bookscase | Unsorted

Telegram-канал bookscase - قفسه کتاب

18485

کتاب یک دنیاست یک زندگیست کتاب #بیشتر_بخوانید #بیشتر_بدانید کتاب گنیجینه ای که هر کسی به آن دست پیدا نمیکند. 👈 ادمین قفسه کتاب جهت تبلیغات ، نظرات ، معرفی کتاب @Mr_Books 👈👈 کد شامد 1-1-297534-61-4-1

Subscribe to a channel

قفسه کتاب

#رمان_رئیس_بزرگ

#نوشته_حانیه_یعقوبی

#1021

سریع در ذهنش تحلیل کرد. آخرین بار، هانا در کاخی که کارلوس برای مهمانی تدارک دیده ، بود. اما صدای نگران کارلوس و التماسش یعنی او آن
جا نمانده !

از افکاری که به ذهنش می رسید دستش از فرط خشم روی زانو مشت شد.
صدای کارلوس از پشت خط و صدای راننده از طرف دیگر دیوانه اش میکرد که با
جنون فریاد زد :

- برگرد عمارت کورتس.....فورا

***

با لباس های خاکی و صورتی آشفته روی دو زانو بر زمین افتاده بود. در دو گوی عسلی چشم هایش نقش شراره های آتش که رو به آسمان زبانه می کشید و عمارت را در خشم خود می سوزاند، هویدا بود.

نم اشک در کاسه سرخ چشمانش با لجاجت به تماشا ایستاده بود. آتش نشان ها از هر سو در تکاپوی خاموش کردنِ آتش سرکشِ افتاده به جان
عمارت بودند.

حالش را نمی فهمید که دستی نیرومند، او را از زمین کند. به سختی سر پا ایستاد که با اولین چک نزدیک بود نقش زمین شود اما تعادلش را حفظ کرد.

شوریِ خون را که در دهانش چشید با غضب سر برگرداند و مقابل چشمان به خون نشسته و حال منقلب دیاکو قامت راست کرد.

با نفرت رو به دیاکو در حالی که با او گلاویز میشد فریاد زد:

- مرتیکه ی عوضی.... با هانا چیکار کردی؟!

هر کدام حمله دیگری را سرکوب میکرد و با خشم بیشتری به سمت ان یکی هجوم می برد، در همین حال دیاکو با تشر صدایش را بالا برد و گفت:

- هانا امانت دست تو بود...

حرفش را کارلوس برید و خشمگین جواب داد:

- با تو از سالن بیرون رفت... چیکار کردی باهاش.... که با عجله از اونجا بیرون زده؟!

مشت گره کرده اش را می برد تا به صورت دیاکو بکوبد که در میانه ی راه، اسیر پنجه های دیاکو شد.

در حالی که زبانه های خشم در چشمانشان موج میزد کارلوس گفت:

- جونم به جونش بسته اس.... به تمام مقدسات قسم بلایی سرش بیاری....

همین کافی بود تا خون در رگ های دیاکو به نقطه 100 درجه برسد!

از فرط خشم قدرت فیزیکی اش چند برابر شد کارلوس را به تنه ی درخت چسباند، دستش را روی گلوی او گذاشت، تا خواست گلویش را فشار دهد، سوزش شدید همراه با درد زیادی از ناحیه شکم حس کرد.

⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️

رمان رئیس بزرگ و چنل رو به دوستانتون معرفی کنید

👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻

📚 @Bookscase 📚

Читать полностью…

قفسه کتاب

با خودت #تکرارکن؛
« امروز طرح الهی زندگی سعادت ، سلامت،ثروت دولت و عشق را برایم به ارمغان آورده است و من مسرور و شادمانم.
خداوندا سپاسگزارم.

@Bookscase 📕📗📘

Читать полностью…

قفسه کتاب

دوستان عزیزم این کانال فوق العادس 🤩 از دستش ندید 👌

Читать полностью…

قفسه کتاب

رمان_رئیس_بزرگ

#نوشته_حانیه_یعقوبی

#1020

اشک هایش یکی پس از دیگری روی صورتش فرو می ریختند. احساس میکرد خنجری در قلبش فرو
کرده ، راه نفسش را بسته اند.

دیگر توانی برای ایستادن در پاهایش نمانده
بود.

دیاکو که متوجه شد یک قدم به سمتش برداشت اما هانا حتی وقتی درد عمیقی وجودش را متلاشی میکرد غرورش را حفظ کرد و دستش را از دیوار گرفت.

