب است تعریب سازان هوس باز و جاعلان نام کهن و جاودان خلیج فارس از میراث معنوی خود حداقل کمی خجالت بکشند

Читать полностью…

Parssea.org پ

ابن تيميه؛ پيشوای وهابيت و نام کهن خليج فارس و بحر فارس

در كتاب الجواب الصحيح لمن بدّل دين المسيح (5/ 246):

... وَهَذِهِ الصِّفَاتُ مُنْطَبِقَةٌ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأُمَّتِهِ، لَا عَلَى الْمَسِيحِ فَإِنَّهُ حَازَ مِنَ الْبَحْرِ الرُّومِيِّ إِلَى الْبَحْرِ الْفَارِسِيِّ، وَمِنْ لَدُنِ الْأَنْهَارِ بِجَيْحُونَ وَسَيْحُونَ، إِلَى مُنْقَطَعِ الْأَرْضِ بِالْمَغْرِبِ، كَمَا قَالَ: " زُوِيَتْ لِيَ الْأَرْضُ، مَشَارِقُهَا وَمَغَارِبُهَا، وَسَيَبْلُغُ مُلْكُ أُمَّتِي مَا زُوِيَ لِي مِنْهَا ".

https://shamela.ws/book/170/2078

Читать полностью…

Parssea.org پ

کتیبه‌های شعر فارسی در کاخ «توپکاپی»

«پیشینه زبان و ادبیات فارسی در کشور ترکیه و پیش از آن امپراتوری عثمانی و سرزمین آناتولی، درازدامن و طولانی است. تا حدودی همانند سابقه زبان فارسی در هندوستان که تاریخی باشکوه دارد و صدها اثر فارسی و میلیون ها نسخه فارسی از دوران گورکانیان باقی مانده است. شکوه فارسی در هند بیشتر از ترکیه عثمانی بود بدلیل اینکه مهاجران ایرانی به هند بسیار بیشتر بود.
اما پادشاهان عثمانی نیز دلباخته زبان و شعر فارسی بودند و برای همین عشق و علاقه، قرون مختلف، به‌ویژه هفتم و هشتم، آسیای صغیر یکی از مراکز مهم ادب فارسی و گردهمایی و سکونت شاعران و نگارندگان پارسی‌گوی بود.
در تواریخ عثمانی آمده روزی که محمدفاتح گام در کاخ امپراتوری بیزانس گذاشت این بیت را زمزمه می‌کرد:

بوم، نوبت می‌زند بر طارم افراسیاب
پرده‌داری می‌کند درقصرِ قیصر، عنکبوت

مجموعه توپقاپی «توپکاپی سرای» یک کاخ قدیمی است، سرا واژه ای فارسی و به معنای کاخ و باغسرا است. در این مجموعه که چند قرن محل حکمرانی شاهان عثمانی بوده است نگاره‌ها و کتیبه‌های فارسی وجود دارد که نشان از ارج و مرتبه زبان فارسی در سرزمین آناتولی بوده است.

در ورودی سرای و در مهم‌ترین کتیبه‌ ورودی، ابتدا ابیاتی با زبان فارسی است و در پایین‌تر ابیاتی به ترکی عثمانی.
چنان‌که مشهود است در زیر طُغرای کتیبه، این مصرع آمده است:
"«حافظِ عدل ِ شریعت، حضرت ظلِ خدا»
و بعد این دو بیت نگاشته شده است:

مطلع ِخورشیدشوکت، شهریارِ  معدلت
بانی ِ بنیانِ دولت، خـادم ِ بیت الحرام
وارثِ مُلکِ ملل، سرتاجِ شاهانِ دُوَل
ظلِ یزدانِ ازل، دادارِ اسکندرغلام!

در واقع، این ابیات بر پیشانی کاخ ثبت شده و سپس در جزئیاتِ مجموعه، کتیبه‌های قرآنی و اشعار فارسی نگارش شده است.
کنار قصرِ عبدالمجید، کاخ دیگری است که به عنوان موزه از آن استفاده می‌شود و بر پیشانیِ آن چنین نقش بسته:

درها همه بسته‌اند الا درِ تو/ تا ره نبرد غریب الا برِ تو
ای در کرم و عزت و نورافشانی/ خورشید و مه و ستارگان چاکرِ تو!

این بیت هم در چند نقطه از توپکاپی حک شده است:

گشاده باد به دولت همیشه این درگاه
به حق ِ اشهد ان لا اله الا الله!

نگاره‌های فارسی در مجموعه توپکاپی زیادند. حتی فرازِ آبدان‌ها و چشمه‌ها نیز از این‌گونه کتیبه‌ها دیده می‌شود.
از جمله بالای یکی از چشمه‌های کاخ چنین نقش بسته:
سلطان ِجهانیان، سلیمان زمان / سرچشمۀ جود و عدل و بحرِ احسان
این چشمه بنا بخیر احیا فرمود/ چون آب حیات از پی ِ اهل دِوان

در بخش اندرونی مجموعه، در ورودی حرمسرا و بالای اتاق مادرِ سلطان این کتیبه آمده است:

دم به دم، ساعت به ساعت، باد اقبالت فزون
دشمنت چون شیشه‌ ساعت، همیشه سرنگون

نگاره‌ها و کتیبه‌های فارسی در مجموعه توپکاپی به عنوان نمونه‌ای از آثار فرهنگی آن سامان، نشان از آن دارد که در گذشته، زبان عربی به عنوان دینی، زبان فارسی به عنوان زبانِ‌ فرهنگ در سرزمین آناتولی رواج داشته و ارتباطات فرهنگی بین مردم‌ گسترده بوده است.
زبان ترکی عثمانی آمیخته است با واژگان فارسی و عربی امروزه زبان عثمانی یک شاخه جدا از زبان ترکی اداری و رسمی محسوب می شود. و گویشوران خود را دارد که بیشتر طبقه مذهبی و روحانیون ترکیه هستند. ترکی عثمانی را هنوز با الفبای فارسی می نویسند و نه خط لاتین.

Читать полностью…
Subscribe to a channel