https://t.me/HarfBeManBOT?start=NTA2NzE0MDIzOQ شنوای انتقادات ارزشمندتون هستم (حرفهاتو ناشناس بهم بگو). درصورت نیاز آیدی تلگرام بزارید تا بتونیم به شما پیام دهیم
تو آرزویی هستی محال
تو خواستنی هستی تمام نشدنی
بغضی بی انتها
در بن بست گلو
و در آخر
بارانی که بر جانم می بارد ،
بارانی از دوست داشتن که
این حس دیوانگی را نمی شوید ...!!!
#باران_مقدم
یک وقت هایی
آدم عجیب دلش می خواهد،
زیباتر و مغرورتر از همیشه باشد...
درست مثل آن وقت ها، که تو
دست های مرا
میان دستانت قفل کرده ای...
مثل روزهایی، که با من بی هوا
در یک خیابان دوطرفه
در ردیف درختان سپیدار قدم می زنی
مثل همان وقت ها،
که زل می زنی به چشم هایم
و می گویی: "با دنیا عوضت نخواهم کرد"
آن زمان دوست دارم
سرم را بالا بگیرم
و با لهجه ی سبز اشتیاق به خدا بگویم؛
قامتم از قد عشق هم بالاتر رفته است...
#عرفان_یزدانی
تو پنهانی درونِ من،
چو روحی خفته در جانم
#پروانه_حسینی
چه دوستت دارم ها
از آنسویِ نجابت
فراسویِ همه پاکی ها
از پسِ شرمی سرخ
ناگفته بر لبانمان خشکید
و با چَشمانمان گفتیم
ما عاشقانِ خاموشیم
#عارف_اخوان
جز تو که واژه واژهیِ منظومهام شدی
یک یک گریختند ، همه از مدارِ من
#محمدعلی_بهمنی
صبح زیباست "
آنگاه که....
دیدگانم در مقابل
طلوع چشمان تو گشوده شوند،
و انگشتان ظریفت
نوازشگر چشمان خواب آلودهام باشند،
آنگاه ڪه ناودان لبانت
در برکه لبهایم
زمزم طراوش کند،
و من
مسـتانه آرامش آغوشت را
به نظاره بنشینم ..!
صدایت میزنم گاهی…
بگو جانم، بگو جانم، بگو جانم…!
که جانم گفتنت؛ جانم شده جانم!
در این سرمای بی سامان؛ که جان در سینه میمیرد
بگو جانم؛ که قلبم میتپد با جانت! ای جانم!
تو دردی و تو درمانم…
فقط یک بار بگو؛ جانم
بگو جانم بگو جانم؛ بگو جانم بگو جانم…
صدای شر شرِ باران، اگر بی چتر شیرین تر…
ولی تلخه نبودِ تو
چه باید کرد دل جانم؟
کمان آرش و تیرش؛ خیال خام و افسانه
زه عشق از کلامِ جانمت، پرواز ای جانم!
تو دردی و تو درمانم
فقط یک بار بگو، جانم!
بگو جانم بگو جانم؛ بگو جانم بگو جانم❤️
اونجا که محمود درویش میگه:
دوستت داشتم با وجود اینکه تو را
به آغوش نکشیدم و تو را همیشه نمیبینم ..
دوستت داشتم چون برایت نوشتم و برایت خواندم
و بخاطرت خندیدم و بخاطر تو تغییر کردم
تو را دوست داشتم در حالی که دور بودی ...
.
دلم خوش بود،
بہ شب بخيرهاے پُر مهرش
ڪہ مثلا؛
"شب بخير، خوب بخوابی"
ڪہ بنويسم همچنين ،
و در دل بڪَويم
توڪہ باشی خوب میخوابم ، آرام جانم...
ساراقبادے
..✶
بخند برايم
لبخندت را
به هر زخمى كه زدم خوب شد
#حمیدرضا_عبداللهی
می خواهم
دوست داشتنت را
فریاد بزنم
دهان به دهان
به من نفس بده
تا بتوانم.....
