شناسایی منابع و مآخذ مربوط به تاریخ اجتماعی زرتشتیان و ذکر مطالب محققان و پژوهشگران تاریخ کیش زرتشتی. ارتباط با مدیریت کانال: @aDaryosh مسئول تبادلات کانال: @Kardarigan_respendial
نگارهی《ماه و ستاره》بر روی سکه های شاهانِ مستقلِ پارس(فرترکهها)، اشکانیان و ساسانیان (همچنین پادشاهی مهردادیان تصویر سکه از مهرداد ششم از این سلسله ایرانی)
#باستانشناسی
#سلوکیان
#اشکانی
#ساسانی
مأخذ:
The World of Achaemenid Persia: History, Art and Society in Iran And The Ancient Near East, Edited by John Curtis and St John Simpson, Published by I. B. Tauris & Co Ltd, London-New York, 2010, p. 392.
@atorabanorg
ضعف عدالت در ایران! – ۱۱۸۸ ه.ق.
#قاجار
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
آیا وضع کنونی امور، علت اصلی ضعف عدالت در ایران است یا بیعدالتی کلی است؟ (ص ۱۲۵)
مأخذ: گملین، ساموئل گتلیب. سفر به شمال ایران. ترجمه غلامحسین صدری افشار. رشت: فرهنگ ایلیا. سال ۱۳۹۲
@atorshiz
بايد ابتدائاً در عقول و افكار و احساسات عامه تغيير و انقلاب پيدا شود (انقلاب مشروطه)
#قاجار
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
سببِ عدمِ استفاده ملت از اين انقلابْ و عدم حصول از نتيجه كليه انقلابات سياسى اين بوده است كه اين انقلاب سياسى در ايران قبل از اصلاح امور اجتماعى و قبل از ظهور تغيير اخلاقى و ادبى به وقوع پيوست. و مسلم است براى اينكه انقلاب داراى نتايج مهمه و فوايد عظيمه باشد، بايد ابتدائاً در عقول و افكار و احساسات عامه تغيير و انقلاب پيدا شود. و از اين انقلاب معنوى، انقلاب صورى يا انقلاب سياسى توليد گردد؛ تا آنكه از تعاقب اين دو انقلاب، تعالى هيأت اجتماع و سعادت حقيقى مملكت به دست آيد. (ص ۱۶۴)
مأخذ: سعادت، محمدحسين. تاريخ بوشهر. بهتصحيح و تحقيق عبدالرسول خيرانديش و عمادالدّين شيخالحكمايى. تهران: ميراث مكتوب. سال ۱۳۹۰
@atorshiz
در آن مملکت مردمان معطل و محروم بیش از آن باشند که مردم با عمل!
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
#کتاب_مرجع
و هرگاه که مجهولان و بیاصلان و بیفضلان را عمل فرمایند و معروفان و فاضلان و اصیلان را معطل و ضایع بگذارند و یکی را پنج شغل فرمایند و یکی را یک عمل نفرمایند، دلیل بر نادانی و بیکفایتی وزیر باشد. پس اگر وزیر کافی و دانا نباشد علامت آن بود که زوال ملک و دولت و فساد کار پادشاه میطلبد. و بدترین دشمنان است از جهت آن که چون ده عمل یکی مرد را فرمایند و نه مرد را یک عمل نفرمایند در آن مملکت مردمان معطل و محروم بیش از آن باشند که مردم با عمل، چون چنین باشد این بیکاران همکاری کنند و باشد که این کار در توان یافت و باشد که در نتوان یافت. (ص ۲۲۳)
مأخذ: نظام الملک. سیرالملوک. به اهتمام هیوبرت دارک. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. سال ۱۳۴۷
@atorshiz
نمونهای از افکار و عقاید باطل و فاسد در ایران!
#پهلوی
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
جمعی هستند که خود را حکیم و فیلسوف میپندارند و در ایران و یا در گوشه و کنار مهمانخانههای فرنگ چند کتاب فرنگی خواندهاند و خود را از ایران و ایرانی جدا تصوّر میکنند و با غمزه و نازی که حاصل این تصورات بیجاست نرم نرم حرف میزنند و بتناسب مجلس گاه صریح و گاه باشاره میگویند که ایران، چه پیش از اسلام و چه بعد از آن، هرگز مهّم نبوده و غیر از قالی و شعر و عوامِ ستمکش و خواصّ ستمگر چیزی و کسی نداشته است.
گروهی در دهنها انداختهاند که خون ایرانی بعد از سلطهٔ اعراب باخون بیگانه آمیخته شد و از آن روز باز ایران روی سعادت ندید و دیگر برای این کشور هیچ امیدی بجا نمانده است.
مشتی سست عنصر ظاهربین معتقدند که باید از ممالک متمدن فرنگی مهاجر بخواهیم و ایران را از بیگانه پر کنیم.
دستهای خوشنیّت و پاکعقیده امّا ساده لوح و بیتجربه برآنند که برای بهبود اوضاع از ما کاری برنمیآید و باید از دیگران مدد بطلبیم.
جماعتی نادان و بدگمان عقیدهٔ ثابت و راسخ دارند که امور جزئی و کلی این مملکت همه بدست بیگانگانست و جدّوجهد و نیت خیر و حقخواهی و پایداری و چارهجوئی را فایده هیچ نیست و صادقانه چنان میپندارند که ملل بزرگ فرنگ و علیالخصوص بزرگان علم و ادب و سیاست ایشان شب و روز کاری و تفریحی ندارند غیر از تشویق متولّی و خادم بخراب نگاه داشتن مسجد و مدرسه و شایع کردن مالاریا و سیفلیس در گیلان و مازندران و چشم درد در خوزستان و منع مراجع تقلید از واجب شناختن سواد بر هر ایرانی مسلمان و گماشتن وزرای ایران بساختن عمارات بیفایده در پایتخت مملکتی که در ولایت فردوسی و سعدیش یک مدرسهٔ عالی هم نیست.
