aasheghoneh | Unsorted

Telegram-канал aasheghoneh - 🌹 عاشقــღـونه

124

✔ ❣...و عشـღــق            صدای فاصله هاست صدای فاصله هایی که غرق ابهامند. نه ,صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر ❣ همیشه عاشـღــق تنهاست... ❣ . . . . . . . . . . #leave Chnnel

Subscribe to a channel

🌹 عاشقــღـونه

📝

خدای خوبم، صدای مارا از این نقطه‌ی ناپایدار جغرافیا می‌شنوی؟ راستش را بگو، گممان کرده‌ای؟ برایت لوکیشن بفرستیم؟ آتش روشن بکنیم؟ چه کار کنیم که ببینی‌مان؟!
دارم با تو حرف می‌زنم خدا! تویی که حتی در نهایت انکار هم آخرین امید و امن‌ترین تکیه‌گاهی، تویی که قادر مطلقی و خودت گفتی برای ما بسی... بس باش خدا جان! اینکه دستمان از علم روز جهان کوتاه مانده را خودت درستش کن، خودت درمان باش و نگذار بیش از این‌ها ناامید شویم و شادی را گم کنیم.

راستی! اگر این شب‌ها حواست بیشتر به زمین و آدم‌هاست، لطفا فرق نگذار و همانقدر که هوای آن‌وری‌ها را داری، هوای ما را هم داشته‌باش‌.
به خودت قسم که دلم لک زده از خانه با ذوق بزنم بیرون، بدون ماسک و نگرانی...
و آدم‌های شاد و آرام را ببینم که با خوشحالی همه جا فرش پهن کرده و دارند تخمه می‌شکنند و چای می‌نوشند.
خواسته‌ی زیادی‌ست خدا؟
دوست دارم ببینم تعادل و سلامت و آرامش، در تمام سرزمینم برقرار است و هیچ‌کس چشمش به دست‌های هیچ‌کس نیست، که شرایط و اوضاع همه خوب است و می‌شود از تماشای خوشی‌های کوچک زندگی لذت برد و لبخند زد.

خدای خوبم! ما اینجاییم: دقیقاً جنوبِ دریای خزر، شمالِ خلیج فارس و جنوب شرقیِ رود ارس. ما را پیدا کن و برامون نیروی نجات بفرست، کشتی نجات هم فرستادی چه بهتر...

" الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ"

ما اینجا همچنان منتظریم ، منتظر نجاتی از جانب تو ؛ خدای خوبم ؛ بشنو ما را
💔💔💔

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

رفت...

💔

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

خدایا
تا جوونیم یه حالی بهمون بده ...

چقدر من این مکالمه رو دوست دارم ❤️❤️

💟

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

#ویدئو_استوری (پروفایل)

بارالها
از کوی تو بیرون نشود پای خیالم
نکند فرق به حالم چه برانی چه بخوانی
چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی
نه من آنم که برنجم نه تو آنی که برانی

♥️

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

الهی
در روز 13بدر
غماتون گره بخوره
به هر چی شادیه
درداتون گره بخوره
به هرچی سلامتیه
ودلاتون گره بخوره
به هرچی خوبی و زیباییه
🍃🌱

💟

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

خدایا
آنگونه زنده‌ام بدار که ✨
نشکند دلی از زنده بودنم 💫
و آن‌گونه بمیرانم که کسی ✨
به وَجد نیاید از نبودنم 💫

الهـــی آمیـــن

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

Strong people break too. They just rebuild themselves and move on.

افراد قوی هم می شکنن.
اونا فقط خودشون رو بازسازی می کنن و ادامه میدن.