بدون اینکه به او نگاه کند نگاهش را به زمین دوخت.و بی صدا در همان حال
ماند و اشک ریخت. ساکت بود اما صدای شکستن ق لبش را می شنید. مرگ
احساساتش را به چشم می دید. تن بی رمقش را حس میکرد.
نفهمید دیاکو کی اتاق را ترک کرده است، وقتی متوجه نبودنش شد دیگر
نتوانست وانمود کند روی دو زانو افتاد.و خشم و دردی که روی سینه اش
سنگینی میکرد را فریاد زد.
****
هوای داخل ماشین براش سنگین بود مخصوصا با آن لباس های کلاسیک ، که تب همیشگی بدنش را بالاتر میبرد.

با یک حرکت کتش را از تن در آورد.

پاپیون لباسش را باز کرد و به گوشه ای انداخت میخواست پیراهنش را عوض کند که صدای موبایلش بلند شد.

عصبی آن را از جیب کت بیرون کشید و
کنار گوشش گذشت.

صدای صوفیا از آن طرف خط به گوشش رسید

- دیاکو...کجایی ؟!

- چیشده ؟!

چند وانیه بعد صدای کارلوس در گوشی پیچید که شتابزده و نگران فریاد میزد :

- عمارتم داره تو آتیش میسوزه.....تو رو به عیسی مسیح بگو.....هانا پیش توعه.....پیش توعه مگه نه ؟!


⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️

رمان رئیس بزرگ و چنل رو به دوستانتون معرفی کنید

👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻

📚 @Bookscase 📚

Читать полностью…

قفسه کتاب

❣معجزه ها وقتى شروع به
اتفاق افتادن می كنند كه به
همان اندازه که به ترس هایتان
بها و انرژی می دهید،
به روياهاتان نیز انرژى دهید...

@Bookscase 📚👈

Читать полностью…

قفسه کتاب

#حرف_هایی_با_دخترم_درباره_اقتصاد 📘
✍ #یانیس_واروفاکیس
#پیش_گفتار🎙

#کتاب_خوب_را_خوب_بخوانید🌷

@Bookscase 👈👈👈

Читать полностью…

قفسه کتاب

#از_من_نخواهید_لبخند_بزنم
#باربارا_پارک

🔻🔻🔻
@BooksCase 📚👈👈

#پیشنهادی🌻👌👌

Читать полностью…

قفسه کتاب

#تلنگر

زندگي ریموت و کنترل نداره..!
بلند شو خودت عوضش كن...

💟 @BooksCase 📚👈

Читать полностью…

قفسه کتاب

📘 #دنیای_درون
👈راهنمای رسیدن به آرامش😌👌)
✍#استافورد_وایتکر
#فایل_صوتی🎧. ( پارت ۷)

👉 @BooksCase 👈

Читать полностью…

قفسه کتاب

📘 #دنیای_درون
👈راهنمای رسیدن به آرامش😌👌)
✍#استافورد_وایتکر
#فایل_صوتی🎧. ( پارت ۵)

👉 @BooksCase 👈

Читать полностью…

قفسه کتاب

#تیکه_کتاب

💎در دنیای قضاوت ها، تنها به این نکته توجه می شود که «دیگران بر اساس نظر ما چگونه اند؟»؛

▪️فردی درترافیک جلوی ما بپیچید «احمق»
▫️ما که جلوی دیگران می پیچیم «زرنگ»
▪️کسی جواب تلفن ما راندهد «بی معرفت»
▫️ما که جواب ندهیم «گرفتار»
▪️فرد بلندتر از ما «دراز»
▫️کوتاهتر از ما «کوتوله»
▪️همسری که زیاد محبت بخواهد «وابسته»
▫️ما بیشتر بخواهیم «بی احساس»
▪️همکار جزئی نگر «ایرادگیر و وسواسی»
▫️ما جزنگرتر باشیم «شلخته و بی نظم»
▪️ فردی لیوان آب ما را چپه کرد «کور»
▫️ پای ما به لیوان دیگری خورد «شعور» ندارند لیوان را سر راه قرار داده است و...

دنیای قضاوت ها یعنی تحلیل رفتار و گفتار دیگران بر اساس نیازها و ارزش های خودمان


📕 ارتباط بدون خشونت
✍ مارشال روزنبرگ

پست های کانال قفسه کتاب دنبال کنید دوستان مطالب زیبایی در راه است 👇👇👇

📗📘 @BooksCase 📙📕

Читать полностью…

قفسه کتاب

#موسیقی_شب

🎼 چند دقیقه ای با خودمان ...
☛↶

@BooksCase 😍🎼📚

Читать полностью…

قفسه کتاب

📘 #دنیای_درون
👈راهنمای رسیدن به آرامش😌👌)
✍#استافورد_وایتکر
#فایل_صوتی🎧. ( پارت ۳)

👉 @BooksCase 👈

Читать полностью…

قفسه کتاب

📘 #دنیای_درون
👈راهنمای رسیدن به آرامش😌👌)
✍#استافورد_وایتکر
#فایل_صوتی🎧. ( پارت ۱)

👉 @BooksCase 👈

Читать полностью…

قفسه کتاب

#موسیقی_شب🎼

🎼 چند دقیقه ای با کمانچه استاد کلهر ...
☛↶

@BooksCase 📚🌷

Читать полностью…

قفسه کتاب

دوستان عزیز کانال قفسه کتاب

متاسفانه بیماری من ادامه دار شده. از یکشنبه هفته آینده رمان گذاشته میشه.