جماعتی دیگر ساده و زودباور گمان میبرند که بیگانه فرشتهٔ صلحست و سعادت و حرص و آز و شهوت هیچ ندارد و غیر از خوشی و خرّمی و سلامت و توانگری ما چیزی نمیخواهد. و تمام قدرت و ثروت خود را وقف آن کرده است که ما را از گرداب ذلّت و پریشانی بیرون بیاورد ولی تا آن روزی که بتواند ما را نجات بدهد و بعد مثل گل بپرورد و بواسطهٔ بشردوستی و از سر لطف و محبّت وسائل آسایش ما را فراهم آورد بر فقر و بدبختی فعلی ما اشگ خونین میریزد.
تنی چند بددل و بدخواه منفعتپرست و بیعلاقهٔ بایران نه آن مردانگی و جرأت دارند که با دشمن امروز ایران مبارزه کنند و نه آن متانت که لااقلّ خاموش بنشینند. برای حفظ منافع مادّی خویش وتقرّب بخصم ایران از هیچ کار ناشایسته رو گردان نیستند با اینهمه چون میخواهند خودرا وطن دوست و واقف بتاریخ و زبان قدیم ایران نیز جلوه دهند بعرب مردهٔ پوسیده استخوان، بدشمن از میان رفته بد میگویند و تمدن درخشندهٔ دورهٔ اسلامی ایران، این میراث بزرگ شعر و حکمت را پست میگیرند و باین نکته پی نبردهاند که ایران یعنی تمام ایران هم درزمان و هم در مکان و تمدن ایرانی. یعنی جمیع آثار علم و ادب و هنر ایران چه در دورهٔ تمدن اسلامی ایران و چه پیش از آن.
مردمانی دیگر نیز هستند خوب و پاک عقیده و غمخوار ایران که از بس دزدی و سسستعنصری و پستی و جهل و فساد و ظلم دیدهاند بجان آمدهاند و دائم در جستجوی علّت بلیّات دامنگیر ایرانند و مثل بیماری که بمرضی کهنه گرفتارست و هر دوائی را امتحان میکند بهر قولی گوش میدهد و مانند مادری که نمیتواند رنجوری و ناتوانی و درد کشیدن فرزند خویش را مشاهده کند و مرگ او را از خدا میخواهد. این مردمان بیچارهٔ دلسوز هم از گشایش کار ایران امید برمیگیرند و از عقل میگریزند و اسیر احساس میشوند، باغراق سخن میگویند و بیخبر از حیلهگری دیگران گفتههای ایشان را گاهی تکرار میکنند و غافل از عدوی امروز بدشمن قدیم معدوم نفرین میفرستند و در دام شیّادان میافتند و در این میان شیخوهب رو فعی همچنان در کنج مدرسه شرح لمعه و شرح شمسیّه میخواند و یا مدّعیست که بخواندن این قبیل کتب مشغولست و علم و معرفت و صنایع امروز عالم را نادیده میگیرد و حتی نمیداند که مسلمان جاوه و چین و تونس و فلسطین در چه حالست و کتب اعراب عیسوی و یهودی در چه باب.
آنچه مذکور شد نمونهایست از افکار و عقاید باطل و فاسد که جز نادانی و غرض و کاهلی و لذت بردن از تحقیر بزرگان علم و ادب ایران موجبی ندارد و از بدبختی هر روز بر آنها نیز چیزی افزوده میشود. (ص ۹۴_۹۶)
مأخذ: شادمان، فخرالدین. تسخیر تمدن فرنگی. تهران: چاپخانۀ مجلس. سال ۱۳۲۶
@atorshiz
اقتدارِ نظامِ پولیِ ساسانیان حتی در زمانِ بحرانهای سیاسی
#ساسانی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
نظامِ پولیِ ساسانیان در زمانِ خود یک نشانِ تجاریِ بینالمللی و نیز یک معرفهی هویتیِ مهم بود. با وجودِ تمامِ بحرانهای سیاسی، سکهزنیِ ساسانی برپایهی درهمِ نقره بسیار پایدار ماند؛ امری که نشاندهندهی سیستمِ اداریِ بسیار سازمانیافته و سیاستِ اقتصادیِ هوشمندانهی ایشان است.
ضرابخانهها در نقاطِ مختلفِ شاهنشاهی برپا شده بودند و به این ترتیب منابعِ سکهی موردِ نیازِ محلی تأمین میشد. سکههای ساسانی در سرتاسرِ مسیرهای تجاریِ بینالمللی، در دریا و خشکی، تا آسیای مرکزی، شبهجزیرهی عربستان، هندوستان، سیلان و چین نفوذ کرده بودند.
📕 ایران در بستر عهد باستان متأخر، مجموعه سخنرانیهای دانشگاه آکسفورد، به کوشش تورج دریایی، ترجمهی مهناز بابایی، تهران، نشر سینا، چاپ اول ۱۴۰۰، ص ۲۴، مقالهی میشائیل آلرام(سکهشناسِ بزرگ): میراث سکهزنی ساسانیان در شرق
@atorabanorg
نام خلیج فارس در نسخه ی خطی نزهه المشتاقِ ادریسی(سده ۶ هـ.ق)
#اسناد_مصور
#خلیج_فارس
#کتاب_مرجع
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
مأخذ: نزهه المشتاق فی اختراق الآفاق. ادریسی. نسخه خطی
@atorshiz
از خلیج فارس می آید نسیم پارسی
#خلیج_فارس
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
شاعر تاجیک جاوید نام استاد مؤمن قناعت
@atorshiz
#اسنادمصور
#کتاب_مرجع
#خلیج_فارس
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
نام درست خلیج فارس در یک کتاب مرجع معتبر عربی، پیش از توطئه هماهنگی شده ضد ایرانی برای تغییر نام آن
@atorshiz
خمینی: افراد ملی به درد ما نمیخورند.