💔😊

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

اگر زورت به تحریم ها نمی رسد، اگر سیاستمداران به حرف هایت گوش نمی دهند، اگر نه اقتصاد درست می شود، نه حکومت، نه دولت، نه مردم؛ اگر افسردگی و ناامیدی و بیچارگی خزیده توی رگ‌هایت و تو هر روز کمتر از دیروز زنده ای؛ اگر نه پول روانشناس داری نه اعتقاد به دارو ؛ بلند شو برو عطاری یک سیر بذر شاهی بخر شش هزار تومن و یک کم تخم گشنیز هم و آنها را توی گلدان هایی کوچک بکار. هر چقدر هم که اوضاع خراب باشد شاید یک پنجره داشته باشی با کمی نور. این همه خاک را هم که هر روز بر سر می کنیم،کمی اش را در گلدان بریز و چند قطره آب
چند روز بعد با خودت می گویی یعنی من از این بذرهای کوچک هم کمترم که سبز شدند!
امیدواری و سماجت درسی ست که من از بذرهای کوچک می گیرم.
هر چقدر جامعه تلخ‌تر شود مصاحبتت را با گیاهان بیشتر کن، آنها بیشتر از آدم ها راز بقا را می دانند.
آنها غر نمی زنند، آنها می رویند.
ما که به مشتی بذر شاهی و گشنیز دلخوشیم نه به خاطر این است که مبتذلیم و نادان؛ ما به روییدن و رویاندن پایبندیم چون به زندگی قول داده ایم که زندگی کنیم،هیچ چیز و هیچکس باعث نخواهد شد که به زندگی خیانت کنیم.
ما سر قول خویش مانده ایم.

💟

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

امروز که زنده‌ای، زندگی کن.
فردا خواهی مرد، همان‌طور که یک ساعت پیش بایست مرده باشی.

وقتی که سراسر زندگی‌ات در برابر ابدیت لحظه‌ای بیش نیست، چه جای آن است که خود را عذاب دهی؟

📘 جنگ و صلح
✍🏻 لئو تولستوی

🌺

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

📝

می دونی آدما وقتی میگن مثل کوه پشتتیم، دروغ نمیگن، قول الکی نمی دن. فقط کوههاشون مثل همدیگه نیست.
مثلا بعضی هاشون همیشه قرص و محکمن و از کنارت جُم نمی خورن.
بعضی هاشون هم درسته پشتتن، ولی انقدر بزرگی و سر ِ افراشته ی رو به آسمونشون رو به رُخت می کشن، که خودشون کم کم میشن معضل زندگیت.
بعضیاشون توی نگاه اول، انگار دلشون از سنگه و اخلاق و راه و طریقشون صعب العبور. ولی سخت گیریاشون فقط بخاطر اینه که تو رو به اون قله ی زندگی ای که خودشون تجربه کردن برسونن.
بعضی هاشون خیلی خوبن. مهربونن و خسته. شبیه یه کوه آتشفشان بزرگن که یه روز انقدر دلتنگ شده که دیگه تحمل سنگینی بغضش رو نداشته. بعد توی یه شب پاییزی، روی یه پل عابر پیاده ی خلوت، سرشون رو روی میله ها گذاشتن و یه ساعت تموم گریه کردن و هرچی که تو دل و ذهن و خاطراتشون بوده رو سوزوندن. وقتایی که دلمون میگیره، حرف زدن با اینا می تونه خیلی آروممون می کنه.
ولی می دونی بدترینشون کدومان؟! بدترین کوهها، همون کسایی هستن که میان توی زندگیمون و کاری میکنن که حس کنیم اگه نباشن چقدر پشتمون خالی میشه، که اگه نباشن هیچ کاری جز فکر کردن بهشون نمی تونیم بکنیم، که بدون ِ تکیه کردن بهشون کمرمون راست نمیشه. اون موقعست که فکر میکنیم، دنیا چقدر شبیه آب تنی کردن و آفتاب گرفتن توی ساحل ِ گرم ِ یه اقیانوس بزرگ، همراه با تنها آدم ِ زندگیمونه.
بی خبر از اینکه یه روزی می رسه که همین تکیه گاه، تبدیل میشه به یه کوه یخ، وسط یه اقیانوس خلوت، که توی یه شب سرد هی دورتر میشه و ما رو با این فکر تنها می ذاره که،
"آدما کوه هاشون مثل همدیگه نیست. ممکنه بعضی هاشون، شبیه یه کوه یخ بشن وسط زندگیت."

💟

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

📝

دوست من! نمی توانم برایت زندگی ایی آرزو کنم که بی خزان و بی زمستان باشد. نمی توانم بگویم سالی پر از فقط شادی و موفقیت داشته باشی! نمی شود، بگویم برایت سالی پر از ثروت و سلامت می خواهم
من و تو می دانیم که زندگی بسیار زیبا، اما دشوار و شکننده است! می دانیم قرار است همانطور که گاهی موفق می شویم، جاهایی هم موفق نشویم، یا دست کم رسیدن به برخی خواسته ها و آرزوهای مان را مدتی به تعویق بیندازیم.
یاد گرفته ایم که بیماری هر از چند گاهی در ما، یا یکی از عزیزان و دوستان مان، میهمان می شود تا درسهای سخت انسان بودن را مرور کنیم.
می دانیم که گاه با داشتن مال و گاه به نداشتنش، گرفتار می شویم.

