💙 کانال درخواست: @CaffeTakRoman2 💙 کانال رمانهای آنلاین: @CaffeeTakOnline 💙 کانال کافه سریال: @CaffeeTakSeries 💙پیج اینستاگرام کافه: https://www.instagram.com/caffeetakroman?igsh=eWwxZngwdThkcGhu 💬ارتباط با ادمین: @aeriii1485
گر بدانی حالِ مَن
گریان شوی بیاختیار
ای که مَنع
گریه بیاختیارم میکُنی!
«وحشی»
#شببهخیر
@CaffeeTakRoman 📘☕️
دل جز رَه عشق تو نپوید هرگز
جان جز سخن عشق نگوید هرگز
صحرای دلم عشق تو شورستان کرد
تا مِهر کسی در آن نَروید هرگز...
«ابوسعید»
#صبحبهخیر
@CaffeeTakRoman 📘☕️
امروز ۰۴/۰۴/۳۰♡ مطالعه داشتید؟🔬
چه کتابی؟ 📙
از کدوم نویسنده؟ 📜
امروز فیلم تماشا کردید؟ 🎬
چه فیلمی؟ 🎭
از کدوم کارگردان؟ 👨💼👩💼
پادکست گوش دادید؟ 👂
اسم پادکست رو بگید. 🗣
نظرتون رو برامون کامنت کنید.📝
@CaffeeTakRoman 📘☕️
📚 نام کتاب: #زیباترین [جلد سهونیم مجموعهی سلسلهی لونار ]
✍ نویسنده: #مریسا_مایر
🖋 مترجم: #شقایق_خانجانی
📖 تعداد صفحهها: ۱۵۷
📋خلاصه:
رمان «زیباترین» نوشته مریسا مایر، روایتی مستقل در دل مجموعه «سلسله لونار» است که به گذشته، زخمها و شکلگیری شخصیت یکی از تأثیرگذارترین و پیچیدهترین چهرههای این جهان داستانی میپردازد: لوانا، ملکهی مستبد و در عین حال تراژیک ماه. برخلاف دیگر جلدهای مجموعه که تمرکز اصلی آنها بر قهرمانان است، این کتاب به سراغ پادشاهی میرود که در داستان اصلی اغلب با چهرهای شرور و بیرحم شناخته میشود.
📚 نام کتاب: #کرس [جلد سوم مجموعهی سلسلهی لونار]
✍ نویسنده: #مریسا_مایر
🖋 مترجم: #بهاره_تقوی_رمضانی
📖 تعداد صفحهها: ۵۱۲
📋خلاصه:
کرس در این رمان شبیه راپونزل از ژانر افسانهای است، با موهای بلوند بلند و یک عمر انزوا در زندان یک جادوگر. پس از اینکه او به زمین انداخته شد تصور میشد که مرده است. کرس چندین روز با تورن سفر میکند تا با سیندر و بقیه خدمه متحد شود. او استعداد فوقالعادهای در برنامهنویسی و هککردن دارد، زیرا سالها برنامهنویس ملکه بوده است. در اولین کتاب، او دختری است که به سیندر در مورد انگیزههای باطنی لوونا هشدار میدهد.
📚 نام کتاب: #اسکارلت [جلد دوم مجموعهی سلسلهی لونار]
✍ نویسنده: #مریسا_مایر
🖋 مترجم: #بهاره_تقوی_رمضانی
📖 تعداد صفحهها: ۵۲۹
📋خلاصه:
مادربزرگ اسکارلت بنوا گم شده است. معلوم میشود که چیزهای زیادی وجود دارد که اسکارلت در مورد مادربزرگش نمیداند. او حتی از خطرات بزرگی که مادربزرگش در تمام زندگی خود تجربه کرده است بیاطلاع بوده است. وقتی اسکارلت با ولف، یک مبارز خیابانی، روبهرو میشود که ممکن است اطلاعاتی در مورد محل زندگی مادربزرگش داشته باشد، از اعتماد به این غریبه روی میگرداند، اما بهطور غیرقابلتوضیح عاشق او میشود. درحالیکه اسکارلت و ولف در حال کشف یک راز هستند، هنگام ملاقات با سیندر با دیگری روبهرو میشوند. اکنون، همه آنها باید یک قدم جلوتر از ملکه شرور باقی بمانند.