آنهایی که می گویند ما ملیت را میخواهیم احیا بکنیم مقابل اسلام ایستاده اند.
معنی ملیت این است که ما ملت را میخواهیم، ملیت را میخواهیم و اسلام را نمیخواهیم!
#خمینی
#انقلاب_۵۷
#ایرانشناسی
#فیلم_نایاب
#تاریخ_ایران
@atorshiz
کمال مطلوب برای تضمین اسارت یک کشور و احساس حقارت.
#پهلوی
#انقلاب_سفید
#محمدرضا_شاه_پهلوی
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
عناصر یک استراتژی کلی با هدف تثبیت عقب ماندگی ملت ایران. نیروهای ارتجاعی که همیشه و همه جا با هر تحول مثبتی در وضع اجتماع مخالفت دارند امکان عمل نامحدود داشتند. مجموع این عوامل بدبختی و ضعف و پریشانی، تکرار پیاپی تحقیرها و شکست های ملی، رواج روز افزون بیدادگری ها و تبعیض و دروغ، فساد و پستی دستگاه حاکمه، قدرت بی چون و چرای بیگانگان و سرسپردگان آنان، سرانجام آن نتیجه ای را به بار آورده بود که از دیدگاه استعماری کمال مطلوب برای تضمین اسارت یک کشور است، و «احساس حقارت» نام دارد. با تعمیم چنین احساسی، هر ملتی به آسانی غرور ملّی و عزت نفس و شرافت انسانی خود را از دست می دهد. و در نتیجه هر ظلمی را که بدو وارد شود به صورت خواست سرنوشت، بدون ابراز واکنشی می پذیرد. وقتی که یک اجتماع بدین مرحله روانی پا گذارد، زوال آن قطعی و اجتناب ناپذیر است، درست مانند قطعی بودن مرگ. بیماری که اصولاً اراده زنده ماندن را از دست داده باشد. (بخش ۲: ایران در عصر انقلاب _ ص ۷۷ _ ۷۸)
مأخذ: پهلوی، محمدرضا. بسوی تمدن بزرگ. مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی با همکاری کتابخانه پهلوی. نوروز سال ۱۳۵۵ خورشیدی.
@atorshiz
تأثیرِ دورادورِ مکتبِ نگارگریِ ساسانیان بر مینیاتورهایِ مغولی و مینیاتورِ اسلامی
#مانی
#ساسانی
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
سهمِ ایران در فرهنگِ مانویِ واحهی تورفان نه تنها از اینجا پیداست که بسیاری از اسنادِ مکشوف به فارسی[میانه]و پارتی نوشته شده، بلکه از نقشِ چهرههای ایرانی، بهویژه روحانیانِ مصور در نگارههای مینیاتوری میتوان بدان پی برد.
آ. فون لو کُک حدس میزد که نگارههای مانوی احتمالاً به "یک مکتبِ نگارگریِ ساسانی مربوطاند و وجودِ آن را میتوان فرض کرد".
نگارههای مانویِ آسیای مرکزی به نوبهی خود، بر مینیاتورهای مغولی که اویغورها را در نظامِ اداری و آموزشیِ خود به کار میگرفتهاند، تأثیر گذاشتهاند. میتوان فرض کرد که این نگارهها تأثیری دورادور بر مینیاتورِ اسلامی در آسیای مرکزی و ایران نیز گذارده است.
📕 کلیم کایت. هانس یواخیم، هنر مانوی، ترجمه ابوالقاسم اسماعیلپور، ویراست دوم، تهران، انتشارات اسطوره، چاپ اول ۱۳۸۴، ص ۲۲۱ و ۲۲۲
@atorshiz
بسوی تمدن بزرگ(شماره ۴)
#پهلوی
#انقلاب_سفید
#محمدرضا_شاه_پهلوی
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
احساس حقارت یک ملت(شماره ۳)
از نظر اقتصادی، ایران یکی از ضعیفترین کشورهای جهان بود. منابع اساسی ثروت مملکت به موجب امتیازهایی که پادشاهان قاجار به بیگانگان داده بودند از دسترس ملی خارج شده بود: امتیاز نفت در دست انگلیس ها و امتیاز شیلات و امتیازات تجارتی متعدد دیگر در دست روس ها بود، و حق نشر اسکناس را بانک انگلیس و تا حدی نیز بانک روس در دست داشتند. وضع ماليه مملکت بر اثر فقر عمومی و رکود اقتصادی و عدم امکان وصول مالیات ها چنان بود که گاه دولت برای تأمین هزینه شام یا ناهار یک میهمان خارجی ناچار بود پول لازم را از کسبه محل قرض کند. کشاورزی و صنعت ایران وضعی کاملاً قرون وسطایی داشت و بازرگانی آن نیز از همین حد خارج نبود. بهداشت مملکت حتی از وضع قرون وسطایی نیز عقب تر بود. فقدان ابتدایی ترین شرایط بهداشت عمومی، رواج خانمان سوز مالاریا و حصبه و تراخم و بیماری های«بومی» متعدد دیگر، که هر چند یكبار موجهای وحشتناک وبا و طاعون مزید بر آن می شد، و قحطی هایی که از ترکیب خشکسالی ها با بدی وضع کشاورزی و عدم وجود راههای ارتباطی پیش می آمد، چنان دست مرگ و میر را باز گذاشته بود که حد متوسط عمر افراد به سی سال نیز نمی رسید. تلفات کودکان یکی از بالاترین سطوح را در تمام جهان داشت، و بدی تغذیه توأم با بدی سایر شرایط بهداشتی زندگی، نژاد ایرانی را که روزگاری نمونه ای از نیرومندی و توانایی بود به سرعت به صورت نژادی فرسوده، ناتوان، بی رمق و بیمار در می آورد. به مقتضای آنکه فقر و بیماری هرگز از جهل جدا نیستند، وضع آموزش و فرهنگ کشور نیز در سطحی بود که شاید از نظر پایین بودن معادلی در تاریخ ایران نداشت. نسبت با سوادان احتمالا به ۱٪ کل جمعیت نمی رسید. مدارس فقط مکتب خانه هایی بود که با روش تدریس قرون وسطایی اداره می شد. تنها یک دبیرستان به نام دارالفنون در پایتخت وجود داشت و از مراکز آموزش عالی طبعاً اثری نبود، زنان و دختران جز به صورت خیلی استثنایی و خصوصی راهی به دانش نداشتند، زیرا در آن زمان اصولا زن جزئی واقعی از جامعه ایران محسوب نمی شد، و نه تنها از حق آموزش بلکه از بسیاری حقوق اجتماعی دیگر که ملازم با شرافت انسانی او بود محروم بود. مظاهر رایج تمدن مادی غرب، که در آن هنگام نه فقط در کشورهای پیشرفته اروپا و آمریکا بلکه در عثمانی و هند و دیگر همسایگان ایران نیز تا حد زیادی تعمیم یافته بود در ایران تقریباً ناشناس بود. راه آهن، راه شوسه، اتومبیل، برق، تلفن، یا وجود نداشت و یا کاملا در حکم یک تجمل بود. (بخش ۲: ایران در عصر انقلاب _ ص ۷۵ _ ۷۷)
مأخذ: پهلوی، محمدرضا. بسوی تمدن بزرگ. مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی با همکاری کتابخانه پهلوی. نوروز سال ۱۳۵۵ خورشیدی.