بابت به تاخیر افتادن پارت گذاری رمان عذرمیخوام🌹

Читать полностью…

قفسه کتاب

به یکشنبه 12 تیر خوش امدین

🌷🌼ازخدامیخوام امروز
🌼🌷بهترین لبخندها
🌷🌼برصورت ماهاتان
🌼🌷نقش ببندد
🌷🌼لبخندبرای حال خوب
🌼🌷لبخندموفقیت
🌷🌼لبخندازآرامش و
🌼🌷لبخندخدابه زندگیتون

@Bookscase 📚👈👈

Читать полностью…

قفسه کتاب

🌟اگه از دوره ها و تکنیکهای مختلف قانون جذب ، نتیجه نگرفتی ، الان وقتشه ، از این روش راحت و اثربخش برای رسیدن به خواسته هات استفاده کنی 👇

🌟 در این روش  علمی و تست شده ، تو میتونی با "گوش کردن به یک موسیقی" ، به راحتی ، پول ، عشق ، زیبایی، تناسب اندام، موفقیت تحصیلی و هر خواسته دیگه ای رو به خودت جذب کنی.


✅قدرت این موسیقی ها به پیامهای مخفی شده ی درونشون  هست که به "زبان فارسی "، "مطابق فرهنگ ایرانی" و "بارعایت اصول قانون جذب "طراحی شدن  .(بدون وجود حتی یک کلمه منفی)

✅در این کانال و پیج میتونی بیش از "ششصد " نتیجه ارسالی از افرادی که از این روش استفاده کردن  رو بخونی
👇

t.me/parsisubl

Читать полностью…

قفسه کتاب

#رمان_رئیس_بزرگ

#نوشته_حانیه_یعقوبی

#1019

به یکی از اتاق های خالی رفتند. در را بست و از پشت قفل کرد.
رو به دیاکو که با چهره ای سنگی و اخم آلود به او نگاه میکرد برگشت و مجددا پرسید :
- این دو هفته کجا بو دی ؟....چرا تماس نگرفتی ؟!

سرد جواب داد :

- چرا باید تماس میگرفتم ؟!

از جوابی که شنید خشکش زد. انتظارش را نداشت. قدمی به جلو برداشت و در حالی که به چشمان زمردی او که حالا بیشتر شبیه دو تکه شیشه ی زمردی بود نگاه کرد.

با تعجب پرسید :

- چت شده تو ؟!....تو نبودی میگفتی یه هفته ام نمیتونم ازت دور بمونم ؟!

- هر چی این مدت شنیدی فراموش کن....همش یه بازی بود

صدای سنگین و پروزن او در سرش اکو شد.

" همش یه بازی بود "

بریده بریده با شک پ رسید :

- منظورت چیه ؟!

نگاه برنده و نافذ او که در چشم هایش نشست جواب داد :

- تمام اتفاقاتی که تو این هفت هشت ماه بین مون افتاد....از بار اولی که تو هتل منو دیدی تا قبل از اومدنت به اسپانیا....همش بازی بود

صدایش می لرزید. قلبش دیوانه وار در سینه می کوبید. پلک نمیزد و با چشمانی که دو دو می زدند به دیاکو خیره شد.

بریده بریده گفت :

- دروغ میگی....این.....یه.....شوخی....مسخره اس....اگه منو نمیخواستی......

پوزخند بی رحمانه ای گوشه ی لب دیاکو نشست و گفت :

- اگه نمی خواستمت....جلوی کیت و فرانسچکو.....در نمی اومدم ؟!....کیت با
نقشه و هماهنگی من اومد ایران.....ماجرای حمله ی شمال و اتفاقاتش....همش نقشه من بود....همه ی اون کارا رو کردم....تا اعتمادت و
بدست بیارم....آخرم....

مکث کوتاهی کرد با نگاهش سر تا پای هانا را از نظر گذراند و گفت :

- آخرم.....قلبتو....اگه قلبت مال من نمیشد نمی تونستم نقشه م و......