📚 نام کتاب: #سیندر [جلد اول مجموعهی سلسلهی لونار]
✍ نویسنده: #مریسا_مایر
🖋 مترجم: #بهاره_تقوی_رمضانی
📖 تعداد صفحهها: ۴۷۰
📋خلاصه:
سیندر رمان علمی-تخیلی بزرگسالان است که در سال ۲۰۱۲ توسط نویسندهی آمریکایی ماریسا مایر نوشته شده است. داستان آن بر اساس داستان سیندرلا افسانهای کلاسیک ساخته شده است. داستان در یک شهری در آینده، در پکن نو میگذرد، زمانی که کشورهای جهان برای تشکیل امپراطوریها و اتحادهای مختلف دوباره سازماندهی میشوند. اکنون آسیا کشوری تحتسلطهی امپراطور است که به عنوان مشترکالمنافع شرقی شناخته میشود. لتوموز، بیماری مهلکی است ملقب به «تب آبی» یا «طاعون» و در سراسر جهان بیداد میکند. درمان آن نیز ناشناخته است. سیندر تحت سرپرستی مادرخواندهی بیرحم خود، لینه آدری، به همراه دو خواهرخوانده خود، لین پرل و لین پونی، است که دومی با او به عنوان یک دوست صمیمی رفتار میکند.
به حُسنِ خُلق و وَفا
کَس به یارِ ما نرسد
تو را در این سُخن
انکارِ کار ما نرسد
اگر چه حُسن فروشان
به جلوه آمدهاند
کسی به حُسن و مَلاحت
به یارِ ما نرسد...
«حافظ»
#شببهخیر
@CaffeeTakRoman 📘☕️
امروز ۰۴/۰۴/۳۱♡ مطالعه داشتید؟🔬
چه کتابی؟ 📙
از کدوم نویسنده؟ 📜
امروز فیلم تماشا کردید؟ 🎬
چه فیلمی؟ 🎭
از کدوم کارگردان؟ 👨💼👩💼
پادکست گوش دادید؟ 👂
اسم پادکست رو بگید. 🗣
نظرتون رو برامون کامنت کنید.📝
@CaffeeTakRoman 📘☕️
📚 نام کتاب: #آزادی
✍ نویسنده: #مارگارت_اتوود
🖋 مترجم: #حسین_کاظمییزدی
📖 تعداد صفحهها: ۱۷۰
📋خلاصه:
«بیش از یک نوع آزادی وجود دارد» آیا میتوانیم تمام و کمال آزاد باشیم؟ مارگارت اتوود در این کتاب که تصویر خیالی نفسگیری است از کابوس آبادها و جزایر جادویی، آیینهای پیش روی جهانمان گذاشته است. تصویری که با آن روبهروییم، تصویر مردان و زنانی که به شکل تحتالفظی و استعاری در زندان به سر میبرند، ترسناک است ولی هنوز ندایی وجود دارد که ما را به حرف زدن و عمل کردن در جهت حفظ آزادیمان فرا میخواند؛ و در این ندا امیدی نهفته است.
📚 نام کتاب: #بازی_عشق
✍ نویسنده: #رجبعلی_اعتمادی
📖 تعداد صفحهها: ۲۴۳
📋خلاصه:
ساعت نهونیم صبح بود که من و پدر و مادرم وارد ایستگاه قطار تهران-مشهد شدیم. من از روی پلههای بلند ایستگاه دو رشته قطار سیاهرنگ را دیدم که آدمها مثل مورچه از سر و کولشان بالا میرفتند و از نوعی ترس و نگرانی پر شده بودم. پدرم که با آن قد کوتاه و چاق بهزحمت ساک و مقداری خرتوپرت را بهجلو میکشید، اول نگاهی به محیط ایستگاه انداخت و بعد با همان لحن آرام و دوستانهاش گفت: «مریم! مواظب باش بابا جون خیلی شلوغه!»
📚 نام کتاب: #از_عشق_و_شیاطین_دیگر
✍ نویسنده: #گابریل_گارسیا_مارکز
🖋 مترجم: #جاهد_جهانشاهی
📖 تعداد صفحهها: ۱۹۴
📋خلاصه:
سی یروا ماریا، تنها فرزند خانوادهای آبرومند اما رو به زوال در شهری بندری واقع در آمریکای جنوبی است. سگی هار، سی یروا را در روز تولد دوازده سالگیاش گاز میگیرد. خانواده و اطرافیانش که اعتقاد دارند سی یروا پس از این حادثه مسخ شده، او را به خانقاهی مسیحی میبرند. در این خانقاه، پدر کایتانو دلارا که همیشه رویای دختری با موهای بلند و پریشان را در سر میپرورانده، پس از دیدن سی یروا دچار لغزش میشود. زمانی که دلارا برای پاکسازی سی یروا با آب و مومهای مقدس نزد او میرود، احساس میکند که در وجودش چیز شوکهکنندهای در حال شکلگیری است. او اسیر عشق شده و مدت زیادی نمیگذرد که سی یروا ماریا هم در تجربهی این عشق سوزان به او میپیوندد.