@atorshiz
بسوی تمدن بزرگ(شماره ۲)
#پهلوی
#انقلاب_سفید
#محمدرضا_شاه_پهلوی
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
احساس حقارت یک ملت(شماره ۱)
برای درک بهتر شرایط و عواملی که انقلاب شاه و ملت را در جامعه ایران به وجود آورد، مروری کلی در چگونگی تحول ایران نوین ضروری است. سیر انحطاط تدریجی ولی منظم و بی وقفه ای که در همه شئون مادی و معنوی حیات ملی ما از آغاز قرن نوزدهم مسیحی شروع شد، تا بعد از جنگ جهانی اول ادامه یافت. در تمام این دوران صد و بیست ساله، ملت ایران مانند یک بیمار مالاریایی نیروی حیاتی خود را ذره ذره از دست داد و هر روز از روز پیش نزارتر و بی رمق تر شد، به طوری که در پایان نخستین جنگ جهانی دیگر به جز پوست و استخوانی از این بیمار نمانده بود. فاجعه بزرگتر این بود که این تاریکترین دوران انحطاط تاریخ ایران با پربارترین دوران جهش علمی و اقتصادی جهان غرب و آغاز عصر جدید صنعتی آن مقارن بود، و بدین ترتیب هر روز که سپری می شد به صورتی نومید کننده فاصله کشور ما را با ممالک پیشرو غرب بیشتر می کرد دورنمای وضع ایران در آخرین سالهای آن دوران، تصویر واقعی کابوس وحشتناکی است که شاید حتی نقاشان هنر مدرن نیز که متخصص تجسم آشفتگی ها هستند آنچنان که باید قادر به ارائه آن نباشند. در آن هنگام تقریبا هیچ یک از عناصر سازنده جامعه ایرانی، چه در صورت مادی و چه در چهره اجتماعی آن، نبود که نشان شوم این انحطاط بر آن هویدا نباشد. از نظر سیاسی، مدتها بود که دیگر ایران جز به صورتی تشریفاتی کشوری مستقل به حساب نمی آمد. نفوذ دایمی و روزافزون سیاستهای خارجی و مسابقه آنها در تحصیل منافع بیشتر به سود خود و به زیان ملت ایران، در سال ۱۹۰۷ به قرارداد تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ روس و انگلیس و در سال ۱۹۱۹ به قرارداد تحت الحمایگی ایران توسط انگلستان منجر شده بود. دولتهای مرکزی چنان ضعیف و متزلزل بودند که حتی در داخل پایتخت کشور نیز قدرت اعمال اختیارات قانونی خویش را نداشتند. در فاصله پانزده ساله آغاز مشروطیت تا سوم اسفند ۲۴۷۹ (شاهنشاهی)، ۵۱ کابینه به روی کار آمد که در ۳۳ مورد عمر آنها کمتر از صد روز بود، و در چند مورد عمر برخی از آنها حتی به یک هفته هم نرسید. و ژاندارمری و پلیس تقريبا وجود خارجی نداشت، و از امنیت داخلی و خارجی نیز خبری نبود. نیروی نظامی از مشتی سرباز تعلیم نیافته تشکیل می شد که در بسیاری موارد معاش خود و خانواده خویش را از تخم مرغ فروشی یا هیزم شکنی و امثال آن تأمین می کردند و بابت حقوق خود آن هم فقط در مواقعی که چنین امکانی برای دولت وجود داشت آجر و خشت دریافت می داشتند.(بخش ۲: ایران در عصر انقلاب _ ص ۷۲ _ ۷۴)
مأخذ: پهلوی، محمدرضا. بسوی تمدن بزرگ. مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی با همکاری کتابخانه پهلوی. نوروز ۱۳۵۵ خورشیدی.