- خفه شو

با صدای فریاد دلخراش هانا بود که لب فرو بست.ـ

⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️

رمان رئیس بزرگ و چنل رو به دوستانتون معرفی کنید

👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻

📚 @Bookscase 📚

Читать полностью…

قفسه کتاب

#حرف_هایی_با_دخترم_درباره_اقتصاد 📘
✍ #یانیس_واروفاکیس
#فایل_صوتی 🎙 (فصل اول )

#کتاب_خوب_را_خوب_بخوانید🌷

@Bookscase 👈👈👈

Читать полностью…

قفسه کتاب

#حرف_هایی_با_دخترم_درباره_اقتصاد 📘
✍ #یانیس_واروفاکیس
#پی_گفتار🎙

#کتاب_خوب_را_خوب_بخوانید🌷

@Bookscase 👈👈👈

Читать полностью…

قفسه کتاب

#یک_قاچ_کتاب 🍉

🔸زندگی بسیار ساده است ،از همان دست که بدهیم ، از همان دست می گیریم.
هر گونه درباره‌ی خود بیندیشیم ، برایمان به واقعیت در می‌آید...

📚لوییز هی/شفای زندگی

بهترین ها در کانال قفسه کتاب یافت میشود👌👇👇👇

📚 @BooksCase 📚

Читать полностью…

قفسه کتاب

📘 #دنیای_درون
👈راهنمای رسیدن به آرامش😌👌)
✍#استافورد_وایتکر
#فایل_صوتی🎧. ( آخرین پارت)

👉 @BooksCase 👈

Читать полностью…

قفسه کتاب

📘 #دنیای_درون
👈راهنمای رسیدن به آرامش😌👌)
✍#استافورد_وایتکر
#فایل_صوتی🎧. ( پارت ۶)

👉 @BooksCase 👈

Читать полностью…

قفسه کتاب

🔸به جمعه خوش امديد
در پناه پروردگار
امروزتون بخیر و نیکی
حال دلتون خوب
وجودتون سبز و سلامت
زندگیتون غرق در خوشبختی
روزتون پر از احساسهای خوب و ناب

🔹آدینه تون عـاااااالی ♥️

همراهان گرامی کانال قفسه کتاب را به دوستان خود معرفی کنید 👇👇👇

@BooksCase 📚📗📘📕

Читать полностью…

قفسه کتاب

از روزی که فهميدم نیازی به خوشبختی ندارم، خوشبختی در وجودم آشیان کرد.
آری، از همان روز که به خود قبولاندم که برای خوشبخت بودن به هیچ چیز نیاز ندارم.👌

📘 #مائده_های_زمینی
✍🏻 #آندره_ژید

@BooksCase 📚👈

Читать полностью…

قفسه کتاب

📘 #دنیای_درون
👈راهنمای رسیدن به آرامش😌👌)
✍#استافورد_وایتکر
#فایل_صوتی🎧. ( پارت ۴)

👉 @BooksCase 👈

Читать полностью…

قفسه کتاب

📘 #دنیای_درون
👈راهنمای رسیدن به آرامش😌👌)
✍#استافورد_وایتکر
#فایل_صوتی🎧. ( پارت ۲)

👉 @BooksCase 👈

Читать полностью…

قفسه کتاب

📗دنیای درون (راهنمای رسیدن به آرامش)
✏️ #استافورد_وایتکر
🎙️ با صدای شادی فرهنگی نیا
#اختصاصی

معرفی کتاب دنیای درون

روابط و مسئولیت‌ها، بخش قدرتمند و پرباری از زندگی ما را تشکیل می‌دهند، اما هریک از ما نیاز به فضایی داریم که در آن فقط خودمان باشیم. این فضا و مکان، دنیای درونی ماست. دنیای درون هرچند دنیایی نامرئی است اما آرامش واقعی و احساس واقعی معنویت را به ارمغان می‌آورد. شفا و التیام نیز همان‌جاست، چون آنهایی که بعد معنوی را به زندگی خود می‌افزایند طبیعتا در وضعیت عاطفی بهتری هستند. نگارنده در این کتاب مطالبی را در خصوص روش‌های دست‌یابی به آرامش و راه و رسم زندگی تحت عناوینی چون: به هر تغییری خوشامد بگو، زندگی‌ات را سروسامان بده، شتاب نکن، خودت را بپذیر، آگاهی، محل کارت را معنوی کن، مواظبت از روح، تنهایی، اهداف، ارزش‌های اصیل، و مراقبه بیان می‌کند.

@BooksCase 📗📘📙

Читать полностью…

قفسه کتاب

#نکته_های_کوچک_زندگی🔖📖
🖌#جکسون_براون
(جلد دوم )

📗📘@BooksCase📕📔

Читать полностью…
Subscribe to a channel