#احسان_پهلوان
به هوا نیازمندم
به کمی هوای تازه
به کمی درخت و قدری گل و سبزه و تماشا
به پلی که میرساند یخ و شعله را به مقصد
به کمی قدم زدن کنار این دل
و به قایقی که واکرده طناب و رفته رقصان
به کرانههای آبی
به کمی غزال وحشی...
#عمران_صلاحی
اوج عشق و دوست داشتن اونجا كه ابی ميگه:
خودم کمتر از تو نفس میکشم که سهم هوامو
ببخشم به تو ❤️
من از جهان به تو دلبستهام که جانِ منی...
#شهریار
❤️❤️❤️
می خواهم نامه ای برایت بنویسم
که به هیچ نامه ی دیگری شبیه نباشد
و زبانی نو برای تو بیافرینم
زبانی هم تراز اندامت
و گستره ی عشقم!
میخواهم ازبرگهای لغتنامه بیرون بیایم وازدهانم اجازه ی سفربگیرم
خسته ام از چرخاندن زبان دراین دهان!
دهانی دیگر می خواهم
که بتواند به درخت گیلاس
یا چوب کبریتی بدل شود!
دهانی که کلمات از آن بیرون بریزند
مانند پریان دریایی از امواج دریا
وکبوتران
از کلاه شعبده باز!
کتاب های دبستانم را از من بگیرید
نیمکت های کلاسم را
گچ ها و قلم ها و تخته سیاه را
از من بگیرید
تنها واژه ای به من ببخشید
تا آن را
چون گوشواره ای به گوش معشوق خود بیاویزم
#نزار_قبانی
اینگونه که آقای #نزار_قبانی میگه، بالاتر از دلبریه، بالاتر ازعشقه، این برای معشوق مردنه، فدا شدنه انگار...
تو ماهی هستی که
در آبِ حیاتِ من شنا میکنی،
تو ماهی هستی که هرشب از پنجرهی کلماتِ من طلوع میکنی،
تو بزرگترین فتح در میان فتوحات منی،
تو آخرین وطنی که در آن زاده شدم،
و در آن دفن خواهم شد ...!
.
صبح جاییست
میان بازوان تو
آغوشت را برای طلوعی دوباره بازکن
#لیلا_مقربی
من از لطافت صبح
من از طراوت نور
من از نوازش آن مهربان
چنان سرمست،
که گاه،
درهمه آفاق،
میگشودم بال
که مست،
برهمه افلاک، میفشاندم دست...
#فریدون_مشیری
#صبحتون_زیبا
❤️❤️
ساکت و آرام دارم شعر میبافم برایت
جنگ که با خانه ی ویران من کاری ندارد....
#سجاد_صفری_اعظم
تو را میخواهم برای پنجاه سالگی
شصت سالگی، هفتاد سالگی...
تو را میخواهم برای تنهایی
تو را میخواهم وقتی باران است!
برای صبح ، برای ظهر ، برای شب
#نادر_ابراهیمی
" خیالِ تو همان
کهنه شرابی ست
که می نوشم وُ مست می گردم
آغوش تو چقدر میآید به قامتم
در آن به قدر پیرهن خویش راحتم❤️
#علیرضا_بدیع
چه بی منطق است عشق
دل در سینه ی من
به عشق تو می کوبد...
#سمیرا_همدانی
شادمان گفتی از آن عاشق تنها چهخبر
خبری نیست، بپرس از غم دنیا چه خبر؟!
خاطرم هست رقیبان پر از کینه من
همنشینان تو بودند، از آنها چه خبر؟!
همه لبتشنه، تو دریایی و من ماهی تنگ
از کنار آمدگان با لب دریا چهخبر؟!
زاهدی دست به گیسوی رهای تو رساند
عاشقی گفت که از عالم بالا چهخبر؟!
باز دیروز به من وعده فردا دادی
آه پیمانشکن از وعده فردا چه خبر؟!
#سجاد_سامانی