@atorshiz
بسوی تمدن بزرگ(شماره ۱)
#پهلوی
#انقلاب_سفید
#محمدرضا_شاه_پهلوی
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
راه پیمایی تاریخی ملت ایران از تاریکی به روشنایی و از انحطاط به عظمت
طبق برنامه ها و پیش بینی های ما جامعه ایرانی در آخرین دهه قرن بیستم یا سال ۲۵۵۰(شاهنشاهی) پا به دوران این تمدن خواهد گذاشت، و با این حساب راه پیمایی تاریخی ملت ایران از تاریکی به روشنایی و از انحطاط به عظمت تنها مستلزم گذشت دو ثلث یک قرن یعنی کمتر از حد متوسط طبیعی عمر یک نسل بوده است. برای یک ایرانی که در روزهای پیش از اسفند ۲۴۷۹ در یکی از بدبخت ترین و ضعیف ترین کشورهای جهان دیده به هستی گشوده امکان آن وجود دارد که در همین سرزمین به عنوان یکی از سعادتمند ترین و پیشرفته ترین ممالک دنیا چشم از جهان فرو بندد. (بخش ۲: ایران در عصر انقلاب _ ص ۷۲)
مأخذ: پهلوی، محمدرضا. بسوی تمدن بزرگ. مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی با همکاری کتابخانه پهلوی. نوروز ۱۳۵۵ خورشیدی.
@atorshiz
حکومتی خراب و نالایق (۱۲۱۹ _ ۱۲۲۱ خورشیدی. حکومت قاجار)
#قاجار
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
سرانجام باید گفت: کشور ایران و مردمش سابق بر این بسیار خوشبخت بوده اند. خداوند نیز بدانها احسانهای فراوان مبذول مي داشته که مدتها مباهات می کردند به عکس اکنون که در اثر حکومتی خراب و نالایق ایران رو به نیستی و زوال می رود و مردمش از خود بی خود گشته اند.(ص. ۴۲۰)
مأخذ: فلاندن، اوژن. سفرنامه اوژن فلاندن به ايران. ترجمه:حسین نور صادقی.چاپ سوم. ناشر: انتشارات اشراقی. سال ۱۳۵۶
@atorshiz
بیشتر مردم و بخصوص ملاها نمیخواهند جور دیگر باشد! – ۱۳۰۵ ه.ق.
#قاجار
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
مابین دانشمندان، منجم ازھمه مهمتراست. او ساعت مناسب را برای انجام کارھای مهم و آغاز حوادثی مانند عزیمت به سفر، ورود به محلی و دخول به منزلی را تشخیص میدهد. شماره منجمین هنوز زیاد است. منجمباشیؚ حاکمؚ فعلی (ظل السلطان) در نوع خود مردؚ باهوشی بود. اسطرلاب که ابزاری است با چندین صفحه مدور برنجی و دوائر و منحنیها و جداول متعدد بوسیلهی منجمین آنها طرح و ساخته میشود. بسیاری ار مردم عادی که باهوش هستند به ستارهشناسی اشتغال میورزند.
درشهر ۶۵ حکیم و ۲۴ جراح ھست. بهترین حکیمان جدید چند سالی زیر نظر پزشکان در اروپا (اغلب در پاریس) یا در تهران کار عملی کردہ و تربیت شدهاند. بقیه به آداب کهن سخت وفادار ماندهاند. چون بیشتر مردم و بخصوص ملاها نمیخواهند جور دیگر باشد، آنها ھیچ در فکر پیشرفت نیستند، معهذا برخی از دواهای فرنگی مانند گنهگنه و تریاک را پذیرفتهاند. (ص ۱۲)
مأخذ: هولستر، ارنست. ایران در یکصد و سیزده سال پیش. مترجم محمد عاصمی. تهران: مرکز مردم شناسی ایران. سال ۱۳۵۴
@atorshiz
من به فراموش شدگان می اندیشم. ما آنهایی هستیم که مالمان را گرفتند، کتکمان زدند، مثله مان کردند. هر رنجی را که بتوان کشید، ما کشیده ایم، هر تحقیری را که بتوان فرو داد، ما فرو داده ایم.
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
دیالوگ بی نظیری از استاد اکبر زنجانپور در تله تئاتر "لومومبا" به کارگردانی هوشنگ توکلی (سال ۱۳۶۲)
@atorshiz
در طول دوران قحطی اتفاقات تکاندهنده زیادی در سرتاسر خاک ایران افتاد
#قاجار
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
آثار شروع قحطی در سرتاسر کشور ایران درحال خودنمائی بود و آرام آرام چهره کریهش را به صورت جدیتر نشان میداد. دو سال تمام حتی یک قطره باران از آسمان به زمین نبارید. زمین و باغ و صحرا همه جا خشک و تفتیده، نه کِشتی، و نه حاصلی، نه خواربار و نه غلهای، انبارها خالی، حیوانات هم بیشتر بمصرف خوراک گرسنگان بیچیز رسید.
اندک چهارپایان باقیمانده هم جز پوست و استخوانی بیشتر نبودند و از شدت گرسنگی حال و توان حرکت و کار کردن نداشتند. [...]. در گوشه و کنار خیابانها و در میان چاله و رهگذر جادههای بیرون شهر همه جا اجساد چهارپایان از گرسنگی تلف شده و در حال حاضر متعفن گشته و در حال فساد به چشم میخورد. [...] در طول دوران قحطی اتفاقات تکاندهنده زیادی در سرتاسر خاک ایران افتاد که من به تعدادی از آنها که در ناحیه اصفهان و شیراز رخ داده اشاره میکنم.
مردم قحطی زده اغلب مجبور به خوردن علفهای خشک بیابان و برگ درختان شدند.
عدهای هم اقدام به خوردن نه تنها نعش حیوانات، بلکه جنازه انسانها کردند.
از همه بدتر حمله بعضی از قحطیزدگان به سوی بچههای آواره بود.
بدتر از آن فروخته شدن بعضی از اطفال و کودکان توسط پدر و مادر آنان به دیگران بود. به دفعات مختلف موارد آدمخواری دیده شد.