می دانیم ازین بهار تا آن بهار، فاصله ای است؛ پر از ماجراهای تلخ و شیرینی که بسیاری از آنها خواست و انتخابِ ما نیستند، اما گریز ناپذیرند.
نمی خواهم بگویم تو را به خدا می سپارم و خیالت راحت باشد که خدا نمی گذارد هیچ اتفاق بدی برایت رخ دهد! چون می دانم که ناخواستنی ها، همانقدر فراوانند که سپردن های نارس و فهم ناشده ی ما!

دیگر آنقدر بزرگ شده ایم که بفهمیم در هفت سین، چیزهایی را می چینیم که هراسِ نبودن، کم شدن یا از دست دادنشان را داریم.
آنقدر تجربه داریم که درک می کنیم، مردم این بهانه های خوشرنگ و شاد را همچون فرصتی مهم تلقی می کنند؛ برای اینکه، خودشان را به آن راه بزنند؛ که انگار قرار است زندگی طبق آرزوها، شادباش ها، تبریکات، تهنیت ها و مبارک بادهای ما بچرخد! (و شاید این خود نمایش قدرت اُمید در انسان باشد، که به رویارویی هر احتمالی، با لبخند می رود!) آرزو می کنم، آنقدر به خودت رسیده باشی و برسی؛ آنقدر خدا در خودت داشته باشی و بیابی، و آنقدری در قلبت آگاهی و در ذهنت روشنایی باشد و بیاید که تمام زندگی را هر طور که پیش رود؛ مشتاقانه، اُمیدوارانه، سرافرازانه و عاشقانه، زندگی کنی..

پیشاپیش سال نو مبارک 🍀

💟

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

هیچ‌وقت آخرین‌ها رو دوست نداشتم..
آخرین روزهای سال ..
آخرین ساعات روز ..
آخرین لحظات ...
آخرین‌ها همیشه غم انگیزن حتی اگه بعدشون شروع خوبی باشه..
آخرین روزهای اسفندم همینطوره؛
غم انگیزه، چون بوی تموم شدن میده..
بوی از دست دادن..
بوی آخر خطه..
آدما آخر خطُ دوست ندارن ..
حتی اگه پشت سرشون یه دنیا غم باشه..
همیشه وقتی آخرش برسه،
یه جامونده‌‌‌هایی هست..
یه کارهای جامونده،
یه حرفای جامونده،
یه حس‌های جامونده...

👤 💔

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

وقتی طرفت میره دوست داشتنت می مونه رو دستت
نمی دونی باید باهاش چیکار کنی...!

نمی تونی بندازیش توو سطل زباله
حتی نمی تونی بندازیش ته یه کمد و درو ببندی...

انگار می چسبه کف دستت...
با هیچ روشی کنده نمیشه...
هر دفعه دستاتو میمالی به هم یه خاطره میاد رو ،
داغ میشه و کف دستتو می سوزونه؛
می بینی خودش نیست اما دوست داشتنت هنوز هست...
از سرمای نبودنش دستات یخ می کنه انقدر که جای خالیشو یه گوله یخ میگیره...
هر چی زمان میگذره این گوله یخ کوچیک و کوچیک تر میشه
بالاخره یه روزی میرسه که میشه یه قطره آب،
بخار میشه و از رو دستات میپره...

اما اون روز کِیه؟
هیچکس زمان دقیقشو نمی دونه!


💟

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

اگر تغییر نكنیم رنج میبریم !

باید تغییراتی را در نوع نگاهمان
به وجود آوریم.

کليدهاي اين تغيير عبارتند از:
كلید اول: خواستن
كلید دوم: خالی كردن ذهن از تعصب ها
كلید سوم: داشتن باور مثبت نسبت به خود
كلید چهارم: دست به عمل زدن

به یاد داشته باشیم كه عظمت زندگی
به علم نیست به سن هم نیست ؛ به عمل است...!