📚 نام کتاب: #عادت_میکنیم
✍ نویسنده: #زویا_پیرزاد
📖 تعداد صفحهها: ۱۷۰
📋خلاصه:
این رمان پرداخت ماهرانهای از شخصیتهایی است که هر روزه نمونههایش را در نزدیکیمان میبینیم. توصیف جزئیات و دقیق شدن در رفتار و موقعیتها وحتی مکانها عاملی است که بیش از هر چیز در این داستان به چشم میخورد و شاید همین توصیفات دقیق از جزئیات حوادث و پدیدههاست که خواننده را در گیر خود میکند و صورتی ملموس به داستان میبخشد، به طوری که خواننده احساس میکند از نزدیک شاهد حوادث یک زندگی عادی است.
چون بگذرد خیالِ تو
در کویِ سینهها
پایِ برهنه دل به در آید
که جان کُجاست؟
«مولانا»
#شببهخیر
@CaffeeTakRoman 📘☕️
آن کَس که بدم گفت،
بدی سیرت اوست
وان کَس که مرا گفت نکو
خود نیکوست
حال متکلم
از کلامش پیداست
از کوزه هَمان برون تراود
که در اوست...
«شیخ بهایی»
#صبحبهخیر
@CaffeeTakRoman 📘☕️
امروز ۰۴/۰۴/۲۹♡ مطالعه داشتید؟🔬
چه کتابی؟ 📙
از کدوم نویسنده؟ 📜
امروز فیلم تماشا کردید؟ 🎬
چه فیلمی؟ 🎭
از کدوم کارگردان؟ 👨💼👩💼
پادکست گوش دادید؟ 👂
اسم پادکست رو بگید. 🗣
نظرتون رو برامون کامنت کنید.📝
@CaffeeTakRoman 📘☕️
📚 نام کتاب: #منم_ملاله
✍ نویسنده: #کریستینا_لم
🖋 مترجم: #صداقت_حیاتی
📖 تعداد صفحهها: ۴۵۳
📋خلاصه:
زمانی که طالبان، کنترل درهی سوات در پاکستان را در اختیار گرفت، تنها یک دختر جرأت مقابله با آنها را داشت. ملاله یوسف زی، سکوت را نپذیرفت و برای حق تحصیل خود جنگید. او در روز سه شنبه 9 اکتبر 2012 و در پانزدهسالگی، تا آستانهی مرگ پیش رفت. ملاله در حالی که داشت با اتوبوس از مدرسه به خانه بازمیگشت، هدف گلولهی نیروهای طالبان قرار گرفت؛ گلولهای که به سرش اصابت کرد و باعث شد همه تصور کنند کار او تمام است. اما بهبودی معجزهآسای ملاله، او را به سفری خارقالعاده از درهای دورافتاده در پاکستان به مجمع سازمان ملل متحد در نیویورک برد. ملاله اکنون، نمادی جهانی برای اعتراضات مسالمتآمیز و جوانترین برندهی جایزهی صلح نوبل است. کتاب من ملاله هستم، ماجرای شگفتانگیز، الهامبخش و دلگرمکنندهی این دختر شجاع را با نثری جذاب روایت میکند.
📚 نام کتاب: #آنسوی_خط_زرد
✍ نویسنده: #امیر_عشیری
📖 تعداد صفحهها: ۳۱۱
📋خلاصه:
قطار خرمشهر دل تاریکی را میشکافت و به طرف تهران پیش میرفت. ضربه چرخها و فریاد مقطع ریلها در هم میپیچید و در خاموشی رخنه میکرد. در میان آن سرما و سکوت، درون کوپهها برای خود دنیای دیگری بود. در کوپه ما که چهار نفر بودیم، تنها من بیدار بودم و در روشنایی مات کوپه، همسفرانم را میدیدم که هر یک به طرزی لمیده و به خواب رفتهاند.
خسته بودم ولی خوابم نمیبرد. از تنهایی حوصلهام سر رفته بود.
📚 نام کتاب: #جاهای_تاریک
✍ نویسنده: #گیلین_فلین
🖋 مترجم: #مهدی_فیاضیکیا
📖 تعداد صفحهها: ۴۹۰
📋خلاصه:
کتاب جاهای تاریک، رمانی نوشتهی گیلین فلین است که نخستین بار در سال 2009 انتشار یافت. لیبی دی، هفتساله بود که مادر و دو خواهرش در اتفاقی ترسناک و تراژیک به قتل رسیدند. او جان به در برد و شهادت داد که برادر پانزدهسالهاش، بن، قاتل بوده است. بیستوپنج سال بعد، «باشگاه قتل» - انجمنی سری که به جنایتهای مشهور میپردازد - لیبی را پیدا و از او درخواست جزئیات میکند. آنها امیدوارند مدارکی را پیدا کنند که شاید باعث آزادی بن شود. لیبی که امیدوار است از این داستان تراژیک کمی پول درآورد، مشغول جستوجوهای بیشتر در رابطه با آن شب میشود و یافتههایش را در اختیار باشگاه میگذارد. پس از مدتی، حقیقتی غیرقابلباور آشکار میشود و لیبی دوباره میبیند که در نقطهی شروع است: در حال فرار از قاتلی بیرحم.