وجود جمعیت خیرخواهان حمایتکننده از قحطیزدگان هم که قدرت آنچنانی جهت پوشش کلیه نیازمندان نداشت، در نتیجه طول چندانی نکشید که بیماری تیفوئید، و دیفتری در میان قحطیزدگان بیچاره شیوع پیدا کرد و شروع به کشتار بی حساب از این محرومین کمتوان نمود. (ص ۲۹۲_۲۸۷)
مأخذ: ویلز، چارلز جیمز. ایران در یک قرن پیش (سفرنامه دکتر ویلز). ترجمۀ غلامحسین قراگوُزلو. تهران: اقبال. سال ۱۳۶۸
@atorshiz
شماره ۱۵
جایگاه و عناوین مهرداد بزرگ در علوم پزشکی
#مهردادیان
#پونتوس
جایگاه مهرداد ششم در تاریخ پزشکی است.نام مهرداد/ میثرادات/ میتریداتس ششم با پزشکی پیوند خورده است و وجهی نمادین در تاریخ پزشکی جهان دارد.در مطالعات اخیر،القاب متعددی برای این شخصیت تاریخی ذکر شده است: «پزشک »،« داروشناس» « اولین ایمنی شناس در تاریخ»«اولین سم شناس معرفی شده در تاریخ »،«پژوهشگر پزشکی »،«اولین سم شناس تجربی» ،«نخستین ایمنی شناس تجربی جهان»
📚سرچشمه:تبارشناسی معجون مثرودیطوس، اصالت و پیشینه تاریخی:میثرودیطوس یونانی یا مهرداد ششم ایرانی،برگ ۲۰۷@atorabanorg Читать полностью…
۱_زهرا علمدار دانشجوی دکتری، گروه تاریخ پزشکی، دانشکده طب ایرانی،دانشگاه علوم پزشکی ایران در تهران،انجمن علمی دانشجویی تاریخ پزشکی،داروسازی و دامپزشکی، مرکز پژوهشهای علمی دانشجویان، دانشگاه علوم پزشکی تهران
۲_فرزانه زارع پژوهشگر مستقل تاریخ علوم پزشکی تهران
۳_محمد مهدی پرویزی دانشیار، مرکز تحقیقات مولکولی پوست،دانشگاه علوم پزشکی شیراز، دانشیار مرکز تحقیقات طب سنتی و تاریخ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز،شبکه جهانی آموزش و پژوهش یوسرن ، دانشگاه علوم پزشکی هوشمند تهران
نام نامبارک دریای خزر
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
در جغرافیای تاریخی نامهای بسیاری برای دریای مازندران به کار رفته است اما دو نام توانسته اند تا امروز در کنار هم حضور داشته باشند (دریای خزر و دریای مازندران) اما چرا ما ایرانیان بايد از بکار بردن نام نامبارک دریای خزر اکراه داشته باشیم. ما در جنوب ایران مبحث خلیج فارس و خلیج عربی را داریم زیرا این مبحث برای ما مبحثی است زنده، ما به روشنی دشمنی ساکنان آنسوی دریای فارس را می بینم عربها چندین سال است که ادعای مالکیت جزایر سه گانه ایرانی تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی را می کنند این دشمنان تاریخی ایران زمین در چندین سال پیش بحرین که جزئی از خاک ایران زمین بود را از ما گرفتند و طبق همین موارد پیش آمده نسبت به نام خلیج همیشه فارس و مالکیت جزایر سه گانه بسیار حساس هستیم و طبق شواهد بیشمار تاریخی بر همه واضح و مبرهن است که نام دریای جنوب ایران دریای فارس یا خلیج فارس است.و نامیدن این دریا به نام تازیان نه تنها ظلم به مردم و سرزمین ایران است بلکه تحریف یک نام تاریخی است.ما در شمال میهن عزیزمان خطر پانتورانیسم را فراموش کرده ايم اصرار بر نامیدن دریای مازندران به نام یک قوم تاتاری و مغولی(خزران) گویا در حقیقت یک نوع از یاد بردن خطر پانتورانیسم است که چشم و گوش بر آن بسته ايم که نتیجه اش را امروزه با نامیده شدن دریای مازندران به نام دشمن تاریخی ایرانیان(خزران) شاهد هستیم.
سخنران: دکتر مهرداد ملکزاده
این سخنرانی در تاریخ ۵ اسفندماه سال ۱۳۸۶ در «همایش علمی و فرهنگی دریای مازندران» به همت انجمن اسلامی دانشجویان دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و دیدهبان یادگارهای فرهنگی طبیعی ایران در تالار فردوسى دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانى دانشگاه تهران برگزار گردیده است.
بدو گفت رستم،که مازندران
سپارم ترا از کران تا کران
ترا زین سپس بینیازی دهم
به مازندران سرفرازی دهم
فردوسی پاکزاد
@atorshiz
خلیج فارس در المسالک و الممالک_نوشته اصطخری
#اسنادمصور
#خلیج_فارس
#ایرانشناسی
#کتاب_مرجع
#تاریخ_ایران
نسخه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران. سده ۸ قمری. نسخه حاضر دارای ۱۳ نقشه جغرافیایی می باشد.
@atorshiz
حوزه های دفاعی ارتش ایران بر اساس تحقیقات بریتانیایی ها در خلیج جاویدان فارس در اوایل قرن بیستم
#اسنادمصور
#کتاب_مرجع
#خلیج_فارس
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
منبع:
IOR/MIL/14/15/37
(اسناد کتابخانه ملی قطر)
@atorshiz
نظر آیت الله خمینی در مورد موسیقی:
#انقلاب_۵۷
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
از جمله چیزهایی که مغزهای جوانان را مخدر است و تهدید می کند موسیقی است. موسیقی اسباب این می شود که مغز انسان وقتی چند وقت به موسیقی گوش بدهد تبدیل می شود به کسی که جدی نیست!!!