❤️

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

📝

آدم دوام آوردنش را به اشتیاق‌ها مدیون است، و تو این را تنها وقتی می‌فهمی که دیرزمانی بمانی بی‌ اشتیاق. این که در طول روز به نوشیدن کسی فکر نکنی، این که دلت نخواهد زمان را و مکان را دور بریزی و برهنه در ساحل بدن کسی آفتاب بگیری، این که شب در مصاف بی ‌خوابی تنت از فکر بوسه ای داغ نشود، و این که در هجوم درد و اندوه و رنج، فکر کردن به دوباره دیدن کسی - حتی ممنوع، حتی غریب،حتی اشتباه- نهیبی به هجوم آزارهای تن و روح نباشد. اشتیاق مجال تنفس آدمیزاد است، آدمیزادِ تنها، آدمیزادِ زیر لجن ها مدفون.

سالهاست تجربه می‌کنم ما تنها با اشتیاق‌هاست که چنین طاقت می‌آوریم. با تمایل ها. با تندشدن ضربان قلب. با فکرهای دلخواه، در جهانی که سخت نادلخواه است. با تصور رقص سرانگشتان روی پوست تن آدم عزیز. با هجوم بی‌گاه علاقه. با میل تن. با میل روح. با خیال نوازش. با دویدن خون زیر پوست صورت از فکر آن لحظه که نفسهای تندمان بشارت یکی شدن است.

بله، عزیزدلم که لابد عمری نور قلب کسی بودی و نمی‌دانستی، من فهمیده‌ام و پذیرفته‌ام آدم بی‌اشتیاق، رنجور می‌شود. فرسوده می‌شود. برای همین است که هر روز موهایم سپیدتر می‌شوند، و خوشحالم که کسی به تماشای معابد متروک علاقه ندارد...


💟

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

📝

می‌رفتیم احیا، می‌نشستیم در صحن خنک امامزاده صالح، چشمی تر می‌کردیم و استغاثه‌ای و چشم امیدی به دست یاری خدایی که آن‌وقتها هنوز بود.

استخوان سبک می‌کردیم به قول مادربزرگ.
گریه می‌کردیم و استغفار می‌کردیم و به خدا و خودمان قول می‌دادیم کمتر گناه کنیم، و می‌دانستیم سر قولمان نمی‌مانیم.
دلمان اما گرم بود به خدای مهربانی که همه‌ی بدی‌ها را مادرانه از یاد می‌برد و در سرنوشت سال بعدمان خوشی و برکت می‌نوشت.

کجا گم شدند آن دل‌های ساده‌ی مومن؟
آن خدای بخشنده کجا سفر کرد که برنگشت؟
کدام واقعه رخ داد که زائران ساکت تاریکی شدیم، بی هیچ هراسی از بدترین فرداها؟
روحمان کجا قطع نخاع شد که دیگر نه دلمان لرزید و نه صورتمان تر شد؟
کدام توفان گلهای سرخ امید را از دلمان چید؟
بعد از کدام جنون کشف کردیم زخمی که باشی کسی به کمکت نمی‌آید و خدا حتی اگر بیاید، نه به تو، که به زخمت کمک خواهد کرد؟

من دلم برایت تنگ شده خدا.
بیا امشب برویم منِ آن‌وقتها را پیدا کنیم که از تو ناامید نشده بود، تویِ آن‌وقتها را پیدا کنیم که سرد و عبوس و ساکت نبودی.
با هم بنشینیم به تماشای معاشقه‌ی گرمشان.
حالش را داری یا نه؟
چای دم کنم، بنشینیم در همین تاریکی از تنهایی حرف بزنیم؟
یا همین عیسای مصلوب بمانم که زیرلب با درد زمزمه می‌کند ایلی، ایلی، لما سبقتنی؟ پدر، چرا تنهایم گذاشتی...

آن‌وقتها یک جای دعا نوشته بود یا رفیق من لا رفیق له.
بی رفیق نمانی خداخوشگلم ، بی رفیق نمانی.
همیشه روی من حساب کن، حتی حالا که پاک از هم ناامید شده‌ایم...


