_
من عمق تو را دیدهام، اندوه به اندوه...
بیوشیکــــ
همہ چـیز را مےشـود حاشا کرد ،
جـز !
عـطرِ آنکہ دوستش دارے...
نزارقبانی
_
با یک تلنگر می شود،از هم فروپاشی مرا...
نجمه زارع
_
من از عالم تو را تنها گزیدم
روا داری که من غمگین نشینم؟!
مولانا
گفته بودی بلدی حال مرا خوب کنی
حال من خوب خراب است، به آن دست نزن...
عباس معروفی
_
ᵀᴼᴼ ᵀᴵᴿᴱᴰ ᵀᴼ ᶜᴬᴿᴱ...
خسته تر از اونیَم که اهمیت بدم...
_
به تو حاصلی ندارد، غم روزگار گفتن...
سعدی
_
تو خون در رگ مایی،خودت که در جریانی...
حسین زحمتکش
_
محبوب من!
بعد از تو گیجم
بی قرارم
خالیام
منگم
حسین منزوی
_
خودم را خوب سنجیدم، بدونِ تو نمیارزید!
علیرضا آذر
_
کیستی که من این گونه به جد
در دیار رویاهای خویش با تو درنگ میکنم!
احمد شاملو
_
آن گونه باش که تا کنون نبودهای . . .
_
کس نفهمد معنیِ ما، مصرعِ پیچیده ایم...
_
خودنمایی نکند هر که کمالی دارد...
تا تویی در دلِ من کِی دگری می گنجد؟
سلمان ساوجی
َ
امید یعنی با وجود تمام تاریکیها، بتوان نور را دید...
بیوشیکــــ
این خطوط سیاه سر درگم
دل من ، روح من، روان من است
آنچه از عشق او رقم زده ام
شیره جان ناتوان من است...
فريدون مشيرى
_
جهانی رو تصور کن، پر از لبخند و آزادی...
_
داروی دردم گر تویی، در اوج بیماری خوشم...
مولانا
_
آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی
کی بود؟ کجا رفت؟ چرا بود و چرا نیست
شهریار
_
خداوند برایت جبران میکند انگار چیزی از دست ندادهای...
_
تو مگر جام شرابی که چنین گیرایی؟...
نادر صهبا
_
محتاج بیان نیست که مشتاق حضوریم...
هوشنگ ابتهاج
_
کن نظری که تشنه ام ، بهر وصال عشق تو
من نکنم نظر به کس ، جز رخ دلربای تو...
مولانا
_
هرکسی از عشق با خود یادگاری میبرد
یادگار من غمی در جان و زخمی بر تن است!
فاضل نظری
_
امابراى مَن ، تو آن هميشه اى...
قیصر امین پور
_
چه رفتن ها که می ارزد به بودن های پوشالی...
_
من عشقرو آرزو کردمو تو مستجاب شدی...
از آن خودت باش کہ ارزندهترینے...
بیوشیکــــ
.