@atorshiz
پول در مملکت مثل خون است در بدن که زندگی مملکت با حرارت و دوران آن است. این ترتیب که میبینم در اندک زمان این مشت نقد ایران شکسته و سوخته و فنا میشود
#سفرنامه
#قاجار
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
پس شاه مشغول شد به دیدن سکهها و با کمال دقت تماشا میکرد و از هر یك میپرسید: «اسم آن چیست و مال کدام دولت است و چه قیمت دارد و با پول ایران چقدر میشود؟»
یکان یکان بیان کردم.
بعد پرسید: «چند سال است از ایران رفته بودی؟»
گفتم: «هجده سال»
گفت: «حال آن وقت ایران با الان تفاوت پیدا کرده است؟»
با تمام توصیههائی که به من شده بود نتوانستم تقیه نموده و حق را پوشیده بدارم لذا با خود گفتم به گذار تا در مقابل تمام تملقگوئیهای دیگران یک نفر هم برای یکبار حقیقتی را بگوش شاه برساند. شاید بیاثر نباشد.
گفتم: «بلی بسیار، یکی از تغییرات مهم در این چند سال که خوب به چشم میخورد تنزل ارزش پول است. پول در مملکت مثل خون است در بدن که زندگی مملکت با حرارت و دوران آن است. این ترتیب که میبینم در اندك زمان این مشت نقد ایران شکسته و سوخته و فنا میشود و این کار عاقبت خوشی ندارد».
روی به سپهسالار کرده فرمود: «خوب جوان است و قابل نگاهداری است، نگاهش میدارم»
عرض کردم: «قابل هیچگونه نوکری نیستم»
فرمود: «بهتر از گدائی است»
عرض کردم: «ما آبروی فقر و قناعت نمیبریم / با پادشه بگوی که روزی مقرر است»
فرمود: «کسیکه این قدر انگشت به کون دنیا کرده درویش نمیشود!»
پس مرخص فرمودند به منزل بازگشتم. (ص ۷۲_۷۳)
مأخذ: سیاح، حمید. خاطرات حاجسیاح یا دورهٔ خوف و وحشت (چاپ دوم). به تصحیح سیفالله گلکار. تهران: انتشارات امیرکبیر. سال ۱۳۵۶
@atorshiz
«نامه سلطان بایزید دوم عثمانی به الوند شاه بایندری»
-حاکم عثمانی در نامهای که به زبان فارسی هست به الوند شاه بایندری( پسر دایی شاه اسماعیل صفوی) هشتمین پادشاه سلسلهی آققویونلوها ، از الوند شاه با عنوان شهنشاه ایران یاد میکند.
-در میان نامه چند بیت شعر با این مضمون نوشته شده است:
شهنشاه ایران خدیو عجم/خداوند مُلک و سپاه و عَلَم
سرافراز آفاق الوند شاه/ ولایتستان و مَمالکپناه
جهانگیر سلطانِ با عدل و داد/ تَهَمتَن شکوه و غضنفر نهاد
فروزندهی گوهر داوری/فرازندهی تخت بایندری
برآرندهی تیغ خونین به چنگ/شکافندهی قلب دشمن به جنگ
📚 سرچشمه: کتاب منشآت السلاطین اثر فریدون بیگ احمد ، نسخه خطی دانشگاه استانبول به شمارهNEKTY05946
@atorabanorg
بسوی تمدن بزرگ(شماره ۵)
#پهلوی
#انقلاب_سفید
#محمدرضا_شاه_پهلوی
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
احساس حقارت یک ملت(شماره ۴)
همه این کمبودهای مادی و معنوی با فراوانی کامل فساد، ارتشاء، دروغ، نفاق، تفرقه، تریاک و انواع خرافات همراه بود. اینها عناصر یک استراتژی کلی با هدف تثبیت عقب ماندگی ملت ایران بودند که در اجرای آن، سیاستهای استعماری خارجی و منافع مشترک مقامات حاکمه کشور و خانها و بسیاری از ثروتمندان بزرگ به طور عمد، و جهل و ناتوانی و بی خبری مردم به صورتی غیر ارادی، دست به هم داده بودند. نیروهای ارتجاعی که همیشه و همه جا با هر تحول مثبتی در وضع اجتماع مخالفت دارند امکان عمل نامحدود داشتند. نوکری بیگانه و سرسپردگی به قدرت های «صاحب» و جاسوسی برای خارجی، تدریجا به صورت مزیتی درآمده بود که هر کسی نمی توانست به آسانی افتخار آن را داشته باشد. مجموع این عوامل بدبختی و ضعف و پریشانی، تکرار پیاپی تحقیرها و شکست های ملی، رواج روز افزون بیدادگری ها و تبعیض و دروغ، فساد و پستی دستگاه حاکمه، قدرت بی چون و چرای بیگانگان و سرسپردگان آنان، سرانجام آن نتیجه ای را به بار آورده بود که از دیدگاه استعماری کمال مطلوب برای تضمین اسارت یک کشور است، و «احساس حقارت» نام دارد. با تعمیم چنین احساسی، هر ملتی به آسانی غرور ملّی و عزت نفس و شرافت انسانی خود را از دست می دهد. و در نتیجه هر ظلمی را که بدو وارد شود به صورت خواست سرنوشت، بدون ابراز واکنشی می پذیرد. وقتی که یک اجتماع بدین مرحله روانی پا گذارد، زوال آن قطعی و اجتناب ناپذیر است، درست مانند قطعی بودن مرگ. بیماری که اصولاً اراده زنده ماندن را از دست داده باشد. (بخش ۲: ایران در عصر انقلاب _ ص ۷۷ _ ۷۸)
مأخذ: پهلوی، محمدرضا. بسوی تمدن بزرگ. مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی با همکاری کتابخانه پهلوی. نوروز سال ۱۳۵۵ خورشیدی.