💔💔

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

چندثانیه آرامشِ خیال...☕️🍃

تقدیم به تو
❤️❤️

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

#استوری

❤️❤️

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

#موزیک_استوری

❤️❤️

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

سیزده بدر ، سال دگر
هیچ کس نباشد در به در
از عشق و مهر و عاطفه
قلبی نباشد بی اثر
خاموش و سرد و ناامید
هرگز نباشد یک نفر
هرگز نیفتد یک درخت
از ضربه ی سرد تبر
از جنگ و خونریزی ، زمین
خالی بماند سر به سر
هرگز نماند کودکی
بی سایه ی سبز پدر
تنها دلی که عاشق است
باشد به هر جا معتبر
از جان پاک عاشقان
باشد جدا شر و خطر
چشم انتظار هر آن که هست
آید عزیزش از سفر
بی غصه باشند مردمان
سال دگر سیزده بدر

سیزده بدر مبارک🍃

💟

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

این کلیپ تجربه و حاصل ۵۰ سال زندگی است

به معنی واقعی کلمه زندگی کنیم ❤


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️❤️

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

📝

داستان از این قرار است
وقتی کسی سعی می کند خودش را از ما دور کند ما می دویم به دنبالش...
قطعا کسی که پا به فرار گذاشته قدرت دو چندانی پیدا کرده در دویدن٬
قطعا دنبال کردن آدمی که از ما گریخته عصبیتی به همراه دارد که دویدن را سخت می کند پس دست به بازی دیگری میزنیم...
با مظلوم نماییِ سازمان یافته٬ آدم رفته را از نصف راه برمیگردانیم...
آدمی که نصفش رفته و نصف دیگرش به ترحم و عذاب وجدان مانده یکجور سردی و دلزدگی دارد
که با خروار خروار محبت های دو چندان شده ما گرم که هیچ حتی وِلَرم هم نمیشود...
از این به بعد رابطه میشود کولی دادن و کولی گرفتن...
آدم یکبار رفته چند بار دیگر هم میرود
با هر بار رفتنش کفه وادادن هایمان را سنگین تر می کنیم و برش میگردانیم...
یک روز دیگر نه جای خالی برای این کفه می ماند، نه توانی بر شانه هایمان و نه شأن و آرامش و قدرتی که جذب کند طرف مقابل را...
آدمی که ماه ها پیش روحاً رفته امروز به تمامی میرود...
گاهی ما با دیر رها کردن از خودمان و دیگری یک هیولا میسازیم با قدرت ویرانگریِ نا محدود

💟

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

📝

ما هم در داستان خیلی‌ها همان آدم‌های بدی بودیم که ندیدند، نشنیدند، نخواستند، دوست نداشتند و بدون دلیل قانع‌کننده‌ای رفتند.
هر زمان که خواسته نمی‌شویم و دوست داشته نمی‌شویم و رنج می‌بریم و ترک می‌شویم؛ یادِ تمام زمان‌هایی که خودمان در همان جایگاه قرار داشتیم بیفتیم، منطق و احساساتمان را واسطه کنیم و به این نتیجه برسیم که تمام پس زده شدن‌ها دلیل نمی‌خواهد و قرار هم نیست کسی که در موقعیتی و به دلایل معلوم و نامعلوم دوست داشته نمی‌شود، در تمام شرایط و برای تمام آدم‌ها دوست نداشتنی و ترک شدنی باشد. آدم‌ها نمی‌توانند همه را دوست داشته‌باشند و پای هر رابطه‌ای بایستند و جوری رفتار کنند که فرد مقابلشان با توجه به روحیات و تصورات خودش، انتظار دارد.
ما همه در شرایطی، بی آن‌که بخواهیم، آدمِ بدِ داستان کسی بودیم و بی‌آن‌که خنجری به دست گرفته‌باشیم، به آدم‌ها زخم زده‌ایم؛ چرا؟ - چون آدم‌ها با توجه به برداشت‌ و احساس‌ و توقعات خودشان از اتفاقات آسیب می‌بینند و معمولا حجمِ وقایعِ رخ داده، با وسعتِ رنج و اندوهِ وارده به روانِ آدم‌ها، مطابقت ندارد!
که گاهی آدم‌ها از کاهِ محبت ما، کوه می‌سازند و رفتن و نخواستنِ ما کاهی را به دست باد نمی‌سپارد، کوهی را درون آدمی ویران می‌کند...


💟

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

I want you
I need you
I miss you.


❤️

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻯ ﺍﻣﺴﺎﻟﻢ،
ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻤﺎﻡ ﺍَﺷﻜﻬﺎﻯ امسالم
ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﺩﺭﺱ ﻫﺎﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺍﻣﺴﺎﻟﻢ،
ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻳﺎﺩﻡ ﺩﺍﺩﻯ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ
ﻫﻤﻴﺸﻪ...

ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻜﻮﻓﻪ ﻫﺎﻯ ﺍﻳﻦ ﺑﻬﺎﺭ،
ﺁﺭﺯﻭ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻯ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ،
ﮔﺮﻳﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﻮﻕ،
ﺁﺭﺍﻣﺸﻰ ﺑﻪ ﻗﺸﻨﮕﻰ ﺭﻧﮕﻴﻦ ﻛﻤﺎﻥ ﺩﺍﻧﺎﻳﻰ،
ﺑﻴﻨﺎﻳﻰ ﻭ ﻣَﻨِﺸﻰ ﺑﻪ ﻭُﺳﻌﺖ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺟﻬﺎﻥ،
ﻭ ﺧﻠﻮﺕ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻗﺸﻨﮕﺘﺮین ها ﭘﺮ ﺑﺸﻪ...

ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺧﺪﺍﯾﺎ
ﻫﺮﮔﺰ ﻧﮕﻮﯾﻢ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﮕﯿﺮ ؛
ﻋﻤﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯼ،
ﺭﻫﺎﯾﺶ ﻣﮑﻦ!

ﺧﺪﺍﯾﺎ
ﻣﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺗﺎ ﻗﻠﺐ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﺍ ﺷﺎﺩ ﮐﻨﻢ؛
ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ جدید،
ﻣﺸﮑﻼﺗﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﺳﺎﻥ،
ﺩﻋﺎﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ،
ﻭ ﺩﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﺎﺩ ﮔﺮﺩﺍﻧﯽ.

سال نو مبارك🍃

💟

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

📝

خب، هر جور كه حساب كنى عوض شدن يك فصل اتفاق مهمى نيست. به حكم چرخش زمين به دور خورشيد و طى يك فرايند تكرارى، زمستان مى‌رود و بهار مى‌آيد. تازه اين «زمستان» و «بهار» هم چندان ربطى به معنايى كه براى‌شان درست كرده‌ايم ندارند. چه بسا زمستان‌هايى كه هنوز به اسفندشان نرسيده هوا گرم شده و درخت‌ها جوانه زده‌اند، و چه بسا بهارهايى كه بعد از ارديبهشت‌شان هم برف باريده و شال و كلاه‌ها را بيرون كشيده است.

تعطيلات چندروزه را هم هر وقت ديگر سال مى‌شود به راه انداخت. چه بسا تعطيلات تابستانى يا مسافرت زمستانى بيشتر هم خوش بگذرد. كار و بار قبل و بعد از لحظه‌ى تحويل سال كمابيش همان است كه بود. درآمدها همان، هزينه‌ها حتى بيشتر. بعد از آمدن بهار، شيرهاى آب باز هم چكه مى‌كنند، اتومبيل‌ها در جاده‌ها خراب مى‌شوند، غده‌هاى سرطانى به پيش مى‌روند و آدم‌ها در خواب مى‌ميرند. راستش را اگر بخواهيد، هيچ معجزه‌اى در ساعت و دقيقه و ثانيه‌ى لحظه‌ى تحويل سال وجود ندارد. پس چيست كه ما را در آستانه‌ى اين اتفاق معمولى به جنب و جوش مى‌اندازد و به تكاپو وامى‌دارد؟

به گمانم ما - خودمان، نه فصل و تقويم و هوا - دوست داريم كه اين اتفاق، «اتفاق» باشد. اين‌جورى بگويم: ما «نياز» داريم كه يك روز و ساعت معمولى را«خاص» قلمداد كنيم و آن را نشانه بگذاريم. مثل تمام «از همين شنبه»ها و «از همين هفته»ها كه هيچ معناى خاصى ندارند - چون براى گرفتن يك تصميم يا شروع يك كار تازه، شنبه با روزهاى ديگر هفته هيچ فرقى ندارد - اما بهانه‌ى ما هستند براى تغيير. چون فرزند آدم براى تغيير بهانه مى‌خواهد، تا بتواند بر سنگينىِ سرب‌گون روزمرگى خود غلبه كند. بهانه‌هايى مثل ديدار يك روز تازه، فصل تازه، آدم تازه، عشق تازه. و اين بهانه براى تازه شدن را بهار، بهتر از هر چيزى به دستش مى‌دهد، انگار.