@atorshiz
بسوی تمدن بزرگ(شماره ۳)
#پهلوی
#انقلاب_سفید
#محمدرضا_شاه_پهلوی
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
احساس حقارت یک ملت(شماره ۲)
در ارتش ایران بیش از چند توپ کهنه و چندصد تفنگ مندرس وجود نداشت، و روحیه افراد آن نیز در حد اعلای ضعف بود. نیروی قزاق در فرمان افسران روس بود و«پلیس جنوب» که به دست انگلیس ها تأسیس شده بود فقط از رؤسای انگلیسی خود دستور می گرفت. وقتی که در جنگ جهانی اول با وجود اعلام بی طرفی ایران این کشور میدان تاخت و تاز روسیه و انگلستان و عثمانی قرار گرفت، تنها نیروی مسلحی که در مملکت وجود نداشت نیروی نظامی خود ایران بود. از نظر امنیت داخلی اختیار راههای کشور در دست راهزنان با عشایر یاغی و اختیار شهرها در دست اوباش یا به اصطلاح چاقو کشان محله ها بود. برای رفتن از تهران به مشهد تنها طريق مطمئن مسافرت از راه روسیه بود، بدین ترتیب که مسافران می بایست از بابلسر که در آن هنگام به صورت مبداء این سفر «مشهد سر» نام داشت، دریای خزر را با کشتی های مسافری روسی طی کنند و از راه ترکستان روس به مشهد بروند. برای رفتن به خوزستان نیز می بایست از راه عثمانی به بین النهرین و از آنجا به این منطقه رفت. در سایر راههای کشور وضع به هیچ وجه از این بهتر نبود و قتل و غارت مسافران از امور جاری و روزمره مملکت محسوب می شد. در داخل شهرها، روال کار طوری بود که حتی در پایتخت کشور مردم پس از غروب آفتاب جرات بیرون آمدن از خانه خود را نداشتند، زیرا نه تنها اشرار و اوباش بلکه حتی خود گزمه ها و داروغه ها نیز خطری برای آنها بودند. عدم امنیت منحصر به جنبه مادی آن نبود، بلکه از امنیت قضایی و طبعاً از امنیت اجتماعی نیز نشانی دیده نمی شد. قانون «کاپیتولاسیون» اتباع خارجی را تحت حمایت خویش داشت. و سرنوشت مردم خود ایران نیز نه در محاکم صلاحیت دار - که وجود خارجی نداشت - بلکه به میل و اراده خان های عشایری یا اربابان و ملاکان و اشراف و «حکام شرع» (که غالباً قانون شرع برای آنان فقط مفهوم دفاع از منافع خصوصی یا دسته جمعی خودشان را داشت) تعیین می شد. تنها قانونی که با قاطعیت اجرا می شد قانون تعدی و اجحاف زورمندان نسبت به ضعیفان بود. امنیت اجتماعی حتی به صورت عنوان ساده آن اصولا برای مردم ایران ناشناخته بود. در رژیم فئودالی، خانخانی، حد اعلای اختلاف طبقاتی، فقدان قدرت قضایی، و بی اطلاعی عمومی از حقوق حقه خود، طبعاً انتظار عدالت اجتماعی را حتی در ابتدایی ترین و محدودترین صورت آن نمی شد داشت. (بخش ۲: ایران در عصر انقلاب _ ص ۷۴ _ ۷۵)
مأخذ: پهلوی، محمدرضا. بسوی تمدن بزرگ. مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی با همکاری کتابخانه پهلوی. نوروز سال ۱۳۵۵ خورشیدی.
@atorshiz
کتاب امپراتوری دریای سیاه. شکوه و زوال دنیای مهرداد کبیر
#مهردادیان
#پونتوس
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
◻️نویسنده: دوان دبلیو. رولر
مهرداد ششم رهبری حیله گر و بی رحم ، استراتژیستی ماهر ، دانشمندی که علاوه بر این که به خاطر مطالعات کاربردی اش در مورد سموم ، گیاه شناسی و..... مشهور بود بلکه دیرپاترین و یکی از قدرتمندترین دشمنان روم بود. جاه طلبی های او مسیر تاریخ را از روم به ایران تغییر داد.
رولر متخصص تاریخ و تمدن جهان باستان مدیترانه و استاد بازنشسته دانشگاه ایالتی اوهایو است. او تحقیقات باستانشناسی را در منطقه شام، یونان، ایتالیا و ترکیه انجام داد.وی مورخ و متخصص ادبیات کلاسیک، بر اساس منابع رومی و یونانی و همچنین شواهد باستانشناسی و سکهشناسی، تاریخ شکوه و زوال پادشاهی مهرداد را با جزئیات درگیریهای نظامی، بازیهای قدرت بسیار پیچیده و حیات فرهنگی شکوفای پونتوس را استادانه به نگارش درآورده است.
@atorabanorg
از ترس است که مرتکب هیچ اعمالی نشده و آرامش همیشه برقرار می گردد
#سفرنامه
#قاجار
#ایرانشناسی
#تاریخ_ایران
در شرق که به قول خودشان قانون آزاد است مطیع اراده های نفسانی و شهوات بی معنی می گردند، هیچ وقت از روی منطق و عادلانه قضاوت نمی کنند. قاضی از حد خود خارج می شود و هیچ به فکرش خطور نمی کند که قضاوت غلط کرده. وقتی پرسیده شود به چه سبب خلافی که مستوجب چنین مجازاتی نبود بدین عقوبت رسیده، می گویند باید با آن چنین کرد تا دیگران عبرت گیرند. اغلب باید گوشمالی به این مردمان ناهنجار و نامطیع داده شود تا دست از پای خود خطا نکنند و هرگز بفكر اغتشاش نیفتند. از ترس است که مرتکب هیچ اعمالی نشده و آرامش همیشه برقرار می گردد.
مأخذ: فلاندن، اوژن. سفرنامه اوژن فلاندن به ايران. حسین نور صادقی. چاپ سوم. ناشر: انتشارات اشراقی. سال ۱۳۵۶
@atorshiz