پس بيا بخنديم به سلامتى نوروز، بهانه‌ى هرساله - شايد آخرين بهانه - براى نو شدن روزگارمان. كه جز اين، ديگر اميدى نيست، انگار.

💟

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

لازم نیست سر در بیاورید که خدا چطور می‌خواهد مشکلاتِ شما را حل کند.
این مسئولیتِ اوست.
کارِ شما نیست.
کارِ شما این است که به او اعتماد داشته باشید.
خدای ما، خدای مافوقِ طبیعیست.
خدای من خدای معجزه هاست...

دوسش دارم
خوشحالم که دارمت ؛ پروردگار مهربانم 😍😍😍



❤️❤️❤️

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

منِ عزیزم؛ از تو ممنونم برای همه چیز!

❤تویی که بلد بودی قوی باشی،
بی‌آنکه قوی بودن را به تو یاد داده باشند.
❤بلد بودی بخندی و به دلخوشی‌های
کوچک زندگی‌ات قانع باشی.
❤تو بلد بودی آدم‌هایی که در مسیر تو
قرار می‌گرفتند را دوست داشته‌باشی
و در حتی بدترینشان هم ویژگی‌های
مثبتی برای دوست داشتن پیدا کنی‌.

❤تو بلد بودی همیشه تمام تلاشت را
بکنی حتی وقتی سعی بر منصرف کردن
تو داشتند.
❤از تو ممنونم که تسلیم‌ناپذیر بودی و
تسلیم زخم‌های کهنه‌ی زندگی‌ات نشدی
❤تو بلد بودی به هر قیمتی خوشبخت نباشی
و خوشبختی‌های ساده‌ی خودساخته را به
خوشبختی‌های بزرگ و بدون تلاش،
ترجیح دادی.
❤تو بلد بودی اهمیت ندهی به خیلی چیزها،
که خیلی چیزها را نادیده بگیری و خیلی
چیزها را نشنیده.

❤بلد بودی از محدودیت‌هایت
فرصت بسازی و از تکه‌های شکسته‌ی
وجودت، پله.
از تو ممنونم برای همه چیز ..

❤️❤️❤️

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

«دوستٺ دارم»
جهانی‌ترین
و ساده‌ترین دشوار دنیاسٺ
از برایش باید از من گذشٺ
تا بہ ما رسید...

❤️❤️

Читать полностью…

🌹 عاشقــღـونه

📝

نباید در خودم فرو بروم. آدمی که در خودش فرو برود، کارش با کرام‌الکاتبین است. دِق می‌کند. کم می‌آورد. فرو می‌ریزد. آدم نباید با خودش تنها بماند. نباید به خودش هجرت کند. نه. نه. هجرت‌کردن خوب است. آدم نباید به خودش تبعید شود. آدم، تبعیدشدن به خودش را تاب نمی‌آورد. آدمی با همهٔ تقلاهایش برای پذیرش خود، در ساحت خودش جای نمی‌گیرد.

زیادی شده‌ام برای خودم. از هر طرف که می‌روم خودم را اضافه می‌آورم. شبیه طفلِ یتیمی شده‌ام که هیچ‌کس نمی‌خواهَدَش. دست‌هایم اضافی‌اند. چشم‌هایم اضافی‌اند. پاهایم اضافی‌تر. سرم وزنهٔ سنگینی شده که به‌کارم نمی‌آید. گوش‌هایم دیگر به هیچ دردی نمی‌خورند.

دلم... آخ دلم... طفلکی دلم... دلم مثل ماهی مُردهٔ ورم‌کرده‌ای است که روی آب تکان‌تکان می‌خورد تا خودش را از شر دیوارهایی خلاص کند که خودم برای خودم ساخته‌ام. من، قفسِ خودمم. من بندِ خودمم. برای همین است که از هر طرف می‌روم به خودم می‌رسم؛ به خودم که انگار اضافه آمده‌ام از همه‌چیز... به خودم که خسته‌ام... به خودم که نمی‌توانم نفس بکشم... به خودم که نفس کم آورده‌ام و همه‌چیز پشت قفسه سینه‌ام، غم‌انگیزتر از تراژدی‌های دنیا، راه نفسم را می‌بندد!

[اینجا کسی کمی هوای تازه دارد؟! اینجا کسی صدای من را از بین هیاهوی تمام‌نشدنی خودم می‌شنود؟ آهاااای! کسی اینجا نیست؟]

💟

Читать полностью…
Subscribe to a channel